نقش ایمان در زندگی

فهرست کتاب

بهداشت و سلامت روانی و عقلی

بهداشت و سلامت روانی و عقلی

این که می‌گویند، از لباس دین بدرآمدن، سلامت روان و فکر را برای انسان به ارمغان می‌آورد، مطلبی است که واقعیت‌ها آن را تکذیب می‌کنند، و همۀ مشاهدات ما در دنیای متمدن غربی ماشینی مادی که به زیور علوم و فنون و تکنیک‌های گوناگون آراسته است و هواداران و سردمداران این تمدن سخت به خود می‌بالند که در چنین سطحی از پیشرفت علوم تجربی و تکنیک قرار دارند آن را نفی می‌کنند.

همین جهان علم‌زدۀ جدید غربی آنچنان از بیماری‌های روانی و مغز و اعصاب رنج می‌برد که نه شب دارد و نه روز! و فیلسوفان و متفکران غربی مدت‌هاست که این مطلب را دریافته‌اند و مردم را در نوشته‌ها و گفته‌هایشان از این آفت‌ها برحذر داشته‌اند. دانشمندان کارآزموده، ادیبان و هنرمندان نیز متوجه این مطلب شده‌اند، و مردم را متوجه کرده‌اند. نویسندگان و روزنامه‌نگاران نیز صفحات بسیاری را به این مسائل اختصاص داده‌اند.

از میان این عده از فیلسوفان و اندیشمندان، گواهی فیلسوف و مورخ بریتانیایی معاصر، توین بی‌را که اندیشمند دیگر معاصر، کولن ولسون در کتاب «سقوط تمدن» آورده است برای شما نقل می‌کنیم:

«تکنولوژی جدید قربانی‌هایش را دچار هیجان ساخته است، و آنان را واداشته است تا افسار خودشان را با خریداری «چراغ‌های نوین» به بهای «چراغ‌های کهنه» به دست او بسپارند. تکنولوژی جدید، انسان‌ها را گمراه کرده و فریب داده و کاری کرده است که مردم روح و روان‌شان را به او بفروشند و در ازای آن سینما و رادیو [ویدئو] خریداری کنند. نتیجۀ این ویرانگری تمدن که این «داد و ستد جدید» به ارمغان آورده است، بایر ساختن روح و روان آدمی است که افلاطون با عنوان «جامعۀ خوک‌ها» از آن تعبیر کرده و دومن هکسلی آن را «جهان درخشان نوین» توصیف کرده است»!

توین بی‌در پایان این بحث، اظهار امیدواری می‌کند که غرب از این ورطۀ هولناک خلاصی خواهد یافت، و این رهایی جز با انتقال از «اقتصاد» به «دین» امکان‌پذیر نخواهد گردید. اما هیچ نگفته است که این انتقال چگونه صورت می‌پذیرد. فقط با تأکید فراوان می‌گوید: «انسان غربی در پرتو دین می‌تواند در نیروی مادی‌یی که تکنولوژی غربی در اختیار او قرار داده است نوعی تصرف روحانی بکند و با این کار، سلامت خویش را تضمین کند».

گویا توین بی‌با این تعبیر، در مقام پاسخگویی به سؤال ایوان ستراود برآمده که گفته است: چگونه روح انسان می‌تواند بر این شکوفایی مادی او غلبه پیدا کند؟

فیلسوف و شاعر مسلمان، دکتر محمد اقبال لاهوری می‌گوید:

