نقش ایمان در زندگی

فهرست کتاب

خاتمه

خاتمه

گمان می‌کنم که با مباحثی که در این کتاب عنوان کردیم، راه کاملاً روشن و جاده کاملاً هموار شده باشد.

تنها یک راه است که امت ما باید بپیماید و سلیقه و گزینشی در کار نیست. آن هم راه ایمان است. بزرگراه امن و امانی که ما را به همۀ مقاصد و اهدافی که داریم، و همۀ آمال و آرزوهایی که به خاطر آن‌ها راه می‌سپاریم، برساند.

اگر آخرت را می‌خواهیم، راهش ایمان است.

اگر دنیا را می‌خواهیم، راهش ایمان است.

اگر هردو را باهم می‌خواهیم، راهش ایمان است.

در بارۀ «آخرت» در جای دیگری باید به تفصیل سخن گفت:

اما، دنیا و آمال و آرزوهای دنیوی ما و هدف‌ها و مقاصدی که در این زندگی دنیا داریم، و خوشبختی و کامیابی که در جستجوی آنیم، در اثنای تحقیقات و مطالعاتی که باهم داشتیم، معلوم شد که ایمان راستین تنها راه‌رسیدن به آن‌ها است، و راه دیگری وجود ندارد.

اگر خوشبختی فردی را خواهانیم، خوشبختی بدون آرامش روان، به دست نمی‌آید، و آرامش روان نیز بدون ایمان دست نمی‌دهد.

اگر یک زندگی پاک و بی‌پیرایه را خواهانیم، جز در پرتو پایداری و استقامت به دست نمی‌آید، و استقامت و پایداری نیز جز در پرتو ایمان دست نمی‌دهد.

اگر همبستگی اجتماعی را خواستاریم، همبستگی بدون برادری ممکن نیست، و برادری هم بدون ایمان امکان ندارد.

اگر پیرزی نظامی را خواستاریم و می‌خواهیم بر دشمن بی‌رحمی که روی سینۀ ما نشسته است، پیروز گردیم، پیروزی جز به دست قهرمانان میسر نیست، و قهرمانی جز با فداکاری بدست نمی‌آید، و فداکاری جز با ایمان میسر نیست.

اگر رفاه اقتصادی می‌خواهیم، رفاه بدون تولید معنی ندارد، و تولید نیز بدون فرهنگ و اخلاق معنی ندارد، و فرهنگ و اخلاق نیز بدون ایمان معنی ندارد.

اگر پیشرفت تکنولوژی می‌خواهیم، پیشرفت بدون اخلاص دست نمی‌دهد، و اخلاص هم بدون هدفداری دست نمی‌دهد، و هدفداری در زندگی جز در سایۀ ایمان دست نمی‌دهد.

اگر به اصلاح ریشه‌ای زندگی بشر معتقدیم، اصلاح بدون دگرگونی انسان‌ها میسر نخواهد شد، و دگرگونی انسان‌ها بدون تصمیم میسر نخواهد شد، و تصمیم نیز بدون ایمان میسر نخواهد بود.

اگر حکومت دادگر می‌خواهیم، عدالت بدون قانون وجود نخواهد داشت، و قانون بدون وجدان کارساز نخواهد بود، و به وجدان‌های فاقد ایمان نمی‌توان امیدی داشت.

ایمان، نیرومندی اخلاق است، و اخلاق نیرومندی است. روح زندگی است و زندگی روح است. راز جهان است و جهان رازها است. زیبای دنیا است و دنیای زیبایی است. مشعل پرنور راه است، و راه نور.

ایمان دشت زیرپای مسافران و ستارۀ دریانوردان، راهنمای انسان‌های سرگردان است و عِده و عُدّۀ مبارزان. همدم غریبان است و مونس آوارگان. لجام زورمندان است و زورمندی ضعیفان و درماندگان.

ایمان کارخانۀ قهرمان‌سازی است و کارگاه معجزات. کلید درهای بسته است و گلدستۀ هدایت در هر جاده و هر راه.

ایمان، در یک کلمه، ضرورت زندگی انسانی است. برای فرد ضروری است تا بتواند به آرامش برسد و خوشبخت شود و پیشرفت کند. برای جامعه نیز ضروری است تا استقرار پیدا کند و همبستگی یابد و برقرار بماند.

ایمان، آن ایمانی که من در سراسر این کتاب منظور داشته‌ام، ایمان اسلام است، با همه جامعیت و توازن و عمق و مثبت‌بودنش. ایمان قرآن و سنت، ایمان صحابه و تابعین، چه از حیث معرفت و چه از حیث نیت، و چه از حیث اعتقاد و عمل. هرگز ایمان عقلانی خالصی که متکلمان تعریف می‌کنند، یا ایمان روحانی محضی که متصوفان ترویج می‌کنند، یا ایمان کلیشه‌ای و خشکی که متفقهان و متحجران پیشنهاد می‌کنند، منظور من نبوده است.

