عشق به مردم
انسان با ایمان همۀ انسانها را دوست دارد، زیرا خواهران و برادران اویند که در آدمیت با او شریکند، و همه مانند او بندۀ خدایند. با آنان رابطه خویشاوندی و نژادی دارد، چنانچه هدف مشترک، و دشمن مشترک آنها را باهم گرد آورده است. دربارۀ نسبت خویشاوندی گستردهای که میان آدمیزادگان برقرار است خدا میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ﴾[النساء: ۱].
«ای مردم! پروردگارتان را در نظر داشته باشید که همۀ شما را از یک موجود زنده آفرید که جفتش را نیز از خود او آفرید، و از همان جفت نخستین مردان و زنان فراوانی را به دنیا آورد و در اطراف و اکناف جهان پراکنده ساخت. و خدا را در نظر داشته باشید که یکدیگر را به او سوگند میدهید. و ارحام را نیز در نظر داشته باشید...».
کلمۀ «ارحام» در این آیه چقدر به جا عنوان شده است و منظور از آن خویشاوندی همۀ انسانها با یکدیگر است، به دلیل سرآغاز آیه.
اما راجع به هدف مشترک و دشمن مشترک... خدا چنین میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِٱللَّهِ ٱلۡغَرُورُ ٥ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ لَكُمۡ عَدُوّٞ فَٱتَّخِذُوهُ عَدُوًّاۚ﴾[فاطر: ۵-۶].
«ای مردم وعدۀ خدا حق است. مبادا زندگی دنیا شما را فریفته گرداند و مبادا آن فریبکار نیرنگباز شما را بفریبد * شیطان دشمن شما انسانها است، او را دشمن خویش بگیرید...».
زندگی آخرت و جاودانه زیستن در ناز و نعمت ابدی هدف مشترک همۀ انسانها است. شیطان هم که میخواهد همۀ انسانها را اگر بتواند از آن محروم گرداند، دشمن مشترک است.
اعتقادات یک انسان مسلمان به تمایلات نژادی و برتری جوییهای قومی و امثال آن را در او راه نمیدهد. مسلمان معتقد است که مردم همه از آدمند و آدم از خاک و اختلاف زبان و رنگ و پوست انسانها تنها دلیل بر قدرت خدا است و بس، و عظمت سازنده و طراح این جهان را مینمایاند، و آیتی از آیات آفرینش خدا است:
﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦ خَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفُ أَلۡسِنَتِكُمۡ وَأَلۡوَٰنِكُمۡۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّلۡعَٰلِمِينَ ٢٢﴾[الروم: ۲۲].
«و از آیات او است آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهای شما و رنگ پوست بدن شما. در این مطلب برای دانشمندان آیات و نکات بسیاری است».
احساس یک فرد مسلمان نسبت به این که برادر یا خواهر همۀ انسانهای دیگر است، برای او یک موضوع فرعی نیست، و بیرون از حوزۀ افکار دینی او نیست، بلکه اعتقادی است که با آن فرمان خدا را گردن مینهد و خدا را با آن میپرستد و در روز قیامت نیز با همین اعتقاد خدا را ملاقات میکند، و با تکرار این حقیقت زبانش را از الفاظ ناشایست نگاه میدارد، و این حالت را وسیلۀ تقرب خویش به خدا میداند. امام احمد و ابوداود از زید بن ارقمس نقل کردهاند که گفت: دعای رسول خدا جپس از سلام هر نماز چنین بود:
«اللهم ربنا وربّ كل شيء ومليكه أنا شهيد أنك الرب وحدك لا شريك لك، اللهم ربنا ورب كل شيء أنا شهيد أن محمداً عبدك ورسولك، اللهم ربنا ورب كل شيء أنا شهيد أن العباد كلهم إخوة»
«خدایا! پروردگارا! ای پروردگار و دارندۀ همه چیز و همه کس، من گواهم که تو پروردگار یکتای من هستی و شریک و همانندی نداری. خدایا! پروردگار من! ای پروردگار همه چیز! من گواهم که محمد بنده تو و فرستادۀ تو است. خدایا! ای پرورگار همه چیز! من گواهم که بندگان تو همه باهم خواهر و برادرند...»
