نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۱-۴-۳) دعا کردن

(۱-۴-۳) دعا کردن

دعا که عبادتی مخصوص خداوند است [۶۴] دارای فضائل وصف‌ناپذیری است که خداوند آن‌را برترین و نکوترین عبادت، وسیله‌ای برای تقرب جستن به خود، سببی آسان برای حل مشکلات و رسیدن به خواسته‌ها، وسیله‌ای برای کسب محبّت اللهأ و وسیله‌ای برای رفع عذاب و سختی‌ها قرار داده است. دعا با همۀ فضائل و شوکتی که در دین اسلام دارد در روز جمعه از مکنتی خاص برخوردار می‌باشد که جدای از اجر خاص، لحظه‌ای در این روز قرار داده شده که خداوند به قاطعیّت اجابت بنده‌اش را می‌کند و دعایش را قبول می‌کند.

تمامی علما و اندیشمندان اسلامی بر این اتفاق نظر دارند که حکم این زمان خاص و پر فضیلت برداشته نشده است و این فضیلت در هر جمعه‌ای وجود دارد. [۶۵] احادیث صحیح و صریح و گفتۀ صحابۀ کرامش گواهی دهندۀ این مطلب است. برخی بر این باور بودند که در هر سال، این فضیلت فقط در یک جمعه وجود دارد؛ واین قولی است که کعب بن أحبار به ابوهریرهس گفت و ابوهریرهس هم آن‌را رد نمود. ومالک و اصحاب السنن این را روایت کرده‌اند. [۶۶] و نیز عبدالرزاق از عبدالله ‌بن معاویهس روایت کرده که: «زَعَموا أَنَّ السَّاعَةَ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ لا يَدْعُو فِيهَا مُسْلِمٌ إِلا اسْتُجِيبَ لَهُ، قَدْ رُفِعَتْ؟ قَالَ: كَذَبَ مَنْ قَالَ، قُلْتُ: فَهِيَ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ أَسْتَقْبِلُهَا؟ قَالَ: نَعَمْ.» [۶۷] «به ابوهریره گفتم: افرادی گمان می‌کنند که این ساعت در روز جمعه که (دعا) در آن اجابت می‌گردد برداشته شده است. گفت: هر کس این را گفته دروغ گفته است. گفتم: این در هر جمعه‌ای می‌باشد. گفت: بله.»

اما علمای صحابۀ کرام و تابعین و فقها ش در زمانِ این فضیلت والا اختلاف نظر دارند، به گونه‌ای که اقوال متعدّدی در این زمینه بیان شده است که مستندات برخی واهی و ضعیف و غیر قابل احتجاج می‌باشد. با وجود اقوال متعدّد و مختلف، مهم‌ترین و پرطرفدارترین این دیدگاه‌ها عبارتند از:

دیدگاه اوّل: گروهی از فقهای شافعیّه و حنابله بر این باورند که مستحب است در روز جمعه بسیار دعا شود تا با آن وقت خاص هم‌زمان شود و دعا اجابت گردد.

استدلال این دسته عبارت است از:

بخاری و مسلم از ابوهریرهس روایت کرده‌اند: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج ذَكَرَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَالَ فِيهِ سَاعَةٌ لَا يُوَافِقُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي يَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى شَيْئًا إِلَّا أَعْطَاهُ إِيَّاهُ وَأَشَارَ بِيَدِهِ يُقَلِّلُهَا.» [۶۸] «پیامبر خدا ج در روز جمعه ابراز داشتند که در این روز زمانی وجود دارد که بنده‌ای مسلمان با آن موافقت نکرده (و در این زمان دعا نکرده) در حالیکه ایستاده و نماز می‌خواند و از خداوند چیزی را خواسته مگر اینکه خداوند آن‌را به وی عطا خواهد کرد و ایشان با دستانش (اشاره فرمودند که) زمان کمی است.»

وجه استدلال به این حدیث آن است که این روایت کلّ روز جمعه را بیان داشته و پیامبر ج با دستش اشاره فرموده که این زمان اندک است و مخفی هم می‌باشد. [۶۹]

این ساعت در روز جمعه وجود داشته ولی همانند شب قدر که در ده شب آخر وجود دارد ولی تعیین نشده که کدام شب است، نامعلوم است؛ و ابن خزیمه و حاکم از ابوسلمهش روایت کرده‌اند که: «سألت أبا سعيد الخدري، عَنْ سَاعَةِ الْجُمُعَةِ، فقال: سَأَلْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْهَا فَقَالَ إِنِّي كُنْتُ قَدْ أُعْلِمْتُهَا ثُمَّ أُنْسِيتُهَا كَمَا أُنْسِيتُ لَيْلَةَ الْقَدْرِ.» [۷۰] «از ابو سعید خدری از زمان اجابت دعا در روز جمعه پرسیدم. گفت: از پیامبرج در مورد آن سؤال کردم فرمود: آن‌را می‌دانستم ولی آن‌را فراموش کردم همانگونه که شب قدر را فراموش کردم.»

این روایت ضعیف بوده و پیامبر خدا ج آن‌را فرموش نکرده‌اند بلکه در حدیثی صحیح به طور صریح زمان آن را در روز جمعه مشخص نموده‌اند.

برخی هم بر این باورند که این زمان پنهان شده و حکمت پنهان شدن آن هم این بوده که بندگان به عبادت بیشتر مشغول شوند. و عبدالرزاق از کعب ‌بن أحبار روایت کرده است: «لَوْ قَسَّمَ إِنْسَانٌ جَمْعَهُ فِي جُمَعٍ، أَتَى عَلَى تِلْكَ السَّاعَةِ.» [۷۱] «اگر کسی (برای رسیدن به این وقت) جمعه‌اش را در بین چندین جمعه تقسیم کند، بی‌شک به این زمان دست پیدا خواهد کرد.»

امام ابن منذر/ گفته است: مقصود کعب این است که: یک جمعه از اوّل روز تا ساعت مشخصی دعا کند؛ سپس جمعۀ بعدی، از وقت قبلی تا ساعت دیگری دعا کند؛ و همینطور ادامه دهد تا اینکه روز به پایان برسد و در زمانی از این فضیلت بهره‌مند شود.

در واقع باید توجه داشت که نصوص صحیح و صریح حاکی از آنند که حکم این زمان مشخص نه تنها نسخ نشده بلکه معلوم و مشخص می‌باشد.

دیدگاه دوّم: حنفیّه، قول أصح مالکیّه و شافعیّه بر این باورند که آن ساعت، از وقتی که امام در منبر می‌نشیند تا زمانی که نماز به اتمام می‌رسد، می‌باشد [۷۲]

استدلال این دسته عبارت است از:

مسلم و ابوداود از ابوموسی اشعری ش روایت کرده‌اند: «أنه سمع رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يقول: هِىَ مَا بَيْنَ أَنْ يَجْلِسَ الإِمَامُ إِلَى أَنْ تُقْضَى الصَّلاَةُ.» [۷۳] «او از پیامبر خداج شنیده که می‌فرمود: آن وقتیست که امام می‌نشیند تا نماز به پایان می‌رسد.»

امام مسلم در این زمینه می‌گوید: «این بهترین و صحیح‌ترین حدیث در بیان زمان (قبولی دعا در روز) جمعه می‌باشد.» [۷۴] لیکن این روایت از ابوموسی اشعری و عمرو بن عوفِ مزنی از رسول الله ج روایت گردیده که در هر دو حالت ضعف و اضطراب دارد که در سند حدیث هم مفصلاً به آن اشاره گردیده است.

در روایتی دیگر بین اقامۀ نماز تا پایان یافتن نماز است؛ چرا که ترمذی و ابن ماجه حدیثی را روایت کرده‌اند که عمرو بن عوفس گفته است: «قالوا: أَيُّ سَاعَةٍ يا رسول الله؟ قَالَ: حِينَ تُقَامُ الصَّلَاةُ إِلَى الِانْصِرَافِ مِنْهَا.» [۷۵] «گفتند: کدام ساعت ای پیامبر خدا ج؟ فرمود: بین اقامۀ نماز تا پایان یافتن نماز.»

