نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۲-۹) أذان نماز جمعه

(۲-۹) أذان نماز جمعه

أذان در سال اوّل هجری تشریع شد به گونه‌ای که برای هر نماز فرضی یک أذان و یک اقامه وجود دارد و نماز جمعه نیز همانند دیگر نمازهای فرض در زمان پیامبر و شیخین – ابوبکر و عمر ب – فقط دارای یک أذان بوده است. سائب بن یزید روایت می‌کند: «كَانَ النِّدَاءُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ اوّلهُ إِذَا جَلَسَ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ ج وَأَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا فَلَمَّا كَانَ عُثْمَانُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَكَثُرَ النَّاسُ زَادَ النِّدَاءَ الثَّالِثَ عَلَى الزَّوْرَاءِ[۵۰۸] «از زمان پیامبر ج و ابوبکر و عمرب اوّل نداء در روز جمعه وقتی بوده که امام بر منبر می‌نشست. و در زمان عثمانس در حالی که (تعداد) مردم زیاد شد، ندای سوّم در زوراء (مکانی در بازار مدینه) را اضافه نمود.» اقامه به أذان تعبیر می‌شود و منظور از روایت آن است که عثمانس أذان دوّم را که در عهد نبیّ ج وجود نداشته بنابر کثرت و مصالح مسلمین اقامه کردند. در واقع ندایی که عثمانس در موقع وقت نماز جمعه اضافه نمود به این اعتبار سوّم خوانده شد که قبل از أذان نماز جمعه و اقامۀ نماز بود. و اقامه بنابر غالبیّت و جامعیّتِ اعلام، أذان خوانده می‌شود. این أذان بنابر زیاد شدن تعداد مسلمانان بنابر اجتهاد عثمانس اضافه گردید و سایر صحابه ش با سکوت و عدم انکار خود آن‌را تأیید کردند و به اجماع سکوتی تبدیل شد. [۵۰۹]

این عملکرد عثمانس مصالح مرسله می‌باشد بدین معنا دربردارندۀ مصلحتی است که دلیلی در شریعت بر رد ندارد و با مقاصد شریعت که جمع کردن مردم با ندای أذان برای نماز می‌باشد، هم‌خوانی دارد. از این رو این عملکرد ایشان بدعت محسوب نمی‌شود. [۵۱۰] با وجود اینکه پیامبر اکرم ج می‌فرماید: «عَلَيْكُمْ بِسُنَّتِى وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الْمَهْدِيِّينَ الرَّاشِدِينَ تَمَسَّكُوا بِهَا وَعَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ ... .» [۵۱۱] «بر شماست که بر سنّت من و راه و روش خلفای راشدین هدایت یافته باشید و به آن‌ها تمسّک جویید و با دندان‌هایتان آن‌ها را بگیرید (مراد آن است که محکم و شدید به آن‌ها تمسّک جویید) ... .»

از آنجائیکه تعداد مسلمانان زیاد شدند و مشغولیّت آن‌ها به مشاغل و مسائل مختلف زیاد گشته أذان اوّل قبل از وقت نماز جمعه یعنی؛ قبل از ظهر اقامه می‌گردد تا فرا رسیدن وقت اصلی نماز یعنی؛ أذان دوّم، تا بدینوسیله مردم خود را آماده کنند و به سوی مسجد روانه شوند.

در ارتباط به أذان روز جمعه لازم به ذکر است:

- أذان روز جمعه در موقعی که امام بر منبر می‌نشیند اعلام می‌گردد. و تکرار أذان بعد از آن مبنایی در شریعت ندارد.

- فاصلۀ أذان اوّل با أذان دوّم (وقت واقعی نماز جمعه یعنی؛ ظهر) نیم ساعت یا یک ساعت فاصله باشد؛ یعنی مدّت زمانی باشد که بنابر شرایطِ مردم مانندِ ازدحام و مشاغل و ترافیک و ...، مردم آگاه شوند که به نماز جمعه نزدیک می‌شوند.

