(۳-۵-۴-۳) حکم قرائت و سجدۀ آیاتی که سجدۀ تلاوت دارند.
فقها در حکم قرائت آیهای که سجده دارد و در حکم سجدۀ بعد از قرائتش اختلافنظر دارند. این افراد بر این باورند:
دیدگاه اوّل: حنفیّه، امام شافعی و اصحابش، حنابله و ظاهریه بر این باورند که قرائت آیات سجده و سجده برای آن در حین خطبۀ جمعه جایز است. [۷۲۳] این افراد استدلال میکنند که:
- أبو سعید الخدریس گفته: « قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) وَهُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ (ص) فَلَمَّا بَلَغَ السَّجْدَةَ نَزَلَ فَسَجَدَ وَسَجَدَ النَّاسُ مَعَهُ فَلَمَّا كَانَ يَوْمٌ آخَرُ قَرَأَهَا فَلَمَّا بَلَغَ السَّجْدَةَ تَشَزَّنَ النَّاسُ لِلسُّجُودِ فَقَالَ النَّبِىُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ): إِنَّمَا هِىَ تَوْبَةُ نَبِىٍّ وَلَكِنِّى رَأَيْتُكُمْ تَشَزَّنْتُمْ لِلسُّجُودِ. فَنَزَلَ فَسَجَدَ وَسَجَدُوا.» [۷۲۴] «پیغمبر خدا ج در حالیکه بر منبر قرائت میکردند و به (آیۀ) سجده میرسیدند (از منبر) پایین میآمدند و سجده میبردند و مردم هم با وی سجده میبردند، و روز دیگری که آن آیه را خواندند، مردم آمادۀ سجده شدند؛ لذا رسول الله ج فرمودند: این آیه، توبۀ یک پیامبر میباشد -لذا توبه برایش لازم نیست- امّا چون دیدیم آمادۀ سجده شدهاید لذا سجده برندند و مردم هم سجده بردند.»
- برخی از صحابههای کرامش همچون عمر بن خطاب، [۷۲۵] نعمان بن بشیر، [۷۲۶] صفوان بن محرز، [۷۲۷] عمار بن یاسر [۷۲۸] و عقبه بن عامر [۷۲۹] بعد از خواندن آیۀ سجده از منبر پایین آمده و سجده بردهاند.
برخی در جواب این استدلال گفتهاند که مذهب صحابی حجیّت ندارد.
با قبول این استدلال باید اشاره کرد عملکرد این اصحاب در حضور دیگران و عدم انکار آنها نمادی راسخ از جواز این عملکرد میباشد و از طرف دیگر جواز سجده در این حالت با مذهب صحابی ثابت نمیگردد بلکه فعلِ نبیّ ج مؤیّدِ این حکم میباشد.
با قرائت تلاوت آیۀ سجده در حین خطبه، سجده سنّت است و با این وجود آن سبب سجده حاصل میگردد همانند حمد گفتن عطسهکننده و تشمیتِ وی. [۷۳۰]
دیدگاه دوّم: امام مالک و اصحابش بر این باورند که قرائت آیات سجده و نیز سجده بردن بخاطر آنها در موقع خطبه کراهت دارد. [۷۳۱]
این افراد بر این باورند که قرائت چنین آیاتی خطیب را در بین دو راهی قرار میدهد که اگر سجده ببرد باعث تشویش و اخلال در نظم خطبه میشود و اگر سجده نبرد در معرض وعید خداوندأ قرار میگیرد که میفرمایند: ﴿وَإِذَا قُرِئَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقُرۡءَانُ لَا يَسۡجُدُونَۤ۩٢١﴾[الانشقاق: ۲۱] «و هنگامی که قرآن بر آنان خوانده میشود (در برابر صاحب قرآن و پروردگار زمین و آسمان به خاک مذلّت و بندگی نمیافتند و) کرنش نمیبرند؟.» واز طرف دیگر سجده در حین خطبه باعث توهّم و بینظمی میشود که مردم تصوّر میکنند که خطبه تمام شده و موقع خواندن نماز فرا رسیده است. [۷۳۲]
البته در جواب این استدلال باید اشاره کرد با توجه به فعل نبیّ ج در این زمینه اجتهاد در برابر نص باطل است و از آنجائیکه نمازگزارن در حین خطبه ساکت و بیصدا هستند سجده بردن امام و به ماتبعش سجدۀ نمازگزاران هیچ خللی در خطبه وارد نمیکند و فضا را وارد بینظمی نمیکند.