همانطور که در سند این روایت ثابت گردیده این روایت واهی و غیر قابل احتجاج می‌باشد.

این افراد استناد می‌کنند دعا کردن در این وقت که همه‌اش نماز محسوب می‌شود با لفظ و معنای حدیث هم‌خوانی دارد. و هیچ منافاتی با طلب دعا در موقع خطبۀ جمعه ندارد و حتّی امر شده در این موقع باید سکوت کرد بخاطر آن است که انسان با حضور قلب دعا نماید. [۷۶] البته این با ظاهر حدیث تعارض دارد؛ زیرا هنگام خطبه، خواندن دعا و ذکر مورد تأیید شریعت نمی‌باشد، و طبق فرمودۀ نبیّ ج لغو می‌باشد. و توصیه شریعت بر سکوت در موقع خطبۀ نماز جمعه می‌باشد، خداوند می‌فرمایند: ﴿وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ٢٠٤[الأعراف: ۲۰۴]، همچنین این فرمودۀ رسول اکرم ج است که می‌فرماید: «إِذَا قُلْتَ لِصَاحِبِكَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ أَنْصِتْ وَالْإِمَامُ يَخْطُبُ فَقَدْ لَغَوْتَ» [۷۷]و [۷۸] «اگر روزجمعه هنگامیکه امام خطبه می‌خواند، به دوستت بگویی (ساکت باش!) کار بیهوده‌ای کرده‌. (وثوابی نبرده‌ای!).»

این افراد استناد می‌کنند که اجتماع مردم و خشوع و خضوع آن‌ها در این موقع و نمازشان تأثیری خاص برای اجابت دعا دارد پس موقع گردهمایی موقع اجابت دعاست.

با همۀ این اوصاف باید گفت که احادیثی که در این زمینه ملاک استناد قرار گرفته‌اند از ضعف سند برخوردارند و با وجود احادیث صحیحی که دلیلی بر ضعف آن‌ها وارد نشده و زمانی غیر از این را نشان می‌دهند و اتفاق نظر اکثر فقها نمی‌توان این دیدگاه را راجح دانست.

دیدگاه سوّم: بسیاری از صحابۀ کرام و تابعین ش و قول صحیح حنفیّه، قول مختار برخی از مالکیّه، دیدگاه برخی از شافعیّه و مذهب حنابله بر آن است این زمان در اواخر روز جمعه بعد از نماز عصر تا نماز مغرب قرار دارد. [۷۹]

استدلال این دسته عبارت است از:

ابوسلمه ‌بن عبدالرحمنس روایت کرده است: «أَنَّ نَاسًا مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ ج اجْتَمَعُوا، فَتَذَاكَرُوا السَّاعَةَ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ، فَتَفَرَّقُوا وَلَمْ يَخْتَلِفُوا أَنَّهَا آخِرُ سَاعَةٍ مِنْ يَوْمِ الجمعه.» [۸۰] «افرادی از اصحاب پیامبر ج گردِهم آمدند و با هم بر این زمان روز جمعه مذاکره کردند، و با هم اختلاف‌نظر داشتند ولی در اینکه آخرین ساعت در روز جمعه می‌باشد اختلاف‌نظر نداشتند.»

در تحلیل اسناد احادیث هم دقیقاً احادیثی از صحّت سند برخوردارند که به بعد از عصر دلالت دارند.

اصحاب السنن از ابوهریرهس روایت کرده‌اند: «خَيْرُ يَوْمٍ طَلَعَتْ فِيهِ الشَّمْسُ يَوْمُ الْجُمُعَةِ فِيهِ خُلِقَ آدَمُ وَفِيهِ أُهْبِطَ وَفِيهِ تِيبَ عَلَيْهِ وَفِيهِ مَاتَ وَفِيهِ تَقُومُ السَّاعَةُ وَمَا مِنْ دَابَّةٍ إِلاَّ وَهِىَ مُسِيخَةٌ يَوْمَ الْجُمُعَةِ مِنْ حِينَ تُصْبِحُ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ شَفَقًا مِنَ السَّاعَةِ إِلاَّ الْجِنَّ وَالإِنْسَ وَفِيهِ سَاعَةٌ لاَ يُصَادِفُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ وَهُوَ يُصَلِّى يَسْأَلُ اللَّهَ حَاجَةً إِلاَّ أَعْطَاهُ إِيَّاهَا. قَالَ كَعْبٌ ذَلِكَ فِى كُلِّ سَنَةٍ يَوْمٌ. فَقُلْتُ بَلْ فِى كُلِّ جُمُعَةٍ. قَالَ فَقَرَأَ كَعْبٌ التَّوْرَاةَ فَقَالَ صَدَقَ النَّبِىُّ ج. قَالَ أَبُو هُرَيْرَةَ ثُمَّ لَقِيتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَلاَمٍ فَحَدَّثْتُهُ بِمَجْلِسِى مَعَ كَعْبٍ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلاَمٍ قَدْ عَلِمْتُ أَيَّةَ سَاعَةٍ هِىَ. قَالَ أَبُو هُرَيْرَةَ فَقُلْتُ لَهُ فَأَخْبِرْنِى بِهَا. فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلاَمٍ هِىَ آخِرُ سَاعَةٍ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ. فَقُلْتُ كَيْفَ هِىَ آخِرُ سَاعَةٍ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج لاَ يُصَادِفُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ وَهُوَ يُصَلِّى. وَتِلْكَ السَّاعَةُ لاَ يُصَلَّى فِيهَا. فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلاَمٍ أَلَمْ يَقُلْ رَسُولُ اللَّهِ ج مَنْ جَلَسَ مَجْلِسًا يَنْتَظِرُ الصَّلاَةَ فَهُوَ فِى صَلاَةٍ حَتَّى يُصَلِّىَ . قَالَ فَقُلْتُ بَلَى. قَالَ هُوَ ذَاكَ..» [۸۱] «بهترین روزی که خورشید در آن طلوع کرده روز جمعه می‌باشد که در این روز آدم آفریده شد و در این روز (از زمین) هبوط کرد و توبه‌اش قبول واقع شد و فوت کرد و در این روز قیامت برپا ‌می‌شود و هیچ جنبنده‌ای جز انسان و جن نیست که در روز جمعه از ترس (بر پایی) قیامت مضطرب و نگران نباشد، و در روز جمعه زمانی وجود داد که بندۀ مسلمانی با آن مواجه نمی‌شود در حالیکه نماز می‌گذارد و از خداوند حاجتی را می‌خواهد مگر اینکه به وی خواهد داد. کعب گفت: در هر سال یک جمعه این (فضیلت) را دارد. فرمودند: بلکه هر جمعه‌ای (از این فضیلت و امتیاز) برخوردارند. ابوهریره گفت: کعب تورات را تلاوت کرد و گفت: پیامبر ج راست فرمود. ابوهریره می‌گوید: عبدالله‌ بن سلام را ملاقات کردم و از نشستی که با کعب داشتم برایش گفتم. عبدالله‌ بن سلام گفت: بی‌شک می‌دانم که آن چه زمان است. ابوهریره گفت: گفتم: مرا از آن با خبر کن. گفت: آخرین وقتِ روز جمعه می‌باشد. پیامبر ج فرمودند: (بنده‌ای مسلمان) با آن موافقت نکرده در حالیکه نماز می‌خواند. در حالیکه در این زمان نماز خوانده نمی‌شود. عبدالله بن سلام گفت: آیا پیامبر ج نفرموده که هر کس در مجلسی بنشیند و منتظر نماز باشد وی در نماز است تا نماز می‌خواند این را گفت و گفتم: بله. گفت: این هم به این صورت.»

جابر بن عبداللهب روایت کرده‌اند: «قال النبی ج: يَوْمُ الْجُمُعَةِ ثِنْتَا عَشْرَةَ. يُرِيدُ سَاعَةً لاَيُوجَدُ مُسْلِمٌ يَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ شَيْئًا إِلاَّ آتَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فَالْتَمِسُوهَا آخِرَ سَاعَةٍ بَعْدَ الْعَصْرِ.» [۸۲] «پیامبر ج فرمودند: روز جمعه دوازده (ساعت) است. و در آن (روز) ساعتی وجود دارد که هر مسلمانی در آن لحظه از خداوند عَزَّ وَجَلَّ چیزی را بخواهد، خداوند حتماً آن‌را به وی خواهد داد، این زمان را در آخرین ساعت بعد از عصر دریابید.»

