مسائل متفرقه در خطبۀ جمعه:
۱- خطبه بر اساس نیاز و اولویّت:
آنچه بسیار مهم و منطقی میباشد آن است که خطبۀ نماز جمعه باید بر اساس اولویّت و نیازهای مردم و مسائل روز جهان معاصر باشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
۲- پایبندی به اصول و مبانی شرعی در خطبه:
اساس و چهارچوب خطبه بر مبنای حمد و ثنای باری تعالی و تعلیم و آموزش قواعد و اصول شریعت و ترغیب به طاعت و عبادت و تحذیر از معصیّت و نافرمانی خداوندﻷ و تبیین مسائل شرعی مورد نیاز مردم و فراخواندن آنها به توحید و سنّتهای نبویّ ج و دور کردن آنها از شرک و بدعت و خرافاتی که در زوایای مختلف زندگی مردم وجود دارد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
۳- خواندن نماز تحیة المسجد توسط خطیب:
بر اساس نبود دلیلی صحیح و صریح از مستحب بودن این امر و نخواندن نماز تحیة المسجد توسط پیامبر ج در موقع ورودش به مسجد در موقع نماز جمعه و مستقیم به بالای منبر رفتن محرز است که چنین عملی برای خطیب مستحب نمیباشد بلکه مستحب نخواندش میباشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
۴- دعای کردن خطیب در موقع بالا رفتن از منبر و قبل از نشستنش در موقع أذان:
از جمله بدعتهایی که فقهایی همچون شافعیّه، حنابله و ابن تیمیه و شاگردش این قیم جوزیه بدان اشاره میکنند دعا کردن امام هنگام بالا رفتن از منبر میباشد به گونهای که چنین عملی از پیامبر ج ثابت نیست و در کتاب " الاختیارات" آمده: «دعا کردن امام بعد از بالا رفتن از منبر هیچ اصلی ندارد.» (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
۵- خواندن خطبه از روی اوراق نوشته شده:
خواندن خطبه از روی دستنوشتهها میتواند تسلّط خطیب را بر موضوعاتی که در نظر دارد بیشتر کند و خطیب بهتر و با نظم بیشتر و مستند و با نقل قولهای مستقیم و با دقّت خاص به بیان خطبه میپردازد که این خود دارای مزیّتهایی میباشد که خالی از لطف نیست ولی باید در استفاده از آنها نیز توجه داشت که توجه به اوراق و غافل از اطراف به گونهای که خطیب فقط به اوراق نگاه کند مطلوب نیست. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
۶- صحبت کردن با دیگران در حین خطبه:
این مسئله در سه بحث قابل طرح است که عبارتند از:
مبحث اوّل: حکم صحبت کردن خطیب با دیگران به غیر خطبه:
به نظر میرسد به طور مطلق صحبت کردن خطیب در این حالت مُباح است؛ چرا که روایتهای جابر، عبدالله بن بسر، واکنش عمر با عثمانب هم مؤیّد این مطلب میباشند؛ و نمیتوان گفت که ضرورت بوده؛ چرا که در روایت بریدهس این مطلب کاملاً واضح است. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
مبحث دوّم: حکم صحبت کردن مستمعین خطبه با دیگران: که شامل پنج مسئله میباشد که عبارتند از:
مسئلۀ اوّل: حکم صحبت کردن در موقع شنیدن خطبه:
به نظر میرسد که سخن گفتن هنگام جمعه اگرچه مذموم واقع شده ولی حرام نبوده بلکه فقط مستحب میباشد؛ چرا که حدیث انس بن مالکس گواه این مطلب میباشد. و نمیتوان گفت که ضرورت بوده است؛ چرا که هیچ ضرورتی در صحبت کردن این شخص نبوده و میتوانست تا اتمام خطبۀ پیامبر ج صبر نماید امّا این کار را ننمود و پیامبر ج هم وی را تقریر نمودند. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