مالکیّه استناد میکنند که سجود تلاوت مانند خواندن نمازهای تطوّعی میباشد که اشتغال به آنها در حین خطبه جایز نیست. [۷۳۳]
البته باید توجه داشت که این قیاس معالفارق است، زیرا نمازهای تطوّعی سببی برای انجام در این حال ندارند ولی سجدۀ تلاوت سببش موجود میباشد. [۷۳۴]
قول راجح: به نظر میرسد قرائت سورههایی که در آن سجده وجود دارد و سجده بردن امام و شرکتکنندگان،، جایز است؛ چرا که با وجود نصّ صریح از رسول الله ج و صحابۀ کرامش در خواندن آن، شکّی در جواز آن وجود ندارد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
[۷۲۳] نک: الحجة على أهل المدينة ۱ / ۲۱۸، کاسانی، بدائع الصنائع، ۱ / ۱۹۲ - ۱۹۳، شوکانی، فتح القدير، ۲ / ۲۷ ؛ الأم ۱ / ۲۳۱، نووی، المجموع، ۴ / ۵۲۰، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۲۶، شربینی، مغني المحتاج، ۱ / ۲۱۶ ؛ المغني ۳ / ۱۸۰، ابن مفلح، الفروع، ۲ / ۱۱۲؛ المحلّی ۵ / ۶۰ . [۷۲۴] (صحیح): ابوداود (ش۱۴۱۲) / بیهقی، السنن الکبری (ش۳۸۹۸) / حاکم، المستدرک (ش۳۶۱۵) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۷ص۵۱) / ابن حبان (ش۲۷۶۵) از طریق (احمد بن صالح وبحر بن نصر وحجاج بن إبراهيم وحرملة بن يحيى) روایت کردهاند: «حدثنا ابن وهب أخبرنى عمرو ابن الحارث عن ابن أبى هلال عن عياض بن عبد الله بن سعد بن أبى سرح عن أبى سعيد الخدرى أنه قال قرأ رسول الله صلى الله عليه وسلم ... .» وعمرو بن الحارث هم متابعه شده ودارمی، السنن (ش۱۴۶۶) / حاکم، المستدرک (ش۱۰۵۲) / ابن حبان (ش۳۷۹۹) / ابن خزیمه (ش۱۷۹۵و۱۴۵۵) / دارقطنی، السنن (ج۱ص۴۰۸) / یهقی، معرفة السنن والآثار (ش۴۴۷۰) / ابن خزیمه (ش۱۷۹۵و۱۴۵۵) از طریق (عبد الله بن صالح و عبد الله بن عبد الحكم وشعیب بن لیث) روایت کردهاند: «ثنا الليث ثنا خالد بن يزيد عن أبي هلال ... .» ورجال ابوداود «رجال صحیحین» بوده جز احمد بن صالح مصری که «رجال صحیح بخاری» است. وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه» وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط البخاری ومسلم» وامام بیهقی هم گفته است: « هذا حديثٌ حسنُ الإسناد صحيحٌ» وامام ابن فرح الاشبیلی هم گفته است: «رواته ثقاتٌ» وامام ابن کثیر هم گفته است: «إسناده على شرط الصحيح» [حاکم، المستدرک مع اللخیص للذهبی (ش۳۶۱۵) / ابن فرح الاشبیلی، مختصر خلافیات البیهقی (ج۲ص۱۸۲) / ابن عبدالهادی، تنقيح تحقيق أحاديث التعليق (ج۱ص۴۵۰) / ابن کثیر، البدایة والنهایة (ج۲ص۳۱۱) / بیهقی، السنن الکبری (ش۳۸۹۸)] [۷۲۵] بخاري ۲ / ۳۳ - ۳۴ . [۷۲۶] ابن أبي شيبة، المصنف ۲ / ۱۸ . [۷۲۷] همان. [۷۲۸] همان . [۷۲۹] ابن أبي شيبة، المصنف ۲ / ۱۹ . [۷۳۰] المغني ۳ / ۱۸۱ . [۷۳۱] نک: الموطأ ۱ / ۲۰۶، المنتقى شرح الموطأ، ۱ / ۳۵۱، دردير، الشرح الكبير،۱ / ۳۰۱، حاشية العدوي،۱ / ۳۲۰ . [۷۳۲] حاشية الدسوقي ۱ / ۳۰۱؛ المنتقى شرح موطأ مالك ۱ / ۳۵۱. [۷۳۳] ابن قدامه، المغني۳ / ۱۸۱ . [۷۳۴] نک: المغني ۳ / ۱۸۱ .