نقش ایمان در زندگی

فهرست کتاب

ایمان و ارزش‌ها و نمونه‌های برتر

ایمان و ارزش‌ها و نمونه‌های برتر

انسانی که نه دین دارد نه عقیده، تلاش و کوشش او در جهت چیست؟ هدف او از زندگی در این جهان هستی چیست؟ رسالت او در زندگی چه می‌تواند باشد؟

آیا هدفش خشنودی خداست؟ به خدا که ایمان ندارد و برای او مقام و مرتبتی قائل نیست، آیا هدفش ابدیت و برخورداری و کامرانی در زندگی ابدی است؟ به زندگی ابدی که ایمان ندارد، و به آن هرگز نمی‌اندیشد. پس می‌توان گفت که چنین انسانی نه اراده‌ای دارد و نه هدفی و نه رسالتی، مگر آن که در مدار زندگی جانوریش پیوسته دور بزند. و هواهای نفسانی خویش را دنبال کند و تمایلات زودگذرش را جامۀ عمل بپوشاند و در پی انگیزه‌های شهوانی‌اش، هرچه که می‌خواهد باشد، بدود و مطابق وضع و حالی که دارد زندگی خودش را بگذراند. اگر طبیعتی آرام و مسالمت‌آمیز داشته باشد، در دنیا بی‌خبر از خود و اطراف و اطرفیانش به سر می‌بَرَد. زنده‌ای مانند مردگان، حاضری مانند غایبان، نه کسی زنده‌بودنش را احساس می‌کند، و نه پس از مرگ او جای خالی او را بر کسی نمودار می‌گردد.

فذاك الذي إن عاش لم ينتفع به
وإن مات لا تبكي عليه أقاربه

«این آن کسی است که اگر به زیستن ادامه دهد، از زنده‌بودن سودی نمی‌برد، و اگر بمیرد، نزدیکانش برای او گریه نمی‌کنند!»

و اگر جنبۀ حیوانی بر طبیعتش چیره باشد، بیشتر به دنبال شهوترانی و کامجویی می‌رود، و برای رسیدن به خواسته‌هایش به هر حریمی تجاوز می‌کند، و به هر طریقی پای می‌نهد، نه شرم و حیایی داد که جلو او را بگیرد، و نه وجدانی دارد که او را سرِ جایش بنشاند، و نه عقل و خردی دارد که او را از آن کارها بازدارد. به قول ابونواس، چنین انسانی زبان حالش این است:

إنما الدنيا طعام
وشراب وندام
فإذا فاتك هذا
فعلى الدنيا السلام

«دنیا همین خوردن و نوشیدن و هم‌پیاله‌شدن است

پس اگر این‌ها از دستت بروند، باید با دنیا خداحافظی کنی!»

اگر طبیعت رگه برتری جویی داشته باشد، تمام هم و غم خودش را صرف برتری‌جویی و رسیدن به جاه و مقام، فخرفرشی به مردمان می‌کند، و زورآزمایی و اعمال نفوذ و قدرت و خودستایی و خود بزرگ‌بینی و بزرگ‌نمایی کارها و فعالیت‌های خودش! و در این مقصود، برایش اهمیتی نخواهد داشت که از جمجمۀ انسان‌ها کاخی عظیم برآورد، و در و دیوارش را با خون بیگناهان بیاراید. شعار چنین آدمی – بنا به گفتۀ آن شاعر دوران جاهلیت پیش از ظهور اسلام – اینست:

لنا الدنيا ومن أمسى عليها
ونبطش حين نبطش قادرينا
بغاة ظالمين وما ظلمنا
ولكنا سنبدأ ظالمينا
إذا بلغ الرضيع لنا فطاما
تخر له الجبابر ساجدينا

«دنیا از آنِ ما است و نیز هر جنبنده‌ای که در این جهان است، و وقتی که ما حمله کنیم، توانمندانه یورش می‌آوریم!

«ما خود تجاوزگران و ستمگرانیم. اما هرگز ستمی بر ما نرفته است، همواره ما ظلم و ستم را آغاز کرده و خواهیم کرد!

«کافیست شیرخوارگان ما از شیر گرفته شوند، تا قدرتمندان جهان همگی در برابرشان پیشانی بر خاک بسایند!»

و اگر جنبۀ شیطانی بر طبیعت او غالب باشد، به حیله گری و نقشه‌کشی می‌پردازد، و دو به هم زنی می‌کند، و بمب‌گذاری می‌کند، و چاه‌های آب‌نوشیدنی مردم را زهرآلود می‌کند، و آب‌ها را گل‌آلود می‌کند و به صید می‌پردازد. کارهای ناروا را نزد مردم نیک جلوه می‌دهد، و مردم را به بی‌عفتی و فحشا تشویق می‌کند، و دشمنی و کینه میان مردم می‌افکند، و زبان حالش این شعر شاعر است که می‌گوید:

إذا أنت لم تنفع فضر فإنما
يرجى الفتى كيما يضر وينفعا

«اگر نفعی برای کسی نداری، سعی کن ضرر نزنی که جوانمرد بالآخره باید ضرر برساند و یا نفعش به دیگران برسد!»

