نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۲-۱۰) خلاصۀ مطالب [۵۲۱]

(۲-۱۰) خلاصۀ مطالب [۵۲۱]

در این فصل به بیان شرایط و موجبات نماز جمعه پرداخته شد و مباحث زیر با بیان استدلال‌های مربوطه و تجزیه و تحلیل اسناد و اقوال فقها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، این مبحث و نتایج حاصل از آن‌ها عبارت است از:

نماز جمعه در واقع نمازیست با ارکان و ضوابط خاص خود که در روز جمعه بعد از زوال خورشید انجام می‌گیرد. نماز جمعه، نماز ظهر نیست که شکسته (یعنی؛ دو رکعتی) شده بلکه نمازی مستقل است اگرچه در وقت ظهر خوانده می‌شود و با خواندن آن نماز ظهر بجا آورده می‌شود. و اوّلین نماز جمعه‌ای که شکل گرفت بعد از هجرت پیامبر ج به مدینه بود. پیامبر ج با اصحابشش برای ادای نماز جمعه در قبیلۀ بنی سالم بن عوف در داخل دره‌ای که آن‌ها در آنجا مسجدی ساخته بودند، گردهم آمدند و این در حالی بود که پیامبر ج بعد از هجرت به مدینه پا به آنجا گذاشتند. البته باید اشاره شود اوّلین کسی که نماز جمعه را برپا داشت أَسْعَد بن زُرَارَهس بود که قبل از هجرت در حوالی شهر مدینه نماز جمعه را با تعدادی از مسلمانان ادا نمود و اوّلین مسجد بعد از مسجد النبی ج که در آن نماز جمعه برگزار شد مسجد عبدالقیس در بحرین بود.

نماز جمعه بر مبنای کتاب، سنّت و اجماع مشروعیّت دارد. خداوند در قرآن کریم می‌فرمایند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩[الجمعة: ۹] «ای مؤمنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه أذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید. این (چیزی که بدان دستور داده می‌شوید) برای شما بهتر و سودمندتر است اگر متوجّه باشید.» و تمامی فرموده‌های رسول گرامی اسلام محمّد مصطفی ج در زمینۀ احکام و مسائل نماز جمعه تأییدی دقیق و صریح بر مشروعیّت این نماز می‌باشد و ایشان در برخی از فرموده‌هایش به صراحت مسلمانان را برای ادای این فریضۀ الهی دعوت نموده‌اند، از جمله طارق بن شهابس روایت کرده است: «قال رسول الله ج: الْجُمُعَةُ حَقٌّ وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ فِى جَمَاعَةٍ إِلاَّ أَرْبَعَةً عَبْدٌ مَمْلُوكٌ أَوِ امْرَأَةٌ أَوْ صَبِىٌّ أَوْ مَرِيضٌ.» [۵۲۲] «پیامبر خدا ج فرمودند: جمعه حقّی واجب بر هر مسلمانی در جماعت بجز بردۀ مملوک و زن و کودک و مریض می‌با‌شد.» و از آنجائیکه حکم آن بر هیچ مسلمانی جای شبهه ندارد، همۀ مجتهدین اسلامی بر مشروعیّت نماز جمعه اجماع و اتفاق‌نظر دارند. و از آنجائیکه این مسئله با نصوص مقدّس ثابت گشته و حکم آن بر هر مسلمانی آشکار است، هر کس به هر صورتی (از روی اعتقاد، و یا عناد و یا با شوخی و استهزاء) منکر آن گردد بی‌شک کافر است.

نماز جمعه جدای از فضائل بس والا و بزرگی که جهت کسب رضای باری تعالی دارد دارای فوائد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی، روانشناسی و ... می‌باشد. نماز جمعه گردهمایی و کنفرانسی هفتگی می‌باشد که مسلمانان با هم جمع می‌شوند تا به سخنرانی و وعظی گوش دهند که در اثنای آن مسائل مختلف از جمله مسائل شرعی و علمی مورد نیاز جامعه به مردم آموزش یا گوشزد شود و همچنین در این گردهمایی مسلمانان می‌توانند احوال و مسائل حاکم بر جامعه و حتّی جهان را بشنودند و فهم صحیحی را از آن‌ها دریابند و هوشمندانه و مطابق با قوانین ناب شریعت اسلام با آن‌ها برخورد نمایند. البته نقش و جایگاه خطیب در این زمینه بس والا و مهم است که در صورت سقیم بیان کردن مطالب جدای از گناهکار بودنش، نتایج عکسی را خواهد داشت.

