نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۳-۶-۲-۵) دعا برای ولی أمر مسلمین در خطبۀ دوّم

(۳-۶-۲-۵) دعا برای ولی أمر مسلمین در خطبۀ دوّم

جهت تبیین بیشتر این مسئله، بیان و تحلیل دو مبحث لازم می‌نماید:

مبحث اوّل: دعا برای ولی أمر مسلمین بدون تعیین.

مبحث دوّم: دعا برای ولی أمر مسلمین با تعیین.

حکم این مسائل عبارت است از:

مبحث اوّل: دعا برای ولی أمر مسلمین بدون تعیین

دعای عام و بدون تعیین شخص مشخصی برای اصلاح و کمک به وی در راستای حق و عدالت بنابر نظر کلیۀ فقها مستحب می‌باشد. امام نووی نیز بر همین باور است. [۹۳۸]

مبحث دوّم: دعا برای ولی أمر مسلمین با تعیین

همانگونه که ولی أمر مسلمین دارای وظایف و حقوقی به نسبت مردم مانند عدالت و صدور حکم بر مبنای قوانین و شریعت خداوند متعال می‌باشد، مردم نیز نسبت به وی وظایفی دارند، از جمله حقوق وی بر مردم، محبّت و اطاعت از ولی أمر مسلمین در غیر معصیت خداوند متعال و دعا برای وی به نسبت صلاح و هدایت و توفیق و کمک در راستای حق و عدالت می‌باشد. سلف صالحش بر این حریص بوده‌اند. امام أحمد/ در این زمینه ابراز می‌دارد: «اگر ما یک دعای مستجاب داشتیم، بی‌شک آن‌را برای امام عادل می‌کردیم؛ چرا که در صلاح وی، صلاح و خیر مسلمین قرار دارد.» [۹۳۹] و نیز ایشان گفته: «بی‌شک من برای حاکم عادل دعای توفیق و محکم بودن (بر حق و عدالت) را می‌نمایم.» [۹۴۰] در واقع در صلاح و عادل بودن ولی أمر مسلمین صلاحیّت و امنیّت برای مردم وجود دارد و در صورتیکه ولی أمر مسلمین فاسد گردد و از قوانین خداوندأ خارج شود و حکم بر مبنای شریعت اسلام صادر نکند، عدالت و حق و امنیّت هتک شده و ضرر و فساد جامعه را فرا خواهد گرفت و مردم احساس امنیّت و راحتی نمی‌کنند. با وجود اهمیّت خاص و مهم برای ولی أمر مسلمین عادل و پرهیزکار، فقها در حکم چنین دعایی اختلاف‌نظر دارند، آن‌ها بر این باورند:

دیدگاه اوّل: برخی از مالکیّه و برخی از حنابله دعا برای ولی أمر مسلمین را در خطبۀ دوّم مستحب می‌دانند. [۹۴۱] ابن قدامۀ مقدسی می‌گوید: «دعا برای حاکم مسلمانان نیک است.» [۹۴۲] ومرداوی هم همین قول را پذیرفته وگفته که این سخن دور از صوابی نبوده ومنطقی است. [۹۴۳]

این افراد جدای از بیان اهمیّت دعا برای حاکم مسلمانان، به روایت ضبّه بن محصنس استناد می‌کنند که أبوموسی أشعریس هرگاه خطبه خوانده پس از حمد و ثنای خداوند و صلوات بر پیغمبر ج برای عمر و أبوبکرب دعا کرده است. ضبّه شروع دعا برای عمرس را قبل از دعا برای أبوبکرس انکار کرد و این موضوع را به عمرس گزارش داد و عمرس هم به ضبّهس گفت: تو از ابوموسیس هدایت یافته‌تری. [۹۴۴]

اما این مطلب مذهب صحابی بوده که دراستدلال بدان جای خلاف می‌باشد.

