سنن خطبۀ جمعه:
سنن خطبۀ جمعه در دو بخش قابل بحث و بررسی میباشد:
اوّل: سنّتهای خطیب برای ادای خطبه:
اعمالی که برای خطیب و مستمعین مستحب است که آنها را رعایت کنند عبارتند از:
۱- طهارت
قول راجح بر عدم وجوب طهارت برای خطبه میباشد؛ چرا که وجوب طهارت برای خطبه، نیاز به وجود امری از طرف شارع بوده که در اینجا وجود ندارد. البته مشخص بوده که داشتن طهارت مستحب وافضل بوده امّا دلیل بر وجوبش نمیگردد. و همچنین خطبه ذکر بوده و طهارت هم مانعی برای ذکر کردن نمیباشد لذا شرط صحّت خطبه هم نیست و اینکه روایت شده که «قال رسول الله ج: الخطبة تقوم مقام رکعتين من الفرض.» [۱۱۱۲] روایت باطلی بوده و سندیت ندارد. لذا خطبه هیچگونه جایگزینی برای دو رکعت فرض نیست. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
۲- ستر عورت و ازالۀ نجاست
قول راجح بر عدم وجوب ازالۀ نجاست و ستر عورت میباشد؛ چرا که وجوب ازالۀ نجاست و ستر عورت برای خطبه، نیاز به وجود امری از طرف شارع بوده که در اینجا وجود ندارد. البته محرز است که ازالۀ نجاست و ستر عورت افضل بوده امّا دلیل بر وجوبش نمیگردد. و همچنین خطبه ذکر بوده و ازالۀ نجاست و ستر عورت هم مانعی برای ذکر کردن نمیباشد لذا شرط صحّت خطبه هم نیست. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
۳- خودآرایی
در بحث خودآرایی خطیب دو بحث مطرح است:
مبحث اوّل: پوشیدن بهترین لباس:
فقها اتفاقنظر دارند که مستحب است که خطیب بهترین لباس را بپوشد و حتّی باید اشاره کرد تأکید این مسئله مختص خطیب نیست بلکه به نسبت علمای شرکتکننده در نماز جمعه مطرح است.
مبحث دوّم: حکم رنگ لباس خطیب
با اثبات سیاه بودن عمامۀ پیامبر ج، جواز آن ثابت میشود ولی بنابر نصوص صحیح محرز و ثابت است که سفید بودن پوشش خطیب و نمازگزارن مستحب و مورد تأیید و تأکید شریعت بزرگوار اسلام میباشد. و تأکیدی در شریعت بر پوشیدن لباسی خاص و ویژه که خطیب و یا نمازگزاران را از دیگران جدا کند، وجود ندارد بلکه مردم بنابر عُرف و شرایط جوّی و مالی میتوانند لباس نظیف و بهترین لباس خود را که اولویّت با لباس سفید میباشد به تن کنند و این مستحب با نصوص و مقاصد شریعت همنوایی دارد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
۴- استقرار خطیب بر منبر یا مکانی بلند
در این زمینه سه مبحث جای بحث دارند:
مبحث اوّل: حکم اتخاذ منبر:
با نصوص متعدّد محرز و آشکار است که پیامبر خدا ج بر روی منبر خطبه خواندهاند و یاران بزرگوارشش به فرمودههای گهربار و نابش با جان و دل گوش فرادادهاند. و در این زمینه اختلافی مشاهده نمیشود.
مبحث دوّم: حکم خطبه بر منبر:
مذاهب چهارگانه؛ حنفیّه، مالکیّه، شافعیّه و حنابله بر استحباب خطبه خواندن بر منبر یا هر مکان بلندی حکم دادهاند. تا جائیکه امام نووی و غیره اجماع اهل علم را بر آن ذکر کردهاند، ایشان در کتاب "المجموع" ابراز میدارد: «علما اجماع دارند که خطبه خواندن بر منبر مستحب است.»
