نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۳-۶-۱-۳) خودآرایی

(۳-۶-۱-۳) خودآرایی

همانطور که پیشتر اشاره شد مستحب است که نمازگزاران بهترین لباس خود را برای شرکت در نماز جمعه بپوشند و سفید بودن لباس نیز استحباب دارد، [۷۷۶] در بحث خودآرایی خطیب دو بحث مطرح است:

مبحث اوّل: پوشیدن بهترین لباس

مبحث دوّم: حکم رنگ لباس خطیب

در ادامه به این مباحث با استدلال‌های مربوطه پرداخته می‌شود:

مبحث اوّل: پوشیدن بهترین لباس

فقها اتفاق‌نظر دارند که مستحب است که خطیب بهترین لباس را بپوشد و حتّی باید اشاره کرد تأکید این مسئله مختص خطیب نیست بلکه به نسبت علمای شرکت‌کننده در نماز جمعه مطرح است. [۷۷۷]

در این زمینه احادیث زیادی بیان شده که عبارتند از:

- عبدالله‌ بن عمرو بن عاصب از رسول الله ج روایت کرده است: «مَنِ اغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَمَسَّ مِنْ طِيبِ امْرَأَتِهِ - إِنْ كَانَ لَهَا - وَلَبِسَ مِنْ صَالِحِ ثِيَابِهِ ثُمَّ لَمْ يَتَخَطَّ رِقَابَ النَّاسِ وَلَمْ يَلْغُ عِنْدَ الْمَوْعِظَةِ كَانَتْ كَفَّارَةً لِمَا بَيْنَهُمَا وَمَنْ لَغَا وَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ كَانَتْ لَهُ ظُهْرًا.» [۷۷۸] «هر کس روز جمعه غسل کند و (اگر خودش هم عطر نداشت) از عطر همسرش استفاده کند -البته اگر وی عطر داشت- و بهترین لباسش را بپوشد و سپس (وقتی وارد مسجد شد) بر شانۀ مردم قدم بر ندارد و در موقع موعظه کلام لغو نگوید، (این عملکردش) کفارۀ (گناهانش) بین جمعه‌اش (وجمعۀ دیگر) خواهد شد و هر کس کلام لغو گوید و بر شانۀ مردم قدم بردارد برای وی فقط (ثواب) نماز ظهر خواهد بود.»

- أبو سعید و أبوهریرهب روایت می‌کنند که رسول الله ج فرمودند: « مَنْ اغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَاسْتَاكَ وَمَسَّ مِنْ طِيبٍ إِنْ كَانَ عِنْدَهُ وَلَبِسَ مِنْ أَحْسَنِ ثِيَابِهِ ثُمَّ خَرَجَ حَتَّى يَأْتِيَ الْمَسْجِدَ فَلَمْ يَتَخَطَّ رِقَابَ النَّاسِ ثُمَّ رَكَعَ مَا شَاءَ أَنْ يَرْكَعَ ثُمَّ أَنْصَتَ إِذَا خَرَجَ الْإِمَامُ فَلَمْ يَتَكَلَّمْ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْ صَلَاتِهِ كَانَتْ كَفَّارَةً لِمَا بَيْنَهَا وَبَيْنَ الْجُمُعَةِ الَّتِي قَبْلَهَا.» [۷۷۹] «رسول الله ج فرمودند: هرکس در روز جمعه، غسل کند و مسواک بزند و اگر عطر داشت استفاده کند، و بهترین لباسش را بپوشد، و بعد از آن به مسجد برود، و از روی شانه‌های مردم عبور نکند (وهرجایی را که خالی یافت بنشیند،) و سپس تا جایی که خداوندأ خواسته نماز بخواند، و سپس وقتی که امام آمد، ساکت باشد (وبه خطبه گوش دهد)، موجب کفارۀ گناهان (صغیره‌ای) است که از جمعۀ قبل تاکنون مرتکب شده است.»

- أبو أیوبس روایت کرده که از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «مَنْ اغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَمَسَّ مِنْ طِيبٍ إِنْ كَانَ عِنْدَهُ وَلَبِسَ مِنْ أَحْسَنِ ثِيَابِهِ ثُمَّ خَرَجَ حَتَّى يَأْتِيَ الْمَسْجِدَ فَيَرْكَعَ إِنْ بَدَا لَهُ وَلَمْ يُؤْذِ أَحَدًا ثُمَّ أَنْصَتَ إِذَا خَرَجَ إِمَامُهُ حَتَّى يُصَلِّيَ كَانَتْ كَفَّارَةً لِمَا بَيْنَهَا وَبَيْنَ الْجُمُعَةِ الْأُخْرَى.» [۷۸۰]

- عائشهل روایت کرده که رسول الله ج فرمودند: «مَا عَلَى أَحَدِكُمْ أَنْ يَكُونَ لَهُ ثَوْبَانِ سِوَى ثَوْبَيِ مِهْنَتِهِ لِجُمُعَتِهِ أَوْ لِعِيدِهِ.» [۷۸۱] «چه می‌شود که اگر یکی از شما که توانایی (مالی) دارد، دو لباس داشته باشد؛ یکی برای روز جمعه وعیدین ودیگری برای کارش».

ابن قدامۀ مقدّسی در این ارتباط اشاره می‌کند: «تأکید این بر امام و افرادی در مقام وی (یعنی؛ اهل علم و اندیشمندان) بیشتر است؛ زیرا وی در معرض دیدگان مردم قرار دارد.» [۷۸۲]

شافعیّه و حنابله در این زمینه اشاره می‌کنند که برای امام مستحب است بنا بر اقتدا بر اشرف کائنات محمّد مصطفی ج عمّامه بر سر بگذارد و ردا بپوشد. [۷۸۳]واستدلال این حکم روایتی صحیح می‌باشد که عمرو بن حریثس روایت کرده است: «أن النبي ج خَطَبَ النَّاسَ وَعَلَيْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ.» [۷۸۴] «پیغمبر ج برای مردم در حالی خطبه ایراد می‌فرمودند که عمامۀ سیاه بر سر داشتند.»

در زمینۀ استحباب عمامۀ سفید هم باید اشاره کرد که با توجه به توصیۀ أکید پیامبر ج به پوشیدن لباس سفید استنباط می‌شود سفید بودن آن نیز مستحب می‌باشد. عبدالله ‌بن عباسب روایت کرده که پیامبر ج فرمودند: «الْبَسُوا مِنْ ثِيَابِكُمُ الْبَيَاضَ فَإِنَّهَا مِنْ خَيْرِ ثِيَابِكُمْ وَكَفِّنُوا فِيهَا مَوْتَاكُمْ وَإِنَّ خَيْرَ أَكْحَالِكُمُ الإِثْمِدُ يَجْلُو الْبَصَرَ وَيُنْبِتُ الشَّعْرَ.» [۷۸۵] «لباس سفید بپوشید؛ چرا که از بهترینِ لباس‌های شماست و مُردگانتان را با (پارچۀ) سفید کفن کنید و بهترین سرمۀ چشم، سنگ سرمه (آنتیموان) است که چشم را جلا داده و باعث رشد مو(ی مژه‌ها) می‌شود.» و نیز سمره‌ بن جندبس روایت می‌کند که پیامبر ج فرمودند:«الْبَسُوا الثِّيَابَ الْبِيضَ فَإِنَّهَا أَطْيَبُ وَأَطْهَرُ.» [۷۸۶] «لباس سفید بپوشید که آن پاکتر و زیباتر است.»