- بنابر فرمودۀ خداوند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ[الجمعة: ۹] «‏ای مؤمنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه أذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید.» معامله در وقت نماز جمعه حرام است [۵۱۲] ولی از آنجائیکه وقت نماز جمعه از أذان دوّم آغاز می‌شود هرگونه معامله‌ای بین این دو أذان مباح و حلال است.

- با وجود اینکه هدف از أذان دوّم جمع‌آوری مردم بوده و در صورتی که در جامعه‌ای نیازی به آن نباشد حذف آن ایرادی ندارد، در عصر حاضر که مردم تومارهای ساعت نمازها را در اختیار دارند و رسانه‌ها به پخش أذان و موقع آن مبادرت می‌ورزند و أذان با صدای بلند از بلندگوه‌ها پخش می‌شود چند بار اعلام می‌تواند بی‌فایده باشد و تمسّک به فعل پیامبر ج و شیخین ب أولی می‌باشد. ولی در صورتی که مصلحت و نیاز اقتضا کند و اعلام‌های مکرّر سودمند باشد تکرار دوّم و حتّی سوّم و یا بیشتر مشروع می‌باشد و با مقاصد شریعت هم نوایی دارد.

- هرگونه عملی در این فاصله مبنی بر قرائت قرآن خصوصاّ با صدای بلند و پخش آن از بلندگو و یا أذکار دسته‌جمعی تأییدیه‌ای از شریعت ندارند بلکه هر کس می‌تواند بعد از حضور در مسجد و خواندن دو رکعت تحیة المسجد [۵۱۳] به قرائت قرآن و یا ذکر تا شروع خطبۀ نماز جمعه مشغول شود و نباید با این اعمال مزاحمت و تشویش برای دیگران حاصل گردد.

- در صورتیکه أذان نماز جمعه گفته می‌شود دیگر مساجد که نماز جمعه در آن‌ها اقامه نمی‌گردد نباید أذان بگویند؛ زیرا هدف از أذان اعلام و دعوت به نماز می‌باشد و حال در مساجد دیگر در موقع ادای نماز جمعه نباید اقامۀ نماز ظهر با جماعت گزارده شود لذا نمی‌توان جواز أذان گفتن را به آن‌ها داد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصوابِ)

- استحباب جواب دادن أذان برای امام و سامعان:

از جمله اعمال مستحب که با شنیدن أذان جمعه و هر أذانی مورد تأیید و تأکید شریعت است، جواب دادن آن است.

أبو أمامۀ بن سهل بن حنیفس روایت نموده: «سَمِعْتُ مُعَاوِيَةَ بْنَ أَبِي سُفْيَانَ وَهُوَ جَالِسٌ عَلَى الْمِنْبَرِ أَذَّنَ الْمُؤَذِّنُ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ قَالَ مُعَاوِيَةُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَقَالَ مُعَاوِيَةُ وَأَنَا فَقَالَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ مُعَاوِيَةُ وَأَنَا فَلَمَّا أَنْ قَضَى التَّأْذِينَ قَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى هَذَا الْمَجْلِسِ حِينَ أَذَّنَ الْمُؤَذِّنُ يَقُولُ مَا سَمِعْتُمْ مِنِّي مِنْ مَقَالَتِي.» [۵۱۴] «معاویهس روز جمعه بر منبر نشسته بود. هنگامی که مؤذن الله اکبر گفت، او نیز الله اکبر گفت. و هنگامی که مؤذن اشهدان لااله الاالله گفت، ایشان نیز آن را تکرار کرد. وقتی مؤذن أشهد أن محمدا رسول الله گفت، معاویه نیزآن را تکرار نمود.تا این که اذان به پایان رسید آنگاه، فرمود: ای مردم ! من از رسول خدا ج در همین جایگاه شنیدم که هنگام اذان گفتن موذن، این گونه که از من شنیدید، عمل می‌کند.»