«انسان معاصر که فعالیت‌های عقلانی او را کور گردانیده، از توجه‌دادن روح خویش به زندگی روحانی کامل، یعنی به یک زندگی روحانی که در ژرفنای جان و روان او بجوشد، بازمانده است. در نتیجه، انسان امروزی در میدان کارزار اندیشه و تفکر با خودش دست به گریبان شده، در میدان زندگی اقتصادی و سیاسی با دیگران درگیر شده است، دریافته است که قادر نیست خودخواهی ویرانگر خودش را سرکوب کند، یا در برابر مال دوستی سرکش خویش بایستد، همۀ ارزش‌ها و انرژی‌های خودش را به تدریج در این راه فنا می‌کند و جز رنج زندگی هیچ به دستش نمی‌آید. در «واقعیت» یعنی محسوسات و ظواهری که به چشم می‌آیند، غرق شده است، با ژرفای وجود خویش قطع رابطه کرده است، همان ژرفنایی که هیچگاه عمق آن را برآورد نکرده است. کمترین زیانی که فلسفۀ مادی انسان در عصر حاضر برای او به بار آورده است، همین درماندگی و واماندگی است که بر شور و نشاط انسان عارض گردیده، و هکسلی آن را درک کرده و ناخشنودی خویش را از آن آشکار گردانیده است» (از کتاب «احیای فکر دینی در اسلام» علامه محمد اقبال، ص ۲۱۴).

یکی از دانشمندان بزرگ علوم تجربی که بیشتر عمرشان را در کارگاه‌ها و آزمایشگاه‌ها گذرانیده‌اند، دکتر آلکسیس کارل است. وی که یکی از قطب‌های دانش جدید است در کتاب «انسان موجود ناشناخته»اش (ص ۱۸۷ – ۱۸۸ از ترجمۀ عربی) می‌گوید: شگفت اینست که بیماری‌های عقلانی از تمامیِ بیماری‌های دیگر که بر رویهم جمع کنیم، تعدادشان زیادتر است. به همین جهت، بیمارستان‌های روانی (تیمارستان‌ها) آکنده از مراجعین‌اند، و نمی‌توانند همۀ مراجعانی را که باید تحت مراقبت قرار دهند، بپذیرند. س.و.پرز می‌گوید: «یکنفر از هر ۲۲ نفر از ساکنان نیویورک باید هرچندگاه در بیمارستان‌های روانی بستری شوند!»

«در ایالات متحدۀ آمریکا بیمارستان‌ها عدۀ زیادی از بیماران روانی را که تعدادشان بالغ بر هشت برابر مسلولین است، تحت مراقبت دارند. همه ساله در حدود ۸۶ هزار بیمار روانی بدون سابقه به درمانگاه‌های بیماری‌های روانی و مؤسسات مشابه، مراجعه می‌کنند. اگر آمار دیوانگان و بیماران روانی با این روند پیوسته رو به افزایش برود، حدود یک میلیون از کودکان و جوانانی که در حال حاضر در مدارس و دانشکده‌ها مشغول تحصیل‌اند، دیر یا زود راهی تیمارستان‌ها خواهند شد!