-جابر بن عبد اللهب روایت کرده که: «كَانَ لِلنَّبِيِّ ج بُرْدٌ أَحْمَرُ، يَلْبَسُهُ فِي الْعِيدَيْنِ وَفِي الْجُمُعَةِ.» [۷۸۷] «پیامبر ج عبایی داشتند که در عیدین (عید فطر و قربان) و جمعه به تن می‌کردند.»

با توجه به روایات مذکور دریافت می‌شود که هدف آراستگی و خودآرایی و نظیف بودن است و پوشیدن لباسی خاص و ویژه که مختص خطیب یا نمازگزاران باشد نیست، آنچه از شریعت استنباط می‌شود پوشیدن لباسی زیبا و آراسته (البته در حدّ توان مالی و دوری از هر افراطی) می‌باشد.

همچنین باید اشاره کنیم در اینکه خطیبِ جمعه لباسی خاصی به تن کنند تا از دیگران متمایز گردند، هیچ نصّ شرعی وجود ندارد؛ فقط چون خطیب نوعی الگوی دینی برای مردم بوده لذا باید لباس‌هایش تمیز ومرتب باشد.

مبحث دوّم: حکم رنگ لباس خطیب

فقها در نوع رنگ لباس خطیب اختلاف‌نظر دارند، این‌ها بر این باورند که:

دیدگاه اوّل: حنابله رنگ سفید را أفضل و مندوب می‌دانند. [۷۸۸] استدلال می‌کنند که:

- عبدالله بن عباسب روایت کرده که پیامبر ج فرمودند: «الْبَسُوا مِنْ ثِيَابِكُمُ الْبَيَاضَ فَإِنَّهَا مِنْ خَيْرِ ثِيَابِكُمْ وَكَفِّنُوا فِيهَا مَوْتَاكُمْ وَإِنَّ خَيْرَ أَكْحَالِكُمُ الإِثْمِدُ يَجْلُو الْبَصَرَ وَيُنْبِتُ الشَّعْرَ.» [۷۸۹] «لباس سفید بپوشید؛ چرا که از بهترینِ لباسهای شماست و مُردگانتان را با (پارچۀ) سفید کفن کنید و بهترین سرمۀ چشم، سنگ سرمه (آنتیموان) است که چشم را جلا داده و باعث رشد مو(ی مژه‌ها) می‌شود.»

- سمره‌ بن جندبس روایت می‌کند که پیامبر ج فرمودند: «الْبَسُوا الثِّيَابَ الْبِيضَ فَإِنَّهَا أَطْيَبُ وَأَطْهَرُ.» [۷۹۰] «لباس سفید بپوشید که آن پاکتر و زیباتر است.»

این روایات عام‌اند ولی برای خطیب أولی‌‌تر می‌باشند؛ زیرا خطیب در معرض دید و توجّه قرار دارد و زیبایی و حُسن پوشش وی برای دیگران مورد ارج و راحتی می‌باشد.

دیدگاه دوّم: حنفیّه و شافعیّه خطیب را در پوشش سفید یا سیاه مخیّر می‌دانند. [۷۹۱]

این افراد برای سفید بودن پوشش به دلایل فوق الذکر اشاره می‌کنند و برای سیاه بودن به روایت عمرو بن حریثس استناد می‌کنند که گفته: «أن النبي ج خَطَبَ النَّاسَ وَعَلَيْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ.» [۷۹۲] «پیغمبر ج برای مردم در حالی خطبه ایراد می‌فرمودند که عمامۀ سیاه بر سر داشتند.»

قول راجح: با اثبات سیاه بودن عمامۀ پیامبر ج، جواز آن ثابت می‌شود ولی در دقّت در استدلال قول اوّل محرز و ثابت است که سفید بودن پوشش خطیب و نمازگزارن مستحب و مورد تأیید و تأکید شریعت بزرگوار اسلام می‌باشد. و تأکیدی در شریعت بر پوشیدن لباسی خاص و ویژه که خطیب و یا نمازگزاران را از دیگران جدا کند، وجود ندارد بلکه مردم بنابر عُرف و شرایط جوّی و مالی می‌توانند لباس نظیف و بهترین لباس خود را که اولویّت با لباس سفید می‌باشد به تن کنند و این مستحب با نصوص و مقاصد شریعت هم‌نوایی دارد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

