نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

کیفیت صلوات فرستادن:

کیفیت صلوات فرستادن:

بهترین شیوۀ صلوات در روایت کَعْب بْن عُجْرَه آمده که: «خَرَجَ عَلَيْنَا فَقُلْنَا لَهُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَدْ عَلِمْنَا كَيْفَ نُسَلِّمُ عَلَيْكَ، فَكَيْفَ نُصَلِّى عَلَيْكَ؟ فَقَالَ: «قُولُوا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى محمّد، وَعَلَى آلِ محمّد كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى محمّد وَعَلَى آلِ محمّد كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.» [۲۶۷] پیامبر ج بر ما وارد شدند و ما به وی گفتیم: ای پیامبر خدا ج! به ما آموزش بده که چگونه به تو سلام دهیم و صلوات و درود بفرستیم. فرمودند: «بگویید: بار إلها! بر محمّد و آل محمّد درود بفرست همچنان که بر ابراهیم؛ و آل ابراهیم درود فرستادى، همانا تو ستوده و با عظمت هستى. بار الها! بر محمّد و آل محمّد برکت نازل فرما همچنان که بر ابراهیم؛ و آل ابراهیم برکت نازل کردى، همانا تو ستوده و با عظمت هستى.»

ونیز: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى محمّد وَعَلَى أَزْوَاجِهِ وَذُرِّيَّتِهِ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيْمَ، وَبَارِكْ عَلَى محمّد وَعَلَى أَزْوَاجِهِ وَذُرِّيَّتِهِ، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيْمَ، إِنَّكَ حَمِيْدٌ مَجِيْد.» [۲۶۸] «بار إلها! بر محمّد و همسران و فرزندانش درود فرست همچنان که بر ابراهیم؛ درود فرستادى، و بر محمّد و همسران و فرزندانش برکت نازل گردان همچنان که بر آل ابراهیم؛ برکت نازل فرمودى، همانا تو ستوده و با عظمت هستى.»

در زمینۀ صلوات و درود فرستادن به پیامبر اکرم ج در روز جمعه باید ابراز داشت:

هیچ حدیث صحیحی در این رابطه که صلوات فرستادن از فضائل اختصاصی روز جمعه می‌باشد به اثبات نرسیده و احادیث وارده ضعیف هستند. وصلوات فرستادن طبق فرمودۀ خداوند و پیامبر اکرم ج در هر روزی و نیز روز جمعه مستحب و دارای اجر و ثواب بزرگ می‌باشد و مختص روز جمعه نمی‌باشد. [۲۶۹]

۲- عدم اختصاص شب جمعه به قیام و شب‌زنده‌داری.

در این رابطه حدیثی شاذ و غیرقابل احتجاج بیان شده مبنی بر اینکه نباید شب جمعه را اختصاصاً شب‌زنده‌داری کرد و به مناجات با خدا پرداخت. در واقع دلیلی بر نهی از اختصاص شب جمعه بر قیام و شب‌زنده‌داری وجود ندارد. [۲۷۰]

۳- عدم برافروختن جهنّم در روز جمعه.

این گفته صحّت ندارد و مبنایش روایتی ضعیف می‌باشد. [۲۷۱]

۴- نماز رؤیت پیامبر ج در شب جمعه که سبب خواب دیدن پیامبر ج در خواب می‌شود.

خواندن این نماز بدعت و حرام است و حدیث آن موضوع و دروغین می‌باشد. [۲۷۲]

۵- منظور از شاهد در آیۀ ﴿وَشَاهِدٖ وَمَشۡهُودٖ٣ [۲۷۳] روز جمعه می‌باشد.

این تفسیر برگرفته از حدیثی ضعیف است که چنین برداشتی از آیه صحیح نمی‌باشد و خداوند در این آیۀ شریفه به روز جمعه قسم نخورده است. [۲۷۴]

۶- قرائت سوره‌های آل عِمران، دُخان، یس و هود و خواندن کافرون و اخلاص در نماز مغرب.

روایت‌هایی که قرائت این سوره‌های مبارک را از فضائل روز جمعه برمی‌شمرند واهی، ضعیف و موضوع هستند. و تنها فضیلتی که در این زمینه به اثبات رسیده خواندن سورۀ کهف در روز جمعه و سوره‌های سجده و إنسان در نماز صبح می‌باشد. [۲۷۵]

۷- ذکر «استغفر الله العظيم الذي لا إله إلا هو الحيُّ القيوم، وأتوب إليه».

روایتی که ابراز می‌دارد هر کس این ذکر را سه بار صبح روز جمعه بخواند تمامی گناهانش حتّی اگر به اندازۀ کف دریا باشد بخشیده می‌شود. این روایت موضوع است [۲۷۶] ولی در فرموده‌ای صحیح از پیامبر خدا ج روایت شده که فرموده‌اند: «هرکس دعاى زیر را بخواند، خداوند گناهانش را مى‌آمرزد، اگر چه از میدان جهاد گریخته باشد: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ الْعَظِيْمَ الَّذِيْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ وَأَتُوْبُ إِلَيْهِ[۲۷۷].«من از خداى بزرگى که هیچ معبودى بجز او «بر حق» وجود ندارد و زنده و پاینده است، آمرزش مى‌خواهم و به سوى او توبه مى‌کنم». این روایت مطلق است و مقیّد به روز خاصی نیست.

۸- ذکر «اللهم أنت ربي لاإله إلا أنت، خلقتني، وأنا عبدك، وابن عبدك، وابن أمتك، وفي قبضتك وناصيتي بيدك، أمسيت على عهدك، ووعدك ما استطعت،أعوذ بك من شر ما صنعت، أبوء بنعمتك، وأبوء بذنبي، فاغفر لي، فإنه لا يغفر الذنوب إلا أنت». [۲۷۸]

روایتی ضعیف ابراز می‌دارد که هر کس این ذکر را هفت بار شب جمعه بخواند وارد بهشت می‌شود. این روایت قابل استناد نمی‌باشد.

۹- ناخن گرفتن:

گرفتن ناخن و تمیز نگه‌داشتن آن مستحب است ابوهریرهس روایت کرده است: «عن النبی ج: خَمْسٌ مِنْ الْفِطْرَةِ: الْخِتَانُ وَالِاسْتِحْدَادُ وَنَتْفُ الْإِبْطِ وَتَقْلِيمُ الْأَظْفَارِ وَقَصُّ الشَّارِبِ.» [۲۷۹] «پیامبر ج فرمودند: پنج (عمل) از فطرت (انسان) می‌باشد: ختنه کردن، و تراشیدن موی شرمگاه، کندن موی زیر بغل و کوتاه کردن ناخن و موی سبیل.» ولی از فضائل خاص روز جمعه نمی‌باشد و فضائلی که در برخی روایت بدان اشاره شده به اثبات نرسیده‌اند. [۲۸۰]

۱۰- پوشیدن عمامه برای نمازگزاران»

روایات وارده در این زمینه موضوع هستند [۲۸۱] ولی پوشیدن عمّامۀ سفید یا سیاه برای خطیب و نمازگزاران بنابر بر اقتدا بر رسول الله ج مستحب است؛ زیرا پیامبر اکرم ج عمّامۀ سیاه به سر کرده‌اند و توصیه به پوشیدن لباس سفید نیز نموده‌اند. [۲۸۲]

۱۱- خوشبو کردن مساجد.

تمیز نگه‌داشتن و خوشبو کردن مساجد مستحب و از حقوق خانه‌های خدا بر بندگان خدا می‌باشد، عائشهل روایت کرده است: «أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ج بِبِنَاءِ الْمَسَاجِدِ فِى الدُّورِ وَأَنْ تُنَظَّفَ وَتُطَيَّبَ.» [۲۸۳] «پیامبر خدا ج به ساختن مساجد در خانه‌ها (و محله‌ها) و اینکه تمیز نگه داشته شوند و خوشبو شوند امر فرموده‌اند.» ولی این عمل مختص روز جمعه نمی‌باشد و احادیثی که در این زمینه بیان شده‌اند ضعف سند دارند. [۲۸۴]

۱۲- منتظر ماندن تا نماز عصر.

روایتی موضوع وجود دارد که منتظر ماندن از نماز جمعه تا نماز عصر را به منزلۀ حج عمره می‌داند. [۲۸۵]

۱۳- دعای «اللهم إجعلني أوجه من توجه إليك وأقرب من تقرب إليك وأفضل من سألك ورغب إليك» در هنگام ورود به مسجد.

روایت شده که پیامبر خدا ج در هنگام ورود به مسجد در روز جمعه دستانش را به چارچوب در می‌گرفتند و دعای «اللهم إجعلني أوجه من توجه إليك وأقرب من تقرب إليك وأفضل من سألك ورغب إليك» را می‌خواندند [۲۸۶]، باید توجه داشت که سند حدیث واهی و غیرقابل استناد است و آنچه از پیامبر اکرم ج در هنگام داخل شدن به مسجد در هر موقع و روزی ثابت است، روایات صحیح زیر می‌باشد که ایشان فرموده‌اند. این روایات عبارتند از:

«أَعُوْذُ بِاللهِ الْعَظِيْمِ، وَبِوَجْهِهِ الْكَرِيْمِ، وَسُلْطَانِهِ الْقَدِيْمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الَّرَجِيْمِ». [۲۸۷]

«به خداوند بزرگ و روى گرامى (که لایق جلالش است) و قدرت قدیم و أزلى او پناه مى برم از بدى شیطان رانده شده».

«ِبسْمِ اللهِ وَالصَّلاَةُ] [وَالسَّلاَمُ عَلَى رَسُوْلِ اللهِ». [۲۸۸]

«به نام الله، و درود و سلام بر پیامبر خدا».

«اللَّهُمَّ افْتَحْ لِيْ أَبْوَابَ رَحْمَتِكَ». [۲۸۹]

«الهى! درهاى رحمت خود را بر من بگشا.»

۱۴- کراهت حجامت کردن.

حجامت سنّت پیامبر خدا ج در هر روزیست، به گونه‌ای که سمره بن جندبس روایت کرده که پیامبر ج فرمودند: «خَيرُ مَا تَدَاوَيْتُمْ بِهِ الْحِجَامَةُ.» [۲۹۰] «بهترین دوایی که برای درمان استفاده کرده‌اید حجامتکردن است.» و آن را به صورت مطلق بیان فرموده و مقیّد به وقتی ننموده است؛ ولی روایاتی واهی آن‌را در جمعه مکروه می‌دانند. [۲۹۱]

۱۵- داخل و خارج شدن به خانه در شب جمعه.

روایتی واهی ابراز می‌دارد که پیامبر خدا ج در زمستان و تابستان وقتی از مسافرت به خانه‌ برمی‌گشتند دوست داشتند در شب جمعه وارد خانه شوند. [۲۹۲]

۱۶- زیارت قبر پدر و مادر در جمعه.

بنا بر روایاتی موضوع و واهی زیارت قبر پدر و مادر در روز جمعه مایۀ مغفرت و یا اجر و ثواب حج کردن را دارد. [۲۹۳]

۱۷- مسافرت نکردن در روز جمعه.

فقها در زمینۀ مسافرت در روز جمعه دیدگاه‌های مختلفی دارند، قبل از بیان این دیدگاه‌ها و تجزیه و تحلیل آن‌ها لازم می‌نماید [۲۹۴] اشاره گردد که احادیثی در این زمینه وجود دارند ضعیف و منکر می‌باشند به گونه‌ای که مورد استناد فقها نیز قرار گرفته‌اند که در واقع قابلیت احتجاج را ندارند. [۲۹۵]