دیدگاه دوّم: برخی از شافعیّه و قول مختار نووی و قول صحیح مذهب حنابله چنین دعایی را جایز می‌دانند. این افراد بر این باورند که بنا بر قول صحیح دعا برای شخص معینی در نماز صحیح است و در خطبۀ نماز جمعه به طور أولی صحیح می‌باشد. و این دلیل هیچ مخالفتی با دلیل دیدگاه اوّل ندارد بلکه آن‌را تأیید می‌کند. [۹۴۵]

دیدگاه سوّم: برخی از مالکیّه و برخی از شافعیّه چنین عملی را نامشروع دانسته بلکه برخی آن‌را بدعت می‌دانند. [۹۴۶]

از عطاء بن أبی رباح روایت شده که به وی گفته شد: کسی که (در زمان خودش) مردم برای وی در خطبه دعا می‌کردند، آیا از پیامبر ج یا کسی بعد از وی به تو رسیده؟! گفت: خیر، بلکه این عمل از خودم است؛ چرا که خطبه یادآوری و ذکر می‌باشد. [۹۴۷]

البته بر این دلیل نقد وارد شده چرا که:

اولاً: اسناد روایت مشخص نبوده که آیا صحیح می‌باشد ویا خیر!

ثانیاً: به فرض صحّت قول عطاء بن ابی رباح، بعضی از صحایه مخالفش عمل کرده‌اند واگر قرار باشد ترجیحی داده شود، سخن آنان مقدم بر سخن عطاء بن ابی رباح می‌باشد. [۹۴۸]

این در حالی بدعت است که ولی أمر مسلمین به خطیب دستور نداده باشد و در صورتیکه امر کند که برایش دعا نماید واجب می‌گردد؛ چرا که بنا بر کتاب و سنّت اطاعت از ولی أمر مسلمین در غیر معصیت الله متعال واجب است. در صورتیکه وی امر کند بنابر مصلحت باید رعایت گردد.

قول راجح: به نظر می‌رسد این عمل جایز می‌باشد؛ چرا که دلیلی برای استحباب آن وجود ندارد؛ و همچنین خطبه هم محل موعظه و ذکر می‌باشد؛ امّا انجامش جایز است؛ چرا که دلیلی بر تحریم آن وجود ندارد؛ و همچنین هیچ دلیلی برای اینکه خطبه چه شرایطی داشته باشد از رسول الله ج نقل نگردیده است؛ لذا هرچند در خطبه هم موعظه گفته نشود، خطبه صحیح بوده؛ چرا که در لغت به آن خطبه گفته‌اند و در نتیجه ذات خطبه انجام گردیده است. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

[۹۳۸] المجموع ۴ / ۵۲۱ ، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۳۳ . [۹۳۹] الفروع ۲ / ۱۲۰ ، مرداوی، الإنصاف، ۲ / ۳۹۸ . [۹۴۰] الفروع ۲ / ۱۲۰ ، ابن مفلح، المبدع في شرح المقنع،۲ / ۱۶۴. [۹۴۱] مواهب الجليل ۲ / ۱۶۵ ؛ المغني ۳ / ۱۸۱ ، ابن مفلح، الفروع، ۲ / ۱۲۰ ، مرداوی، الإنصاف، ۲ / ۳۹۸ ، ابن مفلح، المبدع في شرح المقنع،۲ / ۱۶۴ . [۹۴۲] المغني ۳ / ۱۸۱ . [۹۴۳] الإنصاف ۲ / ۳۹۸. [۹۴۴] بیهقی، دلائل النبوة (ج۲ص۴۷۶). [۹۴۵] المجموع ۴ / ۵۲۱ ، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۳۲ - ۳۳ ، شربینی، مغني المحتاج، ۱ / ۲۹۰؛ شرح الزركشي ۲ / ۱۸۲ ، ابن قدامه، المغني، ۳ / ۱۸۱ ، ابن مفلح، الفروع، ۲ / ۱۲۰ ، مرداوی، الإنصاف، ۳ / ۳۹۷ ، ابن مفلح، المبدع في شرح المقنع،۲ / ۱۶۴ ، كشاف القناع، ۲ / ۳۷ . [۹۴۶] مواهب الجليل ۲ / ۱۶۵ ؛ الأم ۱ / ۲۳۳ ، نووی، المجموع، ۴ / ۵۲۱ ، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۳۲ - ۳۳. [۹۴۷] (ضعیف): شافعی، الام (ج۱ص۲۳۳) ومن طریقه بیهقی، السنن الکبری (ش۶۰۲۳) روایت کرده‌اند: «أخبرنا عبد المجيد عن ابن جريج قال قلت لعطاء ما الذى أرى الناس يدعون به في الخطبة يومئذ أبلغك عن النبي صلى الله عليه وسلم أو عمن بعد النبي عليه الصلاة والسلام؟ قال لا! إنما أحدث إنما كانت الخطبة تذكيرا.» اما عطاء بن ابی رباح تابعی بوده ورسول الله ج را درک نکرده است. [۹۴۸] المغني ۳ / ۱۸۱ .