نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۳-۴-۵) ایستاده خطبه خواندن

(۳-۴-۵) ایستاده خطبه خواندن

فقها در اشتراط ایستاده خطبه خواندن اختلاف‌نظر دارند؛ در این زمینه سه قول مطرح است که عبارتند از:

دیدگاه اوّل: قول صحیح و مشهور شافعیّه و روایتی از امام احمد که برخی از اصحابش آن‌را برگزیده‌اند، ایستاده خطبه خواندن را در حالت توانایی شرط خطبه می‌دانند. [۶۰۳] قرطبی در این زمینه اشاره می‌کند: «جمهور فقها و ائمۀ علما بر این دیدگاه می‌باشند.» [۶۰۴] حتّی نووی از ابن عبدالبر اجماع بر این مسئله را ذکر می‌کند. [۶۰۵] البته این ادعا به دلیل مخالفت‌هایی که بدان اشاره می‌شود مردود است.

استدلال این دسته عبارت است از:

- خداوند متعال در قرآن کریم فرموده‌اند: ﴿وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَيۡهَا وَتَرَكُوكَ قَآئِمٗاۚ[الجمعة: ۱۱] «‏ ‏(برخی از اصحاب،) هنگامی که تجارت و یا سرگرمیی را دیدند از پیرامون تو پراکنده شدند، و تو را ایستاده (بر منبر ، در حال خطبه) رها کردند.»

وجه دلالت این آیۀ عظیمه این است که بنابر روایات صحیح پیغمبر اکرم ج ایستاده خطبه خوانده‌اند و از آنجائیکه خداوندأ می‌فرمایند: ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا٢١[الأحزاب: ۲۱] «‏سرمشق و الگوی زیبائی در (شیوۀ پندار و گفتار و کردار) پیغمبر خدا برای شما است. برای کسانی که (دارای سه ویژگی باشند:) امید به خدا داشته، و جویای قیامت باشند، و خدای را بسیار یاد کنند.» و نیز فرموده‌اند: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ[الحشر: ۷] «چیزهائی را که پیغمبر برای شما ( از احکام الهی) آورده است اجراء کنید.» و همچنین می‌فرمایند: ﴿وَٱتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ١٥٨[الأعراف: ۱۵۸] «از او پیروی کنید تا هدایت یابید.» و همچنین پیغمبر ج فرموده‌اند: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي.» [۶۰۶] «نماز بخوانید همانگونه که مرا می‌بینید که نماز می‌خوانم.»

در جواب این استدلال باید اشاره کرد که تبعیّت از پیغمبر عظیم الشأن ج بر مبنای صیغه و قرائن حکم وجوب یا مستحب یا مباح را دارا خواهد بود، ایشان امر به کیفیّت نماز خواندن داده‌اند؛ اگرچه تمامی رفتار ایشان در نماز واجب نیست بلکه باید اشاره کرد که خطبه نماز نیست تا بر مبنای این حدیث حکم صادر شود. [۶۰۷]

- جابر بن سمرهس روایت کرده است: «كَانَ يَخْطُبُ قَائِمًا ثُمَّ يَجْلِسُ ثُمَّ يَقُومُ فَيَخْطُبُ قَائِمًا فَمَنْ نَبَّأَكَ أَنَّهُ كَانَ يَخْطُبُ جَالِسًا فَقَدْ كَذَبَ فَقَدْ وَاللَّهِ صَلَّيْتُ مَعَهُ أَكْثَرَ مِنْ أَلْفَىْ صَلاَةٍ.» [۶۰۸] «پیامبر ج ایستاده خطبه می‌خواندند سپس می‌نشستند سپس می‌نشستند و در نهایت خطبه را ایستاده می‌خواندند (و به اتمام می‌رساندند)، هر کس به تو خبر دادند که ایشان نشسته خطبه می‌خواندند دروغ گفته است. و قسم به خداوند! من با ایشان بیش از دوهزار نماز را خوانده‌ام.» امام نووی در توضیح این روایت اشاره می‌کند: «این روایت دلیلی برای مذهب شافعی و بسیاری می‌باشد که خطبۀ جمعۀ کسی که توانایی ایستادن دارد صحیح نمی‌باشد مگر اینکه دو خطبه را ایستاده بخواند.» [۶۰۹] سپس در ادامه می‌گوید: «منظور از دو هزار نماز، دو هزار نماز پنجگانه است نه نماز جمعه.» [۶۱۰]

