نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

دعا در نماز با غیر عربی:

دعا در نماز با غیر عربی:

با توجه به اینکه دعا کردن (مأثور و غیر مأثور در امور دنیا و عقبی) در نماز جایز است حال سؤالی دیگر مطرح است آیا می‌توان به غیر عربی مانند فارسی، کُردی، ترکی و ... دعا کرد خصوصاً برای افرادی که آگاه به زبان عربی نیستند؟ [۱۳۸]

دیدگاه اوّل: قولی از حنفیّه، قولی از مالکیّه، وجهی در نزد شافعیّه و قولی هم از حنابله بر این باورند که دعا در نماز با غیر عربی حرام و باطل کنندۀ نماز است. اساس استدلال این دسته از فقها عبارت است از: [۱۳۹]

- خداوند به نوح÷ فرمود: ﴿فَلَا تَسۡ‍َٔلۡنِ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۖ إِنِّيٓ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ٤٦[هود: ۴۶] «بنابراین آنچه را از آن آگاه نیستی (که درست است یا نادرست) از من مخواه. من تو را نصیحت می‌کنم که از نادانان نباشی.»

- و نیز می‌فرمایند: ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّيٓ أَعُوذُ بِكَ أَنۡ أَسۡ‍َٔلَكَ مَا لَيۡسَ لِي بِهِۦ عِلۡمٞۖ[هود: ۴۷] «نوح گفت: پروردگارا! از این که چیزی را (از این به بعد) از تو بخواهم که بدان آگاه نباشم، خویشتن را در پناه تو می‌دارم.» این آیه بیانگر این مطلب است که علم به جایز بودن مشروط بر آن است که سؤال و درخواست جایز باشد و خداوند تأکید می‌فرماید که: " من تو را نصیحت می‌کنم که از نادانان نباشی." و دعا با زبان غیر عربی جوازش نامعلوم است پس سؤال از آن نیز جایز نمی‌باشد. [۱۴۰]

- بیان شده که عمرس از رطانة الأعاجم (صحبت کردن به زبان عجمی که اکثراً آن را نمی‌فهمند) نهی کرده‌اند و گفته: این کار خبء (پنهانکاری) است. [۱۴۱]

- احتمال دارد که دعای غیر عربی با بزرگی و جلالیّت خداوند منافات داشته باشد. [۱۴۲]

- زبان عربی شعار اسلام و مسلمانان است و خداوند بیشتر عربی را دوست دارد. [۱۴۳]

- نیازی به این عمل نیست و ضرورتی ندارد. [۱۴۴]

دیدگاه دوّم: مذهب حنفیّه، مالکیّه و قولی از امام احمد بن حنبل/ دعا در نماز -به غیر زبان عربی- را برای کسی که عالم به زبان عربی باشد مکروه می‌دانند و برای کسی که ناتوان از فهم و بیان عربی باشد جایز می‌دانند. [۱۴۵] استدلال این دسته بر محورهای دلایل دیدگاه اوّل استوار است و در نهی عمر ابراز می‌دارند:

این عمل اختصاصاً در مسجد مکروه بوده و روایت بیان می‌کند که عمرس در مسجد نهی کردند.

ایشان در برابر کسی بودند که آن‌را درک نمی‌کرد پس از آن نهی کردند؛ چرا که بین دو نفر، نباید درِگوشی صحبت کرد. [۱۴۶]

دیدگاه سوّم: محمّد و أبویوسف از شاگردان امام أعظم، برخی از مالکیّه و قول صحیح مذهب شافعیّه و قول حنابله بر این باورند برای کسی که ناتوان به زبان عربی است جایز و برای عالم و توانمند به آن نادرست و موجب ابطال نماز خواهد بود. استدلال آن‌ها عبارت است از: [۱۴۷]

- خداوند می‌فرمایند: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ وَٱسۡمَعُواْ[التغابن: ۱۶] «پس آن قدر که در توان دارید از خدا بهراسید و پرهیزگاری کنید

- خداوند می‌فرمایند: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ[البقرة: ۲۸۶] «خداوند به هیچ کس جز به اندازه‌ی توانائیش تکلیف نمی‌کند.»

- پیامبر عظیم‌الشأن ج می‌فرماید: «فَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ.» [۱۴۸] «هرگاه به چیزی به شماها امر کردم در حد توانتان انجام دهید.»

این دسته از فقها بر این باورند که شخص باید ترجمۀ دعاهای مأثور واجب را وجوباً و دعاهای مأثور مستحب را مندوباً به هر زبانی که خواهان است یاد بگیرد و برای کسی که تواناییش را دارد باید این زبان را در حد نیازش بیاموزد حتّی اگر برای آموزشش سفر کند و ... . [۱۴۹]

دیدگاه چهارم: ابوحنیفه، قولی از مالکیّه و وجهی در نزد شافعیّه بر این باورند که هر کسی (چه عربی را بداند و چه نداند) برایش جایز است که در نماز با غیر عربی دعا کند. این افراد استلال می‌کنند که: [۱۵۰]

- خداوند فرموده است: ﴿وَعَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسۡمَآءَ كُلَّهَا[البقرة: ۳۱] «سپس به آدم نام‌های (اشیاء و خواصّ و اسرار چیزهائی را که نوع انسان از لحاظ پیشرفت مادی و معنوی آمادگی فراگیری آن‌ها را داشت، به دل او الهام کرد و بدو) همه را آموخت

- و نیز می‌فرمایند: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوۡمِهِۦ لِيُبَيِّنَ لَهُمۡۖ[إبراهيم: ۴] «(ای محمّد !) ما هیچ پیغمبری را نفرستاده‌ایم مگر این که به زبان قوم خودش (متکلّم بوده است) تا برای آنان (احکام الهی را) روشن سازد.» [۱۵۱]

- احتمال اینکه هر کسی به زبانی که یاد دارد و یا تکلّم می‌کند ترس از اینکه کلماتی را بکار ببرد که با شریعت و تعظیم حق تعالی در تعارض باشد بس اندک است. [۱۵۲]

- غیر عربی در افادۀ معنا و مفهوم می‌تواند جانشین عربی گردد. [۱۵۳]

قول راجح: در بررسی دیدگاه‌ها محرز است که دلیلی صریح بر حرام بودن دعا به غیر عربی در نماز مشاهده نمی‌شود. و جدای از این می‌توان گفت که أولی در شریعت آن است که به زبان عربی باشد و حتّی دعاهای مأثور باشد ولی شریعت ممانعتی در انجام دعا در نماز به غیر عربی ابراز نداشته خصوصاً برای کسی که ناتون از فهم زبان عربی باشد. [۱۵۴] (واللهُ العلیمُ أعلمُ بِالصَّوابِ)

با همۀ تجزیه و تحلیل دیدگاه‌ها به طور خلاصه می‌توان گفت:

اواخر عصر قبل از غروب خورشید در روز جمعه که طبق فرمودۀ پیامبر ج اندک است، زمان قبولی دعاست که بر اساس روایت‌های زیاد دعا بدون هیچ قیدی در این لحظه قبول می‌شود و طبق نظر جمهور فقها بنابر فرمودۀ پیامبر اکرم ج این زمان مقید به «وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي» یعنی؛ در حالی دعا کند که ایستاده و در نماز باشد.

