- در دادن مالیات
قوانینی که جمع بشری برای خودشان وضع میکنند، یا گروهی برای آنان وضع میکنند، برای ثروتمندان مالیاتهایی قرار میدهند که در ازای خدمات دولتی است، و سهمی است که در مشارکت با دولت در انجام وظائف اجتماعی و ادارۀ امور جامعه برای این ثروتمندان معین شده است. اما میبینیم که این ثروتمندان به هر وسیلهای که بتوانند از دادن مالیات میگریزند. و به هر طریق از زیر بار آن شانه خالی میکنند!
حال شما بیایید این قضیه را با زکات در اسلام مقایسه کنید. مالیاتی که ایمان برای مسلمانان به عنوان عبادت مقرر گردانیده است. مسلمانان با دادن زکات به مولایشان خدای متعال، تقرب میجویند، و با صمیمیت و رضایت کامل زکات مال خود را تقدیم میکنند، و به درگاه پروردگارشان راز و نیاز دارند که «خدایا چنان کن که زکاتدادن را غنیمت بشماریم و غرامت به حساب نیاوریم» و اصرار دارند که زکات را از پاکیزهترین و مرغوبترین اموالشان ادا کنند. و پیش از آن که جمعآوریکنندگان مالیت (زکات) سر برسند، خودشان حساب زکاتشان را میکنند و گاهی بیش از آن که مأموران میطلبند، میپردازند، زیرا یقین دارند که آنچه نزد خودشان است نابودشدنی است و آنچه نزد خدا است برجای ماندنی است. از ابی بن کعبسنقل کردهاند که گفت: پیامبر اکرم جمرا مأمور جمعآوری زکات کردند. به مردی دامدار گذشتم که چون اموالش را نزد من فراهم آورد. دیدم جز یک ماده شتر یکساله به او تعلق نمیگیرد به او گفتم: یک ماده شتر یکساله بده، صدقه و زکات تو همین است. گفت: آخر آن که نه شیر میدهد و نه به درد سواری میخورد! این ماده شتر جوان و بزرگ و چاق را به جای آن برگیر! گفتم: من چیزی را که به گرفتن آن مأمور نشدهام نمیگیرم! این رسول خدا جاست که در همین نزدیکی است. اگر دوست داری نزد آن حضرت برو و پیشنهادی را که به من دادهای به ایشان بده، اگر از تو پذیرفتند، من هم میپذیرم، و اگر نپذیرفت من هم نمیپذیرم! گفت: چنین میکنم! همراه من به راه افتاد و ماده شتری را که به من پیشنهاد کرده بود با خود آورد تا به نزد رسول خدا جرسیدیم. عرض کرد: ای پیامبر خدا! مأمور شما نزد من آمده است تا صدقه (زکات) مال مرا بگیرد، و به خدا سوگند میخورم که پیش از او هیچگاه رسول خدا یا نمایندۀ او بر سر اموال من حضور پیدا نکرده بودند. مأمور شما نظرش بر این قرار گرفت که من یک ماده شتر یکساله بدهم، و من ماده شتر جوان و بزرگ به او پیشنهاد کردهام، اما او از من نپذیرفته است. این هم آن ماده شتر! ای رسول خدا! آن را با خود نزد شما آوردهام! آن را بگیرید، رسول خدا جبه او فرمود: زکات تو همان بوده است، اما اگر خودت داوطلبانه میخواهی بیشتر بدهی خدا اجرت بدهد، از تو میپذیرم. گفت: بفرمائید، حاضر است، ای رسول خدا، برگیریدش! گفت: رسول خدا جامر فرمود که آن ماده شتر را بگیریم، و برای او به برکت در داراییاش دعا فرمود. (أبو داود آن را روایت کرده است).