شکی در این نیست که این روایت دلیل بر مواظبت پیامبر ج بر ایستادن در حال خطبه می‌کند ولی استنباطی بر وجوب را نمی‌رساند.

- عبدالله ‌بن عمرب روایت کرده است: «كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَخْطُبُ قَائِمًا ثُمَّ يَقْعُدُ ثُمَّ يَقُومُ كَمَا تَفْعَلُونَ الْآنَ.» [۶۱۱] «پیامبر ج ایستاده خطبه می‌خواندند وسپس می‌نشستند وسپس می‌ایستادند همانگونه که شما الان انجام می‌دهید.»

- جابر بن عبد اللهب در زمینۀ خطبۀ پیامبر ج گفته: «أن النبي ج كان يخطب قائما يوم الجمعة، فجاءت عير الشام ... .» [۶۱۲] «پیامبر ج روز جمعه به صورت ایستاده خطبه می‌خواند ... .»

- طاووس روایت می‌کند: «خطب رسول الله ج قائما وأبو بكر قائما وعمر قائما وعثمان قائما واوّل من جلس على المنبر معاوية بن أبي سفيان.» [۶۱۳] «پیغمبر خدا ج، ابوبکر، عمر و عثمان ایستاده خطبه خواندند و اوّلین کسی که (برای خواندن خطبه) بر منبر نشست معاویه ‌بن سفیان بود.»

این روایت به دلیل تابعی بودن طاوس، مرسل می‌باشد ولی ابن حجر در استدلال بدان ابراز می‌دارد: «با مواظبت پیامبر ج به ایستادن و با مشروع بودن نشستن بین دو خطبه اثبات می‌گردد که اگر نشستن برای خطبه خواندن مشروع بود نیازی به جدایی خطبه‌ها با نشستن نبود.» [۶۱۴]

- کعب بن عجرهس داخل مسجد شد و عبدالرحمن بن أم الحکمس نشسته خطبه می‌خواند در این حال گفت: «انْظُرُوا إِلَى هَذَا الْخَبِيثِ يَخْطُبُ قَاعِدًا وَقَدْ قَالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ: ﴿وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَيۡهَا وَتَرَكُوكَ قَآئِمٗاۚ[الجمعة: ۱۱]» [۶۱۵] «‏به این خبیث بنگرید که نشسته خطبه می‌خواند در حالیکه خداوند فرموده‌اند: ‏(برخی از اصحاب،) هنگامی که تجارت و یا سرگرمیی را دیدند از پیرامون تو پراکنده شدند، و تو را ایستاده (بر منبر، در حال خطبه) رها کردند.»

- خطبه جمعه یکی از دو فرض جمعه می‌باشد پس مانند نماز نیازمند نشستن و ایستادن است. [۶۱۶]

البته این قیاس مع الفارق است، زیرا خطبه از جهت‌های مختلف مانند استقبال قبله، طهارت، ستر عورت و ... با نماز تفاوت دارد.