[۷۷۶] نک: بخش (۱-۴-۷) پوشیدن بهترین لباس خصوصاً لباس سفید. [۷۷۷] المغني ۳ / ۲۲۴ . [۷۷۸] (صحیح): ابوداود (ش۳۴۷) / بیهقی، السنن الکبری (ش۶۰۹۸) / ابن خزیمه (ش۱۸۱۰) / حديث أبي الفضل الزهري (ش۴۹۹) / اصفهانی قوام السنة، الترغیب والترهیب (ش۹۴۹) از طریق (ابن أبى عقيل ومحمّد بن سلمة والربیع بن سلیمان وابراهیم بن منقذ) روایت کرده‌اند: «حدثنا عبدالله بن وهب أخبرنى أسامة ابن زيد عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن عبد الله بن عمرو بن العاص عن النبى ج أنه قال: من اغتسل يوم الجمعة ومس من طيب امرأته - إن كان لها - ولبس من صالح ثيابه ثم لم يتخط رقاب الناس ولم يلغ عند الموعظة كانت كفارة لما بينهما ومن لغا وتخطى رقاب الناس كانت له ظهرا.» رجال ابوداود «ثقة» ومترجم در تهذیب هستند فقط أسامة بن زيد: امام يحيي بن معين مي‌گويد: «ثقةٌ صالحٌ حجةٌ» و امام علي بن مديني مي‌گويد: «عندنا ثقهٌ» وامام عجلي مي‌گويد: «ثقةٌ» و امام يعقوب بن سفيان فسوي هم گفته است: «هو عند أهل المدينة وأصحابنا ثقة مأمونٌ» وامام ابن عدي مي‌گويد: «ليس بحديثه بأس» وامام ابوحاتم مي‌گويد: «يكتب حديثه و لايحتج به» و امام ذهبي هم گفته است: «صدوقٌ قوي الحديث و الظاهر أنه ثقةٌ» وامام نسايي گفته است: «ليس بالقوى» البته امام نسايي گفته است: «قولنا (ليس بالقوي): ليس بجرح مفسد» لذا نزد امام نسايي حداقل «حسن الحديث» است و امام ابن حجر هم گفته است: «صدوقٌ يهم» و امام عبدالله بن نمير گفته است: «مدنيٌ مشهورٌ» وامام ابن حبان هم وي را در «ثقات» آورده و گفته است: «يخطيء» وامام احمد گفته است: «ليس بشيء» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱ص۲۰۸) و تقريب التهذيب (ش۳۱۷) / ذهبي، الموقظه (ص۱۹) و ذكر أسماء من تكلم فيه وهو موثق (ش۲۶) / علي بن مديني، سؤالات محمّد بن عثمان بن أبي شيبة (ش۱۰۳) / فسوي، المعرفة و التاريخ (ج۳ص۴۳)] پس «ثقة» بوده واگر چه اندکي خطا دارد لذا امام هيثمي هم گفته است: «هو من رجال الصحيح وفيه ضعف» [هيثمي، مجمع الزوائد (ج۴ص۳۷۴)] همچنین بايد اشاره کنيم که بعضي از علما در سماع شعيب از جدش اختلاف دارند لذا اين اسناد را در درجه «حسن» قرار مي‌دهند وامام حاکم نيشابوري گفته است: «لا أعلم خلافاً في عدالة عمرو بن شعيب؛ إنما اختلفوا في سماع أبيه من جده» وامام ترمذي هم گفته است: «من تكلم في حدیث عمرو بن شعيب إنما ضعفه لأنه يحدث عن صحيفة جده كأنهم رأوا أنه لم يسمع هذه الأحاديث من جده» لكن امامان ابن حجر و ابن الملقن در تهذيب التهذيب و البدر المينر رواياتي را دال بر صحّت سماع پدرش از جدش مي‌آورند که با اثباتش اين اسناد «صحيح» مي‌گردد؛ وامامان بخاري و علي بن مديني و احمد بن حنبل و اسحاق بن راهويه و دارقطني و ابن حجر و بيهقي و ابوعبيد السلام و يعقوب بن شيبه و حاکم نيشابوري و ابوبکر نيشابوري و محيي الدين نووي هم «سماعش» را تأييد نموده اند. وامام اسحاق بن راهويه گفته است: «(عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده) إذا كان الراوي عن عمرو بن شعيب ثقةً فهو كأيوب عن نافع عن ابن عمر». و امام يعقوب بن شيبه هم گفته است: «ما رأيت أحدا من أصحابنا ممن ينظر في الحديث وينتقي الرجال يقول في عمرو بن شعيب شيئاً، وحديثه صحيحٌ وهو ثقةٌ ثبتٌ والأحاديث التي أنكروا من حديثه إنما هي لقوم ضعفاء رووها عنه وما روى عنه الثقات فصحيحٌ» و امام بخاري هم گفته است: «رأيت أحمد بن حنبل وعلي بن المديني وإسحاق بن راهويه يحتجون بحديث عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده. قال البخاري: من الناس بعدهم؟» وامام يحيي بن معين سماعش را قبول ندارد و مي‌گويد که از روي کتاب و صحيفه‌ي جدش بوده است ليکن مي‌گويد: «احاديثُه صحاحٌ» ودر واقع امام يحيي بن معين آن را به صورت وجاده ي صحيح مي‌پذيرد که يکي از طرق تحمل حديث مي‌باشد پس در هر صورت نزد امام يحيي بن معين رواياتش صحيح ومقبول است [رک: ترمذي (ش۳۲۲) / بخاري، التاريخ الکبير (ج۴ص۲۱۸) / ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۸ص۴۸) / تقريب التهذيب (ش۲۸۰۶) / بيهقي، السنن الکبر (ج۵ص۱۶۷ش۱۰۰۶۵) / حاكم، المستدرک (ش۲۲۹۸و۲۳۷۵) / ابن الملقن، البدر المنير (ج۲ص۱۵۴) / نووي، تهذيب الأسماء واللغات (ص۳۴۶و۵۳۴)] لذا اسناد رواياتش «صحيح» است. وامام نووی گفته است: «اسناده حسنٌ» [نووی، خلاصة الاحکام (ش۲۷۵۶)] [۷۷۹] (صحيح): احمد، المسند (ش۱۱۷۶۸) روايت کرده است: «حدثنا يعقوب حدثنا أبي (ابراهيم بن سعد) عن محمد بن إسحاق حدثنا محمد بن إبراهيم بن الحارث التيمي عن أبي سلمة بن عبد الرحمن بن عوف وأبي أمامة بن سهل بن حنيف عن أبي سعيد الخدري وأبي هريرة قالا قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: ... .» وابراهيم بن سعد هم متابعه شده وابوداود (ش۳۴۳) / بيهقي، السنن الکبري (ش۶۱۷۰) وشعب الايمان (ش۲۹۸۷) / حاکم، المستدرک (ش۱۰۴۶) / طحاوي، شرح معاني الآثار (ج۱ص۳۶۸) / ابن حبان (ش۲۷۷۸) / ابن خزيمه (ش۱۷۶۲) / طیالسی، المسند (ش۲۴۸۵) / بیهقی، معرفة السنن والآثار (ش۶۶۵۷) والقراءة خلف الإمام (ش۲۵۵) / ابن منذر، الاوسط (ش۱۷۳۷و۵۰۰۱) / ابن الاعرابی، المعجم (ش۵۲۶) / بغوی، شرح السنة (ج۴ص۲۳۰) از طريق (حماد بن سلمه ويزيد بن خالد ومحمد بن سلمه واسماعيل بن ابراهيم ويعقوب بن ابراهيم واحمد بن خالد) روايت کرده اند: «عن محمد بن إسحاق عن محمد بن إبراهيم عن أبى سلمة بن عبد الرحمن وأبي أمامة بن سهل بن حنيف ... .» ورجال احمد «رجال صحيحين» مي‌باشد فقط محمد بن اسحاق بن يسار که به دليل روايت از فاطمه بنت قيس توسط امام مالک و هشام بن عروه و يحيي بن سعيد قطان تضعيف شده است؛ چرا که شوهر فاطمه هشام بن عروه مي‌گويد: ابن اسحاق از زنم روايت کرده در حاليکه هيچگاه وي را نديده است؟! که امامان عجلي و علي بن مديني و احمد بن حنبل و ذهبي آن را رد کرده و از وي دفاع مي‌کنند؛ و مي‌گويند مگر صحابه اي که از عائشهل روايت نموده اند ايشان را ديده اند؟ از طرفي شايد احاديثي که محمد بن اسحاق از فاطمه روايت کرده در زمان قبل از بلوغش بوده باشد! اما امام ذهبي بازهم به خاطر اينکه امام مالک وي را تضعيف نموده مي‌گويد: تضعيف مالک در وي اثر دارد؛ و من تعجب مي‌کنم چگونه تضعيفش را رد کرده اما بازهم مي‌گويد جرح مالک بر وي تأثير دارد؟ همچنين از امام يحيي بن معين به خاطر قدري بودن تضعيف گرديده اما امام يحيي بن معين مي‌گويد «ولي در روايت حديث ثقة و ثبت است» اما از نظر حفظ آنقدر قوي بوده که امام شعبة بن الحجاج که خودش اميرالمومنينِ في الحديث مي‌باشد در مورد محمد بن اسحاق بن يسار گفته است: «محمد بن إسحاق أمير المؤمنين لحفظه» و امام علي بن مديني هم که عالمِ علل حديث مي‌باشد در موردش گفته است: «نظرت في كتب محمد بن إسحاق فما وجدت عليه الا في حديثين ويمكن أن يكونا صحيحين» و در جايي ديگر هم گفته است: «حديثُه صحيحٌ» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۹ص۴۲) / ذهبي، سير اعلام النبلاء (ج۷ص۳۴)]. و مدلس هم بوده است اما تصريح به سماع کرده است. لذا اسنادش هم «صحیح» است. وامام حاكم نيشابوري هم گفته است: «هذا حديثٌ صحيحٌ على شرط مسلم ولم يخرجاه» وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط مسلم» وامام ابن الملقن هم گفته است: «هذا الحديث صحيحٌ» وامام ابن فرح الاشبیلی هم گفته است: «رواته كلهم ثقاتٌ» وامام نووی هم گفته است: «اسناده حسنٌ» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۱۰۴۵) / ابن الملقن، البدرالمنیر (ج۴ص۶۷۰) / ابن فرح، مختصر خلافیات البیهقی (ج۲ص۲۶۳) / نووی، خلاصة الاحکام (ش۲۷۳۴)] [۷۸۰] (صحيح): احمد، المسند (ش۲۳۵۷۱) / ابن خزيمه (ش۱۷۷۵) / مروزي، الجمعة وفضلها (ش۳۷) / بيهقي، القراءة خلف الإمام للبيهقي (ش۲۵۶) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج۴ص۱۶۱) / اصفهانی، الترغيب والترهيب (ش۹۳۱) از طريق (يعقوب بن ابراهيم) روايت کرده اند: «حدثنا أبي (ابراهيم بن سعد) عن محمّد بن إسحاق حدثني محمّد بن إبراهيم التيمي عن عمران بن أبي يحيى عن عبد الله بن كعب بن مالك عن أبي أيوب الأنصاري قال سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول من اغتسل يوم الجمعة ومس من طيب إن كان عنده ولبس من أحسن ثيابه ثم خرج حتى يأتي المسجد فيركع إن بدا له ولم يؤذ أحدا ثم أنصت إذا خرج إمامه حتى يصلي كانت كفارة لما بينها وبين الجمعة الأخرى.» وابراهيم بن سعد هم متابعه شده وطبرانی، المعجم الکبير (ج۴ص۱۶۱و۱۶۰) از طریق (سلمة بن الفضل ویونس بن یزید) روايت کرده‌اند: «عن محمّد بن إسحاق عن محمّد بن إبراهيم بن الحارث عن عمران بن ابی یحیی ....» رجال احمد «رجال صحيحين» مي‌باشد به جز عمران بن أبي يحيى التيمي که: امام هیثمی گفته است: «ثقةٌ» وامام ابن حبان وي را در «ثقات» آورده است [ابن حبان، الثقات (ج۷ص۲۴۰) / هیثمی، مجمع الزوائد (ج۲ص۱۷۱)] همچنین روايت قبلي از ابوهریره متابعه‌ي صحيحي براي وي مي‌باشد. وامامان منذری وهیثمی هم گفته‌اند: «رجاله ثقاتٌ» [هیثمی، مجمع الزوائد (ج۲ص۱۷۱) / منذری، الترغیب والترهیب (ش۱۰۳۰)] [۷۸۱] (صحيح): ابن عبدالبر، التمهيد (ج۲۴ص۳۴) روايت کرده است: «حدثني خلف بن القاسم قال حدثنا سعيد بن عثمان بن السكن قال حدثنا يحيى بن محمّد بن صاعد قال حدثنا محمّد بن خزيمة البصري بمصر قال حدثنا حاتم بن عبيد الله أبو عبيدة قال حدثنا مهدي بن ميمون عن هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة قالت قال رسول الله صلى الله عليه و سلم ما على أحدكم أن يكون له ثوبان سوى ثوبي مهنته لجمعته أو لعيده.» ومهدی بن میمون هم متابعه شده وابن ماجه (ش۱۰۹۶) / ابن خزيمه (ش۱۷۶۵) / ابن حبان (ش۲۷۷۷) از طریق (محمد بن یحیی الذهلی) روايت کرده‌اند: «حدثنا محمّد بن يحيى قال حدثنا عمرو بن أبي سلمة (الشامي) قال حدثنا زهير بن محمّد عن هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة: ... .» وعروة بن الزبیر هم متابعه شده وابن عبدالبر، التمهيد (ج۲۴ص۳۴) روايت کرده است: «حدثني إسماعيل بن عبد الرحمن القرشي قال حدثنا محمّد بن العباس الحلبي قال حدثنا أبو محمّد عبد الرحمن بن عبيد الله بن أخي الإمام قال حدثنا إبراهيم بن سعيد الجوهري قال حدثنا يحيى بن سعيد الأموي عن يحيى بن سعيد الأنصاري عن عمرة عن عائشة ... .» ورجال ابن عبدالبر، التمهيد (ج۲۴ص۳۴) اینگونه بوده که: خلف بن القاسم بن سهل الازدي: «الحافظُ امامُ المتقنُ» [ذهبي، سير اعلام النبلاء (ج۱۷ص۱۱۳)] سعيد بن عثمان بن سعيد بن السكن: «الحافظُ الحجةُ» [ذهبي، تذکرة الحفاظ (ج۳ص۹۳۷)] يحيى بن محمّد بن صاعد: «الامامُ الحافظُ المجودُ عالمٌ بالعلل والرجال» [ذهبي، سير اعلام النبلاء (ج۱۴ص۵۰۱)] محمّد بن خزيمة بن راشد الاسدي البصري: امام ذهبي گفته است: «ثقةٌ مشهورٌ» وامام ابن حجر گفته است: «رجلٌ معروفٌ» وامام ابن حبان گفته است: «مستقيمُ الحديث» [ابن حجر، لسان الميزان (ج۵ص۱۵۴) / ذهبي، ميزان الاعتدال (ج۳ص۵۳۷) / ابن حبان، الثقات (ج۹ص۱۳۳)]. أبو عبيدة حاتم بن عبدالله النمري: امامان ابوالشيخ ابن حيان وابونعيم اصفهاني گفته اند: «كان من الثقات» وامام ابوحاتم رازي گفته است: «نظرت في حديثه فلم أر في حديثه مناكير» وامام ابن حيان وي را در «ثقات» آورده و گفته است: «يخطيء» [ابن حبان، الثقات (ج۸ص۲۱۱) / ابن ابي حاتم، الجرح والتعديل (ج۳ص۲۶۰) / ابونعيم، تاريخ اصبهان (ج۱ص۱۵۱) / ابوالشيخ ابن حيان، طبقات المحدثين باصبهان (ج۲ص۱۸۱)]. وساير رجالش «رجال صحيحين» مي‌باشد و اين اسناد هم «صحيح» است. وامام البوصیری