هیچ فکر کردهاید که این اعتقاد به برادری انسانها در نهاد یک مسلمان آگاه جایگاه والایی دارد؟ این اعتقاد برای یک فرد مسلمان درست در درجۀ دوم پس از توحید و اعتقاد به یگانگی خدا و نبوت و اقرار به پیامبری حضرت محمد جقرار دارد.
چطور میتوان تصور کرد که یک انسان مسلمان نژادی یا قومی را تحقیر کند، -اگر درست باشد که بگوییم انسانها از نژادهای مختلفند-، در حالی که قرآنکریم به مسلمانان میآموزد که همۀ اصناف مخلوقات را محترم بشمارند، و حتی برای کرمها و حشرات و پرندگان، موجودیت قائل باشند.
﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا طَٰٓئِرٖ يَطِيرُ بِجَنَاحَيۡهِ إِلَّآ أُمَمٌ أَمۡثَالُكُمۚ مَّا فَرَّطۡنَا فِي ٱلۡكِتَٰبِ مِن شَيۡءٖۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ يُحۡشَرُونَ ٣٨﴾[الأنعام: ۳۸].
«و هیچ جنبندهای نیست در زمین و هیچ پرندهای نیست در هوا که با دو بالش میپرد. مگر آن که امتهایی همانند شمایند. ما در کتاب هیچ سخن کم و زیادی نگفتهایم، سپس به سوی پروردگارشان جمع میگردند».
پیامبر اکرم جمیفرماید:
«لَوْلاَ أَنَّ الْكِلاَبَ أُمَّةٌ مِنَ الأُمَمِ لأَمَرْتُ بِقَتْلِهَا»
«اگر که سگها نیز امتی مانند امتهای دیگر نبودند دستور میدادم همه سگها را بکشند».
این است احساس یک مسلمان وفادار به اسلام نسبت به همۀ انسانها، و این احساس نه جنبۀ برتری نژادی دارد و نه تعصب اقلیمی و منطقهای، و نه کینۀ طبقاتی، و نه حسادت شخصی. احساس عشق است و برادری با همۀ انسانها و بس.
انسان با ایمان دلش پاک است و حسد و کینه نمیورزد:
کمارزشترین میوههای نهال عشق محبت که ایمان در زمین دل انسان مؤمن میکارد، رهایییافتن از کینه و حسد است. نور ایمان که در قلب انسان مسلمان میتابد، تار و مارکردن لشکر انبوه حسادت و کینهتوزی را در مملکت قلب او عهدهدار است. صبح و شام انسان مسلمان با چنین روحیهای زندگی میکند. با دلی پاک، اندیشهای تابناک، و همواره دعای صالحان را بر زبان دارد که:
﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠﴾[الحشر: ۱۰].
«پروردگار ما! ما را بیامرز و برادران ما را که در ایمان بر ما سبقت گرفتهاند نیز بیامرز. و در دلهای ما کینۀ مسلمانان دیگر را قرار مده که تو خود رؤوف و رحیم هستی».
مؤمن حسد نمیورزد؛ زیرا حسد چنانکه رسول خدا جآن را توصیف فرموده است، درد امتها است. حسد یک بیماری روانی است که با روح انسان همان میکند که انواع وبا، با جسم انسان میکند. حسد غم و غصۀ آدم حسود است، و مصیبتی است که پیوسته دست به گریبان او است. حتی یک بیماری جسمی نیز هست. نیروها را به هدر میدهد، بدن انسان را آزار میدهد. چهرۀ انسان را دگرگون میکند. حکیمی گفته است:
لله درُّ الحسد ما أعدله
بدأ بصاحبه فقتله!!
«آفرین بر حسد! که تا چه اندازه دادگستر است!
از خود صاحبش آغاز میکند، و او را میکشد!».
شاعر دیگری گفته است:
اصبر على كيد الحسو
د فإن صبرك قاتله
النار تأكل نفسها
إن لم تجد ما تأكله
«در برابر نیرنگ و تکاپوی حسود شکیبایی پیشه کن که همان شکیبایی تو قاتل او است».
«آتش، اگر چیزی را نیافت که بخورد، خودش را خواهد خورد».
انسان با ایمان حسادت نمیکند. زیرا خوبیها را برای همۀ بندگان خدا میخواهد، و با خدا بر سر نوازش آفریدگان و تقسیم رزق و روزی میان آنان جنگ و دعوا ندارد.
