(۳-۵) ارکان [۶۴۹] خطبۀ جمعه
قبل از بحث از ارکان خطبه جمعه، باید خاطر نشان کرد که فقها در وجود و یا عدم رکن برای خطبۀ جمعه اختلافنظر دارد، ریشۀ اختلافات به این بر میگردد در صورتیکه سخنرانی امام عرفاً خطبه تلقی شود این قسمِ نماز جمعه حاصل گشته و برخی هم با وجود ارکانی آنرا خطبۀ جمعه میخوانند، دیدگاه این فقها با استدلالهای مربوطه عبارتند از:
دیدگاه اوّل: قول مشهور شافعیّه و قول مذهب حنابله بر این باورند که خطبه دارای ارکانی میباشد که وجود هرکدام الزامی میباشد و الّا نماز جمعه باطل خواهد بود. این افراد استدلال میکنند که: [۶۵۰]
- خداوندﻷ میفرمایند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩﴾[الجمعة: ۹] «ای مؤمنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه أذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید. این (چیزی که بدان دستور داده میشوید) برای شما بهتر و سودمندتر است اگر متوجّه باشید.» خداوندأ امر به ذکرش که خطبه میباشد، میفرمایند و پیغمبر اکرم ج نیز با فعلش آنرا تفسیر دادهاند. [۶۵۱]
- جابر بن سمرهس روایت کرده است: « كَانَ النَّبِىُّ ج يَخْطُبُ قَائِماً ثُمَّ يَجْلِسُ ثُمَّ يَقُومُ وَيَقْرَأُ آيَاتٍ وَيَذْكُرُ اللَّهَ وَكَانَتْ خُطْبَتُهُ قَصْداً وَصَلاَتُهُ قَصْداً.» [۶۵۲] « پیغمبر ج ایستاده خطبه میخواندند سپس مینشستند و سپس برمیخواستند و آیاتی را قرائت میکردند و خداوند را یاد میکردند و خطبه و نمازش نه طولانی بودند و نه کوتاه.»
- جابر بن عبداللهب روایت کرده است: « كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج يَخْطُبُ النَّاسَ يَحْمَدُ اللَّهَ وَيُثْنِى عَلَيْهِ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ يَقُولُ: مَنْ يَهْدِهِ اللَّهُ فَلاَ مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلاَ هَادِىَ لَهُ وَخَيْرُ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ ... .» [۶۵۳] «پیامبر خدا ج برای مردم خطبه میخواندند (و در آن) خداوند را همانطور که شایستۀ مقام وی بود حمد و ثنا میگفتند و سپس میفرمود: هر کس خداوند وی را هدایت داده باشد گمراه کنندهای ندارد و هر کس خداوند وی را گمراه کرده باشد هدایتگری ندارد و بهترین گفتار کتاب خداوند است... .»
برخی دیگر از احادیث که حاکی از آن میباشد که خطبۀ پیامبر خدا ج در روز جمعه با ارکان و ضوابطی خاص انجام میگرفته است.
دیدگاه دوّم: ابویُوسُف و محمّد شاگردان امام أعظم، امام مالک در روایتی و دیدگاه مشهور اصحابش و نیز ابنحزم بر این باورند که خطبۀ جمعه رکن ندارد و با هرچی که عرفاً خطبه خوانده شود ادا میگردد. [۶۵۴]
افرادی همچون ابن تیمیه نیز این نظر را دارند، ایشان گفته است: «در خطبه ذمِّ دنیا و یاد مرگ کافی نیست بلکه باید عرفاً خطبه خوانده شود و با اختصار هم که مقصود را از بین ببرد حاصل نمیگردد.» [۶۵۵]
این افراد اشاره میکنند که پیغمبر ج فرمودهاند: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي.» [۶۵۶] «نماز بخوانید همانگونه که مرا میبینید که نماز میخوانم.» خطبه هم مانند نماز داخل در امر میگردد ولی ایشان خطبه را در تسبیحی یا دو تسبیح منحصر نکردهاند. و با وجود وجوب خطبه رجوع به عرف و عادت الزامی میباشد و عرب هم بین خطبه و غیر آن فرق قائل است و هرگز به کسی که میگوید: سبحان الله، و لا ألهَ إلّا اللهُ و هر چند تکرارش کند خطیب نمیگوید و از طرف دیگر آنچه شرط است خطبه میباشد و خطبه بنابر عُرف شامل حمد و ثنای خداوندأ و درود و صلوات بر پیغمبر ج و دعا برای مسلمانان و و وعظ و اندرز میباشد. [۶۵۷]
