نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

حکم استناد به احادیث ضعیف:

حکم استناد به احادیث ضعیف:

در زمینۀ استناد به احادیث ضعیف در بین اندیشمندان اسلامی اختلاف نظر وجود دارد در این زمینه سه رأی حاکم است:

دیدگاه اوّل: امام ابوحنیفه، امام شافعی، امام احمد بن حنبل، امام مالک بن أنس، [۴۰] ابوداود سلیمان بن أشعث سجستانی، محمّد معین بن محمّد أمین و کمال بن همام بر این باورند که عمل به احادیث ضعیف به طور مطلق در حلال و حرام، در فرض و مستحب، در فضائل و ترغیب و ترهیب و ... جائز است. البته به سه شرط: ۱)حدیث خیلی ضعیف نباشد. ۲)مفهوم حدیث زیر یک قاعدۀ‌ کلّی در بیاید و با هیچ اصل و دلیل شرعی تعارض نداشته باشد. ۳)هنگام عمل به حدیث ضعیف اعتقاد به صحّت آن نداشته باشد؛ و آن‌را فرمودۀ پیامبر خدا ج نداند بلکه هدفش احتیاط باشد. [۴۱]

دیدگاه دوّم: بسیاری از محققین و اندیشمندان اسلامی همچون یحیی ‌بن معین، امام مسلم ‌بن حجاج قشیری، حافظ ابوزکریا نیشابوری، أبوزرعه رازی، أبوحاتم رازی، ابنِ أبی حاتم، ابن حبان، ابوسلیمان خطابی، ابومحمّد ابن حزم، قاضی ابوبکر بن عربی، ابن تیمیه، أبوشامه مقدّسی، جلال‌الدین دوانی، محمّد شوکانی، صدّیق حسن خان، أحمد محمّد شاکر، محمّد ناصرالدین ألبانی، وصبحی صالح ... بر این باورند که احادیث ضعیف افادۀ ظن مرجوح می‌کنند و خداوند حکیم نیز از آن نهی فرموده است و می‌فرمایند: ﴿وَمَا يَتَّبِعُ أَكۡثَرُهُمۡ إِلَّا ظَنًّاۚ إِنَّ ٱلظَّنَّ لَا يُغۡنِي مِنَ ٱلۡحَقِّ شَيۡ‍ًٔاۚ[يونس: ۳۶] «بیشتر مشرکان (در معتقدات خود) جز از شکّ و گمان پیروی نمی‌کنند. شکّ و گمان هم اصلاً انسان را از حق و حقیقت بی‌نیاز نمی‌سازد.»

پیامبر خدا ج نیز می‌فرماید: «إِيَّاكُمْ وَالظَّنَّ فَإِنَّ الظَّنَّ أَكْذَبُ الْحَدِيثِ.» [۴۲] «از ظن و گمان بپرهیزید! چرا که ظن و گمان دروغ‌ترین کلام است.» [۴۳]

دیدگاه سوّم: جمهور فقها و محدثین از جمله سفیان ثوری، عبدالله ‌بن مبارک، سفیان‌ بن عیینه، یحیی‌ بن معین، أحمد بن حنبل، أبو زکریا عنبری، ابو عمر بن عبدالبر، موفق‌الدین ابن قدامه، ابو زکریا نووی، حافظ أسماعیل ‌بن کثیر، جلال‌الدین محلی، جلال‌الدین سیوطی، خطیب شربینی، تقی‌الدین فتوحی، ملاعلی قاری، محمّد عبدالحی لکنوی، نورالدین عتر و ... بر این باورند که احادیث ضعیف فقط در فضائل و ترغیب و ترهیب حجیت دارند نه در دیگر احکام مانند: حلال و حرام. البته این دسته از علما که به تعبیر امام نووی گروهی از محدثین و فقها و غیره می‌باشند با هفت شرط ذیل قائل به حجیّت احادیث ضعیف در فضائل اعمال می‌باشند، که عبارتند از:

۱- ضعف حدیث شدید نباشد به گونه‌ای که افراد کذّاب و متهم به کذب نداشته و دارای غلط فاحش نباشد.

۲- حدیث ضعیف تحت قاعده‌ای عام از شریعت قرار گیرد.

۳- در عمل به آن اعتقاد به صحّت نداشته باشد و آن‌را فرمودۀ پیامبر خدا ج نداند؛ زیرا در غیر اینصورت به پیامبر ج، دروغ نسبت داده است بلکه عمل از جهت احتیاط باشد.

۴- حدیث ضعیف فقط در فضائل اعمال باشد.

۵- با حدیث صحیحی تعارض نداشته باشد.

۶- اعتقاد به سنّت و مستحب بودن آن نداشته باشد.

۷- حافظ ابن حجر عسقلانی می‌افزاید که حدیث ضعیف مشهور نباشد؛ زیرا اشتهار و عمل به آن چنین گمانی را به افراد جاهل القا می‌کند که این حدیث صحیح است. [۴۴]

قول راجح: با تحلیل و بررسی دیدگاه‌ها و اصول و دلائل حاکم بر شریعت اسلام به نظر می‌رسد که احادیث ضعیف در هیچ زمینه‌ای از شریعت؛ حلال و حرام، فضائل و ترغیب و ترهیب و ... حجیّتی ندارند و جدای از اینکه شریعت آن‌را تأیید نمی‌کند، همۀ علما و اندیشمندان اسلامی؛ محدثین، فقها و ... هیچکدام آن را به عنوان فرمودۀ پیامبر اکرم ج ندانسته‌اند و تنها در حجیّت آن از جهت استفاده و بهره برای استنباط احکام آن هم با شرایط و ضوابطی به مناقشه پرداخته‌اند و حتّی افرادی که به استناد آن‌ها پرداخته‌اند، عمل و پندار آن‌ها بر آن بوده که این روایات به عنوان نصوص شرعی و سنّت تلقی نمی‌گردند و با همۀ این اوصاف آفات و آثار سوء آن‌ها غیر قابل انکار است. در تحلیل دیدگاه‌ها چنین استنباط می‌شود:

اوّل: هیچ قول و بیان صریحی از ائمۀ أربعه مبنی بر جواز احتجاج به احادیث ضعیف وجود ندارد بلکه با استقراء و تتبّع در آرای فقهی آن‌ها چنین برداشت می‌شود که آن‌ها در برخی موارد با احراز شرایطی به احادیث ضعیف استناد کرده‌اند. واین احتمال هم وجود داشته که حدیث در نزد آنان صحیح بوده که لذا چون حدیث را صحیح دانسته به آن عمل نموده‌اند. خوب دقت گردد.

دوّم: شرائطی که قائلین به حجیّت احادیث ضعیف در فضائل اعمال برمی‌شمرند و حتّی افرادی که قائل به حجیّت مطلق آن می‌باشند به گونه‌ای است که دایرۀ عمل و احتجاج آنقدر تنگ می‌کند که در صورت رعایت دقیق و کامل، موارد بسیار نادر و شاذی یافت می‌شود که قابلیّت احتجاج را یابند. با این وصف و چنین جوازی برخی به خرق و عدم رعایت شرایط مذکور پرداخته‌اند و باعث پیدایش بدعت‌ها و خرافات و رواج احادیث ضعیف به عنوان صحیح گشته‌اند که این از جانب شریعت بس مذموم و حرام است.

سوّم: مباحات با دلایل قطعی بر ما حلال گشته است و نمی‌توان با احادیث ضعیف و ظنّی از یکی از حلال‌های خداوند روگردان بود و همانطور که خداوند دوست دارد که ما به واجباتش عمل نماییم، دوست دارد که به رخصت‌هایش نیز عمل کنیم و نه با استفاده از مبنای احتیاط آن‌را بر خود حرام نماییم؛ چنانکه ابن عباسب روایت می‌کند: «قال رسول الله ج: إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ تُؤْتَى رُخَصُهُ، كَمَا يُحِبُّ أَنْ تُؤْتَى عَزَائِمُهُ.» [۴۵] خداوند به همان اندازه که دوست دارد به واجباتش عمل و از حرام‌هایش دوری گردد، دوست دارد که از رخصت‌هایش نیز استفاده گردد.»

و اگر حدیث در فضائل اعمال باشد، نمی‌توان آن را حجّت دانست؛ چرا که فضیلت و ثواب به این معنی است که آن عمل، عبادت است و خداوند برای انجام آن ثواب می‌دهد، ولی محرز است که اصل در عبادات تعبّد است و چیزی ثواب دارد که خدا و رسولش ج آن‌را عبادت دانسته باشند و برای آن ثواب تعیین کرده باشند. حال با حدیث ضعیف چگونه می‌توان عبادتی را ثابت نمود و یا برای ثواب آن مقدار تعیین کرد؟ غیر از این است که مقدارِ ثواب را پروردگار خود تعیین می‌نماید؟ و وقتی حدیث ضعیف را در فضائل حجیّت بدانیم به این معنی است که خداوند برای انجامِ آن ثواب در نظر گرفته است، ولی آیا با تعبّد در عبادت منافات ندارد؟

چهارم: شریعت اسلام دینی کامل، جامع و مانع می‌باشد و در هیچ زمینه‌ای حتّی در فضائل اعمال در بیان قوانین لازم و نکات ضروری فروگذار نبوده است، پس با وجود اینکه در هر بابی و خصوصاً در باب فضائل احادیث صحیح و مطمئنی وجود دارند که از هر جهت أولی هستند چه نیاز و ضرورتی دارد که به احادیث ضعیف استناد شود که آفات آن‌ها بر هیچ صاحب خردی پنهان نیست.

با تحلیل و بررسی کتب حدیثی و کنکاش در اسناد آن‌ها برخی از فضائل در زمینۀ روز جمعه احادیثی واهی، موضوع و ضعیفی می‌باشند که با وجود انتشار در کتب مختلف از هیچ سندیّت و حجیّتی برخوردار نیستند. و حتّی در مواردی این احادیثِ مردود باعث پیدایش بدعت‌هایی در دین شده‌اند که جدای از آثار سوء آن‌ها، حرام و گناه بودن آن‌ها هیچ جای شبهه ندارد. از جمله این موارد:

۱- جمعه حج فقراست. [۴۶]

۲- افزایش ثوابِ حسنات و عقابِ سیّئات در روز جمعه. [۴۷]

۳- نورانی بودن بهشتیان در قیامت در روز جمعه. [۴۸]

۴- برافروخته نشدن جهنم در روز جمعه. [۴۹]

۵- عفو کردن بسیاری از جهنمیان در روز قیامت در روز جمعه. [۵۰]

۶- آگاهی اموات از زائرین در روز جمعه.