«در سال ۱۹۲۲ م تنها تعداد دیوانگان بستری شده در بیمارستان‌های دولتی ۳۴۰۰۰۰ نفر بود. همچنین تعداد عقب‌ماندگان ذهنی و صرعی‌هایی که درمانگاه‌های خصوصی تحت مراقبت قرار گرفته‌اند، ۸۱۵۸۰ نفر بود. تعداد بیمارانی که از بیمارستان‌ها و مؤسسات خصوصی مرخص شده‌اند، ۱۰۹۳۰ نفر بود. تازه این آمارها مواردی را که در بیمارستان‌های خصوصی تحت درمان قرار گرفته‌اند، شامل نمی‌شوند، و علاوه بر دیوانگان، در سراسر کشور آمریکا ۵۰۰۰۰۰ نفر عقب‌ماندۀ ذهنی وجود داشت. همچنین تحقیقاتی که توسط کمیسیون ملی بهداشت روانی صورت گرفت، نشان داد که دست کم ۴۰۰۰۰۰ کودک نیز از ضریب هوشی بسیار پایین برخوردارند. به طوری که نمی‌توانند در مدارس عمومی تحصیل کنند، و قدرت فراگیری معلوماتی را که به آنان ارائه می‌شود، ندارند... حقیقت امر اینست که تعداد افرادی که دچار ضعف عقلانی هستند بسیار زیادتر از این‌ها بوده، و می‌توان برآورد کرد که صدها هزار نفر از کسانی که در آمارهای رسمی قید نشده‌اند، مبتلا به پریشانی‌های روحی و روانی بوده‌اند (باید توجه داشت که اکنون بیش از نیم قرن از زمان این آمارگیری‌ها می‌گذرد و همۀ این ارقام چندین برابر شده‌اند). این آمار و ارقام نشانگر آنند که تا چه اندازه انسان متمدن آسیب پذیر شده است، و چگونه مشکل بهداشت روانی انسان امروزی به صورت یکی از مهمترین مشکلاتی درآمده است که جامعۀ بشری امروز با آن دست به گریبان است. بیماری‌های روحی و فکری خطر ویرانگری است. بسیار مخاطره‌انگیزتر از سل و سرطان و بیماری‌های قلب و کلیه، حتی تیفوس و طاعون و تب مالاریا! باید برای این بیماری‌های روانی اهمیت ویژه‌ای قائل شد. نه تنها به خاطر آن که بر آمار تهبکاران می‌افزایند، بلکه به خاطر آن که قطعاً برتری و تفوق نژادهای سفید را دستخوش مخاطره قرار خواهند داد... بگذریم از این که باید توجه داشت، در میان تبهکاران، عقب‌ماندگان ذهنی و دیوانگان و بیماران روانی به آن فراوانی که در میان اقشار مختلف مردم یافت می‌شوند، وجود ندارند!!

این درست است که تعداد زیادی از کسانی که دچار نقص عقلانی هستند در زندان‌ها به سر می‌برند، اما نباید از یاد ببریم که بیشتر دیوانگان تحصیلکرده همچنان آزاد و رها می‌گردند!

«بی‌شک، این فراوانیِ تعداد بیماران اعصاب و روان دلیل کوبنده‌ای است بر این که تمدن معاصر دست به گریبان کمبودهای مخاطره‌انگیزی است، و عادات نوین بشر که در این زندگی جدید به آن‌ها خوگرفته است، هرگز به بهسازی وضع سلامت عقلانی و روانی ما افراد بشر نیانجامیده است».

در میان ادبیات و روزنامه‌نگاری، تقریباً همه روزه گزارش‌های تازه‌ای را از نارضایتی و پریشانی و پراکندگی حاکم بر جهان غرب، می‌خوانیم که همۀ دستاوردهای انحراف از ایمان به خدا و آخرت و غرق‌شدن در مسائل مادیِ صرف، به شمار می‌آیند.

من در اینجا فقط با آوردن یک نمونه اکتفا می‌کنم که ماجراهای «یک روز» را در روزنامۀ «الاخبار» چاپ قاهره منعکس می‌گرداند. در روز ۱۲ / ۲ / ۱۹۶۰م در ستون «اخبار ادبی» این روزنامه تحت عنوان «افیون و فشارهای روحی» این خبر درج گردید:

«پلیس آمریکا ده‌ها تن از اهل ادب و شعر از «جمعیت ادیبان ناراضی» را بازداشت کرد. علت بازداشت این افراد، اعتراضی به آثار هنری آنان نبود، بلکه اعتراض به رفتار اجتماعی آنان بود. اتهام آنان سر و کار داشتن با افیون، و دفاع از مواد مخدر با وضعی خصومت‌آمیز بود. به دنبال بازداشت این گروه، ویلیام روراک یکی از اعضای همین جمعیت بیانیه‌ای صادر کرد که طی آن آمده بود: زندگی تلخ شده است. مردم در رنج دائمی به سر می‌برند. برای گریز از فشارهای روحی هیچ وسیله‌ای نیست به جز تسلیم رؤیاهای خویش و یک کسالت لذتبخش گردیدن!...»