﴿إِنَّ رَبَّكَ يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقۡدِرُۚ إِنَّهُۥ كَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗا ٣٠﴾
[الإسراء: ۳۰].
«پروردگار تو روزی هرکس را که بخواهد گشایش میدهد و بر هرکس که بخواهد تنگ میگیرد، او از حال بندگانش باخبر و نسبت به اوضاع و احوالشان بینا است».
به خاطر ایمانی که به خدا دارد، او را عادل میداند و مطمئن است که در تقسیم برخورداریها و توزیع موهبتها به عدل و داد عمل فرموده است. معتقد است که قضا و قدر الهی دربارۀ آفریدگانش از حکمت بالغۀ او صادر میشود و گاه انسان حکمت کاری را میفهمد و گاهی نمیفهمد به همین جهت گفتهاند:
«حسود اهل جحود است، زیرا به قضا و قدر خدای یگانه رضایت نداده است».
﴿أَمۡ يَحۡسُدُونَ ٱلنَّاسَ عَلَىٰ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۖ﴾[النساء: ۵۴].
«یا این که به مردم حسد میورزند که چرا خدا از فضلش چیزی به آنان داده است...».
از این رو ملاحظه میکنیم که انسان با ایمان هرگز به خاطر مصیبتی که به انسان دیگری میرسد، خوشحال نمیشود، و برای نعمتی که خدا به یکی دیگر از بندگانش ارزانی داشته است، اندوهگین نمیگردد، بلکه زبانش به این دعا گویا است که پیامبر اکرم جبه او تعلیم فرموده است:
«اللَّهمَّ ما أصبحَ بي من نعْمَةٍ، أو بأحدٍ من خَلْقِكَ، فَمِنْكَ وحدَكَ، لا شَريكَ لَكَ، فَلَكَ الحمدُ، ولك الشُّكْرُ»
«خدایا! هر نعمتی که به من یا به یکی دیگر از آفریدگانت دادهای از آنِ تو است و از سوی تو است. تنها توئی تو، و دستیار و شریک نداری. به خاطر همۀ آنها سزاوار ثنا و ستایش هستی، و از تو سپاسگزارم».
انسان با ایمان حسود نیست؛ زیرا همتش به چیزی بالاتر و برتر از دنیا متوجه است. مردم بر سر دنیا با یکدیگر رقابت دارند و به یکدیگر حسد میورزند. اما انسان با ایمان همتش را متوجه امور برتر و مفاهیم جاودانی کرده است: او به آخرت و بهشت روی آورده است، در صحیح بخاری از پیامبر اکرم جنقل شده است که فرمود:
«لاَ حَسَدَ إِلاَّ فِى اثْنَتَيْنِ رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ مَالاً فَسُلِّطَ عَلَى هَلَكَتِهِ فِى الْحَقِّ، وَرَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ الْحِكْمَةَ، فَهْوَ يَقْضِى بِهَا وَيُعَلِّمُهَا»
«حسد روا نیست مگر نسبت به دو کس: یکی آن کسی که خدا ثروتی به او داده و به او ارادۀ خرجکردن ثروتش را در راه حق نیز داده است. دیگر آن کس که خدا به او حکمت داده، و او براساس حکمتش داوری میکند و از حکمتش به دیگران میآموزد».
﴿وَفِي ذَٰلِكَ فَلۡيَتَنَافَسِ ٱلۡمُتَنَٰفِسُونَ ٢٦﴾[المطففین: ۲۶].
«و در این رابطه باید رقابتکنندگان رقابت کنند».
﴿سَابِقُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ وَجَنَّةٍ﴾[الحدید: ۲۱].
«به سوی آمرزش پروردگارتان و باغهای بهشت با یکدیگر مسابقه بدهید».