با این وصف فرموده‌ای از رسول خدا ج زمان دقیق آن را در این فاصلۀ زمانی مشخص می‌کند. بخاری و مسلم از ابوهریرهس روایت کرده‌اند: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج ذَكَرَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَالَ فِيهِ سَاعَةٌ لَا يُوَافِقُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي يَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى شَيْئًا إِلَّا أَعْطَاهُ إِيَّاهُ وَأَشَارَ بِيَدِهِ يُقَلِّلُهَا.» [۸۳] «پیامبر خدا ج در روز جمعه ابراز داشتند که در این روز زمانی وجود دارد که بنده‌ای مسلمان با آن موافقت نکرده (و در این زمان دعا نکرده) در حالیکه ایستاده و نماز می‌خواند و از خداوند چیزی را خواسته مگر اینکه خداوند آن‌را به وی عطا خواهد کرد و ایشان با دستانش (اشاره فرمودند که) زمان کمی است.»

قول راحج: پس از تحلیل و بررسی نصوص و سند آن‌ها بس محرز می‌نماید که دیدگاه سوّم راجح باشد؛ چرا که جدای از اینکه نصوص استنادی آن صحیح و صریح می‌باشند بلکه علمای سلف و خلف زیادی بر آن قلم صحه گذاشته‌اند. با این وصف مشخص گردید که این زمان اندک در اواخر روز جمعه بعد از نماز عصر و نزدیک به نماز مغرب می‌باشد. جابر بن عبداللهب روایت کرده‌اند: «قال النبی ج : يَوْمُ الْجُمُعَةِ ثِنْتَا عَشْرَةَ. يُرِيدُ سَاعَةً لاَيُوجَدُ مُسْلِمٌ يَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ شَيْئًا إِلاَّ آتَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فَالْتَمِسُوهَا آخِرَ سَاعَةٍ بَعْدَ الْعَصْرِ.» [۸۴] «پیامبر ج فرمودند: روز جمعه دوازده (ساعت) است. و در آن (روز) ساعتی وجود دارد که هر مسلمانی در آن لحظه از خداوند عَزَّ وَجَلَّ چیزی را بخواهد، خداوند حتماً آن‌را به وی خواهد داد، این زمان را در آخرین ساعت بعد از عصر دریابید.»

احادیثی که دلالت بر اواخر عصر می‌نمایند زیاد و مطلق هستند؛ یعنی مقید نشده‌اند ولی حدیث ابوهریرهس مقید به «وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي» در حالی که در قیام و نمازگزار است مقید می‌باشد، در این رابطه می‌توان گفت طبق نظر اصولیونِ شافعیّه، حنفیّه، مالکیّه و حنابله از آنجائیکه حکم )قبولی دعا در این زمان) و سبب (عصر روز جمعه) در احادیث یکی می‌باشند حمل مطلق بر مقیّد می‌شود. [۸۵] یعنی؛ در حالی که شخص نمازگزار و در قیام باشد دعا نماید دعایش اجابت می‌گردد البته هر چند برخی از فقها مانند ظاهریه هر دو (مطلق و مقید) را ملاک قبولی دعا می‌دانند و الزامی به حمل مطلق بر مقید نمی‌بینند همانطور که از بسیاری از احادیث که بدون قیدِ «وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي» آمده‌اند همین برداشت می‌گردد. با وجود راجح بودن دیدگاه جمهور فقها و اصولیون مبنی بر حمل مطلق بر مقید؛ یعنی اینکه که شخص در اواخر عصر جمعه در حالی که نماز می‌خواند و در قیام است از خداوند طلب دعا نماید، دو سؤال مطرح است:

اوّل: آیا خواندن نماز بعد از عصر کراهت ندارد؟ چرا که اگر کراهت داشته باشد خواندن نمازی که کراهت دارد نمی‌تواند از چنین فضیلتی برخوردار باشد.

دوّم: شخص در حین قیام و در نماز چگونه و به چه شیوه‌ و به چه زبانی از خداوند طلبش را نماید؟

