نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

ارکان خطبۀ جمعه:

ارکان خطبۀ جمعه:

در دقّت و بررسی اقوال به نظر می‌رسد که خطبۀ جمعه هیچ رکن الزام‌آوری نداشته باشد؛ چرا که هیچ نصِّ صریحی بیان از وجوب بیانی خاص ندارد اگرچه در خطبه‌های پیامبر خدا ج حمد و ثنای خداوندأ، درود و صلوات بر پیغمبر عظیم الشأن ج، قرائت آیه‌ای از قرآن و توصیه به تقوا می‌باشد و این موارد می‌توانند تفسیری واضح از: ﴿فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ[الجمعة: ۹] «‏به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید.» باشند ولی دلیلی بر الزام و وجوب را نمی‌رسانند؛ چرا که همانطور که بیان شد مجرّد فعل نبیّ ج دلالت بر وجوب نمی‌نماید ولی استحباب این موارد محرز می‌باشد و حتّی به احتیاط نزدیک‌‌تر است که این ضوابط به تبعیّت از رسول خدا ج در خطبه رعایت گردند. با همۀ این اوصاف هدف شریعت از خطبه پند و اندرزی می‌باشد که با ضوابط شریعت هم‌خوانی داشته باشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

در بررسی و تحلیل ارکان خطبۀ جمعه از منظر فقها و استدلال‌های مربوطه به این نتیجه رسیدیم که:

۱- حمد خداوند

آنچه به نظر می‌رسد حمد خداوند در خطبۀ نماز جمعه مستحب است و خطبه بدون آن باطل نمی‌باشد؛ زیرا فعل نبیّ ج و استمرار و تکرار ایشان بر آن در خطبه نمادی از استحباب تأکیدی آن می‌باشد اگرچه احتیاط و خروج از خلاف نیز اقتضا می‌کند که حمد خداوند در خطبه گفته شود. ابن تیمیه در این‌باره ابراز می‌دارد: «پیغمبر ج همیشه خطبه‌اش را با حمد آغاز می‌کردند؛ زیرا از ایشان ج روایت نشده که خطبه‌ای را با غیر حمد آغاز کرده باشند.» و این می‌رساند که پیامبر ج در هر خطبه‌ای؛ خطبۀ جمعه، عید و ... سرآغاز کلام مُبارکش حمد خدوند بوده است. ولی با این وصف نمی‌توان حکم به وجوب و رکن بودن آن داد؛ چراکه هیچ دلیلی مبنی بر وجوب آن وجود ندارد و نفسِ استمرارِ فعل نبیّ ج دلیلی بر وجوب نیست؛ چراکه پیامبر ج بر اعمالی استمرار هم داشته‌اند ولی واجب هم نبوده‌اند مانند نمازهای رواتب مؤکّد و روزۀ دوشنبه و پنجشنبه در غیر ماه مبارک رمضان. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

۲- صلوات بر پیغمبر ج

به نظر می‌رسد که صلوات فرستادن بر پیامبر ج در خطبه مستحب بوده؛ چرا که دلیل صحیحی برای وجوب آن وجود ندارد و اصل هم بر عدم حکم می‌باشد و برای شرطیّت و یا رکنیّت یک چیز نیاز به نصّی از طرف شارع می‌باشد که در این مورد وجود ندارد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

۳- موعظه در خطبه

ابن قیم در این زمینه چنین می‌نویسد: «مدار خطبه بر حمد خداوند و ثنای وی بر نعمت‌هایش و اوصاف کمال و نیکوهایش و آموزش قواعد اسلام و یاد بهشت و آتش و معاد و امر به تقوای خداوندأ و تبیین موارد غضب و مواقع رضایش قرار دارد، خطبۀ پیامبر ج بنا بر این مدار قرار داشت... و ایشان ج هر زمان بنابر نیاز مخاطبین و مصلحت ایشان خطابه می‌فرمودند.» [۱۱۱۱]

با این وصف به نظر می‌رسد که چون هدف، خواندن خطبه می‌باشد، وجود موعظه در آن واجب نیست واگر فقط سخنرانی هم گردد، عرفاً می‌گویند خطبه خوانده شده است؛ امّا چون هدف تذکیر مردم بوده، لذا موعظه کردن مردم مستحب می‌باشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

۴- قرائت قرآن کریم در خطبه

در زمینۀ قرائت قرآن در خطبۀ نماز جمعه سه مبحث مطرح است:

- حکم قرائت قرآن در خطبۀ جمعه:

به نظر می‌رسد قرائت آیات قرآن کریم رکن صحّت خطبه نمی‌باشد؛ چرا که دلیلی برای رکن بودن و یا شرط و یا وجوب آن دیده نمی‌شود، امّا چون رسول الله ج در خطبه‌هایش آیاتی از قرآن مجید را می‌خوانده‌اند، لذا قرائت چند آیه مستحب می‌باشد. چنانکه جابر بن سمرهس می‌کنند که در وصف خطبۀ پیامبر ج گفته: «خطبۀ رسول الله ج کلامی بوده که با آن مردم را موعظه می‌کرده و سپس آیاتی از قرآن را قرائت می‌کردند و پس از آن پایین می‌آمدند. و نماز و خطبۀ ایشان ج متعادل و متوسط بود.» (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

- حداقل قرائت قرآن در خطبۀ جمعه:

به نظر می‌رسد که کمیّت قرائت آیاتِ قرآن کریم رکن صحّت خطبه نمی‌باشد؛ چرا که دلیلی برای رکن بودن و یا شرط و یا وجوب آن وجود ندارد امّا چون رسول الله ج در خطبه‌هایش آیاتی از قرآن را می‌خوانده‌اند، لذا قرائت چند آیه مستحب می‌باشد. وحدّاقل آن یک آیه است چنانکه جابر بن سمرهس می‌کنند که در وصف خطبۀ پیامبرج گفته: «خطبۀ رسول الله ج کلامی بوده که با آن مردم را موعظه می‌کرده و سپس آیاتی از قرآن را قرائت می‌کردند و پس از آن پایین می‌آمدند. و نماز و خطبۀ ایشان ج متعادل و متوسط بود.» (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

- حکم قرائت و سجدۀ آیاتی که سجدۀ تلاوت دارند:

به نظر می‌رسد قرائت سوره‌هایی که در آن سجده وجود دارد و سجده بردن امام و شرکت‌کنندگان، جایز است؛ چرا که با وجود نصّ صریح از رسول الله ج و صحابۀ کرامش در خواندن آن، شکّی در جواز آن وجود ندارد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

[۱۱۱۱] ابن القیم، زاد المعاد ۱ / ۱۸۸ .