(۳-۶-۱-۶) روکردن مردم به خطیب
فقها در حکم رو کردن مردم به خطیب در أثنای خطبه سه قول دارند که با استدلالهای مربوطه عبارتند:
دیدگاه اوّل: حنفیّه، مالکیّه در قولی، شافعیّه و حنابله رو کردن مردم به خطیب را مستحب میدانند. [۸۳۳] در «المغنی» آمده: ابن منذر گفته: اتفاقنظر فقها در این زمینه مانند اجماع بر آن میباشد. [۸۳۴]
این فقها استدلال میکنند که:
صحابۀ کرامش در أثنای خطبه چنین کردهاند و دیگران هم بر آن سکوت کردهاند و این به منزلۀ اجماع سکوتی میباشد. این قیّم در این باره گفته: «... پیغمبر ج در غیر جمعه بعد از اینکه بر منبر مینشستند یا در روز جمعه ایستاده خطبه میخواندند یارانشش رو به ایشان ج گرداگرد ایشان را میگرفتند.» [۸۳۵]
روایاتی که مؤیّدِ این عملکرد است عبارتند از:
- أبو سعید الخدریسگفته: « إِنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ جَلَسَ ذَاتَ يَوْمٍ عَلَى الْمِنْبَرِ وَجَلَسْنَا حَوْلَهُ.» [۸۳۶] «پیغمبر خدا ج روزی بر منبر نشست و ما اطرافش نشستیم.»
وجه استدلال بر این است که اطراف ایشان نشستند حاکی از آن است که یارانشش غالباً به ایشان ج مینگریستند.
- عبدالله بن مسعودس روایت کرده: «كان رسول الله (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) إِذَا صَعِدَ الْمِنْبَرَ اسْتَقْبَلَناه النَّاسَ بِوَجْهناِ.» [۸۳۷] «پیغمبر خدا ج هرگاه بر منبر میایستادند ما با صورتمان روبروی ایشان قرار میگرفتیم.»
- و همچنین أنس بن مالک و عبدالله بن عمر و سایر اصحاب رسول الله ج و تابعین مانند عطاء بن ابی رباح و شریحب هنگام خطبه، به سوی امام رو میکردند. [۸۳۸]
این نشان میدهد که صحابهش مانند روایات قبل عمل کردهاند.
- رو کردن مردم به خطیب دارای فائده واستفادۀ بیشتر آنها از موعظه و تعظیم ذکر میباشد که با وجود وجوب استماع خطبه این امر به طور کامل حاصل نمیگردد مگر اینکه مردم به خطیب رو کنند و این رو در رو بودن امام و مردم نمادی از ادب و حرمت بین آنها میباشد. [۸۳۹]
دیدگاه دوّم: رو کردن به مردم واجب است. مالکیّه بنابر قول برخی این دیدگاه مذهبش میباشد و بنابر قول افراد دیگر دیدگاه اوّل، نظر و دیدگاه مذهبش میباشد. [۸۴۰]
این افراد بر این باورند که امام پشت به قبله و رو به مردم بهتر و با تسلّط بیشتر میتواند به ایراد وعظ بپردازد پس بنا بر اجابت و اطاعت از امام بر مردم واجب است که به وی رو کنند. [۸۴۱]
در جواب باید اشاره کرد که مقصد اصلی وعظ و اندرز میباشد که با پشت کردن وی یا رو به امام نبودن نیز حاصل میگردد. اگرچه رو به خطیب داشتن بهتر و مفیدتر است ولی شرط اکمال دلیل وجوب نمیباشد و رو نداشتن به امام به منزلۀ استنکاف از امر و اطاعتش نیست.
دیدگاه سوّم: حسن بصری و سعید بن مسیّبب بر این باورند که رو کردن مردم به امام سنّت نیست بلکه رو کردن آنها به قبله سنّت است. [۸۴۲]
دلیلی از آنها مشاهده نشد ولی شاید بر این استدلال باشند که هدف از خطبه شنیدن آن است که با پشت کردنِ مردم از خطیب نیز حاصل میگردد و از طرف دیگر شنیدن خطبه عبادت است و استقبال قبله در دعا و مناجات و ذکر برتر و مستحب میباشد.
