(۳-۶-۲-۱) کوتاه بودن خطبه
در این زمینه دو بحث جای تحلیل و بررسی دارد:
مبحث اوّل: کوتاه بودن هر دو خطبه.
مبحث دوّم: کوتاهی بیشتر خطبۀ دوّم به نسبت خطبۀ اوّل.
در ادامه به دیدگاه فقها با دلایل مربوطه پرداخته میشود.
مبحث اوّل: کوتاه بودن هر دو خطبه
مذاهب چهارگانۀ اهل سنّت؛ حنفیّه، مالکیّه، شافعیّه و حنابله بر این باورند که مستحب است که خطیب دو خطبه را به میزانی کوتاه نماید که خللی به ارکان آن وارد نشود و مقصد اصلی آن ضایع نگردد. [۹۰۸] نووی در این زمینه ابراز میدارد: «کوتاه بودن خطبه باید متعادل باشد و نباید به گونهای باشد که آنرا ضایع کند.» [۹۰۹]
استدلال این فقها عبارت است از:
- جابر بن سمرهس روایت کرده است: «كَانَ النَّبِىُّ ج يَخْطُبُ قَائِماً ثُمَّ يَجْلِسُ ثُمَّ يَقُومُ وَيَقْرَأُ آيَاتٍ وَيَذْكُرُ اللَّهَ وَكَانَتْ خُطْبَتُهُ قَصْداً وَصَلاَتُهُ قَصْداً.» [۹۱۰] «پیغمبر ج ایستاده خطبه میخواندند سپس مینشستند و سپس برمیخواستند و آیاتی را قرائت میکردند و خداوند را یاد میکردند و و نماز خواند و خطبه گفتنش متوسط بود -ونه طولانی ونه بسیار کوتاه-.»
در «نیل الأوطار» آمده: «پند و اندرز در خطبه مشروع میباشد و کوتاه بودن آن از طولانی بودنش بهتر است.» [۹۱۱]
-سلمه بن اکوعس روایت کرده است: «كُنَّا نُصَلِّي مَعَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْجُمُعَةَ ثُمَّ نَنْصَرِفُ وَلَيْسَ لِلْحِيطَانِ ظِلٌّ نَسْتَظِلُّ فِيه.» [۹۱۲] «ما با پیامبر ج نماز جمعه میخواندیم و سپس برمیگشتیم؛ درحالیکه دیوارها هیچ سایۀ قابل استفادهای نداشتند.»
-عمار بن یاسرس روایت کرده است: «سمعت رسول الله (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) يقول: إِنَّ طُولَ صَلاَةِ الرَّجُلِ وَقِصَرَ خُطْبَتِهِ مَئِنَّةٌ مِنْ فِقْهِهِ فَأَطِيلُوا الصَّلاَةَ وَاقْصُرُوا الْخُطْبَةَ وَإِنَّ مِنَ الْبَيَانِ سِحْرًا.» [۹۱۳] «طولانی بودن نماز انسان –وقتی تنها نماز میخواند- و طولانی بودن خطبه گفتنش، نشان از فقیه و درک دینی وی میدهد، لذا نمازهایتان را طولانی و خطبههایتان را کوتاه کنید و بعضی از سخنان موجب جذب مردم میگردد.»
- براء بن عازبس روایت نموده: «جاء أعرابي إلى النبي (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) فقال: يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَلِّمْنِي عَمَلًا يُدْخِلُنِي الْجَنَّةَ، فَقَالَ: لَئِنْ كُنْتَ أَقْصَرْتَ الْخُطْبَةَ، لَقَدْ أَعْرَضْتَ الْمَسْأَلَةَ.» [۹۱۴] «اعرابی نزد رسول الله ج آمده و گفت: یا رسول الله ج! به من عملی را نشان بده که با انجام دادنش به بهشت بروم. رسول الله ج فرمودند: اگر خطبه گفتن را کوتاه کنی نیازی به این سوال پرسیدن نیست.»
- عبدالله بن أبی أوفىس روایت نموده: «كان رسول الله (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) وَيُطِيلُ الصَّلَاةَ وَيُقَصِّرُ الْخُطْبَةَ.» [۹۱۵] «پیغمبر خدا ج نماز را طول میداد و خطبه را کوتاه میکرد.»