همچنین بنابر روایتی صحیح از ام المؤمنین عائشهل ثابت گردید که پیامبر خداج بعد از عصر بر انجام نماز استحبابی دوام داشته‌اند، پس خواندن نماز در اواخر عصر البته قبل از غروب خورشید مستحب می‌باشد.

همچنین به این نتیجه هم رسیدیم که دعا کردن در نماز برای امور دنیوی و أخروی نه تنها جایز و باعث ابطال نماز نمی‌باشد بلکه مستحب است و عملکرد رسول خدا ج و صحابۀ کرامش نیز مؤیّد این حکم می‌باشند.

در آخر هم ابراز داشته شد که دعا کردن در نماز با زبان غیر عربی دلیلی بر تحریم ندارد و جایز است. هر چند در همۀ احوال أولی آن است انسان به زبان عربی و با دعاهای مأثور دعا نماید ولی با این وصف دعا کردن در نماز با غیر عربی و دعاهای غیر مأثور جایز و موجب ابطال نماز نیست ولی باید شخص در دعایش دقّت نماید که خلاف شریعت و ادب دعا نکند که موجب ابطال نماز خواهد بود.

پس هر کس خواهان این فضیلت است باید در اواخر روز جمعه در حالی که در قیام نماز (بعد از خواندن حمد و سوره یا بعد از برخواستن از رکوع) می‌باشد دعای خود را از باری تعالی بنماید و در این راستا هر دعایی در امر دنیا و عقبی جایز است و نیز شخص می‌تواند دعایش را با زبان مادری خود بیان نماید، هر چند أولی به بیان دعا با زبان عربی و استفاده از دعاهای ثابت شده با نصوص شرعی می‌باشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بِالصَّوابِ)

جا دارد که اشاره گردد جدای از اقوال بیان شده در بیان زمانی که در روز جمعه زمان قبولیّت دعاست، اقوالی دیگر نیز بیان شده‌اند که یا از ضعف سند و استناد برخوردارند و یا با نصوص صحیح و صریح بیان شده در تعارضند. [۱۵۵]