مسئلۀ دوّم: حکم صحبت کردن در موقع نشنیدن خطبه:
به نظر میرسد حتّی زمانیکه خطبه را نمیشنویم، نباید صحبت کنیم؛ چرا که اوّلاً: ما نهی شدهایم که هنگام خطبه صحبت نکنیم و شنیدن را برای ما شرط نکردهاند لذا اصل بر همان عموم خود باقی میماند و ثانیاً: اگر کسی که خطبه را نمیشنود صحبت کند همین امر موجب میگردد که تشویش کم کم بین نمازگزاران بوجود آید و آنها هم به صحبت کردن بیفتند. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
مسئلۀ سوّم: حکم جوابِ سلام دادن و تشمیت عطسهکننده:
قبل از بیان این نکته باید اشاره کرد که سلام گفتن به نمازگزاران و "الحمدلله" گفتنِ عطسهکننده در موقع ادای خطبه مستحب نیست؛ زیرا آنچه مطلوب شریعت میباشد سکوت کردن و سخن نگفتن میباشد، حال با وجود این اگر کسی سلام گوید و عطسهکنندهای "الحمدلله" گوید به نظر میرسد که جایز نیست تشمیتِ عاطس و جوابِ سلام داده شوند؛ چرا که اصل بر سکوت در هنگام خطبه میباشد و هیچ دلیل صریحی مبنی بر تخصیص آن وجود ندارد؛ اگرچه شریعت فراخوانِ تشمیتِ عاطس و جوابِ سلام میباشد ولی در موقع خطبه دلیلی بر آن مشاهده نمیشود و از طرفی دیگر حتّی ذکر و دعا کردن هم هنگام خطبه مستحب نمیباشد؛ چرا که عبدالله بن عمروس روایت کرده است: «سه دسته به نماز جمعه میروند: اوّل: مردیکه هنگام خطبه لغو میگوید و این بهرۀ وی از نماز جمعه است. و دوّم: مردیکه هنگام خطبه دعا میخواند و خداوند اگر بخواهد وی را مستجاب میکند و اگر بخواهد مستجاب نمیکند. و سوّم: مردیکه هنگام حضور در جمعه و خطبه ساکت بوده و از بالای گردن مؤمنی عبور نکرده و به کسی آزار نرسناده باشد لذا این جمعه کفارۀ گناهان ده روز وی میگردد و خداوندأ فرموده است: «هرکس کار نیکی انجام دهد (پاداش مضاعف، دستکم از دریای جود و کرم خداوند معظّم) ده برابر دارد».» و از ظاهر این روایت مشخص میگردد حتّی دعا کردن هم مستحب نیست پس تشمیتِ عاطس و جوابِ سلام نیز مستحب نمیباشد بلکه استحباب بر عدم پاسخگویی بدانها میباشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
مسئلۀ چهارم: حکم صلوات فرستادن بر پیغمبر ج بعد از بیان نام پیامبر ج توسط خطیب:
قول راجح بر عدم استحباب صلوات فرستادن بر نبیّ بزرگوار ج هنگام خطبه میباشد؛ چرا که از صحبت کردن هنگام خطبه نهی شدهایم و برای تخصیص آن دلیلی میخواهد که موجود نیست. و از طرفی حتّی ذکر و دعا کردن هم هنگام خطبه مستحب نمیباشد؛ چرا که عبدالله بن عمروس روایت کرده است: «سه دسته به نماز جمعه میروند: اوّل: مردیکه هنگام خطبه لغو میگوید واین بهرۀ وی از نماز جمعه است. و دوّم: مردیکه هنگام خطبه دعا میخواند و خداوند اگر بخواهد وی را مستجاب میکند و اگر بخواهد مستجاب نمیکند. و سوّم: مردیکه هنگام حضور در جمعه و خطبه ساکت بوده و از بالای گردن مؤمنی عبور نکرده و به کسی آزار نرسناده باشد لذا این جمعه کفارۀ گناهان ده روز وی میگردد و خداوندأ فرموده است: «هرکس کار نیکی انجام دهد (پاداش مضاعف، دستکم از دریای جود و کرم خداوند معظّم) ده برابر دارد».» و از ظاهر این روایت مشخص میگردد حتّی دعا کردن هم مستحب نیست، پس صلوات فرستادن نیز مستحب نمیباشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
مسئلۀ پنجم: حکم آمین گفتن بعد از دعا و جهری کردن آن در حین خطبه:
به نظر میرسد که آمین گفتن هنگام خطبه باید سرّی باشد؛ چرا که همانطور که اشره شد هنگام خطبه جمعه نباید حتّی ذکر یا دعا خواند و آمین گفتن هم نوعی دعا کرده است. عبدالله بن عمروس روایت کرده است: «سه دسته به نماز جمعه میروند: اوّل: مردیکه هنگام خطبه لغو میگوید واین بهرۀ وی از نماز جمعه است. و دوّم: مردیکه هنگام خطبه دعا میخواند و خداوند اگر بخواهد وی را مستجاب میکند و اگر بخواهد مستجاب نمیکند. و سوّم: مردیکه هنگام حضور در جمعه و خطبه ساکت بوده و از بالای گردن مؤمنی عبور نکرده و به کسی آزار نرسناده باشد لذا این جمعه کفارۀ گناهان ده روز وی میگردد و خداوندأ فرموده است: «هرکس کار نیکی انجام دهد (پاداش مضاعف، دستکم از دریای جود و کرم خداوند معظّم) ده برابر دارد».» (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
مبحث سوّم: استثنائات صحبت کردن در حین خطبه:
موارد این قسم را میتوان در مسائل زیر خلاصه نمود:
مسئلۀ اوّل: حکم سخن گفتن بعد از بالا رفتن خطیب از منبر و قبل از شروع کردن خطبه و نیز بعد از فراغت از خطبه و قبل از نماز:
به نظر میرسد که صحبت کردن هنگام بالا رفتن امام اشکالی ندارد؛ چرا که اصل بر عدم حکم بوده و رسول الله ج هم فقط از صحبت کردن هنگام خطبۀ امام نهی کردهاند لذا اصل بر عدم حکم است. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
مسئلۀ دوّم: حکم سخن گفتن بین دو خطبه:
به نظر میرسد که سخن گفتن بین دو خطبه جایز میباشد؛ چرا که اصل بر عدم حکم بوده و رسول الله ج هم فقط از صحبت کردن هنگام خطبۀ امام نهی کردهاند لذا اصل بر عدم حکم است. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
مسئلۀ سوّم: حکم سخن گفتن در موقع تنّفس خطیب:
به نظر میرسد که نباید هنگام تنفّس خطیب سخن گفت و مطلوب شریعت سکوت میباشد؛ چرا که سکوت در بین خطبه هم جزء خطبه محسوب گردیده و وابسته به خطبه است. مگر میشود خطیبی در یک خطبه همواره سخن بگوید؟ لذا چون از سخن گفتن هنگام خطبه نهی شدهایم، و تنفّس خطیب هم جزء خطبه میباشد، لذا فراخوان شریعت در این حالت نیز سکوت میباشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
مسئلۀ چهارم: حکم سخن گفتن در موقع دعاکردنِ خطیب:
به نظر میرسد که سخن گفتن هنگام دعا کردنِ خطیب هم جایز نیست و مطلوب شریعت سکوت میباشد؛ چرا که دعا کردن هم تابعِ خطبه بوده و جزء آن محسوب میگردد؛ و لذا طبق عموم ادلّۀ نهی از سخن گفتن هنگام خطبه، در هنگام دعا کردن هم جایز نیست و فراخوان شریعت در این حالت نیز سکوت میباشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
بالا بردن دو دست برای دعا در موقع خطبه:
قول راجح بر جواز بالابردن دستها هنگام دعا کردن در خطبه است. چرا که حدیث انس بن مالکس جوازش را اثبات میکند و حدیث عمارهس هم نشان میدهد که رسول الله ج با انگشتهایشان دعا میکردهاند و این عملکرد هم جایز است خصوصاً برای طلب باران. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
ختمِ خطبۀ دوّم با ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ ...﴾:
همانطور که در سنن آمده و ابن قیّم هم بدان اشاره نموده پیامبر اکرم ج خطبهاش را با استغفار به پایان بردهاند. و از طرفی هدف از خطبه موعظه بوده و در نتیجه چون این آیه هم دعا و موعظه است، لذا خواندنش جایز است. اما دلیلی برای استحباب آن وجود ندارد و تکرار آن در همۀ خطبهها شاید این ذهنیّت را برای شنوندگان درست کند که مستحب بوده و پیغمبر بزگوار ج آنرا خواندهاند. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
اشاره خطیب با دست در موقع خطبه:
نووی گفته: «این دلالت دارد که سنّت است که در خطبه دست بلند نگردد.» و همچنین مشروعیّت اشاره با انگشت هم در موقع یاد اللهأ ثابت میگردد. ابن قیّم در این زمینه اشاره کرده: «پیامبر ج با انگشت سبابهاش در خطبه در موقع یاد الله متعال اشاره میکردند.» (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
رو کردن خطیب به چپ و راست:
باید دقّت داشت که مستحب آن است که خطیب رو به جلو داشته و از حرکات اضافی بپرهیزد ولی در مواقعی که بدون هدف و یا بنابر منظوری مثلاً آگاه کردن مردم اطرافش به مسئله ایرادی بر این توجهات و روکردنها وارد نیست. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
گفتن ﴿وَلَذِكۡرُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُۗ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تَصۡنَعُونَ﴾ درآخر خطبه:
البته خواندن آن در برخی مواقع ایرادی بر آن نیست ولی در صورت استمرار و تکرار آن در هر خطبهای به خاطر اینکه شبهه بوجود میآورد و تصوّر سنّت بودن را به مردم میدهد بهتر آن است در مواردی ترک گردد؛ چرا که عبادات توقیفی هستند و هیچ دلیلی بر خواندن آن در هر جمعهای وجود ندارد.(واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
عجله در ایراد خطبۀ دوّم و پایین آوردن صدا در آن:
نووی گفته: «کراهت در خطبه اموری که جاهلان آن را پایهریزی کردهاند ... از جمله: زیادهروی آنها در عجله در خطبۀ دوّم.» و نیز اشاره کرده: «... و از زیادهروی آنها تسریع در خطبۀ دوّم و پایین آوردن صدا در آن.»
ظاهر کلام نووی کراهت تحریمی را میرساند.
استدلال این حکم روایاتی میباشند که پیامبر ج چنین نکردهاند و حکم دو خطبه یکی است. حتّی بلند کردن صدا در خطبۀ دوّم نیز که برخی قائل به سنّت بودنش میباشند جایز نیست و دلیلی بر آن وجود ندارد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
حکم مترجم جمعه:
در مواردی مشاهده میشود که بعد از اینکه امام شروع به خطبه میکند و به مردم سلام میدهد، شخصی به عنوان نمایندۀ مردم که اصطلاحاً مترجم خوانده میشود جواب سلام امام را میدهد و یا با ذکر نام پیامبر ج بر وی صلوات میفرستد و یا با ذکر نام خلفای راشدینش یا صحابه دعای رضی الله عنهم یا رضی الله عنه میگوید. در مورد این مطلب همانطور که مفصلاً ذکر گردید بر مبنای دلایل خصوصاً فرمودۀ رسول اکرم ج است که میفرماید: «اگر روزجمعه هنگامیکه امام خطبه میخواند، به دوستت بگویی (ساکت باش!) کار بیهودهای کرده. (وثوابی نبردهای!).» صحبت کردن هر کس تحت عنوان مترجم و غیره هیچ تأییدیهای در شریعت ندارد و بلکه جواب سلام ندادن، صلوات نفرستادن و دعا نکردن مستحب است و جدای از این مطلب، هیچ دلیلی برای مترجمیِ جمعه وجود ندارد و کسی از صحابه و تابعین و قرون أُولیش دیده نشده که مترجم داشته باشند. پس نمیتوان چنین عملی را بر مبنای شریعت دانست. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)