[۶۴] دعا عبادت است. خداوند می‌فرماید: ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ٦٠[غافر: ۶۰] «‏پروردگار شما مي‌گويد: مرا به فرياد خوانيد تا بپذيرم. كساني كه خود را بزرگتر از آن مي‌دانند كه مرا عبادت کنند، خوار و پست داخل دوزخ خواهند گشت.» شوکانی می‌گوید: این آیه کریمه بر این دلالت دارد که دعا عبادت است؛ زیرا خداوند امر می‌کند به بندگانش که وی را به فریاد بخوانند و سپس می‌فرماید: (كساني كه خود را بزرگتر از آن مي‌دانند كه مرا عبادت کنند) این می‌رساند که دعا عبادت است و ترک دعا استکبار وخودبزرگی می‌باشد..» شوکانی، تحفة الذاکرین بعدة الحصن الحصین من کلام سید المرسلین، ص۱۹. [۶۵] نک: ابن عابدین، حاشیة ابن عابدین، ۲/۱۷۸؛ عمدة القاری، ۶/۲۴۲؛ ننوی؛ المجموع، ۴/۳۷۹؛ ننوی، روضة الطالبین، ۲/۴۹؛ ابن قیم، زاد المعاد، ۱/۳۸۸؛ شربینی؛ مغنی المحتاج؛ ۱/۲۹۴؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ۲/۴۸۳. ابن قیم گفته: «قول به اینکه این حکم برداشته شده باطل است و مخالف احادیث صحیح و صریح می‌باشد.» ابن قیم، زاد المعاد، ۱/۳۹۷. این احادیث در ادامه مطالب بعه آنها اشاره خواهد شد. [۶۶] (صحيح): مالک، الموطأ (ش۳۶۴) / شافعی (ش۳۱۲) / ابوداود (ش۱۰۴۸) / ترمذی (ش۴۹۱) / نسایی (ش۱۴۳۰) / بیهقی، السنن الکبری (ش۶۲۱۴) وفضائل الاوقات (ش۲۵۱) / حاکم، المستدرک (ش۱۰۳۰) / ابن حبان (ش۲۷۷۲) / احمد، المسند (ش۱۰۳۰۳) / ابن بشران، الامالی (ج۱ص۱۰۲وج۲ص۸۴) / نسایی (ش۱۴۳۰) / ابن منده، التوحید (ش۵۶) / ابوعوانه، المستخرج علی مسلم (ش۲۰۵۲) / ابوالشیخ، العظمة (ش۷۸۱) / بغوی، شرح السنة (ج۴ص۲۰۷) / ضیاء المقدسی، الاحادیث المختاره (ش۳۹۵و۳۹۶) / الدقاق، مجلس إملاء في رؤية الله تبارك وتعالى (ش۹۵) / ذهبی، معجم الشيوخ الكبير للذهبي (ج۲ص۶۶) / ابوعمروالدانی، السنن الواردة في الفتن (ش۴۳۳) از طریق (يزيد بن عبد الله بن الهاد وعمارة بن غزية الانصاری) روایت کرده‌اند: «عن محمّد بن إبراهيم عن أبى سلمة بن عبد الرحمن عن أبى هريرة انه قال: خرجت إلى الطور فلقيت كعب الأحبار فجلست معه فحدثني عن التوراة وحدثته عن رسول الله صلى الله عليه وسلم فكان فيما حدثته أن قلت قال رسول الله صلى الله عليه وسلم خير يوم طلعت عليه الشمس يوم الجمعة فيه خلق آدم وفيه أهبط من الجنة وفيه تيب عليه وفيه مات وفيه تقوم الساعة وما من دابة إلا وهي مصيخة يوم الجمعة من حين تصبح حتى تطلع الشمس شفقا من الساعة إلا الجن والإنس وفيه ساعة لا يصادفها عبد مسلم وهو يصلي يسأل الله شيئا إلا أعطاه إياه ال كعب ذلك في كل سنة يوم فقلت بل في كل جمعة فقرأ كعب التوراة فقال صدق رسول الله صلى الله عليه وسلم قال أبو هريرة فلقيت بصرة بن أبي بصرة الغفاري فقال من أين أقبلت فقلت من الطور فقال لو أدركتك قبل أن تخرج إليه ما خرجت سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول لا تعمل المطي إلا إلى ثلاثة مساجد إلى المسجد الحرام وإلى مسجدي هذا وإلى مسجد إيلياء أو بيت المقدس يشك قال أبو هريرة ثم لقيت عبد الله بن سلام فحدثته بمجلسي مع كعب الأحبار وما حدثته به في يوم الجمعة فقلت قال كعب ذلك في كل سنة يوم قال قال عبد الله بن سلام كذب كعب فقلت ثم قرأ كعب التوراة فقال بل هي في كل جمعة فقال عبد الله بن سلام صدق كعب.» و رجال مالک بن انس «رجال صحيحين» مي‌باشد. وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ علی شرط الشیخین» وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط البخاری ومسلم» وامام ترمذی هم گفته است: «هذا حديثٌ صحيحٌ» وامام نووی هم گفته است: «على شرط البخاري ومسلم» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۱۰۳۰) / ترمذی (ش۴۹۱) / نووی، المجموع (ج۴ص۴۸۲)] همچنین قسمت‌هایی از آن در صحیح مسلم هم آمده است: مسلم (ش۲۰۱۳و۲۰۱۴) / ترمذي (ش۴۸۸) / نسايي (ش۱۳۷۳) از طريق (ابوالزناد و ابن شهاب الزهري) روايت کرده‌اند: «عن أبى الزناد عن الأعرج عن أبى هريرة قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: خير يوم طلعت عليه الشمس يوم الجمعة فيه خلق آدم وفيه أدخل الجنة وفيه أخرج منها.» [۶۷] (حسن): عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۲۶۶) / ابن عبدالبر، التمهید (ج۱۹ص۱۹) از طریق (ابن جریج) روایت کرده‌اند: «قال أخبرني داود بن أبي عاصم عن عبد الله بن يحنس مولى معاوية قال قلت لأبي هريرة: زعموا أن ليلة القدر قد رفعت. قال: كذب! من قال كذلك قلت فهي في كل شهر رمضان أستقبله؟ قال: نعم. قال قلت هل زعموا أن الساعة في يوم الجمعة لايدعو فيها مسلم الا استجيب له قد رفعت؟ قال: كذب من قال! قلت: فهي في كل جمعة أستقبلها؟ قال نعم.» رجال عبدالرزاق «ثقة» ومترجم در تهذیب هستند فقط عبد الله بن يحنس مولى معاوية: امام ابن حبان وی را در «ثقات» آورده است وامام ابن حجر هم اسنادش را «قوی» دانسته است [ابن حبان، الثقات (ج۵ص۵۳) / ابن حجر، فتح الباری (ج۲ص۴۱۷)]. [۶۸] (صحيح): بخاري (ش۹۳۵و۵۲۹۴و۶۴۰۰) / مسلم (ش۲۰۰۶-۲۰۰۱) / ابوداود (ش۱۰۴۸) / ابن ماجه (ش۱۱۳۷) / ترمذي (ش۴۹۱) / نسايي (ش۱۴۳۰-۱۴۳۲) از طريق (محمّد بن سيرين وعبدالرحمن بن اعرج ومحمّد بن زياد و ابوسلمة بن عبدالرحمن وسعيد بن ابي عروبه) روايت کرده اند: «عن أبي هريرة أن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) ذكر يوم الجمعة فقال: ... .» [۶۹] نک: ابن قدامه: المغنی، ۳/۲۳۸. [۷۰] (ضعیف): احمد، المسند (ش۱۱۶۲۴) / حاکم، المستدرک (ش۱۰۳۳) / بیهقی، شعب الایمان (ش۲۹۷۹) / ابن خزیمه (ش۱۷۴۱) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۴۲ص۲۸۵) از طریق (یونس بن محمّد و سریج بن النعمان) روایت کرده‌اند: «حدثنا فليح بن سليمان عن سعيد بن الحارث عن أبي سلمة قال: قلت: و الله لو جئت أبا سعد الخدري فسألته عن هذه الساعة لعله أن يكون عنده منها علم فأتيته فقلت: يا أبا سعيد إن أبا هريرة حدثنا عن الساعة التي في يوم الجمعة فهل عندك منها علم ؟ فقال: سألنا النبي صلى الله عليه و سلم عنها فقال: إني كنت أعلمها ثم أنسيتها كما أنسيت ليلة القدر.» رجال احمد «رجال صحیحین» می‌باشد فقط ابويحيي فليح بن سليمان بن أبى المغيرة: امامان بخاري و مسلم از وي روايت نموده‌اند وامامان علي بن مديني ونسايي ويحيي بن معين گفته‌اند: «ضعيفٌ» و امام ابوداود مي‌گويد: «ليس بشيء» وامام ابوزرعه گفته است: «واهی الحدیث» وامام یحیی بن معین در روایت دیگر گفته است: «صالحٌ وليس حديثه بشيءٍ» وامام ابن حجر هم گفته است: «صدوقٌ کثير الخطأ» وامامان ابوحاتم ويحيي بن معين ونسايي در روایتی دیگرگفته‌اند: «ليس بالقوي» وامام ابن عدي گفته است: «روي أحاديث مستقيمة وغرائب وعندي لابأس به» و امام دارقطني گفته هم است: «ليس به بأس» وامام ابن حبان وي را در «ثقات» آورده است و امام حاکم نيشابوري هم گفته است: «إتفاق الشيخين عليه يقوى أمره» وامام ساجي گفته است: «صدوقٌ يهمُ» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۸ص۳۰۳) وتقريب التهذيب (ش۵۴۴۳) / ابوزرعه، سولالت البرذعی لابی زرعه (ج۲ص۴۲۵) / علی بن المدینی، سوالات ابن ابی شیبه (ش۱۳۷) / ابن ابی خیثمة، التاریخ الکبیر (ج۴ص۳۵۰)]. لذا «ضعیف الحدیث» می‌باشد. [۷۱] (صحیح): عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۲۶۱) روایت کرده است: «عن معمر (بن راشد) قال سألت الزهري عن الساعة التي يستجاب فيها الدعاء من يوم الجمعة فقال ما سمعت فيها بشيء أحدثه إلا أن كعبا كان يقول: لو قسم إنسان جمعه في جمع أتى على تلك الساعة.» ورجالش «رجال صحیحین» می‌باشد. [۷۲] ابن عابدین، حاشیة ابن عابدین، ۲/۱۷۸؛ نووی، المجموع، ۴/۳۷۹. [۷۳] (منکر): این روایت از ابوموسی اشعری وعمرو بن عوف المزنی از رسول الله ج روایت گردیده است: اما طریق ابوموسی اشعریس: دو طریق دارد: طریق اوّل: مسلم (ش۲۰۱۲) / ابوداود (ش۱۰۵۱) / بیهقی، شعب الایمان (ش۲۹۸۰) / ابن خزیمه (ش۱۷۳۹) / رویانی، المسند (ش۴۹۴) / مروزی، الجمعه وفضلها (ش۱۰) / ابوعوانه، المستخرج علی مسلم (ش۲۵۵۱) / ابن منذر، الاوسط (ش۱۶۷۲) از طریق (حجاج بن محمّد وأحمد بن عيسى المصري وهارون بن سعيد وعلي بن خشرم وابوطاهر واحمد بن عبدالرحمن) روایت کرده‌اند: «حدثنا ابن وهب أخبرنا مخرمة عن أبيه عن أبى بردة بن أبى موسى الأشعرى قال: قال لى عبد الله بن عمر: أسمعت أباك يحدث عن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) فى شأن ساعة الجمعة؟ قال قلت: نعم! سمعته يقول سمعت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يقول: هى ما بين أن يجلس الإمام إلى أن تقضى الصلاة.» اما این روایت «منکر» است؛ چرا که ابن ابی شیبه، المصنف (ج۲ص۵۱) / دارقطنی، الإلزامات والتتبع (ص۱۶۷) و العلل الوارده فی الاحادیث النبویة (ج۷ص۲۱۳) / ابن عبدالبر، التمهید (ج۱۹ص۲۲) / ابن منذر، الاوسط (ش۱۶۷۷) / ابن عبدالبر، التمهید (ج۱۹ص۲۲) / ابن منذر، الاوسط (ش۱۶۷۸) از طریق (ابواسحاق السبیعی ومعاویة بن قره ومجالد بن سعید وواصل بن حیان) روایت کرده‌اند: «عن أبي بردة قال: كنت عبدالله ابن عمر فسئل عن الساعة التي في الجمعة فقلت: هي الساعة التي اختار الله لها أو فيها الصلاة قال فمسح رأسي وبارك علي وأعجبه ما قلت.» ومی‌بینیم که این روایت از قول ابوبردة بوده و مخرمة بن بکیر در روایت آن خطا کرده است؛ وامام دارقطنی هم گفته است: «قد رواه جماعة عن أبي بردة من قوله». وامام ابن حجر هم گفته است: «رواه أبو إسحق و واصل الأحدب و معاوية بن قرة و غيرهم عن أبى بردة من قوله؛ وهؤلاء من أهل الكوفة وأبو بردة كوفى! فهم أعلم بحديثه من بكير المدنى وهم عدد وهو واحد؛ وأيضا فلو كان عند أبي بردة مرفوعاً لم يفت فيه برأيه بخلاف المرفوع» [دارقطنی، الإلزامات والتتبع (ص۱۶۷) / ابن حجر، فتح الباری (ج۲ص۴۲۲)]. همچنین در این روایت آمده که آن ساعت بین (نشتن امام برای خطبه تا اتمام نماز می‌باشد)! در صورتیکه حتی (ذکر کردن وامر به معروف ونهی از منکر نمودن) هم هنگام خطبه‌ی امام جایز نیست وعبدالله بن عمرو بن العاصب روایت کرده است: «عن النبى (صلى الله عليه وسلم) قال: يحضر الجمعة ثلاثة نفر؛ رجل حضرها يلغو وهو حظه منها، ورجل حضرها يدعو فهو رجل دعا الله عز وجل إن شاء أعطاه وإن شاء منعه، ورجل حضرها بإنصات وسكوت ولم يتخط رقبة مسلم ولم يؤذ أحدا فهى كفارة إلى الجمعة التى تليها وزيادة ثلاثة أيام؛ وذلك بأن الله عزوجل يقول: [من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها]» (صحیح): احمد، المسند (ش۶۷۰۱و۷۰۰۲) / ابوداود (ش۱۱۱۵) ومن طريقه بيهقي، السنن الکبري (ش۶۰۴۲) وشعب الايمان (ش۳۰۰۲) / ابن عبدالبر، التمهيد (ج۱۹ص۳۶) / ابن ابي حاتم، التفسير (ج۵ص۴۶۰) / ابن عساکر، تاريخ دمشق (ج۴۶ص۷۷) / ابن خزيمه (ش۱۷۱۳) / ابن عدي، الکامل (ج۴ص۲۵۳) از طريق (يوسف بن ماهک وايوب بن تميمه ویزید بن زریع) روايت کرده اند: «عن حبيب المعلم عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن عبد الله بن عمرو عن النبى (صلى الله عليه وسلم) قال: ... .» ورجال احمد، المسند (ش۷۰۰۲) «ثقة» ومترجم در تهذيب هستند؛ فقط چنانکه گفتيم: بعضي از علما در سماع (شعيب) از (جدش) اختلاف دارند لذا اين اسناد را در درجه «حسن» قرار مي‌دهند وامام حاکم نيشابوري گفته است: «لا أعلم خلافاً في عدالة عمرو بن شعيب؛ إنما اختلفوا في سماع أبيه من جده» وامام ترمذي هم گفته است: «من تكلم في حديث عمرو بن شعيب إنما ضعفه لأنه يحدث عن صحيفة جده كأنهم رأوا أنه لم يسمع هذه الأحاديث من جده» لكن امامان ابن حجر وابن الملقن در تهذيب التهذيب و البدر المينر رواياتي را دال بر صحّت سماع پدرش از جدش مي‌آورند که با اثباتش اين اسناد «صحيح» مي‌گردد؛ وامامان بخاري وعلي بن مديني واحمد بن حنبل واسحاق بن راهويه ودارقطني وابن حجر وبيهقي وابوعبيد السلام ويعقوب بن شيبه وحاکم نيشابوري وابوبکر نيشابوري ومحيي الدين نووي هم «سماعش» را تأييد نموده اند. وامام اسحاق بن راهويه گفته است: «(عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده) إذا كان الراوي عن عمرو بن شعيب ثقةً فهو (كأيوب عن نافع عن ابن عمر)». و امام يعقوب بن شيبه هم گفته است: «ما رأيت أحدا من أصحابنا ممن ينظر في الحديث وينتقي الرجال يقول في عمرو بن شعيب شيئاً، وحديثه صحيحٌ وهو ثقةٌ ثبتٌ والأحاديث التي أنكروا من حديثه إنما هي لقوم ضعفاء رووها عنه وما روى عنه الثقات فصحيحٌ» و امام بخاري هم گفته است: «رأيت أحمد بن حنبل وعلي بن المديني وإسحاق بن راهويه يحتجون بحديث عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده. قال البخاري: من الناس بعدهم؟» وامام يحيي بن معين سماعش را قبول ندارد ومي گويد که از روي کتاب و صحيفه ي جدش بوده است ليکن مي‌گويد: «احاديثُه صحاحٌ» ودر واقع امام يحيي بن معين آن را به صورت وجاده ي صحيح مي‌پذيرد که يکي از طرق تحمل حديث مي‌باشد پس در هر صورت