[۲۶۷] (صحیح): بخاری (ش۶۳۵۷) / مسلم (ش۹۳۶و۹۳۵) / ابوداود (ش۹۷۸) / نسایی (ش۱۲۸۹) از طریق (شعبة بن الحجاج ومسعر بن کدام) روایت کرده‌اند: «حدثنا الحكم قال سمعت عبد الرحمن بن أبي ليلى قال لقيني كعب بن عجرة فقال ألا أهدي لك هدية إن النبي صلى الله عليه وسلم خرج علينا فقلنا يا رسول الله قد علمنا كيف نسلم عليك فكيف نصلي عليك ... .» [۲۶۸] (صحیح): بخاری (ش۶۳۶۰و۳۳۶۹) / مسلم (ش۹۳۸) / ابوداود (ش۹۸۱) / نسایی (ش۱۲۹۴) / ابن ماجه (ش۹۰۵) از طریق (عبدالله بن یوسف وعبدالله بن مسله وعبدالله بن وهب وروح بن عباده وابن القاسم و عبد الملك بن عبد العزيز وعبدالله بن نافع) روایت کرده‌اند: «أخبرنا مالك بن أنس عن عبد الله بن أبي بكر بن محمّد بن عمرو بن حزم عن أبيه عن عمرو بن سليم الزرقي أخبرني أبو حميد الساعدي رضي الله عنه أنهم قالوا يا رسول الله كيف نصلي عليك فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم ... .» [۲۶۹] احادیثی که در زمینه صلوات فرستادن در روز جمعه بیان شده‌اند عبارتند از: الف) اوس بن اوسس روایت کرده است: «قال رسول الله (صلی الله علیه وسلم): فأكثروا على من الصلاة فيه فإن صلاتكم معروضة على.» (ضعيف): روایت‌هایی که ما را تشویق کرده‌اند در روز وشب جمعه، بر پیامبر ج صلوات بفرستیم، از اوس بن اوس و ابوالدرداء وابومسعود انصاری وابوهریره وابوامامه وحسن بصری وانس بن مالک وعبدالله بن عباس وابوهریره وعبدالله بن عمر وشافعی وصفوان بن سلیم از رسول الله ج روایت گردیده است: اما طریق اوس بن اوسس : احمد، المسند (ش۱۶۱۶۲) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۲ص۳۹۸) / ابوداود (ش۱۰۴۹و۱۵۳۳) / نسایی (ش۱۳۷۴) / ابن ماجه (ش۱۰۸۵و۱۶۳۶) / بیهقی، السنن الکبری (ش۶۲۰۶) وشعب الایمان (ش۳۰۲۹) / حاکم، المستدرک (ش۱۰۲۹و۸۶۸۱) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۵ص۹۷) والمعجم الکبیر (ج۱ص۲۱۶) / ابن حبان (ش۹۱۰) / ابن خزیمه (ش۱۷۳۳) / دارمی، السنن (ش۱۵۷۲) / بزار (ش۳۴۸۵) / مروزی، الجمعة وفضلها (ش۱۳) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۹ص۴۰۲) / ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی (ش۱۵۷۷) / قاضی اسماعیل، فضل الصلاة على النبي صلى الله عليه وسلم (ش۲۲) از طریق (حسین بن علی الجعفی) روایت کرده‌اند: «حدثنا عبد الرحمن بن يزيد بن جابر عن أبى الأشعث الصنعانى عن أوس بن أوس قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): إن من أفضل أيامكم يوم الجمعة فيه خلق آدم وفيه قبض وفيه النفخة وفيه الصعقة فأكثروا على من الصلاة فيه فإن صلاتكم معروضة على. قال قالوا يا رسول الله وكيف تعرض صلاتنا عليك وقد أرمت يقولون بليت. فقال: ان الله عزّوجّل حرم على الأرض أجساد الأنبياء.» رجالش «رجال صحیح» می‌باشد اما امام ابوحاتم گفته است: «حدیثٌ منکرٌ»؛ چرا که اوّلاً: راوی دیگری از همین طبقه به نام (عبدالرحمن بن يزيد بن تميم) وجود دارد که «ضعیف الحدیث» است و ثانیاً: ابواسامه و حسین بن علی الجعفی، از عبدالرحمن بن يزيد بن جابر، پنج ویا شش حدیث «منکر» را روایت کرده‌اند که هیچ یک از اهل عراق و راویان عبدالرحمن بن یزید بن جابر، این احادیث را از وی روایت نکرده‌اند. وچون عبدالرحمن بن یزید بن جابر «ثقة» می‌باشد، احتمال ندارد که وی این شش حدیث «منکر» را روایت کرده باشد وباید عبدالرحمن بن يزيد بن تميم این احادیث را نقل کرده باشد؛ وظاهراً حسین بن علی الجعفی اسم وی را خطا گفته و با عبد الرحمن بن يزيد بن تميم خلط نموده است. وامام بخاري هم ابن قول را تأیید نموده است ودر الضعفاء گفته است: «عبد الرحمن بن يزيد بن تميم السلمي: عنده مناكيرٌ روى عنه أهل الكوفة: أبو أسامة وحسين الجعفي، فقَالوا: عبدالرحمن بن يزيد بن جابر.» وامام خطيب بغدادي هم اين مطلب را تأييد نموده وگفته است: «روى الكوفيون أحاديث عبدالرحمن بن يزيد بن تميم عن عبد الرحمن بن يزيد بن جابر! ووهموا في ذلك فالحمل عليهم في تلك الأحاديث ولم يكن غير ابن تميم الذي إليه أشار عمرو بن علي وأما ابن جابر فليس في حديثه منكر» وامام موسي بن هاورن هم گفته است: «روى أبو أسامة عن عبد الرحمن بن يزيد بن جابر وكان ذاك وهما منه رحمه الله هو لم يلق عبد الرحمن بن يزيد بن جابر وانما لقى عبد الرحمن بن يزيد بن تميم فظن انه بن جابر وبن جابر ثقة وبن تميم ضعيف» وامام ابوداود هم اين سخن را تأييد کرده وگفته که: «حدث عنه (ابن جابر) أبو أسامة وغلط في اسمه وكلما جاء عن أبي أسامة عن عبد الرحمن بن يزيد فإنما هو ابن تميم» وامام ابن نمير هم گفته که: «روى أبو أسامة عن عبد الرحمن بن يزيد ابن جابر ونرى أنه ليس بابن جابر المعروف وأنه رجل يسمى باسمه» وامام ابن شيبه هم اين گفته امام ابن نمير را تأييد نموده است و گفته: «صدق (ابن نمير) هو ابن تميم» وامام ابن ابي داود هم گفته: «سمعت أبا أسامة عن ابن المبارك عن عبد الرحمن بن يزيد بن جابر الدمشقي عن مكحول فلما قدم بن تميم الكوفة قال أنا عبد الرحمن بن يزيد الدمشقي وحدث عن مكحول فظن أبو أسامة أنه بن جابر وابن جابر ثقة مأمون وابن تميم ضعيف» [رک: ابن ابي حاتم، علل الحديث (ج۱ص۱۹۷) / ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۶ص۲۹۷) / خطيب بغدادي، تاريخ بغداد (ج۱۰ص۲۱۲) / بخاري، الضعفاء (ص۸۵)] همچنین علت نکارت متن از اینجا واضح می‌گردد که شرط عرضه شدن سخنان به اموات، سالم ماندن اجساد آنان می‌باشد در صورتیکه مسلم (ش۷۴۰۳) با اسناد «صحيح» روايت کرده است: «حدثنا هداب بن خالد حدثنا حماد بن سلمة عن ثابت البنانى عن أنس بن مالك أن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) ترك قتلى بدر ثلاثاً ثم أتاهم فقام عليهم فناداهم فقال: يا أبا جهل بن هشام يا أمية بن خلف يا عتبة بن ربيعة يا شيبة بن ربيعة أليس قد وجدتم ما وعد ربكم حقا فإنى قد وجدت ما وعدنى ربى حقا؟ فسمع عمر قول النبى (صلى الله عليه وسلم) فقال يا رسول الله كيف يسمعوا وأنى يجيبوا وقد جيفوا قال: والذى نفسى بيده ما أنتم بأسمع لما أقول منهم ولكنهم لا يقدرون أن يجيبوا.» وپیامبر ج کشتگان مشرکان را بعد از سه روز -که اجسادشان هم پوسیده شده بود- مورد خطاب قرار دادند. اما طریق ابوامامهس: بیهقی، السنن الکبری (ش۶۲۰۸) و شعب الایمان (ش۳۰۳۲) روایت کرده است: «أخبرنا على بن أحمد بن عبدان أخبرنا أحمد بن عبيد حدثنا الحسن بن سعيد حدثنا إبراهيم بن الحجاج حدثنا حماد بن سلمة عن برد بن سنان عن مكحول الشامى عن أبى أمامة قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): أكثروا على من الصلاة فى كل يوم جمعة فإن صلاة أمتى تعرض على فى كل يوم جمعة فمن كان أكثرهم على صلاة كان أقربهم منى منزلة.» اما این اسناد «ضعیف» است؛ چرا که مکحول الشامی چیزی از ابوامامهس نشنیده وامام دارقطني گفته است: «مكحول لم يسمع من أبي أمامة شيئا» [دارقطنی، السنن (ج۱ص۲۱۸)] اما طریق ابوهریرهس: دو طریق دارد؛ طریق اوّل: طبرانی، المعجم الاوسط (ج۴ص۱۸۳) / المعجم الکبیر (ج۱۹ص۳۱۷) روای کرده است: «حدثنا علي بن سعيد الرازي قال نا موسى بن سهل الرملي قال نا محمّد بن عبد العزيز الرملي قال نا القاسم بن غصن عن محمّد بن عمرو عن أبي سلمة عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: إذا كان يوم الجمعة فأكثروا الصلاة علي فإن صلاتكم تعرض علي وسلوا لي الوسيلة قالوا يا رسول الله وما الوسيلة قال أعلى درجة معي في الجنة» اما این اسناد «ضعیف» است چرا که القاسم بن غصن الشامي: امامان ابوحاتم و دارقطنی وهیثمی گفته‌اند: «ضعیفٌ» وامام ابن حبان هم گفته است: «يروى المناكير عن المشاهير ويقلب الأسانيد ويسند الموقوف لا يجوز الاحتجاج به إذا انفرد.» وامام ابن عدی گفته است: «له أحاديث صالحة وغرائب ومناكير» وامامان ساجي وعقيلى وابن شاهين وابن جارود وفسوى وحربى ودولابى هم وی را در «الضعفاء» ذکر کرده‌اند وامام احمد گفته است: «حدث بأحاديث مناكير» وامام ابوزرعه هم گفته است: «لیس بقوی» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۴۶۴) / هیثمی، مجمع الزوائد (ج۱۰ص۱۰) / دارقطنی، السنن (ج۱ص۱۰۱ش۲۶)]. طریق دوّم: المعجم الاوسط (ج۱ص۸۳) والمعجم الکبیر (ج۱۹ص۱۱۵) روایت کرده است: «حدثنا أحمد بن رشدين قال حدثنا عبد المنعم بن بشير الأنصاري قال حدثنا أبو مودود عبد العزيز بن أبي سليمان المدني عن محمّد بن كعب القرظي عن أبي هريرة قال قال رسول الله: أكثروا الصلاه علي في الليلة الزهراء واليوم الأزهر فإن صلاتكم تعرض علي.» اما این اسناد هم «واهی» است چرا که عبد المنعم بن بشير الأنصاري: امام احمد گفته است :«کذاب» وامام يحيي بن معين هم وي را «متهم به کذب» کرده است وامام ابن حبان گفته است: «منكر الحديث جدا لا يجوز الاحتجاج» وامام دارقطنی گفته است: «غیر ثقةٌ» وامام ابن یونس گفته است: «منکرالحدیث» وامام حاکم گفته است: «عن مالك وعبد الله بن عمر الموضوعات» وامام خلیلی هم گفته است: «هو وضاع على الأئمة» وامام ابونعیم اصفهانی گفته است: «يروي عن مالك والعمري المناكير» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۷۴)]. اما طریق حسن بصری: ابن ابی شیبه، المصنف (ج۲ص۳۹۹) / قاضی اسماعیل، فضل الصلاة على النبي صلى الله عليه وسلم (ش۲۹) از طریق (هشیم بن بشیر وسلم بن سلیمان) روایت کرده‌اند: «أنا أبو حرة عن الحسن قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: أكثروا الصلاة علي يوم الجمعة فإنها معروضة علي.» اما این اسناد هم «ضعیف» است چرا که واصل بن عبد الرحمن أبو حرة: امام ابن حجر گفته است: «کان یدلس عن الحسن» وامام یحیی بن معین هم گفته است: «حديثه عن الحسن ضعيفٌ؛ يقولون: لم يسمعها من الحسن» وامام احمد بن حنبل هم گفته است: «قال لى أبو عبيدة الحداد: لم يقف أبو حرة على شىء مما سمع من الحسن إلا على ثلاثة أحاديث.» وامام بخاری هم گفته است: «يتكلمون فى روايته عن الحسن» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۱۱ص۱۰۴) و تقریب التهذیب (ش۷۳۸۵)]. اما طریق ابوالدرداءس: ابن ماجه (ش۱۶۳۷) روایت کرده است: «حدثنا عمرو بن سواد المصري حدثنا عبد الله بن وهب عن عمرو بن الحارث عن سعيد بن أبي هلال عن زيد بن أيمن عن عبادة بن نسي عن أبي الدرداء قال: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: أكثروا الصلاة علي يوم الجمعة فإنه مشهود تشهده الملائكة وإن أحدا لن يصلي علي إلا عرضت علي صلاته حتى يفرغ منها. قال قلت وبعد الموت؟ قال: وبعد الموت إن الله حرم على الأرض أن تأكل أجساد الأنبياء فنبي الله حي يرزق.» وعبدالله بن وهب هم متابعه شده وابن ابی حاتم، التفسیر (ج۸ص۲۶۲) / طبری، التفسیر (ج۲۴ص۳۳۷) از طریق (احمد بن عبدالرحمن و محمّد بن يحيى بن إسماعيل) روایت کرده‌اند: «ثنا ابن وهب عن بن الحارث ... .» اما این روایت هم «ضعیف» است چرا که امام بخاری گفته است: «زيد بن أيمن عن عبادة بن نسي مرسلٌ» [بخاری، التاریخ الکبیر (ج۳ص۳۸۷)] لذا روایت «منقطع وضعیف» است. اما طریق عبدالله بن عمرب: ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۴۵۶) نقل کرده است: «حدثنا قاسم بن إبراهيم الملطي املاء سنة ست وعشرين وثلاث مائة ثنا أبو أمية مبارك بن عبد الله المختط الطرسوسي الأسود ثنا الليث عن نافع عن بن عمر رضي الله عنهما رفعه أكثر واعلي من الصلاة في الليلة الغراء واليوم الأزهر» اما این روایت «موضوع» است چرا که القاسم بن إبراهيم بن احمد الملطي «کذاب» است و امام خطيب بغدادي مي‌گويد: «كان كذاباً افاكاً يضع الحديث؛ روي عن مالك عجائب من الأباطيل» و امام دارقطني مي‌گويد: «کذابٌ» و امام عبدالغني ازدي مي‌گويد: «ليس في الملطيين ثقة» [ابن حجر، لسان الميزان (ج۴ص۴۵۶) / خطيب بغدادي، تاريخ بغداد (ج۱۲ص۴۴۶)]. اما طريق ابومسعود انصاريس: حاكم، المستدرك (ش۳۵۷۷) ومن طریقه بیهقی، شعب الایمان (ش۲۰۳۰) روايت كرده‌اند: «حدثنا الشيخ أبو بكر بن إسحاق الفقيه أنبأ أحمد بن علي الأبار ثنا أحمد بن عبد الرحمن بن بكار الدمشقي ثنا الوليد بن مسلم حدثني أبو رافع عن سعيد المقبري عن أبي مسعود الأنصاري رضي الله عنه: عن النبي صلى الله عليه و سلم قال: أكثروا علي الصلاة في يوم الجمعة فإنه ليس أحد يصلي علي يوم الجمعة إلا عرضت علي صلاته.» اما این اسناد هم «واهی» است چرا که إسماعيل بن رافع بن عويمر «واهي الحديث» است. [ذهبي، الکاشف (ش۳۷۲) / ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱ص۲۹۴)]. اما طریق انس بن مالکس: چهار طریق دارد: طریق اوّل: بیهقی، السنن الکبری (ش۶۲۰۷) روایت کرده است: «أخبرنا أبو سهل أحمد بن محمّد بن إبراهيم المهرانى أخبرنا محمّد بن جعفر السختيانى حدثنا أبو خليفة (فضل بن عمرو) حدثنا عبد الرحمن بن سلام أخبرنا إبراهيم بن طهمان عن أبى إسحاق عن أنس قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): أكثروا الصلاة على يوم الجمعة وليلة الجمعة» اما این اسناد هم «ضعیف» است چرا که ابواسحاق سبیعی «مشهور به تدلیس» بوده و عنعنه کرده است. [ابن حجر، تعریف اهل التیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (ش۹۱)]. طریق دوّم: بیهقی، شعب الایمان (ش۳۰۳۳) / ابن عدی، الکامل (ج۲ص۱۰۲) ازطریق (محمّد بن علی بن سهل المروزی) روایت کرده‌اند: «ثنا يحيى بن يحيى ثنا درست بن زياد القشيري عن يزيد بن الرقاشي عن أنس قال: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: أكثروا علي الصلاة في يوم الجمعة و ليلة الجمعة فمن فعل ذلك كنت له شهيدا و شافعا يوم القيامة.» اما این اسناد «واهی» است چرا که اوّلاً: محمّد بن علي بن سهل المروزی: امام ابن عدی گفته است: «ضعيفٌ؛ روى أحاديث لم يتابع عليه؛ قد سألت عنه بمرو فأثنوا عليه، وأرجو أنه لا بأس به» امام امام ذهبی در نقدش گفته است: «قلت: بل به كل البأس، فإن ابن عدي روى عنه حديثا في ترجمة سعد ابن طريف، وهو حديث «باطلٌ» رواه عن علي بن حجر، ما أرى الآفة إلا من ابن سهل هذا.» ثانیاً: يزيد بن ابان الرقاشي هم «ضعيف الحديث» است. [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱۱ص۳۰۹) / ابن حجر، تقريب التهذيب (ش۷۶۸۳)] و ثالثاً: درست بن زياد العنبرى: امام ابوزرعه گفته است: «واهی الحدیث» وامام یحیی بن معین گفته است: «لاشیء» وامام ابوحاتم گفته است: «ليس حديثه بالقائم و عامة حديثه عن يزيد الرقاشى و ليس يمكن أن يعتبر حديثه» وامام بخاری هم گفته است: «ليس حديثه بالقائم» وامام ابن حبان گفته است: «منكر الحديث جداً يروى عن مطر و غيره أشياء تتخايل إلى من يسمعها أنها موضوعة لايحل الاحتجاج بخبره.» وامام دارقطنی وابوداود و ابن حجر می‌گویند: «ضعیفٌ» وامام ابن عدی گفته است: «أرجو أنه لا بأس به» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۳ص۲۰۹) و تقریب التهذیب (ش۱۸۲۵)]. طریق سوّم: بیهقی، شعب الایمان (ش۳۰۳۵) روایت کرده است: «أخبرنا أبو الحسن علي بن محمّد بن علي بن السقاء المقري ثنا والدي أبو علي ثنا أبو رافع أسامة بن علي بن سعيد الرازي بمصر ثنا محمّد بن إسماعيل بن سالم الصائغ حدثتنا حكامة بنت عثمان بن دينار أخي مالك بن دينار عن أنس بن مالك خادم النبي صلى الله عليه و سلم قال: قال النبي صلى الله عليه و سلم: إن أقربكم مني يوم القيامة في كل موطن أكثركم علي صلاة في الدنيا من صلى علي في يوم الجمعة و ليلة الجمعة مائة مرة قضى الله له مائة حاجة سبعين من حوائج الآخرة و ثلاثين من حوائج الدنيا ثم يوكل الله بذلك ملكا يدخله في قبري كما يدخل عليكم الهدايا يخبرني من صلى علي باسمه و نسبه إلى عشيرته فأثبته عندي في صحيفة بيضاء.» اما این اسناد هم «واهی» است چرا که حكامة بنت عثمان بن دينار: امام عقيلي مي‌گوید: «أحاديث حكامة تشبه أحاديث القصاص وليس لها أصلٌ» وامام ابن حبان هم گفته است: «لاشیء» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۲ص۳۳۱)]. طريق چهارم: ابن ابي حاتم، علل الحديث (ج۱ص۲۰۵) روايت كرده است: «رواه رواد عن سعيد بن بشير عن قتادة عن أنس قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: أكثروا علي الصلاة يوم الجمعة» اما این اسناد «منکر» است چرا که سعيد بن بشير: امامان يحيي بن معين وابوداود ونسايي وعلي بن مديني وابن حجر واحمد بن حنبل وابن حبان وعبدالرحمن بن مهدي وي را «ضعيف» دانسته‌اند و امامان ابومسهر ومحمّد بن عبدالله بن نمير مي‌گويند: «منکرُ الحديث» و امام بخاري مي‌گويد: «يتکلمون في حفظه و هو محتملٌ» و امام ابوحاتم مي‌گويد: «شيخٌ يکتب حديثه» و امام سفيان بن عيينه مي‌گويد: «کان حافظا» وامام شعبه مي‌گويد: «صدوق الحديث» و امام ابن عدي مي‌گويد: «الغالب علي حديثه استقامة و الغالب عليه الصدق» و امام دحيم مي‌گويد: «ثقة است و مشايخ ما وي را ثقة دانسته اند» و امام بزار هم مي‌گويد: «لابأس به» و امام حاکم مي‌گويد: «إمام أهل الشام في عصره إلا أن الشيخين لم يخرجاه بما وصفه أبو مسهر من سوء حفظه و مثله لا ينزل بهذا القدر» و امام سعيد بن عبدالعزيز تنوخي مي‌گويد: «صدوق» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۴ص۸) و تقريب التهذيب (ش۲۲۷۶) / ابن عدي، الکامل (ج۳ص۳۶۹) / مستدرک (ش۹۹۵)] و ثانیاً: امام ابوحاتم رازی گفته است: «هذا حديثٌ منكرٌ بهذا الإسناد» [ابن ابي حاتم، علل الحديث (ج۱ص۲۰۵)] اما طریق عبدالله بن عباسب: بیهقی، شعب الایمان (ش۳۰۳۴) روایت کرده است: «أخبرنا أبو عبد الله الحافظ حدثني أبو بكر بن أبي دارم و أخبرنا أبو زكريا بن أبي إسحاق أنا أبو بكر بن أبي درام ثنا المنذر بن محمّد ثنا أبي ثنا إسماعيل بن أبان الأزدي ثنا عمرو و هو ابن شمر عن محمّد بن سوقة عن عامر الشعبي عن ابن عباس قال: سمعت نبيكم صلى الله عليه و سلم يقول أكثروا الصلاة على نبيكم في الليلة الغراء و اليوم الأزهر ليلة الجمعة و يوم الجمعة.» اما این اسناد «موضوع» است چرا که اوّلاً: امام ابن حجر می‌گوید: «الرافضيُ الكذابُ» وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «رافضيٌ غير ثقةٌ» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۱ص۲۶۸)] وثانیاً: عمرو بن شمر ابي عمرو جعفي: «متروک الحديث» بوده و حتي عده‌اي او را کذاب دانسته‌اند. [ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۳۶۶)]. وثالثاً: منذر بن محمّد القابوسي: امام دارقطنی گفته است: «متروک الحدیث؛ مجهولٌ» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۶ص۹۰)] اما طریق شافعی: شافعی در الام (ج۱ص۲۳۹) گفته است: «بلغنا أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: أقربكم منى لو في الجنة أكثركم على صلاة فأكثروا الصلاة على في الليلة الغراء واليوم الازهر. (قال الشافعي) يعنى والله تعالى أعلم يوم الجمعة.» اما این روایت قابل احتجاج نیست چرا که امام شافعی برای ما مشخص نکرده که اسنادش چگونه است. اما طریق صفوان بن سلیم: شافعی، المسند (ش۳۰۶) و بیهقی، معرفة السنن و الآثار (ش۱۸۳۴) روایت کرده است: «أخبرنا إبراهيم بن محمّد أخبرني صفوان بن سليم: أن رسول الله صلى الله عليه و سلم قال إذا كان يوم الجمعة وليلة الجمعة فاكثروا الصلاة علي.» اما این اسناد هم «واهی» است چرا که اوّلاً: إبراهيم بن محمّد بن أبى يحيى اسلمي: و امامان بخاري و علي بن مديني و يحيي بن سعيد قطان و يحيي بن معين و مالک