این روایتها به صراحت کوتاه بودن خطبه را اثبات میکنند وبه قول امام شوکانی اختلافی در این زمینه وجود ندارد. وعبدالله بن مسعودس روایت کرده که رسولاللهج فرموده است: «کوتاه بودن خطبه و طولانی بودن نماز نمادی از درایت مرد میباشد.» [۹۱۶]
با همۀ این اوصاف باید توجه داشت که کوتاه بودن خطبه با وجود اینکه مستحب میباشد در مواردی پیامبر اکرم ج خطبۀ طولانی خواندهاند. امام ابن قیم در این باره میگوید: «پیامبر ج بنابر نیاز مردم در مواردی خطبهاش را کوتاه و در مواردی طولانی میخواندند و خطبههای همیشگی وی -مانند جمعه و عیدین و ...- کوتاهتر از خطبههایی بوده که به مناسبتهای خاصّی میگفتند.» [۹۱۷]
البته روایات مذکور فراخوان کوتاه بودن خطبه میباشند و بر این امر مهم تأکید میکنند ولی لازم به ذکر است که خطبه باید برحسب نیاز و شرایط حاکم بر آن ایراد گردد و خطیب باید در نظر داشته باشد که در هر حال خطبۀ طولانیای که باعث خستگی مردم شود، بیفایده و حتّی مضر میباشد و باید خطیب شرایط حاکم بر اجرای خطبه را نیز در نظر بگیرد. در صورتیکه مردم در زیر باران باشند و یا هوا گرم و یا نامساعد باشد و یا نیازی به طولانی کردن بحث مدّنظر نباشد، خطیب باید خطبه را کوتاه و بسیار مفید بخواند. و آنچه مدّنظر شریعت است اعتدلال و میانهروی میباشد که نه مقصد خطبه که اندرز و استفاده از آن میباشد ضایع گردد و نه طولانی و مایۀ آزار و ناراحتی مردم گردد.
مبحث دوّم: کوتاهی بیشتر خطبۀ دوّم به نسبت خطبۀ اوّل
مالکیّه و حنابله بر این باورند که مستحب است که خطبه دوّم از خطبۀ اوّل کوتاهتر باشد. [۹۱۸] و دلیلی که بر آن ذکر میکنند قیاس بر اقامه به نسبت أذان میباشد. به گونهای که مستحب است أذکار أذان جفت و أذکار إقامه مفرد باشند و آن کوتاهتر است که بهتر آن است دو خطبه نیز به این صورت باشد. [۹۱۹] و همچنین قیاس بر دو رکعت نماز میشود که سنّت آن است که رکعت دوّم کوتاهتر از أولی باشد. در حدیث عبدالله بن أبی قتاده از پدرشب روایت نموده که: «أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ يَقْرَأُ فِي الظُّهْرِ فِي الْأُولَيَيْنِ بِأُمِّ الْكِتَابِ وَسُورَتَيْنِ وَفِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأُخْرَيَيْنِ بِأُمِّ الْكِتَابِ وَيُسْمِعُنَا الْآيَةَ وَيُطَوِّلُ فِي الرَّكْعَةِ الْأُولَى مَا لَا يُطَوِّلُ فِي الرَّكْعَةِ الثَّانِيَةِ وَهَكَذَا فِي الْعَصْرِ وَهَكَذَا فِي الصُّبْحِ.» [۹۲۰] «پیامبر ج در نماز ظهر در دو رکعت اوّل سوره فاتحه و بقره و در دو رکعت آخر سورۀ فاتحه را میخواندند. و ما خواندن آیات را میشنیدیم. و ایشان ج رکعت اوّل را طوری طولانی میکردند که رکعت دوّم را آنقدر طولانی نمیکردند. و این عمل را در نماز عصر و صبح نیز انجام میدادند.»