مستحب است که هر چـه را که مؤذّن مى‌گوید، شنونده تکرار کند البته مستحب بوده که در: «حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ، وَحَيَّ عَلَى الفَلاَحِ»، در جـواب مى گوید: «لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إلاَّ بِاللهِ.» [۵۱۵]

نیز بعد از شهادتین بگوید: «وَأَنَا أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، وَأَنَّ محمّداً عَبْدُهُ وَرَسُوْلُهُ، رَضِيْتُ بِاللهِ رَبّاً، وَبِمحمّد رَسُوْلاً، وَبِالإِسْلاَمِ دِيْناً.» [۵۱۶]

(و من گواهى مى دهم که هیچ معبودى، بجز الله «برحقی» وجود ندارد، یکتاست و شریکى ندارد، و محمّد ص بنده و فرستاده ى اوست، من از اینکه الله، پروردگار و محمّد، پیامبر و اسلام، دین من است، راضى و خشنودم.)

پس از اینکه مؤذِّن شهادتین را گفت، این ذکر، خوانده شود. [۵۱۷]

بعد از پایان اجابت مؤذّن، مستحب است که بر پیامبر ج درود فرستاده شود. [۵۱۸]

بعد از فرستادن صلوات گفته شود: «أَللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاَةِ القَائِمَةِ، آتِ محمّداً الْوَسِيْلَةَ وَالْفَضِيْلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقَاماً مَحْمُوْداً الَّذِيْ وَعَدْتَهُ، [۵۱۹] [إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْـمِيْعَادَ] [۵۲۰]».

«بار الها! اى پروردگارِ این نداى کامل و نماز بر پا شونده، به محمّد "وسیله" (مقامى والا در بهشت) و فضیلت عنایت بفرما، و او را به «مقام شایسته‌اى» که وعده فرموده‌اى نایل بگردان، [همانا تو خُلف وعده نمى کنى.]»

