(۳-۶-۲-۴) دعا برای مسلمانان در خطبۀ دوّم
فقها در حکم دعا کردن خطیب برای مسلمانان در خطبۀ دوّم جمعه اختلافنظر دارند. نظرات آنها در این مسئله عبارت است از:
دیدگاه اوّل: حنفیّه، شافعیّه در قولی که برخی آنرا صحیح میدانند و حنابله بر این باورند که این عمل مستحب میباشد. [۹۳۱] نویسندۀ «الإنصاف» این عمل را در بین حنابله بلامنازع میداند. [۹۳۲]
آنها استناد به روایت سمره بن جندبس میکنند که: «أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيه وَسَلَّم كَانَ يَسْتَغْفِرُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ كُلَّ جُمُعَةٍ.» [۹۳۳] «رسول اللهج هرجمعه برای مسلمانان و مؤمنان طلب مغفرت مینمود.»
این روایت موضوع است و قابل استناد و احتجاج نمیباشد.
در عدم رکن بودن آن باید توجه داشت که دعا برای مسلمانان مانند تسبیح و تمجید باری تعالی در غیر جمعه رکن نیست تا در آن رکن باشد و همچنین اصل بر عدم وجوب است. [۹۳۴] و دعا برای مسلمانان در غیر جمعه مستحب است و در خطبۀ جمعه به طور أولی مندوب میباشد. [۹۳۵]
دیدگاه دوّم: قول صحیح شافعیّه آنرا رکن جمعه میدانند. امام نووی این نظر را قول صحیح و مختار شافعیّه میداند. [۹۳۶]
این فقها ابراز میدارند که دعا برای مسلمانان خلف از سلفش روایت کردهاند پس رکن میباشد. [۹۳۷]
البته باید توجه داشت معلوم نیست کدامین سلف آنرا روایت نموده و با فرض ثبوت هم به مذهب صحابی شناخته میشود که حجیّت آن اختلافی میباشد و حجیّتش مرجوح است.
قول راجح: دلیلی برای وجوب دعا برای مسلمانان در خطبۀ دوّم در دسترس نیست. اگرچه نفس دعا مستحب میباشد، خصوصاً توصیه میگردد که خطیب دعا برای مسلمانان را با توجه به مصائب و مشکلات آنها تنظیم کند و این دعا ندایی رسا برای خواست مسلمانان از خداوند متعال میباشد و ابرازی صریح و دقیق از بیان ظلم حاکمان جور و مزدوران ستیزه جوی آنها و بیانی برای مشکلات و مصائب مسلمانان میباشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
[۹۳۱] الفتاوى الهندية ۱ / ۱۴۷ ، طحطاوی، مراقي الفلاح، ( ۱۰۳ ) ؛ حلية العلماء ۲ / ۲۷۷ ، نووی، المجموع، ۴ / ۵۲۱ ، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۲۵ ، شربینی، مغني المحتاج، ۱ / ۲۸۶ .أبو خطاب، الهدایة، ۱ / ۵۲ ، شرح الزركشي، ۲ / ۱۹۰ ، المغني ۳ / ۱۸۱ ، ابن مفلح، الفروع، ۲ / ۱۱۹ ، المحرّر، ۱ / ۱۵۲ ، مرداوی، الإنصاف، ۲ / ۳۹۷ ، كشاف القناع، ۲ / ۳۷ . [۹۳۲] الإنصاف ۲ / ۳۹۷. [۹۳۳] (موضوع): بزار (ش۴۶۶۴) روایت کرده است: «حدثنا خالد بن يوسف قال حدثني أبي يوسف بن خالد قال نا جعفر بن سعد بن سمرة قال حدثني خبيب بن سليمان عن أبيه سليمان بن سمرة عن سمرة بن جندب أنه كتب إلى بنيه ... .» اما این اسناد «موضوع» است چرا که يوسف بن خالد بن عمیر السمتی: امام يحيي بن معين گفته است: « كذابٌ خبيثٌ عدوُ الله» وامام عمرو بن علی الفلاس گفته است: «يكذبُ» وامام ابوحاتم رازی گفته است: «ذاهبُ الحدیث» وامام ابوداود گفته است: «کذابٌ» وامام نسایی گفته است: «ليس بثقة و لامأمون» وامام ابن حبان گفته است: « كان يضع الأحاديث على الشيوخ ويقرأها عليهم ثم يرويها عنهم لاتحل الرواية عنه» وامام عجلی گفته است: «متروك الحديث» وامام ابوزرعه گفته است: «ذاهب الحديث ضعيف الحديث اضرب على حديثه» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱۱ص۴۱۱)]. [۹۳۴] مغني المحتاج ۱ / ۲۸۶ . [۹۳۵] المبدع ۲ / ۱۶۳ ، كشاف القناع، ۲ / ۳۷ . [۹۳۶] حلية العلماء ۲ / ۲۷۷ ، ماوردی، الحاوی الکبیر، ۳ / ۵۸ ، الوجيز، ۱ / ۶۴ ، نووی، المجموع، ۴ / ۵۲۱ ، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۲۵ ، در مقدار لازمش اختلاف دارند: برخی هر چیزی که اسم دعا بر آن واقع شود، را کافی میدانند. و برخی هم دعای مربوط به امور آخرت را لازم میدانند. [۹۳۷] مغني المحتاج ۱ / ۲۸۶ .