[۱۳۸] نک: خلود مهیزع، الدعاء و أحکامه الفقهیة، ۱/۲۷۸ -۲۸۱. [۱۳۹] ابن عابدین، حاشیة ابن عابدین، ۱/۵۶۱؛ فتاوی قاضیخان بهامش الهندیة، ۱/۶۹؛ الذخیرة، ۱/۱۶۸؛ مواهب الجلیل، ۱/۵۴۸؛ غزالی، الوسیط فی المذهب، ۲/۷۶۰؛ نووی، المجموع، ۳/۲۳۹؛ شربینی، مغنی المحتاج، ۱/۱۷۷؛ حاشیة الروض المربع، ۲/۳۲. [۱۴۰] طبری، تفسیر الطبری، ۷/۵۴؛ الفروق، ۴/۲۹۱. [۱۴۱] (حسن): این روایت از دو طریق از عمرس آمده است: طریق اوّل: عبدالرزاق، المصنف (ج۱ص۴۱۱) / بیهقی، السنن الکبری (ش۱۹۳۳۳) از طریق (سفیان الثوری) روایت کرده‌اند: «عن ثور بن يزيد عن عطاء بن دينار قال قال عمر رضى الله عنه: لا تعلموا رطانة الأعاجم ولا تدخلوا على المشركين فى كنائسهم يوم عيدهم فإن السخطة تنزل عليهم» اما این روایت «منقطع» است چرا که عطاء بن دینار سال ۱۲۶هـ فوت كرده لذا عمرس را درک نکرده است [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۷ص۱۹۹)]. طریق دوّم: الزهد، المعافی بن عمران (ش۱۸۸) روایت کرده است: «حدثنا عبد الله بن عمر (العمری) عن نافع عن ابن عمر قال: قال عمر: لاتعلموا رطانة الأعاجم؛ فإن الرجل إذا تعلمها خب ولا تلبسوا لباسهم واخشوشنوا واخلولقوا تجردوا وتمعدوا، فإنكم معذبون.» ورجالش «رجال صحیحین» می‌باشد به جز عبد الله بن عمر بن حفص العمری: که امام احمد بن حنبل گفته است: «صالح الحدیث؛ كان يزيد فى الأسانيد، ويخالف، وكان رجلا صالحا» وامام یحیی بن معین گفته است: «صالحٌ ثقةٌ؛ ليس به بأس، يكتب حديثه» وامام ابن عدی گفته است: «لا بأس به فى رواياته، صدوق» وامام هیثمی هم گفته است: «ثقةٌ وفيه ضعف» وامام یعقوب بن شیبه گفته است: «ثقةٌ صدوقٌ، وفى حديثه اضطراب» ودر مورد یکی از احادیثش گفته است: «هذا حديثٌ حسنُ الإسناد» وامام عجلی گفته است: «لابأس به» وامام ابوحاتم رازی گفته است: «يكتب حديثه و لايحتج به» وامام احمد بن یونس گفته است: «لو رأيت هيئته لعرفت أنه ثقة» وامام خلیل هم گفته است: «ثقة غير أن الحفاظ لم يرضوا حفظه» وامام نسایی گفته است: «لیس بالقوی» البته گفته که: «قولنا (لیس بالقوی) لیس بجرح مفسد» وامام ذهبی هم گفته که: «عالماً عاملاً خیراً حسنُ الحدیث» وجزء رجال (صحیح مسلم) هم می‌باشد وامام ابن عمار هم گفته است: «لم يتركه أحد إلا يحيى بن سعيد» وامام ابن حبان افراط کرده وگفته است: «كان ممن غلب عليه الصلاح حتى غفل عن الضبط فاستحق الترك» وامامان علی بن المدینی ویحیی القطان وابن حجر ونسایی در روایتی دیگر گفته‌اند: «ضعیفٌ» وامام بخاری گفته است: «ذاهب لا أروى عنه شيئا» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۵ص۳۲۶) وتقریب التهذیب (ش۳۴۸۹) / ذهبی، الموقظه (ص۱۹) وسیراعلام النبلاء (ج۷ص۳۴۰) / هیثمی، مجمع الزوائد (ج۵ص۱۱۱)] لذا «حسن الحدیث» بوده واسنادش «حسن» است. طریق سوّم: ابن ابی شیبه، المصنف (ج۶ص۲۰۸) روایت کرده است: «وكيع عن أبي هلال عن (عبدالله) بن بريدة قال: قال عمر: ما تعلم الرجل الفارسية إلا خبث ولا خبث إلا نقصت مروءته» اما اين روايت «ضعیف» است چرا که عبد الله بن بريدة سه سال قبل از شهادت عمرس به دنیا آمده لذا عمرس را در نکرده است وصراحتاً گفته است: «ولدت لثلاث خلون من خلافة عمر» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۵ص۱۵۷)] باید اشاره کنیم که امام المحدثین بخاری هم این قول –کراهت تکلم به غیر عربی- را «ضعیف» دانسته لذا اسم یک از بابهای کتاب الصحیح البخاری را این گذاشته که: «باب من تكلم بالفارسية والرطانة وقوله تعالى: [واختلاف ألسنتكم وألوانكم] و [وما أرسلنا من رسول إلا بلسان قومه]» [بخاری (ج۸ص۵۶)]. باید اشاره کنیم که دو حدیث هم از طریق عبدالله بن عمر وانس بن مالک به پیامبر ج نسبت داده شده است: اما طریق عبدالله بن عمرب: حاکم، المستدرک (ش۷۰۰۱) روایت کرده است: «حدثني أبو عمرو سعيد بن القاسم بن العلاء المطوعي ثنا أحمد بن الليث بن الخليل ثنا إسحاق بن إبراهيم الجريري ببلخ ثنا عمرو بن هارون ثنا أسامة بن زيد الليثي عن نافع عن ابن عمر رضي الله عنهما قال: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: من أحسن منكم أن يتكلم بالعربية فلا يتكلمن بالفارسية فإنه يورث النفاق.» (موضوع): اما عمر بن هارون «متهم به کذب» بوده وحتی امام یحیی بن معین صراحتاً گفته است: «عمر بن هارون كذابٌ.» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۷ص۵۰۱) وتقريب التهذيب (ش۴۹۷۹)] اما طریق انس بن مالکس: حاکم، المستدرک (ش۷۰۰۲) روایت کرده است: «حدثنا أبو عبد الرحمن محمّد بن عبد الله البيروتي ثنا أبو فروة حدثني أبي حدثني طلحة بن زيد عن الأوزاعي عن يحيى بن أبي كثير عن أنس بن مالك رضي الله عنه قال : قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: من تكلم بالفارسية زادت في خبثه و نقصت من مروءته.» (موضوع): اما اين اسناد «موضوع» است چرا که اوّلاً: طلحة بن زيد القرشى أبو مسكين: امامان احمد بن حنبل وعلي بن مديني و ابوداود مي‌گويند: «يضعُ الحديث» وامامان بخاري ونسايي وساجي وابن حبان ومحمّد بن سعيد الحراني مي‌گويند: «منکرالحديث» وامامان دارقطني و برقاني گفته اند: «ضعيفٌ» وامام ابن حجر مي‌گويد: «متروکٌ» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۵ص۱۵) و تقريب التهذيب (ش۳۰۲۰)] وثانياً: ابوفروه يزيد بن سنان بن يزيد التميمى الرهاوي: امامان احمد بن حنبل و ابن حجر و علي بن مديني و دارقطني مي‌گويند: «ضعيفٌ» و امامان ابوداود و يحيي بن معين مي‌گويند: «ليس حديثه بشيء» و امام نسايي مي‌گويد: «متروکٌ، ليس بثقة» و امام محمّد بن عمار مي‌گويد: «منکر الحديث» و امام ابن عدي مي‌گويد: «عامة حديثه غير محفوظ» و امام بخاري مي‌گويد: «مقارب الحديث إلا أن ابنه محمّدا يروى عنه مناكير» و امام ابوحاتم مي‌گويد: «محله الصدق، و كان الغالب عليه الغفلة، يكتب حديثه و لا يحتج به.» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱۱ص۳۳۵) و تقريب التهذيب (ش۷۷۲۷)] وامام ذهبی هم گفته است: «ليس بصحيح وإسناده واه بمرة» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۷۰۰۲)] [۱۴۲] الفروق، ۴/۲۹۰؛ ابن عابدین، حاشیة ابن عابدین، ۱/۵۶۱؛ حاشیة الطحاوی علی مراقی الفلاح، ص ۲۷۲. [۱۴۳] الفروق، ۴/۲۹۰؛ اقتضاء الصراط المستقیم، ص ۲۰۳؛ و نک: حاشیة الروض المربع، ۲/۳۲. [۱۴۴] نووی، المجموع، ۳/۲۳۹؛ شربینی، مغنی المحتاج، ۱/۱۷۷. [۱۴۵] ابن عابدین، حاشیة ابن عابدین، ۱/۵۶۱؛ الفتاوی الهندیة، ۱/۶۹؛ دسوقی، حاشیة الدسوقی، ۱/۲۵۳؛ حاشیة الخرشی، ۱/۲۹۲، جواهر الإکلیل، ۱/۷۷، ابن تیمیه، الفتاوی الکبری، ۲۲/۴۷۷. [۱۴۶] حاشیة العدوی علی الخرشی، بهامش الخرشی، ۱/۲۹۲. [۱۴۷] الفتاوی الهندیة، ۱/۶۹؛ فتاوی الشیخان، ۱/۸۶؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱/۸۹؛ التهذیب فی الفقه الشافعی، ۲/۱۲۶؛ نووی، المجموع، ۳/۲۳۹؛ ابن رجب، القواعد فی الفقه، ص ۱۳. [۱۴۸] (صحيح): مسلم (ش۳۳۲۱) / نسايي (ش۲۶۱۹) از طريق (يزيد بن هارون و مغيره بن سلمه) روايت کرده اند: «حدثنا الربيع بن مسلم قال حدثنا محمّد بن زياد عن أبي هريرة قال: خطب رسول الله ج فقال: أيها الناس قد فرض الله عليكم الحج فحجوا. فقال رجل أكل عام يا رسول الله؟! فسكت حتى قالها ثلاثا فقال رسول الله ج: لو قلت نعم لوجبت ولما استطعتم - ثم قال - ذرونى ما تركتكم فإنما هلك من كان قبلكم بكثرة سؤالهم واختلافهم على أنبيائهم فإذا أمرتكم بشىء فأتوا منه ما استطعتم وإذا نهيتكم عن شىء فدعوه.» و بخاري (ش۷۲۸۸) آن را از طريق ديگري هم روايت کرده است: «حدثنا إسماعيل حدثني مالك عن أبي الزناد عن الأعرج عن أبي هريرة عن النبي ج قال: دعوني ما تركتكم إنما هلك من كان قبلكم بسؤالهم واختلافهم على أنبيائهم فإذا نهيتكم عن شيء فاجتنبوه وإذا أمرتكم بأمر فأتوا منه ما استطعتم.» [۱۴۹] شربینی، مغنی المحتاج، ۱/۱۷۷؛ روضة المحتاجین لمعرفة قواعد الدین، رضوان العدل، ص ۱۲۳. [۱۵۰] فتاوی قاضیخان بهامش الهندیة، ۱/۸۶؛ ابن عابدین، حاشیة ابن عابدین، ۱/۵۶۱ (آن‌را از علامه لقانی مالکی نقل می‌کند.)؛ نووی، المجموع، ۳/۲۳۹؛ شربینی، مغنی المحتاج، ۱/۱۷۷. [۱۵۱] نک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۲/۵۰۴؛ تفسیر الطبری، ۷/۴۱۶. [۱۵۲] ابن عابدین، حاشیة ابن عابدین، ۱/۵۶۱. [۱۵۳] شربینی، مغنی المحتاج، ۱/۱۷۷. [۱۵۴] فتوای اللجنة احمد بن عبدالرزاق دویش بر این قرار است که: برای شخص عالم به عربی جایز نیست و موجب ابطال نماز و برای ناتوان از فهم عربی مکروه می‌باشد. دویش، فتاوی اللجنة، ۶/۴۰۲. [۱۵۵] این دیدگاه‌های غیر قابل احتجاج و استناد عبارتند از: ۱- عده‌ای گفته‌اند: احتمالاً این ساعت، در جمعه منتقل می‌شود؛ و ساعت مشخصی ندارد (وهر جمعه در یک لحظه وجود دارد). وابن عساکر گفته است: قطعاً منتقل می‌شود وغزالی والمحب الطبری هم این قول را راجح دانسته‌اند. ۲- ابن ابی شیبه از عائشةل روایت کرده که گفته است: «هي عند أذان المؤذن لصلاة الغداة.» (ضعیف): ابن ابی شیبه، المصنف (ج۲ص۵۲) روایت کرده است: «حدثنا عبيدة بن حميد عن سنان بن حبيب عن نبل بنت بدر عن سلامة بنت أفعى عن عائشة قالت: ان يوم الجمعة مثل يوم عرفة تفتح فيه أبواب الرحمة وفيه ساعة لايسأل الله العبد شيئا إلا أعطاه قيل وأية ساعة قالت إذا أذن المؤذن لصلاة الغداة.» اما چیزی از نبل بنت بدر وسلامة بنت أفعى نیافتم همچنین رویات مضطرب است وابن ابی شیبه (ج۲ص۵۲) روایت کرده است: «حدثنا معاوية بن هشام قال حدثنا سليمان بن قرم عن أبي حبيب عن نبل عن سلامة بنت أقعا قالت كنت عند عائشة في نسوة فسمعتها تقول إن يوم الجمعة مثل يوم عرفة وإن فيه لساعة يفتح فيها باب الرحمة فقلنا أي ساعه هي فقالت حين ينادي المنادي بالصلاة.» وابن منذر، الاوسط (ش۱۶۷۵) روایت کرده است: «حدثنا موسى قال ثنا أبو بكر قال ثنا عبيدة بن حميد عن سنان بن حبيب عن نبل ابنة بدر عن سلامة بنت أفعى عن عائشة قالت: إن يوم الجمعة مثل يوم عرفة تفتح فيه أبواب السماء وفيه ساعة لايسأل الله العبد شيئا إلا أعطاه قيل: وأية ساعة هي؟ قالت: إذا أذن المؤذن لصلاة الجمعة.» ۳- ابن عساکر از ابوهریرهس روایت کرده که گفته است: «من طلوع الفجر، إلى طلوع الشمس.» (ضعيف): ابن منذر، الاوسط (ش۱۶۷۴و۱۶۷۳) از طریق (فضیل بن عیاض وخلف بن خلیفه) روایت کرده است: «عن ليث عن مجاهد عن أبي هريرة قال: الساعة التي ترجى في الجمعة من صلاة الصبح إلى أن تطلع الشمس ومن صلاة العصر إلى أن تغرب الشمس.» امام این اسناد «ضعیف» است چرا که اوّلاً: لیث بن ابی سلیم «ضعیف الحدیث» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۸ص۴۶۵) / ابن حجر، تقريب التهذيب (ش۵۶۸۵)] وثانیاً دچار «اضطراب» هم شده وگاهی آن را به صورت مرفوع روایت کرده است وعقیلی، الضعفاء الکبیر (ج۴ص۳۶۴) / رافعی، التدوین فی اخبار قزوین (ج۱ص۲۷۶) / ابن عساکر، تاریخ دمشق به نقل از فتح الباری لابن حجر (ج۲ص۴۱۷) از طریق (أبو جعفر الرازي و أحمد بن أبي الطيب) روایت کرده‌اند: «عن ليث بن ابی سلیم عن مجاهد عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: الساعة التي في يوم الجمعة ما بين طلوع الفجر إلى غروب الشمس.» ۴- امام غزالی نقل کرده که بعضی گفته‌اند: این ساعت، هنگام طلوع خورشید است. ۵- وجیلی ومحب الطبری نقل کرده که بعضی گفته‌اند: این لحظه، اولین ساعت بعد از طلوع آفتاب است. ۶- بعضی هم گفته‌اند که: در ساعت آخرِ سه ساعت آخر روز است؛ چرا که احمد از ابوهریرهس روایت کرده است: «وفي آخر ثلاث ساعات منه، ساعة من دعا الله فيها استجيب له.» (ضعیف): احمد، المسند (ش۸۱۰۲) / مسند الحارث (ش۱۹۱) از طریق (هاشم بن القاسم والحکم بن موسی) روايت کرده‌اند: «حدثنا الفرج بن فضالة حدثنا علي بن أبي طلحة عن أبي هريرة قال: قيل للنبي صلى الله عليه وسلم لأي شيء سمي يوم الجمعة؟ قال لأن فيها طبعت طينة أبيك آدم وفيها الصعقة والبعثة وفيها البطشة وفي آخر ثلاث ساعات منها ساعة من دعا الله عز وجل فيها استجيب له.» اما اين اسناد «ضعيف» بوده چرا که امام ابن حجر گفته است: «على (بن ابي طلحة) لم يسمع من أبى هريرة» [ابن حجر، فتح الباري شرح صحیح البخاری (ج۲ص۴۱۸)]. وامام البوصیری هم گفته است: «اسناده ضعیفٌ ومنقطعٌ» [البوصیری، إتحاف الخيرة المهرة بزوائد المسانيد العشرة (ج۲ص۲۶۲)] ۷- بعضی هم گفته‌اند: این ساعت وقتی است که خورشید، زوال می‌شود؛ وابن المنذر آن را از ابوالعالیة نقل کرده وعبدالرزاق هم آن را از حسن بصری روایت کرده است. وابن عساکر هم از قتادة روایت کرده که گفته است: «كانوا يرون الساعة المستجاب فيها الدعاء إذا زالت الشمس.» (ضعیف): ابن حجر در فتح الباری (ج۲ص۴۱۸) گفته است: «روى ابن عساكر من طريق سعيد بن أبي عروبة عن قتادة قال: كانوا يرون الساعة المستجاب فيها الدعاء إذا زالت الشمس» اما اسنادش را در ابن عساکر ندیدیم. امام ابن حجر/ گفته است: ظاهراً دلیل این گروه از علما این بوده که، هنگام زوال خورشید وابتدای وقت دخول جمعه، ملائکة دور هم جمعه می‌شوند. ۸- بعضی هم گفته‌اند که آن ساعت، هنگام اذان دادن جمعه است؛ وابن منذر از عائشهل روایت کرده است: «يوم الجمعة مثل يوم عرفة، فيه تفتح أبواب السماء، وفيه ساعة، لا يسأل الله فيها العبد شيئاً إلا أعطاه. قيل: أيةُ ساعة؟ قالت: إذا أذن المؤذن لصلاة الجمعة.» (ضعیف): ابن منذر، الاوسط (ش۱۶۷۵) روایت کرده است: «حدثنا موسى قال ثنا أبو بكر قال ثنا عبيدة بن حميد عن سنان بن حبيب عن نبل ابنة بدر عن سلامة بنت أفعى عن عائشة قالت: إن يوم الجمعة مثل يوم عرفة تفتح فيه أبواب السماء وفيه ساعة لايسأل الله العبد شيئا إلا أعطاه قيل: وأية ساعة هي؟ قالت: إذا أذن المؤذن لصلاة الجمعة.» اما چیزی از نبل بنت بدر وسلامة بنت أفعى نیافتم وهمچنین رویات مضطرب است وابن ابی شیبه (ج۲ص۵۲) روایت کرده است: «حدثنا عبيدة بن حميد عن سنان بن حبيب عن نبل بنت بدر عن سلامة بنت أفعى عن عائشة قالت: ان يوم الجمعة مثل يوم عرفة تفتح فيه أبواب الرحمة وفيه ساعة لايسأل الله العبد شيئا إلا أعطاه قيل وأية ساعة قالت إذا أذن المؤذن لصلاة الغداة.» وابن ابی شیبه (ج۲ص۵۲) روایت کرده است: «حدثنا معاوية بن هشام قال حدثنا سليمان بن قرم عن أبي حبيب عن نبل عن سلامة بنت أقعا قالت كنت عند عائشة في نسوة فسمعتها تقول إن يوم الجمعة مثل يوم عرفة وإن فيه لساعة يفتح فيها باب الرحمة فقلنا أي ساعه هي فقالت حين ينادي المنادي بالصلاة.» قاضی ابوالطیب نقل کرده که بعضی گفته‌اند: تا زمانی است که امام به منبر می‌آید. ابن منذر از أبو السوار العدوي نقل کرده که گفته است: آن لحظه، از هنگام زوال تا زمانی است که نماز شروع می‌شود. الدِّزمانيّ از گروهی نقل کرده که گفته‌اند: آن ساعت از هنگام زوال تا غروب خورشید است. ابن زنجویه از حسن بصری روایت کرده که گفته است: آن ساعت هنگام خروج امام است. ابن المنذر از حسن بصری روایت کرده که: آن ساعت زمانی است که امام به منبر می‌آید و تا زمانی است که نماز جمعه شروع می‌شود. والمروزی هم آن را در کتاب الجمعه از عوف بن حضیرهس روایت کرده است: «ما بين خروج الامام إلى أن تقضى الصلاة.» (صحیح): ابن ابی شيبه، المصنف (ج۲ص۵۱) / مروزی، الجمعه وفضلها (ش۸) از طریق (هشيم بن بشير وعبد الله بن إدريس) روایت کرده است: «عن حصين عن الشعبي عن عوف بن حضيرة: في الساعة التي ترجى عن الجمعة ما بين خروج الامام إلى أن تقضى الصلاة.» ورجالش «رجال صحیحین» بوده وعوف بن حضيره هم صحابي جليل است. ابن جریر از ابوموسی اشعریس روایت کرده که گفته است: «ما بين خروجه إلى انقضاء الصلاة». (منکر): دارقطنی، العلل الوارده فی الاحادیث النبویة (ج۷ص۲۱۳) روایت کرده است: «حدثنا أحمد بن محمّد بن مسعدة قال حدثنا محمّد بن عبد الله بن الحسن الأصبهاني قال حدثنا أبو سفيان صالح بن مهران حدثنا النعمان بن عبدالسلام عن سفيان عن أبي إسحاق عن أبي بردة عن ابیه (أبي موسى اشعری)س: قال الساعة التي تذكر في الجمعة ما بين نزول