دیدگاه دوّم: اکثر مالکیّه بر این باورند که ایستادن برای ایراد خطبه واجب است ولی در صورتیکه با وجود توانایی نشسته خطبه خوانده شود عملی بد و مذمومی می‌باشد ولی جایز است و موجب ابطال نماز جمعه نمی‌گردد. [۶۱۷]

این افراد بر این باورند که خطبۀ جمعه ذکری می‌باشد که بر نماز مقدَّم است پس مانند نماز و اقامه ایستادن شرط صحّتش نیست و از طرف دیگر هدف از خطبه رسیدن پیام و خطبه به گوش مردم می‌باشد که با بالا رفتن از منبر و نشستن نیز حاصل می‌گردد. [۶۱۸]

البته باید دقّت داشت مالکیّه و حتّی بنابر اجماع بالا رفتن از منبر سنّت است پس قیاسِ امری واجب بر سنّت صحیح نمی‌باشد. [۶۱۹]

دیدگاه سوّم: حنفیّه، برخی از مالکیّه، وجهی از شافعیّه [۶۲۰]، روایتی مشهور از امام احمد و قول جمهور و صحیح حنابله بر این است که ایستادن در موقع ایراد خطبه سنّت است. [۶۲۱]

استدلال این دسته عبارت است:

- خداوند متعال می‌فرمایند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ[الجمعة: ۹] «ای مؤمنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه أذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید.» این امر مطلق است و خداوند آن‌را مقیّد به نشستن یا ایستادن نکرده است.

در جواب می‌توان اشاره کرد که جدای از مواظبت پیغمبر ج بر ایستاده خطبه خواندن خداوندأ در آیات بعد اشاره می‌فرمایند: ﴿وَتَرَكُوكَ قَآئِمٗاۚ[الجمعة: ۱۱] «تو را ایستاده رها کردند.» این قیدی بر کلام قبل است.

- سهل بن سعد الساعدیس روایت نموده: «أَرْسَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى فُلَانَةَ امْرَأَةٍ مِنْ الْأَنْصَارِ قَدْ سَمَّاهَا سَهْلٌ مُرِي غُلَامَكِ النَّجَّارَ أَنْ يَعْمَلَ لِي أَعْوَادًا أَجْلِسُ عَلَيْهِنَّ إِذَا كَلَّمْتُ النَّاسَ.» [۶۲۲] «رسول الله ج فردی را نزد زنی فرستاد و به وی گفت: به پسران نجّارت بگو برایم منبری درست کنند، تا وقتیکه با مردم صحبت می‌کنم روی آن بنشینم.»

مناقشۀ دلیل: ممکن است مقصود روایت از "نشستن" زمانی بوده که پیامبر ج روی منبر بالا می‌رفتند و یا اینکه مقصود از آن نشستن بین دو خطبه بوده باشد. [۶۲۳]

- أبو سعید الخدریس گفته: «إن رسول الله ج جَلَسَ ذَاتَ يَوْمٍ عَلَى المِنْبَرِ وَجَلَسْنَا حَوْلَهُ.» [۶۲۴] «پیغمبر خدا ج روزی بر منبر نشست و ما اطرافش نشستیم.»

برخی در جواب این استدلال می‌گویند چه بسا ایشان در غیر خطبۀ‌ جمعه نشسته‌اند. [۶۲۵]

- از عملکرد برخی از صحابه همچون عثمان ‌بن عفّان و معاویه ‌بن سُفیان ش روایت شده که نشسته خطبه خوانده‌اند. [۶۲۶]

در جواب این استدلال باید اشاره کرد که عثمانس بخاطر لرزۀ بدن نشسته خطبه خوانده اگرچه در برخی روایات با این وصف هم ثابت نیست که نشسته خطبه خوانده باشند. و معاویهس نیز بخاطر چاقی نشسته خطبه خوانده است. [۶۲۷]

