(۳-۵-۱) حمد خداوندﻷ
فقها در رکن بودن حمد و ثنای خداوند متعال در خطبۀ نماز جمعه اختلافنظر دارند، آنها بر این باورند:
دیدگاه اوّل: شافعیّه و حنابله آنرا رکن میدانند. حنابله آنرا به عنوان رکن بلامنازع در نزد خودشان تلقی میکنند. [۶۶۹]
این فقها استدلال میکنند که:
- جعْفَر بن محمّد از پدرشب روایت میکند که میگفت: از جَابِر بْن عَبْداللَّهب شنیدم که میگفت: «كَانَتْ خُطْبَةُ النَّبِىِّ ج يَوْمَ الْجُمُعَةِ يَحْمَدُ اللَّهَ وَيُثْنِى عَلَيْهِ ثُمَّ يَقُولُ عَلَى إِثْرِ ذَلِكَ وَقَدْ عَلاَ صَوْتُهُ. ثُمَّ سَاقَ الْحَدِيثَ بِمِثْلِهِ.» [۶۷۰] «خطبۀ پیامبر ج در روز جمعه (این بود که) خداوند را حمد و ثنا میگفتند سپس به دنبال آن خطبه را میخواند در حالیکه صدایش را بالا میبرد و... .»
نووی در شرح این حدیث مینویسد: «... این رواین دلیلی در نزد شافعی میباشد بر اینکه حمد خداوند تعالی در خطبه واجب میباشد و لفظش را تعیین فرموده و هیچ چیز جای آنرا نمیگیرد.» [۶۷۱]
ظاهر قضیه آن است که این دسته از فقها این فعل پیامبر ج را تفسیر و تبیینی میدانند بر امرِ وجوبِ ﴿فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ﴾[الجمعة: ۹] «به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید.»، که همان خطبه میباشد.»
- این افراد به حدیث ضعیفی هم استدلال کردهاند، که ابوهریرهس روایت کرده که پیامبر ج فرمودهاند: «كُل كَلامٍ لايُبْدأُ فِيهِ بالحَمْد لِلَّهِ فَهُوَ أجْذَمُ.» [۶۷۲] «هر کلامی که با حمد خداوند شروع نگردد ناقص است.» [۶۷۳]
این روایت صحیح نیست و غیر قابل احتجاج میباشد.
دیدگاه دوّم: حنفیّه و مالکیّه و ظاهر قول ابن تیمیه و سعدی و نیز ابن حزم بر این باورند که حمد گفتن در خطبه سنّت میباشد. این افراد حدیث مذکور از جَابِر بْن عَبْداللَّهب را بر ندب حمل کردهاند و گفتهاند که افعال رسول الله ج موجب وجوب نشده وبالعکس افعال ایشان بر ندب حمل میگردد. [۶۷۴]
قول راجح: آنچه به نظر میرسد حمد خداوندﻷ در خطبۀ نماز جمعه مستحب است و خطبه بدون آن باطل نمیباشد؛ زیرا فعل نبیّ ج و استمرار و تکرار ایشان بر آن در خطبه نمادی از استحباب تأکیدی آن میباشد اگرچه احتیاط و خروج از خلاف نیز اقتضا میکند که حمد خداوندﻷ در خطبه گفته شود. ابن تیمیه در اینباره ابراز میدارد: «پیغمبر ج همیشه خطبهاش را با حمد آغاز میکردند؛ زیرا از ایشان ج روایت نشده که خطبهای را با غیر حمد آغاز کرده باشند.» [۶۷۵] و این میرساند که پیامبرج در هر خطبهای؛ خطبۀ جمعه، عید و ... سرآغاز کلام مُبارکش حمد خدوندﻷ بوده است. ولی با این وصف نمیتوان حکم به وجوب و رکن بودن آن داد؛ چراکه هیچ دلیلی مبنی بر وجوب آن وجود ندارد و نفسِ استمرارِ فعل نبیّ ج دلیلی بر وجوب نیست؛ چراکه پیامبر ج بر اعمالی استمرار هم داشتهاند ولی واجب هم نبودهاند مانند نمازهای رواتب مؤکّد و روزۀ دوشنبه و پنجشنبه در غیر ماه مبارک رمضان. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
[۶۶۹] نک: ماوردی، الحاوی الکبیر، ۳ / ۵۷، الوجيز ۱ / ۶۳، حلية العلماء ۲ / ۲۷۷، المجموع ۴ / ۵۱۹، روضة الطالبين ۲ / ۲۴، مغني المحتاج ۱ / ۲۸۵؛أبو الخطاب، الهداية ۱ / ۵۲، شرح الزركشي ۲ / ۱۷۵، المغني ۳ / ۱۷۳، الفروع ۲ / ۱۰۹، المحرر ۱ / ۱۴۶، الإنصاف ۲ / ۳۸۷ . [۶۷۰] (صحيح): مسلم (ش۲۰۴۲-۲۰۴۴) از طريق (عبد الوهاب بن عبد المجيد و سليمان بن بلال وسفيان الثوري) روايت کرده است: «حدثنى محمّد بن المثنى حدثنا عبد الوهاب بن عبد المجيد عن جعفر بن محمّد عن أبيه عن جابر بن عبد الله قال كان رسول الله (صلى الله عليه وسلم) ... .» [۶۷۱] شرح النووي على صحيح مسلم ۶ / ۱۵۶ . [۶۷۲] (ضعيف): اين روايت از طريق ابوهريره و کعب بن مالک ورجلٌ من