نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۴-۹) خلاصۀ مطالب [۱۲۵۹]

(۴-۹) خلاصۀ مطالب [۱۲۵۹]

نتایج و خلاصۀ برخی از احکام و مسائل مربوط به نمازِ جمعه به قرار ذیل می‌باشد:

رکعات نماز جمعه:

نماز جمعه دو رکعت مستقل و جدای از نماز ظهر می‌باشد و اگرچه بنابر نظر جمهور فقها شرط صحّتِ نماز جمعه، خواندن خطبه قبل از آن می‌باشد ولی خطبه به منزلۀ دو رکعت محسوب نمی‌گردد؛ چرا که همانطور که اثبات گردید جدای از اینکه اسناد این مسئله ضعیف و غیر قابل احتجاجند بلکه روایات صحیحی وجود دارند که دلالت بر آن دارند که هر کس به رکعتی از جمعه رسید نماز جمعه‌اش را دو رکعتی بخواند از جمله: پیامبر ج می‌فرماید: «هر کس رکعتی از نماز را خواند نماز را (در زمان خود) اداء کرده است.» (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

سنّت‌های قبل از نماز جمعه:

به نظر می‌رسد که سنّت راتبه‌ا‌ی قبل از جمعه وجود ندارد؛ چرا که همانطور که از سیرۀ رسول الله ج واضح بوده، وقتیکه که ایشان ج از خانه خارج می‌گردیدند روی منبر می‌رفته و بلالس هم شروع به أذان دادن می‌کرده است و پس از اتمام أذان، خطبه می‌خواندند. و هیچ حدیثِ صحیحی هم که دالِّ بر خواندن این سنّت توسط رسول الله ج بوده باشد وجود ندارد؛ و همچنین در زمان ایشان ج هم خوانده نمی‌شده؛ چرا که اصلاً فرصتی برای خواندن وجود نداشته است. [۱۲۶۰]

اما در مکان‌هایی که امام فرصت خواندن نماز را داده و یا دیر جمعه برگزار می‌گردد، خواندنش جایز بوده و ثواب دارد و در واقع سنّت غیرِ موکّد می‌باشد. همانطور که در بعضی مکان‌ها پس از أذان مغرب سریعاً نماز مغرب خوانده می‌شود لذا کسی نمی‌تواند نماز بخواند امّا اگر امام اجازه دهد خواندنش ثواب دارد همانطورکه در هیچ روایت صحیحی نیامده که رسول الله ج سنّت قبل از مغرب خوانده باشد.

دلایل صحیح این دیدگاه:

- عبدالله بن مغفلس روایت کرده است: «بین هر أذان واقامه‌ای دو رکعت نماز سنّت وجود دارد.»

و لذا بین أذان جمعه و اقامۀ نماز جمعه هم دو رکعت سنّت وجود دارد.

- عبدالله بن الزبیرس روایت کرده است: «رسول الله ج فرمودند: قبل از هر نماز فرضی دو رکعت سنّت وجود دارد.»

و نماز جمعه هم فرض بوده لذا قبل از آن خواندن دو رکعت نماز جایز است.

- نماز جمعه (بدل) نماز ظهر می‌باشد؛ لذا (بدل) در همۀ موارد حکم اصل را داشته مگر اینکه قرینۀ صارفه‌ای بر جدایی آن‌ها داشته باشیم.

لذا امام ابن تیمیه/ هم بر این قول بوده و گفته است: (قول صحیح بر این بوده که قبل از نماز جمعه سنّت راتبه‌ا‌ی معیّن وجود ندارد؛ و لذا نمازی که بین دو أذان خوانده می‌شود، جایز وحسن می‌باشد؛ لذا اگر کسی آن‌را خواند، برای وی ایرادی نیست و کسی هم که نخواند، بر او هم ایرادی نیست؛ واین متعادل‌ترین اقوال دربارۀ حکم سنّت قبل از جمعه می‌باشد و سخن امام احمد بن حنبل/ هم بر آن دلالت دارد.) (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

سنّت‌های بعد از نماز جمعه:

خلافی دربارۀ استحباب سنّت بعد از جمعه مشاهده نمی‌شود و روایات صحیح رسول الله ج هم برآن دلالت دارد. پس به نظر می‌رسد تعداد رکعات بعد از جمعه بر این بوده که نمازگزار مخیّر به هر رکعتی است که می‌خواهد. لیکن اگر چهار رکعت بخواند أفضل است؛ چرا که رسول الله ج بعد از جمعه دو رکعت خوانده‌اند امّا به ما امر نمودند که چهار رکعت بخوانیم و واضح بوده که امر رسول الله ج أفضل می‌باشد.