الإمام عن منبره إلى دخوله في الصلاة.» اما این روایت «منکر» است چرا که ابوعبدالله محمّد بن عبد الله بن الحسن بن حفص الاصفهانی: امام ذهبی گفته است: «رئيس أصبهان» [ذهبی، سیراعلام النبلاء (ج۱۶ص۲۷۷) / ابن حیان، طبقات المحدثین باصبهان (ص۲۹۰)] و حفاظ واثباتی چون (وکیع بن الجراح ویحیی بن سعیدالقطان وعبدالرحمن بن مهدی وابونعیم فضل بن الدکین) آن را از (سفیان الثوری) اینگونه روایت کرده‌اند که: ابن ابی شیبه (ج۲ص۵۱) / دارقطنی، الإلزامات والتتبع (ص۱۶۷) / ابن عبدالبر، التمهید (ج۱۹ص۲۲) / ابن منذر، الاوسط (ش۱۶۷۷) از طریق (وکیع بن الجراح ویحیی بن سعیدالقطان وعبدالرحمن بن مهدی وابونعیم فضل بن الدکین) روایت کرده‌اند: «نا سفیان الثوری عن أبي إسحاق عن أبي بردة قال: هي عند خروج الامام.» و آن را از قول ابورده روایت کرده‌اند؛ لذا روایتش «منکر» است وامام دارقطنی هم گفته است: «لايثبت قوله عن (ابيه)» [دارقطنی، الإلزامات والتتبع (ص۱۶۷)] وهمچنین ابواسحاق سبیعی «مشهور به تدلیس» بوده وعنعنه کرده است [ابن حجر، تعرف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (ش۹۱)] ابن منذر وابن شیبه از شعبی روایت کرده‌اند: آن ساعت، وقتی است که معاملة کردن حرام می‌شود وتا زمانی است که حلال می‌گردد. ابن زنجويه از عبدالله بن عباسب روايت كرده: «ما بين الأذان إلى انقضاء الصلاة». اما این روایت را از عبدالله بن عباسب نیافتم. ابن عبدالبر با اسناد «ضعیف» از عبدالله بن عمرب روایت کرده است: «عن النبی ج: من حين يفتتح الخطبة حتى يفرغها.» (واهی): ابن عبدالبر، التمهید (ج۱۹ص۲۱) روایت کرده است: «أخبرنا عبد الوارث بن سفيان ويعيش بن سعيد قالا حدثنا قاسم بن أصبغ قال حدثنا محمّد بن غالب التمتام قال حدثنا موسى بن مسعود النهدي أبو حذيفة قال حدثنا أبو ذر محمّد بن غنيم عن محمّد بن عبد الرحمان عن أبيه عن ابن عمر أن النبي صلى الله عليه و سلم قال إن في الجمعة لساعة لا يسأل العبد فيها ربه شيئا إلا أعطاه إياه قيل يا رسول الله أي ساعة هي قال من حين يقوم الإمام في خطبته إلى أن يفرغ من خطبته هكذا في الحديث إلى أن يفرغ من خطبته.» اما این روایت «واهی» است چرا که محمّد بن عثيم الحضرمي: امامان یحیی بن معین وابن عدی گفته‌اند: «کذابٌ» وامام نسایی گفته است: «متروکٌ» وامامان بخاری وابوحاتم گفته‌اند: «منکرُالحدیث» وامام ابن حبان گفته است: «تالفٌ في النقل ذاهب في الرواية لايجوز الاحتجاج به بحال لما أتى من الاخبار التي لاتشبه رواية الثقات» وامام یحیی بن معین در روایتی دیگر گفته است: «لیس بشیء» وامام دارقطنی هم گفته است: «ضعیفٌ» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۵ص۲۸۲) / ابن حبان، المجروحین (ج۲ص۲۰۲) / عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج۴ص۱۱۶)]. والطّیبی هم قولی را نقل کرده که، هنگام نشستن بین دوخطبه می‌باشد. وابن منذر از ابوبردة نقل کرده که گفته: هنگام پایین آمدن امام از منبر می‌باشد. وابن منذر از حسن بصری نقل کرده که، هنگام اقامه نماز می‌باشد. وطبرانی از میمونه بنت سعدل روایت کرده است: «قالت يا رسول الله. أفتِنا عن صلاة الجمعة؟ قال: فيها ساعة لايدعو العبد فيها ربه إلا استجاب له، قلت: أيةُ ساعة هي يا رسول الله؟ قال: ذلك حين يقوم الإمام.» (ضعیف): طبرانی، المعجم الکبیر (ج۲۵ص۳۷) روایت کرده است: «حدثنا أحمد بن النضر العسكري ثنا إسحاق بن زريق الراسبي ثنا عثمان بن عبد الرحمن عن عبد الحميد بن يزيد عن آمنة بنت عمر بن عبد العزيز عن ميمونة بنت سعد أنها قالت: ... .» اما این اسناد «ضعیف» است چرا که إسحاق بن زريق الراسبي وعبد الحميد بن يزيد الحزامی وآمنة بنت عمر بن عبد العزيز جرح وتعدیل نشده‌اند وامام هيثمي در مورد این روایت گفته است: «رواه الطبراني في الكبير وفي إسناده مجاهيلٌ» [هیثمی، مجمع الزوائد (ج۲ص۱۹۹)]. ابن عساکر از محمّد بن سیرین نقل کرده که، آن ساعتی است که رسول الله ج در آن نمازجمعه می‌خوانده است. وابن جریر از عبدالله بن عباسب روایت کرده که: «من صلاة العصر إلى غروب الشمس.» (ضعیف): دو طریق دارد؛ طریق اوّل: ابن عبدالبر، التمهید (ج۲۳ص۴۴ج۱۹ص۲۳) روایت کرده است: «حدثنا أحمد حدثنا محمّد (بن جریر) حدثنا ابن حميد حدثنا هارون عن عبسة عن سالم عن سعيد بن جبير عن عباس قال: الساعة التي تذكر يوم الجمعة ما بين صلاة العصر إلى غروب الشمس.» اما این روایت «منکر» است چرا که اوّلاً: محمّد بن حميد بن حيان التميمى أبو عبد الله الرازى: «متهم به کذب» مي‌باشد [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۹ص۱۲۷)] و ثانیاً: با اسناد قویتری، از طریق سعید بن جبیر، مخالفش روایت شده است وفریابی، القدر (ش۵) روایت کرده است: «حدثنا خالد بن يحيى البلخي حدثنا سفيان بن عيينة حدثنا إبراهيم بن نافع عن قيس بن سعد (المکی) عن سعيد بن جبير قال قلت لابن عباس: يا أبا عباس الساعة التي تذكر في يوم الجمعة قال: الله أعلم ... .» ورجالش «رجال صحیحین» می‌باشد به جز خالد بن يحيى البلخي: امام ابوحاتم رازی گفته است: «محله الصدق يكتب حديثه كان يرى الارجاء» [ابن ابی حاتم، الجرح والتعدیل (ج۳ص۳۶۲)] وقیس بن سعد هم متابعه هم شده وعبدالرزق (ج۳ص۲۶۲) روایت کرده است: «عن إبراهيم بن يزيد قال حدثني حسن بن مسلم عن سعيد بن