حسن بصری گفته است: ای فرزند آدم! چرا بر همنوعت رشک میبری و حسد میورزی؟ اگر برخورداری او به خاطر آن است که نزد خدا مقام و مرتبتی دارد، از چه روی به کسی که نزد خدا گرامی است حسد میبری؟ و اگر غیر از این است، چگونه نسبت به کسی که سرنوشتش آتش است حسادت میکنی؟
ابن سیرین/گفته است: «هیچگاه نسبت به احدی در رابطه با مسائل دنیوی حسادت نکردهام... اگر از اهل بهشت باشد چگونه من به خاطر دنیایش به او حسادت کنم، حال آن که دنیا نزد بهشت بسیار ناچیز است؟ و اگر از اهل آتش باشد، بازهم چگونه نسبت به دنیایش حسد ورزم، حال آن که دارد به سوی آتش راه میپیماید؟!» مؤمن اهل کینهتوزی نیست. زیرا انسانی است با گذشت و بزرگوار. با آن که میتواند خشم خود را اِعمال کند و انتقام بگیرد، خشمش را فرو میبرد. با آن که صاحب حق است آسان میگیرد و از حقش میگذرد. خودش را با کشمکشها و دشمنیها سرگرم و گرفتار نمیسازد، عمر انسان آنقدرها طولانی نیست که صرف این دشمنیهای دور و دراز شود. دنیا در نظر انسان با ایمان به این همه رنج نمیارزد. آنوقت چگونه حاضر میشود که دلش را در اختیار دشمنیها و کینههای کهنه و نو بگذارد تا با نیش زهرآگین مارهای سمی تکه پاره گردد؟ چگونه حاضر میشود شبی را با کینه و دشمنی نسبت به یکی از همنوعانش به روز آورد و از نتیجۀ آن شب را به دور از رحمت خدا بگذراند؟ در حدیث است که:
«تعرض الأعمال كل يوم اثنين وخميس، فيغفر الله عزّ وجل في ذلك اليوم لكل امريء لا يشرك بالله شيئاً، إلا امرءاً كانت بينه وبين أخيه شحناء، فيقول: اتركوا هذين حتى يصطلحا»(رواه مسلم)
«کردار انسانها را روزهای دوشنبه و پنجشنبه هر هفته بررسی میکنند، و خدای عزّ وجل به هنگام عرض اعمال هریک از بندگانش را که به او شرک نورزیده باشد میآمرزد، مگر آن شخصی را که با یکی از همنوعانش کدورتی داشته باشد. خدا دربارۀ آن دو نفر میفرماید: «این دو نفر را به حال خودشان بگذارید تا وقتی که باهم سازش کنند».
انسان با ایمان اهل حسد و کینهتوزی نیست؛ زیرا دانههای حسد و کینهتوزی را شیطان میپاشد و نهال محبت و صفا را خدای رحمان مینشاند.
﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ﴾[المائدة: ۹۱].
«شیطان میخواهد در میان شما دشمنی و کینهتوزی برقرار کند».
﴿۞عَسَى ٱللَّهُ أَن يَجۡعَلَ بَيۡنَكُمۡ وَبَيۡنَ ٱلَّذِينَ عَادَيۡتُم مِّنۡهُم مَّوَدَّةٗۚ﴾[الممتحنة: ۷].
«امید است که خدا میان شما و کسانی که با آنان دشمنی پیدا کردهاید، رابطۀ مودتآمیزی برقرار کند».
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَيَجۡعَلُ لَهُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وُدّٗا ٩٦﴾[مریم: ۹۶].
«کسانی که ایمان آوردند و کردارهای شایسته داده باشند، خدای رحمان بذر دوستی را در دلهایشان خواهد پاشید».
خلاصۀ مطلب این که، سلامت قلب و پیراستگی دل از کینه و حسد، نخستین ویژگییی است که انسان در پرتو ایمان پیدا میکند، بلکه میتوان گفت پایینترین درجۀ ایمان است. و ایمان شخص مسلمان کامل نمیشود، مگر آنگاه که برای همنوعانش همان را بخواهد و دوست بدارد که برای خویش میخواهد و دوست میدارد، و برای همنوعانش نخواهد و نپسندد آنچه را برای خویش نمیخواهد و نمیپسندد.
این مفاهیم بلند انسانی کجا و آن تبلیغات ویرانگر امروزی کجا؟ تبلیغاتی که کارشان گسترشدادن کینهها است، و گسترش دادن و دامنزدن کینهها و نفرتها و دشمنیها میان طوایف و طبقات مختلف، تا مردم در یک نزاع و زد و خورد همیشگی به سر برند. و از آن سوی این دشمنیها و کینهتوزیها پایههای حاکمیت و سلطنت عدهای فرصت طلب تثبیت گردد!