بن انس و بزار و فقهاي مدينه وي را کذّاب مي‌دانند و امام بزار هم گفته است: «كان يضعُ الحديثَ وكان يوضع له مسائل فيضع لها إسنادا وكان قدرياً» وامام مالک در روايتي ديگرگفته است: «ليس بثقه و لاثقة في دينه» و امام احمد گفته است: «لايكتب حديثه ترك الناس حديثه كان يروي أحاديث منكرة لاأصل لها وكان يأخذ أحاديث الناس يضعها في كتبه.» وامام يحيي بن معين مي‌گويد: «ليس بثقة؛ كذابٌ في كل ما روى؛ كان فيه ثلاث خصال: كان كذاباً وكان قدرياً وكان رافضياً» و امامان نسايي و عبدالله بن مبارک و دارقطني و يعقوب بن سفيان و ابن سعد مي‌گويند: «متروک الحديث» و امام ابن حبان گفته است: « كان يرى القدر ويذهب إلى كلام جهم ويكذبُ في الحديث» و امام ابوزرعه مي‌گويد: «ليس بشيء» و امام حاکم ابواحمد گفته است: «ذاهب الحديث» و امامان عبدالله بن مبارک و احمد بن حنبل و دارقطني هم وي را «مدلس» مي‌دانند و امام نووي گفته است: «اتفق العلماء على تضعيفه وجرحه، وأنه كان يرى القدر، ويتهمونه بالكذب» وامام شافعي گفته است: «ثقةٌ» وامام امام ابن حبان گفته است: «أما الشافعي فإنه كان يجالس إبراهيم في حداثته ويحفظ عنه فلما دخل مصر في آخر عمره وأخذ يصنف الكتب أحتاج إلى الأخبار ولم تكن كتبه معه فأكثر ما أودع الكتب من حفظه وربما كنى عن اسمه» و امام ذهبي هم گفته است: «وقد كان الشافعي- مع حسن رأيه فيه - إذا روى عنه، ربما دلسه، ويقول: أخبرني من لاأتهم، فتجد الشافعي لايوثقه، وإنما هو عنده ليس بمتهم بالكذب، وقد اعترف الشافعي بأنه كان قدريا، ونهى ابن عيينة عن الكتابة عنه» وامام ابن عدي هم گفته است: «قد نظرت أنا أيضا في حديثه الكثير فلم أجد فيه منكرا إلا عن شيوخ يحتملون وإنما يروي المنكر من قبل الراوي عنه أو من قبل شيخه وهو في جملة من يكتب حديثه» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱ص۱۸۵) و تقريب التهذيب (ش۲۴۱) و تعريف اهل التقديس بمراتب الموصوفين بالتدليس (ش۱۲۹) / نووي، تهذيب الاسماء (ص۱۴۱) / ذهبي، سير اعلام النبلاء (ج۸ص۴۵۱) / ابن حيان، طبقات المحدثين بأصبهان (ج۱ص۳۹۶)] و ثانياَ: صفوان بن سليم هم تابعي است. ب) عبدالله بن عباسب روایت کرده است: «سمعت نبيكم صلى الله عليه و سلم يقول أكثروا الصلاة على نبيكم في الليلة الغراء و اليوم الأزهر ليلة الجمعة و يوم الجمعة.» (ضعیف): به تحقیق قبلی رجوع گردد. ج) ابوهریرهس روایت کرده است: «قال النبی (صلی الله علیه وسلم): الصلاة علي نور على الصراط فمن صلى علي يوم الجمعة ثمانين مرة غفرت له ذنوب ثمانين عاما». (واهی): ابن شاهین، الترغيب في فضائل الأعمال وثواب ذلك (ش۲۲) روایت کرده است: «نا الحسين بن إسماعيل الضبي وأحمد بن عبد الله بن نصر بن بجير قالا نا سعيد بن محمّد بن ثواب أنا عون بن عمارة أنا سكن البرجمي عن حجاج بن سنان عن علي بن زيد عن سعيد بن المسيب أظنّه عن أبي هريرة قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: الصلاة علي نور على الصراط فمن صلى علي يوم الجمعة ثمانين مرة غفرت له ذنوب ثمانين عاما.» اما این طریق «واهی» است چرا که اوّلاً: حجاج بن سنان: امام ازدی گفته است: «متروكٌ» وامام ابن حجر هم گفته است: «حدث (الازدی) له حديثاً منكراً» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۲ص۱۷۸)] وثانیاً: علی بن زید بن جدعان «ضعیف الحدیث» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۷ص۳۲۲) / تقريب التهذيب (ش۴۷۳۴)]. وثالثاً: عون بن عمارة العبدى القيسى: امام ابوزرعه رازی می‌گوید: «منکر الحدیث» وامام ابوحاتم رازی گفته است: «منكرُالحديث ضعيفُ الحديث» وامامان ابوداود وابن حجر گفته‌اند: «ضعیفٌ» وامام بخاری گفته است: «تعرف وتنکر» وامام ابن عدی گفته است: «مع ضعفه يكتب حديثه» وامام حاکم گفته است: «يحدث عن حميد وهشام بن حسان بالمناكير» وامام ابن حبان هم گفته است: «كان صدوقاً ممن كثر خطؤه حتى وجد في روايته المقلوبات فبطل الاحتجاج به إلا فيما وافق الثقات» وامام ابونعبم اصفهانی گفته است: «لاشيء؛ يحدث عن حميد وهشام بن حسان بالمناكير» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۸ص۱۷۳) و تقریب التهذیب (ش۵۲۲۴) / ابن حبان، المجروحین (ج۲ص۱۲۸) / ابونعیم، الضعفاء (ش۱۸۰)] ورابعاً: در رفع این حدیث هم «شکّ» شده است وابوالقاسم ازجی در جزء (ش۱۶) روایت کرده است: «حدثنا محمّد بن احمد (البهرانی) ثنا یعیش (بن الجهم) ثنا منصور بن صقر (البغدادی) ثنا سکن بن ابی السکن البرجمی عن علی بن زید عن سعید بن المسیب قال قال رسول الله (صلی الله علیه وسلم): ... .» د): «قال رسول الله صلى الله عليه و سلم من صلى علي يوم الجمعة مائة مرة جاء يوم القيامة ومعه نور لو قسم ذلك النور بين الخلق كلهم لوسعهم» ابونعیم، حلیة الاولیاء (ج۸ص۴۶) روایت کرده است: «حدثنا أبو عبدالله محمّد بن عبدالله الحافظ (الحاکم) بنيسابور ثنا محمّد بن أبي معاذ (بن خنب) عن أبيه (أحمد بن خنب) عن ابراهيم بن أدهم عن محمّد بن عجلان عن علي بن الحسين عن أبيه عن علي بن ابي طالب قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم من صلى علي يوم الجمعة مائة مرة جاء يوم القيامة ومعه نور لو قسم ذلك النور بين الخلق كلهم لوسعهم.» (ضعیف): اما این روایت «ضعیف» است چرا که چیزی از أحمد بن خنب نیافتم. هـ) انس بن مالکس روایت کرده است: «من صلى علي يوم الجمعة مائتي غفر الله له ذنوب ثمانين عاما فقيل له كيف الصلاة عليك قال يقول اللهم صلي على محمّد عبدك ونبيك ورسولك النبي الأمي ويعقد واحدة.» (موضوع): خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۱۳ص۴۸۹) / ابن الجوزی، العلل المتناهیة (ش۷۹۶) از طریق (ابومنصور احمد بن محمّد وعمر بن ابراهیم بن سعید) روایت کرده است: «انا ابو حفص الكتاني قال انا ابو بكر محمّد بن جعفر المطيري قال نا وهب بن داؤد قال انا اسماعيل بن ابراهيم قال انا عبدالعزيز بن صهيب عن انس بن مالك عن النبي صل انه قال: ... .» اما این روایت «موضوع» است چرا که وهب بن داود بن سلیمان المخرمي: امام خطیب بغدادی گفته است: «لم یکن بثقةٍ» وامام ذهبی هم گفته که این حدیث: «من وضعه» [خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۱۳ص۴۸۹) / ذهبی، المغنی (ش۶۹۰۴)]. [۲۷۰] «ان النبي صلى الله عليه وسلم قال: لا تخصوا ليلة الجمعة بقيام من بين الليالي.» (ضعیف): اين روايت از ابوهريره و ابوالدرداء از پيامبر (صلي الله عليه وسلم) روايت گرديده است: اما طريق ابوهريرهس: مسلم (ش۲۷۴۰) ومن طريقه ابن حزم، المحلي (ج۷ص۲۰) / بيهقي، السنن الکبري (ش۸۷۵۳) / حاکم، المستدرک (ش۱۱۷۲) / ابونعيم، المستخرج علي مسلم (ش۲۵۹۶) / ابن حبان (ش۳۶۱۲و۳۶۱۳) / ابن خزيمه (ش۱۱۷۶) / نسايي، السنن الکبري (ش۲۷۵۱و۲۷۵۵) / ضياء المقدسي، المنتقى من مسموعات مرو (ش۴۸۱) / ابن منذر، الاوسط (ش۲۵۲۴) از طريق (ابوکريب محمّد بن العلاء ومحمّد بن رافع وموسي بن عبدالرحمن وقاسم بن دينار) روايت کرده اند: «حدثنا حسين بن علي الجعفى عن زائدة عن هشام عن ابن سيرين عن أبى هريرة (رضى الله عنه) عن النبى (صلى الله عليه وسلم) قال: لاتختصوا ليلة الجمعة بقيام من بين الليالى ولا تخصوا يوم الجمعة بصيام من بين الأيام إلا أن يكون فى صوم يصومه أحدكم.» اما اين روايت «شاذ» بوده وحسين بن علي الجعفي دچار خطا شده است؛ چرا که اوّلاً: امامان ابوحاتم وابوزرعه رازي گفته‌اند: «هذا وهمٌ إنما هو عن ابن سيرين عن النبي (صلى الله عليه وسلم) مرسلٌ» وامام دارقطني هم گفته است: «هذا لايصحّ عن أبي هريرة» [ابن ابي حاتم، علل الحديث (ص۱۹۸) / دارقطني، الإلزامات والتتبع (ص۱۴۶) والعلل الوارده في الاحاديث النبوية (ج۸ص۱۲۸)] وثانياً: نسايي، السنن الکبري (ش۲۷۵۲) / ابن سعد، الطبقات الکبري (ج۴ص۸۵) ومن طريقه ابن عساکر، تاريخ دمشق (ج۲۱ص۴۱۹) / احمد (ش۲۷۵۰۷) / ابن شاهين، ناسخ الحديث ومنسوخه (ش۳۸۴-۳۸۷) / عبدالرزاق (ج۴ص۲۷۹) و من طريقه المعجم الکبير (ج۶ص۲۱۸) / بزار (ش۲۵۴۲) / محاملي، امالي (ش۴۱۲) از طريق (عاصم بن سليمان احول و محمّد بن عون وايوب بن تميمه وثابت بن اسلم البناني) روايت کرده اند: «عن محمّد بن سيرين قال: دخل سلمان على أبي الدرداء في يوم جمعة فقيل له هو نائم، قال: فقال ما له؟ قالوا: إنه إذا كان ليلة الجمعة أحياها ويصوم يوم الجمعة، قال: فأمرهم فصنعوا طعاما في يوم جمعة ثم أتاهم فقال: كل، قال: إني صائم. فلم يزل به حتى أكل، ثم أتيا النبي، صلى الله عليه وسلم، فذكرا له ذلك فقال النبي، صلى الله عليه وسلم: عويمر سلمان أعلم منك، وهو يضرب على فخذ أبي الدرداء، عويمر سلمان أعلم منك، ثلاث مرات، لاتخص ليلة الجمعة بقيام بين الليالي ولاتخص يوم الجمعة بصيام بين الأيام.» و ثالثاً: همين حديث را معاوية بن عمرو از زائدة بن قدامه همانند قول آنان، و مخالف حسين بن علي الجعفي نقل کرده است ودارقطني در العلل الوادره في الاحاديث النبوية (ج۸ص۱۲۸) گفته است: «رواه معاوية بن عمرو عن زائدة على الصواب عن هشام عن محمّد بن سيرين ان سلمان زار أبا الدرداء فذكر الحديث بطوله» واين اسناد هم «ضعيف و منقطع» است؛ چرا که ابن سيرين، از هيچ يک از (سلمان وابوالدرداء) حديث نشنيده است و امام دارقطني گفته است: «ابن سيرين لم يسمع من واحد منهما» [دارقطني، العلل الوادره في الاحاديث النبوية (ج۸ص۱۲۸)]. بايد اشاره کنيم که متابعه اي دارد ودارقطني، العلل الوادره في الاحاديث النبوية (ج۸ص۱۲۹) گفته است: «حدثناه أبو طالب الحافظ من أصله حدثنا جعفر بن محمّد الفريابي حدثنا الحسن بن عيسى الحربي بإذنه حدثنا سفيان فقال عن أيوب عن محمّد بن سيرين عن أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه نهى أن يخص يوم الجمعة ... الحديث.» اما اين طريق از ايوب «منکر» مي‌باشد چرا که اوّلاً: الحسن بن عيسى الحربي امام ابن حبان وي را در «ثقات» آورده و گفته است: «كان يخطىء أحياناً» [ابن حبان، الثقات (ج۸ص۱۷۴)] ثانياً: امام معمر بن راشد که «ثقة وثبت» است مخالف وي روايت نموده است وديديم که عبدالرزاق، المصنف (ج۴ص۲۷۹) و من طريقه المعجم الکبير (ج۶ص۲۱۸) روايت کرده اند: «عن معمر عن أيوب عن ابن سيرين قال كان أبو الدرداء يحيي ليلة الجمعة ويصوم يومها وأتاه سلمان وكان النبي صلى الله عليه و سلم آخى بينهما ... .» اما طريق ابوالدرداء س: دو طريق دارد؛ طريق اوّل: در بالا ديديم که ابن سيرين، اين ماجرا را از ابوالدرداءس و سلمانس روايت کرده و گفتيم که اين اسناد «ضعيف» است چرا که ابن سيرين از هيچکدام از آنها حديث نشنيده است. طريق دوّم: ابن عدي، الکامل (ج۴ص۳۳۵) / الدارقطني، جزء أبي الطاهر (ش۳۱) از طريق (عمر بن خطاب وابراهيم بن ابي سفيان) روايت کرده است: «ثنا أبي ثنا محمّد بن يوسف الفريابي ثنا عباد بن كثير عن يونس بن عبيد عن الحسن عن أبي الدرداء قال: نهى رسول الله صلى الله عليه و سلم أن تخص ليلة الجمعة بقيام أو يوم الجمعة بصيام.» اما اين روايت «واهي» است چرا که عباد بن كثير الثقفى البصرى: «متروک الحديث» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۵ص۱۰۰) / ابن حجر، تقريب التهذيب (ش۳۱۳۹)]. [۲۷۱] «عن النبي صلى الله عليه وسلم: أنه كره الصلاة نصف النهار إلا يوم الجمعة، وقال: إن جهنم تُسَجَّر إلا يوم الجمعة.» (ضعيف): اين روايت از ابوقتاده حارث بن ربعي وعبدالله بن عمرو بن العاص وواثله بن اسقع از رسول الله ج روايت گرديده است: اما طريق ابوقتادهس: ابوداود (ش۱۰۸۵) / بيهقي، السنن الکبري (ش۴۶۰۷و۵۸۹۷و۴۶۰۸) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۷ص۳۵۸) / ابونعيم، اخبار اصفهان (ج۲ص۱۰۰) / مجلس ابن فاخر الأصبهاني (ش۵۰۹) / ابن عبدالبر، التمهيد (ج۴ص۲۰) / خطيب بغدادي، تايخ بغداد (ج۸ص۲۶۰) / فوائد العيسوي (ش۴۸) از طريق (محمّد بن عيسى و إبراهيم بن مهدى و موسى بن إسماعيل الجبلي و إبراهيم بن عبد الله الهروي واسحاق بن أبي إسرائيل) روايت کرده اند: «حدثنا حسان بن إبراهيم عن ليث عن مجاهد عن أبى الخليل (صالح بن ابي مريم) عن أبى قتادة عن النبى (صلى الله عليه وسلم) أنه كره الصلاة نصف النهار إلا يوم الجمعة وقال: إن جهنم تسجر إلا يوم الجمعة.» اما اين اسناد «ضعيف» است چرا که اوّلاً: امام ابوداود گفته است: «أبو الخليل لم يسمع من أبى قتادة» [ابوداود (ش۱۰۸۵)] وثانياً: ليث بن ابي سليم القرشی هم «ضعيف الحديث» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۸ص۴۶۵) وتقريب التهذيب (ش۵۶۸۵)]. اما طريق عبدالله بن عمرو بن العاصب: طبراني، مسند الشاميين (ج۲ص۲۳۸وج۴ص۳۲۸) ومن طريقه ابونعيم، حلية الاوّلياء (ج۵ص۱۸۸) روايت کرده اند: «حدثنا الحسين بن إسحاق التستري ثنا علي بن بحر قالا ثنا سويد بن عبد العزيز عن النعمان بن المنذر عن مكحول عن عبد الله بن عمرو أن النبي صلى الله عليه و سلم قال: إن جهنم تسعر كل يوم تفتح أبوابها إلا يوم الجمعة فإنها لا تسعر في يوم الجمعة ولا تفتح أبوابها.» وعلي بن بحر هم متابعه شده و طبراني، مسند الشاميين (ج۲ص۲۳۸) روايت کرده است: «حدثنا أحمد بن محمّد بن هاشم البعلبكي ثنا أبي نا سويد بن عبدالعزيز ... .» اما اين اسناد «ضعيف» است چرا که اوّلاً سويد بن عبد العزيز بن نمير السلمي «ضعيف الحديث» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۴ص۲۷۶) و تقريب التهذيب (ش۲۶۹۲)] وثانياً: مكحول الشامي «کثير الارسال» مي‌باشد وسماعش از عبدالله بن عمرو بن العاص ثابت نشده است [ابن حجر عسقلانی، تقريب التهذيب (ش۶۸۷۵)]. اما طريق واثله بن اسقعس: المعجم الکبير (ج۲۲ص۶۰) روايت كرده است: «حدثنا الوليد بن حماد الرملي ثنا سليمان بن عبد الرحمن ثنا بشر بن عون ثنا بكار بن تميم عن مكحول عن واثلة قال : سأل سائل رسول الله صلى الله عليه و سلم : ما بال يوم الجمعة يؤذن فيها بالصلاة في نصف النهار وقد نهيت عن سائر الأيام ؟ فقال: إن الله يسعر جهنم كل يوم في نصف النهار ويخبثها في يوم الجمعة» اما اين اسناد «موضوع» است چرا که بشر بن عون القرشي: امام ابن حجر گفته است: «عنه سليمان بن عبد الرحمن الدمشقي نسخة نحو مائة حديث كلها موضوعةٌ» وامام ابن طاهر گفته است: «أن أحاديثه نسخة موضوعة» وامام ابوحاتم گفته است: «مجهولٌ» [ابن حجر، لسان الميزان (ج۲ص۲۸)] [۲۷۲] عبدالله بن عباسب روایت کرده است: «أن رسول الله صلى الله عليه وسلم كان يقول: ما من مؤمن يصلى ليلة الجمعة ركعتين يقرأ في كل ركعة فاتحة الكتاب وخمسا وعشرين مرة قل هو الله أحد ثم يسلم ثم يقول ألف مرة صلى الله على محمّد النبي الامي، فإنه يرانى في ليلته في المنام وألا تتم له الجمعة القابلة حتى يرانى في المنام، ومن رأني غفر الله له الذنوب.» (موضوع): این روایت از طریق عبدالله بن عباس وزهری از رسول الله ج روایت شده است: اما طریق عبدالله بن عباسب: ابن الجوزي، المضوعات (ج۲ص۱۳۷) روايت کرده است: «أنبأنا محمّد بن ناصر أنبأنا أبو صالح أحمد بن عبدالملك النيسابوري حدثنا إسماعيل بن مسعدة الحافظ حدثنا أبو حامد أحمد بن إبراهيم الفقيه حدثنا محمّد بن محمّد بن على بن الاشعث حدثنا شريح بن عبد الكريم التميمي وأبو يعقوب يوسف بن على قالا حدثنا أبو الفضل جعفر بن محمّد بن جعفر بن محمّد بن على بن الحسين حدثنا يعلى بن عبيد عن الاعمش عن أبى صالح عن ابن عباس أن رسول الله صلى الله عليه وسلم كان يقول: ما من مؤمن يصلى ليلة الجمعة ركعتين يقرأ في كل ركعة فاتحة الكتاب وخمسا وعشرين مرة قل هو الله أحد ثم يسلم ثم يقول ألف مرة صلى الله على محمّد النبي الامي، فإنه يرانى في ليلته في المنام وألا تتم له الجمعة القابلة حتى يرانى في المنام، ومن رأني غفر الله له الذنوب.» اما اين طريق هم «موضوع» است چرا که اوّلاً: أبو الفضل جعفر بن محمّد: اماما الجوزجاني گفته است: «مجروحٌ» [ابن حجر، لسان الميزان (ج۲ص۱۲۶)] وثانياً: امام ابن الجوزي گفته است: «لايصح وفيه جماعةٌ مجهولون» [ابن الجوزي، المضوعات (ج۲ص۱۳۷)] اما طریق زهری: المعجم الاوسط (ج۶ص۱۷۳) / ابن الجوزي، الموضوعات (ج۲ص۱۳۷) / ابن عساکر، تاريخ دمشق (ج۹ص۳۰۰) از طريق (محمّد بن إبراهيم بن بكير الطيالسي وأبو جعفر محمّد بن سليمان) روايت کرده اند: «قال سمعت محمّد بن عكاشة الكرماني يقول أخبرنا معاوية بن حماد الكرماني عن الزهري قال: من اغتسل ليلة الجمعة وصلى ركعتين فقرأ فيهما ألف مرة [قل هو الله أحد] ثم نام على طهر رأى النبي صلى الله عليه و سلم في المنام.» اما اين اسناد «موضوع» است چرا که محمّد بن عکاشه الکرماني: امام دارقطني گفته است: «يضع الحديث» وامام ابوزرعه رازي گفته است: «كان كذابا» وامام احمد بن يونس گفته است: «كان يحدث بأحاديث بواطيل» وامام ذهبي هم گفته است: «کذابٌ» [ابن حجر، لسان الميزان (ج۵ص۲۸۶) / ذهبي، ميزان الاعتدال (ج۳ص۶۵۰)]. [۲۷۳] بروج/۳. خداوند در این آیه می‌فرمایند: «‏و سوگند به هر كه و هرچه گواهي دهد و به هر كه و هرچه مورد گواهي قرار گيرد !