جبير ....» وسفیان بن عیینه هم متابعه شده وابن منده، التوحید (ش۷۳) روایت کرده است: «أخبرنا عبدوس بن الحسين قال حدثنا أبو حاتم رازی قال حدثنا أبو نعيم فضل بن الکین قال: حدثنا إبراهيم بن نافع ... .» طریق دوّم: ابن ابی شیبه (ج۲ص۵۱) روایت کرده است: «حدثنا علي بن هاشم عن ابن أبي ليلى عن عطاء عن عبدالله بن عباس وأبي هريرة قالا: الساعة التي تذكر في يوم الجمعة ما بين العصر إلى أن اغرب الشمس.» اما اين اسناد «ضعیف» است چرا که محمّد بن عبد الرحمن بن أبى ليلى: «ضعیف الحدیث» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۹ص۳۰۱) / ابن حجر، تقريب التهذيب (ش۶۰۸۱)]. وترمذی از انس بن مالكس روایت کرده است: «عن النبی ج: التمسوا الساعة التي تُرجى في يوم الجمعة بعد العصر، إلى غيبوبة الشمس.» (ضعیف): این روایت از انس بن مالک وابوسعید خدری وعبدالله بن ابی طلحه از رسول الله ج روایت شده است: اما طریق انس بن مالکس: دو طریق دارد؛ طریق اوّل: طبرانی، الدعاء (ش۱۸۵) و المعجم الاوسط (ش۱۳۶) روایت کرده است: «حدثنا أحمد بن يحيى بن خالد بن حيان الرقي ثنا يحيى بن بكير ثنا ابن لهيعة عن موسى بن وردان عن أنس بن مالك رضي الله عنه أن النبي قال ابتغوا الساعة التي ترجى في الجمعة ما بين صلاة العصر إلى غيبوبة الشمس وهي قدر هذا يقول قبضة.» اما این روایت «ضعیف» است چرا که عبدالله بن لهيعه دچار اختلاط گرديده است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۵ص۳۷۳) / ابن حجر، تقريب التهذيب (ش۳۵۶۳)]. طریق دوّم: ترمذی (ش۴۸۹) / ابن عدی، الکامل (ج۶ص۳۴۶) / ابونعیم، تاریخ اصبهان (ج۱ص۹۱) / ابن عبدالبر، التمهید (ج۲۳ص۴۳) / بزار (ش۶۲۵۳) از طریق (عبيد الله بن عبد المجيد الحنفي و بكر بن بكار وابوعامرالعقدی) روایت کرده‌اند: «حدثنا محمّد بن أبي حميد حدثنا موسى بن وردان عن أنس بن مالك: عن النبي صلى الله عليه و سلم أنه قال التمسوا الساعة التي ترجى في يوم الجمعة بعد العصر إلى غيبوبة الشمس.» اما اين اسناد «واهي» است چرا که محمّد بن أبى حميد إبراهيم الأنصارى الزرقى: امامان بخاري وساجي ويحيي بن معين مي‌گويند: «منکر الحديث» وامام ابوحاتم رازي مي‌گويد: «کان رجلاً ضريراً منکر الحديث؛ يروى عن الثقات المناكير» وامام جوزجاني مي‌گويد: «واهى الحديث، ضعيف» وامام نسايي مي‌گويد: «ليس بثقة» وامام احمد بن حنبل مي‌گويد: «احاديثه مناکيرٌ» وامام يحيي بن معين در روايتي ديگر مي‌گويد: «ضعيفٌ ليس حديثه بشىءٍ» وامام ابن حبان مي‌گويد: «كان شيخا مغفلا يقلب الإسناد ولايفهم ويلزق به المتن ولا يعلم، فلما كثر ذلك في أخباره بطل الاحتجاج بروايته» و امام ابن عدي مي‌گويد: «ضعفه بين على ما يرويه، و حديثه متقارب، و هو مع ضعفه يكتب حديثه» وامامان ابوزرعه وابوداود ودارقطني وابن حجر مي‌گويند: «ضعيفٌ» و امام هيثمي مي‌گويد: «مجمعٌ علي ضعفه» وامام احمد بن صالح مي‌گويد: «ثقةٌ» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۹ص۱۳۲) و تقريب التهذيب (ش۵۸۳۶) / هيثمي، مجمع الزوائد (ج۱ص۲۰۰) / ابن حبان، المجروحين (ج۲ص۲۰۶)]. لذا متابعه‌ی قوری برای عبدالله بن لهیعه نمی‌باشد. اما طریق ابوسعید خدریس: ابن عبدالبر، التمهید (ج۲۳ص۴۴) روایت کرده است: «حدثنا أحمد بن محمّد حدثنا أحمد بن الفضل حدثنا محمّد بن جرير حدثني عمرو بن محمّد العثماني حدثنا إسماعيل بن أبي أويس حدثني أخي عن سليمان بن بلال عن الثقة عن صفوان ابن سليم عن أبي سلمة بن عبدالرحمن عن أبي سعيد الخدري قال: قال النبي ج: الساعة التي يستجاب فيها الدعاء يوم الجمعة بعد العصر إلى غروب الشمس» اما اسنادش «واهی» است چرا که اوّلاً: راوی آن مبهم است: «عن الثقة»!! وثانیاً: احمد بن الفضل بن العباس البهرانی الدینوری: امام ابن عساکر گفته است: «لم يكن ضابطا لما روى؛ كان عنده مناكير قد تسهل الناس فيه» وامام محمّد بن یحیی الذهلی گفته است: «كان الدينوري بمصر يلعب به الأحداث ويتغامزون عليه ويسرقون كتبه» [ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۵ص۱۶۵و۱۶۶)]. اما طریق عبد الله بن أبي طلحة: عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۲۶۲) روایت کرده است: «عن عمر بن ذر عن يحيى بن إسحاق عن عبد الله بن أبي طلحة أن رسول الله صلى الله عليه و سلم كان في صلاة العصر يوم الجمعة والناس خلفه إذ سنح كلب يمر بين أيديهم فخر الكلب فمات قبل أن يمر فلما أقبل النبي صلى الله عليه و سلم توجه على القوم وقال أيكم دعا على هذا الكلب فقال رجل أنا دعوت عليه فقال النبي صلى الله عليه و سلم دعوت عليه في ساعة يستجاب فيهن الدعاء.» رجالش «ثقة» ومترجم در تهذیب هستند اما عبد الله بن أبي طلحة چیزی از رسول الله ج نشنیده است چرا که در مدینه ودر اواخر عمر شریف رسول الله ج به دنیا آمده است [ابن حجر، تقریب التهذیب (ش۳۳۹۹) / ذهبی، الکاشف (ش۲۷۹۱)]. وابن منده از ابوسعید خدریس روایت کرده است: «عن النبی ج: فالتمسوا بعد العصر أغفَلُ ما يكون الناس.» (موضوع): اصفهانی، الترغیب والترهیب (ش۹۰۷) روایت کرده است: «من طريق محمّد بن أحمد بن راشد أخبرنا إبراهيم بن عبد الله المصيصی أخبرنا حجاج بن محمّد أخبرنا أبو غسان محمّد بن مطرف عن صفوان بن سليم عن أبي سلمة بن عبد الرحمن عن أبي سعيد الخدري رضي الله عنه مرفوعاً.» اما این روایت «موضوع» است چرا که إبراهيم بن عبد الله المصيصی: امام ابن حبان گفته است: «یسرق الحديث ويروي عن الثقات ما ليس من حديثهم» وامام حاکم گفته است: «أحاديثه موضوعةٌ» وامام ذهبی گفته است: «هذا رجلٌ كذابٌ» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۱ص۷۱) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج۱ص۴۱)] وغزالی هم از بعضی نقل کرده که گفته‌اند: آن ساعت بعد از نماز عصر تا زمان وقت مختار نماز عصر است. وعبدالرزق از طاوس نقل کرده که: آن ساعت، از هنگام زرد شدن خورشید تا زمانی است که غروب می‌کند. واصفهانی در الترغیب از ابوسعید خدریس روایت کرده است: «عن النبی ج: الساعة التي يستجاب فيها الدعاء يوم الجمعة، آخر ساعة من يوم الجمعة، قبل غروب الشمس، أغفل ما يكون عنه الناس.» (واهي): اصفهانی، الترغیب والترهیب به نقل از سلسلة الضعیفة للالبانی (ج۱۱ص۲۴۷) روایت کرده است: «من طريق محمّد بن أحمد بن راشد أخبرنا إبراهيم بن عبد الله المصيصی أخبرنا حجاج بن محمّد أخبرنا أبو غسان محمّد بن مطرف عن صفوان بن سليم عن أبي سلمة بن عبد الرحمن عن أبي سعيد الخدري رضي الله عنه مرفوعاً.» اما این روایت «موضوع» است چرا که إبراهيم بن عبد الله المصيصی: امام ابن حبان گفته است: «یسرق الحديث ويروي عن الثقات ما ليس من حديثهم» وامام حاکم گفته است: «أحاديثه موضوعةٌ» وامام ذهبی گفته است: «هذا رجلٌ كذابٌ» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۱ص۷۱) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج۱ص۴۱)]. وگفته شده آن ساعت، زمانی است که نصف خورشید غروب می‌کند؛ وطبرانی درالمعجم الاوسط وبیهقی در شعب الایمان از فاطمة دختر رسول الله ج روایت کرده‌اند: «أنها قالت للنبي صلى الله عليه وسلم: أية ساعة هي؟ قال: إذا تدلى نصف الشمس للغروب.» (واهی): دو طریق دارد؛ طریق اوّل: اسحاق بن راهویه، المسند به نقل از المطالب العالیه لابن حجر (ش۶۷۵) / بیهقی، شعب الایمان (ش۲۹۷۸و۲۹۷۷) / دارقطنی، العلل الوارده فی الاحادیث النبویة (ج۱۵ص۱۷۴) از طریق (عبدالرحمن بن محمّد المحاربی) روایت کرده است: «ثنا الأصبع (بن زید بن علی) عن سعيد بن راشد (المازنی) عن زيد بن علي (بن الحسین) عن مرجانة عن فاطمة بنت النبي صلى الله عليه و سلم: عن أبيها قال: إن في الجمعة ساعة لا يوافقها مسلم يسأل الله تعالى فيها خيرا إلا أعطاه إياه قلت: يا أبه أية ساعة هي؟ قال: إذا دلى نصف الشمس للغروب وكانت فاطمة إذا كان يوم الجمعة تأمر غلاما لها يقال له زيد يصعد الطلال فتقول إذا تدلى نصف الشمس للغروب أعلمني فكان يصعد فإذا تدلى نصف الشمس للغروب أعلمها فتقوم فتدخل المسجد حتى تغرب الشمس و تصلي.» اما اين اسناد «واهي» است چرا که سعيد بن راشد المازني: امام بخاري گفته است: «منکر الحديث» وامام نسايي گفته است: «متروکٌ» وامام يحيي بن معين گفته است: «ليس بشيء» [ابن حجر، لسان الميزان (ج۳ص۲۷)] طريق دوّم: بيهقي، شعب الايمان (ش۲۹۷۸) روايت کرده است: «أخبرناه علي بن أحمد بن عبدان ثنا أحمد بن عبيد ثنا سعيد بن عثمان ثنا علي بن يحيى ثنا سلم بن قتيبة عن أصبغ بن زيد عن سعيد بن رافع عن زيد بن علي بن الحسين عن أبيه عن فاطمة عن النبي ج ... .» اما اين طريق هم «واهي» است چرا که چيزي از علي بن يحيى نيافتم وديديم که عبد الرحمن بن محمّد المحاربي که «رجال صحيحين» مي‌باشد آن را از (سعيد بن راشد) نقل کرده ونه (سعيد بن رافع) وهمچنين آن را از (زيد بن علي عن مرجانه) نقل کره ونه (زيد بن علي عن أبيه). وگفتيم که سعيد بن راشد هم «واهي الحديث» است. بايد اشاره كنيم كه طبرانی، المعجم الاوسط (ج۶ص۲۸۹) روايت كرده است: «حدثنا محمّد بن عبد الله بن عرس حدثني علي بن عبد الله الكوفي حدثنا عبد الرحمن بن محمّد (المحاربي) حدثني الأصبغ بن زيد حدثني زيد بن علي حدثتني مرجانة مولاة علي قالت حدثتني فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه و سلم عن أبيها رسول الله صلى الله عليه و سلم قال إن في الجمعة لساعة لايوافقها عبد مسلم يسأل الله فيها خيرا إلا أعطاه إياه.» و سعيد بن راشد از اسناد افتاده است و ادامه ي حديث را هم ندارد چرا که محمّد بن عبد الله بن عرس و علي بن عبد الله الكوفي توثيق نشده اند و ديديم که ثقات آن را از (محاربي از اصبغ بن يزيد از سعيد بن راشد) روايت کرده‌اند. وعبدالرزق از یحیی بن اسحاق عن ابن طلحة به صورت «مرسل» روایت کرده که: «عن النبی ج: في صلاة العصر.» (ضعیف): عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۲۶۲) روايت کرده است: «عن عمر بن ذر عن يحيى بن إسحاق عن عبد الله بن أبي طلحة أن رسول الله صلى الله عليه و سلم كان في صلاة العصر يوم الجمعة والناس خلفه إذ سنح كلب يمر بين أيديهم فخر الكلب فمات قبل أن يمر فلما أقبل النبي صلى الله عليه و سلم توجه على القوم وقال أيكم دعا على هذا الكلب فقال رجل أنا دعوت عليه فقال النبي صلى الله عليه و سلم دعوت عليه في ساعة يستجاب فيهن الدعاء.» رجالش «ثقة» ومترجم در تهذيب هستند اما عبد الله بن أبي طلحة چيزي از رسول الله ج نشنيده است چرا که در مدينه ودر اواخر عمر شريف رسول الله ج به دنيا آمده است [ابن حجر، تقريب التهذيب (ش۳۳۹۹) / ذهبي، الکاشف (ش۲۷۹۱)]. نک: سیوطی، الّلمعة فی خصائص یوم الجمعة، صص۹تا۱۱.