هم گفته است: « هذا إسناد صحيحٌ رجاله ثقات» [البوصیری، مصباح الزجاجة (ج۱ص۲۰۷)] [۷۸۲] المغني ۳ / ۲۳۰ ، و مانند این در المهذّب مع المجموع ۴ / ۵۳۷ نقل شده است. [۷۸۳] در زمینه حکم پوشیدن عمامه برای نمازگزاران در جمعه همانطور که اشاره گردید تمامی روایت وارده در این زمینه موضوع و جعلی هستند. نک: بخش (۱-۴-۱۴) سایر موارد، شماره ۹. البته در صورتیکه نمازگزلر نیز به اقتدا به پیامبر عمامه سیاه یا سفید بر سر بگذلرد مندوب است ولی باید دقّت داشت روایاتی که این عمل را دارای فضیلت خاص یا تأکید کننده این عمل در جمعه می‌باشند به طور کلی جعلی و موضوع می‌باشند. و نک: ماوردی، الحاوی الکبیر، : ۳ / ۵۴ ، نووی، المجموع، ۴ / ۵۳۸ ، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۴۵ ؛ المغني ۳ / ۲۲۹ ، ابن مفلح، المبدع في شرح المقنع،۲ / ۱۷۰ ، كشاف القناع، ۲ / ۴۲ . [۷۸۴] (صحیح): مسلم (ش۳۳۷۷و۳۳۷۸) / ابن ماجه (ش۳۵۸۴و۱۱۰۴) از طریق (وکیع بن الجراح وابواسامه و سفيان بن عيينة) روایت کرده‌اند: «عن مساور الوراق عن جعفر بن عمرو بن حريث عن أبيه كأنى أنظر إلى رسول الله (صلى الله عليه وسلم) على المنبر وعليه عمامة سوداء وفی زاد ابواسامه: «قد أرخى طرفيها بين كتفيه.» با وجود اثبات حکم، در این زمینه روایت منکری از جابر بن عبدالله وعبدالله بن عمر وانس بن مالک نیز وارد شده که پیامبر ج هنگام وردو به مکه عمامه‌ی سیاهی به سر داشته‌اند. اما طریق جابر بن عبداللهب: قال جابر (رضي الله عنه): «أن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) دخل يوم فتح مكة وعليه عمامة سوداء.» (منکر): مسلم (ش۳۳۷۵و۳۳۷۶) / ابوداود (ش۴۰۷۸) / ترمذی (ش۱۷۳۵) / نسایی (ش۲۸۶۹) / بیهقی، السنن الکبری (ش۶۱۹۱و۱۰۱۲۶) / ابونعیم، المستخرج علی مسلم (ش۳۱۵۹) / ابن سعد، الطبقات الکبری (ج۲ص۱۴۰) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۲ص۲۴۴وج۴ص۳۷۱وج۵ص۳۰۸وج۷ص۹۹) / طحاوی، شرح معانی الآثار (ج۲ص۲۵۸) / ابن حبان (ش۵۴۲۵و۳۷۲۲) / نسایی، السنن الکبری (ش۳۸۵۲و۹۷۵۵) / ابویعلی، المسند (ش۲۱۴۶) / احمد، المسند (ش۱۴۹۰۴) / ابن الجعد، المسند (ش۳۳۱۶) / طیالسی، المسند (ش۱۸۵۵) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۸ص۵۳۶) / ابوعبدالله الصوری، الفوائد العوالي المؤرخة (ص۱۲۳) / تمام رازی، الفوائد (ش۱۳۴۷) / حديث أبي الفضل الزهري (ش۳۲۷) / مشيخة الآبنوسي (ش۳۶) / ابن الاعرابی، المعجم (ش۹۸۲) / ابن المقری، المعجم (ش۶۶۹) از طریق (معاوية بن عمار وحماد بن سلمه وهشام الدستوایی وجامع بن أبي راشد) روایت کرده‌اند: «عن أبي الزبير عن جابر أن النبي صلى الله عليه و سلم دخل يوم فتح مكة وعليه عمامة سوداء» اما اين روایت «منکر» است چرا که اوّلاً: ابوالزبیر المکی «مدلس» بوده وعنعنه کرده است [ابن حجر، تعریف اهل التدیس بمراتب اهل التقدیس (ش۱۰۱)] ومعلوم نیست که این روایت را از چه کسی شنیده است وثانیاً: پیامبر ج هنگام ورود به مکه عمامه‌ی معصفر (زرد رنگ) داشته است وبخاري (ش۱۸۴۶و۳۰۴۴و۵۸۰۸) / مسلم (ش۳۳۷۴) / ابوداود (ش۲۶۸۷) / ترمذی (ش۱۶۹۳) / نسایی (ش۲۸۶۸) / ابن ماجه (ش۲۸۰۵) از طریق (هشام بن عمار وسويد بن سعيد ویحیی بن یحیی وعبدالله بن مسلمه وعبدالله بن یوسف وقتیبه بن سعید) روایت کرده‌اند: «أخبرنا مالك عن الزهری عن أنس بن مالكس أن رسول الله صلى الله عليه وسلم دخل عام الفتح وعلى رأسه المغفر» اما طريق عبدالله بن عمرب ابن ماجه (ش۳۵۸۶) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۶ص۴۶) از طریق (عبدالله بن المبارك) روايت كرده‌اند: «أنبأنا موسى بن عبيدة عن عبد الله ابن دينار عن ابن عمر أن النبي صلى الله عليه و سلم دخل يوم فتح مكة وعليه عمامة سوداء» (واهی): اما این روایت هم «واهی» است چرا که اوّلاً: موسى بن عبيدة الربذى: «ضعيف الحديث» بوده اما زمانی که از عبدالله بن دینار روایت کند «شدید الضعف» است ودر این روایت هم از «عبدالله بن دینار» روایت کرده است. [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱۰ص۳۵۵) وتقريب التهذيب (ش۶۹۸۹)] وثانیاً: پیامبر ج هنگام ورود به مکه عمامه‌ی معصفر (زرد رنگ) به سر داشته است ودیدیم که «أنس بن مالك رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم دخل عام الفتح وعلى رأسه المغفر» اما طریق انس بن مالکس: دو طریق دارد؛ طریق اوّل: ابوعبدالله الصوری، الفوائد العوالي المؤرخة (ص۱۳۲) روایت کرده است: «أخبرنا أبو القاسم موسى بن عيسى بن عبد الله السراج قراءة عليه حدثنا ابوبکر (بن ابی داود) عبد الله بن سليمان بن الاشعث حدثنا اسحاق بن الاخيل العبسي حدثنا عثمان بن عبد الرحمن حدثنا ابن ابي الموال عن الزهري عن أنس أن النبي صلى الله عليه وسلم دخل يوم فتح مكة وعليه عمامة سوداء.» (منکر): اما اين روايت «منکر» است چرا که اوّلاً: همین روایت از انس بن مالک با لفظ: «علیه المغفر» روایت شده است وبخاري (ش۱۸۴۶و۳۰۴۴و۵۸۰۸) / مسلم (ش۳۳۷۴) / ابوداود (ش۲۶۸۷) / ترمذی (ش۱۶۹۳) / نسایی (ش۲۸۶۸) / ابن ماجه (ش۲۸۰۵) از طریق (هشام بن عمار وسويد بن سعيد ویحیی بن یحیی وعبدالله بن مسلمه وعبدالله بن یوسف وقتیبه بن سعید) روایت کرده‌اند: «أخبرنا مالك عن الزهری عن أنس بن مالك رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم دخل عام الفتح وعلى رأسه المغفر» ثانیاً: همین حدیث از ابوبکر بن ابی داود از طریق (ابوالزبیر عن جابر) آمده است وحديث أبي الفضل الزهري (ش۵۵۴) روایت کرده است: «نا عبد الله بن سليمان بن الأشعث أبو بكر نا إسحاق بن الأخيل نا معاوية بن هشام نا سفيان الثوري عن عمار الدهني عن أبي الزبير عن جابر: أن النبي صلى الله عليه وسلم دخل مكة وعلى رأسه عمامة سوداء» وگفتیم که ابوالزبیر مکی هم «مدلس» است. طریق دوّم: ابن