[۵۰۸] (صحيح): بخاری (ش۹۱۲و۹۱۶) / ابوداود (ش۱۰۸۹) / ترمذي (ش۵۱۶) / نسایی (ش۱۳۹۲) از طریق (ابن ابي ذئب ويونس بن يزيد) روایت کرده‌اند: «عن الزهري عن السائب بن يزيد قال كان النداء يوم الجمعة أوله إذا جلس الإمام على المنبر على عهد النبي صلى الله عليه وسلم، وأبي بكر، وعمر رضي الله عنهما، فلما كان عثمان رضي الله عنه، وكثر الناس زاد النداء الثالث على الزوراء.» [۵۰۹] نک: ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ۲/۳۹۲. [۵۱۰] هرگز و به هیچ عنوان نمی‌توان اجتهاد و فتوای عثمان بن عفان رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ را به بدعت تفسیر کرد؛ زیرا در این حالت در هر مسئله اختلافی افراد مخالف مبتدع بوده و همه آلوده به بدعت می‌شوند. و جدای از آن سیّدنا عثمان رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بر مبنای اجتهاد و مصالح مرسله در راستای مصالح شریعت فتوا صادر کرده‌اند. [۵۱۱] (صحيح): احمد، المسند (ش۱۷۱۴۴و۱۷۱۴۵) / ابوداود (ش۴۶۰۷) / ترمذی (ش۲۶۷۶) / بیهقی، السنن الکبری (ش۲۰۸۳۵) وشعب الایمان (ش۷۱۱۰) / حاکم، المستدرک (ش۳۲۹و۳۳۲) / ابونعیم، المستخرج علی مسلم (ج۱ص۳۵) وحلیة الاولیاء (ج۵ص۲۲۰وج۱۰ص۱۱۴) والضعفاء (ص۴۶) / ابن حبان (ش۵) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج۱۸ص۲۴۵) ومسندالشامیین (ش۴۳۷و۴۳۸) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۳ص۲۲۳) / دارمی، السنن (ش۹۶) / ابن ابی عاصم، السنة (ش۵۴و۵۷) / مروزی، السنة (ش۶۹و۷۰) / ابوعمرو الدانی، السنن الواردة في الفتن (ش۱۲۳) / اصفهانی، السنن الواردة في الفتن (ش۴۸۵) / ابن بشران، الامالی (ش۵۶) / آجری، الاربعون حدیثا (ش۸) والشریعة (ش۸۶) / تمام رازی، الفوائد (ش۳۵۵) / ابن بطة، الابانة (ش۱۴۲) / مشيخة ابن البخاري (ج۱ص۱۳۳) / ابن عبدالبر، جامع بیان العلم وفضله (ج۲ص۱۸۱) / حربی، غريب الحديث (ج۳ص۱۱۷۴) / بغوی، شرح السنة (ج۱ص۲۰۵) / فسوی، المعرفة والتاریخ (ج۲ص۳۴۴) / مزی، تهذیب الکمال (ج۵ص۴۷۳وج۱۷ص۳۰۶) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۴۰ص۱۷۹) از طریق (الولید بن المسلم وابوعاصم ضحاک بن مخلد وعیسی بن یونس) روایت کرده‌اند: «حدثنا ثور بن يزيد حدثنا خالد بن معدان قال حدثنا عبد الرحمن بن عمرو السلمي وحجر بن حجر قالا: أتينا العرباض بن سارية وهو ممن نزل فيه ﴿وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ إِذَا مَآ أَتَوۡكَ لِتَحۡمِلَهُمۡ قُلۡتَ لَآ أَجِدُ مَآ أَحۡمِلُكُمۡ عَلَيۡهِ[التوبة: ۹۲] فسلمنا وقلنا: أتيناك زائرين وعائدين ومقتبسين..فقال العرباض صلى بنا رسول الله ج ذات يوم ثم أقبل علينا فوعظنا موعظة بليغة ذرفت منها العيون ووجلت منها القلوب فقال قائل يا رسول الله كأن هذه موعظة مودع فماذا تعهد إلينا فقال ج: أوصيكم بتقوى الله والسمع والطاعة وإن عبدا حبشيا فإنه من يعش منكم بعدى فسيرى اختلافا كثيرا فعليكم بسنتى وسنة الخلفاء المهديين الراشدين تمسكوا بها وعضوا عليها بالنواجذ وإياكم ومحدثات الأمور فإن كل محدثة بدعة وكل بدعة ضلالة.» وثور بن یزید هم متابعه شده است وترمذی (ش۲۶۷۶) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج۱۸ص۲۴۶و۲۴۹) / مروزی، السنة (ش۷۱) / حديث عباس الترقفي (ش۵۲) / ابن وضاح، البدع (ش۷۷) / ابوالفتوح الطائی، الاربعین فی ارشاد السائرین (ص۱۱۱) / ابن عساکر، الأربعين البلدانية (ص۱۲۱) از طریق (بقیة بن الولید ومعاویة بن یحیی) روایت کرده است: «حدثنی بحير بن سعد عن خالد بن معدان عن عبد الرحمن بن عمرو السلمي عن العرباض بن سارية ... .» وخالد بن معدان هم متابعه شده است وطبرانی، مسندالشامیین (ش۱۳۷۹) / ابن ابی عاصم، السنة (ش۵۶) از طریق (يحيى بن جابر الطائی وضمرة بن حبیب) روایت کرده‌اند: «حدثني عبد الرحمن بن عمرو السلمي عن العرباض بن سارية ... .» وعبد الرحمن بن عمرو السلمي وحجر بن حجر هم متابعه شده‌اند وابن ماجه (ش۴۲) / حاکم، المستدرک (ش۳۳۳) / ابونعیم، المستخرج علی مسلم (ج۱ص۳۷) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج۱۸ص۲۴۸) والمعجم الاوسط (ج۱ص۲۸) ومسندالشامیین (ش۶۹۷و۷۸۶) / ابن ابی عاصم، السنة (ش۵۹و۵۵) / مروزی، السنة (ش۷۱) / بزار (ش۴۲۰۱) / تمام رازی، الفوائد (ش۲۲۵) / خطیب بغدادی، مشيخة ابن البخاري (ج۲ص۴۷۶) / مزی، تهذیب الکمال (ج۳۱ص۵۳۹) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۳۱ص۲۷وج۶۴ص۳۷۵) از طریق (يحيى بن أبي المطاع والمهاصر بن حبیب وجبیر بن نفیر) روایت کرده‌اند: «قال سمعت العرباض بن سارية يقول ... .» رجال احمد «رجال صحیح» بوده به جز: عبدالرحمن بن عمرو بن عبسة السلمى: امام ذهبي مي‌گويد: «صدوقٌ» وامام ابن حبان هم وي را در «ثقات» آورده است وامامان ترمذي و ابن حبان و حاکم وذهبی هم احاديثش را «تصحيح» کرده اند و امام ابن حجر مي‌گويد: «مقبولٌ» و امام ابن القطان فاسي مي‌گويد: «لايصح لجهالة حاله» اما امام حافظ عراقي در جوابش گفته است: «معروف العين والحال معاً» و امام ابونعيم درباره ي عبدالرحمن بن عمرو السلمى وحجر بن حجر گفته است: «من معروفي تابعي الشام» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۶ص۲۳۷) وتقريب التهذيب (ش۳۹۶۶) / حافظ عراقي، ذيل ميزان الاعتدال (ج۱ص۱۴۶) / ابونعيم، المستخرج علي مسلم (ج۱ص۳۶)]. حجر بن حجر الكلاعى: امامان حاکم وذهبی حديثش را «تصحيح» کرده و امام حاکم هم گفته است: «كان من الثقات» و امام ابن حبان هم وي را در «ثقات» آورده است و امام ابونعيم درباره ي عبد الرحمن بن عمرو السلمى وحجر بن حجر گفته است: «من معروفي تابعي الشام» وامام ابن حجر مي‌گويد: «مقبولٌ» و امام ابن القطان گفته است: «لايعرف» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۲ص۲۱۴) و تقريب التهذيب (ش۱۱۴۳) / ابونعيم، المستخرج علي مسلم (ج۱ص۳۶)] ودیدیم که متابعه هم شده‌اند. لذا اين روایت «صحيح» مي‌باشد. وامام حاکم نیشابوری گفته است: «هذا حديثٌ صحيحٌ ليس له علة» وامام ذهبی هم گفته است: «صحيحٌ ليس له علة» وامام ابن الملقن هم گفته است: «هذا حدیثٌ صحیحٌ» وامام ابن عبدالبر هم گفته است: «اسنادٌ صحیحٌ» وامام ترمذی هم گفته است: «هذا حديثٌ حسنٌ صحيحٌ» وامام ابونعیم اصفهانی هم گفته است: «حدیثٌ جیدٌ صحیحٌ» وامام ابن تیمیة گفته است: «حدیثٌ ثابتٌ» وامام بغوی هم گفته است: «هذا حدیثٌ حسنٌ» وامام ابن القیم هم گفته است: «هذا حديثٌ حسنٌ إسناده لا بأس به» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۳۲۹) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج۹ص۵۸۲) / بغوی، شرح