با همۀ این اوصاف دلیلی صریح مبنی بر کوتاهتر کردن خطبۀ دوّم به نسبت خطبۀ اوّل مشاهده نمیشود و آنچه فراخوان شریعت میباشد کوتاه بودن خطبهها است. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
[۹۰۸] نک: بدائع الصنائع ۱ / ۲۶۳ ، الفتاوى الهندية، ۱ / ۱۴۷ ، مجمع الأنهر، ۱ / ۱۶۸ ، طحطاوی، مراقي الفلاح، ص ( ۱۰۳ ) ؛القوانين الفقهية ص ( ۸۶ ) ، والشرح الصغير وبلغة السالك معه ۱ / ۱۸۰ - ۱۸۱ ، والتاج والإكليل بهامش المواهب ۲ / ۱۶۶ ؛ الوجيز ۱ / ۶۴ ، نووی، المجموع، ۴ / ۵۲۸ - ۵۲۹ ، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۳۲ ، شربینی، مغني المحتاج، ۱ / ۲۸۹ ؛ أبو خطاب، الهدایة، ۱ / ۵۲ ، ابن قدامه، المغني، ۳ / ۱۷۹ ، ابن مفلح، الفروع، ۲ / ۱۱۹ ، المحرّر، ۱ / ۱۵۱ ، مرداوی، الإنصاف، ۲ / ۳۹۷ ، كشاف القناع، ۲ / ۳۶ . وحنفیه گفتهاند که مقدار خطبه به اندازهی سورههای طوال مفصل (بقره و آل عمران و برائة و ...) میباشد. البته ارکان و ضوابط خطبه نماز جمعه از نظر مذاهب تفاوتهایی داشت که در بخش" (۳-۵) ارکان خطبه نماز جمعه"دیدگاه آنها و تحلیل مسائل در این زمینه بیان گردید. [۹۰۹] المجموع ۴ / ۵۲۹ . [۹۱۰] (صحيح): مسلم (ش۲۰۳۲) / ابوداود (ش۱۱۰۳و۱۰۹۶) / نسايي واللّفظ له (ش۱۵۸۴و۱۴۱۸) / ابن ماجه (ش۱۱۰۶) از طريق (سفيان الثوري و ابوالاحوص) روايت کرده اند: «عن سماك عن جابر بن سمرة قال كان النبي صلى الله عليه و سلم يخطب قائما ثم يجلس ثم يقوم ويقرأ آيات ويذكر الله عز و جل وكانت خطبته قصدا وصلاته قصدا.» [۹۱۱] نيل الأوطار ۳ / ۲۶۶ . [۹۱۲] (صحيح): بخاری (ش۴۱۶۸) / مسلم (ش۲۰۳۰) / ابن ماجه (ش۱۱۰۰) از طریق (یحیی بن یعلی وهشام بن عبدالملک وعبدالرحمن بن مهدی) روایت کردهاند: «حدثنا يعلى بن الحارث قال سمعت إياس بن سلمة بن الأكوع عن أبيه: كنا نصلي مع النبي صلى الله عليه ... .» [۹۱۳] (صحیح): مسلم (ش۲۰۴۶) روایت کرده است: «حدثنى سريج بن يونس حدثنا عبدالرحمن بن عبد الملك بن أبجر عن أبيه عن واصل بن حيان قال قال أبو وائل: خطبنا عمار فأوجز وأبلغ فلما نزل قلنا يا أبا اليقظان لقد أبلغت وأوجزت فلو كنت تنفست. فقال إنى سمعت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يقول: إن طول صلاة الرجل وقصر خطبته مئنة من فقهه فأطيلوا الصلاة واقصروا الخطبة وإن من البيان سحراً.» [۹۱۴] (صحیح): طیالسی، المسند (ش۷۷۵) / بخاري، ادب المفرد (ش۶۹) / احمد، المسند (ش۱۸۶۴۷) / بیهقی، السنن الکبری (ش۲۱۸۴۷) والآداب (ش۷۷) / حاکم، المستدرک (ش۲۸۶۱) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۷ص۲۰) واحکام القرآن (ج۱ص۳۶۶) / ابن حبان (ش۳۷۴) / دارقطنی، السنن (ج۲ص۱۲۵) / رویانی، المسند (ش۳۵۴) / ابن الشجری، الامالی (ج۱ص۳۵۱) / خزائطی، مکارم الاخلاق (ج۱ص۹۴) / حسین بن الحسن المروزی، البر والصلة (ش۲۷۶) / ابن ابی الدنیا، الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر (ش۴۱) والصمت وآداب اللسان (ش۶۷) / خلعی، الفوائد (ش۸۱۸) / خطییب بغدادی، الفقیه والمتفقه (ج۲ص۱۵۸) / بغوی، شرح السنة (ج۹ص۳۵۴) / واحدی، التفسیر (ج۴ص۴۹۱) / مزی، تهذیب الکمال (ج۲۲ص۶۳۲) / ابن الجوزی، البر والصلة (ش۲۹۴) از طریق (عيسى بن عبد الرحمن البجلي) روایت کردهاند: «حدثنا عيسى بن عبد الرحمن عن طلحة عن عبد الرحمن بن عوسجة عن البراء قال جاء أعرابى فقال: يا نبي الله علمني عملا يدخلنى الجنة قال لئن كنت أقصرت الخطبة لقد أعرضت المسألة أعتق النسمة وفك الرقبة قال أو ليستا واحدا قال لا عتق النسمة أن