(۳-۵-۴-۲) حدّاقل قرائت قرآن در خطبۀ جمعه
فقها (چه آنها قائل به رکنیّت قرائت قرآن هستند و چه آنها قائل به سنیّت) در حدّاقل قرائت قرآن در خطبۀ جمعه اختلافنظر دارند، در این زمینه چهار دیدگاه مطرح است که عبارتند از:
دیدگاه اوّل: مالکیّه، امام شافعی و اصحابش، امام احمد در روایتی و قول مذهب حنابله و اکثر آنها بر این باورند که حدّاقل قرائت قرآن یک آیه (کوتاه یا بلند) میباشد. [۷۱۳]
این افراد ظاهراً با استقراء در احادیث نبویّ بر این باورند که پیامبر در خطبهاش بر کمتر از یک آیه اکتفا نفرموده و همچنین حکم به کمتر از یک آیه تعلق نمیگیرد؛ زیرا شخص جُنُب بر قرائت قرآن در حالی که کمتر از یک آیه نباشد منع شده است. [۷۱۴]
دیدگاه دوّم: برخی از حنابله بر این باورند کمتر از یک آیه هم اگر در معنا استقلال داشته باشد، جایز است در غیر اینصورت جایز نیست. [۷۱۵]
این افراد معنا را ملاک حکم قرار دادهاند به گونهای که اگر یک آیه هم خوانده شود و معنای مستقل را نرساند فایدهای ندارد.
در فعل پیغمبر ج دریافت میشود که ایشان ج هرگز کمتر از یک آیه را قرائت نکردهاند. [۷۱۶]
دیدگاه سوّم: ظاهر مذهب حنفیّه میرساند که حدّاقل قرائت سه آیه یا یک آیۀ طویل میباشد [۷۱۷] در کتاب "الفتاوی الهندیه" آمده: «مقدار قرائت قرآن در آن (خطبه جمعه) سه آیه کوتاه یا یک آیۀ طویل است.» [۷۱۸]
حدّاقل فرض قرائت قرآن در نماز با سه آیۀ کوتاه یا یک آیۀ طویل حاصل میگردد، پس سنّت خطبۀ جمعه در این زمینه از باب أولی با همین مقدار انجام میگیرد. [۷۱۹]
البته باید مدّنظر داشت که فرض قرائت قرآن در نماز سورة الفاتحه و قرائت بعدش که سنّت است با یک آیه بیشتر حاصل میگردد، پس این میزان قابل اثبات نیست.
دیدگاه چهارم: امام احمد در روایتی و به تبعیّتش برخی از حنابله بر این باورند که به طور مطلق با کمتر از یک آیه قرائت حاصل میگردد؛ زیرا برای میزان قرائت قرآن در خطبه جمعه دلیلی قابل اثبات نیست، پس خطیب با هر مقدار حتّی کمتر از یک آیه قرائت قرآن را انجام داده است. [۷۲۰] و همچنین هیچ دلیلی برای قرائت مقدار معینی از قرآن روی منبر وجود ندارد؛ لذا خطیب هرچه را که بخواهد میخواند اگر چه کمتر از یک آیه هم باشد [۷۲۱]
قول راجح: به نظر میرسد که کمیّت قرائت آیاتِ قرآن کریم رکن صحّت خطبه نمیباشد؛ چرا که دلیلی برای رکن بودن و یا شرط و یا وجوب آن وجود ندارد امّا چون رسول الله ج در خطبههایش آیاتی از قرآن را میخواندهاند، لذا قرائت چند آیه مستحب میباشد. و حدّاقل آن یک آیه است چنانکه چنانکه جابر بن سمرهس میکنند که در وصف خطبۀ پیامبر ج گفته: «کَلامٌ يَعِظُ بِهِ النَّاسَ، وَيَقْرَأُ آيَاتٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ ثُمَّ يَنْزِلُ، وَكَانَتْ خُطْبَتُهُ قَصْدًا، وَصَلاتُهُ قَصْدًا.» [۷۲۲] «خطبۀ رسول الله ج کلامی بوده که با آن مردم را موعظه میکرده و سپس آیاتی از قرآن را قرائت میکردند و پس از آن پایین میآمدند. و نماز و خطبۀ ایشان ج متعادل و متوسط بود.» (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
[۷۱۳] دردير، الشرح الصغير، ۱ / ۱۸۱؛ الأم ۱ / ۲۳۱، نووی، المجموع، ۴ / ۵۲۰، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۲۵ ، شربینی، مغني المحتاج، ۱ / ۲۸۶؛ أبو خطاب، الهدایة، ۱ / ۵۲، شرح الزركشي، ۲ / ۱۷۹، ابن قدامه، المغني، ۳ / ۱۷۵، ابن مفلح، الفروع، ۲ / ۱۱۰، مرداوی، الإنصاف، ۲ / ۳۸۷، ابن مفلح، المبدع في شرح المقنع،۲ / ۱۵۸، برخی گفتهاند: باید آیه، استقلال معنا داشته باشد. [۷۱۴] المغني ۳ / ۱۷۵، ابن قدامة مقدسی، الشرح الكبير على المقنع،۲ / ۱۸۳؛ المغني ۳ / ۱۷۵ ، ابن مفلح، المبدع في شرح المقنع،۲ / ۱۵۸ ، كشاف القناع، ۲ / ۳۲؛ الفروع ۱ / ۲۰۱ ، مرداوی، الإنصاف، ۱ / ۲۴۳، ابن مفلح، المبدع في شرح المقنع،۱ / ۱۸۷ - ۱۸۸. [۷۱۵] نک: شرح