لذا امام ابن حزم/ گفته‌اند: «چهار رکعت بعد از جمعه مؤکّد بوده؛ چرا که رسول الله ج به ما امر کرده‌اند؛ و آنچه که رسول الله ج به ما امر نموده‌اند أفضل از چیزی است که بدان امر نکرده‌اند.» و امام شوکانی/ هم گفته‌اند: «اینکه –طبق روایت عبدالله بن عمر- رسول الله ج بعد از جمعه دو رکعت خوانده‌اند، منافاتی با مشروعیّت چهار رکعت ندارد؛ چرا که در اصول خوانده‌ایم که تعارضی بین قول خاص به أمّت و فعل رسول الله ج–که دلیل صریحی بر تبعیّت از ایشان ج می‌باشد،- وجود ندارد.»

و احادیث سنّت بودن –دو رکعت و چهار رکعت بعد از جمعه- هم عبارتند از:

- ابوهریرهس روایت کرده است: «رسول الله ج فرمودند: هرکس بعد از جمعه نماز می‌خواهد، چهار رکعت بخواند.»

- عبدالله بن عمرب روایت کرده است: «رسول الله ج بعد از جمعه نماز نمی‌خواند تا اینکه به خانه برمی‌گشت و دو رکعت نماز در خانه‌اش می‌خواند.»

- عبد الله بن عمرب روایت نموده است: «پیغمبر خدا ج قبل و بعد از نماز ظهر دو رکعت در خانه‌اش و بعد از عشاء دو رکعت نماز می‌خواندند و بعد از نماز جمعه، تا زمانیکه به خانه بر می‌گشتند نماز نمی‌خواندند و پس از بازگشت دو رکعت می‌خواندند.»

با این احادیثِ صحیح، شکّی در مورد نماز سنّت بعد از جمعه و رکعات آن باقی نمی‌ماند. امّا اینکه بعضی گفته‌اند: (باید بعد از جمعه شش رکعت بخوانیم تا بین هر دو روایت جمع کنیم.) قول قوی نیست؛ چرا که اثبات نشده که رسول الله ج شش رکعت خوانده باشند! و روایات بین (دو رکعت) و (چهاررکعت) وجود دارد؛ لذا ما هم قائل به تخییر بین این دو هستیم و نه جمع آن؛ چرا که جداگانه ثابت شده‌اند امّا جمع آن ثابت نشده است.

هرچند باید اشاره کنیم که اگر شش رکعت هم خوانده شوند اشکالی نیست؛ چرا که در خواندن نوافل وسعت وجود دارد –البته به جز مکان‌هایی که شارع ما را نهی فرموده است.-

با بیان این مطلب لازم به ذکر است که سنّت خواندن پس از جمعه فوراً نباشد. زیرا روایاتی صحیح مؤیّد این حکم می‌باشند. که عبارتند از:

- سائبس روایت نموده: «فإن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) أمرنا بذلك ألاَّ توصل صلاة بصلاة حتى نتكلم أو نخرج.» [۱۲۶۱] «پیامبر ج ما را امر فرمود که پشت سر اتمام یک نماز نماز دیگری نخوانیم مگر اینکه صحبتی کنیم ویا اینکه از انجا خارج گردیم (و بین دو نماز جدایی باشد.)»

عبدالله بن رباحس روایت کرده: «عن رجل من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم أن رسول الله صلى الله عليه وسلم صلى العصر فقام رجل يصلي فرآه عمر فقال له اجلس فإنما هلك أهل الكتاب أنه لم يكن لصلاتهم فصل فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم أحسن ابن الخطاب.» [۱۲۶۲] «پیامبر ج نماز عصر را به جماعت خواند و پس از اتمام نماز فردی بلند شد و می‌خواست که نماز بخواند! و عمر که وی را دید به وی گفت: بشین و فعلاً نخوان؛ چرا که یهود و نصاری به این دلیل گمراه شدند که بین نمازهایشان فاصله نداشت. و رسول الله ج به عمر فرمودند: آفرین ای عمر بن الخطاب!»

