(۱-۴-۱۳) نزدیک امام شدن
بنابر فضیلتی که در حدیث اوس بن اوس ثقفیس بیان شد [۲۴۷]و [۲۴۸]و نیز محاسنی که در استماع خطبه وجود دارد برای نمازگزار مستحب است که در حدّ امکان به امام نزدیک شود، البته بنا بر حدیث عبدالله بن عمرو بن عاصب برای نزدیک شدن به امام نباید بر شانۀ مردم قدم بردارد که با این عمل ثواب نماز جمعه را از دست میدهد [۲۴۹] و این عمل کراهت تنزیهی میباشد و اگر آزار و ناراحتی برای نمازگزاران ایجاد کند حرام ولی اگر به دلیل ازدحام جایی را نزدیک خود نیابد، میتواند با آرامش و بدون اینکه کلامی به زبان بیاورد مبنی بر اجازه و معذرت خواهی میتواند به سمت جای خالی حرکت کند و در آنجا ساکن شود [۲۵۰] ولی اگر مردم زیادی در برابرش باشد باید تا وقت نماز صبر نماید تا مایۀ آزار مردم نشود.
در این راستا توجّه به چند نکته مهم میباشد، از جمله:
- نباید کسی بخاطر شخصی دیگر از جای خود برخیزد و دیگری بجای وی بنشید. ابن عمرب از پیامبر ج روایت میکند: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ج أَنْ يُقَامَ الرَّجُلُ مِنْ مَجْلِسِهِ وَيَقْعُدُ فِيهِ آخَرُ، وَلَكِنْ تَفَسَّحُوا وَتَوَسَّعُوا.» [۲۵۱] «پیامبر خدا ج از اینکه مردی از محل نشستن خود برخیزد و دیگری بجای وی بنشیند نهی فرمودند ولی جا باز کنید و جمع و جور بنشینید (تا شخص بتواند بنشیند).» و این عمل خصوصاً در مسجد جدای از اینکه تأییدیهای از شریعت ندارد باعث تعارفات اجتماعی میگردد که مردم در این راستا دچار حرج و سختیهای خاصی میگردند. و فقها قاعدهای در این راستا و بر این مبنا بنیان گذاشتهاند و آن «لا إيثارَ في القُربات» [۲۵۲] یعنی؛ در اموری برای تقرب به باری تعالی ایثار معنا ندارد. البته در این راستا رعایت حال کهنسالان، کودکان و بیماران أولی میباشد.
- هرگاه شخصی در مکانی در مسجد بنشیند و بنابر دلایلی از جایش برخیزد مانند: وضو گرفتن و ... این شخص در صورتی که برگردد بر جایش مستحقتر است، پیامبر خدا ج میفرمایند: «إِذَا قَامَ أَحَدُكُمْ مِنْ مَجْلِسٍ كَانَ فِيهِ ثُمَّ رَجَعَ إِلَيْهِ فَهُوَ أَحَقُّ بِمَجْلِسِهِ.» [۲۵۳] «هرگاه کسی از شما از مکانی که در آن است برخیزد و سپس به آنجا برگردد، وی بر جایش مستحقتر میباشد.» این از زمرۀ حقوق شخص محسوب میگردد.