عبدالبر، التمهید (ج۶ص۱۷۱) گفته است: «روى محمّد بن سليم بن الوليد العسقلاني عن محمّد بن أبي السرى عن عبدالرزاق عن مالك عن ابن شهاب عن أنس بن مالك قال دخل رسول الله صلى الله عليه و سلم يوم الفتح وعليه عمامة سوداء» (واهی): اما اين روايت «واهی» است چرا که اوّلاً: محمّد بن سليم بن الوليد العسقلاني: امام دارقطنی گفته است: «ليس بثقة» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۵ص۱۹۳)] وثانیاً: دیدیم که از امام مالک مخالفش نقل گردیده است: «مالك عن الزهری عن أنس بن مالك رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم دخل عام الفتح وعلى رأسه المغفر». [۷۸۵] (صحیح): ابوداود (ش۳۸۸۰و۴۰۶۳) / احمد، المسند (ش۳۸۷۸) ازطریق (احمد بن یونس) روایت کرده است: «حدثنا زهير (بن معاویة) حدثنا عبد الله بن عثمان بن خثيم عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): البسوا من ثيابكم البياض فإنها من خير ثيابكم وكفنوا فيها موتاكم.» وزهیربن معاویة هم متابعه شده واحمد، المسند (ش۲۲۱۹و۲۴۷۹و۳۴۲۶) / ترمذی (ش۹۹۴) / ابن ماجه (ش۱۴۷۲و۳۵۶۶) / بیهقی، السنن الکبری (ش۹۲۱۷) وشعب الایمان (ش۶۳۱۸) / ضیاء المقدسی، الاحادیث المختاره (ج۱۰ص۱۹۷-۲۰۰) / حاکم، المستدرک (ش۷۳۷۸و۱۳۰۸) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۴ص۷) والمعجم الصغیر (ج۱ص۲۳۸) والمعجم الکبیر (ج۱۲ص۶۴-۶۶) / ابن حبان (ش۵۴۲۳) / بزار (ش۵۰۹۲-۵۰۹۳) / حمیدی، المسند (ش۵۲۰) / شافعی، المسند (ش۱۵۷۶) / شهاب القضاعی، المسند (ش۱۲۵۳) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۳ص۱۵۲) / عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۴۲۹) / ابونعیم، اخبار اصفهان (ج۱ص۳۷۵) / ابن المقری، المعجم (ش۸۲۲) / ابن شاهین، ناسخ الحديث ومنسوخه (ش۵۹۶و۵۹۵) / خطیب بغدادی، المتفق والمفترق (ج۲ص۱۲۷) / ابن شاهین، ناسخ الحدیث ومنسوخه (۵۹۵) / ابوطاهر السلفی، الطیوریات (ش۹۴۹) / بغوی، شرح السنة (ج۵ص۳۱۴) / ابن العدیم، بغية الطلب في تاريخ حلب (ج۳ص۹۴) از طریق (عبدالله بن رجاء وبشر بن المفضل ویحیی بن سلیم وسفيان الثوري وزائدة بن قدامة و عبدالرحمن بن عبدالله المسعودی و روح بن القاسم ومعمر بن راشد وحماد بن سلمه و ابوعوانه و داود بن عبدالرحمن وشجاع بن الولید و وهیب بن خالد) روایت کرده‌اند: «عن عبد الله بن عثمان بن خثيم ....» و عبدالله بن عثمان بن خثيم هم متابعه شده وطبرانی، المعجم الکبیر (ج۱۲ص۴۵) ازطریق (حکیم بن جبیر وعثمان بن حکیم) روایت کرده‌اند: «حدثنا يعقوب بن غيلان العماني ثنا أبو كريب ثنا أحمد بن يونس عن أبي بكر عياش عن نصير بن أبي الأشعث عن حكيم بن جبير عن سعيد بن جبير ... .» و رجال ابوداود «رجال صحیحین» بوده جز عبدالله بن عثمان بن خثيم که «رجال صحیح مسلم» می‌باشد واسنادش هم «صحیح» است. وامام ترمذی هم گفته است: «حدیثٌ حسنٌ صحیحٌ» وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حدیثٌ صحیح الاسناد ولم یخرجاه» وامامان ذهبی وابن القطان وابن الملقن وابن حبان ونووی هم گفته‌اند: «حدیثٌ صحیحٌ» [ترمذی (ش۹۹۴) / حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۷۳۷۸) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج۴ص۶۷۲و۶۷۲) وتحفة المحتاج إلى أدلة المنهاج (ج۱ص۵۹۰) / نووی، المجموع (ج۷ص۲۱۵)] [۷۸۶] (صحیح): احمد، المسند (ش۲۰۱۸۵) / بیهقی، السنن الکبری (ش۶۳۱۹و۶۹۳۸) / ابونعیم، اخبار اصبهان (ش۱۱۸۰) از طریق (جعفر بن عون وفضل بن الدکین ویزید بن هارون و بكر بن بكار) روایت کرده‌اند: «أخبرنا (عبد الرحمن) المسعودى عن حبيب بن أبى ثابت والحكم بن العتیبه عن ميمون بن أبى شبيب عن سمرة بن جندب قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): البسوا الثياب البياض فإنها أطيب وأطهر وكفنوا فيها موتاكم.» وعبد الرحمن مسعودی هم متابعه شده وعبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۴۲۹) / احمد، المسند (ش۲۰۱۵۴) / حاکم، المستدرک (ش۷۳۷۹و۱۳۰۹) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۴ص۱۸۲) والمعجم الکبیر (ج۷ص۱۸۱و۱۸۰) / ابونعیم، حلیة الاولیاء (ج۴ص۳۷۸) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۴ص۱۹۸) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۳ص۱۵۲) / ابن سعد، الطبقات الکبری (ج۱ص۳۴۷) / عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۴۲۸) / طیالسی، المسند (ش۹۳۶) / التاسع من فوائد البختري (ش۳۴) / خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی (ش۸۸۱) / جزء بيبي بنت عبد الصمد الهروية (ش۴۷) / أمالي أبي إٍسحاق لإبراهيم بن عبد الصمد (ش۱۰۱) / بغوی، شرح السنة (ج۱۲ص۱۸) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۴ص۱۹۸) / ابن حیان، طبقات المحدثین (ج۳ص۶۰۶) / نسایی، السنن الکبری (ش۹۵۶۴) از طریق (حمزة الزيات وسفيان الثوری وقیس بن الربیع ومقاتل) روایت کرده‌اند: «عن حبيب بن أبي ثابت عن ميمون بن أبي شبيب ... .» ومیمون بن شبیب هم متابعه شده وابن الجارود، المنتقی (ش۵۲۳) / رویانی، المسند (ش۷۹۵) / حاکم، المستدرک (ش۷۳۷۵) از طریق (ابوقلابة وابوالمهلب) روایت کرده‌اند: «عن سمرة بن جندب ... .» ورجال احمد، المسند (ش۲۰۱۸۵) «رجال صحیح» بوده واسنادش هم «صحیح» است. باید اشاره کنیم که عبد الرحمن بن عبد الله بن المسعودي در اواخر عمر دچار «اختلاط» گردیده است؛ اما (جعفر بن عون وفضل بن الدکین) قبل از اختلاط از وی روایت کرده‌اند [سیوطی، تدریب الراوی (ج۲ص۳۷۵)] لذا این روایتش صحیح است. وهرچند که حبیب بن ابی ثابت «مدلس» است [ابن حجر، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (ش۶۸)] اما الحکم بن العتیبه وی را متابعه نموده است. وامام ابن الملقن گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ» وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حديثٌ صحيحٌ على شرط الشيخين ولم يخرجاه» وامام ترمذی هم گفته است: «حدیثٌ حسنٌ صحیحٌ» وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط البخاری ومسلم» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۷۳۷۹) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج۴ص۶۷۲)]. [۷۸۷] (ضعيف): اين روايت از طريق جابر بن عبدالله وعبدالله بن عباس وعائشه از رسول الله ج روايت گرديده است: اما طريق جابر بن عبدالله الانصاریس: ابن خزيمه (ش۱۷۶۶) / بيهقي، السنن الکبري (ش۶۱۹۷و۶۱۹۸و۶۳۵۵) / ابن عساکر، تاريخ دمشق (ج۴ص۲۰۴) / ابوالشيخ ابن حيان، اخلاق النبي وآدابه (ج۲ص۱۷۴) / ابن عبدابر، التميهد (ج۲۴ص۳۶) از طريق (الحسن بن الصباح البزاز ومسدد بن سرهد وسهل بن عثمان) روايت کرده اند: «حفص بن غياث عن حجاج (ابن ارطأة) عن أبي جعفر (الباقر) عن جابر بن عبد الله قال: كانت للنبي صلى الله عليه و سلم جبة يلبسها في العيدين و يوم الجمعة.» اما اين اسناد «ضعيف» است چرا که حجاج بن ارطأة «کثير التدليس از ضعفاء» بوده وعنعنه کرده است [ابن حجر، تعرف اهل التقديس بمراتب الموصوفين بالتدليس (ش۱۱۸)]. اما طريق عبدالله بن عباسب: ابن عبدالبر، التميهد (ج۲۴ص۳۵) روايت کرده است: «حدثنا خلف بن القاسم قال حدثنا سعيد بن السكن قال حدثنا ابن أبي داود قال حدثنا إسحاق بن إبراهيم النهشلي قال حدثنا سعيد بن الصلت قال حدثنا جعفر بن محمّد (الصادق) عن أبيه (محمّد بن علي الباقر) عن جده علي بن الحسين (زين العابدين) عن ابن عباس قال كان رسول الله صلى الله عليه و سلم يلبس في العيدين برد حبرة.» خلف بن القاسم بن سهل الازدي: «الحافظُ امامُ المتقنُ» [ذهبي، سير اعلام النبلاء (ج۱۷ص۱۱۳)] سعيد بن عثمان بن سعيد بن السكن: «الحافظُ الحجةُ» [ذهبي، تذکرة الحفاظ (ج۳ص۹۳۷)] عبد الله بن أبي داود السجستاني: «الامامُ العلّامةُ الحافظُ» [ذهبي، سير اعلام النبلاء (ج۱۳ص۲۲۲)] ابوبکر إسحاق بن إبراهيم النهشلي شاذان: امام ابن ابي حاتم رازي گفته است: «كتب الى أبى والى وهو صدوقٌ» وامام ابن حبان هم وي را در «ثقات» آورده است وصفدي هم گفته است: «يقع حديثه عالياً في الثقفيات» وامام ذهبي گفته است: «المحدِّثُ» وامام ابن حجر هم گفته است: «له مناكيرٌ وغرائبٌ» [ابن ابي حاتم، الجرح والتعديل (ج۲ص۲۱۱) / ابن حبان، الثقات (ج۸ص۱۲۰) /صفدي، الوافي بالوفيات (ج۳ص۱۶۴) / ذهبي، العبر في خبر من غبر (ج۲ص۴۱) / ابن حجر، لسان الميزان (ج۱ص۳۴۷)] لذا «حسن الحديث» است. أبو محمّد سعد بن الصلت بن برد بن أسلم الكوفي: امام ذهبي گفته است: «قاضي شيراز ومحدثُّها» وامام ابن العماد گفته است: «كان حافظاً» وامام ابن حبان وي را در «ثقات» آورده و گفته است: «ربما اغرب» [ابن حبان، الثقات (ج۶ص۳۷۸) / ذهبي، العبر في خبر من غبر (ج۱ص۳۲۰) / ابن العماد، شذرات الذهب في أخبار من ذهب (ج۱ص۳۳۸)]. اما اين روايت «منکر» بوده چرا که همين حديث را عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۲۰۳) اينگونه روايت کرده است: «عن ابن جريج قال أخبرني جعفر بن محمّد عن أبيه (الباقر): عن (النبي صلى الله عليه و سلم) كان يلبس في كل يوم عيد بردا له من حبرة» وابن جريج «ثقة وثبت» است لذا روايتش مقدم بر روايت (إسحاق بن إبراهيم النهشلي) بوده و اصح «ارسال» روايت است. اما طريق عائشهل: هيثمي، بغية الباحث عن زوائد مسند الحارث (ش۱۹۷) / المعجم الاوسط (ج۴ص۲۴) از طريق (محمّد بن عمر الواقدي) روايت کرده اند: «حدثنا عبد الله بن أبي يحيى عن سعيد بن أبي هند عن ذكوان أبي عمرو عن عائشة قالت: كان لرسول الله صلى الله عليه وسلم وسلم ثوبان يلبسهما يوم الجمعة فإذا انصرف طواهما ورفعهما.» اما اين روايت هم «واهي» است چرا که محمّد بن عمر واقدي «کذاب» بوده و: امامان بخاري ومسلم وابن حجر وابوزرعه وابوحاتم وعبدالله بن نمير وعبدالله بن مبارک واسماعيل بن زکريا وعقيلي وابوبشر دولابي گفته اند: «متروک الحديث» و امامان احمد واسحاق بن راهويه ونسايي وبندار وابوحاتم گفته اند: «کذاب» وامام شافعي مي‌گويد: «كتب الواقدى كلها كذب» امام ذهبي مي‌گويد: «استقر الإجماع على وهن الواقدى» وامام يحيي بن معين گفته است: «ضعيفٌ، و في روايةٍ ليس بشيءٍ و في روايةٍ ليس بثقةٍ» امام دارقطني مي‌گويد: «ضعف وي در احاديثش واضح مي‌باشد» امام ابن عدي مي‌گويد «احاديثش غير محفوظ مي‌باشد و همه آنها هم به خاطر واقدي است» امام حاکم ابواحمد مي‌گويد «ذاهبُ الحديث است» امام علي بن مديني گفته است: «عنده عشرون ألف حديث: يعنى مالها أصلٌ» و در روايتي گفته: «ابراهيم بن ابي يحيي فرد کذابي است ولي با اين وجود از واقدي بهتر است» امام نسايي در روايتي ديگر مي‌گويد «ليس بثقةٍ» و عده اي هم وي را توثيق کرده اند اما در مقابل جرح اين همه حاکمان و حافظان حديث مشخص مي‌گردد که آنان وي را نشناخته اند [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۹ص۳۶۳) و تقريب التهذيب (ش۶۱۷۵) / بخاري، التاريخ الکبير (ج۱ص۱۷۸) / ابن ابي حاتم، الجرح و التعديل (ج۸ص۲۰) / ابن حبان، المجروحين (ج۲ص۲۲۶) / ابن عدي، الکامل (ج۶ص۲۴۱) / عقيلي، الضعفاء (ج۴ص۱۰۷) / ذهبي، ميزان الاعتدال (ج۳ص۶۶۲) / خطيب بغدادي، تاريخ بغداد (ج۳ص۳) / ابونعيم، الضعفاء (ش۲۳۶)]. [۷۸۸] المغني ۳ / ۲۲۹ ، ابن مفلح، الفروع، ۲ / ۱۰۴ ، مرداوی، الإنصاف، ۲ / ۴۰۸ ، ابن مفلح، المبدع في شرح المقنع،۲ / ۱۷۰ ، كشاف القناع، ۲ / ۴۲ . [۷۸۹] (صحیح): ابوداود (ش۳۸۸۰و۴۰۶۳) / احمد، المسند (ش۳۸۷۸) ازطریق (احمد بن یونس) روایت کرده است: «حدثنا زهير (بن معاویة) حدثنا عبد الله بن عثمان بن خثيم عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): البسوا من ثيابكم البياض فإنها