وجه استدلال این بوده که باید بین نمازها مدت زمانی فاصله بیفتد و پشت سر هم نباشد.(واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

ج): سنّت تحیة المسجد هنگام خطبه خواندن امام:

قول راجح بر جواز خواندن نماز تحیة المسجد هنگام خطبه خواندن امام می‌باشد؛ چرا که روایات صحیح بر آن دلالت دارد:

- جابرس روایت کرده است: «روز جمعه سلیک غطفانی آمد و نشست در حالیکه رسول الله ج خطبه می‌خواندند. پیامبر ج به وی فرمود: ای سلیک! برخیز و دو رکعت نماز کوتاه و مختصر بخوان. سپس فرمود: هرگاه یکی از شما در روز جمعه آمد در حالیکه امام خطبه می‌خواند دو رکعت نماز بخواند و آن‌را کوتاه و مختصر بخواند.»

- جابر بن عبداللهب روایت کرده است: «رسول الله ج فرمودند: هرگاه یکی از شما روز جمعه به مسجد آمد و امام مشغول خواندن خطبه بود، دو رکعت کوتاه و مختصر بخواند.»

با این احادیثِ صحیح، شکّی در مورد نماز سنّت تحیة المسجد –هنگام خطبۀ امام- باقی نمی‌ماند. و احادیث معارض آن صریح نبوده لذا مانند اجتهاد در مخالف نصّ می‌باشد که باطل‌اند. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

أذکار بعد از نماز جمعه:

أسماء دختر أبوبکرب گفته: «هرکس بعد از نماز جمعه "فاتحة الکتاب" و "قل هو الله أحد" و "قل أعوذ برب الفلق" و "قل أعوذ برب الناس" را بخواند خداوند از آن جمعه تا جمعۀ «دیگر» را حفظ می‌کند.»

و همچنین أذکاری که پیامبر جبعد از نمازهای فرض می‌خوانده‌اند، به دلیل عمومیّت آن‌ها خواندنشان بعد از نمازِ جمعه مستحب می‌باشد.

اتّفاق عید و نماز جمعه:

به نظر می‌رسد در هنگام وقوع عیدین با نماز جمعه، افرادی که در نماز عید با جماعت شرکت کرده‌اند رخصت دارند که در نماز جمعه شرکت نکرده لیکن باید نماز ظهر را بخوانند. احادیث صحیحی هم که مشاهده شد گواه این مطلب هستند.

لازم به ذکر است اگر شخص نماز عید را با جماعت بخواند، رخصت ترک نماز جمعه را دارد و در صورت شرکت نکردن در نماز جمعه، نماز ظهر بر وی فرض بوده و دلیلی بر جواز ترک آن وجود ندارد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

جمع بین نماز جمعه و نماز عصر:

برّاک گفته: آنچه می‌دانم و به آن فتوا می‌دهم جواز جمع آن‌ها می‌باشد و شکّی هم در این زمینه ندارم. ایشان اشاره می‌کند با وجود اینکه نماز جمعه و ظهر با هم اختلاف دارند ولی هیچ أثری مبنی بر ممنوعیّت جمع بین نماز جمعه و عصر وجود ندارد، در عین حال افرادی مانند زن و مسافر که نماز جمعه بر آن‌ها فرض نیست و افرادی که به هر دلیلی نماز جمعه نخوانده‌اند، باید نماز ظهر بخوانند. پس نماز جمعه هم بدلی از نماز ظهر است و حکم آن‌را دارد، پس همانطور که با دلایلی از سنّت جمع بین نماز ظهر و عصر صحیح می‌باشد پس جمع بین نماز جمعه و عصر نیز صحیح می‌باشد. این رأی راجح به نظر می‌رسد. (و الله العلیم أعلم بالصواب)

بیع در هنگام نماز جمعه:

فقها اتفاق‌نظر دارند که بیع در موقع ندای جمعه بر مبنای آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩[الجمعة: ۹] «‏ای مؤمنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه أذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید. این (چیزی که بدان دستور داده می‌شوید) برای شما بهتر و سودمندتر است اگر متوجّه باشید.» بر افرادی که نماز جمعه بر آن‌ها فرض می‌باشد ممنوع است، [۱۲۶۳] به گونه‌ای که جمهور فقها این ممنوعیّت را بر حرام و حنفیّه بر مکروه تحریمی تفسیر کرده‌اند. احکام مربوطۀ آن عبارت است از:

- زمان حرام بودن بیع:

از آنجائیکه آغاز نماز جمعه از وقت ظهر موقع وجوب نماز ظهر می‌باشد و آن موقع زوال خورشید است به‌ گونه‌ای که سایۀ هر چیزی به اندازۀ خودش می‌باشد و در این موقع أذان نماز جمعه در حالی که امام بر منبر می‌نشیند اعلام می‌گردد، پس از این لحظه بیع حرام می‌باشد؛ چرا که مقصود از نداء برای نماز جمعه هنگام زوال است و نه دادن آن! مثلاً گاهی صدای مؤذّن به گوش مردمان نمی‌رسد و این دلیل بر این نبوده که رفتن به جمعه واجب نیست. (و الله العلیم أعلم بالصواب)

- آثار بیع در موقع ندای جمعه:

اگرچه ظاهر آیه بر ممنوعیّت بیع قلم صحّه می‌گذارد و حکم حرام را می‌توان از آن استنباط کرد ولی از آنجائیکه بیع در موقع نماز جمعه خللی به ارکان و شرایط بیع وارد نمی‌کند، به نظر می‌رسد که بیع در این موقع حرام ولی صحیح می‌باشد و آثار شرعی و حقوقی را داراست؛ چرا که قول راجح نزد اصولیین هم بر این بوده که اگر نهی از فعلی متعلّق به ارکان و یا ماهیت شیء نباشد، آن فعل صحیح بوده ولی حرام می‌باشد؛ همچنان‌که کسی هنگام نماز انگشتر طلا به دست کند. و می‌دانیم که عمل حرامی مرتکب شده امّا خللی در صحّت نماز ایجاد نمی‌کند. (و الله العلیم أعلم بالصواب)

- حکم دیگر تصرفات در موقع ندای جمعه:

آنچه به نظر می‌رسد به دلیل وجود علّت مشترک در بیع (منصوصٌ‌علیه و مقیس‌علیه) با دیگر قراردادها همچون اجاره، رهن، صلح، مشغولیّت به کار و وظیفۀ شغلی و ... (مسکوتٌ‌عنه و مقیس) حکم ممنوعیّت به آن‌ها تسری می‌باشد و انجام چنین قراردادهایی نیز حرام و باطل می‌باشد. البته باید نکته‌ای را اشاره کرد برخی از موظفین مشاغل که جایگزینی در موقع ندای جمعه ندارند و وجود آن‌ها الزامی و ضروری می‌باشد همچون پزشکان و پرستاران بیمارستان‌ها و کارمندان سازمان آتش‌نشانی و هلال أحمر و مشابه آن‌ها مشغلویّت آن‌ها حرام نیست، البته این افراد باید انجام فریضۀ جمعه تمام همّ خود را بنمایند و در صورت ضرورت اهمال آن‌ها حرام شناخته نمی‌شود. (و الله العلیم أعلم بالصواب)

خواندن نماز ظهر در موقع نماز جمعه:

کسی که نماز جمعه بر وی فرض نیست و یا دارای عذر برای شرکت نکردن در نماز جمعه می‌باشد، می‌تواند نماز ظهر را بعد از أذان ظهر در هر موقع بخواند و حتّی خواندن نمازهای رواتبِ ظهر و جماعت نیز مستحب است.

کسی که نماز جمعه بر وی فرض نیست بین خواندن نماز ظهر و جمعه مخیّر است و در صورتی که نماز جمعه را بخواند کافیست و نیازی به خواندن نماز ظهر ندارد و خواندن این دو به صورت همزمان تأییدیه‌ای از جانب شریعت ندارد.

افرادی که نماز جمعه را برپای می‌دارند، هیچ دلیل شرعی وجود ندارد تا نماز ظهر چهار رکعتی را بخوانند.