مبحث سوّم: مکان منبر و مکان ایستادن بر آن:
در این بخش به دو مسئله پرداخته میشود:
مسئلۀ اوّل: مکان منبر:
مذاهب چهارگانه؛ حنفیّه، مالکیّه، شافعیّه و حنابله بر این باورند که سنّت است که منبر در سمت راستِ محراب قرار گیرد یعنی؛ در صورت ایستادن رو به قبله منبر در سمت راست آن قرار گیرد. البته این حکم برای کسی است که بر روی منبر خطبه میخواند ولی کسی که بر روی زمین خطبه میخواند مستحب میباشد که بر خلاف قرارگیری منبر در سمت چپ منبر قرار بگیرد و ایراد خطبه نماید.
مسئلۀ دوّم: مکان ایستادن بر منبر:
قول مختار عملکرد پیامبر ج بنا بر اقتدا به ایشان ج میباشد. ایستادن خطیب بر محل استراحت منبر راحتتر و مسلّطتر بر مردم میباشد و این مستحب میباشد و برخی از فقهای شافعیّه ابراز داشتهاند که در صورت وسعت محل ایستادن مستحب است که خطیب در سمت راست منبر بایستد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
۵- روکردن خطیب به مردم
در این زمینه دو مبحث مطرح است:
مبحث اوّل: رو به مردم و پشت به قبله:
در تجزیه و تحلیل دیدگاه با توجّه به فعلّ نبیّ ج به نظر میرسد که رو کردن خطیب به مردم مستحب باشد و دلیلی بر وجوب این عملکرد وجود ندارد.
مبحث دوّم: نگاه کردن به جلو بدون توجّه به اطراف:
در این زمینه روایت صحیحی که در خور توجه است عبارت است از:
ابوسعید الخدریس روایت کرده است: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) إِذَا صعد المِنْبَرَ اسْتَقْبَلَنا بِوَجْهِهِ.» «پیغمبر خدا ج هرگاه از منبر بالا میرفتند با صورتشان به ما رو میکردند.» پس رو کردن به جلو و اطراف مستحب میباشد و دلیلی بر وجوب ندارد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
۶- روکردن مردم به خطیب
به نظر میرسد مستحب میباشد که امام به مردم و مردم هم به امام رو کنند؛ چرا که اوّلاً: دلیلی بر وجوب این امر وجود نداشته لذا منتفی است امّا چون هدف از خطبه تذکیر و موعظه نمودن مردم بوده و کلام امام هم با آنان است، لذا شرط ادب اینگونه ایجاب میکند که سامع به قائل و قائل به سامع رو کند؛ و این در موعظه کردن و فهم خطاب امام هم تأثیر فراوانی دارد. خصوصاً اینکه روایات صحیح از رسول الله ج و صحابه و تابعینش هم گواه این امر میباشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
۷- سلام کردن خطیب به مردم
در این بخش دو مبحث جای بحث دارد:
مبحث اوّل: سلام کردن هنگام ورود به مسجد:
از ظاهر کلام مذاهب اربعه؛ حنفیّه، مالکیّه، شافعیّه و حنابله استنباط میگردد که مستحب است که خطیب هنگام ورودش به مسجد به اطرافیانش قبل از اینکه از منبر بالا رود سلام گوید.
مبحث دوّم: سلام کردن هنگام برخاستن از منبر:
در دقّت در استلال گروه اوّل مشاهده میشود که تمامی احادیث استنادی ضعیف و یا موضوع میباشند در نتیجه جایی برای استناد و احتجاج ندارند و دلایل گروه دوّم هم تأییدیهای نمییابند ولی چون اصل بر عدم حکم میباشد لذا سلام کردن در این موقع سنّت و یا مستحب نیست؛ چرا که وقتی که امام از منبر بالا میرود، وقت عبادت شروع میگردد و دیگر نیازی به سلام کردن به مردم نیست.
و از طرفی اگر این مورد مستحب میبود، باید رسول الله ج این عمل را انجام میدادند، در صورتیکه روایت صحیحی در مورد این عمل به ثبت نرسیده است. و همچنین خطبه ذکری میباشد که بر نماز مقدّم بوده پس مانند أذان و إقامه –که أذکار قبل از نماز بوده-، سلام کردن در ابتدایش سنّت نمیباشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
۸- نشستن خطیب بر منبر تا اتمام أذان
قول راجح استحباب و تبعیّت از رسول الله ج و روایتِ ابن عمرب بوده و لذا امام تا هنگام اتمام أذان، روی منبر بشیند و دلیلی هم برای مخالفت با آن وجود ندارد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
۹- خواندن دعای استفتاح خطبه
پیامبر ج هر سخنرانی و خطبهای را با أذکار زیر شروع میکردند: (إِنَّ الْحَمْدَ لِلَّهِ، نَسْتَعِينُهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ وَنَعُوذُ بِهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَلاَ مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلاَ هَادِىَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ محمّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، يَا و گفتن: «أمّا بَعد» بعد از دعای آغازین خطبه مستحب میباشد.