قول راجح: به نظر می‌رسد که خواندن خطبه به صورت ایستاده مستحب می‌باشد و واجب نیست. چرا که پیامبر ج هنگام خطبۀ جمعه همواره ایستاده‌اند و همچنین هیچ امری هم در کار نبوده است لذا واجب نمی‌باشد. جابر بن عبد اللهب روایت نموده: «أَنَّ النَّبِىَّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) كَانَ يَخْطُبُ قَائِمًا يَوْمَ الْجُمُعَةِ.» [۶۲۸] «پیامبر ج روز جمعه ایستاده خطبه می‌خواند.» واز طرفی روایاتی نشان داده که گاهی ایشان هنگام خطبه می‌نشستند چنانکه دیدیم که أبو سعید الخدریس گفته: «إن رسول الله ج جَلَسَ ذَاتَ يَوْمٍ عَلَى المِنْبَرِ وَجَلَسْنَا حَوْلَهُ.» [۶۲۹] «پیغمبر خدا ج روزی بر منبر نشست و ما اطرافش نشستیم.» و نیز روایت شده: «أَرْسَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى فُلَانَةَ امْرَأَةٍ مِنْ الْأَنْصَارِ قَدْ سَمَّاهَا سَهْلٌ مُرِي غُلَامَكِ النَّجَّارَ أَنْ يَعْمَلَ لِي أَعْوَادًا أَجْلِسُ عَلَيْهِنَّ إِذَا كَلَّمْتُ النَّاسَ.» [۶۳۰] «رسول الله ج فردی را نزد یکی از زنان انصاری فرستاد وگفت: به فرزندانت که نجار هستند بگوی برایم منبری درست کنند که هرگاه برای مردم خطبه می‌خواند بتوانم روی آن بنشینم.»

گفته‌اند که رسول الله ج خطبه خواند به صورت نشسته را تأیید فرموده وحتی فرموده که منبری برایم بسازید که هنگام خطبه خواند روی آن بنشینم: «أَنْ يَعْمَلَ لِي أَعْوَادًا أَجْلِسُ عَلَيْهِنَّ إِذَا كَلَّمْتُ النَّاسَ.» (واللهُ العلیمُ أعلمُ بِالصّوابِ)