- در موقع حضور در مسجد مستحب آن است که شخص رو به قبله بنشیند ولی در صورتی که بیماری یا عذری داشته باشد ایرادی بر پشت کردن به قبله یا بر پهلو تکیه زدن یا پا دراز کردن نیست و اگر موجب آزار مردم گردد و یا باعث تنگی جا گردد این عملش جایز نیست بلکه مستحب آن است که به مکانی برود که مزاحم کسی نگردد و کسی هم مزاحم وی نشود. [۲۵۴]
[۲۴۷] (صحيح): احمد، المسند (ش۱۶۱۷۳و۱۶۹۶۲) / ابوداود (ش۳۴۵) ومن طريقه بيهقي، السنن الکبري (ش۶۰۸۹) / ابن ابي شيبه، المصنف (ج۲ص۳) و من طريقه ابن ماجه (ش۱۰۸۷) / طبرانی، المعجم الکبير (ج۱ص۲۱۵) / مروزي، الجمعة وفضلها (ش۵۰) / تمام رازي، الفوائد (ج۲ص۲۰۲) / ابن ابي عاصم، الآحاد والمثاني (ش۵۷۳) از طريق (يحيي بن آدم ومحمّد بن حاتم الجرجرائى و أبو بكر بن أبي شيبة) روايت کرده اند: «حدثنا (عبدالله) بن المبارك عن الأوزاعى حدثنى حسان بن عطية حدثنى أبو الأشعث الصنعانى حدثنى أوس بن أوس الثقفى سمعت رسول الله ج يقول: من غسل يوم الجمعة واغتسل ثم بكر وابتكر ومشى ولم يركب ودنا من الإمام فاستمع ولم يلغ كان له بكل خطوة عمل سنة أجر صيامها وقيامها.» وحسان بن عطية هم متابعه شده و احمد (ش۱۶۱۷۵) / نسايي (ش۱۳۸۴) / المعجم الکبير (ج۱ص۲۱۵) / ابن عساکر، تاريخ دمشق (ج۳۶ص۱۲۰و۲۰۰و۴۳ص۲۹۹) از طريق (عبدالرحمن بن يزيد بن جابر ويحيى بن الحارث الذماري) روايت کرده اند: «أنه سمع أبا الأشعث حدثه انه سمع اوس بن اوس... .» و ابوالاشعث صنعاني هم متابعه شده و ابوداود (ش۳۴۶) / المعجم الاوسط (ج۲ص۱۲۲) / طياليسي، المسند (ش۱۲۱۰) از طريق (عبادة بن نسى و الحسن البصري ومحمّد بن سعد الازدي) روايت کرده است: «عن أوس بن اوس الثقفى عن النبي ج ... .» و رجال احمد «رجال صحيحين» ميباشد جز شراحيل بن شرحبيل ابوالاشعث صنعاني که «رجال مسلم» است واسنادش هم «صحيح» ميباشد. [۲۴۸] فقها در این زمینه گاهی به حدیث ضعیفی استناد میکنند که سندش ایراد دارد و آن: سمره بن جندب روایت میکند: «احضروا الذكر و ادنوا من الإمام، فإن الرجل لا يزال يتباعد حتى يؤخر في الجنة و إن دخلها.» «در نمازها حاضر شوید و (درصف اوّل بایتسید) ونزدیک امام باشید؛ چرا که فرد اینقدر در ایستادن در صف اوّل تخلف میکند که در بهشت رفتن هم بعد از دیگران عقب میافتد.» (ضعیف): دو طریق دارد؛ طریق اوّل: ابوداود (ش۱۱۱۰) / احمد، المسند (ش۲۰۱۱۸) / بيهقي، السنن الکبري (ش۶۱۴۰) / مستدرک (ش۱۰۶۸) از طريق (علي بن المديني) روايت کرده اند: «حدثنا معاذ بن هشام قال وجدت فى كتاب أبى (هشام الدستوايي) بخط يده ولم أسمعه منه قال قتادة عن يحيى بن مالك (أبي أيوب الأزدي) عن سمرة بن جندب أن نبى الله (صلى الله عليه وسلم) قال: احضروا الذكر وادنوا من الإمام فإن الرجل لا يزال يتباعد حتى يؤخر فى الجنة وإن دخلها.» اما اسنادش «ضعیف» است. چرا که قتاده «مدلس» بوده وعنعنه کرده است [ابن حجر، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (ش۹۲)] طریق دوّم: احمد، المسند (ش۲۰۱۱۲) / بيهقي، السنن الکبري (ش۶۱۴۲) وشعب الايمان (ش۳۰۱۸) / طبرانی، المعجم الصغير (ج۱ص۲۱۶) والمعجم الکبير (ج۷ص۲۰۶) / بزار (ش۴۵۹۴) از طريق (سريج بن النعمان) روايت کرده اند: «حدثنا الحكم بن عبد الملك عن قتادة عن الحسن عن سمرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم احضروا الجمعة وادنوا من الإمام فإن الرجل ليتخلف عن الجمعة حتى إنه ليتخلف