الانصار از رسول الله ج روايت شده است: اما طريق ابوهريرهس: ابن ابي شيبه، المصنف (ج۶ص۲۶۳) / ابوداد (ش۴۸۴۲) / ابن ماجه (ش۱۸۹۴) / ابن حبان (ش۱و۲) / احمد، المسند (ش۸۷۱۲) / بيهقي، شعب الايمان (ش۴۳۷۲) والدعوات الکبير (ش۱) / نسايي، عمل اليوم والليله (ش۴۹۴) / دارقطني، السنن (ج۱ص۲۲۹) / ابن الاعرابي، الزهد وصفة الزاهدين (ش۱) / بزار (ش۷۸۹۸) / خرائطي، فضيلة الشكر لله على نعمته (ش۱۷) / خطيب بغدادي، الجامع لأخلاق الراوي (ش۱۲۱۰) / السلفي، المشيخة البغدادية (ش۲۹) / الثامن من أجزاء أبي علي بن شاذان (ش۱۹۸) / رافعي، التدوين في اخيار قزوين (ج۱ص۱۶۰) / سبکي، طبقات الشافعية الكبرى (ج۱ص۷) / ابن عساکر، تاريخ دمشق (ج۶ص۴۲۱) / خليلي، الإرشاد في معرفة علماء الحديث (ش۱۱۸) از طريق (عبيد الله بن موسى و أبو المغيرة عبدالقدوس بن الحجاج والوليد بن المسلم وعبدالحميد بن أبي العشرين وعبدالله بن المبارک وشعيب بن اسحاق) روايت کرده اند: «عن الاوزاعي عن قرة عن الزهري عن أبي سلمة عن أبي هريرة قال: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: كل كلام ذي بال لا يبدأ فيه بالحمد لله فهو أقطع.» وفي رواية: «فهو اجذم» اما اين روايت «منکر» است چرا که اوّلاً: قرة بن عبد الرحمن بن حيويل: امام احمد ميگويد: «منکر الحديث جداً» و امام ابوزرعه ميگويد: «الأحاديث التى يرويها مناكير» و امام ابوداود ميگويد: «فى حديثه نكارة» و امام ابوحاتم و نسايي ميگويند: «ليس بقوي» و امام يحيي بن معين ميگويد: « كان يتساهل فى السماع و فى الحديث و ليس بكذاب» و امام ابن حبان وي را در «ثقات» آورده است و امام ابن عدي ميگويد: «لم أر له حديثا منكرا جدا و أرجو أنه لا بأس به.» و امام ابن حجر هم ميگويد: «صدوقٌ له مناکير» و امام ذهبي ميگويد: «ضعّفه يحيي (بن معين)» و امام يعقوب بن سفيان فسوي ميگويد: «ثقةٌ» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۸ص۳۷۲) و تقريب التهذيب (ش۵۵۴۱) / ذهبي، الکاشف (ش۴۵۷۲) / فسوي، المعرفة و التاريخ (ج۲ص۴۶۰)] وثانياً ثقات اين روايت را از زهري «مرسل» نقل کرده اند ونسايي، عمل اليوم والليله (ش۴۹۵-۴۹۷) ابوداود (ش۴۸۴۲) از طريق (عقيل بن خالد وسعيد بن عبدالعزيز وحسن بن عمر ويونس بن يزيد وشعيب بن اليمان) روايت کرده است: «عن الزهري عن النبي ج: ... .» اما طريق: کعب بن مالکس: المعجم الکبير (ج۱۹ص۷۴) روايت کرده است: «حدثنا أحمد بن المعلى الدمشقي ثنا عبد الله بن يزيد الدمشقي ثنا صدقة بن عبد الله عن محمّد بن الوليد الزبيدي عن الزهري عن عبد الله بن كعب عن أبيه: عن النبي صلى الله عليه و سلم قال: كل أمر ذي بال لا يبدأ فيه بالحمد أقطع أو أجزم» اما اين روايت «منکر» است چرا که اوّلاً: ابومعاويه صدقة بن عبد الله السمين الدمشقي «ضعيف الحديث» ميباشد [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۴ص۴۱۵) و تقريب التهذيب (ش۲۹۱۳)] وثانياً: ديديم که ثقات واثبات اين روايت را «مرسل» نقل کرده اند. اما طريق: رجلٌ من الانصار: عبدالرزاق (ج۶ص۱۸۹) روايت کرده است: «عن معمر قال حدثني رجلٌ من الأنصار رفع الحديث قال كل كلام ذي بال لا يبدأ فيه بذكر الله فهو أبتر» اما اين روايت هم «ضعيف» است چرا که معمر هيچ يک از صحابه را نديده است لذا اين راوي تابعي ومبهم است: «رجلٌ من الأنصار». [۶۷۳] نک: بدائع الصنائع ۱ / ۲۶۳، الفتاوى الهندية ۱ / ۱۴۶، طحطاوی، مراقي الفلاح، ص ( ۱۰۳ )؛ المدونة ۱ / ۱۵۶ ، الإشراف ۱ / ۱۳۲، الفواكه الدواني ۱ / ۳۰۶ و ۱۰۹؛ المحلّی ۵ / ۵۷. [۶۷۴] بدائع الصنائع ۱ / ۲۶۳ ، الفتاوى الهندية ۱ / ۱۴۶ ، طحطاوی، مراقي الفلاح، ص ( ۱۰۳ ) ، المدونة ۱ / ۱۵۶ ، الإشراف ۱ / ۱۳۲ ، الفواكه الدواني ۱ / ۳۰۶ و ۱۰۹ ، المحلى ۵ / ۵۷ . [۶۷۵] الإختیارات، ص۸۲.