[۶۰۳] نک: الوجيز ۱ / ۶۴، حلية العلماء ۲ / ۲۷۶، المهذّب و المجموع معه ۴ / ۵۱۴، روضة الطالبين ۲ / ۲۶، مغني المحتاج ۱ / ۲۸۷؛ شرح الزركشي ۲ / ۱۷۴، المغني ۳ / ۱۷۱، الفروع ۲ / ۱۱۹، الإنصاف ۲ / ۳۹۷ ، المبدع ۲ / ۱۶۳ . [۶۰۴] قرطبی، الجامع لأحكام القرآن، ۱۸ / ۱۱۴ . [۶۰۵] شرح النووي على صحيح مسلم ۶ / ۱۵۰ . [۶۰۶] (صحیح): بخاری (ش۶۰۰۸و۷۲۴۶) از طریق (اسماعیل بن علیة وعبدالوهاب الثقفی) روایت کرده است: «حدثنا أيوب عن أبي قلابة عن أبي سليمان مالك بن الحويرث قال أتينا النبي صلى الله عليه وسلم ... فقال (صلی الله علیه وسلم): كما رأيتموني أصلي.» [۶۰۷] زرکشی از فعل پیغمبر ج حکم استحباب را استنباط می‌کند. زركشي ، شرح الخرقي ۲ / ۱۷۴ . [۶۰۸] (صحیح): مسلم (ش۲۰۳۳) / نسایی (ش۱۴۱۵و۱۴۱۷و۱۴۱۸و۱۵۷۴و۱۵۸۳و۱۵۸۴) / ابوداود (ش۱۰۹۵-۱۰۹۷) / ابن ماجه (ش۱۱۰۵و۱۱۰۶) از طریق (شعبة بن الحجاج وسفیان الثوری وابوخیثمة وابوعوانه وزهیر بن معاویة واسرائیل بن یونس وابوالاحوص) روایت کرده‌اند: «عن سماك بن حرب قال أنبأنى جابر بن سمرةس أن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) كان يخطب قائما ثم يجلس ثم يقوم فيخطب قائما» و فی روایة سفیان «كانت خطبته قصدا وصلاته قصدا» وفی روایة ابوعوانه: «ثم يقعد قعدة لايتكلم.» [۶۰۹] شرح النووی على صحيح مسلم ۶ / ۱۴۹ . [۶۱۰] همان، ۶ / ۱۵۰ . [۶۱۱] (صحیح): بخاری (ش۹۲۸و۹۲۰) / نسایی (ش۱۴۱۶) از طریق (خالد بن الحارث و بشر بن المضل) روایت کرده‌اند: «حدثنا عبيد الله بن عمر عن نافع عن ابن عمر رضي الله عنهما قال: كان النبي صلى الله عليه وسلم يخطب قائما ثم يقعد ثم يقوم كما تفعلون الآن.» [۶۱۲] (صحيح): بخاري (ش۹۳۶و۲۰۵۸) / مسلم (ش۲۰۳۴-۲۰۳۷) / ترمذي (ش۳۳۱۱) از طريق (سالم بن أبي الجعد وابوسفيان طلحه بن نافع) روايت کرده اند: «حدثنا جابر بن عبد الله (رضي الله تعالی عنهما): قال بينما ... .» [۶۱۳] ابن ابی شیبة، المصنف ۲/۲۱ [۶۱۴] ابن حجر، فتح الباري ۲ / ۴۰۱ . [۶۱۵] (صحیح): مسلم (ش۲۰۳۸) / نسایی (ش۱۳۹۷) از طریق (محمّد بن المثنى ومحمّد بن بشار وأحمد بن عبد الله) روایت کرده‌اند: «حدثنا محمّد بن جعفر حدثنا شعبة عن منصور عن عمرو بن مرة عن أبى عبيدة عن كعب بن عجرة قال دخل المسجد وعبد الرحمن بن أم الحكم يخطب قاعدا فقال انظروا إلى هذا الخبيث يخطب قاعدا وقال الله تعالى [وإذا رأوا تجارة أو لهوا انفضوا إليها وتركوك قائما]» [۶۱۶] المهذّب مع المجموع ۴ / ۵۱۴ . [۶۱۷] نک: الإشراف ۱ / ۱۳۳، مواهب الجليل والتاج والإكليل بهامشه ۲ / ۱۶۶، حاشية الدسوقي ۱ / ۳۷۹ . [۶۱۸] نک : الإشراف ۱ / ۱۳۳ . [۶۱۹] مواهب الجليل ۲ / ۱۷۲ ؛ نووی ذکر اجماع می‌کند. نووي، المجموع ۴ / ۵۲۷ . [۶۲۰] البته امام نووی می‌گوید: «این وجه شاذ و ضعیف و باطل است.» [۶۲۱] نک: المبسوط ۲ / ۶۲، مرغيناني، الهداية ۱ / ۸۳، بدائع الصنائع ۱ / ۲۶۳، زمخشري، رؤوس المسائل ص ( ۱۸۴ )، الفتاوى الهندية ۱ / ۱۴۶؛ الفواكه الدواني ۱ / ۳۰۷، شرح الخرشي ۲ / ۷۹، مواهب الجليل والتاج والإكليل بهامشه ۲ / ۱۶۶؛ المجموع ۴ / ۵۱۴ ، روضة الطالبين ۲ / ۲۶ . [۶۲۲] (صحیح): بخاري (ش۹۱۷) / مسلم (ش۱۲۴۴) / ابوداود (ش۱۰۸۲) / نسایی (ش۷۳۹) از طریق (يعقوب بن عبد الرحمن و عبد العزيز بن أبى حازم) روایت کرده‌اند: «حدثنا أبو حازم بن دينار أن رجالا أتوا سهل بن سعد الساعدي ... .» [۶۲۳] ابن حجر، فتح الباري ۲ / ۴۰۱ [۶۲۴] (صحیح): بخاري (ش۹۲۱و۱۴۶۵) / مسلم (ش۲۵۸۱و۲۴۷۰) از طریق (اسماعیل بن ابراهیم ومعاذ بن فضاله) روایت کرده‌اند: «حدثنا هشام عن يحيى عن هلال بن أبي ميمونة حدثنا عطاء بن يسار أنه سمع أبا سعيد الخدري يحدث: أن النبي صلى الله عليه وسلم جلس ذات يوم على المنبر وجلسنا حوله فقال إني مما أخاف عليكم من بعدي ما يفتح عليكم من زهرة الدنيا وزينتها فقال رجل يا رسول الله أويأتي الخير بالشر فسكت النبي صلى الله عليه وسلم فقيل له ما شأنك تكلم النبي صلى الله عليه وسلم ولا يكلمك فرأينا أنه ينزل عليه قال فمسح عنه الرحضاء فقال أين السائل وكأنه حمده فقال إنه لا يأتي الخير بالشر وإن مما ينبت الربيع يقتل أو يلم إلا آكلة الخضراء أكلت حتى إذا امتدت خاصرتاها استقبلت عين الشمس فثلطت وبالت ورتعت وإن هذا المال خضرة حلوة فنعم صاحب المسلم ما أعطى منه المسكين واليتيم وابن السبيل أو كما قال النبي صلى الله عليه وسلم وإنه من يأخذه بغير حقه كالذي يأكل ولا يشبع ويكون شهيدا عليه يوم القيامة.» [۶۲۵] فتح الباري ۲ / ۴۰۱ . [۶۲۶] سرخسي، المبسوط ۲ / ۲۶- كاساني ، بدائع الصنائع ۱ / ۲۶۳ - عبد الرزاق، المصنف ۳ / ۱۸۸ ، ۱۸۹- ابن أبي شيبة، المصنفه ۲ / ۱۱۲ [۶۲۷] ابن أبي شيبة، المصنفه ۲ / ۱۱۳ - نک : فتح الباري ۲ / ۴۰۱ . [۶۲۸] (صحيح): بخاري (ش۹۳۶و۲۰۵۸) / مسلم (ش۲۰۳۴-۲۰۳۷) / ترمذي (ش۳۳۱۱) از طريق (سالم بن أبي الجعد وابوسفيان طلحه بن نافع) روايت کرده اند: «حدثنا جابر بن عبد الله (رضي الله تعالی عنهما): قال بينما ... .» [۶۲۹] (صحیح): بخاري (ش۹۲۱و۱۴۶۵) / مسلم (ش۲۵۸۱و۲۴۷۰) / ابوداود (ش) از طریق (اسماعیل بن ابراهیم ومعاذ بن فضاله) روایت کرده‌اند: «حدثنا هشام عن يحيى عن هلال بن أبي ميمونة حدثنا عطاء بن يسار أنه سمع أبا سعيد الخدري يحدث: أن النبي صلى الله عليه وسلم جلس ذات يوم على المنبر وجلسنا حوله فقال إني مما أخاف عليكم من بعدي ما يفتح عليكم من زهرة الدنيا وزينتها فقال رجل يا رسول الله أويأتي الخير بالشر فسكت النبي صلى الله عليه وسلم فقيل له ما شأنك تكلم النبي صلى الله عليه وسلم ولا يكلمك فرأينا أنه ينزل عليه قال فمسح عنه الرحضاء فقال أين السائل وكأنه حمده فقال إنه لا يأتي الخير بالشر وإن مما ينبت الربيع يقتل أو يلم إلا آكلة الخضراء أكلت حتى إذا امتدت خاصرتاها استقبلت عين الشمس فثلطت وبالت ورتعت وإن هذا المال خضرة حلوة فنعم صاحب المسلم ما أعطى منه المسكين واليتيم وابن السبيل أو كما قال النبي صلى الله عليه وسلم وإنه من يأخذه بغير حقه كالذي يأكل ولا يشبع ويكون شهيدا عليه يوم القيامة.» [۶۳۰] (صحیح): بخاري (ش۹۱۷) / مسلم (ش۱۲۴۴) / ابوداود (ش۱۰۸۲) / نسایی (ش۷۳۹) از طریق (يعقوب بن عبد الرحمن و عبد العزيز بن أبى حازم) روایت کرده‌اند: «حدثنا أبو حازم بن دينار أن رجالا أتوا سهل بن سعد الساعدي ... .»