و در زمرۀ کسانی است که سخن خدای متعال دربارۀ آنان درست می‌آید که فرموده است:

﴿وَٱلَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مِيثَٰقِهِۦ وَيَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ وَيُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱللَّعۡنَةُ وَلَهُمۡ سُوٓءُ ٱلدَّارِ ٢٥[الرعد: ۲۵].

«کسانی که عهد خدا را پس از پیمان محکمی که با او بسته‌اند می‌شکند، و آنچه را که خدا فرمان داده است که پیوند دهند می‌گُسلند، و در زمین فساد می‌کنند، آنان لعنت خدا گریبانگیرشان است و سرای بدی در انتظار آنان است».

این آدم‌های هوسران، با انواع مختلفی که دارند، وجه مشترک‌شان اینست که هرجا هوای نفس‌شان آنان را فرا می‌خواند، می‌روند، و سر در فرمان هوی و هوس‌شان دارند. هوی و هوس انسان را کر و کور می‌گرداند. هوای نفس برای این انسان‌ها خدا است و اینان او را می‌پرستند:

﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَيۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِۚ[القصص: ۵۰].

«و کیست گمراه‌تر از آنکس که از هوای نفس خویش پیروی کند نه از هدایت‌های آسمانی و رهنمودهای الهی؟!».

﴿أَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيۡهِ وَكِيلًا ٤٣[الفرقان: ۴۳].

«آیا دیده‌ای آنکس را که هوای نفس خویش را خدای خویش قرار داده است؟!».

اما انسان با ایمان، برای رسالت بزرگی زندگی می‌کند، و برای هدف والایی کار می‌کند، و در سایۀ ایده‌آل برتری به سر می‌برد. در سراسر زندگی تنها دلخوشی‌اش آنست وقتی می‌میرد تنها چیزی است که از این جهان با خود می‌بَرَد و آن رسالت بزرگ و هدف و ایده‌آل برتر عبارتست از نزدیکی به خدا، خوی‌گرفتن به اخلاق خدایی، کوشش در راه رضای خدا. انسان با ایمان با درک اهمیت راهی که آغاز کرده است، و برای رسیدن به چنان هدف و مقصود والایی خواسته‌های نفسانی خویش را زیر پا می‌گذارد، و سرکشی هوای نفس را سرکوب می‌کند، و غرایز و شهوت هایش را تحت فشار قرار می‌دهد، و همواره به خدا چشمداشت دارد، و در آرزوی رسیدن به آنچه نزد او دارد، و برای نائل‌شدن به رضایت و خشنودی او، و از روی ایمان به پاداش نیکی که نزد او انتظارش را می‌کشد، همه چیز را آسان می‌گیرد. این سخن پروردگار متعال – جل شأنه – را نصب العین خود قرار داده است که می‌فرماید:

﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِينَ وَٱلۡقَنَٰطِيرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَيۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِۗ ذَٰلِكَ مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلۡمَ‍َٔابِ ١٤ ۞قُلۡ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيۡرٖ مِّن ذَٰلِكُمۡۖ لِلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَأَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ بَصِيرُۢ بِٱلۡعِبَادِ ١٥ ٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَآ إِنَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ١٦ ٱلصَّٰبِرِينَ وَٱلصَّٰدِقِينَ وَٱلۡقَٰنِتِينَ وَٱلۡمُنفِقِينَ وَٱلۡمُسۡتَغۡفِرِينَ بِٱلۡأَسۡحَارِ ١٧[آل عمران: ۱۴-۱۷].

«در نظر مردم آراسته جلوه کرده است عشق‌های شهوانی، عشق به زن، عشق به فرزند، عشق به گنجینه‌های لبریز از زر و سیم، اسبان نشاندار، چارپایان و باغ و بر و بستان، این‌ها همه بهره‌مندی‌های زندگی دنیا است، و خدا نزد او بازگشت نیکو است. بگو: آیا شما را خبر دهم از بهتر از این‌ها؟ برای کسانی که خدا را همواره و در همه حال در نظر گیرند، نزد پروردگارشان باغستان‌ها است که از زیر آن‌ها نهرها جاری است، و همسران پاکیزه و آراسته و خشنودی خدای بزرگ، و خدا در کار بندگانش بینا است. آن کسانی که می‌گویند: پروردگار ما! ما ایمان آورده‌ایم، گناهان‌مان را سرپوش گذار و ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دارد. شکیبایان و راستگویان و فرمانبرداران و انفاق‌کنندگان و مغفرت‌خواهانند در سحرگاهان».