عن الجنة وإنه لمن أهلها.» اما اين روايت «منکر» است چرا که اوّلاً: الحكم بن عبد الملك القرشى البصرى «ضعيف الحديث» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۲ص۴۳۱) وتقريب التهذب (ش۱۴۵۱)] وثانياً: امام ابوحاتم رازي گفته است: «رواه بعض حفاظ أصحاب قتادة عن قتادة عن أبي أيوب الأزدي عن سمرة عن النبي صلى الله عليه وسلم» [ابن ابي حاتم، الجرح والتعديل (ج۱ص۲۰۴)] وابوداود (ش۱۱۱۰) / احمد، المسند (ش۲۰۱۱۸) / بيهقي، السنن الکبري (ش۶۱۴۰) / حاکم، المستدرک (ش۱۰۶۸) از طريق (علي بن المديني) روايت کرده اند: «حدثنا معاذ بن هشام قال وجدت فى كتاب أبى (هشام الدستوايي) بخط يده ولم أسمعه منه قال قتادة عن يحيى بن مالك (أبي أيوب الأزدي) عن سمرة بن جندب أن نبى الله (صلى الله عليه وسلم) قال: احضروا الذكر وادنوا من الإمام فإن الرجل لا يزال يتباعد حتى يؤخر فى الجنة وإن دخلها.» وهمچنانکه ميبينيم متن (الحكم بن عبد الملك) در مورد (تأخر از جمعه) بوده اما متني که (امام هشام الدستوايي) روايت کرده در مورد (تأخر فرد از صف اوّل) ميباشد. خوب دقت گردد. لذا روايت الحکم بن عبدالملک به علت مخالفت با ثقات «منکر» است. البته متني که حکم بن عبدالملک روايت کرده متابعه اي هم دارد وطبراني، المعجم الاوسط (ج۴ص۳۳۸) روايت کرده است: «حدثنا عبد الله بن الحسين المصيصي قال نا محمّد بن بكار قال نا سعيد بن بشير عن قتادة عن ابي ايوب عن سمرة بن جندب رفعه إلى النبي صلى الله عليه و سلم انه قال احضروا الجمعة وأدنوا من الامام واني قد عرفت ان اقواما يؤخرون عن دخول الجنة بتأخرهم عن الجمعة وان كانوا من اهلها.» اما سعيد بن بشير: امامان يحيي بن معين وابوداود ونسايي وعلي بن مديني وابن حجر واحمد بن حنبل وابن حبان وعبدالرحمن بن مهدي وي را «ضعيف» دانسته اند و امامان ابومسهر ومحمّد بن عبدالله بن نمير ميگويند: «منکرُ الحديث» و امام بخاري ميگويد: «يتکلمون في حفظه و هو محتملٌ» و امام ابوحاتم ميگويد: «شيخٌ يکتب حديثه» و امام سفيان بن عيينه ميگويد: «کان حافظا» وامام شعبه ميگويد: «صدوق الحديث» و امام ابن عدي ميگويد: «الغالب علي حديثه استقامة و الغالب عليه الصدق» و امام دحيم ميگويد: «ثقةٌ است؛ كان مشيختنا يوثقونه» و امام بزار هم ميگويد: «لابأس به» و امام حاکم ميگويد: «إمام أهل الشام في عصره إلا أن الشيخين لم يخرجاه بما وصفه أبو مسهر من سوء حفظه و مثله لا ينزل بهذا القدر» و امام سعيد بن عبدالعزيز تنوخي ميگويد: «صدوق» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۴ص۸) و تقريب التهذيب (ش۲۲۷۶) / ابن عدي، الکامل (ج۳ص۳۶۹) / مستدرک (ش۹۹۵)]. [۲۴۹] (صحیح): ابوداود (ش۳۴۷) / بیهقی، السنن الکبری (ش۶۰۹۸) / ابن خزیمه (ش۱۸۱۰) / حديث أبي الفضل الزهري (ش۴۹۹) / اصفهانی قوام السنة، الترغیب والترهیب (ش۹۴۹) از طریق (ابن أبى عقيل ومحمّد بن سلمة والربیع بن سلیمان وابراهیم بن منقذ) روایت کردهاند: «حدثنا عبدالله بن وهب أخبرنى أسامة ابن زيد عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن عبد الله بن عمرو بن العاص عن النبى ج أنه قال: من اغتسل يوم الجمعة ومس من طيب امرأته - إن كان لها - ولبس من صالح ثيابه ثم لم يتخط رقاب الناس ولم يلغ عند الموعظة كانت كفارة لما بينهما ومن لغا وتخطى رقاب الناس كانت له ظهرا.» رجال ابوداود «ثقة» ومترجم در تهذیب هستند فقط أسامة بن زيد: امام يحيي بن معين ميگويد: «ثقةٌ صالحٌ حجةٌ» و امام علي بن مديني ميگويد: «عندنا ثقهٌ» وامام عجلي ميگويد: «ثقةٌ» و امام يعقوب بن سفيان فسوي هم گفته است: «هو عند أهل المدينة وأصحابنا ثقة مأمونٌ» وامام ابن عدي ميگويد: «ليس بحديثه بأس» وامام ابوحاتم ميگويد: «يكتب حديثه و لايحتج به» و امام ذهبي هم گفته است: «صدوقٌ قوي الحديث و الظاهر أنه ثقةٌ» وامام نسايي گفته است: «ليس بالقوى» البته امام نسايي گفته است: «قولنا (ليس بالقوي): ليس بجرح مفسد» لذا نزد امام نسايي حداقل «حسن الحديث» است و امام ابن حجر هم گفته است: «صدوقٌ يهم» و امام عبدالله بن نمير گفته است: «مدنيٌ مشهورٌ» وامام ابن حبان هم وي را در «ثقات» آورده و گفته است: «يخطيء» وامام احمد گفته است: «ليس بشيء» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱ص۲۰۸) و تقريب التهذيب (ش۳۱۷) / ذهبي، الموقظه (ص۱۹) و ذكر أسماء من تكلم فيه وهو موثق (ش۲۶) / علي بن مديني، سؤالات محمّد بن عثمان بن أبي شيبة (ش۱۰۳) / فسوي، المعرفة و التاريخ (ج۳ص۴۳)] پس «ثقة» بوده واگر چه اندکي خطا دارد لذا امام هيثمي هم گفته است: «هو من رجال الصحيح وفيه ضعف» [هيثمي، مجمع الزوائد (ج۴ص۳۷۴)] همچنین بايد اشاره کنيم که بعضي از علما در سماع شعيب از جدش اختلاف دارند لذا اين اسناد را در درجه «حسن» قرار ميدهند وامام حاکم نيشابوري گفته است: «لا أعلم خلافاً في عدالة عمرو بن شعيب؛ إنما اختلفوا في سماع أبيه من جده» وامام ترمذي هم گفته است: «من تكلم في حدیث عمرو بن شعيب إنما ضعفه لأنه يحدث عن صحيفة جده كأنهم رأوا أنه لم يسمع هذه الأحاديث من جده» لكن امامان ابن حجر و ابن الملقن در تهذيب التهذيب و البدر المينر رواياتي را دال بر صحّت سماع پدرش از جدش ميآورند که با اثباتش اين اسناد «صحيح» ميگردد؛ وامامان بخاري و علي بن مديني و احمد بن حنبل و اسحاق بن راهويه و دارقطني و ابن حجر و بيهقي و ابوعبيد السلام و يعقوب بن شيبه و حاکم نيشابوري و ابوبکر نيشابوري و محيي الدين نووي هم «سماعش» را تأييد نموده اند. وامام اسحاق بن راهويه گفته است: «(عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده) إذا كان الراوي عن عمرو بن شعيب ثقةً فهو كأيوب عن نافع عن ابن عمر». و امام يعقوب بن شيبه هم گفته است: «ما رأيت أحدا من أصحابنا ممن ينظر في الحديث وينتقي الرجال يقول في عمرو بن شعيب شيئاً، وحديثه صحيحٌ وهو ثقةٌ ثبتٌ والأحاديث التي أنكروا من حديثه إنما هي لقوم ضعفاء رووها عنه وما روى عنه الثقات فصحيحٌ» و امام بخاري هم گفته است: «رأيت أحمد بن حنبل وعلي بن المديني وإسحاق بن راهويه يحتجون بحديث عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده. قال البخاري: من الناس بعدهم؟» وامام يحيي بن معين سماعش را قبول ندارد و ميگويد که از روي کتاب و صحيفهي جدش بوده است ليکن ميگويد: «احاديثُه صحاحٌ» ودر واقع امام يحيي بن معين آن را به صورت وجاده ي صحيح ميپذيرد که يکي از طرق تحمل حديث ميباشد پس در هر صورت نزد امام يحيي بن معين رواياتش صحيح ومقبول است [رک: ترمذي (ش۳۲۲) / بخاري، التاريخ الکبير (ج۴ص۲۱۸) / ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۸ص۴۸) / تقريب التهذيب (ش۲۸۰۶) / بيهقي، السنن الکبر (ج۵ص۱۶۷ش۱۰۰۶۵) / حاكم، المستدرک (ش۲۲۹۸و۲۳۷۵) / ابن الملقن، البدر المنير (ج۲ص۱۵۴) / نووي، تهذيب الأسماء