مؤمن بر اجل مرگ خویش ایمنی دارد
انسان با ایمان از بابت مرگ نیز ایمنی دارد میداند که خدا برای او موعد ملاقاتی معین و قطعی قرار داده است. روزهای عمرش معدود است و نفسهایش محدود. هیچ نیرویی نمیتواند این وقت ملاقات را نزدیکتر کند یا دورتر گرداند.
﴿فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا يَسۡتَأۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا يَسۡتَقۡدِمُونَ ٣٤﴾[الأعراف: ۳۴].
«پس آنگاه که اجلشان برسد، نه ساعتی تأخیر میکند و نه ساعتی جلو میافتد».
﴿وَلَن يُؤَخِّرَ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِذَا جَآءَ أَجَلُهَاۚ﴾[المنافقون: ۱۱].
«و هرگز خدا مرگ جانداری را هنگامی که اجلش برسد به تأخیر نخواهد انداخت...».
﴿إِنَّ أَجَلَ ٱللَّهِ إِذَا جَآءَ لَا يُؤَخَّرُۚ لَوۡ كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٤﴾[النوح: ۴].
«اجل خدا وقتی که بیاید به تأخیر نمیافتد. ای کاش که میدانستید».
﴿وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٖ وَلَا يُنقَصُ مِنۡ عُمُرِهِۦٓ إِلَّا فِي كِتَٰبٍۚ﴾[فاطر: ۱۱].
«و عمری نمیکند انسان سالخوردهای و کم نمیشود از عمر هیچ انسانی، مگر آن که در کتابی نوشته شده است».
انسان با ایمان یقین دارد به این خدا اجلها و عمرها را معین کرده است و برای هر جانداری نوشته است که چه وقت میمیرد و کجا میمیرد.
من كانت منيته بأرض
فليس يموت في أرض سواها
«هرآنکس که مرگش در سرزمینی به خصوص مقدر شده باشد، در سرزمینی غیر از آن نخواهد مُرد»
با این ترتیب، انسان با ایمان بار هم و غم مرگ و نگرانی برای زندهماندن را از شانهاش بر زمین میافکند و نفس راحتی میکشد.
این ایمنی از بابت روزی و مرگ به انسان با ایمان آنچنان آرامش و آسایش درونی و روانی میبخشد که با نیرومندی تمام بتواند در برابر زندگی و سرکشیها و جبروت آن بایستد.
حجاجبن یوسف ثقفی سعید بن جُبیر را به قتل تهدید کرد. اما سعیدبن جبیر از مرگ واهمهای به دل راه نداد.