‏» ‏ « شَاهِدٍ » : گواهي‌دهنده. « مَشْهُودٍ» : بر آن گواهي داده شده. مراد از شاهد، همه گواهان روز قيامت است، اعم از پيغمبران (نک: نساء / ۴۱) و فرشتگان (نک: ق / ۲۱) و اعضاء و اندامهاي آدمي ( نک: نور / ۲۴) . و منظور از مشهود، انسانها و اعمالشان است. يا اين كه شاهد و مشهود، به معني خدا و جميع آفريدگان خدا و همه احوال و عجائبي است كه در صحنه قيامت يا حضور پيدا مي‌كنند و يا حاضر آورده مي‌شوند. نک: ‏خرم‌دل، تفسیر نور، ص ۱۲۸۲ و بغوی، معالم التنزيل، ۸/۳۸۱ تا ۳۸۳. [۲۷۴] ابوهریرهس گفته است: «قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: ﴿اليوم الموعود يوم القيامة، واليوم ﴿المشهود يوم عرفة و ﴿الشاهد يوم الجمعة.» (ضعيف): اين رواي از طريق ابوهريره وابومالک اشعري وجبيربن مطعم وسعيد بن مسيب ونافع بن جبير بن مطعم وعطاء بن يسار از رسول الله ج روايت شده است: اما طريق ابوهريرهس: چهار طريق دارد؛ طريق اوّل: ترمذي (ش۳۳۳۹) / بيهقي، السنن الکبري (ش۵۷۷۴) وشعب الايمان (ش۳۷۶۰) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۲ص۱۸) / طبري، جامع البيان في تفسير القرآن (ج۲۴ص۳۳۴) / ابن عدي، الکامل في الضعفاء (ج۲ص۴۴ج۶ص۳۳۶) از طريق (بكار بن عبد الله بن عبيدة و روح بن عبادة و عبيد الله بن موسى و سليمان بن بلال وابن نمير وإسحاق الرازي ووکيع بن الجراح) روايت کرده اند: «عن موسى بن عبيدة عن أيوب بن خالد عن عبد الله بن رافع عن أبي هريرة قال: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: ... .» اما اين اسناد «منکر» است چرا که اوّلا: موسى بن عبيدة بن نشيط الربذي: امامان بخاري وابوحاتم وساجي مي‌گويند: «منکر الحديث» وامام علي بن المديني مي‌گويد: «ضعيف يحدث بأحاديث مناكير» وامام احمد مي‌گويد: «لاتحل عندى الرواية عن موسى بن عبيدة» وامامان احمد بن حنبل در روايتي ديگر ويحيي بن معين مي‌گويند: «ليس بشىء» وامام نسايي مي‌گويد: «ضعيف ليس بثقة» و امام يعقوب بن شيبه مي‌گويد: «صدوق ضعيف الحديث جدا و من الناس من لايكتب حديثه لوهائه و ضعفه و كثرة اختلاطه» و امامان ترمذي و ابن حبان مي‌گويند: «ضعيف» و امام ابوزرعه مي‌گويد: «ليس بقوى الحديث» و امامان ابن سعد و وکيع مي‌گويند: «ثقة» و امام ابوداود مي‌گويد: «أحاديث موسى مستوية إلا أحاديثه عن عبد الله بن دينار» و امام ابن حجر مي‌گويد: «ضعيف و لاسيما فى عبد الله بن دينار.» و امام ابن عدي مي‌گويد: «الضعف على رواياته بين» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱۰ص۳۵۶) وتقريب التهذيب (ش۶۹۸۹)] وثانياً: بيهقي، السنن الکبري (ش۵۷۷۲) با اسناد «صحيح» آن را موقوف روايت کرده است: «حدثني يعقوب (بن ابراهيم) قال أخبرنا ابن علية قال أخبرنا يونس بن عبيد قال أنبأني عمار مولي بني هاشم قال: قال أبو هريرةس: [وَشَاهِدٍ، وَمَشْهُودٍ] قال: الشاهد يوم الجمعة والمشهود يوم عرفة.» ورجال اين روايت «رجال صحيحين» مي‌باشد. بايد اشاره کنيم که ابن ابي حاتم، علل الحديث (ج۱ص۲۰۳) روايت کرده است: «رواه الدراوردي عن (موسي بن عبيده) الربذي عن أيوب بن خالد بن صفوان أن أوسا الأنصاري حدثه عن عبد الله بن رافع مولى أم سلمة عن أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: أفضل الأيام عند الله يوم الجمعة وهو الشاهد والمشهود.» اما امام ابوحاتم رازي در ادامه گفته است: «هذا خطأ؛ إنما هو أيوب بن خالد بن صفوان بن أوس عن عبد الله بن رافع عن أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه وسلم.» پس ذکر (أوس الأنصاري) در اين روايت وهم است. طريق دوّم: حاکم، المستدرك (ش۳۹۱۵) / بيهقي، السنن الکبري (ش۵۷۷۳) / حديث أبي الفضل الزهري (ش۲۱۴) از طريق (أحمد بن حنبل ومحمّد بن عمرو بن العباس) روايت کرده اند: «حدثنا محمّد بن جعفر عن شعبة قال سمعت على بن زيد ويونس بن عبيد يحدثان عن عمار مولى بنى هاشم عن أبى هريرة أما على فرفعه إلى النبى (صلى الله عليه وسلم) وأما يونس فلم يعد أبا هريرة أنه قال... .» اما اين روايت هم «منکر» است چرا که اوّلاً: علي بن زيد جدعان «ضعيف الحديث» مي‌باشد [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۷ص۳۲۲) / تقريب التهذيب (ش۴۷۳۴)] وثانياً همچنانکه امام شعبة در متن حديث گفته است، يونس بن عبيد که «ثقة وثبت» است آن را رفع نداده است ومخالف علي بن زيد بن جدعان نقل کرده است وامام دارقطني هم وقفش را «اصح» دانسته است [دارقطني، العلل الوارده في الاحاديث النبوية (ج۱۱ص۱۲۱)]. طريق سوّم: طبراني، مسند الشاميين (ج۴ص۳۵) روايت کرده است: «حدثنا أحمد بن المعلى الدمشقي ثنا الوليد بن عتبة ثنا الوليد بن مسلم ثنا سعيد بن بشير عن قتادة عن الحسن عن أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه و سلم قال: ... .» اما اين روايت «ضعيف» است چرا که اوّلاً: سعيد بن بشير «ضعيف الحديث» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۴ص۸) وتقريب التهذيب (ش۲۲۷۶) / ابن عدي، الکامل (ج۳ص۳۶۹)] وثانياً: وامام ترمذي گفته است: «لم يسمع الحسن من أبي هريرة هكذا قال: أيوب و يونس بن عبيد و علي بن زيد» [ترمذي (ش۲۸۸۹)]. اما طريق ابومالک اشعريس: المعجم الکبير (ج۳ص۲۹۸) / طبري، جامع البيان في تفسير القرآن (ج۲۴ص۳۳۴) از طريق (هاشم بن مرثد ومحمّد بن عوف) روايت کرده اند: «ثنا محمّد بن إسماعيل بن عياش حدثني أبي (اسماعيل بن عياش) حدثني ضمضم بن زرعة عن شريح بن عبيد عن أبي مالك الأشعري قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: ... .» اما اين روايت هم «ضعيف» است چرا که امام ابوحاتم رازي گفته است: «شريح عن أبى مالك الأشعرى مرسلٌ» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۴ص۳۲۹)]. اما طريق جبير بن مطعمس: تمام رازي، الفوائد (ش۳۰) / ابن عدي، الکامل (ج۵ص۷۲) / ابن عساکر، تاريخ دمشق (ج۱۳ص۳۰۷) / دارقطني، المؤتلف والمختلف (ج۳ص۹۹) از طريق (محمّد بن الخضر بن علي و أبو جعفر محمّد بن الخضر) روايت کرده اند: «ثنا عمار بن مطر ثنا مالك بن أنس عن عمارة بن عبد الله بن صياد عن نافع بن جبير بن مطعم عن أبيه قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: ... .» اما اين اسناد «باطل» است چرا که عمار بن مطر العنبري: امام ابوحاتم رازي مي‌گويد: «کان يکذب» و امام ابن عدي مي‌گويد: «متروک الحديث؛ أحاديثه بواطيل؛ الضعف على روايته بيّنٌ» وامام ذهبي مي‌گويد: «هالکٌ» و امام ابن حجر هم آن را تأييد نموده است و امام ابن حبان مي‌گويد: «كان يسرق الحديث؛ حدث عن بن ثوبان نسخة كثيرة أكثرها مقلوبة» و امام بيهقي مي‌گويد: «كان يقلب الأسانيد ويسرق الأحاديث حتى كثر ذلك فى رواياته وسقط عن حد الاحتجاج به» و امام هيثمي هم مي‌گويد: «هو ضعيف جداً» وامام عقيلي مي‌گويد: «يحدث عن الثقات بمناكير» وامام دارقطني مي‌گويد: «ضعيفٌ» و عبدالله بن سالم گفته است: «كان حافظا للحديث!» و يوسف بن الحجاج هم گفته است: «ثقةٌ!» که با توجه به نظر بزرگان و علماي حديثي که آورديم، فهميديم که اين دو وي را نشناخته اند و عمار بن مطر «سارق حديث» بوده است [ابن حجر، لسان الميزان (ج۴ص۲۷۵) / ابن عدي، الکامل (ج۵ص۷۲) / هيثمي، مجمع الزوائد (ج۷ص۶۵)] وامام ابن عدي در مورد اين روايت گفته است: «هذه الأحاديث عن مالك بهذه الأسانيد بواطيلٌ ليس هي بمحفوظة» [ابن عدي، الکامل (ج۵ص۷۲)]. اما طريق نافع بن جبير بن مطعم وعطاء بن يسار: شافعي، المسند (ش۲۵۲) روايت کرده است: «أخبرنا إبراهيم بن يحيى حدثني صفوان بن سليم عن نافع بن جبير بن مطعم وعطاء بن يسار عن النبي صلى الله عليه و سلم أنه قال: ... .» اما اين روايت هم «واهي» است چرا که إبراهيم بن محمّد بن أبى يحيى اسلمي: «متروک الحديث ومتهم به کذب» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱ص۱۸۵) و تقريب التهذيب (ش۲۴۱) و تعريف اهل التقديس بمراتب الموصوفين بالتدليس (ش۱۲۹)]. اما طريق سعيد بن مسيب: طبري، جامع البيان في تفسير القرآن (ج۲۴ص۳۳۴) روايت کرده است: «حدثنا سهل بن موسى (رازي) قال ثنا ابن أبي فديك عن ابن حرملة عن سعيد أنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: ... .» ورجالش «رجال صحيح» مي‌باشد به جز سهل بن أبي سهل بن زنجلة الرازي «ثقة» ومترجم در تهذيب است. اما سعيد بن مسيب تابعي است لذا اسنادش «مرسل» است. [۲۷۵] این روایات عبارتند از: الف) قرائت سوره آل عمران: «من قرأ السورة التي يذكر فيها [آل عمران] يوم الجمعة صلى الله عليه وملائكته حتى تجب الشمس.» (موضوع): طبرانی، المعجم الکبیر (ج۱۱ص۴۸) والمعجم الاوسط (ج۶ص۱۹۱) ومن طریقه ابن الشجری، الامالی (ص۹۱) روایت کرده‌اند: «حدثنا محمّد بن حنيفة الواسطي قال نا عمي قال نا أبي قال نا طلحة بن زيد عن يزيد بن سنان عن يزيد بن جابر الدمشقي عن طاوس عن بن عباس قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم من قرأ السورة التي يذكر فيها آل عمران يوم الجمعة صلى الله عليه وملائكته حتى تغيب الشمس.» اما این اسناد «موضوع» است چرا که طلحة بن زيد القرشى أبو مسكين: امامان احمد بن حنبل وعلی بن مدینی و ابوداود می‌گویند: «یضعُ الحدیث» وامامان بخاری ونسایی وساجی وابن حبان ومحمّد بن سعید الحرانی می‌گویند: «منکرالحدیث» وامامان دارقطنی و برقانی گفته‌اند: «ضعیفٌ» وامام ابن حجر می‌گوید: «متروکٌ» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۵ص۱۵) و تقریب التهذیب (ش۳۰۲۰)] وهمچنین يزيد بن سنان بن يزيد التميمى هم «ضعیف الحدیث» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱۱ص۳۳۵) و تقريب التهذيب (ش۷۷۲۷)]. ب) قرائت سوره دخان: «من قرأ سورة [الدخان] في ليلة الجمعة غفر له.» (ضعيف): این روایت از ابوهریره و اسحاق بن عبدالله از پیامبر ج روایت شده است: اما طريق ابوهريرهس: ترمذی (ش۲۸۸۹) روایت کرده است: «حدثنا نصر بن عبد الرحمن الكوفي حدثنا زيد بن حباب عن هشام أبي المقدام عن الحسن عن أبي هريرةس قال: قال رسول الله (صلى الله عليه و سلم) من قرأ حم الدخان في ليلة الجمعة غفر له.» وزید بن حباب هم متابعه شده و بن ضریس، فضائل القرآن (ش۲۱۳) / بیهقی، شعب الایمان (ش۲۴۷۶) / ابن السنی، عمل الیوم و اللیلة (ش۶۷۹) / ابویعلی (ش۶۲۳۲و۶۲۲۴) / حديث أبي علي اللحياني عن شيوخه (ش۵۳) از طریق (یزید بن هارون) عمار بن هارون و مصعب بن سلام و حجاج بن محمّد) روایت کرده‌اند: «عن هشام بن أبي المقدام عن الحسن ... .» اما اسناد مرفوع آن «واهی» است؛ چرا که اوّلاً: ابوالمقدام هشام بن زياد بن أبى يزيد القرشى «متروک الحديث» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱۱ص۳۸) و تقريب التهذيب (ش۷۲۹۲)] وثانیاً: همین روایت با اسناد قویتری به صورت «مرسل» حسن بصری روایت گردیده است و ابن ضریس، فضائل القرآن (ش۲۱۴) روایت کرده است: «أخبرنا موسى (بن اسماعيل) وعلي (بن عثمان) قالا حدثنا حماد (بن سلمه) عن أبي سفيان السعدي قال علي: أخبرنا طريف أبو سفيان السعدي عن الحسن: أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: من قرأ سورة الدخان في ليلة غفر له؛ زاد علي: في ليلة الجمعة غفر له ما تقدم من ذنبه.» و طريف بن شهاب ابوسفيان السعدي هرچند «ضعیف الحدیث» است [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۵ص۱۱) و تقریب التهذیب (ش۳۰۱۳)] اما اقوی از هشام بن ابی زیاد است لذا اصح «مرسل» بودن روایت است. بايد اشاره كنيم كه در روایت حجاج بن محمّد آمده است: «عن هشام بن زياد عن الحسن قال: سمعت أبا هريرة يقول: قال رسول الله (صلى الله عليه و سلم) ... » که خطا می‌باشد؛ چرا که حسن بصری چیزی از ابوهریرهس نشنیده است وامام ترمذی گفته است: «لم يسمع الحسن من أبي هريرة هكذا قال: أيوب و يونس بن عبيد و علي بن زيد» [ترمذی (ش۲۸۸۹)] اما طریق إسحاق بن عبد الله بن أبي فروة: ابن ضريس، فضائل القرآن (ش۲۱۵) روایت کرده است: «أخبرنا يزيد بن عبد العزيز أخبرنا إسماعيل بن عياش أخبرنا إسماعيل بن رافع عن إسحاق بن عبد الله بن أبي فروة قال: بلغنا أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: إن لكل شجر ثمرا وإن ثمر القرآن ذوات حم هن روضات مخصبات معشبات متجاورات فمن أحب أن يرتع في رياض الجنة فليقرأ الحواميم ومن قرأ حم الدخان في ليلة الجمعة غفر له.» اما این اسناد «واهی» است چرا که اوّلاً: إسحاق بن عبد الله بن أبي فروة «متروک الحديث» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱ص۲۴۰) / ابن حجر، تقريب التهذيب (ش۳۶۸)] وثانياً: إسماعيل بن رافع بن عويمر هم «واهي الحديث» مي‌باشد. [ذهبي، الکاشف (ش۳۷۲) / ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱ص۲۹۴)]. ج): وابوامامهس از رسول الله ج روایت کرده که فرمودند: «من قرأ [حم] الدخان في ليلة الجمعة أو يوم الجمعة بنى الله له بيتاً في الجنة.» (واهي): طبراني، المعجم الکبیر (ج۸ص۲۶۴) روایت کرده است: «حدثنا أحمد بن داود المكي ثنا حفص بن عمر المازني ثنا فضال بن جبير عن أبي أمامة قال: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: من قرأ حم الدخان في ليلة جمعة أو يوم جمعة بنى الله له بيتا في الجنة.» اما اين اسناد «واهي» است چرا که اوّلاً: فضال بن جبير: امام ابن عدی گفته است: «أحاديثه غيرُ محفوظةٍ وهى نحو عشرة أحاديث» وامام ابن حبان هم گفته است: «لايحل الاحتجاج به بحال يروى أحاديث لاأصل لها.» وامام ابوحاتم هم گفته است: «ضعیف الحدیث» [ذهبی، میزان الاعتدال (ج۳ص۳۴۸)]. د) قرائت سوره یس: ابوهریرهس روایت کرده که پیامبر ج فرموده‌اند: «من قرأ سورة [يس] في ليلة الجمعة غفر له.» (واهی): ابن ضریس، فضائل القرآن (ش۲۱۳) / رافعی، التدوین فی اخبار قزوین (ج۱ص۳۵۹) از طریق (عمار بن هارون الثقفي) روایت کرده ‌اند: «حدثنا أبو المقدام حدثنا الحسن عن أبي هريرة قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: من قرأ ليلة الجمعة بسورة يس وحم الدخان أصبح مغفورا له.» اما این اسناد «واهی» است چرا که اوّلاً: ابوالمقدام هشام بن زياد بن أبى يزيد القرشى «متروکُ الحديث» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱۱ص۳۸) و تقريب التهذيب (ش۷۲۹۲)] و ثانیاً: وامام ترمذی گفته است: «لم يسمع الحسن من أبي هريرة هكذا قال: أيوب و يونس بن عبيد و علي بن زيد» [ترمذی (ش۲۸۸۹)]. وثالثاً: همین روایت را راویان دیگری به صورت مطلق آورده وذکری از جمعه در آن نمی‌باشد وابوداود طیالیسی، المسند (ش۲۴۶۷) و من طریقه ابونعیم، حلیة الاولیاء (ج۲ص۱۵۹) / دارمی، السنن (ش۳۴۱۷) / المعجم الصغیر (ج۱ص۲۵۵) / ابن المقریء، المعجم (ش۷۰) / تمام رازی، الفوائد (ش۶۷۵) / ابن الشجری، امالی (ص۹۶) / بیهقی، شعب الایمان (ش۲۴۶۳و۲۴۶۴) / تاریخ بغداد، تاریخ بغداد (ج۱۰ص۲۵۷وج۳ص۲۵۳) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۵۴ص۴۱۰) / ابن عدی، الکامل (ج۳ص۲۵۳) از طریق (جسر بن فرقد ومحمّد بن جحاده وغالب بن قطان وابوالعوام عمران بن داور) روایت کرده‌اند: «عن الحسن عن أبي هريرة قال: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: من قرأ يس في ليلةٍ ابتغاء وجه الله غفر الله له تلك الليلة.» هـ) قرائت سوره هود: کعب بن احبار روایت کرده که پیامبر ج فرموده‌اند: «اقرؤوا سورة [هود] يوم الجمعة.» (ضعیف): دارمی، السنن (ش۳۴۰۴و۳۴۰۳) / ابن الشجری، الامالی (ص۹۰) / ابوداود، المراسل (ش۵۹) / بیهقی، شعب الایمان (ش۲۴۳۸) از طریق (یزید بن هارون و مسلم بن ابراهیم) روایت کرده‌اند: «ثنا همام ثنا أبو عمران الجوني عن عبد الله بن رباح عن كعب قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: اقرؤوا سورة هود يوم الجمعة.» و رجالش «رجال صحیح» می‌باشد به جز کعب الاحبار که «ثقة» و مترجم در تهذیب می‌باشد. اما وی در زمان عمرس مسلمان گردید لذا روایتش «منقطع» است. و) قرائت سوره کافرون و اخلاص در نماز مغرب: جابر بن سمره روایت کرده که: «كان النبى (صلى الله عليه وسلم) يقرأ فى صلاة المغرب ليلة الجمعة [قل يا أيها الكافرون] و [قل هو الله أحد].» (واهی): ابن حبان (ش۱۸۴۱) روایت کرده است: «حدثنا يعقوب بن يوسف بن عاصم ببخارى حدثنا أبو قلابة عبد الملك بن محمّد بن عبد الله الرقاشي حدثني أبي حدثني سعيد بن سماك بن حرب حدثني أبي سماك بن حرب قال: ولا أعلم إلا جابر بن سمرة قال: كان رسول الله صلى الله عليه و سلم يقرأ في صلاة المغرب «ليلة الجمعة» ب[قل يا أيها الكافرون] و [قل هو الله أحد] ويقرأ في العشاء الآخرة ليلة الجمعة الجمعة والمنافقين.» ویعقوب بن یوسف هم متابعه شده و بیهقی، السنن الکبری (ش۵۹۴۰و۴۲۰۱) / جزء من حديث خيثمة الأطرابلسي (ش۳۸) از طریق (أحمد بن سلمان الفقيه و أبو عمرو عثمان بن أحمد بن السماك وأبو العباس محمّد بن يعقوب وخیثمة بن سلیمان) روایت کرده‌اند: «حدثنا أبو قلابة عبد الملك بن محمّد بن عبد الله الرقاشي حدثني أبي ... .» اما این روایت «واهی» است چرا که سعيد بن سماك بن حرب: امام ابوحاتم می‌گوید: «متروک الحدیث» وامام مناوی گفته است: «متروكٌ كذابٌ» وامام ابن حبان وی را در «ثقات» آرورده است [ابن حجر، لسان المیزان (ج۳ص۳۳) / مناوی، فيض القدير شرح الجامع الصغير (ج۱ص۲۶۷)]. [۲۷۶] انس بن مالکس از رسول الله ج روایت کرده است: «من قال قبل صلاة الغداة يوم الجمعة ثلاث مرار استغفر الله الذي لا إله إلا هو وأتوب إليه غفرت ذنوبه وإن كانت أكثر من زبد البحر.» (موضوع): ابن الاعرابی، المعجم (ش۱۱۷۱) / ابن السنی، عمل اليوم والليلة (ش۸۳) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۱۶ص۳۸۲) / المعجم الاوسط (ج۷ص۳۵۶) از طریق (أبو يعقوب إسحاق بن خالد ابن يزيد البالسي و إسماعيل بن عبد الله بن زرارة) روایت کرده‌اند: «ثنا عبد العزيز بن عبد الرحمن البالسي نا خصيف عن أنس بن مالک عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: من قال قبل صلاة الغداة يوم الجمعة ثلاث مرار استغفر الله الذي لا إله إلا هو وأتوب إليه غفرت ذنوبه وإن كانت أكثر من زبد البحر.» اما این اسناد «موضوع» است چرا که اوّلاً: عبد العزيز بن عبد الرحمن البالسي: امام ابن عدی می‌گوید: «رواياته عنه (خصیف) بواطيلٌ» وامام احمد هم وی را «متهم به کذب» نموده است وامام ابن حبان هم گفته است: «کتبنا عنه نسخة شبيها بمائة حديث مقلوبة منها ما لاأصل له ومنها ما هو ملزق بانسان لايحل الاحتجاج به بحال.» وامام نسایی هم گفته است: «ليس بثقة» وامام ابونعیم گفته است: «حدث عنه لوين بالمناكير» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۳ص۱۴۳) ولسان المیزان (ج۴ص۳۴)] وثانیاً: امام ابن حجر می‌گوید: «خصیف لم یسمع من انس» [ابن حجر، نتائج الافکار فی تخریج احادیث الاذکار (ج۱ص۳۷۵)]. [۲۷۷] (صحیح): ابن ابی شیبه، المصنف (ج۷ص۷۱) / حاکم، المستدرک (ش۱۸۸۴و۲۵۵۰) / بیهقی، الدعوات الکبیر (ش۱۴۱) از طریق (عبدالله بن نمیر ومحمّد بن سابق ومحمد بن یوسف) روایت کرده‌اند: «ثنا إسرائيل (بن یونس) عن أبي سنان (ضرار بن مره) عن أبي الأحوص (عوف بن مالک) عن ابن مسعود رضي الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: من قال أستغفر الله العظيم الذي لا إله إلا هو الحي القيوم و أتوب إليه ثلاثا غفرت له ذنوبه و إن كان فارا من الزحف.» ورجال ابن شیبه «رجال صحیح» بوده واسنادش هم «صحیح» است. وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حديثٌ صحيحٌ على شرط الشيخين، ولم يخرجاه» وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط مسلم» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۲۵۵۰و۱۸۸۴)] [۲۷۸] (ضعيف): بیهقی، شعب الایمان (ش۳۰۴۳) روایت کرده است: «حدثنا أبو القاسم زيد بن جعفر بن محمّد العلوي املاء بالكوفة ثنا أبو جعفر محمّد بن علي بن دحيم الشيباني ثنا محمّد بن الحسين الحنيني ثنا عامر بن مفضل التغلبي أبو الحسن ثنا جعفر الأحمر عن حميد الطويل عن أنس قال : قال رسول الله (صلی الله علیه وسلم): من قال هذه الكلمات سبع مرات في ليلة الجمعة، فمات في تلك الليلة، دخل الجنة. ومن قالها يوم الجمعة، فمات في ذلك اليوم، دخل؛ من قال: اللهم أنت ربي لاإله إلا أنت، خلقتني، وأنا عبدك، وابن عبدك، وابن أمتك، وفي قبضتك وناصيتي بيدك، أمسيت على عهدك، ووعدك ما استطعت،أعوذ بك من شر ما صنعت، أبوء بنعمتك، وأبوء بذنبي، فاغفر لي، فإنه لا يغفر الذنوب إلا أنت.» وابوجعفر محمّد بن علی بن دحیم هم متابعه شده و ابن النجار، ذیل التاریخ بغداد (ج۱ص۵۷) روایت کرده است: «أخبرنا أبو المفاخر محمّد بن علي بن الحسين البيهقي امام الروضة النبوية بقراءتي عليه بالمدينة في دهليز داره قال أنبأنا عبد الملك بن عبد الوهاب بن علي بن علي قراءة عليه بالمدينة قال أنبأنا أبو القاسم عبد الرحيم قال أنبأنا أبو عبد الله الحسين بن محمّد السمناني حدثني محمّد بن محمّد بن زيد الحسيني أنبأنا الحسن بن احمد الفارسي حدثنا أبو عمرو بن السماك حدثنا محمّد بن الحسين الحنيني ... .» أبو القاسم زيد بن جعفر بن محمّد العلوي: جزء شیوخ کثیر الروایة امام بیهقی بوده وامام خطیب بغدادی گفته است: «كان صدوقاً» [خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۸ص۴۵۱)]. أبو جعفر محمّد بن علي بن دحيم بن كيسان الشيباني: ابن حماد کوفی گفته است: «كان شيخًا صالحًا صدوقًا قليل المعرفة بالحديث» وامام ابن العماد هم گفته است: «مسندُ الكوفة في زمانه» وامامان حاکم نیشابوری وذهبی احادیثش را «تصحیح» نموده‌اند. [ابن العماد، شذرات الذهب (ج۳ص۹) / ذهبی، تاریخ اسلام (ص۴۹۴۶) / مستدرک مع التلخیصه (ش۴۸۲۵و... .)]