واللغات (ص۳۴۶و۵۳۴)] لذا اسناد رواياتش «صحيح» است. وامام نووی گفته است: «اسناده حسنٌ» [نووی، خلاصة الاحکام (ش۲۷۵۶)] [۲۵۰] توصیه شریعت بر سکوت در موقع خطبه نماز جمعه میباشد، خداوندﻷ میفرمایند: ﴿وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ٢٠٤﴾[الأعراف: ۲۰۴]، همچنین این فرموده رسول اکرم ج است که میفرماید: «إِذَا قُلْتَ لِصَاحِبِكَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ أَنْصِتْ وَالْإِمَامُ يَخْطُبُ فَقَدْ لَغَوْتَ.» (صحيح): بخاري (ش۹۳۴) / مسلم (ش۲۰۰۲-۲۰۰۵) / ابوداود (ش۱۱۱۴) / نسايي (ش۱۴۰۲و۱۵۷۷) / ابن ماجه (ش۱۱۱۰) از طريق (عبد الله بن إبراهيم بن قارظ و سعيد بن المسيب وعبدالرحمن بن اعرج) روايت کرده اند: «أن أبا هريرة أخبره أن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) قال: ... .». جهت مشاهده دیدگاهها و تحلیل آنها و قول راجح نک: (۳-۷-۶) صحبت کردن با دیگران در حین خطبه. [۲۵۱] (صحیح): بخاری (ش۶۲۷۰) والّلفظ له/ مسلم (ش۵۸۱۳و۵۸۱۴) از طریق (عبیدالله بن عمر وروح بن عباده وابن جریج وضحاک بن عثمان) روایت کردهاند: «عن نافع عن ابن عمر عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه نهى أن يقام الرجل من مجلسه ويجلس فيه آخر ولكن تفسحوا وتوسعوا.» [۲۵۲] سیوطی، الاشباه و النظائر، ص۱۱۶. [۲۵۳] (صحیح): ترمذی (ش۲۷۵۱) / احمد، المسند (ش۱۵۴۸۳) / جزء من حدیث لوین (ش۵۲) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۳ص۱۸۲) / ابن ابی شیبه، المسند (ش۶۲۵) / خرائطی، مکارم الاخلاق (ج۲ص۵۸) / ابن ابی خیثمه، التاریخ الکبیر (ج۱ص۵۸۸) / ابن ابی عاصم، الآحاد والمثانی (ش۱۵۹۵) / ابونعیم، معرفه الصحابه (ج۵ص۲۷۱۸) / رویانی، المسند (ش۱۵۰۱) / حدیث خالد بن مرداس (ش۸) / ابن قانع، معجم الصحابه (ش۲۰۹۱) / ابواحمد الحاکم، الاسماء والکنی (ج۳ص۱۳۰) / طبری، التاریخ (ج۱۱ص۵۸۸) از طریق (قتیبه بن سعید وعفان بن مسلم وسعید بن سلیمان واسحاق بن منصور وعمرو بن عون وهیب بن بقیه ویحیی الحمانی ومحمّد بن الصباح ومعلی بن اسد) روایت کردهاند: «حدثنا خالد بن عبد الله الواسطي عن عمرو بن يحيى بن عماره عن محمّد بن يحيى بن حبان عن عمه واسع بن حبان عن وهب بن حذيفة: أن رسول الله صلى الله عليه و سلم قال الرجل أحق بمجلسه وإن خرج لحاجته ثم عاد فهو أحق بمجلسه.» وخالد بن عبدالله هم متابعه شده واحمد، المسند (ش۱۱۲۸۲) / ابن عدی، الکامل (ج۷ص۷۰) از طریق (اسماعیل بن رافع ومالک بن انس) روایت کردهاند: «عن محمّد بن يحيى ... .» ورجال ترمذی «رجال صحیحین» بوده واسنادش هم «صحیح» است. وامام ترمذی هم گفته است: «حدیثٌ حسنٌ صحیحٌ غریبٌ» [ترمذی (ش۲۷۵۱)] باید اشاره کنیم که (سلیمان بن بلال) آن را مخالف (خالد بن عبدالله الواسطی) نقل کرده است وابونعیم، معرفه الصحابه (ج۴ص۲۰۸۲) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج۸ص۱۵۸) از طریق (سلیمان بن بلال) روایت کردهاند: «عن عمرو بن يحيى بن عمارة بن أبي حسن المازني عن أبيه عن جده وهب بن بقیه أن النبي صلى الله عليه وسلم ... .» البته چون سلیمان بن بلال وخالد بن عبدالله، هردو از (اثبات وثقات) هستند، لذا نشان میدهد که (عمرو بن یحیی)، روایت را از (یحیی بن عماره و محمّد بن یحیی) شنیده لذا به دو طریق نقل کرده است ومشکلی در اسناد وارد نمیکند. [۲۵۴] محمّد زحیلی، المعتمد فی الفقه الشافعی، ۱/۵۳۰.