در اینکه مُردگان در مواردی خاص؛ موقع تدفین و زیارتش به اذن باری تعالی صدای زندگان را می‌شنوند احادیث صحیحی وجود دارد [۵۱] ولی باید توجه شود که این مختص روز جمعه نیست و احادیثی که در باب این فضیلت در اختصاص روز جمعه می‌باشند واهی، ضعیف و موضوع می‌باشند. [۵۲]

۷- عرضۀ اعمال زندگان بر مُردگان در روز جمعه.

در این زمینه حدیثی از سعید انصاریس وجود دارد که این عمل را مختص روز جمعه دانسته که این حدیث موضوع و دروغین می‌باشد ولی دو روایت صحیح از اصحاب پیامبر ج یعنی؛ روایت ابودرداء و ابوایوب أنصاریب وجود دارند مبنی به اینکه اعمال زندگان بر مُردگان عرضه می‌شوند و آن‌ها در صورت نیک بودن شاد و در صورت بد بودن پریشان می‌شوند البته باید دقّت شود که اوّلاً: این مسئله مختص روز جمعه نیست و ثانیاً: از آنجائیکه قول صحابی بنابر رأی جمهور فقها و اصولیون در امور اجتهادی حجّت نیست ولی علمای اسلامی بر این باورند که در صورتی که صحابه از امور غیبی همچون این مسئله صحبت نماید قولش حجّت است، عبدالکریم زیدان در این رابطه می‌گوید: قول صحابی که از روی رأی و اجتهاد بوده حجیّتی ندارد؛ چرا که همه ملزم به تبعیت از رسول الله‌ ج هستیم و نه فرد دیگری، و اجتهاد صحابه مانند اجتهاد ماست. امّا قول صحابی که با رأی و اجتهاد دریافت نمی‌شود (مانند: مقدّرات و یا غیبیات)، نزد علماء حجیّت دارد؛ چرا که محمول بر سماع از رسول الله ج می‌گردد. [۵۳]

۸- نماز دفع عذاب قبر و کم کردن سکرات مرگ در روز جمعه. [۵۴]

۹- نماز حفظ قرآن در روز جمعه. [۵۵]

۱۰- نماز دفع شر. [۵۶]

۱۱- مقدار زیارت خداوندأ در قیامت، به اندازۀ مدتی است که مؤمنان به جمعه زودتر می‌روند. روایتی که بیانگر این مطلب می‌باشد از حیث سند ضعیف بوده و غیر قابل استناد می‌باشد. [۵۷]

