(۳-۳-۱) حکم خطبۀ جمعه
در حکم خطبۀ نماز جمعه دو دیدگاه وجود دارد که عبارتند از:
دیدگاه اوّل: جمهور فقها؛ حنفیّه، شافعیّه، حنابله و قول صحیح اکثر فقهای مالکیّه بر آن است که خطبۀ جمعه شرط نماز جمعه میباشد و نماز جمعه بدون آن باطل است. [۵۵۴]
ابن قدامه ابراز میدارد: «خلاصۀ مطلب آن است که خطبۀ جمعه شرط نماز جمعه میباشد و بدون آن صحیح نیست... و هیچ مخالفی جز حسن بصری در آن نیافتیم.» [۵۵۵] البته مخالفینی غیر از حسن بصری/ وجود دارد که به آنها اشاره خواهد شد.
ادّلّۀ این دسته عبارتند از:
اوّل: کتاب خداوند تعالی میفرمایند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ﴾[الجمعة: ۹] «ای مؤمنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه أذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید.»
اکثر فقهای سلف و خلفش بر این باورند منظور از ﴿ذِكۡرِ ٱللَّهِ﴾ خطبۀ نماز جمعه میباشد و برخی آنرا به نماز جمعه تفسیر کردهاند [۵۵۶] و ابن عربی آنرا به هر دو معنا کرده است. [۵۵۷] اگرچه خداوندأ ﴿ذِكۡرِ ٱللَّهِ﴾ را مجمل بیان فرموده ولی پیامبر ج با فعل خود آن را تبیین فرمودهاند و همانطور که فرمودهاند: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي.» [۵۵۸] «نماز بخوانید همانگونه که مرا میبینید که نماز میخوانم.» ایشان هرگز نماز جمعه را بدون خطبۀ نماز جمعه نخواندهاند، پس به نظر میرسد که منظور هر دوی آنها باشد. [۵۵۹] با این وصف باید در نظر داشت که:
اوّلاً: امر به سعی به انجام آن شده و اصل در امر وجوب است و سعی واجب فقط برای واجب معنا دارد. [۵۶۰]
ثانیاً: خداوندﻷ امر به ترک داد و ستد فرموده، پس تحریم معامله دلیلی بر وجوب خطبه است؛ زیرا مستحب، مُباح را حرام نمیکند.
خداوند عزیز میفرمایند: ﴿وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَيۡهَا وَتَرَكُوكَ قَآئِمٗاۚ﴾[الجمعة: ۱۱] « (برخی از اصحاب،) هنگامی که تجارت و یا سرگرمیی را دیدند از پیرامون تو پراکنده شدند، و تو را ایستاده (بر منبر ، در حال خطبه) رها کردند.» خداوندﻷ ترککنندگان خطبۀ جمعه را توبیخ و ذمّ میفرمایند. بنا بر قانون شریعت تارکِ واجب ذمّ میگردد.
دوّم: سنّت
کردار پیامبر ج نمادی بارز از این میباشد که ایشان ج هرگز و در هیچ حالی نماز جمعه را بدون خطبه برپا نکردهاند. از جملۀ این روایتها:
عبدالله بن عمرب روایت کرده است: «كَانَ النَّبِيُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) يَخْطُبُ قَائِمًا ثُمَّ يَقْعُدُ ثُمَّ يَقُومُ كَمَا تَفْعَلُونَ الْآنَ.» [۵۶۱] «پیامبر ج ایستاده خطبه میخواندند وسپس مینشستند و سپس میایستادند همانگونه که شما الان انجام میدهید.»
جابر بن سمرهس روایت کرده است: «كَانَ يَخْطُبُ قَائِمًا ثُمَّ يَجْلِسُ ثُمَّ يَقُومُ فَيَخْطُبُ قَائِمًا فَمَنْ نَبَّأَكَ أَنَّهُ كَانَ يَخْطُبُ جَالِسًا فَقَدْ كَذَبَ فَقَدْ وَاللَّهِ صَلَّيْتُ مَعَهُ أَكْثَرَ مِنْ أَلْفَىْ صَلاَةٍ.» [۵۶۲] «پیامبر ج ایستاده خطبه میخواندند سپس مینشستند سپس مینشستند و در نهایت خطبه را ایستاده میخواندند (و به اتمام میرساندند)، هر کس به تو خبر دادد که ایشان نشسته خطبه میخواندند دروغ گفته است. و قسم به خداوند! من با ایشان بیش از دوهزار نماز را خواندهام.»
در مناقشۀ این استدلالها گفته شده که این روایت مجرد فعل نبیّ ج را نشان میدهد و دلالتی بر شرط بودن خطبۀ جمعه ندارند. [۵۶۳] در این رابطه باید توجه داشت که فعل نبیّ ج تبیین کنندۀ امر وجوبی خداوند ﴿إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ﴾ میباشد، پس خطبۀ نماز جمعه واجب است.