. محمّد بن الحسين الحنيني: امام ذهبی گفته است: «الامامُ المحدثُ الحافظُ المتقنُ» وامام دارقطنی هم گفته است: «كان ثقةً صدوقاً» وامام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده است وامام ابن ابی حاتم گفته است: «صدوقٌ» [ذهبی، سیر اعلام النبلاء (ج۱۳ص۲۴۳) / ابن حبان، الثقات (ج۹ص۱۵۲) / ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل (ج۷ص۲۳۰) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۲ص۲۲۶)]. عامر بن مفضل التغلبي أبوالحسن: یکی از راویانی که محمّد بن الحسین الحنینی از وی روایت نموده، (ابوالحسن الحسن بن ثابت التغلبی) مي‌باشد ولي (ابوالحسن عامر بن مفضل التغلبي) را نشناختم. جعفر بن زياد الأحمر: امام یحیی بن معین گفته است: «ثقةٌ من الشیعة» وامام یعقوب بن سفیان فسوی وعجلی گفته‌اند: «ثقةٌ» و امام عثمان بن أبى شيبة هم گفته است: «صدوقٌ ثقةٌ» وامام احمد بن حنبل گفته است: «صالح الحدیث» وامام نسایی گفته است: «لیس به بأس» وامام ابن عدی گفته است: «صالحٌ شیعیٌ» وامام ازدی هم گفته است: «فيه تحاملٌ و شيعيةٌ غالية وحديثُه مستقيمٌ» وامامان ابوداود وابن حجر وذهبی گفته‌اند: «صدوقٌ یتشیّع» وامام دارقطنی هم گفته است: «یعتبر به» وامام ابوزرعه رازی هم گفته است: «صدوقٌ» وامام ابن حبان گفته است: «كثير الرواية عن الضعفاء وإذا روى عن الثقات تفرد عنهم بأشياء فى القلب منها شىء» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۲ص۹۲) و تقریب التهذیب (ش۹۴۰) / ابن ابی حاتم، الجرح والتعدیل (ج۲ص۴۸۰)]. حميد بن أبي حميد الطويل: حميد بن أبى حميد الطويل البصرى: «رجال صحيحين و ثقة» مي‌باشد. فقط گفته شده که وی از انس بن مالک «تدليس» مي‌كرده است؛ اما واسطه‌اش مشخص بوده وآن احاديث را از ثابت البناني که «رجال صحيحين وثقة» بوده شنيده است. چرا که امام شعبة بن الحجاج گفته است: «لم يسمع حميد من أنس إلا أربعة و عشرين حديثا و الباقى سمعها من ثابت أو ثبته فيها ثابت.» و امام ابن حبان هم گفته است: «سمع من أنس بن مالك ثمانية عشر حديثا وسمع الباقي من ثابت فدلس عنه.» و امام ابن عدي مي‌گويد: « أما ما ذكر عنه أنه لم يسمع من أنس إلا مقدار ما ذكر و سمع الباقى من ثابت عنه، فإن تلك الأحاديث يميزها من كان يتهمه أنها عن ثابت عنه، لأنه قد روى عن أنس و قد روى عن ثابت عن أنس أحاديث، فأكثر ما فى بابه أن الذى رواه عن أنس البعض مما يدلّسه عن أنس و قد سمعه من ثابت» و امامان ابن خراش و حماد بن سلمه مي‌گويند: «إن عامة حديثه عن أنس إنما سمعه من ثابت» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۳ص۳۸) / ابن حبان، الثقات (ج۴ص۱۴۸)]. انس بن مالك: صحابي جليلي است كه نياز به تعريف ندارد. اما این اسناد به دلیل عامر بن مفضل «ضعیف» است. [۲۷۹] (صحيح): بخاري (ش۵۸۸۹) / مسلم (ش۶۲۰) / ابوداود (ش۴۲۰۰) / ترمذي (ش۲۷۵۶) / نسايي (ش۱۰و۱۱و۵۲۲۵) / ابن ماجه (ش۲۹۲) از طريق (سفيان بن عيينه و معمر بن راشد) روايت کرده اند: «عن الزهرى عن سعيد بن المسيب عن أبى هريرة عن النبى ج قال: خمس من الفطرة الختان والاستحداد وتقليم الأظفار ونتف الإبط وقص الشارب.» [۲۸۰] این روایت که بسیار هم مستند واقع می‌شوند ولی در واقع غیر قابل احتجاج می‌باشند عبارتند از: الف) «أن النبي صلى الله عليه وسلم كان يقص أظفاره يوم الجمعة.» (ضعیف): این روایت از طریق عبدالله بن عمر وعبدالله بن عمرو بن العاص ومحمّد بن حاطب وابوهریره وانس بن مالک از رسول الله ج روایت گردیده است: اما طریق عبدالله بن عمرب: ابوالشیخ ابن حیان در اخلاق النبی (ج۴ص۱۰۷) روایت کرده است: «حدثنا عبد الرحمن بن داود بن منصور نا عثمان بن خرزاذ نا العباس بن عثمان الراهبي نا الوليد بن مسلم عن عبد العزيز بن أبي رواد عن نافع عن ابن عمر أن النبي صلى الله عليه وسلم كان يقص أظفاره يوم الجمعة.» و رجالش همه «ثقة» و مترجم در تهذیب هستند به جز عبد الرحمن بن داود بن منصور ابومحمّد الفارسی که: امام ابن حیان می‌گوید: «كان من الفقهاء صاحب أصول ثقة مأمون» وامام ابونعیم می‌گوید: «كان من الفقهاء كثير الحديث» [ابونعیم، اخبار اصفهان (ج۱ص۲۴۲) / ابن حیان، طبقات المحدثین باصبهان (ج۴ص۹۶)] اما این روایت «ضعیف» می‌باشد؛ چرا که اوّلاً: الولید بن مسلم «تدلیس تسویه» می‌کرده و عنعنه کرده است [ابن حجر، تقریب التهذیب (ش۷۴۵۶)]. وثانیاً: این روایت از (نافع عن ابن عمر) به صورت «موقوف» روایت گردیده است و بیهقی، السنن الکبری (ش۶۱۷۶) روایت کرده است: «أخبرنا أبو بكر بن الحسن وأبو زكريا بن أبى إسحاق قالا حدثنا أبو العباس هو الأصم حدثنا بحر بن نصر قال قرئ على ابن وهب أخبرك حيوة بن شريح عن بكر بن عمرو عن بكير بن عبد الله بن الأشج عن نافع: أن عبد الله بن عمر كان يقلم أظفاره ويقص شاربه فى كل جمعة» و رجالش «رجال صحیحین» می‌باشد به جز أبو بكر أحمد بن الحسن بن أحمد بن حفص وأبو زكريا یحيى بن إبراهيم بن محمّد بن أبى إسحاق وابوالعباس محمّد بن یعقوب که همه «ثقة و حافظ» هستند [ذهبی، سیر اعلام النبلاء (ج۱۵ص۴۵۳وج۱۷ص۲۹۵و۳۵۶)] و اسنادش «صحیح» است. اما طریق انس بن مالکس: دو طریق دارد: طریق اوّل: أسلم بن سهل الواسطي، تاریخ واسط (ص۶۱) روایت کرده است: «ثنا عبدالرحيم بن سلام بن المبارك (الواسطی) قال ثنا حفص بن عمر (بن أبي حفص النجار الواسطی) قال ثنا جهضم أبو معاذ الحذاء قال سمعت أنس بن مالك يقول: من السنة أن تأخذ من شاربك وأظفارك يوم الجمعة» اما این اسناد «واهی» است چرا که حفص بن عمر بن أبي حفص النجار الواسطی: از راویان عبدالرحيم بن سلام بن المبارك الواسطی می‌باشد وامامان ابوزرعه وابوحاتم درباره‌ی حفص بن عمر گفته‌اند: «يکذبُ» وامام يحيي بن معين مي‌گويد: «ليس بشيءٍ» وامامان دارقطني وابوحاتم وساجي وابن حجر گفته‌اند: «ضعيفٌ» وامام حاکم ابواحمد مي‌گويد «ليس بقوي عندهم» وامام ابوداود طياليسي مي‌گويد: «لايروى عن حفص الإمام شىء» امام بخاري مي‌گويد «يتکلمون فيه» امام ابن حبان او را در «ثقات» آورده است وامام يزيد بن هارون مي‌گويد: «لابأس به»! [بن حجر، تهذيب التهذيب (ج۲ص۴۱۳) / ابن حجر، تقريب التهذيب (ش۱۴۲۶) / ابن بشران، امالی (ج۱ص۴۴۴ش۴۲۰)] طریق دوّم: ابن عدی، الکامل (ج۱ص۲۶۱) روایت کرده است: «حدثنا الحسين بن حسن بن سفيان الفارسي ببخارى أخبرنا أحمد بن حفص بن عبد الله حدثنا أبو خالد إبراهيم بن سالم حدثنا عبد الله بن عمران عن أبي عمران الجوني عن أنس بن مالك قال: وقت رسول الله صلى الله عليه و سلم ... أن يقلم اظفاره من الجمعة الى الجمعة.» اما این رویت «منکر» است چرا که اوّلاً: أبو خالد إبراهيم بن سالم: امام ابن عدی گفته است: «له مناکیرٌ» امامان ابن عدی وذهبی وابن حجر در مورد این روایتش گفته‌اند: «منکرٌ» وامام ابن حجر هم وی را «مجهول» می‌داند [ابن حجر، لسان المیزان (ج۱ص۶۲) و فتح الباری (ج۱۰ص۳۴۶) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج۱ص۳۳)] و عبدالله بن عمران البصری: امام ابن عدی گفته است: «لاأعرف له عند البصريين الا حديثا واحدا» وامام ابن حجر هم گفته است: «عبدالله و الراوى عنه مجهولان» وامام ابوحاتم هم گفته است: «شیخٌ» [ابن عدی، الکامل فی الضعفاء (ج۱ص۲۶۱) / ابن حجر، فتح الباری (ج۱۰ص۳۴۶)]. اما طریق ابوهریرهس: طبرانی، المعجم الاوسط (ج۱ص۲۵۷) والمعجم الکبیر (ج۱۹ص۱۴۰) / بیهقی، شعب الایمان (ش۲۷۶۳) / بزار (ش۸۲۹۱) / ابوالشیخ ابن حیان، اخلاق النبی وآدابه (ج۴ص۱۰۳) و من طریقه بغوی، شرح السنة (ج۱۲ص۱۱۳) از طریق (أحمد بن يحيى الحلواني و العباس بن فضل وبهلول بن اسحاق انصاری) روایت کرده‌اند: «حدثنا عتيق بن يعقوب (بن صدیق) الزبيري قال حدثنا إبراهيم بن قدامة عن (سلمان) أبي عبد الله الأغر عن أبي هريرة: أن رسول الله كان يقلم أظفاره ويقص شاربه يوم الجمعة قبل أن يروح إلى الصلاة.» اما این اسناد «منکر» است چرا که اوّلاً: إبراهيم بن قدامة بن إبراهيم: امامان ذهبی و ابن حجر گفته‌اند: «مدنیٌ لایعرف» و در مورد این روایتش هم گفته‌اند: «خبرٌ منکرٌ» وامام بزار هم گفته است: «ابراهيم بن قدامة إذا تفرد بحديثه لم يكن حجة لأنه ليس بالمشهور» وامام ابن القطان هم گفته است: «لايعرف البتة» وامام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده است [ابن حجر، لسان المیان (ج۱ص۹۲) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج۱ص۵۳) / بزار (ش۸۲۹۱)]. وثانیاً: دچار اضطراب هم شده است وگاهی روایت را به آن صورت نقل کرده؛ وگاهی اینگونه که ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی (ش۸۸۶) روایت کرده است: «حدثنا يعقوب (بن حمید) حدثنا ابن أبي فديك عن إبراهيم بن قدامة الجمحي عن عبد الله بن عمرو (بن العاص) رضي الله عنه أن النبي صلى الله عليه وسلم كان يأخذ من شاربه وظفره يوم الجمعة» و گاهی هم اینگونه که ابونعیم، معرفة الصحابه (ش۶۴۹) روایت کرده است: «حدثنا أبو بكر محمّد بن حميد بن سهيل ثنا عبد الله بن صالح ثنا أبو مصعب (احمد بن القاسم) ثنا إبراهيم بن قدامة (الجمحی) عن عبد الله بن محمّد بن حاطب عن أبيه (محمّد بن حاطب بن الحارث) أن النبي صلى الله عليه وسلم كان يأخذ من شاربه وظفره يوم الجمعة.» اما طریق محمّد بن حاطب بن الحارثس: تحقیقش در طریق قبلی از ابوهریرهس گذشت. اما طریق عبدالله بن عمرو بن العاصب: دو طریق دارد؛ طریق اوّل: ابوالشیخ در اخلاق النبی (ج۴ص۱۰۵) و من طریقه الامام البغوی، شرح السنة (ج۱۲ص۱۱۲) روایت کرده‌اند: «حدثنا ابن أبي عاصم النبيل نا الحسن بن علي الحلواني نا عمرو بن محمّد نا محمّد بن القاسم الأسدي نا محمّد بن سليمان المشمولي نا عبيد الله بن سلمة بن وهرام عن أبيه عن عبد الله ابن عمرو أن النبي صلى الله عليه وسلم كان يأخذ شاربه وأظفاره كل جمعة.» اما این اسناد «واهی» است چرا که اوّلاً: محمّد بن القاسم الأسدي: امامان احمد و دارقطني وي را «کذّاب» مي‌دانند وامام ابوداود هم می‌گوید: «غير ثقة ولا مأمون أحاديثه موضوعةٌ» وامام یحیی بن معین هم گفته است: «لیس بشیء یکذب» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۹ص۴۰۷) / ابن حجر، تقريب التهذيب (ش۶۲۲۹) / یحیی بن معین، معرفة الرجال روایة ابن محرز (ج۱ص۵۰)] وثانیاً: محمّد بن سليمان بن مشمول المشمولي المخزومي: امام نسایی گفته است: «ضعیفٌ» وامام ابوحاتم گفته است: «ضعیف الحدیث» وامام ابن عدی گفته است: «عامة ما يرويه لايتابع عليه متنا واسنادا» وامام ابن حزم هم می‌گوید: «منکر الحدیث» وامامان عقیلی وساجی و دولابی وابن الجارود هم وی را در «الضعفاء» آورده‌اند وامام ابن حبان وی را در «ثقات» آورده و ابن شاهین از یحیی بن معین نقل کرده که گفته است: «ثقةٌ»! [ابن حجر، لسان المیزان (ج۵ص۱۸۵)] وثالثاً: عبيد الله بن سلمة بن وهرام: امام ذهبی گفته است: «روى الكتاني عن أبي حاتم تليينه» وامام علی بن المدنی هم گفته است: «لااعرف عبيد الله بن سلمة بن وهرام هذا» وامام ازدی هم گفته است: «منکر الحدیث» [میزان الاعتدال (ج۳ص۹) / ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل (ج۵ص۳۱۸) / ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۱۰۵)]. طریق دوّم: ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی (ش۸۸۶) روایت کرده است: «حدثنا يعقوب (بن حمید) حدثنا ابن أبي فديك عن إبراهيم بن قدامة الجمحي عن عبد الله بن عمرو (بن العاص) رضي الله عنه أن النبي صلى الله عليه وسلم كان يأخذ من شاربه وظفره يوم الجمعة» و در طریق ابوهریرهس توضیح دادیم که إبراهيم بن قدامة الجمحي «ضعیف» بوده در این روایت «اضطراب» شده است. ب) عائشهل روایت کرده است: «قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: من قلم اظفاره يوم الجمعة وقى من السوء إلى مثلها.» (واهي): طبرانی، المعجم الاوسط (ج۵ص۸۵) روایت کرده است: «حدثنا عبدالرحمن بن سلم قال حدثنا أحمد بن ثابت فرخويه الرازى قال حدثنا العلاء بن هلال الرقي قال حدثنا يزيد بن زريع عن ايوب عن بن ابي مليكة عن عائشة قالت قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: من قلم اظفاره يوم الجمعة وقى من السوء إلى مثلها» واحمد بن ثابت هم متابعه شده وامام ابن حبان در المجروحین (ج۲ص۱۱۵) گفته است: «رواه المنكدر (بن محمّد) عن هلال بن العلاء عن أبيه عن يزيد بن زريع عن أيوب عن ابن مليكة عن عائشة عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: من قلم أظفاره يوم الجمعة عافاه الله من السوء كله إلى يوم الجمعة الاخرى.» اما این روایت «واهی» است چرا که العلاء بن هلال بن عمرو أبي عطية الباهلي: امام ابوحاتم گفته است: «منكرُ الحديث ضعيفٌ؛ عنده عن يزيد بن هارون أحاديثٌ موضوعةٌ.» وامام نسایی هم گفته است: «هلال بن العلاء روى عن أبيه (هلال بن العلاء) غير حديث منكر فلاأدري منه أتى أو من أبيه» وامام خطیب بغدادی هم گفته است: «في بعض حديثه نكرةٌ» وامام ابن حبان هم گفته است: «يقلب الأسانيد ويغير الأسماء فلا يجوز الاحتجاج به» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۸ص۱۹۳)]. ج): «قال رسول الله ج: «من قلم أظافيره يوم الجمعة قبل الصلاة أخرج الله منه كل داء وأدخل مكانه الشفاء والرحمة.» (واهي): این روایت از طریق عبدالله بن عباس وحمید بن عبدالرحمن الحمیری از رسول الله ج روایت گردیده است: اما طریق عبدالله بن عباسب: ابونعیم، اخبار اصفهان (ج۳ص۴۳۵) روایت کرده است: «حدثنا عبد الرحمن بن محمّد بن أحمد المذكر ثنا أبو محمّد جعفر بن أحمد بن يزيد بن عبد الله القطان ثنا أبي ثنا أبو داود ثنا طلحة بن عمرو عن عطاء عن ابن عباس أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: من قلم أظافيره يوم الجمعة قبل الصلاة أخرج الله منه كل داء وأدخل مكانه الشفاء والرحمة.» اما این اسناد هم «واهی» است چرا که طلحة بن عمرو بن عثمان الحضرمي: امامان احمد بن حنبل و نسایی وعلی بن الجنید و ابن حجر گفته‌اند: «متروك الحديث» وامامان بخاری و یحیی بن معین هم گفته‌اند: «ليس بشىء» وامام ابن عدی هم گفته است: «عامة ما يرويه لايتابعونه عليه و هذه الأحاديث عامتها مما فيه نظر» وامام ابن سعد هم گفته است: «کان کثیر الحدیث ضعیفاً جداً» وامام دارقطنی و ابوزرعه و عجلی گفته‌اند: «ضعیفٌ» وامام ابن حبان هم گفته است: «کان ممن يروى عن الثقات ما ليس من أحاديثهم لايحل كتب حديثه و لاالرواية عنه إلا على جهة التعجب.» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۵ص۲۳) ابن حجر، تقريب التهذيب (ش۳۰۳۰)]. اما طریق حمید بن عبدالرحمن الحمیری: عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۶۹) روایت کرده است: «عبد الرزاق عن رجل من أهل البصرة أن عبد الرحمن بن عبد الله ( بن کیسان) أخبره عن أبي حميد الحميري قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: من قلم أظفاره يوم الجمعة أخرج الله منه الداء وأدخل عليه الدواء.» اما این روایت «واهی» است چرا که اوّلاً: راوی آن «مبهم» است (عن رجلٍ من أهل البصرة) وثانیاً: ابن ابی شیبه (ج۲ص۶۵) روایت کرده است: «حدثنا معاذ (بن معاذ) عن (عبد الرحمن بن عبد الله بن عتبة) المسعودي عن (عبیدالله) ابن حميد بن عبد الرحمن عن أبيه (حمید بن عبدارحمن) أنه قال: فيمن قلم أظافره يوم الجمعة أخرج الله منها الداء وأدخل فيها الشفاء.» و می‌بینیم که این روایت، قول حمید بن عبدالرحمن است. ورجالش «ثقة» و مترجم در تهذیب هستند فقط عبدالرحمن بن عبد الله بن عتبة المسعودي در واخر عمر دچار اختلاط گردیده لکن معاذ بن معاذ العنبری قبل از اختلاط از وی روایت کرده است [سیوطی، تدریب الراوی (ج۲ص۳۷۵)] وعبيد الله بن حميد بن عبد الرحمن الحمیری: امام ابن حبان وی را در «ثقات» آورده است وامام ابن حجر گفته است: «مقبولٌ» وامام یحیی بن معین گفته است: «لا اعرف تحقيق امره» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۷ص۹) و تقریب التهذیب (ش۴۲۸۴) / ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل (ج۵ص۳۱۱)] لذا «حسن الحدیث» بوده و اسنادش هم «حسن» است. باید اشاره کنیم که متابعه‌ای دارد وقاضی ابوبکر مالکی، المجالسه و جواهر العلم (ش۱۵۸) روایت کرده است: «حدثنا محمّد بن أحمد المروزي نا عاصم بن علي (بن عاصم) نا (عبد الرحمن بن عبد الله بن عتبة) المسعودي عن (عبیدالله) ابن حميد الحميري عن أبيه قال كان يقال: من قلم أظفاره يوم الجمعة أخرج الله (تعالی) تعالى منه داء وأدخل فيه شفاء.» اما این روایت هم «واهی» است چرا که اوّلاً: قاضی ابوبکر مالک «متهم» است وامام دارقطني مي‌گويد: «أحمد بن مروان الدينوري: يضعُ الحديث» البته امام مسلمه بن قاسم گفته است: «كان ثقة كثير الحديث.» [ابن حجر، لسان الميزان (ج۱ص۳۰۹) وثانیاً: در بالا دیدیم که با همین اسناد و رجال قویتری، از قول حمید بن عبدالرحمن روایت گردیده است. د): «قال رسول الله (صلی الله علیه وسلم): ومن قلم أظفاره يوم الجمعة دخلت فيه الرحمة وخرج منه الذنوب.» (موضوع): ابن الجوزي در الموضوعات (ج۳ص۵۳) روايت كرده است: «أنبأنا المبارك بن على الصدفى أنبأنا سعد الله بن على بن أيوب أنبأنا هناد ابن إبراهيم أنبأنا إسماعيل بن محمّد بن على البخاري حدثنا محمّد بن نصر بن خلف حدثنا سيف بن حفص السمرقندى حدثنا على بن الحسين حدثنا الحسن بن شبل أنبأنا الفضل بن خالد النحوي عن أبى عصمة نوح بن أبى مريم عن عطاء عن أبى هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: ... ومن قلم أظفاره يوم الجمعة دخلت فيه الرحمة وخرج منه الذنوب.» اما این اسناد «موضوع» است چرا که اوّلاً: هناد بن إبراهيم أبوالمظفر النسفي: امام ذهبی گفته است: «أنه راوية للموضوعات والبلايا وقد تكلم فيه» وامام ساعانی هم گفته است: «كان الغالب على روايته المناكير حتى كنت أقول تعليقا روى في مجموعاته حديثا صحيحا إلا ما شاء الله» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۳۱۰)] وثانیاً: أبى عصمة نوح بن أبى مريم: «کذاب» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱۰ص۴۸۶) / ابن حجر، تقريب التهذيب (ش۷۲۱۰)]. هـ): هارون الشید گفته است: « أخذ الأظفار يوم الخميس من السنة وبلغني أن يوم الجمعة ينفي الفقر.