[۴۰] دقّت شود که هیچ قول و بیان صریحی از ائمه اربعه ش مبنی بر جواز احتجاج به احادیث ضعیف وجود ندارد بلکه با استقراء و تتبّع در آرای فقهی آنها چنین برداشت می‌شود که آنها در مواردی به احادیث ضعیف استناد کرده‌اند. [۴۱] عبدالکریم خضیر، الحدیث الضعیف و حکم الاحتجاج به، ص ۲۴۹ تا ۲۵۹ به نقل از(سخاوی، فتح الغیث، ۱/۲۶۷؛ الأجوبة الفاضلة، ص۵۱؛ ابن قیم، إعلام الموقعین، ۱/۸۱-۸۲ و ۱/۳۲-۳۲؛ ابن بدران، المدخل إلی مذهب الإمام أحمد، ص۴۳؛ آل‌تیمیه، المسودة، ص۲۷۴-۲۷۳؛ ابن مفلح، الآداب الشرعیة، ۲/۳۱۵-۳۱۶؛ ابن حزم؛ الإحکام فی أصول الاحکام، ۶/۷۹۲؛ ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۳۴؛ ابن همام، فتح القدیر، ۲/۱۳۲ و...). [۴۲] (صحيح): بخاري (ش۶۰۶۶) / مسلم (ش۶۷۰۱) / ابوداود (ش۴۹۱۹) / ترمذي (ش۱۹۸۸) از طريق (مالک بن انس وسفيان الثوری) روايت کرده اند: «عن ابي الزناد عن الأعرج عن أبي هريرة: أن رسول الله صلى الله عليه و سلم قال ... .» و همچنين امام بخاري (ش۵۱۴۳و۶۰۶۴و۶۷۲۴) از طرق ديگري هم آن را روايت نموده است. [۴۳] عبدالکریم خضیر، الحدیث الضعیف و حکم الاحتجاج به، ص ۲۵۹-۲۷۱ به نقل از(ابن‌سید الناس، عیون الأثر، ۱/۱۵؛ قاسمی، قواعد الحدیث، ص۱۱۳؛ ابن رجب، شرح علل الترمذی، ۱/۷۴؛ بغدادی، الکفایة، ص۵۶؛ ابن أبی حاتم، المراسیل، ص۷؛ ابن حبان، المجروحین؛۱/۳۲۷-۳۲۸؛ خطابی، معالم السنن، ۱/۷-۸؛ ابن عربی، أحکام القرآن، ۲/۵۸۰؛ عرضة الأحوذی،۱۰/۲۰۵؛ ابن تیمیه، قاعدة الجلیلة فی التوسل و الوسیلة، ص۸۴؛ الباعث علی إنکار البدع و الحوادث، ص۶۴-۶۵؛ دوانی، أنموذج العلوم؛ ص۲؛ شوکانی، إرشادالفحول؛ ص۸۴؛ نزل الأبرار؛ ص۷-۸؛ آلبانی، صحیح الجامع الصغیر؛ ۱/۴۵ و ضعیف الجامع الصغیر، ۱/۴۵؛ صبحی صالح، علوم الحدیث ومصطلحه؛ ص۲۱-۲۱۲ و...) [۴۴] عبدالکریم خضیر، الحدیث الضعیف و حکم الاحتجاج به، ص ۲۷۲-۲۹۱ به نقل از(نووی، الأذکار مع شرحه الفتوحات الربانیة،۱/۸۲؛ الفتح المبین فی شرح الأربعین، ص۳۶؛ سخاوی، القول البدیع، ص۲۵۸؛ تدریب الراوی، ص۱۹۶؛ حاشیة ابن العابدین، ۱/۱۲۸؛ شربینی، مغنی المحتاج، ۱/۸۳-۸۴؛ هیتمی؛ نهایة المحتاج، ۱/۱۸۱؛ علوی مالکی، المنهل اللطیف، ص۹-۱۰؛ ابن حجر، تبیین العجب لما ورد فی فضل رجب، ص۳-۴؛ ابن حجر، تلخیص الحبیر، ۲/۷؛ ابن جوزی، الموضوعات، ۲/۱۴۳-۱۴۶؛ عون المعبود، ۴/۱۷۶-۱۸۳؛ الجرح و التعدیل، ۱/۳۰-۳۱؛ الکفایة، ص۲۱۲؛ ابن رجب؛ شرح علل الترمذی، ۱/۷۳-۷۴؛ یحیی بن معین، التاریخ، ۳/۲۵۸؛ آل تیمیه، المسودة، ص۲۷۳، الآداب الشرعیة، ۲/۳۰۹-۳۱۱ و... ). [۴۵] (صحيح): ابن حبان (ش۳۵۴) / طبرانی، المعجم الكبير (ج۱۱ص۳۲۳) ومن طريقه ابونعيم، حلية الاوّلياء (ج۶ص۲۷۶) از طريق (عبد الله بن أحمد بن موسى والحسين بن إسحاق التستري) روايت كرده اند: «حدثنا الحسين بن محمّد الذارع قال: حدثنا أبو محصن حصين بن نمير قال: حدثنا هشام بن حسان عن عكرمة عن ابن عباس قال : قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: إن الله يحب أن تؤتى رخصه كما يحب أن تؤتى عزائمه.» وحصين بن نمير هم متابعه شده وطبرانی، المعجم الكبير (ج۱۱ص۳۲۳) روايت كرده است: «حدثنا عبدان بن أحمد ثنا يعقوب بن إسحاق القلوسي ثنا عباد بن زكريا الصريمي ثنا هشام بن حسان ... .» وعکرمة هم متابعه شده وجزء ابوجهم (ش۹۸) روايت کرده است: «حدثنا العلاء ثنا سوار عن عبد الحميد عن عامر الشعبي عن ابن عباس قال النبي ج: ... .» رجال ابن حبان «ثقة» ومترجم در تهذيب مي‌باشد جز عبدان عبد الله بن أحمد بن موسى بن زياد الأهوازي كه امام ذهبي گفته است: «الحافظ الحجة العلامة» [ذهبي، سير اعلام النبلاء (ج۱۴ص۱۶۹)]. [۴۶] احادیث باطل و موضوعی در این زمینه وجود دارد، که عبارتند از: الف): عبدالله بن عباسب روایت کرده است: «قال النبی ج الجمعة حج الفقراء» وفي لفظٍ: «المساكين.» (باطل): ابن الاعرابي، المعجم (ش۲۳۱۵) / شهاب القضاعي در المسند (ش۷۸و۷۹) / ابونعيم، اخبار اصفهان (ج۱ص۲۸۰) / ابن عساکر، تاريخ دمشق (ج۳۸ص۴۳۰) از طريق (مشرف بن سعيد الواسطي وکثير بن هشام و قاضي ابويوسف) روايت کرده‌اند: «ثنا عيسى بن إبراهيم الهاشمي عن مقاتل عن الضحاك عن بن عباس قال: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: الجمعة حج المساكين.» و في رواية ابويوسف: «الجمعة حج الفقراء» اما اين اسناد «باطل» است چرا که اوّلاً: عيسى بن إبراهيم الهاشمي: امام احمد بن حنبل گفته است: «لاشيء» وامام ابوداود گفته است: «ليس بشيء لاأدري من أين هو» وامام ساجي هم گفته است: «منكرالحديث فيه نظر» وامام حاکم نيشابوري مي‌گويد: «واهي الحديث بمرة» وامام ابن الجارود هم گفته است: «ليس بشيء» وامام ابن عدي هم مي‌گويد: «عامة رواياته لا يتابع عليها» وامامان عقيلي و ابن شاهين هم وي را در «الضعفاء» آورده اند [ابن حجر، لسان الميزان (ج۴ص۳۹۲)] وثانياً: فاکهي، اخبار مکة (ج۲ص۳۵۰) روايت کرده است: «حدثنا سلمة بن شبيب (النيشابوري) قال: ثنا الحسين بن الوليد (النيشابوري) قال: ثنا عبد العزيز بن أبي رواد عن الضحاك بن مزاحم قال: الجمعة حج المساكين.» و رجالش «ثقة» و مترجم در تهذيب التهذيب مي‌باشد. و مي‌بينيم که اين روایت قول (ضحاک بن مزاحم) مي‌باشد. ب) عبدالله بن عمرب از پیامبر ج روایت کرده است که فرمودند: «الدجاج غنم فقراء أمتي والجمعة حجهم.» (موضوع): ابن حبان، المجروحين (ج۲ص۳۴۹) / ابن الجوزي، الموضوعات (ج۲ص۲۵۳) / رافعي، التدوين في اخبار قزوين (ج۲ص۶۱) از طريق (عبدالله بن عبدالله البخاري وعبدالله بن محمّد القيراطى) روايت کرده اند: «حدثنا محمّد بن يزيد بن مجمش عن هشام بن عبيد الله الرازي السني عن ابن أبي ذئب عن نافع عن ابن عمر عن النبي عليه الصلاة والسلام قال: الدجاج غنم فقراء أمتي والجمعة حج فقرائها.» اما اين روايت «موضوع» است چرا که محمّد بن يزيد بن عبد الله أبو عبد الله السلمي النيسابوري محمش: امام دارقطني گفته است: «كان يضعُ الحديث على الثقات» وامام ابن عدي هم گفته است: «يسرق الحديث ويزيد فيه ويضعُ» وامام خطيب بغدادي گفته است: «متروکٌ» وامام ابن حبان وي را در «ثقات» آورده است!!! [حافظ عراقي، ذيل ميزان الاعتدال (ص۱۸۹) / ابن حبان، الثقات (ج۹ص۳۴۵) / ابن حجر، لسان الميزان (ج۵ص۴۲۹) / ابن الجوزي، الموضوعات (ج۳ص۸)] وامام دارقطني گفته است: «هذا الحديث كذبٌ موضوعٌ والحمل فيه على محمش فإنه كان يضع الحديث على الثقات» وامامان ابن حجر وذهبي هم گفته‌اند که «باطل» است وامام ابن حبان هم گفته است: «موضوعٌ لاأصل له» [ذهبي، المغني في الضعفاء (ش۶۷۵۴) و ميزان الاعتدال (ج۴ص۳۰۰) / ابن حبان، المجروحين (ج۲ص۳۴۹) / ابن الجوزي، الموضوعات (ج۲ص۲۵۳وج۳ص۸)]. [۴۷] در این زمینه حدیثی موضوع وجود دارد و حدیثی صحیح که سندش تا تابعی کعب الأحبار صحیح می‌باشد ولی چون به پیامبر خدا ج نسبت داده نشده و فرموده وی محسوب نمی‌شود غیر قابل احتجاج است. این احادیث عبارتند از: الف): ابوهریرهس گفته است: «قال رسول الله ج تضاعف الحسنات يوم الجمعة.» (موضوع): طبراني، المعجم الاوسط (ج۸ص۴۰) والمعجم الكبير (ج۱۹ص۴۷۹) روايت كرده است: «حدثنا محمود بن محمّد المروزي نا حامد بن آدم نا الفضل بن موسى عن محمّد بن عمرو عن أبي سلمة عن أبي هريرة أن النبي صلى الله عليه وسلم، قال: تضاعف الحسنات يوم الجمعة.» اما اين روايت «موضوع» است چرا که حامد بن آدم المروزي: امام يحيي بن معين گفته است: «كذابٌ لعنه الله» وامامان ابن عدي وجوزجانی وهيثمي گفته‌اند: «کذّابٌ» وامام احمد بن علی السلیمانی گفته است: «اشتهر بوضع الحديث» وامام ابن حجر هم گفته است: «لقد شان ابن حبان الثقات بإدخاله هذا فيهم وكذلك أخطأ الحاكم بتخريجه حديثه في مستدركه» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۲ص۱۶۳) / هیثمی، مجمع الزوائد (ج۲ص۱۹۵)]. ب) کعب الاحبار/ گفته است: «إذا كان يوم الجمعة فزع له الخلائق إلا الجن والإنس وإنه لتضاعف فيه الحسنة وتضاعف فيه السيئة.» (صحيح): ابن ابي شيبه، المصنف (ج۲ص۵۷) / ابونعیم، حلیة الاولیاء (ج۵ص۳۸۲) از طریق (خالد بن عبدالله ومحمّد بن فضیل) روایت کرده‌اند: «عن حصين (بن عبدالرحمن) عن هلال بن يساف عن كعب أنه قال: إذا كان يوم الجمعة فزع له الخلائق إلا الجن والإنس وإنه لتضاعف فيه الحسنة وتضاعف فيه السيئة.» ورجال ابن ابی شیبة «رجال صحیحین» بوده واسنادش هم «صحیح» است. [۴۸] ابوموسی اشعریس روایت کرده است: «قال رسول الله ج: إن الله يبعث الأيام يوم القيامة على هيئتها و يبعث يوم الجمعة زهراء منيرة أهلها يحفون بها كالعروس تهدى إلى كريمها تضيء لهم يمشون في ضوئها ألوانهم كالثلج بياضا و ريحهم تسطع كالمسك يخوضون في جبال الكافور ينظر إليهم الثقلان ما يطرقون تعجبا حتى يدخلوا الجنة لا يخالطهم أحد إلا المؤذنون المحتسبون.» (موضوع): ابن