تعتق النسمة وفك الرقبة ان تعين على الرقبة والمنيحة الرغوب والفيء على ذي الرحم فإن لم تطق ذلك فأمر بالمعروف وإنه عن المنكر فإن لم تطق ذلك فكف لسانك إلا من خير» رجال طیالسی «ثقة» ومترجم در تهذیب بوده واسنادش هم «صحیح» است. وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حديثٌ صحيحُ الإسناد ولم يخرجاه» وامام ذهبی هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ» وامام هیثمی هم گفته است: «رجاله ثقاتٌ» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۲۸۶۱) / هیثمی، مجمع الزوائد (ج۴ص۲۷۸)] [۹۱۵] (صحیح): نسايي (ش۱۴۱۴) ترمذي، علل الكبير (ش۴۴۲) طبرانی، المعجم الاوسط (ج۸ص۱۳۵) والمعجم الصغیر (ش۴۰۵) / ابن حبان (ش۶۴۲۳) / دارمی، السنن (ش۷۴) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۸ص۴) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۴ص۵۷) / ابن حیان، أخلاق النبي وآدابه (ش۴۲) / ابن ابی دینا، التواضع والخمول (ش۱۹۳) / ابوعبدالرحمن السلمی، آداب الصحبة (ش۷۰) / سبکی، معجم الشیوخ (ج۱ص۶۱۹) / مزی، المنتقى من الفوائد الحسان في الحديث (ش۲۳) از طریق (محمّد بن عبد العزيز واسحاق بن راهویه ویحیی بن اکثم ومحمّد بن حميد والحسين بن حريث) روايت كردهاند: «أنبأنا الفضل بن موسى عن الحسين بن واقد قال حدثني يحيى بن عقيل قال سمعت عبد الله بن أبي أوفى يقول: كان رسول الله صلى الله عليه و سلم يكثر الذكر ويقل اللغو ويطيل الصلاة ويقصر الخطبة ولا يأنف أن يمشي مع الأرملة والمسكين فيقضي له الحاجة» وفضل بن موسی هم متابعه شده وحاکم، المستدرک (ش۴۲۲۵) / بیهقی، شعب الایمان (ش۸۱۱۴) ودلائل النبوة (ج۱ص۳۲۹) / اصفهانی، الترغيب والترهيب (ش۱۱۶۰) از طریق (أحمد بن نصر بن مالك وإبراهيم بن هلال) روایت کردهاند: «ثنا علي بن الحسين بن واقد عن أبيه قال: سمعت يحيى بن عقيل ... .» رجال نسايي «رجال صحیح» بوده واسنادش هم «صحیح» است. وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حديثٌ صحيحٌ على شرط الشيخين ولم يخرجاه» وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط البخاری ومسلم» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۴۲۲۵)] [۹۱۶] (صحيح): مسلم (ش۲۰۴۶) روايت کرده است: «حدثنى سريج بن يونس حدثنا عبدالرحمن بن عبد الملك بن أبجر عن أبيه عن واصل بن حيان قال قال أبو وائل: خطبنا عمار فأوجز وأبلغ فلما نزل قلنا يا أبا اليقظان لقد أبلغت وأوجزت فلو كنت تنفست. فقال إنى سمعت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يقول: إن طول صلاة الرجل وقصر خطبته مئنة من فقهه فأطيلوا الصلاة واقصروا الخطبة وإن من البيان سحرا.» [۹۱۷] زاد المعاد ۱ / ۱۹۱ . [۹۱۸] الشرح الصغير وبلغة السالك معه ۱ / ۱۸۰ - ۱۸۱ ، التاج والإكليل بهامش المواهب ۲ / ۱۶۶؛ المستوعب ۳ / ۳۰ ، ابن مفلح، الفروع، ۲ / ۱۱۹ ، مرداوی، الإنصاف، ۲ / ۳۹۷ ، ابن مفلح، المبدع في شرح المقنع،۲ / ۱۶۳ ، كشاف القناع، ۲ / ۳۶ . [۹۱۹] الفروع ۲ / ۱۱۹ ، ابن مفلح، المبدع في شرح المقنع،۲ / ۱۶۳ ، كشاف القناع، ۲ / ۳۶ . [۹۲۰] (صحيح): بخاري (ش۷۷۶) / مسلم (ش۱۰۴۱) / نسايي (ش۹۷۷) از طريق (همام بن يحيي وأبان بن يزيد) روايت كرده اند: «يحيى عن عبد الله بن أبي قتادة عن أبيه أن النبي صلى الله عليه وسلم كان يقرأ في الظهر في الأوليين بأم الكتاب وسورتين وفي الركعتين الأخريين بأم الكتاب ويسمعنا الآية ويطول في الركعة الأولى ما لا يطول في الركعة الثانية وهكذا في العصر وهكذا في الصبح»