پیغمبر ج فرمودهاند: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي.» [۵۶۴] «نماز بخوانید همانگونه که مرا میبینید که نماز میخوانم.» ایشان ج هرگز نماز جمعه را بدون خطبۀ نماز جمعه نخواندهاند و هرگز هم از عدم جواز نخواندن آن صحبت نکردهاند. [۵۶۵]
در تحلیل این استدلال گفتهاند این امر نمادی از وجوب نیست؛ زیرا با این وصف سنن نماز که پیغمبر ج انجام میدادند نیز واجب میگردند و از طرف دیگر خطبۀ جمعه، نماز نیست که این روایت آنرا در برگیرد و دلیل وجوب آن گردد. [۵۶۶]
در جواب این مناقشه باید اشاره کرد که اگرچه دلایل دیگری همچون آیۀ شریفۀ مذکور بر وجوب خطبه وجود دارند، تکرار این فعل (یعنی؛ خطبۀ جمعه) از طرف ایشان ج نمادی بارز از وجوب میباشد و از طرف دیگر اگرچه خطبه، نماز نیست ولی متعلّق به نماز جمعه میباشد و بدون آن اعتباری ندارد. اگرچه برخی از سلف صالحش ابراز داشتهاند: دو خطبۀ جمعه به منزلۀ دو رکعت میباشد و حکم آن را دارد. [۵۶۷]
سوّم: آثار صحابۀ و تابعینش
در بررسی عملکرد صحابه و تابعینش محرز است که آنها هرگز نماز جمعه را بدون خطبۀ نماز جمعه نخواندهاند [۵۶۸] به گونهای که عمر بن خطابس گفته: «خطبه در جایگاه دو رکعت نماز است، هر کس به خطبه نرسید چهار رکعت نماز بخواند.» [۵۶۹]
دیدگاه دوّم: حسن بصری/، جوینی از شافعیّه، ابن ماجشون از مالکیّه و ظاهریه بر این باورند که خطبۀ نماز جمعه مستحب بوده و نماز جمعه بدون آن نیز صحیح میباشد. [۵۷۰]
اساس استدلال این دسته بر این قرار دارد؛ با وجود اینکه نماز جمعۀ کسی که در خطبۀ جمعه حضور نداشته صحیح است پس این نمادی از واجب و شرط نبودن خطبۀ جمعه میباشد و نیز ابراز داشتهاند: جمعه عید است، پس خطبۀ نمازش همانند نماز عید واجب نیست. [۵۷۱]
ماوردی در اینباره مینویسد: «این اشتباه است. اجماع افراد قبل و بعد از حسن بصری این مسئله را روشن میکند.» [۵۷۲] و این استدلال صحیح نیست؛ زیرا دو رکعت نماز جمعه بنا بر اجماع واجب میباشد و هیچ ارتباطی به ادراک و حضور در خطبۀ جمعه ندارد؛ چرا که بنا بر نصوص صحیح هر کسی به رکعتی از نماز جمعه برسد نماز جمعهاش صحیح میباشد. [۵۷۳]
قول راجح: در تحلیل و بررسی دیدگاهها و اتفاقنظر اکثر فقها و اندیشمندان اسلامی در حکم خطبۀ نماز جمعه محرز است که قول جمهور راجح میباشد. به گونهای که امر خداوند و فعل پیغمبر عظیم الشأن ج مؤیّد این مدعاست و خطبۀ نماز جمعه، شرط صحّت آن میباشد. ودر صورتیکه شخص در خطبۀ نماز جمعه شرکت نکرده و به یک رکعت از نماز جمعه رسیده بنابر نصوص صحیح میتواند نماز جمعهاش را تمام کند. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بِالصّوابِ)
