۲- فطریبودن:
معتقدات اسلامی از فطرت انسان بیگانه نیست، و با آن سرِ جنگ ندارد. بلکه از هر جهت با سرشت و فطرت انسان هماهنگ است، چنانکه دانههای کلید با دندههای قفل محکمی که آن را باز میکند، هماهنگی دارد. و این نص صریح قرآن است که میفرماید:
﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَاۚ لَا تَبۡدِيلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٣٠﴾[الروم: ۳۰].
«پس ثابت نگهدار صورت و روی خود را در برابر آیین حنیف اسلام، سرشت خدایی که انسانها را بر آن سرشته است، هیچ جابجایی در آفرینش خدا نباشد، این همان آیین تضمینکننده است اما بیشتر مردم نمیدانند».
در حدیث نبوی نیز این مطلب با صراحت کامل آمده است که:
«كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ (أي على الإسلام) فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَيُنَصِّرَانِهِ وَيُمَجِّسَانِهِ».
هر نوزادی بر فطرت اسلام زاییده میشود، و این پدران و مادرانند که این نوزاد را یهودی یا نصرانی یا مجوسی میگردانند، این حدیث مورد قبول همۀ محدثان است. (متفق علیه) و به روشنی بیان میکند که اسلام فطرت الهی است و نیاز به این که انسان مسلمان تحت تأثیر پدر و مادر باشد ندارد، در صورتی که صاحبان ادیان دیگر بیش از هرچیز تحت تأثیر تلقینات پدران و مادرانشان هستند.