خزیمه (ش۱۷۳۰) / حاكم، المستدرك (ش۱۰۲۷) / بيهقي، شعب الایمان (ش۳۰۴۱) / طبرانی، مسند الشامیین (ج۲ص۳۸۹) / تمام رازي، الفوائد (ج۲ص۱۰۴) / مجلس ابن فاخر الأصبهاني (ش۴۶۸) / أربع مجالس للخطيب البغدادي (ش۱۶) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۵۲ص۲۳۷) / فوائد العيسوي (ش۸) از طریق (عبد الكريم بن الهيثم أبو يحيى القطان وعثمان بن سعيد الدارمي وأحمد بن خليد الحلبي وأبو جعفر محمّد بن أبي الحسين) روایت کرده‌اند: «ثنا أبو توبة الربيع بن نافع الحلبي ثنا الهيثم بن حميد حدثني أبو معيد حفص بن غيلان عن طاوس (بن كيسان) عن أبي موسى الأشعري قال: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم ... .» وأبو توبة الربيع بن نافع هم متابعه شده و ابن عدي، الکامل (ج۴ص۲۰۵) / طبرانی، مسند الشامیین (ج۲ص۳۸۹) / تمام رازي، الفوائد (ج۲ص۱۰۴) / ابوالحسن الخلعي، الفوائد (ش۵۶) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۵۲ص۲۳۷) / ابونعیم، معرفة الصحابة (ش۴۴۴۵) از طريق (يحيي بن معين وأبو يعقوب إسحاق بن سيار و بكر بن سهل وزكريا بن يحيى بن أبان وعمر بن مضر) روایت کرده‌اند: «عبد الله بن يوسف ثنا الهيثم بن حميد حدثني أبو معيد حفص بن غيلان ... .» وابومعيد حفص بن غيلان هم متابعه شده و ابن ابي حاتم، علل الحدیث (ج۱ص۲۰۶) روایت کرده است: «رواه الوليد بن مسلم عن رجل من بني الحلبس السلمي الجزري عن عبيدة بن حسان عن طاوس (بن کیسان) عن أبي موسى الأشعري عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: ... .» اما این روایت «موضوع» است؛ چرا که اوّلاً: امام ابوحاتم رازی در علل الحدیث (ج۱ص۲۰۶) گفته است: «مرسلٌ؛ لأن أبا معيد (حفص بن غيلان) لم يدرك طاوساً؛ وعبيدة بن حسان لم يدرك طاوساً؛ وهذا الحديث من حديثِ محمّد بن سعيد الشامي وهو متروكُ الحديث.» ومحمّد بن سعيد بن حسان بن قيس القرشى الشامي: امام صالح بن جزره مي‌گويد: «وضع أربعة آلاف حديث» وامام احمد مي‌گويد: «عمداً كان يضع؛ قتله المنصور على الزندقة و صلبه» و امام نسايي مي‌گويد: «الكذّابون المعروفون بوضع الحديث أربعة: إبراهيم بن أبى يحيى بالمدينة و الواقدى ببغداد و مقاتل بن سليمان بخراسان و محمّد بن سعيد بالشام» و امامان ابن حبان و حاکم و ابن نمير مي‌گويند: «كان يضعُ الحديث» و امام ابومسهر مي‌گويد: «هو من كذّابى الأردن» و امام بخاري مي‌گويد: «ترک حديثه» و امام ذهبي مي‌گويد: «هالکٌ» و امام دارقطني وابوحاتم رازی هم گفته‌اند: «متروکٌ» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۹ص۱۸۴) / ذهبي، الکاشف (ش۴۸۷۱) / ابن ابی حاتم، علل الحدیث (ج۱ص۲۰۶)]. [۴۹] ابوقتاده حارث بن ربعیس روایت کرده که رسول الله ج فرموده‌اند: « إن جهنم تسجر کل یوم إلا يوم الجمعة.» (ضعیف): اين روايت از ابوقتاده حارث بن ربعي وعبدالله بن عمرو بن العاص وواثله بن اسقع از رسول الله ج روايت گرديده است: اما طريق ابوقتادهس: ابوداود (ش۱۰۸۵) / بيهقي، السنن الکبري (ش۴۶۰۷و۵۸۹۷و۴۶۰۸) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۷ص۳۵۸) / ابونعيم، اخبار اصفهان (ج۲ص۱۰۰) / مجلس ابن فاخر الأصبهاني (ش۵۰۹) / ابن عبدالبر، التمهيد (ج۴ص۲۰) / خطيب بغدادي، تايخ بغداد (ج۸ص۲۶۰) / فوائد العيسوي (ش۴۸) از طريق (محمّد بن عيسى و إبراهيم بن مهدى و موسى بن إسماعيل الجبلي و إبراهيم بن عبد الله الهروي واسحاق بن أبي إسرائيل) روايت کرده اند: «حدثنا حسان بن إبراهيم عن ليث عن مجاهد عن أبى الخليل (صالح بن ابي مريم) عن أبى قتادة عن النبى (صلى الله عليه وسلم) أنه كره الصلاة نصف النهار إلا يوم الجمعة وقال: إن جهنم تسجر إلا يوم الجمعة.» اما اين اسناد «ضعيف» است چرا که اوّلاً: امام ابوداود گفته است: «أبو الخليل لم يسمع من أبى قتادة» [ابوداود (ش۱۰۸۵)] وثانياً: ليث بن ابي سليم «ضعيف الحديث» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۸ص۴۶۵) / ابن حجر، تقريب التهذيب (ش۵۶۸۵)]. اما طريق عبدالله بن عمرو بن العاصب: طبراني، مسند الشاميين (ج۲ص۲۳۸وج۴ص۳۲۸) ومن طريقه ابونعيم، حلية الاوّلياء (ج۵ص۱۸۸) روايت کرده اند: «حدثنا الحسين بن إسحاق التستري ثنا علي بن بحر قالا ثنا سويد بن عبد العزيز عن النعمان بن المنذر عن مكحول عن عبد الله بن عمرو أن النبي صلى الله عليه و سلم قال: إن جهنم تسعر كل يوم تفتح أبوابها إلا يوم الجمعة فإنها لا تسعر في يوم الجمعة ولا تفتح أبوابها.» وعلي بن بحر هم متابعه شده و طبراني، مسند الشاميين (ج۲ص۲۳۸) روايت کرده است: «حدثنا أحمد بن محمّد بن هاشم البعلبكي ثنا أبي نا سويد بن عبدالعزيز ... .» اما اين اسناد «ضعيف» است چرا که اوّلاً سويد بن عبد العزيز بن نمير السلمي «ضعيف الحديث» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۴ص۲۷۶) و تقريب التهذيب (ش۲۶۹۲)] وثانياً: مكحول الشامي «کثير الارسال» مي‌باشد وسماعش از عبدالله بن عمرو بن العاص ثابت نشده است [ابن حجر عسقلانی، تقريب التهذيب (ش۶۸۷۵)]. اما طريق واثله بن اسقعس: المعجم الکبير (ج۲۲ص۶۰) روايت كرده است: «حدثنا الوليد بن حماد الرملي ثنا سليمان بن عبد الرحمن ثنا بشر بن عون ثنا بكار بن تميم عن مكحول عن واثلة قال : سأل سائل رسول الله صلى الله عليه و سلم : ما بال يوم الجمعة يؤذن فيها بالصلاة في نصف النهار وقد نهيت عن سائر الأيام ؟ فقال: إن الله يسعر جهنم كل يوم في نصف النهار ويخبثها في يوم الجمعة» اما اين اسناد «موضوع» است چرا که بشر بن عون القرشي: امام ابن حجر گفته است: «عنه سليمان بن عبد الرحمن الدمشقي نسخة نحو مائة حديث كلها موضوعةٌ» وامام ابن طاهر گفته است: «أن أحاديثه نسخة موضوعة» وامام ابوحاتم گفته است: «مجهولٌ» [ابن حجر، لسان الميزان (ج۲ص۲۸)] [۵۰] در این زمینه احادیث باطل و موضوعی وجود دارند که عبارتند از: الف) انس بن مالکس روایت کرده است: «إن لله تعالى في كل يوم جمعة ستمائة ألف عتيق من النار كلهم قد استوجبوا النار.» (باطل): ابویعلی، المسند (ش۳۴۳۴) / ابن عدی، الکامل (ج۱ص۴۱۸) / بيهقي، شعب الایمان (ش۳۰۴۲) / ابن الجوزی، العلل المتناهیة (ش۷۹۰) / واحدی، التفسیر (ش۹۴۹) / تمام رازی، فوائد (ش۱۴۹۷) از طریق (محمّد بن بحر الهجيمي و محمّد بن ابي السري وزید بن الحریش) روایت کرده‌اند: «ثنا يحيى بن سليم الطائفي ثنا الأزور بن غالب البصري عن ثابت البناني و سليمان التيمي عن أنس قال : قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: ... .» اما این روایت «موضوع» است چرا که اوّلاً: أزور بن غالب: امامان ذهبی وابن حجر گفته‌اند: «منكرُ الحديث أتى بما لايحتمل فكذب» وامام ساجی هم گفته است: «منكرُ الحديث» وامام ابن حبان هم گفته است: «لايحتج به إذا انفرد كان يخطىء وهو لايعلم» وامام ابن عدی گفته است: «لأزور أحاديث يسيرة غير محفوظة وأرجو أنه لابأس به» وامام ابن حبان هم گفته است: «هذا متن باطلٌ لاأصل له» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۱ص۳۴۰) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج۱ص۱۷۳) / ابن حبان، المجروحین (ج۱ص۱۷۳)]. وامام دارقطنی هم گفته است: «الحديثُ غير ثابتٍ» [دارقطنی، العلل الوارده فی الاحادیث النبویة (ج۱۲ص۳۱)] وثانیاً: اگر هر فردی یک محاسبه‌ی اندکی کند، به بطلان متن حدیث پی خواهد برد؛ واینکه: از زمانیکه خداوندأ روزجمعه را خلق نموده، چقدر انسان خلق شده که هرساعت شصتصدهزار نفر از آتش جهنم آزاد می‌شوند ولی هنوز پایانی ندارد؟ ب) انس بن مالکس روایت کرده است: «إن لله عزوجل ستمائة ألف عتيق من النار كل يوم، وليلة الجمعة أربعة وعشرون ساعة، في كل ساعة ستمائة ألف عتيق من النار.» (باطل): این روایت از عبدالله بن عباس و انس بن مالک از رسول الله ج روایت گردیده است: اما طریق انس بن مالکس: سه طریق دارد؛ طریق اوّل: ابویعلی (ش۳۴۳۵) / ابن بشران، امالی (ج۲ص۱۳۱) از طریق (أحمد بن طارق أبو الحسن ومحمّد بن بحرالهجیمی) روایت کرده‌اند: «ثنا العلاء أبو ميمونة رجل من أهل البصرة عن ثابت البناني عن أنس بن مالك عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: ... .» اما اين روايت هم «باطل» است چرا که اوّلاً: چیزی در مورد (العلاء أبو ميمونة) نیافتم وثانیاً: اگر هر فردی یک محاسبه‌ی اندکی کند، به بطلان متن حدیث پی خواهد برد؛ واینکه: از زمانیکه خداوندأ روزجمعه را خلق نموده، چقدر انسان خلق شده که هرساعت شصتصدهزار نفر از آتش جهنم آزاد می‌شوند ولی هنوز پایانی ندارد؟ و دیدیم که امام ابن حبان هم گفته است: «هذا متن باطلٌ لاأصل له» [ابن حبان، المجروحین (ج۱ص۱۷۳)] وامام دارقطنی هم گفته است: «الحديثُ غير ثابتٍ» [دارقطنی، العلل الوارده فی الاحادیث النبویة (ج۱۲ص۳۱)]. طریق دوّم: ابویعلی (ش۳۴۸۴) / ابن الجوزی، العلل المتناهیة (ش۷۹۰) از طریق (عبدالله بن عبدالصمد بن ابي خداش) روایت کرده‌اند: «ثنا عبد الصمد بن علي انا العوام بن عبدالغفار البصري عن عبدالواحد بن زيد البصری عن ثابت البناني عن انس بن مالكس قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: ان يوم الجمعة او ليلة الجمعة اربعة وعشرون ساعة ليس فيها ساعة إلا وله فيهما ستمائة الف عتيق من النار.» اما این روایت هم «باطل» است چرا که اوّلاً: عبد الواحد بن زيد البصري: امام یحیی بن معین گفته است: «ليس بشيءٍ» وامام بخاری هم گفته است: «ترکوه؛ منکرالحدیث» وامام عمرو بن علی الفلاس گفته است: «متروکٌ» وامام سعدی جوزجانی هم گفته است: «سيء المذهب ليس من معادن الصدق» وامام نسایی هم گفته است: «ليس بثقةٍ» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۸۰) / ابن ابی حاتم، الجرح والتعدیل (ج۶ص۲۰) / بخاری، التاریخ الصغیر (ج۲ص۱۴۳)]. طریق سوّم: رافعی، التدوین فی اخبار قزوین (ج۱ص۴۲۳) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج۸ص۴۹) از طریق (زيد بن الحباب) روایت کرده‌اند: «عن المعتمر بن نافع عن أبي عبد الله العنزي عن ثابت البناني عن أنس بن مالك رضي الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: ... .» امام این روایت هم «باطل» است چرا که اوّلاً: امام بخاري گفته است: «أبو عبد الله العنزي هو عندي ميمون المكي» و وی مجهول بوده وامام ابن حجر گفته است: «مجهولٌ» وامام ذهبی هم گفته است: «لایعرف» [ابن حجر، تقریب التهذیب (ش۷۰۵۴) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج۴ص۲۳۶)] . وثانياً: گفتیم که اگر هر فردی یک محاسبه‌ی اندکی کند، به بطلان متن حدیث پی خواهد برد؛ واینکه از زمانیکه خداوندأ جمعه را خلق نموده، چقدر انسان خلق شده که هرساعت شصتصدهزار نفر از آتش جهنم آزاد می‌شوند ولی هنوز پایانی ندارد؟ و دیدیم که امام ابن حبان هم گفته است: «هذا متن باطلٌ لاأصل له» [ابن حبان، المجروحین (ج۱ص۱۷۳)] وامام دارقطنی هم گفته است: «الحديثُ غير ثابتٍ» [دارقطنی، العلل الوارده فی الاحادیث النبویة (ج۱۲ص۳۱)]. اما طریق عبدالله بن عباسب: چهار طریق دارد؛ طریق اوّل: فاکهی در اخبار مکة (ج۴ص۲۲۷) روایت کرده است: «حدثني أبو محمّد إسماعيل بن محمود عن هاشم بن الوليد قال ثنا حماد بن سليمان السدوسي قال ثنا أبو الحسن قال أبو محمّد أبو الحسن هو جويبر عن الضحاك بن مزاحم عن عبد الله بن عباس رضي الله عنهما قال : إنه سمع النبي صلى الله عليه وسلم يقول: ... .» اما این روایت هم «باطل» است چرا که اوّلاً: جويبر بن سعيد الأزدى: امامان دارقطنی و نسایی و علی بن الحسین الجنید گفته‌اند: «متروکٌ» وامام حاکم ابواحمد گفته است: «ذاهب الحدیث» وامام ابن حبان هم گفته است: «روى عن الضحاك أشياء مقلوبة» وامام یحیی بن معین گفته است: «لیس بشیء» وامام احمدبن حنبل گفته است: «لايشتغل بحديثه» وامام ابن عدی گفته است: «الضعف على حديثه و رواياته بين» وامام ابن حجر هم گفته است: «ضعیف جداً» وامام ذهبی هم گفته است: «ترکوه» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۲ص۱۲۳) / ابن حجر، تقريب التهذيب (ش۹۸۷) / ذهبی، الکاشف (ش۸۲۶)] طریق دوّم: ومشيخة أبي طاهر إبن أبي الصقر (ش۶۷) / مجلس من أمالي أبي الفتح المقدسي (ش۱۲) از طریق (الحسن بن عرفة العبدي) روایت کرده‌اند: «... حدثنا الحسن بن عرفة العبدي حدثنا عبد الله بن الحكم البجلي حدثنا القاسم بن الحكم حدثنا الضحاك بن مزاحم عن عبد الله بن عباس قال قال رسول الله: ... .» اما چیزی از (عبد الله بن الحكم البجلي) نیافتم. طریق سوّم: ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۵۲ص۲۹۱) روایت کرده است: «أخبرنا أبو الحسن الفرضي حدثنا عبد العزيز بن أحمد حدثنا الحسن بن علي بن إبراهيم حدثنا عمر بن داود الأنطرطوسي حدثنا أبو بكر محمّد بن الحسن بن أبي الذيال الأصبهاني المعروف بالجواربي حدثنا أبو عبد الله محمّد بن إسحاق الشعار حدثنا سلمة ابن شبيب حدثنا القاسم بن الحكم حدثنا هشام بن الوليد حدثنا حماد بن سليمان السدوسي عن الضحاك بن مزاحم عن عبد الله بن عباس انه سمع النبي ( صلى الله عليه وسلم ) يقول: ... .» اما این روایت «موضوع» است چرا که عمر بن داود بن سلمون الأنطرطوسي: امام ذهبی گفته است: «أتى بحديث باطل لعله هو المتفضل بوضعه؛ هذا شيخٌ لايستحى مما يقول» وامام ابن حجر هم گفته است: «أورد بن عساكر في ترجمته حديثين وقال هما باطلان» [ذهبی، میزان الاعتدال (ج۳ص۱۹۳) / ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۳۰۲)] ج) انس بن مالکس روایت کرده است: «قال رسول الله ج: في كل ليلة جمعة مائة ألف عتيق من النار إلا رجلان فإنهما داخلان في أمتي تستروا بها وليس هم منهم فان الله لا يعتقهم فيمن اعتق وذلك أنهم ليسوا منهم هم مع الكبائر في طبقتهم وأنهم مصفودون مع عبدة الأوثان مبغض أبي بكر وعمر وليس هم داخلون في الإسلام وانما هم يهود هذه الأمة ثم قال رسول الله صلى الله عليه و سلم الا لعنة الله على مبغضي أبي بكر وعمر وعثمان وعلي.» (موضوع): خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۱۳ص۲۷۱) روایت کرده است: «أخبرني الأزهري حدثنا احمد بن إبراهيم بن شاذان حدثنا مسرة بن عبد الله أبو شاكر الخادم مولى المتوكل حدثنا أبو زرعة عبيد الله بن عبد الكريم الرازي بالري سنة ثمان وستين ومائتين قال حدثنا سليمان بن حرب حدثنا حماد بن زيد حدثنا عبد العزيز بن صهيب عن أنس بن مالك قال قال رسول الله ج: ... .» اما این روایت «موضوع» است چرا که مسرة بن عبد الله أبو شاكر: امام خطیب بغدادی گفته است: «ليس بثقةٍ» وهمچنین گفته است: «هذا الحديثُ كذبٌ موضوعٌ والحمل علی (مسرة)» [خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۱۳ص۲۷۱) / ابن حجر، لسان المیزان (ج۶ص۲۰)]. [۵۱] برخی از احادیث صحیحی که دلالت بر شنیدن صدای مردگان در دو مورد خاص و استثنایی یعنی؛ موقع تدفین و موقع زیارت می‌نمایند عبارتند از: الف): انس بن مالکس گفته است: «عن النبی ج قال: العبد إذا وضع في قبره وتولي وذهب أصحابه حتى إنه ليسمع قرع نعالهم.» «از پیامبر ج شنیدم که فرمود: هرگاه بنده در قبرش قرار داده می‌شود و بهش پشت می‌شود و یارانش می‌روند (شنوا می‌باشد) به گونه‌ای که صدای پاشنه پاهایشان را می‌شنود.» (صحیح): بخاري (ش۱۳۳۸) / مسلم (ش۷۳۹۵-۷۳۹۷) / ابوداود (ش۳۲۳۳و۴۷۵۴) / نسايي (ش۲۰۴۹-۲۰۵۱) از طريق (شيبن بن عبدالرحمن وسعيد بن ابي عروبه) روايت کرده اند: «عن أنس رضي الله عنه عن النبي صلى الله عليه وسلم قال العبد إذا وضع في قبره وتولي وذهب أصحابه حتى إنه ليسمع قرع نعالهم» ب): ابن شماسه مهريس گفته است: «حضرنا عمرو بن العاصس وهو فی سیاقة الموت ... فإذا أنا مت فلا تصحبني نائحة، ولا نار، فإذا دفنتموني فشنوا علي التراب شنا، ثم أقيموا حول قبري قدر ما تنحر جزور ويقسم لحمها، حتى أستأنس بكم، وأنظر ماذا أراجع به رسل ربي.» «به دیدن عمرو بن عاصس رفتیم در حالی که در احتضار مرگ بود... (وی گفت:) هرگاه مُردم با (جنازه) من زن شیونگر و آتش را همراه نسازید. هرگاه دفنم کردید بر من خاک بپاشید سپس بر اطراف قبرم بایستید به اندازه‌ای که قصابی، شتری قربانی می‌کند و گوشتش را پخش می‌کند تا با شما أنس گیرم (و آرامش یابم) و بنگرم که چگونه با فرستادگان پروردگارم (؛یعنی نکیر و منکر) برخورد می‌کنم.» (صحیح): مسلم (ش۳۳۶) روایت کرده است: «حدثنا محمّد بن المثنى العنزى وأبو معن الرقاشى وإسحاق بن منصور كلهم عن أبى عاصم - واللفظ لابن المثنى - حدثنا الضحاك - يعنى أبا عاصم - قال أخبرنا حيوة بن شريح قال حدثنى يزيد بن أبى حبيب عن ابن شماسة المهرى قال حضرنا عمرو بن العاص: ... .». امام ابن القیم گفته است: «پیامبر ج برای امتش تشریع کرده هرگاه بر اهل قبور وارد شدید بر آنها سلام کنید به گونه‌ای که آنها وی را مورد خطاب قرار می‌دادند و بگوید: «السلام عليكم دار قوم مؤمنين» سلام بر شما ای اهالی این منزل مؤمنان! این خطاب برای کسی است که می‌شنود و می‌فهمد واگر این چنین نبود این خطاب به منزله خطاب به معدوّم و جماد است و سلف بر این اتفاق‌نظر دارند و از آنها به تواتر رسیده است که مرده از زیارت زنده آگهی می‌یاید و با آن شاد می‌شود.» [ابن قیم، الروح،۱/۵.] حدیث: «السلام عليكم دار قوم مؤمنين» (صحیح): مسلم (ش۲۲۹۲و۲۳۰۱) / نسایی (ش۲۰۳۷و۲۰۳۹) / ابن ماجه (ش۱۵۴۶) از طریق (محمّد بن قيس وعطاء بن یسار) روایت کرده‌اند: «قلت كيف أقول لهم يا رسول الله قال ج: قولى السلام على أهل الديار من المؤمنين والمسلمين ويرحم الله المستقدمين منا والمستأخرين وإنا إن شاء الله بكم للاحقون.» ابن تیمیه گفته است: مرده از زنده وقتی وی را ملاقات می‌کند و بر او سلام می‌کند، آگاه است. ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ۲۴/۳۳۱. [۵۲] احادیثی وجود دارند که این مسئله را مختص روز جمعه می‌دانند که هیچ صحّتی ندارند، عبارتند از: الف) محمّد بن واسع گفته است: «بلغني أن الموتى، يعلمون بزوارهم يوم الجمعة، ويوماً قبله، ويوماً بعده.» (واهی): بیهقی، شعب الایمان (ش۹۳۰۱) روایت کرده است: «أخبرنا أبو سعيد (محمّد بن موسی بن فضل) أنا أبو عبد الله (محمّد بن عبدالله الصفار) أنا أبو بكر بن أبي الدنيا حدثني محمّد بن الحسين (بن عبید البرجلانی) حدثني بكر بن محمّد (البصری) نا جبير القصاب قال: كنت أغدو إلى محمّد بن واسع في كل غداة سبت حتى نأتي الجبان فنقف على القبور فنسلم و ندعو لهم ثم ننصرف فقلت له ذات يوم و لو صرت هذا اليوم يوم الإثنين فقال: بلغني أن الموتى يعلمون بزوارهم يوم الجمعة و يوما قبله و يوما بعده.» اما این اسناد «واهی» است چرا که اوّلاً: محمّد بن واسع تابعی است ونگفته که این روایت را از چه کسی شنیده است وثانیاً: جبیر القصاب و بکر بن محمّد البصری را هم نشناختم. ب): مسمع بن عاصم گفته است: «حدثني رجل من آل عاصم الجحدري قال: أنه رأى عاصماً الجحدري في النوم، فقال: أنا في روضة من رياض الجنة، ونفر من أصحابي، نجتمع كل ليلة جمعة، وصبيحتها إلى بكر بن عبد الله المزني، فنتلاقى أخباركم. قلت: هل تعلمون بزيارتنا؟ قال: نعلم بها عشية الجمعة، ويوم الجمعة كله، ويوم السبت إلى طلوع الشمس. قلت: وكيف ذلك دون الأيام كلها؟ قال: لفضل يوم الجمعة وعظمته.» (ضعیف): بیهقی، شعب الایمان (ش۹۳۰۰) روایت کرده است: «أخبرنا أبو سعيد بن أبي عمرو الصيرفي أنا أبو عبد الله محمّد بن عبد الله الصفار نا أبو بكر بن أبي الدنيا حدثني محمّد بن الحسين نا يحيى بن بسطام الأصفر حدثني مسمع بن عاصم حدثني رجل من آل عاصم الجحدري قال: رأيت عاصم الجحدري في منامي بعد موته بسنتين ... .» اما این اسناد «ضعیف» است چرا که اوّلاً: راوی آن مبهم است: «حدثني رجلٌ» و ثانیاً: خواب غیر از رسول الله ج حجیّتی ندارد و مقبول نیست. ج) سفیان ثوری گفته است: «بلغني عن الضحاك أنه قال: من زار قبراً يوم السبت، قبل طلوع الشمس، علم الميت بزيارته. قيل: وكيف ذلك؟ قال: لمكان يوم الجمعة.» (موضوع): بیهقی، شعب الایمان (ش۹۳۰۲) روایت کرده است: «أخبرنا أبو سعيد أنا أبو عبد الله أنا أبو بكر حدثني محمّد نا عبد العزيز بن أبان أنا سفيان الثوري قال: بلغني عن الضحاك أنه قال: من زار قبرا يوم السبت قبل طلوع الشمس علم الميت بزيارته قيل له و كيف ذاك؟ قال: لمكان يوم الجمعة» اما اين روايت «موضوع» است چرا که عبد العزيز بن أبان السعيدي: امام يحيي بن معين مي‌گويد: «كان والله كذاباً» و امام محمّد بن عبدالله بن نمير گفته است: «هو کذابٌ» وامامان حاکم نيشابوري وابوسعيد النقاش هم گفته اند: «روى أحاديث موضوعة» وامام يعقوب بن شيبه گفته است: «عند أصحابنا جميعا متروك كثير الخطأ كثير الغلط» وامام ابوحاتم گفته است: «متروك الحديث لايشتغل به تركوه لايكتب حديثه» وامام نسايي گفته است: «متروک الحديث؛ ليس بثقة» وامام ابونعيم اصبهاني گفته است: «لاشيء» وامامان ابوعلي النيشابوري وابن حجر گفته اند: «متروک الحديث» وامام ابن عدي گفته است: «روى عن الثورى البواطيل» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۶ص۳۲۹) و تقريب التهذيب (ش۴۰۸۳)] همچنین مشخص نیست که چه کسی این روایت را برای سفیان الثوری ابلاغ نموده است. [۵۳] عبدالکریم زیدان، الوجیز فی أصول الفقه، ص۲۶۰-۲۶۲. سیوطی، شوکانی، ابن تیمیه، زرکشی، سخاوی، ابن حجر عسقلانی، بزدوی، عبدالوهاب خلاف، جمال الدین قاسمی، وهبة الزحیلی و بسیاری از اصولیون بر این مطلب قلم صحّه می‌گذارند. نک: ابن حجر، نزهة النظر في توضيح نخبة الفكر في مصطلح أهل الأثر، ص۲۸؛ بزدوی، كشف الأسرار، ۶/۸۷؛ سیوطی، تدریب الراوی، ۱/۱۹۰؛ زرکشی، النكت على مقدمة ابن الصلاح، ۱/۴۲۱؛ سخاوی، فتح المغیث، ۱/۱۲۸؛ شوکانی، نیل‌الاوطار، ۲/۱۸۸؛ ابن تیمیه، المجموع الفتاوی، ۶/۴۰۳-۴۰۵؛ قاسمی، قواعد التحديث، ۱۰۰؛ عبدالوهاب خلاف، علم اصول الفقه، ص۹۵؛ وهبة الزحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ۲/۸۵۰. احادیثي در این زمینه وجود داشته عبارت است از: سعید الانصاریس روایت کرده است: «قال رسول الله ج: تعرض (الاعمال) على الأنبياء وعلى الآباء والأمهات يوم الجمعة.» (موضوع): امام سیوطی در الحاوی للفتاوی (ج۲ص۱۶۱) گفته است: «روى الترمذي الحكيم في نوادر الأصول من حديث عبد الغفور بن عبد العزيز عن أبيه (عبد العزيز بن سعيد) عن جده قال: قال رسول الله ج: ... .» اما این روايت «موضوع» است چرا که عبد الغفور بن عبد العزيز بن سعيد الانصاري: امام ابن حبان گفته است: «كان ممّن يضعُ الحديث» وامام یحیی بن معین گفته است: «ليس حديثه بشيءٍ» وامام بخاری هم گفته است: «ترکوه» وامام ابن عدی هم گفته است: «ضعيفٌ منكرُ الحديث» وامام ابوحاتم رازی گفته است: «ضعیف الحدیث» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۴۳) / ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل (ج۶ص۵۵)]. روایات صحیحي از صحابهش مبنی بر این مسئله عبارتند از: الف) ابوالدرداءس گفته است: «إن أعمالكم تعرض على موتاكم فيسرون ويساؤون وكان أبو الدرداء يقول عند ذلك: اللهم إني أعوذ بك أن أعمل عملا يخزى به عبد الله بن رواحة.» « کردار شما بر مردگانتان عرضه می‌شوند و آنها شاد و پریشان می‌شوند و ابودرداء در این موقع گفت: بارالها! من به تو پناه می‌برم از عملی که بخاطر آن عبدالله بن رواحه پریشان شود.» (صحيح): عبدالله بن المبارک، الزهد (ش۱۶۵) ومن طريقه ابوداود، الزهد (ش۲۱۱) / ابن ابي الدنيا، المنامات (ش۴) / نعيم بن حماد، الزهد (ش۱۷۰) / اصفهاني، الترغيب والترهيب (ش۱۵۷) روایت کرده‌اند: «أنا صفوان بن عمرو بن عبد الرحمن بن جبير بن نفير قال قال أبو الدرداء: ألا إن أعمالكم تعرض على عشائركم فمساؤون ومسرون فأعوذ بالله أن أعمل عملا يخزى به عبد الله بن رواحة» ورجالش «رجال صحيح» بوده واسنادش هم «صحیح» می‌باشد. ب) ابوایوب انصاریس گفته است: «تعرض أعمالكم على الموتى فإن رأوا حسنا فرحوا واستبشروا وقالوا اللهم هذه نعمتك على عبدك فأتمها عليه وإن رأوا سوءا قالوا اللهم راجع به.» «کردارتان بر مردگانتان عرضه می‌شوند، اگر آن را نیک دیدند شاد می‌شوند و دلشاد و مسرور می‌کردند و می‌گویند: بارالها! این نعمتیست که به بنده‌ات ارزانی داشته‌ای و پس (با توفیق تکرار) آن را بر وی تمام کن و اگر آن را بد دیدند می‌گویند: بارالها! به وی توجه نما (و توفیق بازگشت به وی را عطا کن).» (صحیح): ابن ابی الدنیا، المنامات (ش۳) روایت کرده است: «حدثني محمّد بن الحسين حدثني يحي بن إسحاق (البجلی) عبد الله بن المبارك عن ثور بن يزيد عن أبي رهم (احزاب بن اسید) عن أبي أيوب انصاریس قال: تعرض أعمالكم على الموتى فإن رأوا حسنا فرحوا واستبشروا وقالوا اللهم هذه نعمتك على عبدك فأتمها عليه وإن رأوا سوءا قالوا اللهم راجع به» رجالش همه «ثقة» ومترجم در تهذیب هستند جز محمّد بن الحسين بن أبي شيخ البرجلاني که: امام ذهبی گفته است: «الامام صاحب التواليف في الرقائق» وامام ابوحاتم رازی گفته است: إن رجلا سأل أحمد بن حنبل عن شيء من أخبار الزهد فقال: عليك بمحمّد بن الحسين» وامام ابن حجر گفته است: «أرجو ان يكون لابأس به» وامام ابراهیم الحربی گفته است: «ماعلمت الا خیراً» وامام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده است [ذهبی، سیراعلام النبلاء (ج۱۱ص۱۱۲) / ابن حجر، لسان المیزان (ج۵ص۱۳۷)]. ابن تیمیه در این زمینه چنین گفته است: «روایاتی از صحابه مبنی بر تلاقی و سؤال بین ارواح و عرضه اعمال زندگان بر مردگان وارد شده است.» ابن تیمیه، مجموع الفتاوی،۲۴/۳۳۱. [۵۴] احادیث مبنی بر خواندن دو رکعت نماز در روز جمعه که باعث دفع عذاب قبر و سکرات مرگ می‌شوند وجود دارند، این احادیث موضوع بوده وصحت ندارند. این احادیث عبارتند از: الف) انس بن مالکس روایت کرده است: «قال رسول الله ج: من صلى ليلة الجمعة ركعتين قرأ فيهما فاتحة الكتاب وإذا زلزلت خمس عشرة مرة امنه الله من عذاب القبر.» (موضوع): اسلم بن سهل الواسطی، تاریخ واسط (ج۱ص۱۷۳) و من طریقه ابوطاهر السلفی، معجم السفر (ش۱۳۶۴) روایت کرده‌اند: «حدثنا أسلم قال ثنا أحمد بن سهل بن علي الباهلي قال ثنا عبدالله بن داود قال ثنا ثابت بن حماد عن المختار بن فلفل عن أنس بن مالك قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: من صلى ليلة الجمعة ركعتين قرأ فيهما فاتحة الكتاب وإذا زلزلت خمس عشرة مرة امنه الله من عذاب القبر.» اما این روایت «موضوع» است چرا که اوّلاً: ثابت بن حماد أبو زيد بصري: امام بیهقی گفته است: «متهم بالوضع» وامام