َ» (واهی): ابوبکر مالکی، المجالسه و جواهر العلم (ش۱۵۹) روایت کرده است: «حدثنا عبد الله بن مسلم بن قتيبة نا الرياشي قال سمعت الأصمعي يقول: دخلت على هارون الرشيد يوم الجمعة وهو يقلم أظفاره فقلت له في ذلك! فقال: أخذ الأظفار يوم الخميس من السنة وبلغني أن يوم الجمعة ينفي الفقر. فقلت له: يا أمير المؤمنين! وتخشى أنت أيضا الفقر؟! فقال: يا أصمعي! وهل أحد أخشى للفقر مني؟!» اما این روایت هم «واهی» است چرا که اوّلاً: قاضي ابوبکر مالک «متهم» است وامام دارقطني مي‌گويد: «أحمد بن مروان الدينوري: يضعُ الحديث» البته امام مسلمه بن قاسم گفته است: «كان ثقة كثير الحديث.» [ابن حجر، لسان الميزان (ج۱ص۳۰۹)] وثانیاً: هارون الرشید اسنادش را برای ما بیان ننموده است. [۲۸۱] در صورتیکه نمازگزلر نیز همچون خطیب به اقتدا به پیامبر ج عمامه سیاه یا سفید بر سر بگذارد مندوب است ولی باید دقّت داشت روایاتی که این عمل را دارای فضیلت خاص یا تأکید کننده این عمل می‌باشند به طور کلی جعلی و موضوع می‌باشند. روایت‌های بیان شده در این زمینه عبارتند از: الف): «إن لله ملائكة موكلين بأبواب الجوامع يوم الجمعة يستغفرون لأصحاب العمائم البيض.» (موضوع): خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۱۴ص۲۰۶) روایت کرده است: «أخبرنا أبو القاسم عبد العزيز بن بندار بن على الشيرازي بمكة أخبرنا احمد بن محمّد بن عمرو الجيزي بمصر حدثنا أبو الحسين عثمان بن محمّد الذهبي حدثنا محمّد بن السرى بن سهل بن عبد الرحمن الدوري حدثنا يحيى بن شبيب اليماني حدثنا حميد الطويل عن أنس بن مالك قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم ان لله ملائكة موكلين بابواب الجوامع يوم الجمعة يستغفرون لأصحاب العمائم البيض.» اما این اسناد «موضوع» است؛ چرا که يحيى بن شبيب اليماني: امام خطیب بغدادی گفته است: «روى عنه محمّد بن السرى بن سهل الدوري وعلى بن محمّد بن الفتح العسكري وغيرهما أحاديثٌ باطلةٌ.» وامام ابن حبان هم گفته است: «يحدث عن الثوري بما لم يحدث به قط، لايجوز الاحتجاج به» و امام ذهبی هم در مورد این روایتش گفته است: «وضعه على حميد الطويل» وامامان حاكم نیشابوری وأبو سعيد النقاش وأبو نعيم اصفهانی هم گفته‌اند: «يروي عن الثوري وغيره أحاديث موضوعات» [خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۱۴ص۲۰۶) / ابن الجوزی، الموضوعات (ج۲ص۱۰۶) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج۴ص۳۸۵) / ابن حجر، لسان المیزان (ج۶ص۲۶۱)]. ب): «صلاة بعمامة تعدل خمسا وعشرين صلاة بغير عمامة، وجمعة بعمامة تعدل سبعين جمعة بغير عمامة، إن الملائكة ليشهدون الجمعة معتمين، ولا يزالون يصلون على أصحاب العمائم حتى تغرب الشمس.» (موضوع): ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۳۷ص۳۵۴) روایت کرده است: «أخبرنا أبو محمّد عبدان بن زرين بن محمّد الدويني نا نصر بن إبراهيم أنا أبو الفرج عبد الوهاب بن الحسين بن عمر بن برهان أنا أبو عبد الله الحسين بن محمّد بن عبيد العسكري أنا إبراهيم بن أيوب المخرمي نا أحمد بن محمّد الرقي نا عيسى بن يونس نا العباس بن كثير نا يزيد بن أبي حبيب عن ميمون بن مهران قال دخلت على سالم بن عبد الله بن عمر فحدثني وحدثته مليا ثم التفت إلي فقال يا أبا أيوب ألا أخبرك بحديث تحبه وتحمله عني وتحدث به قال قلت بلى قال دخلت علي ابي عبد الله بن عمر بن الخطاب وهو يتعمم فلما فرغ التفت إلي فقال أتحب العمامة قلت بلى قال فأحبها وأعربها تجل وتوقر وتكرم ولا يراك الشيطان ألا ولي سمعت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يقول: صلاة تطوع أو فريضة بعمامة تعدل خمسا وعشرين صلاة بلا عمامة وجمعة بعمامة تعدل سبعين جمعة بلا عمامة اي بني اعتم فإن الملائكة يشهدون يوم الجمعة معتمين فيسلمون على أهل العمائم حتى تغيب الشمس.» اما این روایت هم «موضوع» است چرا که اوّلا:ً چیزی از عباس بن كثير الرقي وأحمد بن محمّد الرقي وعيسى بن يونس نیافتم و «مجهول» هستند وثانیاً: امام ابن حجر در مورد این روایت گفته است: «موضوعٌ وفي سنده من لم أعرفه ولاأدري الآفة ممّن.» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۳ص۲۴۴)]. ج): «إن الله وملائكته يصلون على أصحاب العمائم يوم الجمعة.» (موضوع): عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج۱ص۱۱۵) / طبرانی، مسند الشامیین (ج۴ص۳۳۶) و من طریقه ابونعیم، حلیة الاولیاء (ج۵ص۱۹۰) / ابن عدی، الکامل (ج۱ص۳۴۷) / رافعی، التدوین فی اخبار قزوین (ج۱ص۳۳۸) از طریق (يوسف بن عدي و أبو المحياة یحیی بن یعلی) روایت کرده‌اند: «ثنا أيوب بن مدرك عن مكحول عن أبي الدرداء قال قال رسول الله (صلی الله علیه وسلم): إن الله وملائكته يصلون على أصحاب العمائم يوم الجمعة.» اما این اسناد «موضوع» است چرا که: أيوب بن مدرك الحنفي: امام یحیی بن معین گفته است: «ليس بشيء؛ مرة كذابٌ» وامام ازدی هم گفته است: «هذا من وضع أيوب» وامامان نسایی وابوحاتم و دارقطنی گفته‌اند: «متروکٌ» وامام ابن حبان هم گفته است: «روى أيوب بن مدرك عن مكحول نسخةً موضوعةً» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۱ص۴۸۸) / ابن الجوزی، الموضوعات (ج۲ص۱۰۶)]. [۲۸۲] عمرو بن حريثس روایت کرده که: «أن النبي ج خطب الناس وعليه عمامة سوداء.» «پیغمبر ج برای مردم در حالی خطبه ایراد می‌فرمودند که عمامة سیاه بر سر داشتند.» (صحیح): مسلم (ش۳۳۷۷و۳۳۷۸) / ابن ماجه (ش۳۵۸۴و۱۱۰۴) از طریق (وکیع بن الجراح وابواسامه و سفيان بن عيينة) روایت کرده‌اند: «عن مساور الوراق عن جعفر بن عمرو بن حريث عن أبيه كأنى أنظر إلى رسول الله (صلى الله عليه وسلم) على المنبر وعليه عمامة سوداء وفی زاد ابواسامه: «قد أرخى طرفيها بين كتفيه.» با وجود اثبات حکم، در این زمینه روایت منکر و غیر قابل احتجاجی نیز وارد است که چون در مسلم آمده لذا به آن اشاره می‌کنیم. جابرس: «أن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) دخل يوم فتح مكة وعليه عمامة سوداء.» (منکر): مسلم (ش۳۳۷۵و۳۳۷۶) / ابوداود (ش۴۰۷۸) / ترمذی (ش۱۷۳۵) / نسایی (ش۲۸۶۹) / بیهقی، السنن الکبری (ش۶۱۹۱و۱۰۱۲۶) / ابونعیم، المستخرج علی مسلم (ش۳۱۵۹) / ابن سعد، الطبقات الکبری (ج۲ص۱۴۰) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۲ص۲۴۴وج۴ص۳۷۱وج۵ص۳۰۸وج۷ص۹۹) / طحاوی، شرح معانی الآثار (ج۲ص۲۵۸) / ابن حبان (ش۵۴۲۵و۳۷۲۲) / نسایی، السنن الکبری (ش۳۸۵۲و۹۷۵۵) / ابویعلی، المسند (ش۲۱۴۶) / احمد، المسند (ش۱۴۹۰۴) / ابن الجعد، المسند (ش۳۳۱۶) / طیالسی، المسند (ش۱۸۵۵) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۸ص۵۳۶) / ابوعبدالله الصوری، الفوائد العوالي المؤرخة (ص۱۲۳) / تمام رازی، الفوائد (ش۱۳۴۷) / حديث أبي الفضل الزهري (ش۳۲۷) / مشيخة الآبنوسي (ش۳۶) / ابن الاعرابی، المعجم (ش۹۸۲) / ابن المقری، المعجم (ش۶۶۹) از طریق (معاوية بن عمار وحماد بن سلمه وهشام الدستوایی وجامع بن أبي راشد) روایت کرده‌اند: «عن أبي الزبير عن جابر أن النبي صلى الله عليه و سلم دخل يوم فتح مكة وعليه عمامة سوداء» اما اين روایت «منکر» است چرا که اوّلاً: ابوالزبیر المکی «مدلس» بوده وعنعنه کرده است [ابن حجر، تعریف اهل التدیس بمراتب اهل التقدیس (ش۱۰۱)] ومعلوم نیست که این روایت را از چه کسی شنیده است وثانیاً: پیامبر ج هنگام ورود به مکه عمامه‌ی معصفر (زرد رنگ) داشته است وبخاري (ش۱۸۴۶و۳۰۴۴و۵۸۰۸) / مسلم (ش۳۳۷۴) / ابوداود (ش۲۶۸۷) / ترمذی (ش۱۶۹۳) / نسایی (ش۲۸۶۸) / ابن ماجه (ش۲۸۰۵) از طریق (هشام بن عمار وسويد بن سعيد ویحیی بن یحیی وعبدالله بن مسلمه وعبدالله بن یوسف وقتیبه بن سعید) روایت کرده‌اند: «أخبرنا مالك عن الزهری عن أنس بن مالكس أن رسول الله صلى الله عليه وسلم دخل عام الفتح وعلى رأسه المغفر» اما طريق عبدالله بن عمرب ابن ماجه (ش۳۵۸۶) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۶ص۴۶) از طریق (عبدالله بن المبارك) روايت كرده‌اند: «أنبأنا موسى بن عبيدة عن عبد الله ابن دينار عن ابن عمر أن النبي صلى الله عليه و سلم دخل يوم فتح مكة وعليه عمامة سوداء» اما این روایت هم «واهی» است چرا که اوّلاً: موسى بن عبيدة الربذى: «ضعيف الحديث» بوده اما زمانی که از عبدالله بن دینار روایت کند «شدید الضعف» است ودر این روایت هم از «عبدالله بن دینار» روایت کرده است. [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱۰ص۳۵۵) وتقريب التهذيب (ش۶۹۸۹)] وثانیاً: پیامبر ج هنگام ورود به مکه عمامه‌ی معصفر (زرد رنگ) به سر داشته است ودیدیم که «أنس بن مالك رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم دخل عام الفتح وعلى رأسه المغفر» اما طریق انس بن مالکس: دو طریق دارد؛ طریق اوّل: ابوعبدالله الصوری، الفوائد العوالي المؤرخة (ص۱۳۲) روایت کرده است: «أخبرنا أبو القاسم موسى بن عيسى بن عبد الله السراج قراءة عليه حدثنا ابوبکر (بن ابی داود) عبد الله بن سليمان بن الاشعث حدثنا اسحاق بن الاخيل العبسي حدثنا عثمان بن عبد الرحمن حدثنا ابن ابي الموال عن الزهري عن أنس أن النبي صلى الله عليه وسلم دخل يوم فتح مكة وعليه عمامة سوداء.» اما اين روايت «منکر» است چرا که اوّلاً: همین روایت از انس بن مالک با لفظ: «علیه المغفر» روایت شده است وبخاري (ش۱۸۴۶و۳۰۴۴و۵۸۰۸) / مسلم (ش۳۳۷۴) / ابوداود (ش۲۶۸۷) / ترمذی (ش۱۶۹۳) / نسایی (ش۲۸۶۸) / ابن ماجه (ش۲۸۰۵) از طریق (هشام بن عمار وسويد بن سعيد ویحیی بن یحیی وعبدالله بن مسلمه وعبدالله بن یوسف وقتیبه بن سعید) روایت کرده‌اند: «أخبرنا مالك عن الزهری عن أنس بن مالك رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم دخل عام الفتح وعلى رأسه المغفر» ثانیاً: همین حدیث از ابوبکر بن ابی داود از طریق (ابوالزبیر عن جابر) آمده است وحديث أبي الفضل الزهري (ش۵۵۴) روایت کرده است: «نا عبد الله بن سليمان بن الأشعث أبو بكر نا إسحاق بن الأخيل نا معاوية بن هشام نا سفيان الثوري عن عمار الدهني عن أبي الزبير عن جابر: أن النبي صلى الله عليه وسلم دخل مكة وعلى رأسه عمامة سوداء» وگفتیم که ابوالزبیر مکی هم «مدلس» است. طریق دوّم: ابن عبدالبر، التمهید (ج۶ص۱۷۱) گفته است: «روى محمّد بن سليم بن الوليد العسقلاني عن محمّد بن أبي السرى عن عبدالرزاق عن مالك عن ابن شهاب عن أنس بن مالك قال دخل رسول الله صلى الله عليه و سلم يوم الفتح وعليه عمامة سوداء» اما اين روايت «واهی» است چرا که اوّلاً: محمّد بن سليم بن الوليد العسقلاني: امام دارقطنی گفته است: «ليس بثقة» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۵ص۱۹۳)] وثانیاً: دیدیم که از امام مالک مخالفش نقل گردیده است: «مالك عن الزهری عن أنس بن مالك رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم دخل عام الفتح وعلى رأسه المغفر». در زمینۀ استحباب عمامۀ سفید هم باید اشاره کرد که باتوجه به توصیۀ أکید پیامبر ج به پوشیدن لباس سفید استنباط می‌شود سفید بودن آن نیز مستحب می‌باشد. عبدالله‌بن عباسب روایت کرده که پیامبر ج فرمودند: « البسوا من ثيابكم البياض، فإنها من خير ثيابكم، وكفنوا فيها موتاكم، وإن خير أكحالكم الإثمد: يجلو البصر، وينبت الشعر.» «لباس سفید بپوشید؛ چرا که از بهترینِ لباس‌های شماست و مردگانتان را با (پارچۀ) سفید کفن کنید و بهترین سرمة چشم، سنگ سرمه (آنتیموان) است که چشم را جلا داده و باعث رشد مو(ی مژه‌ها) می‌شود.» (صحیح): ابوداود (ش۳۸۸۰و۴۰۶۳) / احمد، المسند (ش۳۸۷۸) ازطریق (احمد بن یونس) روایت کرده است: «حدثنا زهير (بن معاویة) حدثنا عبد الله بن عثمان بن خثيم عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): البسوا من ثيابكم البياض فإنها من خير ثيابكم وكفنوا فيها موتاكم.» وزهیربن معاویة هم متابعه شده واحمد، المسند (ش۲۲۱۹و۲۴۷۹و۳۴۲۶) / ترمذی (ش۹۹۴) / ابن ماجه (ش۱۴۷۲و۳۵۶۶) / بیهقی، السنن الکبری (ش۹۲۱۷) وشعب الایمان (ش۶۳۱۸) / ضیاء المقدسی، الاحادیث المختاره (ج۱۰ص۱۹۷-۲۰۰) / حاکم، المستدرک (ش۷۳۷۸و۱۳۰۸) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۴ص۷) والمعجم الصغیر (ج۱ص۲۳۸) والمعجم الکبیر (ج۱۲ص۶۴-۶۶) / ابن حبان (ش۵۴۲۳) / بزار (ش۵۰۹۲-۵۰۹۳) / حمیدی، المسند (ش۵۲۰) / شافعی، المسند (ش۱۵۷۶) / شهاب القضاعی، المسند (ش۱۲۵۳) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۳ص۱۵۲) / عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۴۲۹) / ابونعیم، اخبار اصفهان (ج۱ص۳۷۵) / ابن المقری، المعجم (ش۸۲۲) / ابن شاهین، ناسخ الحديث ومنسوخه (ش۵۹۶و۵۹۵) / خطیب بغدادی، المتفق والمفترق (ج۲ص۱۲۷) / ابن شاهین، ناسخ الحدیث ومنسوخه (۵۹۵) / ابوطاهر السلفی، الطیوریات (ش۹۴۹) / بغوی، شرح السنة (ج۵ص۳۱۴) / ابن العدیم، بغية الطلب في تاريخ حلب (ج۳ص۹۴) از طریق (عبدالله بن رجاء وبشر بن المفضل ویحیی بن سلیم وسفيان الثوري وزائدة بن قدامة و عبدالرحمن بن عبدالله المسعودی و روح بن القاسم ومعمر بن راشد وحماد بن سلمه و ابوعوانه و داود بن عبدالرحمن وشجاع بن الولید و وهیب بن خالد) روایت کرده‌اند: «عن عبد الله بن عثمان بن خثيم ... .» و عبدالله بن عثمان بن خثيم هم متابعه شده وطبرانی، المعجم الکبیر (ج۱۲ص۴۵) ازطریق (حکیم بن جبیر وعثمان بن حکیم) روایت کرده‌اند: «حدثنا يعقوب بن غيلان العماني ثنا أبو كريب ثنا أحمد بن يونس عن أبي بكر عياش عن نصير بن أبي الأشعث عن حكيم بن جبير عن سعيد بن جبير ... .» و رجال ابوداود «رجال صحیحین» بوده جز عبدالله بن عثمان بن خثيم که «رجال صحیح مسلم» می‌باشد واسنادش هم «صحیح» است. وامام ترمذی هم گفته است: «حدیثٌ حسنٌ صحیحٌ» وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حدیثٌ صحیح الاسناد ولم یخرجاه» وامامان ذهبی وابن القطان وابن الملقن وابن حبان ونووی هم گفته‌اند: «حدیثٌ صحیحٌ» [ترمذی (ش۹۹۴) / حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۷۳۷۸) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج۴ص۶۷۲و۶۷۲) وتحفة المحتاج إلى أدلة المنهاج (ج۱ص۵۹۰) / نووی، المجموع (ج۷ص۲۱۵)] ونیز سمره ‌بن جندبس روایت می‌کند که پیامبر ج فرمودند: «البسوا الثياب البياض فإنها أطيب وأطهر.» «لباس سفید بپوشید که آن پاکتر و زیباتر است.» (صحیح): احمد، المسند (ش۲۰۱۸۵) / بیهقی، السنن الکبری (ش۶۳۱۹و۶۹۳۸) / ابونعیم، اخبار اصبهان (ش۱۱۸۰) از طریق (جعفر بن عون وفضل بن الدکین ویزید بن هارون و بكر بن بكار) روایت کرده‌اند: «أخبرنا (عبد الرحمن) المسعودى عن حبيب بن أبى ثابت والحكم بن العتیبه عن ميمون بن أبى شبيب عن سمرة بن جندب قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): البسوا الثياب البياض فإنها أطيب وأطهر وكفنوا فيها موتاكم.» وعبد الرحمن مسعودی هم متابعه شده وعبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۴۲۹) / احمد، المسند (ش۲۰۱۵۴) / حاکم، المستدرک (ش۷۳۷۹و۱۳۰۹) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۴ص۱۸۲) والمعجم الکبیر (ج۷ص۱۸۱و۱۸۰) / ابونعیم، حلیة الاولیاء (ج۴ص۳۷۸) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۴ص۱۹۸) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۳ص۱۵۲) / ابن سعد، الطبقات الکبری (ج۱ص۳۴۷) / عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۴۲۸) / طیالسی، المسند (ش۹۳۶) / التاسع من فوائد البختري (ش۳۴) / خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی (ش۸۸۱) / جزء بيبي بنت عبد الصمد الهروية (ش۴۷) / أمالي أبي إٍسحاق لإبراهيم بن عبد الصمد (ش۱۰۱) / بغوی، شرح السنة (ج۱۲ص۱۸) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۴ص۱۹۸) / ابن حیان، طبقات المحدثین (ج۳ص۶۰۶) / نسایی، السنن الکبری (ش۹۵۶۴) از طریق (حمزة الزيات وسفيان الثوری وقیس بن الربیع ومقاتل) روایت کرده‌اند: «عن حبيب بن أبي ثابت عن ميمون بن أبي شبيب ... .» ومیمون بن شبیب هم متابعه شده وابن الجارود، المنتقی (ش۵۲۳) / رویانی، المسند (ش۷۹۵) / حاکم، المستدرک (ش۷۳۷۵) از طریق (ابوقلابة وابوالمهلب) روایت کرده‌اند: «عن سمرة بن جندب ... .» ورجال احمد، المسند (ش۲۰۱۸۵) «رجال صحیح» بوده واسنادش هم «صحیح» است. باید اشاره کنیم که عبد الرحمن بن عبد الله بن المسعودي در اواخر عمر دچار «اختلاط» گردیده است؛ اما (جعفر بن عون وفضل بن الدکین) قبل از اختلاط از وی روایت کرده‌اند [سیوطی، تدریب الراوی (ج۲ص۳۷۵)] لذا این روایتش صحیح است. وهرچند که حبیب بن ابی ثابت «مدلس» است [ابن حجر، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (ش۶۸)] اما الحکم بن العتیبه وی را متابعه نموده است. وامام ابن الملقن گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ» وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حديثٌ صحيحٌ على شرط الشيخين ولم يخرجاه» وامام ترمذی هم گفته است: «حدیثٌ حسنٌ صحیحٌ» وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط البخاری ومسلم» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۷۳۷۹) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج۴ص۶۷۲)]. [۲۸۳] (صحيح): ابوداود (ش۴۵۵) / ترمذي (ش۵۹۴) / ابن ماجه (ش۷۵۹و۷۵۸) / احمد، المسند (ش۲۶۳۸۶) / ابن حبان (ش۱۶۳۴) / ابن منذر، الاوسط (ش۲۴۵۷) / طحاوي، شرح مشکل الآثار (ج۷ص۵۶) / ابن عبدالبر، التمهيد (ج۱۴ص۱۶۰) / ابن عدي، الکامل فی الضعفاء (ج۵ص۸۳) / خطيب بغدادي، تاريخ بغداد (ج۶ص۱۵۲وج۱۲ص۲۳۴) / بيهقي، السنن الکبري (ش۴۴۸۰) / طوسی، المستخرج علی ترمذی (ج۳ص۱۶۵) / ابویعلی، المسند (ش۴۶۹۸) / ابن حزم، المحلی (ج۱ص۱۷۲) / بغوی، شرح السنة (ج۲ص۳۹۹) / عقیلی، الضعفاء (ج۳ص۳۰۹) / حدیث السراج بروایة الشحامی (ش۷۶۸) / ابن خزیمه (ش۱۲۹۴) از طريق (عبدالله بن مبارک ومالک بن سعير وزائدة بن قدامه وعامر بن صالح) روايت کرده اند: «أنبأنا هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة: أن رسول الله صلى الله عليه و سلم أمر بالمساجد أن تبنى في الدور وأن تطهر وتطيب.» و رجالش رجال «صحيحين» بوده البته آن را مرسل هم روايت کرده اند وترمذي (ش۵۹۵و۵۹۶) از طريق (عبدة بن سليمان و وکيع بن الجراح و سفيان بن عيينه) روايت کرده است: «عن هشام بن عروة عن أبيه: أن النبي صلى الله عليه و سلم أمر رسول الله ... .» اما چون رجال موصول و مرسل هردو جمعي از ثقات بوده نشان مي‌دهد که هشام بن عروه آن را به دو طريق روايت کرده است لذا شک از هشام بن عروه است ونه ساير روات! ولي متابعه‌اي دارد واحمد، المسند (ش۲۳۱۴۶) روايت کرده است: «ثنا يعقوب (بن ابراهيم) ثنا أبي عن (محمّد) بن إسحاق حدثني عمرو بن عبد الله بن عروة بن الزبير عن جده عروة عمن حدثه من أصحاب رسول الله صلى الله عليه و سلم قال: كان رسول الله صلى الله عليه و سلم يأمرنا ان نصنع المساجد في دورنا و ان نصلح صنعتها ونطهرها» و رجالش همه «ثقة» بوده جز عمرو بن عبد الله بن عروة بن الزبير که امام بخاري و مسلم از وي «روايت نموده اند» و امام ابن حبان هم وي را در «ثقات» آورده است و جمعي از ثقات هم از وي روايت نموده اند [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۷ص۴۶۹)] لذا «حسن الحديث» است و اسناد روايت هم «حسن» مي‌گردد. بايد اشاره كنيم كه محمّد بن اسحاق بن يسار به دليل روايت از فاطمه بنت قيس توسط امام مالک و هشام بن عروه و يحيي بن سعيد قطان تضعيف شده است؛ چرا که شوهر فاطمه هشام بن عروه مي‌گويد: ابن اسحاق از زنم روايت کرده در حاليکه هيچگاه وي را نديده است؟! که امامان عجلي و علي بن مديني و احمد بن حنبل و ذهبي آن را رد کرده و از وي دفاع مي‌کنند؛ و مي‌گويند مگر صحابه اي که از عائشهل روايت نموده اند ايشان را ديده اند؟ از طرفي شايد احاديثي که محمّد بن اسحاق از فاطمه روايت کرده در زمان قبل از بلوغش بوده باشد! اما امام ذهبي بازهم به خاطر اينکه امام مالک وي را تضعيف نموده مي‌گويد: تضعيف مالک در وي اثر دارد؛ و من تعجب مي‌کنم چگونه تضعيفش را رد کرده اما بازهم مي‌گويد جرح مالک بر وي تأثير دارد؟ همچنين از امام يحيي بن معين به خاطر قدري بودن تضعيف گرديده اما امام يحيي بن معين مي‌گويد «ولي در روايت حديث ثقة و ثبت است» اما از نظر حفظ آنقدر قوي بوده که امام شعبة بن الحجاج که خودش اميرالمومنينِ في الحديث مي‌باشد در مورد محمّد بن اسحاق بن يسار گفته است: «محمّد بن إسحاق أمير المؤمنين لحفظه» و امام علي بن مديني هم که عالمِ علل حديث مي‌باشد در موردش گفته است: «نظرت في كتب محمّد بن إسحاق فما وجدت عليه الا في حديثين ويمكن أن يكونا صحيحين» و در جايي ديگر هم گفته است: «حديثُه صحيحٌ» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۹ص۴۲) / ذهبي، سير اعلام النبلاء (ج۷ص۳۴)] همچنين چون جهالت صحابي موجب جرح نمي‌باشد پس اسناد این متابعه «حسن» مي‌باشد؛ البته طبق روايت باب مشخص مي‌گردد ظاهرا عائشهل بوده است. لذا اسناد روایت باب «صحیح» است. وامام ابن القطان هم گفته است: «لا شكَّ في صحّته» [ابن القطان، بيان الوهم والإيهام في كتاب الأحكام (ج۵ص۱۳۸)] [۲۸۴] این روایات عبارتند از: الف): أن رسول الله صلى الله عليه وسلم: «جنبوا مساجدكم صبيانكم ومجانينكم وخصوماتكم ورفع أصواتكم وسل سيوفكم وإقامة حدودكم واجمروها فى الجمع.» (واهی): این روای از طریق معاذ بن جبل و واثلة بن اسقع وأبوالدرداء وأبو أمامة از رسول الله ج روایت گردیده است: اما طریق ابوالدرداء وابوامامه وواثلة بن اسقع (رضی الله عنهم) : دو طریق دارد؛ طریق اوّل: بیهقی، السنن الکبری (ش۲۰۷۶۵) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج۸ص۱۳۲) / ابن عدی، الکامل (ج۵ص۲۱۹) / عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج۳ص۳۴۷) از طریق (عبدان بن أحمد بن مخلد بن راهوية و أحمد بن مهران الأصبهانى وابوامیة محمّد بن ابراهیم) روایت کرده‌اند: «حدثنا أبو نعيم عبد الرحمن بن هانئ النخعى حدثنا العلاء بن كثير عن مكحول عن أبى الدرداء وعن واثلة بن الاسقع وعن أبى أمامة رضى الله عنهم كلهم يقول سمعنا رسول الله (صلى الله عليه وسلم) وهو على المنبر يقول: جنبوا مساجدكم صبيانكم ومجانينكم وخصوماتكم ورفع أصواتكم وسل سيوفكم وإقامة حدودكم واجمروها فى الجمع واتخذوا على أبواب مساجدكم مطاهر.» اما این اسناد «باطل» است چرا که اوّلاً: يحيى بن العلاء البجلى: امامان احمد بن حنبل و وکيع بن الجراح وي را «کذاب» دانسته وامامان عمرو بن علي فلاس و دارقطني و نسايي مي‌گويند: «متروک» و امام يحيي بن معين مي‌گويد: «ليس بثقة، ليس بشيء» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱۱ص۲۶۱) و تقريب التهذيب (ش۷۶۱۸)] و ثانیاً: ابونعيم عبد الرحمن بن هانئ نخعي «ضعيف» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۶ص۲۸۹)]. طریق دوّم: ابن ماجه (ش۷۵۰) ابن شبة، تاريخ المدينة المنورة (ج۱ص۲۳) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج۲۲ص۵۷) از طریق (عيسى بن إبراهيم البركي و ابن عائشة ومسلم بن ابراهيم) روایت نموده‌اند: «حدثنا الحارث بن نبهان حدثنا عتبة بن يقظان عن أبي سعد عن مكحول عن واثلة بن الأسقع: أن النبي (صلى الله عليه و سلم) قال: جنبوا مساجدكم صبيانكم ومجانينكم وشراركم وبيعكم وخصوماتكم ورفع أصواتكم وإقامة حدودكم وسل سيوفكم واتخذوا على أبوابها المطاهر وجمّروها في الجمع» اما این اسناد «واهی» است چرا که اوّلاً: الحارث بن نبهان الجرمى «متروک الحديث» مي‌باشد [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۲ص۱۵۸) و تقريب التهذيب (ش۱۰۵۱)] ثانیاً: أبو سعيد الشامى: امامان دارقطني وابن حجر مي‌گوید: «مجهول» و راوی جز عتبة بن یقظان که ضعیف بوده ندارد [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۱۲ص۱۱۱) و تقریب التهذیب (ش۸۱۳۱) / ذهبی، المغنی (ش۷۴۹۰)] و ثالثاً: عتبة بن يقظان الراسبى: امام نسایی می‌گوید: «غير ثقة» وامام دارقطنی هم گفته است: «متروکٌ» وامام علي بن الجنيد هم مي‌گوید: «لايساوي شيئا» وامام ابن حجر هم گفته است: «ضعیفٌ» وامام ابن حبان وی را در «ثقات» آورده است! [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۷ص۱۰۳) و تقریب التهذیب (ش۴۴۴۴) / دارقطنی، السنن (ج۴ص۲۸۱)]. اما طریق معاذ بن جبلس : المعجم الکبیر (ج۲۰ص۱۷۳) / عبدالرزاق (ج۱ص۴۴۱) از طریق (محمّد بن مسلم الطائفي) روایت کرده‌اند: «عن عبد ربه بن عبد الله الشامي عن يحيى بن العلاء عن مكحول رفعه الى معاذ بن جبل ورفعه معاذ: الى النبي (صلى الله عليه و سلم) قال: جنبوا مساجدكم صبيانكم وخصوماتكم وحدودكم وشراءكم وبيعكم وجمروها يوم جمعكم واجعلوا على أبوابها مطاهركم.» اما این اسناد «باطل» است چرا که اوّلاً دیدیم که: يحيى بن العلاء البجلى: امامان احمد بن حنبل و وکيع بن الجراح وي را کذاب «دانسته» و امامان عمرو بن علي فلاس و دارقطني و نسايي مي‌گويند: «متروک» و امام يحيي بن معين مي‌گويد: «ليس بثقة، ليس بشيء» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱۱ص۲۶۱) و تقريب التهذيب (ش۷۶۱۸)] وثانیاً: امام هیثمی گفته است: «مكحول لم يسمع من معاذ» [هیثمی، مجمع الزوائد (ج۲ص۳۶)] وثالثاً: چیزی از عبد ربه بن عبد الله الشامي نیافتم. باید اشاره کنیم که در روایت عبدالرزاق، یحیی بن العلاء افتاده است. ب): حسن بن الحسن بن علی روایت کرده که: «أن رسول الله صلى الله عليه وسلم: أمر بإجمار المسجد يوم الجمعة.» (ضعیف): این رویت را نیافتم لکن امام سیوطی در اللمعة في خصائص يوم الجمعة (ص۵) گفته است: «أخرج الزبير بن بكّار في أخبار المدينة من مرسل الحسن بن الحسن بن علي: أن رسول الله صلى الله عليه وسلم: أمر بإجمار المسجد يوم الجمعة.» اما الحسن بن الحسن بن علی جزء اوساط تابعین است لذا اسنادش «ضعیف» است. [۲۸۵] سهل بن سعدس روایت کرده است: «إن لكم فى كل جمعة حجة وعمرة فالحجة الهجير للجمعة والعمرة انتظار العصر بعد الجمعة.» (موضوع): ابن عدی، الکامل (ج۶ص۳۸) و من طریقه بیهقی، السنن الکبری (ش۶۱۶۱) وشعب الايمان (ش۳۰۴۶) روایت کرده‌اند: «حدثنا القاسم بن مهدى حدثنا أبو مصعب الزهرى حدثنا عبد العزيز بن أبى حازم عن أبيه عن سهل بن سعد الساعدى قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): إن لكم فى كل جمعة حجة وعمرة فالحجة الهجير للجمعة والعمرة انتظار العصر بعد الجمعة.» اما این روایت «موضوع» است چرا که القاسم بن عبدالله بن مهدى الاخميمى: امام دارقطنی گفته است: «متهمٌ بوضع الحديث» وامام ابن عدی گفته است: «عندي لابأس به؛ ولم ار له حديثا منكراً فاذكره» اما امام ذهبی در ردّ این سخنش گفته است: «قد ذكرت له حديثا باطلاً فيكفيه» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۴۶۱)]. وامام ذهبی در مورد این روایتش گفته است: «هذا موضوعٌ باطلً» [ذهبی، میزان الاعتدال (ج۳ص۳۷۲)]. [۲۸۶] (واهي): ابن السني، عمل اليوم والليلة (ش۳۷۴) روايت کرده است: «أخبرنا ابن منيع ثنا حاجب بن الوليد ثنا مبشر ابن إسماعيل ثنا إبراهيم بن قديد عن سمرة الخزاز عن أبي هريرة رضي الله عنه قال: كان رسول الله صلى الله عليه وسلم إذا دخل المسجد يوم الجمعة أخذا بعضادتي باب المسجد ثم قال: اللهم إجعلني أوجه من توجه إليك وأقرب من تقرب إليك وأفضل من سألك ورغب إليك.» اما اين اسناد هم «واهي» است چرا که اوّلاً: إبراهيم بن يزيد بن قديد: امام ابن حجر گفته است: «له مناکيرٌ» وامام ابواحمد حاکم گفته است: «يروي الكذب» وامام بخاري در مورد يک از رواياتش گفته است: «لا اصل له» وامام ابن عدي هم گفته است: «منکرٌ بهذا الاسناد» وامام عقيلي گفته است: «في حديثه وهمٌ وغلط» وامام ابن حبان گفته است: «يعتبر حديثه من غير رواية سعد بن عبد الحميد عنه» [ابن حجر، لسان الميزان (ج۱ص۱۲۴)] وثانياً: چيزي از سمرة الخزاز نيافتم. [۲۸۷] (صحیح): ابوداود (ش۴۶۶) / بیهقی، الدعوات الکبیر (ش۶۸) از طریق (إسماعيل بن بشر بن منصور) روایت کرده‌اند: «حدثنا عبد الرحمن بن مهدى عن عبد الله بن المبارك عن حيوة بن شريح قال لقيت عقبة بن مسلم فقلت له بلغنى أنك حدثت عن عبد الله بن عمرو بن العاص عن النبى (صلى الله عليه وسلم) أنه كان إذا دخل المسجد قال: أعوذ بالله العظيم وبوجهه الكريم وسلطانه القديم من الشيطان الرجيم. قال أقط قلت نعم. قال فإذا قال ذلك قال الشيطان حفظ منى سائر اليوم.» ورجالش «رجال صحیح» بوده جز (إسماعيل بن بشر و عقبة بن مسلم) كه «ثقة» ومترجم در تهذیب می‌باشند. وامام نووی هم گفته است: «حدیثٌ حسنٌ واسناده جیدٌ» وامام ابن حجر هم گفته است: «حسنٌ غريبٌ رجاله موثقون» [نووی، الاذکار (ص۳۱) / ابن حجر، نتائج الافکار (ج۱ص۲۷۷)] [۲۸۸] (صحیح لغیره): دارقطنی، العلل الوارده فی الاحادیث النبویه (ج۱۵ص۱۸۴-۱۹۱) / ابن ماجه (ش۷۷۱) / ترمذی (ش۳۱۴) / ابویعلی (ش۶۷۵۴) / احمد، المسند (ش۲۶۴۱۷) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۱ص۳۷۳وج۷ص۱۲۳) / اسماعیل القاضی، فضل الصلاةعلى النبي (ش۸۲و۸۴و۸۳) / دولابی، الذرية الطاهرة (ش۱۸۸) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۷۰ص۱۱) / اسحاق بن راهویه (ش۱۸۸۴) از طریق (سعير بن الخمس وقيس بن الربيع وعاصم الأحول وليث بن أبي سليم والدراوردي ومحمّد بن أبان وروح بن القاسم وعيسى الأزرق) روایت کرده‌‌اند: «عن عبد الله بن الحسن عن فاطمة بنت الحسين عن فاطمة الكبرى بنت الرسول: أن رسول الله صلى الله عليه وسلم كان إذا دخل المسجد قال ... .» اما این روایت «ضعیف» است چرا که فاطمة بنت الحسين فاطمه نبت النبی را درک نکرده است وامام ترمذی گفته است: «ليس إسناده بمتصل وفاطمة بنت الحسين لم تدرك فاطمة الكبرى إنما عاشت فاطمة بعد النبي صلى الله عليه و سلم أشهرا» [ترمذی (ش۳۱۵)]. اما شواهدی دارد از جمله اینکه آغاز هرکاری با نام الله مستحب می‌باشد؛ وهمچنین ابن حبان (ش۲۰۴۸) / ابوداود (ش۴۶۵) / ابن ماجه (ش۷۷۲) / بیهقی، السنن الکبری (ش۴۴۹۱و۴۴۸۹) / دارمی، السنن (ش۱۳۹۴) / ابن السنی (ش۱۵۶) از طریق (عبدالعزیز الدراوردی وعمارة بن غزية) روایت کرده‌اند: «عن ربيعة بن أبى عبد الرحمن عن عبد الملك بن سعيد بن سويد قال سمعت أبا حميد أو أبا أسيد الأنصارى يقول قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم) إذا دخل أحدكم المسجد فليسلم على النبى (صلى الله عليه وسلم) ثم ليقل اللهم افتح لى أبواب رحمتك فإذا خرج فليقل اللهم إنى أسألك من فضلك.» ورجال ابن حبان (أخبرنا الفضل بن الحباب حدثنا مسدد بن مسرهد عن بشر بن المفضل قال حدثنا عمارة بن غزية ... .) «رجال صحیح» بوده جز ابوخلیفه فضل بن الحباب که امام ذهبی گفته است: «كان ثقةً صادقاً مأموناً أديباً فصيحاً مفوهاً رحل إليه من الآفاق» [ذهبی، سیراعلام النبلاء (ج۱۴ص۸)] لذا اسنادش «صحیح» است. [۲۸۹] (صحیح): مسلم (ش۱۶۸۵و۱۶۸۶) / ابوداود (ش۴۶۵) / نسایی (ش۷۲۹) از طریق (عمارة بن غزية وسليمان بن بلال وعبدالعزیزالدراوردی) روایت کرده‌اند: «عن ربيعة بن أبى عبد الرحمن عن عبد الملك بن سعيد عن أبى حميد - أو عن أبى أسيد - قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): إذا دخل أحدكم المسجد فليقل اللهم افتح لى أبواب رحمتك وإذا خرج فليقل اللهم إنى أسألك من فضلك.» [۲۹۰] (صحیح): بخاری (ش۵۶۹۶) / مسلم (ش۴۱۲۱و۴۱۲۲) / ترمذی (ش۱۲۷۸) از طریق (مروان الفزاری واسماعیل بن جعفر وعبدالله بن المبارك) روایت کرده‌اند: «أخبرنا حميد الطويل عن أنس رضي الله عنه أنه سئل عن أجر الحجام فقال احتجم رسول الله صلى الله عليه وسلم حجمه أبو طيبة وأعطاه صاعين من طعام وكلم مواليه فخففوا عنه وقال إن أمثل ما تداويتم به الحجامة والقسط البحري.» [۲۹۱] این روایات عبارتند از: الف) عبدالله بن عمرب از رسول الله ج روایت کرده که فرموده‌اند: «اجتنبوا الحجامة يوم الأربعاء والجمعة.» (باطل): این روایت از عبدالله بن عمرب پنج طریق دارد؛ طریق اوّل: رویانی، المسند (ش۱۴۴۰) / بزار (ش۵۹۶۹) / بیهقی، السنن الکبری (ش۲۰۰۲۴) / مستدرک (ش۷۴۸۱) /طبری، تهذیب الآثار (ش۲۸۷۶) / معجم أسامي شيوخ لأبي بكر الاسماعيلي (ش۳۱۱) از طریق (عبد الله بن حماد الآملى وعثمان بن سعيد الدارمي وعمر بن الخطاب و محمّد بن اسحاق ومحمّد بن عوف وعلی بن داود) روایت کرده‌اند: «حدثنا ابوصالح عبد الله بن صالح حدثنا عطاف بن خالد عن نافع عن ابن عمر رضى الله عنهما أنه قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): إن فى الجمعة ساعة لايحتجم فيها محتجم إلا عرض له داء لايشفى منه.» اما این اسناد «باطل» است چرا که امام ابوحاتم رازی گفته است: «هو مما أدخل على أبي صالح» و این حدیث را هم «باطل» دانسته است [ابن ابی حاتم، علل الحدیث (ش۲۳۴۶)]. طریق دوّم: ابن ماجه (ش۳۴۸۷) روایت کرده است: «حدثنا محمّد بن المصفي الحمصي حدثنا عثمان بن عبد الرحمن حدثنا عبدالله بن عصمة عن سعيد بن ميمون عن نافع قال قال ابن عمر: يا نافع! تبيغ بي الدم فأتني بحجام واجعله شابا ولا تجعله شيخا ولا صبيا قال: وقال ابن عمر سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول: الحجامة على الريق أمثل وهي تزيد في العقل وتزيد في الحفظ وتزيد الحافظ حفظا فمن كان محتجما فيوم الخميس على اسم الله واجتنبوا الحجامة يوم الجمعة ويوم السبت ويوم الأحد واحتجموا يوم الاثنين والثلاثاء واجتنبوا الحجامة يوم الأربعاء فإنه اليوم الذي أصيب فيه أيوب بالبلاء وما يبدوا جذام ولابرص إلا في يوم الأربعاء أو ليلة الأربعاء.» اما این اسناد «واهی» است چرا که اوّلاً: سعيد بن ميمون: امام ابن حجر می‌گوید: «مجهولٌ وخبره منكرٌ جداً في الحجامة» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۴ص۹۱)] وثانیاً: عبدالله بن عصمة: امامان مزّي وابن حجر مي‌گویند: «مجهولٌ» [ابن حجر، تقریب التهذیب (ش۳۴۷۸) / مزی، تهذیب الکمال (ج۱۵ص۳۱۱)] وثالثاً: عثمان بن عبد الرحمن: امام ابن حجر می‌گوید: «يحتمل أن يكون الطرائفي وإلا فمجهولٌ» [ابن حجر، تقریب التهذیب (ش۴۴۹۷)]. طریق سوّم: حاکم، المستدرک (ش۸۲۵۵) روایت کرده است: «حدثنا الشيخ أبو بكر بن إسحاق أنبأ عمر بن حفص بن عمر السدوسي ثنا عبد الملك بن عبد ربه الطائي ثنا أبو علي عثمان بن جعفر ثنا محمّد بن جحادة عن نافع عن ابن عمر رضي الله عنهما قال نافع قال لي ابن عمر: ابغني حجاما لا يكون غلاما صغيرا ولا شيخا كبيرا فإن الدم قد تبيغ بي وإني سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول: الحجامة تزيد في العقل وتزيد في الحفظ فعلى إسم الله يوم الخميس لا تحتجموا يوم الجمعة ولا يوم السبت ولايوم الأحد واحتجموا يوم الإثنين والثلاثاء وما نزل جذام ولا برص إلا في ليلة الأربعاء.» اما این اسناد هم «واهی» است چرا که اوّلاً: أبو علي عثمان بن جعفر: امام ابن حجر گفته است: «حديثه منكرٌ في الحجامة» وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «لااعرفه» وامام ذهبی در تلخیص مستدرک گفته است: «واهٍ» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۱۳۲) / ذهبی، مستدرک مع تلخیصه (ش۸۲۵۵)] وثانیاً: عبد الملك بن عبد ربه الطائي: امام ذهبی گفته است: «منكرُ الحديث» و همچنین گفته است: «له عن الوليد بن مسلم خبرٌ موضوعٌ» [ذهبی، میزان الاعتدال (ج۲ص۶۵۸)]. طریق چهارم: حاکم، المستدرک (ش۷۴۷۹) / ابن الجوزی، العلل المتناهیة (ش۱۴۶۳) از طریق (جعفر بن محمّد الفريابي و زكريا بن يحيى الساجي و ابو روق احمد بن محمّد الهراني) روایت کرده‌اند: «قال نا عزال بن محمّد قال نا محمّد بن جحادة عن نافع عن ابن عمر رضي الله عنهما قال نافع قال لي ابن عمر: ابغني حجاما لا يكون غلاما صغيرا ولا شيخا كبيرا فإن الدم قد تبيغ بي وإني سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول: الحجامة تزيد في العقل وتزيد في الحفظ فعلى إسم الله يوم الخميس لا تحتجموا يوم الجمعة ولا يوم السبت ولايوم الأحد واحتجموا يوم الإثنين والثلاثاء وما نزل جذام ولا برص إلا في ليلة الأربعاء.» اما این اسناد هم «واهی» است چرا که غزال بن محمّد: امام ذهبی می‌گوید: «لايعرف وخبره منكرٌ في الحجامة» [ذهبی، میزان الاعتدال (ج۳ص۳۳۳)] وهمچنین دیدیم که امام ابوحاتم این روایت را «باطل» دانسته است [ابن ابی حاتم، علل الحدیث (ش۲۳۴۶)]. طریق پنجم: ابن ماجه (ش۳۴۸۷) / ابن عدی، الکامل (ج۲ص۳۰۸) / ابن حبان، المجروحین (ج۲ص۲۴) / خطیب بغدادی، الفقیه و المتفقه (ج۲ص۴۷۶) از طریق (عثمان بن مطر الشيباني) روایت کرده‌اند: «ثنا الحسن بن أبي جعفر حدثني محمّد بن جحادة عن نافع قال قال لي بن عمر يا نافع التمس لي حجاما واجعله رفيقا ان استطعت ولا تجعله شيخا كبيرا ولا صبيا صغيرا فاني سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول الحجامة على الريق أمثل وفيه شفاء وبركة ويزيد في العقل ويزيد في الحفظ ويزيد الحافظ حفظا واحجموا على بركة الله يوم الخميس واجتنبوا الحجامة يوم الأربعاء ويوم الجمعة ويوم السبت ويوم الأحد واحتجموا يوم الإثنين ويوم الثلاثاء فإنه اليوم الذي عافى الله فيه أيوب من البلاء يعني يوم الثلاثاء ولا يبدأ جذام ولا برص الا يوم الأربعاء.» اما این اسناد هم «واهی» است چرا که اوّلاً: الحسن بن أبي جعفر الجفري ازدي: امامان بخاري وزكريا ساجي و ابونعیم اصفهانی گفته‌اند: «منکرُالحدیث» وامام عمروبن علی الفلاس گفته است: «صدوقٌ منكرُالحديث» وامام نسایی گفته است: «متروک الحدیث؛ ضعیفٌ» وامام هیثمی هم گفته است: «متروکٌ» وامام جوزجانی هم گفته است: «واهی الحدیث» وامامان احمد بن حنبل وعلی بن مدینی وعجلی گفته‌اند: «ضعیفٌ» وامام ابوداود گفته است: «ضعيفٌ لاأكتب حديثه» وامامان دارقطنی وابوزرعه وابوحاتم می‌گویند: «ليس بقوى فى الحديث» وامام ابن حبان هم گفته است: «غفل عن صناعة الحديث وحفظه فإذا حدث وهم وقلب الأسانيد و هو لايعلم حتى صار ممن لايحتج به وإن كان فاضلاً» وامام ابن عدی گفته است: «للحسن بن أبى جعفر أحاديثٌ صالحةٌ وهو يروى الغرائب وخاصةً عن محمّد بن جحادة؛ وله عن محمّد بن جحادة غيره ما ذكرت أحاديث مستقيمة صالحة وهو عندي ممن لايتعمد الكذب وهو صدوق.