مقایسۀ دیدگاه اسلامی و دیدگاه مادی نسبت به ایمان
اعتقاد انسان نسبت به این که نزد خدا ارزشمند است، و در زمره ساکنان عرش اعلا است، و در این جهان مقام فرماندهی دارد، باعث میشود که احساس موجودیت کند، و قیمت و بهای خود را بسیار بالا بداند، به خاطر ارتباط و پیوندی که با خدا دارد به خود بنازد، و به خاطر آن که همۀ جهان هستی به او مربوط میشود، به خود ببالد. با عزت نفس زندگی کند. واو با این احساس سربلند و شکستناپذیر، در برابر زبونی و خواری گردن میکشد، و از احساس پوچی و تباهی و نابودی و بیهودگی برکنار است... این احساس که انسان با ایمان با آن زندگی میکند چیز اندک و سرمایهی بیارزش نیست. این خود سرمایهای بزرگ و گنجینهای عظیم برای انسان است... سرمایه و گنجینهای که هم در جهان احساس و اندیشه و هم در عالم واقع و گیر و دارهای واقعی زندگی همه جا به کارش میآید.
چقدر این دو انسان باهم فرق دارند: یکی فلسفۀ زندگی و اعتقادش این است که جانوری است از یک نژاد تکاملیافته که نه پیش از زندگی در این دنیا اصل و ریشهای داشته است و نه پس از مرگ آیندهای دارد. در طول این مدت زندگی دنیا نیز رابطهاش با جهان بزرگ آفرینش بیشتر و برتر از رابطۀ میمونها با جهان بزرگ اطرافشان نیست. اما، آن دیگری، اعتقادش در زندگی این است که خلیفۀ خدا در روی زمین است و از سوی او نمایندگی دارد که در این جهان حق را پاس دارد و خوبیها را فراگیر سازد، و زیبایی را عالمگیر گرداند! احساس میکند که همۀ جهان یکپارچه در خدمت اویند و فرشتگان بزرگوار نگهبان او هستند. و پروردگار جهان با او است، و او از تبار آن قوم و قبیلهای است که خدا با آنان نعمتهایش را ارزانی داشته است یعنی پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان، و هستی او با مرگ پایان نمیپذیرد و زندگانی او به گورستان نمیانجامد. زیرا برای جاودانگی و ابدیت آفریده شده است و نابودی ندارد و پایانی برای او قابل تصور نیست.
این احساس ریشهدار که به حد اعتقاد و یقین و درک آگاهانه از مقام و منزلت انسان در جهان رسیده است، یکی از امتیازات اساسی مکتب اسلام است که با اندیشۀ مادی و مادهپرستانهای که بر تمدن امروزی دنیای غرب در رابطه با نگرش نسبت به انسان حاکم است، بسیار فاصله دارد.
تفاوتهای اساسی این دو دیدگاه در سه مورد زیر است:
۱- مقام و منزلت در این جهان.
۲- سرشت و طبیعت انسان.
۳- سرانجام و هدف و وظیفه انسان در زندگی.