در دقّت در این استدلالها به نظر میرسد که وقتی جایز بود که به عرف تمسّک جست که بیان و یا فعلی از پیغمبر ج موجود نبود حال با وجود عملکرد پیامبر خدا ج و دوام ایشان و اثبات آن هیچ ضرورتی به رجوع به عرف وجود ندارد. [۶۵۸]
دیدگاه سوّم: امام ابوحنیفه و امام مالک در روایتی بر این باورند که خطبۀ جمعه رکن ندارد ولی با ذکر و یاد الله متعال به قصد خواندن خطبه (کم یا زیاد) حتّی اگر تسبیح یا تهلیل یا حمد خداوندﻷ گفته شود، حاصل میگردد. این امامان استدلال میکنند: [۶۵۹]
- خداوندﻷ در فرمودهاش: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩﴾[الجمعة: ۹] «ای مؤمنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه أذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید. این (چیزی که بدان دستور داده میشوید) برای شما بهتر و سودمندتر است اگر متوجّه باشید.» امر به ذکر کرده و ذکر خداوند معلوم است و جهالتی در آن نیست و مجمل هم نمیباشد پس با ذکر و یاد خدا امر حاصل گشته و نیازی به بیانی که قرینۀ آن باشد، ندارد و طولانی کردن آن نیازمند دلیل میباشد. [۶۶۰]
در جواب این استدلال باید اشاره کرد که منظور از ذکر در این آیۀ شریف ذکری خاص یعنی خطبه میباشد که با عمل پیامبر اکرم ج تبیین شده و دارای ضوابط و ارکان میباشد.
- براء بن عازبس گفته: «يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَلِّمْنِي عَمَلًا يُدْخِلُنِي الْجَنَّةَ، فَقَالَ: لَئِنْ كُنْتَ أَقْصَرْتَ الْخُطْبَةَ، لَقَدْ أَعْرَضْتَ الْمَسْأَلَةَ.» [۶۶۱] «عرب بادیهنشینی نزد پیغمبر ج آمد و گفت: ای فرستادۀ خدا! به عملی آموزش ده که مرابه بهشت وارد کند. ایشان ج فرمود: اگر خطبه را کوتاه کنی بیشک مسئله را آشکار کردهای (و حق آنرا بجا آوردهای.)»
پیامبر ج، کلام أعرابی را با وجود کمی خطبه خوانده، پس به کلامی با وجود کمی هم خطبه گفته میشود و فقط مختص کلام طولانی نیست در نتیجه خطبۀ جمعه با آن صحیح میباشد. [۶۶۲]
البته باید اشاره کرد که این تسمیه به کلام أعرابی غیر خطبۀ شرعی میباشد؛ زیرا سؤال در مورد خطبۀ شرعی نبوده است. و بدین خاطر اگر مسئلهای بر حاضرین عرضه شود بنابر اتفاق فقها به عنوان خطبه تلقی نمیشود.
- عَدِىِّ بْنِ حَاتِم گفته: مردی در نزد رسول خدا ج خطبه خواند و گفت: «مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ رَشَدَ، وَمَنْ يَعْصِهِمَا فَقَدْ غَوَى». «هر کس از خدا و رسولش اطاعت کند بیشک هدایت یافته است و هر کس از آنها نافرمانی کند گمراه گشته است.» پیامبر خدا ج فرمود: «بِئْسَ الْخَطِيبُ أَنْتَ قُلْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ غَوَى.» [۶۶۳] «تو بدترین خطیب هستی. بگو: هر کس از خدا و رسولش نافرمانی کند گمراه گشته است.»
وجه دلالت به این روایت این است که پیامبر ج به این مرد با این کلام اندک لقب خطیب داده است، پس خطبۀ جمعه با مقدار اندک نیز حاصل میگردد.
البته باید توجه داشت:
اوّلاً: قول صحیح علما بر این است که انکار پیامبر ج به دلیل اختصار کلامش بود. نووی میگوید: «قول صواب آن است که سبب نهی این است که خطبه باید ساده و واضح باشد و از اشارات و رموز خودداری شود.» نووی بعد از بیان این مطلب به دلایلی اشاره میکند که انکار پیامبر ج به دلیل وجود ضمیر تشریک "هما" نبوده است. پس با این وصف این استدلال بر علیه این افراد است نه به نفعشان. [۶۶۴]
ثانیاً: حدیث دلالت بر این نمیکند که خطبۀ مرد اینقدر کوتاه بوده باشد. و احتمال دارد که مطلع و آغاز خطبه باشد و راوی فقط به قسمتی که مورد انکار پیامبر اکرم ج قرار گرفته روایت کرده است.