در واقع باید اشاره کرد رو کردن مردم به خطیب استفاده و تمرکز آنها را بیشتر میکند. از طرف دیگر فرق بین خطبه و مناجات وجود دارد. در خطبه از خطیب استفاده میشود ولی مناجات در خلوت با خداوندﻷ صورت میگیرد پس رو کردن مردم به خطیب أولی تر میباشد.
قول راجح: به نظر میرسد مستحب میباشد که امام به مردم و مردم هم به امام رو کنند؛ چرا که اوّلاً: دلیلی بر وجوب این امر وجود نداشته لذا منتفی است امّا چون هدف از خطبه تذکیر و موعظه نمودن مردم بوده و کلام امام هم با آنان است، لذا شرط ادب اینگونه ایجاب میکند که سامع به قائل و قائل به سامع رو کند؛ و این در موعظه کردن و فهم خطاب امام هم تأثیر فراوانی دارد. خصوصاً اینکه روایات صحیح از رسول الله ج و صحابه و تابعینش هم گواه این امر میباشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
[۸۳۳] المبسوط ۲ / ۳۰ ، کاسانی، بدائع الصنائع، ۱ / ۲۶۳ ، وفتاوى قاضي خان ۱ / ۱۸۱ ، الفتاوى الهندية، ۱ / ۱۴۷ ، مجمع الأنهر، ۱ / ۱۷۱ .(۲) ينظر : دردير، الشرح الصغير، ۱ / ۱۸۰ ، حطاب، ،مواهب الجليل، ۲ / ۱۶۶ ؛ ماوردی، الحاوی الکبیر، ۳ / ۴۶ - ۴۷ ، الوجيز، ۱ / ۶۴ ، نووی، المجموع، ۴ / ۵۲۸ ، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۲۸ ، شربینی، مغني المحتاج، ۱ / ۲۸۷ ؛ أبو خطاب، الهدایة، ۱ / ۵۲ ، ابن قدامه، المغني، ۳ / ۱۷۲ ، ابن مفلح، الفروع، ۲ / ۱۲۱ ، المحرّر، ۱ / ۱۵۱ ، مرداوی، الإنصاف، ۲ / ۳۹۶ ، كشاف القناع، ۲ / ۳۷ . [۸۳۴] المغني ۳ / ۱۷۲ ، ابن حجر در الفتح ۲ / ۴۰۲ گفته: « ابن المنذر گفته : در این زمینه اختلافی از علما ندیدهام.» [۸۳۵] زاد المعاد ۱ / ۴۳۰ . [۸۳۶] (صحیح): بخاري (ش۹۲۱و۱۴۶۵) / مسلم (ش۲۵۸۱و۲۴۷۰) از طریق (اسماعیل بن ابراهیم ومعاذ بن فضاله) روایت کردهاند: «حدثنا هشام عن يحيى عن هلال بن أبي ميمونة حدثنا عطاء بن يسار أنه سمع أبا سعيد الخدري يحدث: أن النبي صلى الله عليه وسلم جلس ذات يوم على المنبر وجلسنا حوله فقال إني مما أخاف عليكم من بعدي ما يفتح عليكم من زهرة الدنيا وزينتها فقال رجل يا رسول الله أويأتي الخير بالشر فسكت النبي صلى الله عليه وسلم فقيل له ما شأنك تكلم النبي صلى الله عليه وسلم ولا يكلمك فرأينا أنه ينزل عليه قال فمسح عنه الرحضاء فقال أين السائل وكأنه حمده فقال إنه لا يأتي الخير بالشر وإن مما ينبت الربيع يقتل أو يلم إلا آكلة الخضراء أكلت حتى إذا امتدت خاصرتاها استقبلت عين الشمس فثلطت وبالت ورتعت وإن هذا المال خضرة حلوة فنعم صاحب المسلم ما أعطى منه المسكين واليتيم وابن السبيل أو كما قال النبي صلى الله عليه وسلم وإنه من يأخذه بغير حقه كالذي يأكل ولا يشبع ويكون شهيدا عليه يوم القيامة.» [۸۳۷] (صحيح): اين روايت ازطريق عبدالله بن مسعود و عبدالله بن عمرو وحکم انصاري و فاطمة بنت قيس وعامر شعبي و عطاء بن ابي رباح از رسول الله ج روايت شده است: اما طريق