السنة (ج۱ص۲۰۵) / ابن تیمیة، مجموع الفتاوی (ج۴ص۳۹۹) / ابن القیم، اعلام الموقعین (ج۴ص۱۰۷) / ابن عبدالبر، جامع بیان العلم وفضله (ج۲ص۹۰) / ابونعیم، الضعفاء (ص۴۶)]. [۵۱۲] نک: جهت مشاهده احکام و مسائل معامله در موقع ندای نماز جمعه نک: (۴-۶) بیع در هنگام نماز جمعه. [۵۱۳] پیامبر خدا در مورد خواندن تحیة المسجد می‌فرمایند: «إذا دخل أحدكم المسجد فليركع ركعتين قبل أن يجلس.» «اگر کسی از شما داخل مسجد شد، قبل از نشستن دو رکعت نماز بخواند.» (صحيح): بخاري (ش۴۴۴و۱۱۶۳) / مسلم (ش۱۶۸۷) / ابوداود (ش۴۶۷) / ترمذي (ش۳۱۶) / نسايي (ش۷۳۰) / ابن ماجه (ش۱۰۱۳) از طريق (مالک بن انس و عبدالله بن سعيد) روايت کرده اند: «عن عامر بن عبد الله بن الزبير عن عمرو بن سليم الزرقي عن أبي قتادة السلمي أن رسول الله ج قال إذا دخل أحدكم المسجد فليركع ركعتين قبل أن يجلس.» [۵۱۴] (صحيح): بخاري (ش۹۱۴) / نسايي (ش۶۷۵) از طريق (محمّد بن مقاتل وسويد بن نصر) روايت كرده اند: «أخبرنا عبد الله بن المبارک قال أخبرنا أبو بكر بن عثمان بن سهل بن حنيف عن أبي أمامة بن سهل بن حنيف قال: ... .» [۵۱۵] (صحيح): مسلم (ش۸۷۶) / ابوداود (ش۵۲۷) از طريق (إسحاق بن منصور ومحمّد بن مثني) روايت کرده اند: «أخبرنا أبو جعفر محمّد بن جهضم الثقفى حدثنا إسماعيل بن جعفر عن عمارة بن غزية عن خبيب بن عبد الرحمن بن إساف عن حفص بن عاصم بن عمر بن الخطاب عن أبيه عن جده عمر بن الخطاب قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): إذا قال المؤذن الله أكبر الله أكبر فقال أحدكم الله أكبر الله أكبر. ثم قال أشهد أن لا إله إلا الله قال أشهد أن لا إله إلا الله. ثم قال أشهد أن محمّدا رسول الله قال أشهد أن محمّدا رسول الله. ثم قال حى على الصلاة قال لا حول ولا قوة إلا بالله. ثم قال حى على الفلاح قال لا حول ولا قوة إلا بالله. ثم قال الله أكبر الله أكبر قال الله أكبر الله أكبر. ثم قال لا إله إلا الله قال لا إله إلا الله من قلبه دخل الجنة» [۵۱۶] (صحيح): مسلم (ش۸۷۷) / ابوداود (ش۵۲۵) / ترمذی (ش۲۱۰) / نسایی (ش۶۷۹) / ابن ماجه (ش۷۲۱) از طریق (محمّد بن رمح وقتیبة بن سعید) روایت کرده‌اند: «حدثنا ليث بن سعد عن الحكيم بن عبد الله عن عامر بن سعد بن أبى وقاص عن سعد بن أبى وقاص عن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) أنه قال: من قال حين يسمع المؤذن أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأن محمّدا عبده ورسوله: رضيت بالله ربا وبمحمّد رسولا وبالإسلام دينا. غفر له ذنبه.» [۵۱۷] (صحيح): ابن خزيمه (ش۴۲۲) روايت کرده است: «نا زكريا بن يحيى بن إياس نا سعيد بن عفير حدثني يحيى بن أيوب عن عبيد الله بن المغيرة (بن معيقيب) عن الحكيم بن عبد الله بن قيس عن عامر بن سعد بن أبي وقاص عن أبيه : أن رسول الله صلى الله عليه و سلم قال: من سمع المؤذن يتشهد فالتفت في وجهه فقال: أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأن محمّدا رسول الله رضيت بالله ربا وبالإسلام دينا غفر له ما تقدم من ذنبه» رجالش همه «ثقة» ومترجم در تهذیب بوده واسنادش هم «صحیح» می‌باشد. باید اشاره کنیم که روایتی مخالف آن آمده وبیهقی، الدعوات الکبیر (ش۵۱) روایت کرده است: «أخبرنا أبو الحسن محمّد بن الحسين بن