روایاتی مبنی بر کوتاه بودن خطبه وجود دارند که نمادی از این میباشند که این عملکرد مندوب است. از جمله: عمار بن یاسرس روایت کرده است: «سمعت رسول الله (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) يقول: إِنَّ طُولَ صَلاَةِ الرَّجُلِ وَقِصَرَ خُطْبَتِهِ مَئِنَّةٌ مِنْ فِقْهِهِ فَأَطِيلُوا الصَّلاَةَ وَاقْصُرُوا الْخُطْبَةَ وَإِنَّ مِنَ الْبَيَانِ سِحْرًا.» [۶۶۵] «از پیغمبر ج خدا شنیدم که فرمودند: طولانی بودن نماز و کوتاه بودن خطبه نمادی از درایت مرد است، پس نماز را طولانی و خطبه را کوتاه کنید؛ چرا که از بعضی از سخنان بسیار جذاب بوده و همانند سحر مردم را جذب میکند.»
امام سرخسی بر این باور است که به طور مثال گفتن "الحمدلله" کلامی مختصر با وجود معانی زیاد که به اندازۀ خطبهای و یا بیشتر معنا دربردارد پس هر کی این را بگوید ذاکر است و خطبه را ایراد کرده اگرچه کوتاه میباشد و امر مندوب در این زمینه (کوتاه بودن خطبه) را بجا آورده است. [۶۶۶]
در دقّت در این استدلال محرز است که اگرچه شریعت خواهان کوتاه بودن خطبه میباشد ولی نه به این حد که شرعاً، عرفاً و لغۀ خطبه خوانده نمیشود و با وجود روایت جابر بن سمره و جابر بن عبدالله -ب- مشاهده می-گردد که پیامبر ج در خطبه حمد و ثنای خدا را کرده و قرآن هم خوانده و مردم را نصیحت هم کرده ولی طولانی نبوده که مردم خسته و ملول گردند، پس امکان ندارد که گفتهاش چیزی را مندوب بداند و خودش خلاف آنرا انجام دهد.
از طرف دیگر با وجود معانی زیاد "الحمدلله" همانطور که پیشتر اشاره شد شریعت این اختصار شدید را تأیید نمیکند.
در این زمینه به عملکرد صحابه همچون عثمان بن عفان [۶۶۷] و حجاج [۶۶۸]ش استناد شده که جدای از اینکه سند این روایات معلول و حتّی بدون اصل میباشند و با فرض اثبات هم مذهب صحابی بنابر نظر فقها با وجود روایات صحیح از پیامبر ج هیچ محلی برای احتجاج ندارند.
قول راجح: در دقّت و بررسی اقوال به نظر میرسد که خطبۀ جمعه هیچ رکن الزامآوری نداشته باشد؛ چرا که هیچ نصِّ صریحی بیان از وجوب بیانی خاص ندارد اگرچه در خطبههای پیامبر خدا ج حمد و ثنای خداوندأ، درود و صلوات بر پیغمبر عظیم الشأن ج، قرائت آیهای از قرآن و توصیه به تقوا میباشد و این موارد میتوانند تفسیری واضح از: ﴿فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ﴾[الجمعة: ۹] «به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید.» باشند ولی دلیلی بر الزام و وجوب را نمیرسانند؛ چرا که همانطور که بیان شد مجرّد فعل نبیّ ج دلالت بر وجوب نمینماید ولی استحباب این موارد محرز میباشد و حتّی به احتیاط نزدیکتر است که این ضوابط به تبعیّت از رسول خدا ج در خطبه رعایت گردند. با همۀ این اوصاف هدف شریعت از خطبه پند و اندرزی میباشد که با ضوابط شریعت همخوانی داشته باشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
در ادامه به تحلیل و بررسی ارکان خطبۀ جمعه از منظر فقها و استدلالهای مربوطه و ضوابط حاکم بر آنها پرداخته میشود. این موارد عبارتند از: ۱- حمد خداوندﻷ ۲- صلوات فرستادن بر پیامبر اکرم ج ۳- وجود موعظه در خطبه ۴- قرائت مقداری از قرآن کریم، و در پایان بحث حکم ترتیب این ارکان و تکرار آنها در دو خطبه بیان خواهد شد.