۱۰- تکیه بر کمان، عصا، شمشیر و مانند اینها
در این زمینه سه مبحث مطرح است:
مبحث اوّل: حکم تکیه بر کمان، عصا، شمشیر و مانند اینها:
این مبحث در دو مسئله قابل ارائه میباشد:
مسئلۀ اوّل: حکم تکیه بر کمان، عصا و مانند اینها:
با وجود روایت صحیح حکم بن حزنس ثابت است که پیامبر خدا ج در حین خطبۀ جمعه بر عصا، کمان، و مانند آنها تکیه کردهاند. وشافعیه ومالکیه وحنابله آن را مستحب دانستهاند. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
مسئلۀ دوّم: حکم تکیه بر شمشیر:
در بررسی دیدگاه محرز مینمایاند که هیچ نصّی دلالت بر ثبوت تکیۀ پیغمبر ج بر شمشیر وجود ندارد، در نتیجه تکیه بر آن مطلقاً مشروع نمیباشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
مبحث دوّم: دستی که با آن تکیه میشود
در این زمینه هیچ نص و دلیل شرعی وجود ندارد پس خطیب در این حالت مخیّر است که با هرکدام از دستانش کمان، قوس و مانند آن را بگیرد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
مبحث سوّم: عملی که در صورت عدم تکیه انجام داده میشود
در صورتیکه خطیب بر هیچ چیزی تکیه نکند شافعیّه و حنابله بر این باورند که با دست راست، دست چپش را بگیرد و یا آنها را آزاد رها سازد. امام شافعی در این زمینه چنین گفتهاند: «در صورتیکه خطیب بر عصا تکیه نکند میپسندم که بدن و دستانش را بیحرکت نگه دارد و یا دست راست را بر چپ بگذارد و یا آنها را بیحرکت در جای خود نگه دارد.»
البته هدف از این موارد عدم انجام حرکات زیاد و شلوغ و ثبوت خشوع و تواضع از خطیب میباشد که بهتر است خطیب در حرکات بدن و دستانش نظم و آرامش خاصی داشته باشد تا هم بیجهت خود را خسته نکند و هم ذهن شنواندگان را با حرکات اضافی مشوّش ننماید. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
۱۱- بلند کردن صدا بیش از حد لازم و واجب
باید توجه داشت تغییر صوت خصوصاً بالا بردن صدا بنابر نصوص صحیح در اموری برای تأکید بیشتر توسط خطیب امری پسندیده و مستحب میباشد و باعث هوشیاری و دقّتِ نظر مخاطب میشود ولی بالا بردن صدا با وجود بلندگوها و وسایل پخش کنندۀ صدا در عصر حاضر باید با دقّت و تأنّی صورت گیرد تا صدای خطیب گوش خراش نگردد و در عین حال باید شرایط و احوال منطقهای که صدا در آن پخش میشود را در نظر گرفت. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
۱۲- نشستن بین دو خطبه
در این زمینه به دو مبحث پرداخته میشود:
مبحث اوّل: حکم نشستن بین دو خطبه:
با توجه به فعل نبیّ ج نشستن بین دو خطبه مستحب میباشد و دلیلی بر شرطیّت آن وجود ندارد.
مبحث دوّم: مقدار نشستن بین دو خطبه
با وجود اقوال مختلف مبنی بر مقیّد کردن این زمان، باید توجه داشت هدف از این نشستن استراحت و جدایی دو خطبه میباشد و محدود کردن با وجود نبود نصّی در این زمینه جدای از اینکه تأییدیهای از شریعت ندارد بلکه مایۀ حرج و سختی بر امام میباشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
[۱۱۱۲] (لا اصل له): اين روايت را بسياري از خطبا در خطبه هايشان ميخوانند اما هيچ اصلي از احاديث رسول الله ج ندارد.