این ایمان، تنها عبارت از یک شعاری که فریادش زنند، یا ادعایی که در بوق و کرنا دَمَند، نیست. شیوۀ یک زندگی تکامل گرایانه برای فرد و جامعه است. نور خیره‌کننده‌ای است که در اندیشه و عاطفه و اراده و در سراسر دنیای فرد نفوذ می‌کند، و در کیان وجود او عصارۀ زندگی را به جریان می‌اندازد، و او را از نو می‌سازد، و از یک آفریدۀ بی‌ارزش، یک انسان صاحب رسالت و هدفدار می‌سازد، و جانور موذی یا درنده را به موجودی که به فرشتگان شبیه‌تر از هر موجود دیگری است تبدیل می‌نماید.

نور ایمان با اشعۀ تابان و درخشانش بر جامعه نیز می‌تابد. خون زندگی را در رگ‌های جامعه به جریان می‌اندازد، سلامت و عافیت را در رگ و پی جامعه سرایت می‌دهد. جامعۀ بیمار را شفا می‌بخشد، بلکه جامعه‌ای که جز استخوان‌های پوسیده‌اش چیزی برجای نمانده است را زنده می‌گرداند، مگر در آن دمی از راز الوهیت نیست که هرچه را اراده کند: «کُن»، «فیکون»؟

ایمان راستین، آثارش را در سراسر زندگی برجای می‌گذارد، و زندگی انسان را با رنگ ربانیت، در اندیشه‌ها و مفاهیم، در عواطف و احساسات در فرهنگ و اخلاق و عادات در نظام‌ها و قوانین، می‌آراید. رنگ خدا، و چه رنگی از رنگ خدا نیکوتر؟! صبغۀ الله، و من احسن من الله صبغۀ!

امتی که می‌خواهد با ایمان زندگی کند، ناگزیر باید زندگی‌اش و شیوه‌های تفکر و رفتارش را مطابق آنچه منطق ایمان پیشنهاد می‌کند «دگرگون» سازد، و خود را از همۀ عواملی که او را از ایمان دور می‌کنند، یا او را از نور و تابش ایمان محروم می‌گردانند، آزاد گرداند، و گرنه ایمان آن جامعه مرکبی بر روی کاغذ، و ادعایی بدون دلیل خواهد بود.

حال که چنین است، خدایا، امت ما را به صراط ایمان هدایت فرما. صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ.

آمین

کافی نخواهد بود که ما فقط تعریف ایمان و مفهوم آن را بدانیم، بلکه لازم است که محتوا و متعلقات ایمان را نیز بازشناسیم. پس باید بفهمیم که منظور ما از «ایمان» در این بحث دقیقاً چیست؟

مردم کلمۀ «ایمان» را خیلی پیش پا افتاده تلقی کرده‌اند، و در جاهایی این کلمه را به کار برده‌اند، که جای به کاربردن این کلمه نیست. مثلاً امروزه ما می‌خوانیم: ایمان به کمونیستم، ایمان به اگزیستانسیالیسم، ایمان به ناسیونالیسم، ایمان به میهن، ایمان به انقلاب و بالآخره «ایمان» به چیزهایی که افراد و گروه‌های بشری برای خودشان بدعت کرده‌اند که خداوند اذن و اجازه‌ای در رابطه با آن‌ها نداده است. مردم هرچه می‌خواهند بگویند. اگر ما خود ایمانی را که منظورمان است خوب بشناسیم، هرآنچه که بگویند برای ما مسأله‌ای نخواهد بود «ایمان» مورد نظر ما آن ایمانی است که وقتی کلمۀ «ایمان» را بدون هیچ پسوندی به کار می‌بریم به ذهنمان می‌رسد. همان ایمان و باور و اعتقاد «دینی» که بشریت از دوران کودکیش به آن مأنوس بوده، و در خردسالی و دوران جوانی و کهولتش نیز از آن دست برنداشته، و هنوز که هنوز است بسیاری از رفتارها و کردارهای افراد و جوامع را تحت نفوذ و کنترل دارد.

آن ایمان مجسم و تبلوریافته در آخرین عقیدۀ آسمانی است؛ عقیدۀ اسلام، مطابق با بیان قرآنکریم، و راهنمایی‌ها و تعالیم پیامبر گرامی و ارجمند اسلام، یعنی ایمان به خدا و قیامت و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبران الهی.

این است آن عقیده و ایمانی که معمّای پیچیدۀ هستی را حل می‌کند، و راز و رمز زندگی و مرگ را برای انسان آشکار می‌گرداند، و پاسخگوی سؤال‌های همیشگی انسان‌ها است؟ از کجا آمده‌ام؟ آمدنم بهر چه بود؟. این اعتقاد و ایمان نوآوری اسلام نیست و از ابتکارات حضرت محمد جنیز نیست. همان دین پاک و عقیدۀ خالصی است که همگی پیامبران الهی قبل از خاتم النبیین برای رسانیدن پیام آن به انسان‌ها برانیگخته شده، و جملگی کتاب‌های آسمانی برای بیان آن فرود آمده است.