نزد امام يحيي بن معين رواياتش صحيح ومقبول است [رک: ترمذي (ش۳۲۲) / بخاري، التاريخ الکبير (ج۴ص۲۱۸) / ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۸ص۴۸) / تقريب التهذيب (ش۲۸۰۶) / بيهقي، السنن الکبر (ج۵ص۱۶۷ش۱۰۰۶۵) / مستدرک (ش۲۲۹۸و۲۳۷۵) / ابن الملقن، البدر المنير (ج۲ص۱۵۴) / نووي، تهذيب الأسماء واللغات (ص۳۴۶و۵۳۴)] لذا اسناد رواياتش «صحيح» است. وهمچنين عبد الله بن عمروس روايت کرده است: «النبي صلى الله عليه وسلم قال: من اغتسل يوم الجمعة، ومسّ من طيب امرأته، إن كان لها، ولبس من صالح ثيابه، ثم لم يتخطَّ رقاب الناس، ولم يلغ عند الموعظة، كانت كفارة لما بينهما، ومن لغا، وتخطّى رقاب الناس، كانت له ظُهراً» (صحيح): ابوداود (ش۳۴۷) و من طريقه بيهقي، السنن الکبري (ش۶۰۹۸) / ابن خزيمه (ش۱۸۱۰) / حديث أبي الفضل الزهري (ش۴۹۹) از طريق (ابن أبى عقيل ومحمّد بن سلمة والربيع بن سليمان و ابراهيم بن منقذ) روايت کرده اند: «حدثنا عبدالله بن وهب أخبرنى أسامة ابن زيد عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن عبد الله بن عمرو بن العاص عن النبى (صلى الله عليه وسلم) أنه قال: من اغتسل يوم الجمعة ومس من طيب امرأته - إن كان لها - ولبس من صالح ثيابه ثم لم يتخط رقاب الناس ولم يلغ عند الموعظة كانت كفارة لما بينهما ومن لغا وتخطى رقاب الناس كانت له ظهرا.» رجال ابوداود «ثقة» ومترجم در تهذيب هستند فقط أسامة بن زيد: امام يحيي بن معين مي‌گويد: «ثقةٌ صالحٌ حجةٌ» و امام علي بن مديني مي‌گويد: «عندنا ثقهٌ» وامام عجلي مي‌گويد: «ثقةٌ» و امام يعقوب بن سفيان فسوي هم گفته است: «هو عند أهل المدينة وأصحابنا ثقة مأمونٌ» وامام ابن عدي مي‌گويد: «ليس بحديثه بأس» و امام ابوحاتم مي‌گويد: «يكتب حديثه و لايحتج به» و امام ذهبي هم گفته است: «صدوقٌ قوي الحديث و الظاهر أنه ثقةٌ» وامام نسايي گفته است: «ليس بالقوى» البته امام نسايي گفته است: «قولنا (ليس بالقوي): ليس بجرح مفسد» لذا نزد امام نسايي حداقل «حسن الحديث» است و امام ابن حجر هم گفته است: «صدوقٌ يهم» و امام عبدالله بن نمير گفته است: «مدنيٌ مشهورٌ» وامام ابن حبان هم وي را در «ثقات» آورده و گفته است: «يخطيء» وامام احمد گفته است: «ليس بشيء» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱ص۲۰۸) و تقريب التهذيب (ش۳۱۷) / ذهبي، الموقظه (ص۱۹) و ذكر أسماء من تكلم فيه وهو موثق (ش۲۶) / علي بن مديني، سؤالات محمّد بن عثمان بن أبي شيبة (ش۱۰۳) / فسوي، المعرفة و التاريخ (ج۳ص۴۳)] لذا «ثقة» بوده و اگر چه اندکي خطا دارد لذا امام هيثمي هم گفته است: «هو من رجال الصحيح وفيه ضعف» [هيثمي، مجمع الزوائد (ج۴ص۳۷۴)] و اسناد اين روايت هم «صحيح» است. وابي بن كعبس هم روايت کرده است: «أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قرأ يوم الجمعة سورة براءة، وهو قائم يُذَّكر بأيام الله. وأبو الدرداء، أو أبو ذَرّ يغمزني، فقال: متى أُنزلت هذه السورة؟ إني لم أسمعها إلا الآن، فأشار إليه. أن أسكت. فلمّا انصرفوا، قال: سألتك متى أُنزلت هذه السورة، فلم تخبرني. فقال أُبي: ليس لك من صلاتك اليوم إلاّ ما لغوت، فذهب إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم، فذكر ذلك له، وأخبره بالذي قال أُبي، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: صدق أُبي.» (صحيح): بيهقي، السنن الكبري (ش۶۰۴۳) روايت کرده است: «أخبرنا أبو الحسن على بن أحمد بن عبدان أخبرنا أحمد بن عبيد الصفار حدثنا عبيد بن شريك حدثنا سعيد بن الحکم بن أبى مريم حدثنا محمّد بن جعفر بن أبى كثير أخبرنى شريك بن عبد الله بن أبى نمر ... .» واحمد بن عبيدالصفار هم متابعه شده و ضياء المقدسي، الاحاديث المختاره (ش۱۱۳۸) روايت کرده است: «أخبرنا أبو محمّد الحسن بن علي بن الحسين بن الحسن بن محمّد الأسدي الدمشقي بها أن جده أبا القاسم الحسين بن الحسن أخبرهم قراءة عليه أنا أبو القاسم علي بن محمّد بن أبي العلاء المصيصي قال قرأت على أبي بكر محمّد بن عمر بن سليمان النصيبي قلت له أخبركم أحمد بن يوسف بن خلاد النصيبي نا عبيد بن شريك ... .» وعبيد بن شريک هم متابعه شده و ابن خزيمة (ش۱۸۰۷) / بيهقي، شعب الايمان (ش۲۹۹۷) از طريق (زكريا بن يحيى بن أبان وفضل بن محمّد الشعراني) روايت کرده اند: «ثنا سعيد ابن أبي مريم ... .» ومحمّد بن جعفر بن أبى كثير هم متابعه شده واحمد، المسند (ش۲۱۲۸۷) / ابن ماجه (ش۱۱۱۱) / ضياء المقدسي، الاحاديث المختاره (ش۱۱۳۹) از طريق (مصعب بن عبد الله الزبيري و محرز بن سلمة العدني) روايت كرده اند: «حدثنا عبد العزيز بن محمّد الدراوردي عن شريك بن عبد الله بن أبي نمر عن عطاء بن يسار عن أبي بن كعب: أن رسول الله صلى الله عليه و سلم قرأ يوم الجمعة تبارك وهو قائم فذكرنا بأيام الله وأبو الدرداء أو أبو ذر يغمزني. فقال متى أنزلت هذه السورة إني لم أسمعها إلا الآن فأشار إليه أن أسكت. فلما انصرفوا قال سألتك متى أنزلت هذه السورة فلم تخبرني؟ فقال أبي ليس لك من صلاتك اليوم إلا ما لغوت. فذهب إلى رسول الله صلى الله عليه و سلم فذكر ذلك له وأخبره بالذي قال أبي فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم: صدق أبي.» همچنين عطاء بن يسار هم متابعه شده وابوداود طياليسي، المسند (ش۲۴۸۶) / ابن حزم، المحلي (ج۵ص۶۳) / طحاوي، شرح معاني الآثار (ج۱ص۳۶۷) / بيهقي، السنن الکبري (ش۶۰۴۴) وبيهقي، معرفة السنن و الآثار (ج۵ص۱۳۵) / بزار (ش۸۰۱۲) / ابن عبدالبر، التمهيد (ج۱۹ص۳۶) / طحاوي، شرح معاني الآثار (ج۱ص۳۶۷) از طريق (حرب بن قيس وابوسلمة بن عبدالرحمن) روايت کرده اند: «عن أبى الدرداء ... .» اما رجال بيهقي در السنن الكبري (ش۶۰۴۳): أبو الحسن على بن أحمد بن عبدان: «ثقةٌ مشهورٌ» مي‌باشد [ذهبي، سير اعلام النبلاء (ج۱۷ص۳۹۸)] أحمد بن عبيد الصفار: «الامامُ الحافظُ المجودُ» است [ذهبي، سير اعلام النبلاء (ج۱۵ص۴۳۹)] عبيد بن عبد الواحد بن شريك البزار: امام ابن حجر گفته است: «کان ثقةً صدوقاً» وامام ابومزاحم گفته است: «كان أحدُ الثقات ولم اكتب عنه في تغييره شيئا» وامام سمعاني هم گفته است: «صدوقٌ أحدُ الثقات» وامام ابن حبان هم وي را در «ثقات» آورده است وامام دارقطني مي‌گويد: «صدوقٌ» وامام ذهبي هم گفته است: «المحدثُ المفيدُ» [ابن حجر، لسان الميزان (ج۴ص۱۲۰) / ابن حبان، الثقات (ج۸ص۴۳۴) / سمعاني، الانساب (ج۱ص۳۳۶) / ذهبي، سير اعلام النبلاء (ج۱۳ص۳۸۵)]. وساير رجالش «رجال صحيحن» بوده واسنادش هم «صحيح» است. باید بگوییم که بعضی گفته‌اند: اشکال حدیث در این بوده که: امامان احمد بن حنبل ويحيي بن معين وابن حبان گفته‌اند: «لم يسمع من أبيه شيئا إنما يروى من كتاب أبيه» و امام ابوداود هم می‌گوید: «لم يسمع من أبيه إلا حديثا واحدا وهو حديث الوتر» و موسی بن سلمه می‌گوید: «أتيت مخرمة فقلت حدثك أبوك؟ فقال: لم أدرك أبي هذه كتبه» [ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب (ج۱۰ص۷۰)]. اما اشکالی ایجاد نمی‌کند؛ چرا که مخرمة از کتابِ پدرش روایت کرده، لذا روایاتی که از پدرش نقل کرده جزء وجادات «صحیح» محسوب شده که مورد قبول است. وهمچنانکه در علم مصطلح الحدیث وجود دارد، وجادة، یکی از طریق تحمل حدیث می‌باشد؛ لذا اگر راوی، از کتاب پدرش روایت کند ویا از خودش بشنود، هر دو «صحیح» بوده و مشکلی ندارد. لذا اشکال حدیث در این بوده که مخرمة بن بکیر در روایت آن دچار خطا شده است وظاهراً روایت را از حفظ نقل کرده است. طریق دوّم: دارقطنی، العلل الوارده فی الاحادیث النبویة (ج۷ص۲۱۳) / ابن حیان، طبقات المحدثین باصبهان (ش۱۰) / ابونعیم، اخبار اصفهان (ج۶ص۱۶۰) / ابن عدی، الکامل (ج۱ص۳۲۲) از طریق (عبد الله بن محمّد بن زكريا) روایت کرده‌اند: «حدثنا إسماعيل بن عمرو (بن نجیح) حدثنا سفيان الثوري عن أبي إسحاق عن أبي بردة عن أبي بردة عن أبي موسى قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): الساعة التي يرجى فيها يوم الجمعة عند نزول الإمام» اما این روایت «منکر» است چرا که اوّلاً: اسماعيل بن عمرو البجلي «ضعيف الحديث» است [ابن حجر، لسان الميزان (ج۱ص۴۲۵)] وثانياًَ: دیدیم که حفاظ و ثقات این روایت را از سفیان الثوری اینگونه نقل کرده‌اند که ابن ابی شیبه (ج۲ص۵۱) / دارقطنی، الإلزامات والتتبع (ص۱۶۷) / ابن عبدالبر، التمهید (ج۱۹ص۲۲) / ابن منذر، الاوسط (ش۱۶۷۷) از طریق (وکیع بن الجراح ویحیی بن سعیدالقطان وعبدالرحمن بن مهدی وابونعیم فضل بن الدکین) روایت کرده‌اند: «نا سفیان الثوری عن أبي إسحاق عن أبي بردة قال: هي عند خروج الامام.» اما طریق عمرو بن عوف المزنیس: بزار (ش۳۳۸۸) روایت کرده است: «أخبرنا عمرو بن علي قال أخبرنا محمّد بن خالد قال أخبرنا كثير بن عبد الله بن عمرو بن عوف عن أبيه عن جده رضي الله عنه قال قال رسول الله ج: الساعة التي ترجا يوم الجمعة من حين يخرج الإمام إلى أن يفرغ من الخطبة.» اما این اسناد «واهی» است چرا که كثير بن عبد الله بن عمرو بن عوف مزني «متروک الحديث و متهم به کذب است». [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۸ص۴۲۱) / ذهبي، الکاشف (ش۴۶۳۷)] وهمچنین دچار «اضطراب» هم شده وعبد بن حمید (ش۲۹۱) / ترمذی (ش۴۹۰) / ابن ماجه (ش۱۱۳۸) / ابن ابی شیبه (ج۲ص۵۸) / بیهقی، شعب الایمان (ش۲۹۸۱) از طریق (خالد بن مخلد و ابوعامرالعقدی وابن ابی اویس) روایت کرده‌اند: «حدثنا كثير بن عبد الله بن عمرو بن عوف المزني عن أبيه عن جده: عن النبي صلى الله عليه و سلم قال إن في الجمعة ساعة لا يسأل الله العبد فيها شيئا إلا آتاه إياه قالوا يا رسول الله أية ساعة هي؟ قال حين تقام الصلاة إلى الانصراف منها.» وهمچنین بیهقی، شعب الایمان (ش۲۹۸۱) روایت کرده است: «رواه الدراوردي عن كثير (بن عبدالله) وقال: ما بين نزول الإمام من المنبر إلى الانصراف». [۷۴] بیهقی، سنن البیهقی، ۳/۳۵۵. [۷۵] (واهی): عبد بن حمید، المسند (ش۲۹۱) / ترمذی (ش۴۹۰) / ابن ماجه (ش۱۱۳۸) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۲ص۵۸) / بیهقی، شعب الایمان (ش۲۹۸۱) از طریق (خالد بن مخلد و ابوعامرالعقدی وابن ابی اویس) روایت کرده‌اند: «حدثنا كثير بن عبد الله بن عمرو بن عوف المزني عن أبيه عن جده: عن النبي صلى الله عليه و سلم قال إن في الجمعة ساعة لا يسأل الله العبد فيها شيئا إلا آتاه إياه قالوا يا رسول الله أية ساعة هي؟ قال حين تقام الصلاة إلى الانصراف منها.» اما این اسناد «واهی» است چرا که كثير بن عبد الله بن عمرو بن عوف مزني «متروک الحديث و متهم به کذب است». [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۸ص۴۲۱) / ذهبي، الکاشف (ش۴۶۳۷)] وهمچنین دچار «اضطراب» هم شده وبزار (ش۳۳۸۸) روایت کرده است: «أخبرنا عمرو بن علي قال أخبرنا محمّد بن خالد قال أخبرنا كثير بن عبد الله بن عمرو بن عوف عن أبيه عن جده رضي الله عنه قال قال رسول الله ج: الساعة التي ترجا يوم الجمعة من حين يخرج الإمام إلى أن يفرغ من الخطبة.» وهمچنین بیهقی، شعب الایمان (ش۲۹۸۱) روایت کرده است: «رواه الدراوردي عن كثير (بن عبدالله) وقال: ما بين نزول الإمام من المنبر إلى الانصراف.» وابن عبدالبر در التمهید با این لفظ آورده است: «ما بين أن ينزل الإمام من المنبر، إلى أن تنقضي الخطبه.» (واهی): ابن عبدالبر، التمهید (ج۱۹ص۲۱) روایت کرده است: «أخبرنا عبد الوارث بن سفيان ويعيش بن سعيد قالا حدثنا قاسم بن أصبغ قال حدثنا محمّد بن غالب التمتام قال حدثنا موسى بن مسعود النهدي أبو حذيفة قال حدثنا أبو ذر محمّد بن غنيم عن محمّد بن عبد الرحمان عن أبيه عن ابن عمر أن النبي صلى الله عليه و سلم قال إن في الجمعة لساعة لا يسأل العبد فيها ربه شيئا إلا أعطاه إياه قيل يا رسول الله أي ساعة هي قال من حين يقوم الإمام في خطبته إلى أن يفرغ من خطبته هكذا في الحديث إلى أن يفرغ من خطبته.» اما این روایت «واهی» است چرا که محمّد بن عثيم الحضرمي: امامان یحیی بن معین وابن عدی گفته‌اند: «کذابٌ» وامام نسایی گفته است: «متروکٌ» وامامان بخاری وابوحاتم گفته‌اند: «منکرُالحدیث» وامام ابن حبان گفته است: «تالفٌ في النقل ذاهب في الرواية لايجوز الاحتجاج به بحال لما أتى من الاخبار التي لاتشبه رواية الثقات» وامام یحیی بن معین در روایتی دیگر گفته است: «لیس بشیء» وامام دارقطنی هم گفته است: «ضعیفٌ» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۵ص۲۸۲) / ابن حبان، المجروحین (ج۲ص۲۰۲) / عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج۴ص۱۱۶)]. [۷۶] ابن عابدین، حاشیة ابن عابدین، ۲/۱۷۸؛ حاشیة الجمل؛ ۲/۵۶۲. [۷۷] (صحيح): بخاري (ش۹۳۴) / مسلم (ش۲۰۰۲-۲۰۰۵) / ابوداود (ش۱۱۱۴) / نسايي (ش۱۴۰۲و۱۵۷۷) / ابن ماجه (ش۱۱۱۰) از طريق (عبد الله بن إبراهيم بن قارظ و سعيد بن المسيب وعبدالرحمن بن اعرج) روايت کرده اند: «أن أبا هريرة أخبره أن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) قال: ... .» [۷۸] نک: (۳-۷-۶) صحبت کردن با دیگران در حین خطبه. [۷۹] ابن نجیم، الاشباه و النظائر، ص ۱۹۴؛ عمدة القاری، ۶/۲۴۵؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ۲/۴۸۹؛ شوکانی، نیل الاوطار؛ ۳/۲۸۰؛ بهوتی؛ کشاف القناع؛ ۲/۶۵۲؛ ابن قیم، زاد المعاد؛ ۱/۳۹۰؛ خلود مهیزع، الدعاء و أحکامه الفقهیة، ۲/۴۵۳ تا ۴۵۸ به نقل از (همان‌ها وطرطوشی، الدعاء المأثور و آدابه، ص ۶۱؛ در مرداوی، الإنصاف، ۲/۳۸۶ آمده که امام احمد گفته: اکثر احادیث بر زمانی که امید اجابت می‌رود بر بعد از عصر دلالت دارند.) [۸۰] (حسن): ابن منذر، الاوسط (ش۱۶۸۲) روایت کرده است: «حدثنا محمّد بن علي قال ثنا سعيد (بن منصور) قال ثنا يعقوب بن عبد الرحمن قال أخبرني أبو حازم (سلمة بن دینار) عن أبي سلمة بن عبد الرحمن: أن ناسا من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم اجتمعوا فتذاكروا الساعة في يوم الجمعة فتفرقوا ولم يختلفوا أنها آخر ساعة من يوم الجمعة.» رجالش «رجال صحیحین» می‌باشد به جز ابوبکر محمّد بن علي بن سفيان النجار که: امام بیهقی گفته است: «الحافظُ» وثقاتی مانند (ابن منذر وابن ابی عاصم وابوعوانة وأبوالحسن محمّد بن الحسين) هم از وی روایت کرده‌اند. [ابن ابی عاصم، الآحاد والمثانی (ش۱۹۰۰) / ابن منذر، الاوسط (ش۱۶۸۲) / ابن الشجری، امالی (ج۱ص۵۰۰) / بیهقی، شعب الایمان (ش۴۴۴۶) / ابوعوانه، المستخرج علی مسلم (ش۴۱۵۴)] لذا «حسن الحدیث» بوده واسناد هم «حسن» می‌گردد. [۸۱] (صحيح): مالک، الموطأ (ش۳۶۴) / شافعی (ش۳۱۲) / ابوداود (ش۱۰۴۸) / ترمذی (ش۴۹۱) / نسایی (ش۱۴۳۰) / بیهقی، السنن الکبری (ش۶۲۱۴) وفضائل الاوقات (ش۲۵۱) / حاکم، المستدرک (ش۱۰۳۰) / ابن حبان (ش۲۷۷۲) / احمد، المسند (ش۱۰۳۰۳) / ابن بشران، الامالی (ج۱ص۱۰۲وج۲ص۸۴) / نسایی (ش۱۴۳۰) / ابن منده، التوحید (ش۵۶) / ابوعوانه، المستخرج علی مسلم (ش۲۰۵۲) / ابوالشیخ، العظمة (ش۷۸۱) / بغوی، شرح السنة (ج۴ص۲۰۷) / ضیاء المقدسی، الاحادیث المختاره (ش۳۹۵و۳۹۶) / الدقاق، مجلس إملاء في رؤية الله تبارك وتعالى (ش۹۵) / ذهبی، معجم الشيوخ الكبير للذهبي (ج۲ص۶۶) / ابوعمروالدانی، السنن الواردة في الفتن (ش۴۳۳) از طریق (يزيد بن عبد الله بن الهاد وعمارة بن غزية الانصاری) روایت کرده‌اند: «عن محمّد بن إبراهيم عن أبى سلمة بن عبد الرحمن عن أبى هريرة قال قال رسول الله ج: خير يوم طلعت فيه الشمس يوم الجمعة فيه خلق آدم وفيه أهبط وفيه تيب عليه وفيه مات وفيه تقوم الساعة وما من دابة إلا وهى مسيخة يوم الجمعة من حين تصبح حتى تطلع الشمس شفقا من الساعة إلا الجن والإنس وفيه ساعة لا يصادفها عبد مسلم وهو يصلى يسأل الله حاجة إلا أعطاه إياها.» و رجال مالک بن انس «رجال صحیحین» می‌باشد واسنادش هم «صحیح» است. وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ علی شرط الشیخین» وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط البخاری ومسلم» وامام ترمذی هم گفته است: «هذا حديثٌ صحيحٌ» وامام نووی هم گفته است: «على شرط البخاري ومسلم» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۱۰۳۰) / ترمذی (ش۴۹۱) / نووی، المجموع (ج۴ص۴۸۲)] همچنین قسمت‌هایی از آن در صحیح مسلم هم آمده است: مسلم (ش۲۰۱۳و۲۰۱۴) / ترمذي (ش۴۸۸) / نسايي (ش۱۳۷۳) از طريق (ابوالزناد و ابن شهاب الزهري) روايت کرده‌اند: «عن أبى الزناد عن الأعرج عن أبى هريرة قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: خير يوم طلعت عليه الشمس يوم الجمعة فيه خلق آدم وفيه أدخل الجنة وفيه أخرج منها.» [۸۲] (صحیح): عبدالله بن وهب، الموطأ (ش۲۰۸) / ابوداود (ش۱۰۵۰) نسایی (ش۱۳۸۹) / بیهقی، شعب الایمان (ش۲۹۷۶) والسنن الکبری (ش۶۲۱۳) / حاکم، المستدرک (ش۱۰۳۲) / ابن عبدالبر، التمهید (ج۱۹ص۲۰وج۲۳ص۴۴) / طبرانی، الدعاء (ش۱۸۴) از طریق (عمرو بن الحارث الانصاری) روایت کرده‌اند: «عن الجلاح مولى عمر بن عبد العزيز أن أبا سلمة حدثه عن جابر عن رسول الله ج: أنه قال: في الجمعة اثنتا عشر ساعة منها ساعة لا يوجد فيها عبد مسلم يسأل الله شيئا إلا إعطاه إياه التمسوها آخر ساعة بعد العصر.» رجال عبدالله بن وهب «رجال صحیحین» بوده جز الجلاح مولى عمر بن عبد العزيز که «رجال صحیح» است. وامام حاکم نیشابوری گفته است: «هذا حدیثٌ صحیحٌ علی شرط مسلم» وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط مسلم» وامام ابن حجر هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ» وامام نووی هم گفته است: «اسناده صحیحٌ» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۱۰۳۲) / ابن حجر، نتائج الافکار (ج۲ص۴۳۶) / نووی، المجموع (ج۴ص۵۴۱)] [۸۳] (صحيح): بخاري (ش۹۳۵و۵۲۹۴و۶۴۰۰) / مسلم (ش۲۰۰۶-۲۰۰۱) / ابوداود (ش۱۰۴۸) / ابن ماجه (ش۱۱۳۷) / ترمذي (ش۴۹۱) / نسايي (ش۱۴۳۰-۱۴۳۲) از طريق (محمّد بن سيرين وعبدالرحمن بن اعرج ومحمّد بن زياد و ابوسلمة بن عبدالرحمن وسعيد بن ابي عروبه) روايت کرده اند: «عن أبي هريرة أن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) ذكر يوم الجمعة فقال: ... .» [۸۴] (صحیح): عبدالله بن وهب، الموطأ (ش۲۰۸) / ابوداود (ش۱۰۵۰) نسایی (ش۱۳۸۹) / بیهقی، شعب الایمان (ش۲۹۷۶) والسنن الکبری (ش۶۲۱۳) / حاکم، المستدرک (ش۱۰۳۲) / ابن عبدالبر، التمهید (ج۱۹ص۲۰وج۲۳ص۴۴) / طبرانی، الدعاء (ش۱۸۴) از طریق (عمرو بن الحارث الانصاری) روایت کرده‌اند: «عن الجلاح مولى عمر بن عبد العزيز أن أبا سلمة حدثه عن جابر عن رسول الله ج: أنه قال: في الجمعة اثنتا عشر ساعة منها ساعة لا يوجد فيها عبد مسلم يسأل الله شيئا إلا إعطاه إياه التمسوها آخر ساعة بعد العصر.» رجال عبدالله بن وهب «رجال صحیحین» بوده جز الجلاح مولى عمر بن عبد العزيز که «رجال صحیح» است. وامام حاکم نیشابوری گفته است: «هذا حدیثٌ صحیحٌ علی شرط مسلم» وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط مسلم» وامام ابن حجر هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ» وامام نووی هم گفته است: «اسناده صحیحٌ» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۱۰۳۲) / ابن حجر، نتائج الافکار (ج۲ص۴۳۶) / نووی، المجموع (ج۴ص۵۴۱)] [۸۵] نک: زرکشی،البحر المحيط في أصول الفقه، ۳/۶؛ شوکانی، إرشاد الفحول، ۱/۲۴۵؛ شرح التلويح على التوضيح؛ ۱/۲۳۶؛ بخاری؛ كشف الأسرار عن أصول فخر الإسلام البزدوي، ۲/۴۱۸؛ جیزانی،معالم أصول الفقه عند أهل السنة والجماعة؛ ۱/۴۰۹.