نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۳-۵-۵) حکم ترتیبِ ارکان خطبۀ جمعه

(۳-۵-۵) حکم ترتیبِ ارکان خطبۀ جمعه

فقهای شافعیّه و حنابله که قائل به رکن بودنِ حمد خداوندأ، صلوات بر پیغمبرج، موعظه و قرائت قسمی از قرآن کریم می‌باشند در شرط بودن ترتیبِ این موارد اختلاف‌نظر دارند، در این زمینه سه دیدگاه مطرح است:

دیدگاه اوّل: وجه صحیح شافعیّه و قول صحیح حنابله ابراز می‌دارند که مستحب است که ترتیب رعایت شود: اوّل حمد خداوندأ، سپس صلوات بر پیامبر ج و بعد موعظه و بعد قرائت قرآن کریم. علّت رکن نبودن ترتیب را نبود نصّی در شریعت بر وجوب ترتیب و نیز حصول مقصود خطبه (یعنی؛ وعظ و اندرز) بدون ترتیب می‌باشد. [۷۳۵]

دیدگاه دوّم: برخی از شافعیّه و برخی از حنابله ترتیب را همانند قائلین دیدگاه اوّل رکن واجب می‌دانند و ترتیب رکن خطبۀ جمعه می‌باشد. [۷۳۶]

البته این افراد هیچ دلیل صریحی را بر این حکم ابراز نداشته‌اند ولی ظاهر استدلال آن‌ها عبارت است از:

استدلال به اینکه اوّل کلام باید به حمد آغاز گردد، روایت ابوهریرهس است که رسول الله فرموده‌اند: «كُلُّ كَلَامٍ لَا يُبْدَأُ فِيهِ بِالْحَمْدُ لِلَّهِ فَهُوَ أَجْذَمُ.» [۷۳۷] «هر سخنی که حمد وسپاس خداوند در آن برده نشود مجذوم و ناقص می‌باشد.»

این روایت سندش ضعیف و غیر قابل احتجاج می‌باشد.

استدلال برای صلوات بر پیامبر ج هم از این نشأت می‌گیرد که هر عبادتی مانند أذان و تشهّد و غیره که خداوند تعالی در آن یاد شده بعد از آن از پیامبر ج یاد شده است.

البته باید توجه داشت یاد پیامبر ج در همۀ عبادت‌ها بعد یاد و نام خداوندأ نیامده مانند وضو و ذبح و قربانی. از طرف دیگر این یاد و بزرگداشت از پیامبر عظیم الشأن ج هیچ دلیلی بر وجوب ترتیب را نمی‌رساند.

دیدگاه سوّم: برخی از فقهای شافعیّه بر این باورند که: ترتیب در خطبه یعنی؛ حمد خداوند، صلوات بر پیامبر ج و وصیّت به تقوای خداوند (موعظه) شرط است و قرائت قرآن کریم هیچ ترتیبی را نمی‌طلبد. [۷۳۸]

این افراد برای ترتیب حمد و صلوات به روایات مذکور استناد می‌کنند ولی برای وصیت به تقوا و قرائت قرآن کریم دلیل مشاهده نشد.

قول راجح: قول راجح عدم وجوب ترتیب بین ارکان خطبه می‌باشد؛ چرا که ترتیب، خود به امری جداگانه نیاز دارد و اگر کسی ارکان خطبه را بخواند، فعل رسول الله ج را انجام داده است و این کفایت می‌کند. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