[۵۵۴] نک: المبسوط، ۲ / ۲۳ - ۲۴؛ مرغینانی، الهداية، ۱ / ۸۳؛ کاسانی، بدائع الصنائع، ۱ / ۲۶۲؛ تبيين الحقائق، ۱ / ۲۱۹؛ الفتاوى الهندية، ۱ / ۱۴۶؛ الإشراف، ۱ / ۱۳۱؛ التفريع، ۱ / ۲۳۱؛ ابن رشد، بداية المجتهد، ۱ / ۱۶۰ ؛ القوانين الفقهية، ۸۶؛ الفواكه الدواني، ۱ / ۳۰۶؛ حلية العلماء، ۲ / ۲۷۶؛ الوجيز، ۱ / ۶۳ ؛ المجموع، ۴ / ۵۱۳ ، ۵۱۴، روضة الطالبين، ۲ / ۲۴، شربینی، شربینی، مغني المحتاج، ۱ / ۲۸۵؛ أبو الخطاب، الهداية، ۱ / ۵۲؛ شرح الزركشي، ۲ / ۱۷۳، ابن قدامه، المغني، ۳ / ۱۷۰ – ۱۷۱؛ الفروع، ۲ / ۱۰۹ ؛ المحرر، ۱ / ۱۴۶؛ مرداوی، الإنصاف، ۲ / ۳۸۶. [۵۵۵] ابن قدامه، المغني، ۳ / ۱۷۰ – ۱۷۱. [۵۵۶] تفسیر الطبري، ۲۸ / ۶۵ - ۶۶ ؛ ابن العربي، أحكام القرآن، ۴ / ۱۸۰۵؛ قرطبي، الجامع لأحكام القرآن، ۱۸ / ۱۰۷ و برخی دیگر از تفاسیر. [۵۵۷] ابن العربي، أحكام القرآن، ۴ / ۱۸۰۵؛ قرطبي، الجامع لأحكام القرآن، ۱۸ / ۱۰۷ (قرطبی این قول را از وی روایت میکند.) [۵۵۸] (صحیح): بخاری (ش۶۰۰۸و۷۲۴۶) از طریق (اسماعیل بن علیة وعبدالوهاب الثقفی) روایت کرده است: «حدثنا أيوب عن أبي قلابة عن أبي سليمان مالك بن الحويرث قال أتينا النبي صلى الله عليه وسلم ... فقال (صلی الله علیه وسلم): كما رأيتموني أصلي.» [۵۵۹] نک: الاستذكار،۵/۱۲۸؛ المجموع،۴/۵۱؛المغني،۳/۱۷۰-۱۷۱؛ ماوردی، الحاوی الکبیر،۳/۴۴، المجموع،۴/۵۱۳ ؛المغني ۳/۱۷۱. [۵۶۰] ابن العربي، أحكام القرآن، ۴ / ۱۸۰۵؛ قرطبي، الجامع لأحكام القرآن، ۱۸ / ۱۰۷. [۵۶۱] (صحیح): بخاری (ش۹۲۸و۹۲۰) / نسایی (ش۱۴۱۶) از طریق (خالد بن الحارث و بشر بن المضل) روایت کردهاند: «حدثنا عبيد الله بن عمر عن نافع عن ابن عمر رضي الله عنهما قال: كان النبي صلى الله عليه وسلم يخطب قائما ثم يقعد ثم يقوم كما تفعلون الآن.» [۵۶۲] (صحیح): مسلم (ش۲۰۳۳) / نسایی (ش۱۴۱۵و۱۴۱۷و۱۴۱۸و۱۵۷۴و۱۵۸۳و۱۵۸۴) / ابوداود (ش۱۰۹۵-۱۰۹۷) / ابن ماجه (ش۱۱۰۵و۱۱۰۶) از طریق (شعبة بن الحجاج وسفیان الثوری وابوخیثمة وابوعوانه وزهیر بن معاویة واسرائیل بن یونس وابوالاحوص) روایت کردهاند: «عن سماك بن حرب قال أنبأنى جابر بن سمرةس أن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) كان يخطب قائما ثم يجلس ثم يقوم فيخطب قائما» و فی روایة سفیان «كانت خطبته قصدا وصلاته قصدا» وفی روایة ابوعوانه: «ثم يقعد قعدة لايتكلم» [۵۶۳] نک: نيل الأوطار، ۳ / ۲۶۵ . [۵۶۴] (صحیح): بخاری (ش۶۰۰۸و۷۲۴۶) از طریق (اسماعیل بن علیة وعبدالوهاب الثقفی) روایت کرده است: «حدثنا أيوب عن أبي قلابة عن أبي سليمان مالك بن الحويرث قال أتينا النبي صلى الله عليه وسلم ... فقال (صلی الله علیه وسلم): كما رأيتموني أصلي.» [۵۶۵] المبسوط ۲ / ۲۴، وتبيين الحقائق ۱ / ۲۱۹، والإشراف ۱ / ۱۳۱، نفراوی،الفواكه الدواني، ۱ / ۳۰۶، والجامع لأحكام القرآن للقرطبي ۱۸ / ۱۱۴، ابن قدامه، المغني، ۳ / ۱۷۱، شرح الزركشي، على الخرقي ۲ / ۱۷۳، كشاف القناع، ۲ / ۳۱ . [۵۶۶] نيل الأوطار ،۳ / ۲۶۵. [۵۶۷] البته در اثبات این قول با وجود بیان آیه شریف و احادیث صحیح مذکور، روایتهای ضعیف و حتی بدون اصلی وجود دارند که غیر قابل احتجاج و استناد میباشند، از جمله: ۱- ابن شهاب زهري گفته است: «وبلغنا أنه لا جمعة إلا بخطبة فمن لم يخطب