ٌ» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۲ص۲۶۰) / هیثمی، مجمع الزوائد (ج۱ص۷۳) / ابن عدی، الکامل (ج۲ص۳۰۴) / ابونعیم، الضعفاء (ص۷۳)] وثانیاً: عثمان بن مطر الشيبانى: امام يحيي بن معين گفته است: «لیس بشیء؛ ضعيفٌ لايكتب حديثه» وامامان علي بن المديني وهيثمي مي‌گویند: «ضعیف جدّاً» وامام ابوحاتم رازی گفته است: «ضعيفُ الحديث منكرُالحديث أشبه حديثه بحديث يوسف بن عطية» (یوسف بن عطیة متروک الحدیث است) وامام احمد بن حنبل گفته است: «لاأعلمه» وامام نسایی گفته است: «ضعیفٌ؛ ليس بثقة» وامامان بخاری وابواحمد حاکم گفته‌اند: «منکرالحدیث» وامام عقیلی گفته است: «كان يحدث عن الثقات بالمناكير» وامام ابن عدی هم گفته است: «متروكُ الحديث وأحاديثه عن ثابت خاصة مناكيرٌ والضعف على حديثه بيّنٌ.» وامام ابن حبان هم گفته است: «يروى الموضوعات عن الأثبات لايحل الاحتجاج به» وامام صالح بن محمّد هم گفته است: «لايكتب حديثه» وامامان ابوزرعه و دارقطنی وابوداود گفته‌اند: «ضعیفٌ» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۷ص۱۵۴) / هیثمی، مجمع الزوائد (ج۲ص۱۳۳)]. و روایتی هم مخالف آن، به صورت «موقوف» از عبدالله بن عمرب نقل شده است وابن ابی حاتم، علل الحدیث (ش۲۳۴۶) روایت کرده است: «رواه زكريا بن يحيى الوقاد قال حدثنا محمّد بن إسماعيل المرادي عن أبيه عن نافع عن ابن عمر أنه أرسل رسولا فقال ادع لي حجاما ... .» اما این اسناد هم «باطلٌ» است چرا که امام ابوحاتم رازی گفته است: «هذا حديث باطلٌ؛ ومحمّد هذا هو مجهولٌ وأبوه مجهولٌ» وامام ذهبی هم گفته است: «اتى بحديث باطلٍ ولا يدري من هو» [ابن ابی حاتم، علل الحدیث (ش۲۳۴۶) / ابن حجر، لسان لمیزان (ج۵ص۷۸)]. وهمچنین طبری، تهذیب الآثار (ش۲۸۷۷) / مستدرک (ش۷۴۸۰) / ابن الجوزی در العلل المتناهیه (ش۱۴۶۵) از طریق (عمر بن شبة ومحمّد بن عمر بن علي المقدمي) روایت کرده‌اند: «حدثنا عبد الله بن هشام الدستوائي قال نا ابي قال سمعت ايوب السختياني يحدث عن نافع قال قال لي ابن عمر: اذهب فائتني بحجام ولا تأتني بغلام صغير ولا شيخ كبير واحتجموا على بركة الله يوم الخميس واحتجموا يوم الجمعة ولا تحتجموا يوم السبت واحتجموا يوم الاحد واحتجموا يوم الاثنين ويوم الثلاثاء ولا تحتجموا يوم الاربعاء فانه لم يبدأ برص ولا جذام الا يوم الاربعاء» اما این اسناد هم «واهی» است چرا که عبد الله بن هشام الدستوائي: امامان ابوحاتم رازی وهیثمی می‌گویند: «متروکٌ» وامام ساجی هم گفته است: «فيه ضعف لم يكن صاحب حديث» [هیثمی، مجمع الزوائد (ج۵ص۴۰۲) / ابن حجر، لسان المیزان (ج۳ص۳۷۱)]. ب) همچنین از رسول الله ج روایت کرده است: «إن فى الجمعة ساعة لايحتجم فيها محتجم إلا عرض له داء لايشفى منه.» (باطل): به تحقیق قبلی رجوع گردد. ج) علی بن حسینب روایت کرده است: «ان رسول الله (صلی الله علیه وسلم) قال: إن في الجمعة لساعة لايحتجم فيها أحد إلا مات.» (موضوع): ابویعلی، المسند (ش۶۷۷۹) / ابن عدی، الکامل (ج۷ص۱۹۸) از طریق (أبو يعلى والحسن بن سفيان) روایت کرده‌اند: «حدثنا جبارة (بن المغلس) حدثنا يحيى بن العلاء عن زيد بن أسلم عن طلحة بن عبيد الله العقيلي عن الحسين بن علي قال: قال رسول الله (صلى الله عليه و سلم): إن في الجمعة لساعة لايحتجم فيها أحد إلا مات.» اما اين اسناد «موضوع» است چرا که اوّلاً: يحيى بن العلاء البجلى: امامان احمد بن حنبل و وکيع بن الجراح و هیثمی وي را کذّاب «دانسته» و امامان عمرو بن علي فلاس و دارقطني و نسايي مي‌گويند: «متروکٌ» و امام يحيي بن معين مي‌گويد: «ليس بثقة، ليس بشيء» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱۱ص۲۶۱) و تقريب التهذيب (ش۷۶۱۸) / هیثمی، مجمع الزوائد (ج۵ص۱۱۲)] وثانیاً: جبارة بن المغلس الحمانى: امام يحيي بن معين گفته است: «کذابٌ» وامام احمد در مورد بعضی از روایاتش گفته است: «هذه موضوعةٌ أو هى كذبٌ» وامام دارقطنی گفته است: «متروکٌ» وامام ابوزرعه هم: «حدث عنه فى اوّل أمره ثم ترك حديثه بعد ذلك» وامام ابن نمیر گفته است: «ما هو عندى ممن يكذبُ كان يوضع له الحديث فيحدث به وما كان عندى ممن يتعمد الكذب.» وامامان بخاری وابن عدی گفته‌اند: «حدیثه مضطربٌ» وامام ابن حبان گفته است: «كان يقلب الأسانيد ويرفع المراسيل أفسده ـ يعنى الحمانى ـ حتى بطل الاحتجاج بأحاديثه»وامام ابوداود گفته است: «لم أكتب عنه؛ فى أحاديثه مناكيرٌ و ما زلت أراه و أجالسه و كان رجلا صالحاً» وامام مسلمة بن قاسم گفته است: «کان ثقةٌ إن شاء الله» وامام ابوحاتم گفته است: «هو على يدى عدل» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۲ص۵۷)]. [۲۹۲] عائشهل روایت کرده است: «كان رسول الله صلى الله عليه وسلم، إذا ظهر في الصيف، استحب أن يظهر ليلة الجمعة، وإذا دخل البيت في الشتاء استحب أن يدخل ليلة الجمعة.» (واهی): این روایت از طریق عائشةل و عبدالله بن عباسب از رسول الله ج روایت گردیده است: اما طریق عائشهل: بيهقي، شعب الایمان (ش۳۰۴۴) روایت کرده است: «أخبرنا أبو عبد الله الحافظ و محمّد بن موسى قالا ثنا أبو العباس الأصم ثنا محمّد بن إسحاق ثنا إبراهيم بن المنذر ثنا مصعب بن عثمان الزبيري ثنا عامر بن صالح الزبيري عن هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة رضي الله عنها قالت: كان رسول الله صلى الله عليه و سلم إذا ظهر في الصيف استحب أن يظهر ليلة الجمعة و إذا دخل البيت في الشتاء استحب أن يدخل البيت ليلة الجمعة.» اما این روایت «باطل» است چرا که عامر بن صالح بن عبد الله الزبیری: امام یحیی بن معین گفته است: «كان كذاباً يروى عن هشام بن عروة كل حديث سمعه وقد كتبت عامة هذه الأحاديث عنه» وامام نسایی گفته است: «لیس بثقة» وامام ابن عدی هم گفته است: «عامة حديثه مسروقٌ من الثقات وأفراد ينفرد بها» وامام ازدی هم گفته است: «ذاهب الحديث» وامامان دارقطنی و ابن حجر هم گفته‌اند: «متروکٌ» وامام ابونعیم اصفهانی هم گفته است: «روى عن هشام بن عروة المناكير لاشىء» وامام ابن حبان هم گفته است: «كان يروى الموضوعات عن الثقات لايحل كتب حديثه إلا على التعجب» وامام علی بن المدینی هم: «كأنه غمزه وأنكر حديثه» وامام ابوحاتم گفته است: «صالح الحديث ما أرى بحديثه بأسا» وامام احمد بن حنبل گفته است: «ثقةٌ لم يكن صاحب كذب» اما امام یحیی بن معین در نقد این توثیقها گفته است: « قال لى حجاج الأعور: أتانى فكتب عنى حديث هشام بن عروة، عن ابن لهيعة وليث بن سعد ثم ذهب فادعاها فحدث بها عن هشام.» لذا سخن امام یحیی بن معین «صواب» می‌باشد. [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۵ص۷۱) تقریب التهذیب (ش۳۰۹۶)] اما طریق عبدالله بن عباسب : چهار طریق دارد؛ طریق اوّل: ابونعیم، اخبار اصفهان (ج۶ص۴۷) و من طریقه ابن الجوزی، الموضوعات (ش۱۱۶۴) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۳ص۱۹۶) / ابن العدیم، بغية الطلب في تاريخ حلب (ج۳ص۳۱۹) روایت کرده‌اند: «حدثنا أبو بكر بن خلاد ثنا أحمد بن كثير بن الصلت ثنا أبو عبد الله محمّد بن محمّد بن عمر الواقدي ثنا موسى بن داود عن أبي بلال عن خزيمة بن خازم عن الفضل بن الربيع عن المهدي (بن عبدالله) عن المنصور (ابوجعفر عبدالله بن محمّد) عن أبيه (محمّد بن علی الهاشمی) عن جده (علی بن عبدالله) عن ابن عباس قال : كان النبي صلى الله عليه وسلم إذا كان الصيف خرج من البيت ليلة الجمعة وإذا كان الشتاء نزل ودخل البيت ليلة الجمعة.» اما این روایت «واهی» است چرا که أبو عبد الله محمّد بن محمّد بن عمر بن واقدی وخزيمة بن خازم والفضل بن الربيع والمهدي بن عبدالله والمنصور ابوجعفر عبدالله بن محمّد هیچیک توثیق نشده‌اند. واما خطیب بغدادی هم گفته است: «غريبٌ جداً من حديث المهدى عن ابائه وعجيبٌ من رواية الفضل بن الربيع بن يونس الحاجب عن المهدى وعزيزٌ من حديث خزيمة بن خازم القائد عن الفضل لم اكتبه الا بهذا الإسناد.» [خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۳ص۱۹۷)]. طریق دوّم: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۴ص۴۱۴) ومن طریقه ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۱۸ص۸۶) وابن العدیم، بغية الطلب في تاريخ حلب (ج۳ص۴۸۲) روایت کرده‌اند: «أخبرنا أبو الحسن محمّد بن عبيد الله بن محمّد الحنائي حدثنا عبد الله بن محمّد بن جعفر بن شاذان البزاز حدثنا محمّد بن الحسن بن سهل حدثنا عبد الله بن عامر التميمي حدثنا الربيع الحاجب حدثني أبو جعفر المنصور عن أبيه (محمّد بن علی الهاشمی) عن جده (علی بن عبدالله) عن أبي جده (عبدالله بن عباس) قال: كان رسول الله صلى الله عليه و سلم إذا جاء الشتاء دخل البيت ليلة الجمعة وإذا جاء الصيف خرج ليلة الجمعة وإذا لبس ثوبا جديدا حمد الله وصلى ركعتين وكسا الخلق.» امام این اسناد هم «باطل» است چرا که اوّلاً: عبد الله بن محمّد بن جعفر بن شاذان: امام دارقطنی می‌گوید: «کذابٌ» وامام ابن الجوزی هم وی را «متهم به کذب» نموده است وامام ذهبی هم گفته است: «شیخٌ لایعرف» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۳ص۳۴۶) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج۲ص۴۹۵)] وثانیاً: محمّد بن الحسن بن سهل وعبد الله بن عامر والربيع الحاجب وأبوجعفر المنصور همه «مجهول» هستند و توثیقی برای آنها نیافتم. طریق سوّم: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۱۴ص۴۳۴) روایت کرده است: «أخبرني محمّد عبد الملك القرشي أخبرنا محمّد بن العباس الباغندي حدثنا جعفر بن عبد الواحد الهاشمي قال قالت لي زينب ابنة سليمان عن أبيها (سلیمان بن علی) عن جدها (علی بن عبدالله) عن ابن عباس إن النبي صلى الله عليه و سلم كان إذا خرج في الصيف خرج ليلة الجمعة وإذا دخل في الشتاء دخل ليلة الجمعة.» اما این طریق «موضوع» است چرا که جعفر بن عبد الواحد بن جعفر الهاشمی: امام دارقطنی گفته است: «يضعُ الحديث» وامام ابوزرعه گفته است: «روى أحاديث لاأصل لها» وامام ابن عدی گفته است: «يسرقُ الحديث ويأتي بالمناكير عن الثقات؛ له أحاديث كلها بواطيل» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۲ص۱۱۷)] طریق چهارم: طبرانی، المعجم الاوسط (ج۶ص۲۶) / ابن الجوزی، الموضوعات (ش۱۱۶۳) ومن طریقه ابن عدی، الکامل (ج۵ص۱۱) / ابوالشیخ ابن حیان، اخلاق النبی وآدابه (ج۴ص۱۰۱) / ابن بشران، امالی (ش۱۰۱۵) از طریق (اسحاق بن زريق وابوکریب محمّد بن العلاء) روایت کرده‌اند: «حدثنا عثمان الطرائفي قال نا عمر بن موسى عن قتادة عن عكرمة عن ابن عباس ان رسول الله (صلی الله علیه وسلم) كان يخرج اذا خرج في الصيف ليلة الجمعة واذا دخل الشتاء دخل ليلة الجمعة.» اما این اسناد هم «موضوع» است چرا که: عمير بن موسى بن وجيه: امام هیثمی گفته است: «هو وضاعٌ» وامام ابن عدی هم گفته است: «هو ممن يضع الحديث متناً واسناداً» وامام یحیی بن معین گفته است: « كذّابٌ ليس بشيء؛ ليس بثقة» وامام ابوحاتم رازی گفته است: «كان يضعُ الحديث» وامام بخاری گفته است: «منکرُالحدیث» وامام ابوداود گفته است: «ليس بشيء يروي عن قتادة وسماك مناكيرٌ» وامامان نسایی ودارقطنی گفته‌اند: «متروک الحدیث» [هیثمی، مجمع الزوائد (ج۸ص۱۴) / ابن حجر، لسان الميزان (ج۴ص۳۳۲) / ابن عدی، الکامل (ج۵ص۹)]. [۲۹۳] این روایات عبارتند از: الف) ابوبکرس : روایت کرده است: «سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: من زار قبر والديه في كل جمعة فقرأ عندهما أو عنده يس غفر له بعدد كل آية أو حرف.» (موضوع): ابن‌حيان، طبقات المحدثین باصبهان (ج۳ص۳۳۱) ومن طریقه ابونعيم، اخبار اصفهان (ج۱۰ص۲۶) / ابن عدی، الکامل (ج۵ص۱۵۱) / رافعی، التدوین فی اخبار قزوین (ج۱ص۳۴۴) / ابن الشجری، امالی (ج۱ص۳۴۸) / ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۳۶۴) از طریق (أبو علي احمد بن محمّد بن إبراهيم و محمّد بن الضحاك بن عمرو بن أبي عاصم النبيل و شعيب بن بكار) روايت كرده‌اند: «ثنا أبو مسعود يزيد بن خالد (بن یزید) ثنا عمرو بن زياد البقال الخراساني بجنديسابور ثنا يحيى بن سليم (الطائفی) عن هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة عن أبي بكر الصديق رضي الله عنهما قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: من زار قبر والديه في كل جمعة فقرأ عندهما أو عنده يس غفر له بعدد كل آية أو حرف» اما این اسناد «موضوع» است چرا که عمرو بن زياد بن عبد الرحمن بن ثوبان: امام دارقطنی گفته است: «یضعُ الحدیث» امام ابن عدی گفته است: «منكرُالحديث يسرقُ الحديث ويحدث بالبواطيل؛ كان هو يتهم بوضعها» وامام ابن منده هم گفته است: «يعرف بالتاله متروكُ الحديث» وامام ابن عدی هم در مورد این روایت گفته است: «هذا الحديث بهذا الإسناد باطلٌ ليس له أصلٌ» [ابن عدی، الکامل (ج۵ص۱۵۱) / ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۳۶۴)]. ب) ابوهریرهس روایت کرده است: «قال رسول الله (صلی الله علیه وسلم): من زار قبر أبويه، أو أحدهما في كل جمعة، غفر له، وكتب برا.» (واهی): این روایت از ابوهریره و محمّد بن النعمان از رسول الله ج روایت گردیده است: اما طریق ابوهریرهس: طبرانی، المعجم الاوسط (ج۶ص۱۷۵) والمعجم الصغیر (ج۲ص۱۶۰) والمعجم الکبیر (ج۱۹ص۸۵) / رافعی، التدوین فی اخبار قزوین (ج۱ص۱۰۴وج۲ص۳۱) از طریق (محمّد بن المسيب بن إسحاق والنعمان بن شبل الباهلي) روایت کرده‌اند: «حدثني محمّد بن النعمان بن عبد الرحمن عن يحيى بن العلاء الرازي عن عبد الكريم أبي أمية عن مجاهد عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: من زار قبر أبويه أو أحدهما في كل جمعة غفر له وكتب برا.» اما این اسناد «موضوع» است چرا که اوّلاً: يحيى بن العلاء البجلى: امامان احمد بن حنبل و وکيع بن الجراح و هیثمی وي را کذّاب «دانسته» و امامان عمرو بن علي فلاس و دارقطني و نسايي مي‌گويند: «متروکٌ» و امام يحيي بن معين مي‌گويد: «ليس بثقة، ليس بشيء» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱۱ص۲۶۱) و تقريب التهذيب (ش۷۶۱۸) / هیثمی، مجمع الزوائد (ج۵ص۱۱۲)] وثانیاً: عبد الكريم بن أبى المخارق: امامان نسايي و دارقطني مي‌گويند: «متروک» و امام احمد هم مي‌گويد: «شبه المتروك» امامان ايوب بن تيميه و ابن سعدي مي‌گويد: «ليس بثقة» و ابن حبان مي‌گويد: «كان كثير الوهم فاحش الخطأ فلما كثر ذلك منه بطل الاحتجاج به» و امام ابن عدي مي‌گويد: «الضعف بين على كل ما يرويه» و امامان ابن حجر و احمد و سفيان بن عيينه و يحيي بن معين مي‌گويند: «ضعيف» و امام ابن عبدالبر مي‌گويد: «مجمع على ضعفه» و امام ابوزرعه مي‌گويد: «لين» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۶ص۳۷۶) و تقريب التهذيب (ش۴۱۵۶) /ذهبي، ميزان الاعتدال (ج۲ص۶۴۶)]. اما طریق محمّد بن النعمان: ابن ابی دنیا (ش۲۴۹) و من طریقه بیهقی، شعب الایمان (ش۷۹۰۱) از طریق (هاشم بن الحارث أبو محمّد المرو الروذى ومحمّد بن الحسین بن العبید) روایت کرده‌اند: «نا عبد الله بن بكر السهمي نا محمّد بن النعمان: يرفع الحديث إلى النبي صلى الله عليه و سلم قال: من زار قبر أبويه أو إحداهما في كل جمعة غفر له و كتب برا.» اما اين روايت «واهی» است چرا که در راویان این طبقه، فردی به نام محمّد بن النعمان را نشناختم لذا امام حافظ عراقی می‌گوید: «هو معضلٌ؛ ومحمّد بن النعمان مجهولٌ» [حافظ عراقی، المغني عن حمل الأسفار (ش۴۴۳۱)]. ج) عبدالله بن عمرب روایت کرده است: «عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: من زار قبر والديه أو أحدهما يوم الجمعة كان كحجة.» (موضوع): ابونعيم، اخبار اصفهان (ج۳ص۴۵۷) روایت کرده است: «حدث جعفر بن إسحاق ثنا محمّد بن حمدون المستملي ثنا أحمد بن موسى أبو جعفر ثنا إبراهيم بن موسى بن خاقان المروزي عن أبي مقاتل السمرقندي (حفص بن سلم) عن عبد الله بن عمر عن نافع عن ابن عمر عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: من زار قبر والديه أو أحدهما يوم الجمعة كان كحجة.» اما این اسناد «موضوع» است چرا که أبي مقاتل السمرقندي حفص بن سلم: امام حاکم نیشابوری گفته است: «يضعُ الحديث» وامام وکیع بن الجراح هم: «کذّبه» وامام ابوسعید بن عمرو بن النقاش گفته است: «حدث عن مسعر وأيوب وعبيد الله بن عمر بأحاديث موضوعة» وامام احمد بن علی السلیمانی هم گفته است: «في عداد من يضعُ الحديث» وامام عبدالرحمن بن مهدی هم گفته است: «یکذب؛ والله ما تحل الرواية عنه» وامام ابن حبان گفته است: «يأتي بالأشياء المنكرة التي لا أصل لها» وامام ابونعیم اصفهانی گفته است: «حدث عن مسعر وأيوب وعبيد الله بن عمر المناكير» وامام دارقطنی هم: «وهّاه» وامام قتیبة بن سعید هم: «يحمل عليه شديدا ويضعفه بمرة وقال: كان لايدري ما يحدث به» امام ذهبي گفته است: «واه بمرّة» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۲ص۳۹۷) / ذهبی، المغنی (ش۱۶۱۴)] ۱- [۲۹۴. ین دیدگاه‌ها در بخش (۲-۷) شرایط وجوب نماز جمعه (حکم سفر کردن در روز جمعه) مورد بررسی قرار گرفته‌اند. لازم می‌نماید که دیدگاه فقها و استدلال‌های مربوطه و تجزیه و تحلیل آنها مدنظر گیرد. [۲۹۵] این روایات عبارتند از: الف) عبدالله بن عمرب روایت کرده است: «قال رسول الله (صلی الله علیه وسلم): إذا سافر يوم الجمعة، دُعي عليه، أن لايُصاحب، ولا يُعان على سفره.» (منكر): خرائطی، مساوی الاخلاق (ش۷۹۰) روایت نموده است: «حدثنا إبراهيم بن الهيثم البلدي ثنا عمر بن خالد الحراني عن عبد الله بن لهيعة عن بكير بن عبد الله بن الأشج عن نافع عن عبد الله بن عمر قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: من سافر من دار إقامة يوم الجمعة دعت عليه الملائكة أن لا يصاحب في سفره ولايعان على حاجته.» اما این روایت «منکر» است چرا که اوّلاً: عبدالله بن لهیعه دچار اختلاط گردیده است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۵ص۳۷۳) وتقريب التهذيب (ش۳۵۶۳)]. وثانیاً: مخالف این حدیثی که عبدالله بن عمرب از پیامبر ج نقل کرده، ابن عمرب عمل کرده است و ابن ابی شیبه، المصنف (ج۲ص۱۵) روایت کرده است: «حدثنا عباد بن العوام عن يحيى بن سعيد (بن قیس الانصاری) عن نافع (مولی بن عمر) أن ابنا لسعيد بن زيد بن نفيل كان بأرض له بالعقيق على رأس أميال من المدينة فلقي ابن عمر غداة الجمعة فأخبره بشكواه فانطلق إليه وترك الجمعة.» و رجالش «رجال صحیحین» بوده واسنادش هم «صحیح» است. همچنین مخالف این روایت از رسول الله ج روایت گردیده است وابن ابي شيبه (ج۲ص۱۵) روایت كرده است: «حدثنا الفضل (بن الدكين) عن ابن أبي ذئب قال: رأيت ابن شهاب الزهري يريد أن يسافر يوم الجمعة ضحوة! فقلت له: تسافر يوم الجمعة؟ فقال: إن رسول الله صلى الله عليه وسلم سافر يوم الجمعة.» ورجال ابن ابي شيبه «رجال صحيحين» مي‌باشد فقط ابن شهاب الزهري تابعي است. ب) ابوهریرهس روایت کرده است: «من سافر يوم الجمعة دعا عليه ملكاه». (موضوع): اما طریق ابوهریرهس: امام ذهبی در میزان الاعتدال (ج۱ص۵۴۲) در ترجمه‌ی (الحسين بن علوان الكلبى) گفته است: «مما كذب على مالك عن الزهري عن أبى سلمة عن أبى هريرة مرفوعا: من سافر يوم الجمعة دعا عليه ملكاه.» وهمچنانکه امام ذهبی هم گفته است این روایت «موضوع» است چرا که راویش الحسين بن علوان الكلبى: امامان یحیی بن معین وابن ابی حاتم گفته‌اند: «کذّابٌ» وامام ابن حبان هم گفته است: «كان يضعُ الحديث على هشام وغيره وضعا» وامام صالح بن جزره هم گفته است: «كان يضعُ الحديث» وامامان ابوحاتم رازی ونسایی ودارقطنی می‌گویند: «متروکٌ» وامام علی بن المدینی گفته است: «ضعیف جداً» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۲ص۳۰۰)] واز ابن شهاب زهری مخالفش روایت گردیده است وابن ابي شيبه، المصنف (ج۲ص۱۵) روایت كرده است: «حدثنا الفضل (بن الدكين) عن ابن أبي ذئب قال: رأيتُ ابن شهاب الزهري يريد أن يسافر يوم الجمعة ضحوة! فقلت له: تسافر يوم الجمعة؟ فقال: إن رسول الله صلى الله عليه وسلم سافر يوم الجمعة.» ورجالش تا ابن شهاب زهري «رجال صحيحين» مي‌باشد. ج) عن ابن عباس قال: «انه صلى الله عليه وسلم بعث عبد الله بن رواحة في سرية فوافق ذلك يوم الجمعة فغدا أصحابه وتخلف هو ليصلي ويلحقهم فلما صلى قال له رسول الله صلى الله عليه وسلم: ما خلفك؟ قال أردت أن أصلي معك وألحقهم فقال: لو أنفقت ما في الأرض جميعا ما أدركت فضل غدوتهم.» (ضعيف): احمد، المسند (ش۱۹۶۶) / ترمذي (ش۵۲۷) / عبد بن حميد، المسند (ش۶۵۶) / ابن عساکر، تاريخ دمشق (ج۲۸ص۹۱) از طريق (ابومعاوية الضرير و أبو خالد الأحمر) روايت کرده اند: «عن الحجاج (بن ارطأة) عن الحكم عن مقسم عن بن عباس قال: بعث رسول الله صلى الله عليه و سلم عبد الله بن رواحة في سرية فوافق ذلك يوم الجمعة ... .» اما اين اسناد «ضعيف» است چرا که اولاً: حجاج بن ارطأة «مدلس» بوده وعنعنه کرده است [ابن حجر، تعريف اهل التقديس بمراتب الموصوفين بالتدليس (ش۱۱۸)] وثانياً حکم اين روايت را از مقسم نشينده وامام يحيي بن سعيد القطان گفته است: «قال شعبة: لم يسمع الحكم من مقسم إلا خمسة أحاديث، وعدها شعبة. وليس هذا الحديث مما عدها شعبة» [ابن الملقن، البدرالمنير (ج۴ص۶۴۶)].