ارکان خطبۀ نماز جمعه از منظر فقها عبارتند از:
[۶۴۹] رکن از لحاظ لغوی به معنای اساس و بنیان است و در اصطلاح شرع: از دیدگاه جمهور عبارت است از متوقف بودن وجود حکم بر آن که فرقی نمیکند جزئی از حقیقت حکم است یا کل آن، ولی حنفیّه وجود حکم را بر وجود رکن متوقف میدانند و رکن، جزئی از حقیقت حکم است، همه تعاریف اتفاق نظر دارند که: وجود رکن باعث بوجود آمدن شیء و عدمش باعث عدم شیء و ماهیت شیء بر آن استوار است. فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۳/۳۲۹-۳۳۰؛ زیدان، الوجیز فی اصول الفقه، ص ۵۹. [۶۵۰] نک: الوجيز ۱ / ۶۳، حلية العلماء ۲ / ۲۷۷، المجموع ۴ / ۵۲۲، روضة الطالبين ۲ / ۲۴، مغني المحتاج ۱ / ۲۸۵؛ الهداية لأبي خطاب ۱ / ۵۲، الفروع ۲ / ۱۰۹، المحرر ۱ / ۱۴۶ ، المغني ۳ / ۱۷۳، شرح الزركشي ۲ / ۱۷۵، الإنصاف ۲ / ۳۸۷ - ۳۸۸. [۶۵۱] بدائع الصنائع ۱ / ۲۶۲، المغني ۳ / ۱۷۵ . [۶۵۲] (صحیح): مسلم (ش۲۰۳۲) / ابوداود (ش۱۱۰۳و۱۰۹۶) / نسایی واللّفظ له (ش۱۵۸۴و۱۴۱۸) / ابن ماجه (ش۱۱۰۶) از طریق (سفیان الثوری و ابوالاحوص) روایت کردهاند: «عن سماك عن جابر بن سمرة قال كان النبي صلى الله عليه و سلم يخطب قائما ثم يجلس ثم يقوم ويقرأ آيات ويذكر الله عز و جل وكانت خطبته قصدا وصلاته قصدا.» [۶۵۳] (صحیح): مسلم (ش۲۰۴۳و۲۰۴۴) از طریق (سفیان بن عیینه وسلیمان بن بلال) روایت کرده است: « عن جعفر عن أبيه عن جابر قال كان رسول الله (صلى الله عليه وسلم) ... .» [۶۵۴] نک: المبسوط ۲ / ۳۰، بدائع الصنائع ۱ / ۲۶۲، مرغيناني، الهداية ۱ / ۸۳، تبيين الحقائق ۲ / ۲۲۰؛ الإشراف ۱ / ۱۳۱، بداية المجتهد ۱ / ۱۶۱، ابن عبد البر، الكافي ۱ / ۲۵۱،القوانين الفقهية ص ( ۸۶ )، الفواكه الدواني ۱ / ۳۰۶. [۶۵۵] الاختيارات ص ( ۷۹ ) و نک: الفتاوى السعدية ص ( ۱۹۳ ) . [۶۵۶] (صحیح): بخاری (ش۶۰۰۸و۷۲۴۶) از طریق (اسماعیل بن علیة وعبدالوهاب الثقفی) روایت کرده است: «حدثنا أيوب عن أبي قلابة عن أبي سليمان مالك بن الحويرث قال أتينا النبي صلى الله عليه وسلم ... فقال (صلی الله علیه وسلم): كما رأيتموني أصلي.» [۶۵۷] الإشراف ۱ / ۱۳۲ . [۶۵۸] نک: المبسوط ۲ / ۳۰، مرغيناني، الهداية ۱ / ۸۳، تبيين الحقائق ۱ / ۲۲۰، شرح النووي على صحيح مسلم ۶ / ۱۵۰ ، رؤوس المسائل الخلافية للعكبري ۱ / ۳۳۱ . [۶۵۹] نک: المبسوط ۲ / ۳۰، بدائع الصنائع ۱ / ۲۶۲، مرغيناني، الهداية ۱ / ۸۳، تبيين الحقائق ۱ / ۲۲۰؛ الإشراف ۱ / ۱۳۱؛ المغني ۳ / ۱۷۵ . [۶۶۰] بدائع الصنائع ۱ / ۲۶۲، و نیز نک: المبسوط ۲ / ۳۱ . [۶۶۱] (صحیح): طیالسی، المسند (ش۷۷۵) / بخاري، ادب المفرد (ش۶۹) / احمد، المسند (ش۱۸۶۴۷) / بیهقی، السنن الکبری (ش۲۱۸۴۷) والآداب (ش۷۷) / حاکم، المستدرک (ش۲۸۶۱) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۷ص۲۰) واحکام القرآن (ج۱ص۳۶۶) / ابن حبان (ش۳۷۴) / دارقطنی، السنن (ج۲ص۱۲۵) / رویانی، المسند (ش۳۵۴) / ابن الشجری، الامالی (ج۱ص۳۵۱) / خزائطی، مکارم الاخلاق (ج۱ص۹۴) / حسین بن الحسن المروزی، البر والصلة (ش۲۷۶) / ابن ابی الدنیا، الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر (ش۴۱) والصمت وآداب اللسان (ش۶۷) / خلعی، الفوائد (ش۸۱۸) / خطییب بغدادی، الفقیه والمتفقه (ج۲ص۱۵۸) / بغوی، شرح السنة (ج۹ص۳۵۴) / واحدی، التفسیر (ج۴ص۴۹۱) / مزی، تهذیب الکمال (ج۲۲ص۶۳۲) / ابن الجوزی، البر والصلة (ش۲۹۴) از طریق (عيسى بن عبد الرحمن البجلي) روایت کردهاند: «حدثنا عيسى بن عبد الرحمن عن طلحة عن عبد الرحمن بن عوسجة عن البراء قال جاء أعرابى فقال: يا نبي الله علمني عملا يدخلنى الجنة قال لئن كنت أقصرت الخطبة لقد أعرضت المسألة أعتق النسمة وفك الرقبة قال أو ليستا واحدا قال لا عتق النسمة أن تعتق النسمة وفك الرقبة ان تعين على الرقبة والمنيحة الرغوب والفيء على ذي الرحم فإن لم تطق ذلك فأمر بالمعروف وإنه عن المنكر فإن لم تطق ذلك فكف لسانك إلا من خير» رجال طیالسی «ثقة» ومترجم در تهذیب بوده واسنادش هم «صحیح» است. وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حديثٌ صحيحُ الإسناد ولم يخرجاه» وامام ذهبی هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ» وامام هیثمی هم گفته است: «رجاله ثقاتٌ» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۲۸۶۱) / هیثمی، مجمع الزوائد (ج۴ص۲۷۸)] [۶۶۲] کاسانی، بدائع الصنائع ۱ / ۲۶۳ . [۶۶۳] (صحيح): مسلم (ش۲۰۴۷) / ابوداود (ش۱۱۰۱و۴۹۸۳) / نسايي (ش۳۲۷۹) از طريق (يحيي بن سعيد القطان ووکيع بن الجراح) روايت کرده اند: «عن سفيان عن عبد العزيز بن رفيع عن تميم بن طرفة عن عدى بن حاتم أن رجلا خطب عند النبى (صلى الله عليه وسلم) ... .» [۶۶۴] شرح صحيح مسلم ۶ / ۱۵۹ - ۱۶۰ . [۶۶۵] (صحیح): مسلم (ش۲۰۴۶) روایت کرده است: «حدثنى سريج بن يونس حدثنا عبدالرحمن بن عبد الملك بن أبجر عن أبيه عن واصل بن حيان قال قال أبو وائل: خطبنا عمار فأوجز وأبلغ فلما نزل قلنا يا أبا اليقظان لقد أبلغت وأوجزت فلو كنت تنفست. فقال إنى سمعت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يقول: إن طول صلاة الرجل وقصر خطبته مئنة من فقهه فأطيلوا الصلاة واقصروا الخطبة وإن من البيان سحراً.» [۶۶۶] المبسوط ۲ / ۳۱ . [۶۶۷] كاساني، بدائع الصنائع ۱ / ۲۶۲، سرخسي، المبسوط ۲ / ۳۰ - ۳۱، زيلعي، تبيين الحقائق ۱ / ۲۲۰؛ حطاب، مواهب الجليل ۲ / ۱۶۵. [۶۶۸] سرخسي، المبسوط ۲ / ۳۱.