افرادی که نماز جمعه بر آن‌ها واجب است ولی بنابر اهمال و سستی و بدون عذر شرعی در نماز جمعه شرکت نمی‌کنند به نظر می‌رسد با وجود ارتکاب این گناه کبیره دلیلی بر ممانعت خواندن نماز ظُهر در موقع نماز جمعه وجود ندارد و در صورتیکه شخص پشیمان شد و خواست به نماز جمعه برود خواندن نماز جمعه جایز است و باعث ثواب و انجام تکلیف می‌باشد.

در زمینۀ همزمان شدن نماز عید فطر و یا قربان در روز جمعه با توجه به بیان و تحلیل دیدگاه‌ها این نتیجه حاصل شد کسی که نماز عید را با جماعت خوانده باشد، نماز جمعه بر وی واجب نیست و در این حال باید نماز ظهر را چهار رکعتی بخواند و وجوب نماز ظهر از وی ساقط نمی‌گردد ولی در خواندن نماز جمعه مخیّر خواهد بود. (و الله العلیم أعلم بالصواب)

احکام و آداب نماز جماعت:

برخی از احکام و آداب نماز جماعت که بایسته می‌باشد در نماز جمعه نیز مدّنظر گیرد، عبارتند از:

-«رسول الله ج فرمودند: نماز جماعت بر نمازی که تنها خوانده شود، بیست و هفت درجه، برتری دارد.»

-رفتن به نماز جماعت باید با وقار وآرامش انجام گیرد هرچند این آرام رفتن موجب از دست دادن قسمتی از نماز جماعت شود، ودویدن وعجله کردن و یا با شتاب رانندگی کردن برای رفتن به نماز جماعت مورد تأیید شریعت نمی‌باشد. بلکه عجله و دویدن در این موارد جدای از اینکه باعث فشار و ناراحتی به شخص می‌گردد بلکه در داخل مسجد باعث آشفتگی نماز‌گزارن و در مواردی تضییع حق دیگران می‌باشد.

- احکام تنظیم صف:

الف) در صورتیکه امام به همراه یک نفر مأموم باشد، امام و مأموم دقیقاً کنار هم قرار می‌گیرند بدون اینکه امام جلوتر از مأموم باشد و در این حال مأموم در کنار امام و در سمت راست وی قرار می‌گیرد.

ب) در صورتیکه مأمومین بیش از یک نفر باشند، برای تنظیم صف در پشت سر امام قرار می‌گیرند و از سمت راست و چپ شروع به پرکردن صف می‌کنند، اگرچه افضل این است که ابتدا سمت راست را تکمیل نمایند.

ج) بعد از پرشدن صف اوّل به طور کامل، صف دوّم از پشت سر امام و از وسط صف آغاز می‌گردد؛ چرا که آغاز شدن صف از وسط بوده و نه گوشه‌ها، همچنان‌که صف اوّل هم اینگونه آغاز می‌گردد.

د) در صفوف جماعت مأمومین شانه‌ها و پاهای خود را به هم چسبانده و با فاصله از یکدیگر قرار نگیرند.

هـ) میزان باز کردن پاها به اندازۀ عرض شانه باز باشد.

و) مأمومین باید از ابتدا تا انتهای جماعت پیوستگی را رعایت کرده؛ چرا که آن نشانۀ اتمام نماز است. وظیفۀ امام هم بر این بوده که تا زمانیکه مأمومان صف‌هایشان را مرتب و صاف نکرده‌اند، جماعت را شروع نگرداند؛ چرا که آنان تابع وی بوده و متبوع هم باید به احوال تابع دقّت نماید.

ی) پیامبر ج در آخرین روزهای عمر شریفشان تنهایی در صف بوده و به ابوبکرس اقتدا کردند. و در یک نماز هم ابوبکرس به ایشان ج اقتدا کرده در حالیکه تنهایی در صف بوده و اگر تنها ایستادن موجب ابطال نماز می‌گردید، نمی‌ایستادند.

- احکام دیر به جماعت ملحق شدن:

الف) مأموم در صورتیکه در قیامِ نماز به جماعت ملحق شد، ادامه نماز را با امام ادامه داده و هرچه که نرسیده بود را بعد از سلام امام می‌خواند.