این‌ها بر و بار اخلاقی ایمان است، و این‌ها صفات و ویژگی‌های انسان مؤمن پارسا است که پاداش‌های نزد خدا را بر شهوت‌های زندگی جانوریش ترجیح می‌دهد و از خدای متعال در عین امید فراوان به او، واهمه دارد. برای رسیدن به خشنودی و غفران الهی حرص می‌زند، به شکیبایی و راستگویی و به حق‌پیوستگی و انفاق در راه خدا عادت کرده است. نه ادعایی دارد و نه غروری. حتی احساس تقصیر هم می‌کند، و همین حالت نفسانی باعث می‌گردد که در همه حال از خدا طلب مغفرت و استغفار کند.

بزرگترین ایده‌آل انسان با ایمان نزدیک‌شدن به خدا در مدارج کمال و قُرب الهی است، می‌خواهد به پاداش و خشنودی خدا دست پیدا کند، این طرز تفکر سراسر زندگی او را از هر طرف به خدا متصل می‌سازد، و سبب می‌شود که در همه حال با امید به خدا و سرای آخرت به سر ببرد، و بزرگ‌ترین مسألۀ زندگیش را خوی‌گرفتن به اخلاق خدایی قرار دهد، و خودش را از همانندی چارپایان و درندگان و شیاطین دور نگهدارد.

بعضی از نویسندگان چنین پنداشته‌اند که دین تکلیفی نسنجیده، بلکه محال و نشدنی را بر عهدۀ انسان‌ها نهاده است که از آنان خواسته است خویشتن را با اخلاق خدایی بیارایند. گویا تصور کرده‌اند که این پیشنهاد و توصیه به این معنا است که انسان به خدا تبدیل بشود!

اما این پندار بسیار دور از صواب است؛ زیرا معنای این که از انسان‌ها خواسته‌اند به اخلاق خدایی متخلق گردند، اینست که همواره با پشتکار و جدیت در صدد بالارفتن و ارتقایافتن به مدارج کمال باشند، و انسان با کوشش مستمر خویش همواره تلاش کند تا با اندازه توان و طاقت و استعداد بشری خودش از کمال الوهیت خدای سبحان نشانه‌ای بگیرد.

خدا علیم و حکیم است. پس انسان کوشش کند که خود را به قدر طاقت بشری خویش به علم و حکمت متصف گرداند. خدا رؤوف و رحیم است. پس انسان کوشش کند که خود را به قدر طاقت بشری خویش به رأفت و رحمت متصف گرداند. خدا غنی و کریم است. پس انسان کوشش کند که خود را به قدر طاقت بشری خویش به این دو صفت متصف گرداند. خدا صبور و حلیم است. پس انسان کوشش کند این دو صفت شکیبایی و بردباری را به قدر طاقت بشری خویش کسب کند. خدا جبار و متکبر است، پس انسان کوشش کند که در برابر طرفداران باطل و سرکشان و زورگویان جباریت از خود نشان دهد، و از صفت متکبر این پیام را دریافت کند که خود را بزرگ‌تر و برتر از آن ببیند که به اخلاق زشت و کارهای پست و عادت‌های زننده خود را آلوده گرداند. خدا عزیز و ذو انتقام است، پس انسان کوشش کند بر کافران تند و باعزت برخورد کند و با انتقام باشد در برابر مفسدان ستم‌پیشه. و خدا شکور و غفور است. پس انسان بکوشد و به خود یاد بدهد که در برابر احسان و لطف دیگران سپاسگذار باشد، و عُذر و پوزش همنوعانش را وقتی که از او پوزش می‌خواهند بپذیرد. خدا بر صراط مستقیم است. پس انسان نیز بکوشد تا خود را بر صراط مستقیم ثابت‌قدم نگهدارد و نگذارد که راه‌های پیچ در پیچ انحرافی او را به گمراهی بیفکنند، و راه‌های کج و معوج او را از راه بیه بیراهه بکشانند. و به طور کلی، خدا آراسته به همۀ کمالات است، و پیراسته از همه نقص‌ها و نارسایی‌ها. پس انسان بنا را بر این بگذارد که هرچه می‌تواند از نقص‌ها پیراسته‌تر و به کمالات آراسته‌تر گردد.

کدام اشاره و توصیه‌ای می‌تواند، از این سفارش وزین و سازندۀ «تخلقوا بأخلاق الله»ارزشمندتر و در جان و روان انسان‌ها مؤثر باشد؟ و کدام ایده‌آل دیگر می‌تواند همسنگ این ایده‌آل بزرگ باشد که نصب العین انسان با ایمان است: به خدا نزدیک و نزدیک‌تر شود، و پیوندش را با او محکم و محکمتر گرداند، و از چه راهی؟ از راه عمل صالح و کوشش شایسته‌ای که خدا را دوست بدارد و بپسندد.