صلى أربعا.» (ضعیف): بيهقي، السنن الكبري (ش۵۹۱۲) روايت كرده است: «أخبرنا أبو حازم الحافظ أخبرنا أبو أحمد محمّد بن محمّد الحافظ أخبرنا أبو جعفر محمّد بن عبد الرحمن الضبى حدثنا القاسم وهو ابن عبد الله بن مهدى أبو الطاهر بمصر حدثنا عمى يعنى محمّد بن مهدى حدثنا يزيد يعنى ابن يونس بن يزيد الأيلى عن أبيه يونس عن الزهرى قال: بلغنا أنه لا جمعة إلا بخطبة فمن لم يخطب صلى أربعا» اما این روایت «ضعیف» است چرا که ابن شهاب الزهری نگفته که این روایت را چه کسی گفته وسخن چه کسی است: «بلغنا!» ۲- ابوهریرهس روایت کرده است: «قال رسول الله ج: الخطبة تقوم مقام رکعتین من الفرض.» (لا اصل له): این روایت را بسیاری از خطبا در خطبههایشان میخوانند اما هیچ اصلی از احادیث رسول الله ج ندارد. ۳- یحیی بن بی کثیر روایت کرده است: «عن النبي صلى الله عليه و سلم قال: من ادرك الخطبة فقد أدرك الصلاة.» (ضعیف): عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۲۳۷) روایت کرده است: « عن عمر بن راشد وغيره عن يحيى بن أبي كثير عن النبي صلى الله عليه و سلم قال من ادرك الخطبة فقد أدرك الصلاة.» اما روایت «ضعیف ومعضل» است چرا که یحیی بن ابی کثیر: امام ابوحاتم رازی گفته است: «لم يدرك أحداً من الصحابة إلا أنسا رآه رؤيةً» [ابن ابي حاتم، الجرح والتعديل (ش۹۱۰)] لذا (دو راوی) تا رسول الله ج افتاده است وروایت معضل میگردد. [۵۶۸] «به نظر میرسد نتوان اقوال اجتهادی صحابه را همانند کتاب و سنّت حجت دانست، اما در شرایط مساوی، اقوال اجتهادی آنان مقدم بر اجتهادات مجتهدان متأخر است؛ زیرا آنان مخاطبان نخستین نصوص و یاوران و ملازمان آن حضرت ج بودند. مجتهدانی والامقام که دست پروردهی پیامبر ج بوده و روح شریعت و اهداف شارع را به خوبی دریافته و اصول و ضوابط اجتهاد را به درستی رعایت میکردند.» نک: فردین محمّدپور، بررسی حجیت قول صحابی، صص ۶۶ الی ۱۱۱، [۵۶۹] المصنف، عبد الرزاق، ۳ / ۲۳۷؛ ابن حزم، المحلّی، ۵ / ۵۸. [۵۷۰] نک: ابن قدامة، المغني ۳ / ۱۷۱؛ ماوردي، ماوردی، الحاوی الکبیر، ۳ / ۴۴، نووي، المجموع ۴ / ۵۱۴ ؛ قرطبي، الجامع لأحكام القرآن ۱۸ / ۱۱۴ ، المحلّی ۵ / ۹۵؛ الإشراف ۱ / ۱۳۱ ؛أحكام القرآن،۴ / ۱۸۰۵؛ قرطبی، الجامع لأحكام القرآن، ۱۸ / ۱۱۴؛ المحلّی ۵ / ۵۷ . [۵۷۱] نک: ابن قدامة، المغني ۳ / ۱۷۱؛ ماوردی، الحاوی الکبیر، ۳ / ۴۴. [۵۷۲] ماوردی، الحاوی الکبیر، ۳ / ۴۴. [۵۷۳] پیامبر ج میفرماید: «من أدرك ركعة من الصلاة فقد أدرك الصلاة.» «هر کس رکعتی از نماز را خواند نماز را (در زمان خود) اداء کرده است.» (صحیح): بخاري (ش۵۸۰) / مسلم (ش۱۴۰۱) / ابوداود (ش۱۱۲۳) / ترمذي (ش۵۲۴) / نسايي (ش۵۵۳و۵۵۴و۵۵۵و۵۵۶) / ابن ماجه (ش۱۱۲۲) از طريق (مالك بن انس و سفيان بن عيينه و عبيد الله بن عمر و اوزاعي) روايت کرده اند: «عن ابن شهاب عن أبي سلمة بن عبد الرحمن عن أبي هريرة أن رسول الله ج قال من أدرك ركعة من الصلاة فقد أدرك الصلاة.»