ب) در صورتیکه مأموم در رکوع به امام برسد، در این زمینه دو دیدگاه مطرح است:

دیدگاه اوّل: در صورتیکه مأموم در رکوع به امام برسد، چون سوره‌ی فاتحه رکن نماز می‌باشد، لذا این رکعت برای وی محسوب نشده و باید پس از سلام امام، آن را بخواند. ابوهریرهس روایت کرده است: «هرگاه نماز اقامه گردید با عجله و شتابان به سوی آن نروید، با حالتی آرام و با تأنّی به سمت آن پیاده حرکت کنید، به هر (مقداری از نماز رسیدید) آن را بخوانید و هر مقدار را (از دست دادید، بعد از سلام امام برخیزید و آن را) تمام کنید.»

دیدگاه دوّم: جمهور علما مانند عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عمرش، زید بن ثابت، شافعیه ، حنابله، حنفیّه و مالکیه بر این قول بوده که اگر فردی هنگام رکوع به امام ملحق گردد، آن رکعت برای وی محسوب می‌گردد استدلال می‌کنند: ابوهریرهس روایت کرده است: «پیامبر ج فرمودند: هرکس قبل از اینکه امام پشتش را راست کند -قبل از بلند شدن امام از رکوع- وبه وی رسید، آن رکعت را دریافت کرده وبرای وی محسوب می‌گردد.»

در جواب این استدلال گفته شده: سند حدیث همانطور که مستنداً در تخریجش بیان شده منکر و غیر قابل احتجاج می‌باشد.

ج) هر موقع مأموم به جماعت رسید، بلافاصله و در هر حالتی از نماز به آن‌ها ملحق می‌شود و در صورتیکه آن‌ها در غیر قیام و رکوع باشند، بلا خلاف بین ائمۀ آن رکعت محسوب نمی‌شود.

د) اگر امام ایستاده نماز خواند، باید ما هم ایستاده بخوانیم. اما اگر امام نشسته نماز خواند، مستحب بوده که ما هم نشسته نماز بخوانیم. اما اگر بایستیم هم جایز می‌باشد؛ چرا که در اواخر عمر شریف رسول الله ج-وقتی مریض شدند-، ایشان ج نشسته امامت نموده ومردم به ایشان ج ایستاده اقتاده کردند.

- جلو افتادن از امام حرام بوده وجایز نیست. و اگر کسی جلو افتاده، مرتکب عمل حرامی گردیده است؛ چرا که مخالف نهی رسول الله ج بوده است، امّا نمازش باطل نبوده و فقط جماعتش باطل است؛ چرا که طبق قول راجح نزد اصولیین، اگر نهی به ذات و ارکان چیزی نباشد، فساد منهیٌ‌عنه را دربر ندارد؛ و طبعیّت از امام در جماعت، جزء ارکان و ذات نماز جماعت بوده و نه نماز! لذا جماعت باطل بوده اما نمازش صحیح می‌باشد.

لازم به ذکر است در مکان‌هایی که با ابطال جماعت، نماز هم باطل شده، آن نماز هم صحیح نیست؛ مثلاً: نماز جماعت جمعه! وقتیکه جماعتش باطل گردد، نمازش هم باطل می‌شود؛ چرا که نماز جمعه فقط در جماعت صحیح می‌باشد ودر نتیجه با ابطال جماعتش نمازش هم باطل می‌گردد.

- در اقتدای شخص به مأموم بعد از اتمام جماعتِ نماز جمعه باید اشاره کرد این موضوع ربطی به مطالب قبلی دارد؛ چرا که اگر کسی تعدّد جمعه را قبول داشته باشد، اقتدای به مأموم را هم صحیح می‌داند و اگر تعدّد جمعه را صحیح نداند، اقتدا به مأموم را هم صحیح نمی‌داند.

- اگر کسی موبایلش هنگام نماز به صدا درآمد، می‌تواند آن‌را خاموش کرده تا موجب آزار و اذیت سایر نمازگزاران و یا اخلال در نماز خود نگردد.

- عبور کردن از جلوی نمازگزار حرام می‌باشد.

- ممکن است گاهی امام در نمازش خطا کند؛ در اینگونه مواقع، باید به امام خبر داده اشتباه کرده است. سهل بن ساعدس روایت کرده است: «اگر امام در نماز اشتباه کرد، مردان تسبیح بگویند و زنان هم بر پشت دست‌هایشان بکوبند.» حال اگر امام مثلاً در قرائت آیه‌ای یا سوره‌ای خطا کرد مأمومان می‌توانند آن آیه را برای وی بخوانند. و دلیلش هم این بوده که رسول ج در اینگونه مواقع اجازه فرموده‌اند.

