دستاوردهای ادعا شده از ورای اکتفا به دانش بشری
میگویند: انسان به واسطۀ دانش خویش میتواند بدور از ایمان به خدا و برکنار از رسالتهای آسمانی، زندگیش را رهبری کند و کارهایش را سامان دهد. میپندارند که دانش بشری به انسان چند چیز میدهد:
۱- سلامت عقلی و روانی. زیرا عقاید دینی و ایمان به غیب برای انسان تحصیلکردۀ امروزی آشوب ذهنی به وجود میآورد، و این آشوب ذهنی از آنجا برمیخیزد که باید انسان به چیزی ایمان بیاورد و باور داشته باشد که دلایل علمی آن را اثبات نمیکند، و آزمایشهای تجربی به آن گواهی نمیدهد.
۲- آزادی شخصی. زیرا ایمان به خدا و مکتبهای آسمانی قید و بندها و تعهداتی را به همراه دارد که رهایی انسان را محدود میگرداند و آزادیش را میگیرد، و او را در یک قفس محکم و آهنین زندانی میکند که همان «حلال و حرام» است و هیچ دینی از آن خالی نیست. در پناه آزادی انسان از همۀ مواهب زندگی بهره میگیرد و هیچکس او را محدود نمیکند. و هیچ سلطۀ روحانی در زندگیش دخالت نمیکند.
۳- تلاش برای زندگی پیشرفتۀ دنیوی. دین با آن زُهد و آخرت گرایی که دارد، به دنیا پشت میکند، و دنیا را تحقیر میکند، و کسانی را که برای زندگی دنیا تلاش کنند به اعراض از خدا و از زندگی جاویدان متهم میسازد. دنیا و آخرت در نگاه دین دو همسر یک مردند که هرکدام را خشنود سازد، آن دیگری بر او خشم میگیرد.
رد این ادعا
این پندار «کفایت دانش بشری» که روزگاری در مغرب زمین بازار گرمی داشت، و مزدوران آماتور و حرفهای استعمار غربی، آن را به مملکت ما وارد کردند، پایۀ درست منطقی ندارد، و بر اصول علمی نیز استوار نیست، و با واقعیات قابل تجربه و آزمایش نیز سازگار نیست. در صفحات بعد، به رد این ادعا میپردازیم و دلایل و مستندات منطقی و علمی و تجربی خویش را ارائه میدهیم. این دلایل و مستندات برای کسانی که اهل خرد و پیرو استدلال عقلانی باشند، کافی است.