عبدالله بن عمرب: بيهقي، السنن الکبري (ش۵۹۵۲) / ابن عدي، الکامل (ج۵ص۲۵۳) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۶ص۳۸۱) والمعجم الکبير (ج۱۱ص۳۲۱) / ابن حبان، المجروحين (ج۲ص۴۶) / ابن عساکر، تاريخ دمشق (ج۴۷ص۳۲۳) از طريق (الوليد بن عتبة و عبد الوهاب بن الضحاك و محمّد بن أبي السري) روايت کرده است: «حدثنا الوليد بن مسلم ثنا عيسى بن ابي عون عبد الله الأنصارى عن نافع عن ابن عمر قال: كان رسول الله (صلى الله عليه وسلم) إذا دنا من منبره يوم الجمعة سلم على من عنده من الجلوس، فإذا صعد المنبر استقبل الناس بوجهه ثم سلم.» اما اين اسناد «ضعيف» است چرا که عيسى بن عبد الله الأنصاري: امام ابن حبان گفته است: «لاينبغي ان يحتج بما انفرد به» وامام ابن عدي گفته است: «عامة ما يرويه لايتابع عليه؛ و روى بقية عن عيسى هذا مناكير» وامام هيثمي گفته است: «ضعيف» [ابن حجر، لسان الميزان (ج۴ص۴۰۰) / هيثمي، مجمع الزوائد (ج۲ص۱۱۹)]. اما طريق عبدالله بن مسعودس: ترمذي (ش۵۰۹) / بزار (ش۱۴۸۱) / خطيب بغدادي، تاريخ بغداد (ج۶ص۲۹۸) / دارقطني، العلل (ج۵ص۱۳۹) از طريق (عباد بن يعقوب ومعاوية بن هشام) روايت كرده اند: «حدثنا محمّد بن الفضل بن عطية قال حدثنا منصور عن إبراهيم عن علقمة عن عبد الله أن النبي صلى الله عليه وسلم كان إذا صعد المنبر استقبلنا بوجهه» اما اين اسناد «موضوع» است چرا که محمّد بن الفضل بن عطيه: امامان يحيي بن معين و عمرو بن علي فلاس و نسايي و ابن ابي شيبه وي را کذاب دانسته اند. [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۹ص۴۰۱) / ابن حجر تقريب التهذيب (ش۶۲۲۵) / ذهبي، الکاشف (ش۵۱۱۳)]. اما طريق حکم انصاريس: ابونعيم، معرفة الصحابة (ش۱۹۳۴) روايت کرده است: «أخبرنا أحمد بن محمّد بن يوسف (السقطي) ثنا عبد الله بن محمّد البغوي حدثني محمّد بن عبد الملك الواسطي ثنا محمّد بن القاسم الأسدي قال حدثنيه مطيع أبو يحيى الأنصاري وكان شيخا عابدا قال حدثني أبي (رفاعة بن عوف) عن جده (حکم انصاري) قال: كان رسول الله صلى الله عليه وسلم إذا قام يوم الجمعة على المنبر استقبلنا بوجهه.» اما اين اسناد «موضوع» است چرا که محمّد بن القاسم الأسدي: امامان احمد و دارقطني وي را «کذاب» ميدانند وامام ابوداود هم ميگويد: «غير ثقة ولا مأمون أحاديثه موضوعة» وامام يحيي بن معين هم گفته است: «ليس بشيء يکذب» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۹ص۴۰۷) / ابن حجر، تقريب التهذيب (ش۶۲۲۹) / يحيي بن معين، معرفة الرجال رواية ابن محرز (ج۱ص۵۰)] اما طريق فاطمة بنت قيسل: طبرانی، المعجم الاوسط (ج۵ص۱۲۴) والمعجم الکبير (ج۲ص۵۴) / بن حيان، طبقات المحدثين باصبهان (ج۴ص۲۴۵) از طريق (عبد الوارث بن ابراهيم) روايت کرده اند: «حدثنا سيف بن مسكين الأسواري قال حدثنا ابو الاشهب جعفر بن حيان عن عامر الشعبي عن فاطمة بنت قيس قالت سمعت منادي رسول الله