- چنانکه در مسجدی جمعیّتِ مردم بسیار بوده و صدای امام به مردم نرسد، یکی از مأمومان می‌تواند صدایش را بلند کرده و به عنوان مکبِّر صدای امام را به سایر مأمومان برساند. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

وآخِرُ دَعْوَانا أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

[۱۲۵۹] خلاصه مطالب در بردارنده‌ی چکیده‌ی مطالبِ این فصل و نتایج حاصل از مسائل می‌باشد و جهت اختصار به تحلیل و بررسی دیدگاه‌ها و اسناد آنها اشاره نشده است. جهت مطالعه این موارد می‌توان به مشروح آنها در فصل مراجعه کرد. [۱۲۶۰] ابن حجر، فتح الباری ۴۲۶/۲ [۱۲۶۱] (صحیح): مسلم (ش۲۰۷۹و۲۰۸۰) / ابوداود (ش۱۱۳۱) از طریق (محمّد بن جعفر غندر وعبدالرزاق وحجاج بن محمّد) روایت کرده‌اند: «عن ابن جريج قال أخبرنى عمر بن عطاء بن أبى الخوار أن نافع بن جبير أرسله إلى السائب ابن أخت نمر يسأله عن شىء رآه منه معاوية فى الصلاة فقال نعم. صليت معه الجمعة فى المقصورة فلما سلم الإمام قمت فى مقامى فصليت فلما دخل أرسل إلى فقال لا تعد لما فعلت إذا صليت الجمعة فلا تصلها بصلاة حتى تكلم أو تخرج فإن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) أمرنا بذلك أن لا توصل صلاة حتى نتكلم أو نخرج.» [۱۲۶۲] (صحیح): احمد، المسند (ش۲۳۱۲۱) / ابویعلی، المسند (ش۷۱۶۶) / ابونعیم، معرفه الصحابه (ش۶۷۹۳) از طریق (محمّد بن جعفر غندر وأبو النضر هاشم بن القاسم) روایت کرده‌اند: «حدثنا شعبة بن الحجاج عن الأزرق بن قيس عن عبد الله بن رباح عن رجل من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم أن رسول الله صلى الله عليه وسلم صلى العصر فقام رجل يصلي فرآه عمر فقال له اجلس فإنما هلك أهل الكتاب أنه لم يكن لصلاتهم فصل فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم أحسن ابن الخطاب.» وشعبه هم متابعه شده وابوداود (ش۱۰۰۷) / عبدالرزاق، المصنف (ج۲ص۴۳۲) / حاکم، المستدرك (ش۹۹۶) / بیهقی، السنن الکبری (ش۳۱۶۹) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج۲۲ص۲۸۴) والمعجم الاوسط (ج۲ص۳۱۶) از طریق (عبدالله بن سعيد والمنهال بن خليفة) روایت کرده‌اند: «عن الأزرق بن قيس قال: صلى بنا إمام لنا يكنى أبا رمثة قال ... .» ورجال احمد «رجال صحیح» بوده واسنادش هم «صحیح» است. وامامان هیثمی والبوصیری هم گفته‌اند: «هذا إسنادٌ رجاله رجال الصحيح» [هیثمی، مجمع الزوائد (ج۲ص۲۳۴) / البوصیری، إتحاف الخيرة المهرة بزوائد المسانيد العشرة (ج۱ص۴۶۳)] [۱۲۶۳] البته افرادی که نماز جمعه بر آنها فرض نمی‌باشد مانند کودک، زن، مسافر، مریض و ... شامل این حکم نمی‌گردند ولی حکم معامله این افراد با افرادی که نماز جمعه بر آنها فرض می‌باشد نیز حرام است؛ زیرا بنابر فرموده خداوند: ﴿وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ[المائدة: ۲] «‏ و همديگر را در راه تجاوز و ستمكاري ياري و پشتيباني مكنيد. از خدا بترسيد.» معامله با آنها تعاونی بر گناه و نیز موجبات اهمال و سستی آنها بر انجام فریضه الهی می‌باشد. البته در حکم چنین مسئله‌ای دو وجه بیان شده که قول راجح با استدلال بیان گردید.