ابن عدی گفته است: «لثابت أحاديث يخالف فيها وفي أسانيدها الثقات وهي مناكيرٌ» وامام عقیلی گفته است: «حديثه غيرُ محفوظ وهو مجهولٌ» وامام لالکائی گفته است: «ان أهل النقل اتفقوا على ترك ثابت بن حماد» وامامان دارقطنی وهیثمی گفته‌اند: «ضعیفٌ جداً» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۲ص۷۵) / هیثمی، مجمع الزوائد (ج۱ص۳۵۳)] وثانیاً: عبد الله بن داود الواسطى التمار: امامان نسایی ودارقطنی می‌گویند: «ضعیفٌ» وامام ابوحاتم گفته است: «ليس بقوى حدث بحديث منكر وفی حدیثه مناکیر» وامام ابن حبان گفته است: «منكر الحديث جداً يروى المناكير عن المشاهير لايجوز الإحتجاج بروايته.» وامام ابن عدی گفته است: «هو ممن لابأس به إن شاء الله» وامام بخاری هم گفته است: «فیه نظر» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۵ص۲۰۰)]. ب) عبدالله بن عباسب روایت کرده است: «من صلى ليلة الجمعة ركعتين يقرأ في كل واحدة منهما بفاتحة الكتاب مرة و (إذا زلزلت) خمس عشرة مرة هون الله عليه سكرات الموت ويسر الله له الجواز على الصراط يوم القيامة.» (موضوع): سیوطی، اللآلي المصنوعة في الأحاديث الموضوعة (ج۲ص۴۳) گفته است: «رواه الدیلمی أنبأنا ابن مهبرة أنبأنا ابن مهران عن المغيرة بن عمرو بن الوليد أنبأنا أبو سعيد المفضل بن سعيد المفضل بن محمّد الجندي أنبأنا أبو يونس بن محمّد (بن مسلم المودب) العدني حدثنا محمّد بن الوليد حدثنا المعتمر بن سليمان عن ليث عن طاوس عن ابن عباس رفعه من صلى ليلة الجمعة ركعتين يقرأ في كل واحدة منهما بفاتحة الكتاب مرة و (إذا زلزلت) خمس عشرة مرة هون الله عليه سكرات الموت ويسر الله له الجواز على الصراط يوم القيامة.» اما این اسناد هم «موضوع» است؛ چرا که مغيرة بن عمرو بن الوليد المکی: امام ذهبی گفته است: «روى حديثاً موضوعاً هو آفته» [ذهبی، المغنی (ش۶۳۸۵)] و و معلوم نیست که محمّد بن الولید هم چه کسی است. [۵۵] حدیثی مبنی بر خواندن دو رکعت نماز در روز جمعه برای حفظ قرآن کریم وجود دارد که هیچ سندیت و حجتی ندارد، این حدیث عبارت است از: عبدالله بن عباسب گفته است: «أن علياً قال لرسول الله ج: تفلّت هذا القرآن من صدري، فما أجدني أقدر عليه، فقال: ألا أُعلمك كلمات ينفعك الله بهنّ، وتنفع بهن من علمته، ويثبت ما تعلمت في صدرك؟ إذا كان ليلة الجمعة، فإن استطعت أن تقوم في ثلث الليل الآخر، فإنها ساعة مشهودة، والدعاء فيها مستجاب - وقد قال أخي يعقوب لبنيه: سوف أستغفر لكم ربي. يقول: حتى تأتي ليلة الجمعة - فإن لم تستطع، فقم في وسطها، فإن لم تستطع، فقم في اوّلها. فصلِّ أربع ركعات، تقرأ في الركعة الاوّلى بفاتحة الكتاب، وسورة: يس. وفي الركعة الثانية: بفاتحة الكتاب، وحم الدخان. وفي الركعة الثالثة: بفاتحة الكتاب، والم تنزيل السجدة. وفي الركعة الرابعة بفاتحة الكتاب، وتبارك المفصل. فإذا فرغت من التشهد، فاحمد الله، وأحسن الثناء على الله، وصلِّ علي، وعلى سائر النبيين، واستغفر للمؤمنين والمؤمنات، ولإخوانك الذين سبقوك بالإيمان، وقل في آخر ذلك: اللهم ارحمني بترك المعاصي أبداً ما أبقيتني، وارحمني أن أتكلف ما لا يعنيني، وارزقني حسن النظر فيما يرضيك عني، اللهم بديع السماوات، والأرض، ذا الجلال، والإكرام، والعزة التي لا ترام: أسألك يا الله. يا رحمن، بجلالك، ونور وجهك، أن تُلزم قلبي حفظ كتابك، كما علمتني، وارزقني أن أتلوه على النحو الذي يرضيك عني.اللهم بديع السماوات، والأرض، ذا الجلال والإكرام، والعزة التي لاترام. أسألك يا الله، يا رحمن، بجلالك، ونور وجهك، أن تنور بكتابك بصري، وأن تطلق به لساني، وأن تفرج به عن قلبي، وتشرح به صدري، وأن تعمل به بدني، فإنه لا يعينني على إلا أنت، ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم. تفعل ذلك ثلاث جمع، أو خمساً، أو سبعاً بإذن الله تعالى، والذي بعثني بالحق، ما أخطأ مؤمناً قط. قال ابن عباس: فوالله ما لبث علي إلى خمساً أو سبعاً، حتى جاء رسول الله صلى الله عليه وسلم في مثل ذلك المجلس، فقال: يا رسول الله أني كنت فيما خلا لا آخذ إلا أربع آياتٍ، ونحوهن، فإذا قرأتهن على نفسي تفلتن، وأنا أتعلم اليوم أربعين آيةً ونحوها، فإذا قرأتها على نفسي، فكأنما كتاب الله بين عيني، ولقد كنت أسمع الحديث، فإذا رددته تفلت، وأنا اليوم أسمع الأحاديث، فإذا تحدثت بها لم أخرم منها حرفاً. فقال له رسول الله صلى الله عليه وسلم عند ذلك: مؤمن ورب الكعبة» (موضوع): دو طریق دارد؛ طریق اوّل: ترمذی (ش۳۵۷۰) / حاکم، المستدرک (ش۱۱۱۹) / ابن الشجری، امالی (ج۱ص۹۲) / بیهقی، الأسماء والصفات (ش۶۷۳) / خطیب بغدادی، الجامع لأخلاق الراوي وآداب السامع (ش۱۷۹۲) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۵۱ص۲۵۱) از طریق (أحمد بن الحسن بن جنيدب ومحمّد بن الحسين الرازي و عثمان بن سعيد الدارمي و محمّد بن إبراهيم العبدي) روایت کرده‌اند: «حدثنا سليمان بن عبد الرحمن الدمشقي حدثنا الوليد بن مسلم حدثنا ابن جريج عن عطاء بن أبي رباح و عكرمة مولى ابن عباس عن ابن عباس أنه قال: ... .» وسليمان بن عبد الرحمن الدمشقي هم متابعه شده وابن الجوزی، الموضوعات (ج۲ص۱۳۸) روایت کرده است: «أنبأنا أبو القاسم الجريرى عن أبى طالب العشارى حدثنا أبو الحسن الدارقطني حدثنا محمّد بن الحسن بن محمّد المقرى حدثنا الفضل بن محمّد العطار حدثنا هشام بن عمار حدثنا الوليد بن مسلم عن ابن جريج... .» اما این روایت «موضوع» است چرا الولید بن المسلم «تدلیس» تسویه می‌کرده وشیخش تصریح به سماع نکرده است. وامام ذهبی هم گفته است: «حديثٌ منكرٌ جداً؛ عندي موضوعٌ» [ابن حجر، تقریب التهذیب (ش۷۴۵۶) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج۲ص۲۱۳) وسیراعلام النبلاء (ج۹ص۲۱۷)]. طریق دوّم: ابن السنی، عمل اليوم والليلة (ش۵۷۹) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج۱۱ص۳۶۷) / ابوطاهرالسلفی، المشیخة البغدادیة (ش۲۳) از طریق (عبد الله بن محمّد بن مسلم ومحمّد بن خريم بن مروان و الحسين بن إسحاق التستري و محمّد بن صالح بن أبي عصمة) روایت کرده‌اند: «ثنا هشام بن عمار ثنا محمّد بن إبراهيم القرشي حدثني أبو صالح باذام عن عكرمة مولی ابن عباس عن ابن عباس ... .» اما این اسناد «موضوع» است چرا که امام عقیلی گفته است: «هو (محمّد بن ابراهیم القرشی) وشيخه مجهولان بالنقل.» وامام ابن حجر هم حدیثی را از طریق وی روایت کرده وگفته است: «آفته القرشي» وامام ذهبی هم گفته است: «ذكرخبراً موضوعاً في الدعاء لحفظ القرآن» وهمچنین گفته است: «محمّد هذا ليس بثقةٍ وشيخه لايدرى من هو» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۵ص۲۰) / ذهبی، سیراعلام النبلاء (ج۹ص۲۱۷) ومیزان الاعتدال (ج۳ص۴۴۶)]. [۵۶] حدیثی مبنی بر خواندن چهار رکعت نماز در زمان چاشت با کیفیتی خاص در روز جمعه بیان شده که دفع شر می‌نماید، این حدیث هیچ سندیت و حجتی ندارد، این روایت عبارت است از: عبدالله بن عباسب روایت کرده است: «قال رسول الله ج: من صلى الضحى أربع ركعات في يوم الجمعة، في دهره، مرة واحدة، يقرأ بفاتحة الكتاب عشر مرات - وقل أعوذ برب الفلق عشر مرات، وقل أعوذ برب الناس، عشر مرات - وقل هو الله أحد عشر مرات، وقل يا أيها الكافرون، عشر مرات. وآية الكرسي، عشر مرات، في كل ركعة. فإذا تشهد، وسلّم، وسلّم. واستغفر سبعين مرة. وسبح، سبعين مرة. قائلاً: سبحان الله والحمد لله. ولا إله إلا الله، والله أكبر، ولا حول، ولا قوة إلا بالله العليّ العظيم. دفع الله عنه شرّ أهل السماوات، وأهل الأرض، وشرّ الإنس، والجن.» (موضوع): دو طریق دارد؛ طریق اوّل: ابونعیم، تاریخ اصبهان (ج۱ص۱۲۸) روایت کرده است: «حدث عبد الله بن محمّد بن زكرياء ثنا جعفر بن أحمد بن أبي الشروب الزعفراني ثنا أحمد بن صالح حدثني عبد الله بن عيسى والوليد بن أبي النجم قالا ثنا سعد بن الجرجاني عن سفيان الثوري عن ليث عن مجاهد عن ابن عباس قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: من صلى الضحى أربع ركعات في يوم الجمعة في دهره مرةً واحدةً يقرأ بفاتحة الكتاب فذكره بطوله.» امام این روایت «موضوع» است چرا که اوّلا: أحمد بن صالح الشمومي: امام ابن حبان گفته است: « كان بمكة يضعُ الحديث؛ يأتي عن الإثبات بالمعضلات» وامام یحیی بن معین گفته است: «کذّابٌ» وامام ابونعیم هم وی را «متروک» دانسته است [ابن حجر، لسان المیزان (ج۱ص۱۸۶)] وثانیاً: أحمد بن صالح ولوليد بن أبي النجم وعبد الله بن عيسى: امام ابونعیم گفته است: «ثلاثتهم متروكون.» طریق دوّم: ابن الجوزی، الموضوعات (ج۲ص۱۱۲) روایت کرده است: «أنبأنا هبة الله بن أحمد الحريري أنبأنا محمّد بن على بن الفتح حدثنا أبو الحسن على بن عبد العزيز حدثنا على بن محمّد القطان حدثنا العباس بن يوسف الشكلى حدثنا خلف بن على القطيعى حدثنا محمّد بن الضريس حدثنا الفضيل بن عياش عن سفيان الثوري عن مجاهد عن ابن عباس قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: من صلى الضحى يوم الجمعة أربع ركعات، يقرأ في كل ركعة بالحمد عشر مرات، وقل أعوذ برب الفلق عشر مرات، وقل أعوذ برب الناس عشر مرات، وقل هو الله أحد عشر مرات، وقل يا أيها الكافرون عشر مرات، وآية الكرسي عشر مرات، يقرأها في كل ركعة، فإذا صلى الاربع ركعات فتشهد ثم سلم ثم يقول سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أكبر ولا حول ولا قوة إلا بالله العلى العظيم سبعين مرة، ثم يقول أستغفر الله الذى لا إله إلا هو غافر الذنوب وأتوب إليه سبعين مرة، فمن صلى هذه الصلاة وقال هذا القول على - أوصف - [ ما وصف ] دفع الله عنه شر الليل والنهار وشر أهل السماء وشر أهل الارض وشر الانس وشر كل سلطان جائر وشيطان مارد، والذى بعثنى بالحق لو كان عاقا لوالديه لزرقه برهما وغفر له، ويقضى له سبعين حاجة من حوائج الآخرة، وسبعين حاجة من حوائج الدنيا. وذكر من هذا الجنس ثوابا طويلا لا يضيع الزمان بذكره.