بر مبنای نصوص مقدّس قرآن کریم و سنّت نبوی شریف و اجماع اصل بر آن است که خواندن نماز جمعه بر هر مسلمان مکلَّفی فرض عین است ولی برخی از افراد با دلایلی از شریعت از این حکم مستثنی می‌باشند.

[۵۲۱] خلاصه مطالب در بردارنده‌ی چکیده‌ی مطالبِ این فصل و نتایج حاصل از مسائل می‌باشد و جهت اختصار به تحلیل و بررسی دیدگاه‌ها و اسناد آنها اشاره نشده است. جهت مطالعه این موارد می‌توان به مشروح آنها در فصل مراجعه کرد. [۵۲۲] (صحیح): ابوداود (ش۱۰۶۹) و من طریقه بیهقی، السنن الکبری (ش۵۸۷۸) / دارقطنی، السنن (ج۲ص۳) از طریق (عباس بن عبد العظيم وإبراهيم بن إسحاق بن أبي العنبس) روایت کرده‌اند: «حدثنى إسحاق بن منصور حدثنا هريم (بن سفیان) عن إبراهيم بن محمّد بن المنتشر عن قيس بن مسلم عن طارق بن شهاب عن النبى ج قال: الجمعة حق واجب على كل مسلم فى جماعة إلا أربعة عبد مملوك أو امرأة أو صبى أو مريض». رجال ابوداود (رجال صحیحین) بوده و اسنادش هم «صحیح» است. وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حديثٌ صحيحٌ على شرط الشيخين» وامام ذهبی هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ» وامام نووی هم گفته است: «اسناده صحيحٌ علي شرط البخاري ومسلم» وامام ابن حجر هم گفته است: «صحّحه غیر واحد» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۱۰۶۲) / نووی، المجموع (ج۴ص۴۸۳) / ابن حجر، تلخیص الحبیر (ج۲ص۱۶۰)] باید اشاره کنیم که بعضی از علما از جمله امام ابوداود گفته‌اند: «طارق بن شهاب قد رأى النبى ج ولم يسمع منه شيئاً!» [ابوداود (ش۱۰۶۹)] لیکن این سخن مقبول نیست چرا که: احمد، المسند (ش۱۸۸۳۰) ومن طریقه ضیاء المدسی، الاحادیث المختاره (ش۱۲۳) / نسایی (ش۴۲۰۹) از طریق (عبدالرحمن بن مهدی) روایت کرده‌اند: «عن سفيان الثوری عن علقمة بن مرثد عن طارق بن شهاب أن رجلا سأل رسول الله صلى الله عليه وسلم وقد وضع رجله في الغرز أي الجهاد أفضل قال كلمة حق عند سلطان جائر» ورجال احمد «رجال صحیحین» بوده واسنادش «صحیح» است. ولذا امام حاکم نیشابوری گفته است: «طارق بن شهاب ممن یعد في الصحابة» [حاکم، المستدرک (ش۱۰۶۲)] وهمچنانکه می‌بینیم، طارق بن شهاب پیامبر ج را دیدیه که سوار بر مرکبشان بوده وپاهایشان را در لگام قرار داده بودند وهمچنین از ایشان ج هم روایت کرده‌اند. پس چگونه از ایشان ج حدیث نشنیده‌اند؟ باید اشاره کنیم که حاکم، المستدرک (ش۱۰۶۲) ومن طریقه بیهقی، فضائل الاوقات (ش۲۶۳) روایت کرده است: «حدثنا أبو بكر بن إسحاق الفقيه ثنا عبيد بن محمّد العجلي حدثني العباس بن عبد العظيم العنبري حدثني إسحاق بن منصور ثنا هريم بن سفيان عن إبراهيم بن محمّد بن المنتشر عن قيس بن مسلم عن طارق بن شهاب عن أبي موسى: عن النبي صلى الله عليه و سلم ... .» اما ذکر ابوموسی اشعری «شاذ» می‌باشد؛ چرا که دیدیم امام ابوداود این روایت را از عباس نقل کرده وآن را از (طارق عن النبی) نقل کرده است اما عبید بن محمّد آن را از عباس به صورت (طارق عن ابوموسی عن النبی) نقل کرده است وهمچنین ابراهیم بن اسحاق هم العباس بن عبد العظيم را متابعه کرده است.