نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۳-۶-۲-۶) اتمام خطبۀ دوّم با استغفار

(۳-۶-۲-۶) اتمام خطبۀ دوّم با استغفار

بسیاری از فقها همچون حنفیّه، مالکیّه و شافعیّه بر این باورند که مستحب بوده که خطبۀ دوّمِ نماز جمعه با استغفار تمام شود. مانند اینکه گفته شود: از خداوند برای خود و شما طلب مغفرت می‌نمایم. [۹۴۹]

دلایل این دسته از فقها عبارت است از:

- سمره بن جندبس روایت کرده است: «أن رسول الله (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) كَانَ يَسْتَغْفِرُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ، وَالْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ كُلَّ جُمُعَةٍ.» [۹۵۰] «رسول الله ج هرجمعه برای مسلمانان و مؤمنان طلب مغفرت می‌نمود.»

-ابن شهاب الزهریس روایت کرده است: «ان رسول الله ج كان يبدأ فيجلس على المنبر فإذا سكت المؤذن قام فخطب الخطبة الاوّلى ثم جلس شيئا يسيرا ثم قام فخطب الخطبة الثانية، حتى إذا قضاها استغفر ثم نزل فصلى.» [۹۵۱] «پیامبر ج روی منبر می‌نشست؛ و وقتی أذان تمام می‌شد بلند می‌شد و خطبۀ اوّل را می‌خواند و سپس مقدار اندکی می‌ایستاد و سپس بلند شد و خطبۀ دوّم را هم می‌خواند و وقتی که تمام می‌گردید استغفار می‌نمود و سپس پایین می‌‌آمد.»

-حصین بن عبدالرحمنس روایت کرده است: « عَنْ عُمَارَةَ بْنِ رُؤَيْبَةَ قَالَ رَأَى بِشْرَ بْنَ مَرْوَانَ عَلَى الْمِنْبَرِ رَافِعًا يَدَيْهِ فَقَالَ قَبَّحَ اللَّهُ هَاتَيْنِ الْيَدَيْنِ لَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) مَا يَزِيدُ عَلَى أَنْ يَقُولَ بِيَدِهِ هَكَذَا. وَأَشَارَ بِإِصْبَعِهِ الْمُسَبِّحَةِ «عماره بن روبیه گفت که بشر بن مروان روز جمعه خطبه می‌خواند و دست‌هایش را هنگام دعا کردن بلند نمود. عماره گفت: خداوند آن دو دست کوچکت را زشت کند! من رسول الله ج را دیدم که روز جمعه هنگام دعا کردن، فقط با انگشت سبابه اشاره می‌نمود.»

با دقّت در روایت این نتیجه حاصل می‌شود که دعا کردن در خطبۀ جمعه صحیح می‌باشد؛ و چون استغفار کردن هم نوعی دعا کردن بوده لذا استغفار کردن هم صحیح است. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

[۹۴۹] طحطاوی، مراقي الفلاح، ص ( ۱۰۳ )؛ مواهب الجليل والتاج والإكليل بهامش ۲ / ۱۷۲ ، والشرح الصغير ۱ / ۱۸۱؛ ماوردی، الحاوی الکبیر، ۳ / ۵۸ ، نووی، المجموع، ۴ / ۵۲۹ ، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۳۳ ، شربینی، مغني المحتاج، ۱ / ۲۹۰. [۹۵۰] (موضوع): بزار (ش۴۶۶۴) روایت کرده است: «حدثنا خالد بن يوسف قال حدثني أبي يوسف بن خالد قال نا جعفر بن سعد بن سمرة قال حدثني خبيب بن سليمان عن أبيه سليمان بن سمرة عن سمرة بن جندب أنه كتب إلى بنيه ... .» اما این اسناد «موضوع» است چرا که يوسف بن خالد بن عمیر السمتی: امام يحيي بن معين گفته است: « كذابٌ خبيثٌ عدوُ الله» وامام عمرو بن علی الفلاس گفته است: «يكذبُ» وامام ابوحاتم رازی گفته است: «ذاهبُ الحدیث» وامام ابوداود گفته است: «کذابٌ» وامام نسایی گفته است: «ليس بثقة و لامأمون» وامام ابن حبان گفته است: « كان يضع الأحاديث على الشيوخ ويقرأها عليهم ثم يرويها عنهم لاتحل الرواية عنه» وامام عجلی گفته است: «متروك الحديث» وامام ابوزرعه گفته است: «ذاهب الحديث ضعيف الحديث اضرب على حديثه» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱۱ص۴۱۱)]. [۹۵۱] (ضعیف): ابوداود، المراسیل (ص۱۰۱) روایت کرده است: «حدثنا ابن السرح وحدثنا سليمان بن داود أنا ابن وهب أخبرني يونس عن ابن شهاب قال: بلغنا أن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) كان يبدأ فيجلس على المنبر فإذا سكت المؤذن قام فخطب الخطبة الاوّلى ثم جلس شيئا يسيرا ثم قام فخطب الخطبة الثانية حتى إذا قضاها استغفر ثم نزل فصلى» اما چنانکه از اسناد مشخص است، ابن شهاب الزهری مشخص نکرده که این روایت را چه کسی به وی ابلاغ نموده است.