إلا أن قال: والذى بعثنى بالحق إن له من الثواب كثواب إبراهيم وموسى ويحيى وعيسى، ولا يقطع له طريق ولا يعرف له متاع.» اما این اسناد هم «موضوع» است چرا که خلف بن على القطيعى: امام ذهبی گفته است: «روى عنه (خلف بن على) العباسُ بن يوسف الشكلي حديثاً موضوعاً» [ذهبی، المغنی (ش۱۹۳۸)] وامام ابن الجوزی هم گفته است: «هذا حديثٌ موضوعٌ على رسول الله ج بلا شك، فلا بارك الله فيمن وضعه، فما أبرد هذا الوضع وما أسمجه، وكيف يحسن أن يقال من صلى ركعتين فله ثواب موسى وعيسى، وفيه مجاهيل أحدهم قد عمله». [۵۷] عبدالله بن عباسب روايت کرده است: «أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: إن أهل الجنة يزورون ربهم عزّ وجلّ في كل يوم جمعة في رمال الكافور، وأقربهم منه مجلساً، أسرعهم إليه يوم الجمعة، وأبكرهم غدواً.» (ضعيف): اين متن از عبدالله بن عباس وعبدالله بن مسعود از رسول الله ج روايت گرديده است: اما طريق عبدالله بن عباسب: آجري، التصديق بالنظر إلى الله تعالى في الآخرة (ش۴۴) / ابن بطة، الابانه (ش۳۰) از طريق (ابو بكر بن أبي داود) روايت کرده اند: «حدثنا عمي محمّد بن الأشعث حدثنا حسين بن حسن قال حدثني أبي حسن عن الحسن عن عبد الله بن عباس عن النبي ج قال إن أهل الجنة يزورون ربهم عز و جل في كل يوم جمعة في رمال الكافور وأقربهم منه مجلسا أسرعهم إليه وأبكرهم غدوا.» اما اسنادش «ضعيف» است چرا که اوّلاً: جسر بن فرقد القصاب أبو جعفر بصري: امام دارقطني مي‌گويد: «متروکٌ» و امام نسايي مي‌گويد: «ليس بثقة ولايكتب حديثه» و امام ابوحاتم مي‌گويد: «كان رجلا صالحا وليس بالقوي» و امام ساجي مي‌گويد: « صدوقٌ ضعيفُ الحديث» و امام يحيي بن معين مي‌گويد: «ليس بشيء ولايكتب حديثه» و امام بخاري هم گفته است: «ليس بذاك عندهم» و امام ابن عدي مي‌گويد: «هو في الضعفاء؛ وأحاديثه عامتها غير محفوظة» [ابن حجر، لسان الميزان (ج۲ص۱۰۴) / ابن عدي، الکامل (ج۲ص۱۶۹)] و ثانياً: جعفر بن جسر بن فرقد أبو سليمان القصاب بصري: امام ابن عدي مي‌گويد: «لجعفر بن جسر أحاديث مناكير غير ما ذكرت ولم أر للمتكلمين في الرجال فيه قولا ولاأدري كيف غفلوا عنه لأن عامة مايرويه منكر» و امام عقيلي مي‌گويد: «في حفظه اضطراب شديد كان يذهب إلى القدر وحدث بمناكير» و امام ابوحاتم مي‌گويد: «شيخٌ» [ابن حجر، لسان الميزان (ج۲ص۱۱۱) / ابن عدي، الکامل (ج۲ص۱۵۰)]. اما طريق عبدالله بن مسعودس: دو طريق دارد؛ طريق اوّل: عبدالله بن المبارک، الزهد (ش۴۳۶) ومن طريقه عبدالله بن احمد، السنة (ش۴۷۶) / ابن بطة (ش۳۱) / ابن خزيمه، التوحيد (ش۶۰۲) / دارقطني، رؤية الله (ش۱۸۱) / ابونعيم، صفة الجنة (ش۴۲۱) از طريق (عبدالله بن مبارک وشبابة بن سوار وابوداود طياليسي وهاشم بن القاسم) روايت کرده ا ند: «نا ابن المبارك قال أنا المسعودي عن المنهال بن عمرو عن أبي عبيدة عن عبد الله بن مسعود قال: «باكروا في الغداة بالدنيا إلى الجمعات، فإن الله يبرز لأهل الجنة يوم الجمعة على كَثيب من كافور أبيض، فيكون الناس عنده في الدنو كغدوهم في الدنيا إلى الجمعة.» اما اين اسناد «ضعيف» است چرا که أبو عبيدة بن عبد الله بن مسعود: چيزي از پدرش (عبدالله بن مسعود) نشنيده است وعمرو بن مرة به وي گفته است: «هل تذكر من عبدالله (بن مسعود) شيئا؟ قال: لا» وامام ترمذي هم گفته است: «لم يسمع من أبيه شيئا» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۵ص۷۵)]. طريق دوّم: ابن ابي حاتم، الجرح والتعديل (ج۱ص۲۰۵) / ابن ماجه (ش۱۰۹۴) / المعجم الکبير (ج۱۰ص۷۸) از طريق (كثير بن عبيد الحذاء) روايت کرده اند: «ثنا عبد المجيد بن عبد العزيز بن أبي رواد عن معمر عن الأعمش عن إبراهيم عن علقمة قال: رحت مع عبد الله بن مسعود يوم الجمعة ... ..» اما اين حديث «ضعيف» است چرا که عبد المجيد بن عبد العزيز بن أبي رواد: امامان احمد ويحيي بن معين وابوداود ونسايي گفته اند: «ثقةٌ» وامام ذهبي هم گفته است: «ثقةٌ مرجىءٌ داعيةٌ؛ الامامُ القدوةُ الحافظُ» وامام خليلي هم گفته است: «ثقةٌ لكنه أخطأ فى أحاديث» وامام نسايي هم در روايت ديگري گفته است: «ليس به بأس» وامام ابوحاتم رازي گفته است: «ليس بالقوى يكتب حديثه» وامام دارقطني مي‌گويد: «لايحتج به يعتبر به» امام ابن سعد مي‌گويد «كان كثير الحديث مرجئاً ضعيفاً» وامام ابن عدي تعدادي از احاديث وي را ذکر کرده وسپس گفته است: « كل هذه الأحاديث غير محفوظةٍ؛ على أنه يثبت فى حديث ابن جريج» وامامان يحيي بن معين وابن عدي گفته اند: «أعلم الناس بحديث ابن جريج» وامام دارقطني گفته است: «كان أثبت الناس فى ابن جريج» وامام احمد مي‌گويد: «عالمٌ بابن جريج» وامام ابن حبان افراط کرده و گفته است: «كان يقلب الأخبار ويروى المناكير عن المشاهير فاستحق الترك» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۶ص۳۸۱) / احمد، سوالات ابوداود لاحمد (ص۲۳۶) / ذهبي، ذكر أسماء من تكلم فيه وهو موثق (ش۲۲۰) وسير اعلام النبلاء (ج۹ص۴۳۴)] لذا اندکي «خطا» دارد؛ ودر همين حديث هم دچار خطا و اضطراب شده است چرا که: امام ابوحاتم رازي گفته است: «إنهم يروون عن عبدالمجيد بن عبدالعزيز عن مروان بن سالم عن الأعمش ... ومروان بن سالم منكرُالحديث ضعيف الحديث جداً» [ابن ابي حاتم، علل الحديث (ج۱ص۲۱۱)] وامام عقيلي هم گفته است: «حدثني محمّد بن هارون حدثنا عبد الله بن أبي غسان قال حدثنا عبد المجيد بن عبدالعزيز عن مروان بن سالم عن الأعمش ... .» [عقيلي، الضعفاء الکبير (ج۴ص۲۰۴)] وامام دارقطني هم گفته است: «رواه الحسن بن البزار عن عبد المجيد بن عبدالعزيز عن مروان بن سالم عن الأعمش» [دارقطني، العلل الوارده في الاحاديث النبوية (ج۵ص۱۳۷)]. عبدالمجيد بن عبدالعزيز الدراوردي آن به گونه اي ديگر هم روايت کرده است ودارقطني، العلل الوارده في الاحاديث النبوية (ج۵ص۱۳۸) روايت کرده است: «حدثنا أبو الحسن علي بن الفضل بن طاهر البلخي من كتابه ثقةٌ قال حدثنا أبو يحيى عبد الصمد بن الفضل بن موسى البلخي ثقةٌ قال حدثنا أبي قال حدثنا عبد المجيد بن عبد العزيز بن أبي رواد عن سفيان الثوري عن الأعمش ... .» وسپس گفته است: «هذا لايصحُّ عن الثوري» ومي بينم که عبدالمجيد بن عبدالعزيز الدراوردي آن را به سه طريق روايت کرده است: اوّل: «عبدالمجيد بن عبدالعزيز عن مروان بن سالم عن اعمش.» دوّم: «عبدالمجيد بن عبدالعزيز عن معمر بن راشد عن اعمش.» سوّم: «عبدالمجيد بن عبدالعزيز عن سفيان الثوري عن اعمش.» وامام دارقطني در مورد طريق سوّم گفته است: «هذا لايصحُّ عن الثوري» وامام ابوحاتم رازي در مورد طريق دوّم گفته است: «إنهم يروون عن عبدالمجيد بن عبدالعزيز عن مروان بن سالم عن الأعمش ... ومروان بن سالم منكرُالحديث ضعيف الحديث جداً» وامام دارقطني هم روايت را از مروان بن سالم دانسته و گفته است: «الاوّل أشبه بالصواب ومروان بن سالم متروك الحديث» وامام عقيلي هم اين روايت را در روايات (مروان بن سالم) آورده است. واين ائمة‌ي حديث: (دارقطني وعقيلي وابوحاتم)، اين روايت را از روايات «مروان بن سالم» مي‌دانند ومروان بن سالم الغفارى: امامان نسايي وعقيلي واحمد بن حنبل گفته اند: «ليس بثقة» وامامان بخاري ومسلم وابوحاتم رازي وبغوي وابونعيم اصفهاني گفته اند: «منکرالحديث» وامام ابوعروبة الحراني گفته است: «يضعُ الحديث» وامام ساجي گفته است: «كذابٌ يضع الحديث» وامام ابن حبان گفته است: «يروى المناكير عن المشاهير ويأتى عن الثقات بما ليس من حديث الأثبات فلما كثر ذلك فى روايته بطل الاحتجاج بأخباره» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱۰ص۹۳) وتقريب التهذيب (ش۶۵۷۰)]. لذا اين اسناد «واهي» است.