- ایمان به جاودانگی:
انسان با ایمان نیرو و توان خویش را از جاودانگیی که به آن یقین دارد، میگیرد، زندگی او عبارت از این روزهای معدود، در این مکانهای محدود نیست. یک زندگی ابدی است و جز این نیست که از این خانه به آن خانه میرود.
وما الموت إلا رحلة غير أنها
من المنزل الفاني إلى المنزل الباقي
«و مرگ سفری بیش نیست، جز آن که،
این سفر از منزلگاه فانی به جایگاه باقی است».
این عُمَیر بن حمام انصاریس است که در جنگ بدر میشنود که پیامبر اکرم جخطاب به یارانش میفرمایند:
«والذي نفسي بيده ما من رجل يقاتلهم اليوم – المشركين – فيقتل صابراً محتسباً مقبلاً غير مدبر إلا أدخله الله الجنة»
«سوگند به آن که جانم در دست او است! هیچ مردی نیست که امروز با مشرکان بجنگد و صبورانه در راه خدا کشته شود، و روی به مشرکان آورده و از رویارویی با آنان روی برنتافته باشد، مگر آن که خدا او را به بهشت درآورد».
عُمَیر میگوید: به به! به او میگویند: به به از چه چیزی ای حمام؟ و میگوید: مگر میان من و بهشت همین مقدار فاصله نیست که پای پیش بگذارم و با اینان بجنگم و کشته شوم؟ رسول اکرم جمیفرمایند: بلی! عمیر چند دانه خرما در دست دارد که مشغول خوردن آنها است. با خود میگوید: اینقدر زنده بمانم که این خرماها را بخورم؟ این زندگی طولانیی است؟ و خرماها را به سویی میافکند و به جبهۀ جنگ روی میآورد و در رجزی که میخواند میگوید:
ركضاً إلى الله بغير زاد
إلا التقى وعمل المعاد
والصبر في الله على الجهاد
وكل زاد عرضه النفاد
غير التقى والبر والرشاد
«میشتابم به سوی خدا بدون هیچ توشهای،
مگر پارسایی و عمل برای آخرت»
«و شکیبایی در راه خدا بر جهاد،
و هر توشهای در معرض از میان رفتن است»
«مگر پارسایی و نیکوکاری و دستکاری».
این هم انس بن نضرس است که قهرمانانه در اُحُد میجنگد، و وقتی سعد بن معاذ را میبیند، به او میگوید: ای سعد، این بهشت است به پروردگار نضر سوگند! من بوی آن را از پشت کوه اُحُد مییابم!!