صلى الله عليه و سلم ينادي الصلاة جامعة فخرجت في نسوة من الأنصار حتى أتينا المسجد فصلى بنا رسول الله صلى الله عليه و سلم صلاة الظهر ثم صعد المنبر فاستقبلنا بوجهه ... .» اما اين اسناد «باطل» است چرا که سيف بن مسكين الأسواري: امام ابن حجر گفته است: «شيخ بصرى يأتي بالمقلوبات والاشياء الموضوعة» وامام ابن حبان هم گفته است: «يأتي بالمقلوبات والأشياء الموضوعات لايحل الاحتجاج به لمخالفته الأثبات في الروايات على قلتها» وامام هيثمي گفته است: «ضعيف جدا» وامام دارقطني گفته است: «ليس بالقوي» [ابن حجر، لسان الميزان (ج۳ص۱۳۲) / ابن حبان، المجروحين (ج۱ص۳۸۵) / دارقطني، العلل (ج۱ص۲۱۹) / هيثمي، مجمع الزوائد (ج۷ص۲۹۰)]. اما طريق عامر شعبي: احمد بن حنبل، العلل ومعرفة الرجال (ش۲۲۱۶) / ابن ابي شيبه، المصنف (ج۲ص۲۳) از طريق (حماد بن اسامه و هشيم بن بشير) روايت كرده اند: «حدثنا مجالد (بن سعيد) عن الشعبي قال كان رسول الله صلى الله عليه وسلم إذا صعد المنبر يوم الجمعة استقبل الناس بوجهه فقال السلام عليكم ويحمد الله ويثني عليه ويقرأ سورة ثم يجلس ثم يقوم فيخطب ثم ينزل وكان أبو بكر وعمر يفعلانه.» اما اين اسناد هم «ضعيف» است چرا که شعبي تابعي است وروايت «مرسل» است. اما طريق عطاء بن ابي رباح: عبدالرزاق، المصنف (ج۱ص۲۲۸) روايت کرده است: «عبد الرزاق عن بن جريج عن عطاء ان النبي صلى الله عليه و سلم كان إذا صعد المنبر أقبل بوجهه على الناس فقال السلام عليكم.» اما عطاء بن ابي رباح تابعي است لذا اسنادش «مرسل وضعيف» است. اما شواهدي دارد از جمله: احمد، المسند (ش۱۱۳۸۱) / نسايي (ش۱۵۷۶) از طريق (إسماعيل بن عمر أبو المنذر و عبد العزيز الدراوردي) روايت کرده اند: «عن داود بن قيس الفراء عن عياض بن عبد الله عن أبي سعيد الخدري: أن رسول الله صلى الله عليه و سلم كان يخرج يوم الفطر ويوم الأضحى إلى المصلى فيصلي بالناس فإذا جلس في الثانية وسلم قام فاستقبل الناس بوجهه والناس جلوس؛ فإن كانت له حاجة يريد أن يبعث بعثا ذكره للناس وإلا أمر الناس بالصدقة قال: تصدقوا ثلاث مرات فكان من أكثر من يتصدق النساء.» و رجال احمد «رجال صحيحين» بوده جز إسماعيل بن عمر أبو المنذر که «رجال مسلم» ميباشد واسنادش هم «صحيح» است. [۸۳۸] نک: بخاری، الصحیح ۲/۳۳۳- ابن حجر، تغلیق التعلیق ۲/۳۶۴ – بيهقي، السنن الکبری ۳/۱۹۸ – عبدالرزاق، المصنف ۳/۲۱۷ – ابن منذر، الاوسط ۵/۴۴۵. [۸۳۹] نک: المبسوط ۲ / ۳۰ ، ماوردی، الحاوی الکبیر، ۳ / ۴۷ ؛ بدائع الصنائع ۱ / ۲۶۳ ، ابن قدامه، المغني، ۳ / ۱۷۳ ؛ مواهب الجليل ۲ / ۱۶۶ ، ماوردی، الحاوی الکبیر، ۳ / ۴۷ ، نووی، المجموع، ۴ / ۵۲۸ ، شربینی، مغني المحتاج، ۱ / ۲۸۷ . [۸۴۰] مواهب الجليل والتاج والإكليل بهامشه ۲ / ۱۶۶ ، نفراوی،الفواكه الدواني، ۱ / ۳۱۰ ، عارضة الأحوذي ۲ / ۲۹۷ - ۲۹۸. [۸۴۱] مواهب الجليل ۲ / ۱۶۶ . [۸۴۲] ابن قدامة، المغنی ۲/۱۵۰