[۷۳۵] نک: المجموع ۴ / ۵۲۲، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۳۰ - ۳۱، شربینی، مغني المحتاج، ۱ / ۲۸۶ - ۲۸۷ ، ۲۸۸؛ المغني ۳ / ۱۸۰، مرداوی، الإنصاف، ۲ / ۳۸۹، المبدع ۲ / ۱۵۹، كشاف القناع، ۲ / ۳۳ . [۷۳۶] نک : المجموع ۴ / ۵۲۲ ، شربینی، مغني المحتاج، ۱ / ۲۸۷؛ الإنصاف ۲ / ۳۸۹ . [۷۳۷] (ضعيف): اين روايت از طريق ابوهريره و کعب بن مالک ورجلٌ من الانصار از رسول الله ج روايت شده است: اما طريق ابوهريرهس: ابن ابي شيبه، المصنف (ج۶ص۲۶۳) / ابوداد (ش۴۸۴۲) / ابن ماجه (ش۱۸۹۴) / ابن حبان (ش۱و۲) / احمد، المسند (ش۸۷۱۲) / بيهقي، شعب الايمان (ش۴۳۷۲) والدعوات الکبير (ش۱) / نسايي، عمل اليوم والليله (ش۴۹۴) / دارقطني، السنن (ج۱ص۲۲۹) / ابن الاعرابي، الزهد وصفة الزاهدين (ش۱) / بزار (ش۷۸۹۸) / خرائطي، فضيلة الشكر لله على نعمته (ش۱۷) / خطيب بغدادي، الجامع لأخلاق الراوي (ش۱۲۱۰) / السلفي، المشيخة البغدادية (ش۲۹) / الثامن من أجزاء أبي علي بن شاذان (ش۱۹۸) / رافعي، التدوين في اخيار قزوين (ج۱ص۱۶۰) / سبکي، طبقات الشافعية الكبرى (ج۱ص۷) / ابن عساکر، تاريخ دمشق (ج۶ص۴۲۱) / خليلي، الإرشاد في معرفة علماء الحديث (ش۱۱۸) از طريق (عبيد الله بن موسى و أبو المغيرة عبدالقدوس بن الحجاج والوليد بن المسلم وعبدالحميد بن أبي العشرين وعبدالله بن المبارک وشعيب بن اسحاق) روايت کرده اند: «عن الاوزاعي عن قرة عن الزهري عن أبي سلمة عن أبي هريرة قال: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: كل كلام ذي بال لا يبدأ فيه بالحمد لله فهو أقطع.» وفي رواية: «فهو اجذم» اما اين روايت «منکر» است چرا که اوّلاً: قرة بن عبد الرحمن بن حيويل: امام احمد مي‌گويد: «منکر الحديث جداً» و امام ابوزرعه مي‌گويد: «الأحاديث التى يرويها مناكير» و امام ابوداود مي‌گويد: «فى حديثه نكارة» و امام ابوحاتم و نسايي مي‌گويند: «ليس بقوي» و امام يحيي بن معين مي‌گويد: « كان يتساهل فى السماع و فى الحديث و ليس بكذاب» و امام ابن حبان وي را در «ثقات» آورده است و امام ابن عدي مي‌گويد: «لم أر له حديثا منكرا جدا و أرجو أنه لا بأس به.» و امام ابن حجر هم مي‌گويد: «صدوقٌ له مناکير» و امام ذهبي مي‌گويد: «ضعّفه يحيي (بن معين)» و امام يعقوب بن سفيان فسوي مي‌گويد: «ثقةٌ» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۸ص۳۷۲) و تقريب التهذيب (ش۵۵۴۱) / ذهبي، الکاشف (ش۴۵۷۲) / فسوي، المعرفة و التاريخ (ج۲ص۴۶۰)] وثانياً ثقات اين روايت را از زهري «مرسل» نقل کرده اند ونسايي، عمل اليوم والليله (ش۴۹۵-۴۹۷) ابوداود (ش۴۸۴۲) از طريق (عقيل بن خالد وسعيد بن عبدالعزيز وحسن بن عمر ويونس بن يزيد وشعيب بن اليمان) روايت کرده است: «عن الزهري عن النبي ج: ... .» اما طريق: کعب بن مالکس: طبرانی، المعجم الکبير (ج۱۹ص۷۴) روايت کرده است: «حدثنا أحمد بن المعلى الدمشقي ثنا عبد الله بن يزيد الدمشقي ثنا صدقة بن عبد الله عن محمّد بن الوليد الزبيدي عن الزهري عن عبد الله بن كعب عن أبيه: عن النبي صلى الله عليه و سلم قال: كل أمر ذي بال لا يبدأ فيه بالحمد أقطع أو أجزم» اما اين روايت «منکر» است چرا که اوّلاً: ابومعاويه صدقة بن عبد الله السمين الدمشقي «ضعيف الحديث» مي‌باشد [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۴ص۴۱۵) و تقريب التهذيب (ش۲۹۱۳)] وثانياً: ديديم که ثقات واثبات اين روايت را «مرسل» نقل کرده اند. اما طريق: رجلٌ من الانصار: عبدالرزاق، المصنف (ج۶ص۱۸۹) روايت کرده است: «عن معمر قال حدثني رجلٌ من الأنصار رفع الحديث قال كل كلام ذي بال لا يبدأ فيه بذكر الله فهو أبتر» اما اين روايت هم «ضعيف» است چرا که معمر هيچ يک از صحابه را نديده است لذا اين راوي تابعي ومبهم است: «رجلٌ من الأنصار». [۷۳۸] نک: المجموع ۴ / ۵۲۲ ، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۳۰ ، شربینی، مغني المحتاج، ۱ / ۲۸۶ - ۲۸۷.