من خير ثيابكم وكفنوا فيها موتاكم.» وزهیربن معاویة هم متابعه شده واحمد، المسند (ش۲۲۱۹و۲۴۷۹و۳۴۲۶) / ترمذی (ش۹۹۴) / ابن ماجه (ش۱۴۷۲و۳۵۶۶) / بیهقی، السنن الکبری (ش۹۲۱۷) وشعب الایمان (ش۶۳۱۸) / ضیاء المقدسی، الاحادیث المختاره (ج۱۰ص۱۹۷-۲۰۰) / حاکم، المستدرک (ش۷۳۷۸و۱۳۰۸) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۴ص۷) والمعجم الصغیر (ج۱ص۲۳۸) والمعجم الکبیر (ج۱۲ص۶۴-۶۶) / ابن حبان (ش۵۴۲۳) / بزار (ش۵۰۹۲-۵۰۹۳) / حمیدی، المسند (ش۵۲۰) / شافعی، المسند (ش۱۵۷۶) / شهاب القضاعی، المسند (ش۱۲۵۳) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۳ص۱۵۲) / عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۴۲۹) / ابونعیم، اخبار اصفهان (ج۱ص۳۷۵) / ابن المقری، المعجم (ش۸۲۲) / ابن شاهین، ناسخ الحديث ومنسوخه (ش۵۹۶و۵۹۵) / خطیب بغدادی، المتفق والمفترق (ج۲ص۱۲۷) / ابن شاهین، ناسخ الحدیث ومنسوخه (۵۹۵) / ابوطاهر السلفی، الطیوریات (ش۹۴۹) / بغوی، شرح السنة (ج۵ص۳۱۴) / ابن العدیم، بغية الطلب في تاريخ حلب (ج۳ص۹۴) از طریق (عبدالله بن رجاء وبشر بن المفضل ویحیی بن سلیم وسفيان الثوري وزائدة بن قدامة و عبدالرحمن بن عبدالله المسعودی و روح بن القاسم ومعمر بن راشد وحماد بن سلمه و ابوعوانه و داود بن عبدالرحمن وشجاع بن الولید و وهیب بن خالد) روایت کرده‌اند: «عن عبد الله بن عثمان بن خثيم ....» و عبدالله بن عثمان بن خثيم هم متابعه شده وطبرانی، المعجم الکبیر (ج۱۲ص۴۵) ازطریق (حکیم بن جبیر وعثمان بن حکیم) روایت کرده‌اند: «حدثنا يعقوب بن غيلان العماني ثنا أبو كريب ثنا أحمد بن يونس عن أبي بكر عياش عن نصير بن أبي الأشعث عن حكيم بن جبير عن سعيد بن جبير ... .» و رجال ابوداود «رجال صحیحین» بوده جز عبدالله بن عثمان بن خثيم که «رجال صحیح مسلم» می‌باشد واسنادش هم «صحیح» است. وامام ترمذی هم گفته است: «حدیثٌ حسنٌ صحیحٌ» وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حدیثٌ صحیح الاسناد ولم یخرجاه» وامامان ذهبی وابن القطان وابن الملقن وابن حبان ونووی هم گفته‌اند: «حدیثٌ صحیحٌ» [ترمذی (ش۹۹۴) / حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۷۳۷۸) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج۴ص۶۷۲و۶۷۲) وتحفة المحتاج إلى أدلة المنهاج (ج۱ص۵۹۰) / نووی، المجموع (ج۷ص۲۱۵)] [۷۹۰] (صحیح): احمد، المسند (ش۲۰۱۸۵) / بیهقی، السنن الکبری (ش۶۳۱۹و۶۹۳۸) / ابونعیم، اخبار اصبهان (ش۱۱۸۰) از طریق (جعفر بن عون وفضل بن الدکین ویزید بن هارون و بكر بن بكار) روایت کرده‌اند: «أخبرنا (عبد الرحمن) المسعودى عن حبيب بن أبى ثابت والحكم بن العتیبه عن ميمون بن أبى شبيب عن سمرة بن جندب قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): البسوا الثياب البياض فإنها أطيب وأطهر وكفنوا فيها موتاكم.» وعبد الرحمن مسعودی هم متابعه شده وعبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۴۲۹) / احمد، المسند (ش۲۰۱۵۴) / حاکم، المستدرک (ش۷۳۷۹و۱۳۰۹) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۴ص۱۸۲) والمعجم الکبیر (ج۷ص۱۸۱و۱۸۰) / ابونعیم، حلیة الاولیاء (ج۴ص۳۷۸) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۴ص۱۹۸) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۳ص۱۵۲) / ابن سعد، الطبقات الکبری (ج۱ص۳۴۷) / عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۴۲۸) / طیالسی، المسند (ش۹۳۶) / التاسع من فوائد البختري (ش۳۴) / خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی (ش۸۸۱) / جزء بيبي بنت عبد الصمد الهروية (ش۴۷) / أمالي أبي إٍسحاق لإبراهيم بن عبد الصمد (ش۱۰۱) / بغوی، شرح السنة (ج۱۲ص۱۸) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۴ص۱۹۸) / ابن حیان، طبقات المحدثین (ج۳ص۶۰۶) / نسایی، السنن الکبری (ش۹۵۶۴) از طریق (حمزة الزيات وسفيان الثوری وقیس بن الربیع ومقاتل) روایت کرده‌اند: «عن حبيب بن أبي ثابت عن ميمون بن أبي شبيب ... .» ومیمون بن شبیب هم متابعه شده وابن الجارود، المنتقی (ش۵۲۳) / رویانی، المسند (ش۷۹۵) / حاکم، المستدرک (ش۷۳۷۵) از طریق (ابوقلابة وابوالمهلب) روایت کرده‌اند: «عن سمرة بن جندب ... .» ورجال احمد، المسند (ش۲۰۱۸۵) «رجال صحیح» بوده واسنادش هم «صحیح» است. باید اشاره کنیم که عبد الرحمن بن عبد الله بن المسعودي در اواخر عمر دچار «اختلاط» گردیده است؛ اما (جعفر بن عون وفضل بن الدکین) قبل از اختلاط از وی روایت کرده‌اند [سیوطی، تدریب الراوی (ج۲ص۳۷۵)] لذا این روایتش صحیح است. وهرچند که حبیب بن ابی ثابت «مدلس» است [ابن حجر، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (ش۶۸)] اما الحکم بن العتیبه وی را متابعه نموده است. وامام ابن الملقن گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ» وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حديثٌ صحيحٌ على شرط الشيخين ولم يخرجاه» وامام ترمذی هم گفته است: «حدیثٌ حسنٌ صحیحٌ» وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط البخاری ومسلم» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۷۳۷۹) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج۴ص۶۷۲)]. [۷۹۱] طحطاوی، مراقي الفلاح، ص ( ۱۰۳ )؛ ماوردی، الحاوی الکبیر، ۳ / ۵۴ ، نووی، المجموع، ۴ / ۵۳۸ ، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۴۵. [۷۹۲] (صحیح): مسلم (ش۳۳۷۷و۳۳۷۸) / ابن ماجه (ش۳۵۸۴و۱۱۰۴) از طریق (وکیع بن الجراح وابواسامه و سفيان بن عيينة) روایت کرده‌اند: «عن مساور الوراق عن جعفر بن عمرو بن حريث عن أبيه كأنى أنظر إلى رسول الله (صلى الله عليه وسلم) على المنبر وعليه عمامة سوداء وفی زاد ابواسامه: «قد أرخى طرفيها بين كتفيه.»