داود العلوي أخبرنا أبو الفضل العباس بن محمّد بن قوهيار حدثنا الفضل بن محمّد الشعراني حدثنا أبو الوليد هشام بن إبراهيم المخزومي حدثنا موسى بن جعفر بن أبي كثير الأنصاري عن عمه أبي سلمة عن أبي هريرة قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: من سمع المؤذن يؤذن فقال كما يقول ثم يقول : رضيت بالله رباً وبالإسلام ديناً وبمحمّد صلى الله عليه وسلم نبياً وبالقرآن إماماً وبالكعبة قبلة أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له واشهد أن محمّداً عبده ورسوله . اللهم اكتب شهادتي هذه في عليين وأشهد عليها ملائكتك المقربين وأنبياءك المرسلين وعبادك الصالحين واختم عليها بآمين، واجعلها لي عندك عهداً توفنيه يوم القيامة إنك لا تخلف الميعاد. بدرت إليه بطاقة من تحت العرش فيها أمانه من النار» اما اين اسناد «واهی» است چرا که اولاً: موسى بن جعفر بن أبي كثير الأنصاري: امام ابن حجر گفته است: «لا يعرف وخبره ساقط» وامام عقیلی هم گفته است: «مجهول بالنقل لا يتابع على حديثه ولا يصح» وامام ذهبی هم گفته است: «مجهول وخبره ساقط» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۶ص۱۱۳) / هیثمی، مجمع الزوائد (ج۷ص۳۴)] [۵۱۸] (صحيح): مسلم (ش۸۷۵) / ابوداود (ش۵۲۳) / ترمذي (ش۳۶۱۴) / نسايي (ش۶۷۸) از طريق (حيوة بن شريح وسعيد بن أبى أيوب وعبدالله بن يزيد المقري) روايت کرده اند: «عن كعب بن علقمة عن عبد الرحمن بن جبير عن عبد الله بن عمرو بن العاص أنه سمع النبى (صلى الله عليه وسلم) يقول: إذا سمعتم المؤذن فقولوا مثل ما يقول ثم صلوا على فإنه من صلى على صلاة صلى الله عليه بها عشرا ثم سلوا الله لى الوسيلة فإنها منزلة فى الجنة لا تنبغى إلا لعبد من عباد الله وأرجو أن أكون أنا هو فمن سأل لى الوسيلة حلت له الشفاعة.» [۵۱۹] (صحيح): بخاری (ش۶۱۴و۴۷۱۹) / ابوداود (ش۵۲۹) / ترمذی (ش۲۱۱) / نسایی (ش۶۸۰) / ابن ماجه (ش۷۲۲) از طریق (علي بن عياش الألهاني) روایت کرده‌اند: «حدثنا شعيب بن أبي حمزة عن محمّد بن المنكدر عن جابر بن عبد الله أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: من قال حين يسمع النداء اللهم رب هذه الدعوة التامة والصلاة القائمة آت محمّدا الوسيلة والفضيلة وابعثه مقاما محمودا الذي وعدته حلت له شفاعتي يوم القيامة» [۵۲۰] (صحيح): بيهقي، السنن الكبري (ش۲۰۰۹) والدعوات الکبير (ش۴۹) والسنن الصغري (ش۲۷۰) از طريق (أبو عبد الله الحافظ وأبو نصر أحمد بن على بن أحمد) روايت کرده است: «حدثنا أبو العباس محمد بن يعقوب حدثنا محمد بن عوف حدثنا على بن عياش الألهاني حدثنا شعيب بن أبى حمزة عن محمد بن المنكدر عن جابر بن عبد الله قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): من قال حين يسمع النداء: اللهم إنى أسألك بحق هذه الدعوة التامة والصلاة القائمة آت محمدا الوسيلة والفضيلة، وابعثه المقام المحمود الذى وعدته إنك لا تخلف الميعاد إلا حلت له شفاعتى» ومحمد بن عوف هم متابعه شده وطبراني، المعجم الصغير (ج۲ص۳) والمعجم الاوسط (ج۵ص۵۴) ومن طريقه مشيخة ابن البخاري (ج۳ص۱۷۲۳) از طريق (عبد الرحمن بن عمرو أبو زرعة الدمشقي) روايت کرده اند: «حدثنا علي بن عياش الحمصى قال حدثنا شعيب بن ابي حمزة عن محمد بن المنكدر عن جابر قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: من قال حين يسمع النداء: بحق هذه الدعوة التامة والصلاة القائمة آت محمدا الوسيلة والفضيلة وابعثه المقام المحمود الذى وعدته حلت له الشفاعة يوم القيامة.» ورجالش «ثقة» ومترجم در تهذيب بوده جز أبو عبد الله الحافظ وأبو نصر أحمد بن على بن أحمد وأبو العباس محمد بن يعقوب كه «ثقة وحافظ ومشهور» هستند [ذهبي، سير اعلام النبلاء (ج۱۵ص۴۵۳وج۱۷ص۱۶۳)]. بايد اشاره کنيم که بعضي گفته اند: جمعي از ثقات مانند (بخاري واحمد بن حنبل والذهلي) اين روايت را از على بن عياش الألهاني روايت کرده اما اين زياده: «إنك لا تخلف الميعاد» را ندارد! لذا «شاذ» مي‌باشد. اما بايد بگوييم که محمد بن عوف الحمصي الشامي «امام وحافظ وثقة» بوده که نسبت به روايات شهر خود (شام وحمص) از همه آگاه تر مي‌باشد چنانکه آمده است که: «ذكر عند يحيى ابن معين حديث من حديث الشام فرده وقال: ليس هو هكذا. قال: فقال له رجل من الحلقة: يا أبا زكريا: ابن عوف يذكره كما ذكرناه، فقال: إن كان ابن عوف ذكره فإن ابن عوف أعرف بحديث بلده» وامام ابن عدي هم گفته است: «هو عالمٌ بحديث الشام صحيحاً وضعيفاً، وكان أحمد بن عمير بن جوصاء عليه اعتماده، و منه يسأل وخاصة حديث حمص» وامام احمد بن حنبل هم گفته است: «ما كان بالشام منذ أربعين سنة مثل محمد بن عوف» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۹ص۳۸۳) / ذهبي، سير اعلام النبلاء (ج۱۲ص۶۱۵)] و على بن عياش الألهاني الحمصي الشامي هم، همشهري وي مي‌باشد. لذا زياده ي وي «مقبول» بوده ونشان داده که علي بن عياش گاهي آن را روايت کرده وگاهي آن را روايت نکرده است. همچنين كلمه‌ي: «بحقّ هذه» هم متابعه شده وديديم که در روايت المعجم الاوسط والمعجم الصغير توسط امام ابوزرعه الدمشقي هم متابعه شده است. وهمچنين متابعه ي ديگري هم داشته ودر روايت کهشميني از امام بخاري هم اين (قسمت) آمده است. [سخاوي، المقاصد الحسنة (ص۳۴۳)] كه نشان مي‌دهد اين زياده صحيح است. البته بعضي گفته اند اين قسمت از طريق بخاري صحيح نبوده چرا که ساير راويان صحيح بخاري آن را نياورده اند!! اما اين سخن مقبول نيست چرا که اولاً: زياده ي ثقة مقبول بوده وامام ابن تيمية (رحمه الله تعالي) هم آن را جزء صحيح بخاري دانسته وگفته است: «وفي صحيح البخاري عن جابر عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال: [من قال حين سمع النداء: اللهم رب هذه الدعوة التامة والصلاة القائمة آت محمدا الوسيلة والفضيلة والدرجة الرفيعة وابعثه مقاما محمودا الذي وعدته إنك لا تخلف الميعاد]» وبه روايت کهشميني از صحيح بخاري تکيه کرده است. [ابن تيمية، مجموع الفتاوي (ج۱ص۱۹۲)] وثانياً: امام ذهبي گفته است: «المحدث الثقة أبو الهيثم محمد بن مكي بن محمد بن مكي بن زراع بن هارون المروزي الكشميهني؛ حدث بـ (صحيح) البخاري مرات عن أبي عبد الله الفربري» [ذهبي، سير اعلام النبلاء (ج۱۶ص۴۹۱)] و(الفربري)، راوي وتلميذ امام بخاري مي‌باشد. ومي بينيم که الكشميهني آن را بارها بر الفربري قرائت کرده است. لذا (محمد بن عوف با ابوالهيثم الكشميهني وابوزرعة الدمشقي) موجب تصحيح وتثبيت وروايت مي‌گردند. وامام ابن رجب حنبلي هم گفته است: «وهذا اللفظ لا اشكال فيه» [ابن رجب، فتح الباري (ج۵ص۲۷۱)]