الزركشي ۲ / ۱۷۹ ، ابن مفلح، الفروع، ۲ / ۱۱۰ ، مرداوی، الإنصاف، ۲ / ۳۸۸ . [۷۱۶] شرح الزركشي ۲ / ۱۷۹ . [۷۱۷] المبسوط ۲ / ۲۶ ، الفتاوى الهندية، ۱ / ۱۴۷ . [۷۱۸] الفتاوى الهندية ۱ / ۱۴۷ . [۷۱۹] المبسوط ۲ / ۲۶ . [۷۲۰] شرح الزركشي ۲ / ۱۷۹، ابن قدامة، الكافي، ۱ / ۲۲۱، ابن مفلح، الفروع، ۲ / ۱۱۰، مرداوی، الإنصاف، ۲ / ۳۸۸ . [۷۲۱] المغني ۳ / ۱۷۶ . [۷۲۲] (صحيح): تمام رازي، الفوائد (ش۱۰۹۸) و من طريقه ابن عساکر، تاريخ دمشق (ج۵۳ص۳۳۶) روايت کرده اند: «حدثنا أبي (محمّد بن عبد الله بن جعفر) ثنا أبو عبد الله محمّد بن أيوب بن الضريس بن بشار البجلي الرازي بالري ثنا محمّد بن سعيد بن سابق الرازي وكان يسكن قزوين ثنا عمرو بن أبي قيس عن سماك بن حرب عن جابر بن سمرة السوائي قال من حدثك أن رسول الله ج كان يخطب على المنبر جالسا فكذبه فأنا شهدته! كان يخطب قائما ثم يجلس ثم يقوم فيخطب خطبة أخرى. قال قلت: كيف كانت خطبته؟ قال: كلام يعظ به الناس ويقرأ آيات من كتاب الله عز وجل ثم ينزل وكانت خطبته قصدا وصلاته قصدا.» ومحمّد بن سعيد بن سابق هم متابعه شده و مستدرک (ش۱۰۵۷) روايت کرده است: «حدثنا أبو عبد الله محمّد بن يعقوب الحافظ ثنا حامد بن محمّد المقري ثنا عبد الرحمن بن عبد الله بن سعد الدشتكي ثنا عمرو بن أبي قيس عن سماك بن حرب عن جابر بن سمرة السوائي قال: ... .» وعمرو بن ابي قيس هم متابعه شده و احمد (ش۲۰۹۴۵) / طياليسي (ش۸۰۹) / المعجم الکبير (ج۲ص۲۵۰) از طريق (قيس بن الربيع وشريک بن عبدالله وعمرو بن ثابت) روايت کرده اند: «عن سماك بن حرب عن جابر بن سمرة قال: ... .» رجال تمام رازي: محمّد بن عبد الله بن جعفر بن عبد الله بن الجنيد: امام ابن عساکر گفته است: «كان أحد المكثرين المصنفين الثقات» وامام ذهبي هم گفته است: «الحافظ الامام محدث الشام» وامام کتاني هم گفته است: «كان ثقة نبيلا مصنفا» [ابن عساکر، تاريخ دمشق (ج۵۳ص۳۳۶) / ذهبي، تذکرة الحفاظ (ج۳ص۸۹۷)] ابوعبدالله محمّد بن أيوب بن سنان بن يحيى بن الضريس البجلي: امام ذهبي گفته است: «الحافظ المحدث الثقة» وامام ابن ابي جاتم گفته است: «هو ثقة» وامام خليلي هم گفته است: «ثقة» [ذهبي، سيراعلام النبلاء (ج۱۳ص۴۵۰)]. وساير رجالش «ثقة» ومترجم در تهذيب هستند؛ فقط سماک بن حرب «ثقة» بوده ليکن گفتهاند که در اواخر عمر دچار تغيير شده وروایاتش از عکرمه مشکل دارد!! وامام یعقوب بن شیبه گفته است: « قلت لعلى ابن المدينى : رواية سماك عن عكرمة ؟ فقال: مضطربة وسفيان وشعبة يجعلونها عن عكرمة و غيرهما يقول: عن ابن عباس؛ إسرائيل وأبو الأحوص»!! وهمچنین: «كان شعبة بن الحجاج يضعفه وكان يقول فى التفسير عكرمة: ولو شئت أن أقول له: ابن عباس لقاله» اما باید بگوییم که سماک بن حرب هر روایتی که از عبدالله بن عباس شنیده را از قول عکرمه هم شنیده است؛ لذا گاهی آن روایتها را از قول عکرمه نقل کرده وگاهی هم از قول عبدالله بن عباس؛ ودر نتیجه هیچ اضطرابی در کار نیست؛ وسماك بن حرب صراحتاً روايت كرده است: «قال عکرمة: كل شيء حدثُتك من التفسير فهو عن ابن عباس» ولذا امامان ابوحاتم رازی وابن عدی واحمد بن حنبل مطلقاً گفتهاند: «ثقةٌ» وامام عجلی هم گفته است: «كان جائز الحديث لم يترك حديثه أحد، وكان عالما بالشعر وأيام الناس، وكان فصيحا» [رک: ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۴ص۳۲۲) / ابن ابي حاتم، الجرح و التعديل (ج۴ص۲۷۹) / ابن عدي، الکامل فی الضعفاء (ج۳ص۴۶۰وج۵ص۲۶۹) / ابن عبدالبر، الاستذکار (ج۶ص۲۳۵)] ولذا این اسناد «صحیح» است. همچنین اصل حديث هم در صحيح مسلم آمده است ومسلم (ش۲۰۳۲) روايت کرده است: «حدثنا يحيى بن يحيى وحسن بن الربيع وأبو بكر بن أبى شيبة قال يحيى أخبرنا وقال الآخران حدثنا أبو الأحوص عن سماك عن جابر بن سمرة قال: كانت للنبى ج خطبتان يجلس بينهما يقرأ القرآن ويذكر الناس.»