نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۳-۶-۱-۱۱) بلند کردن صدا بیش از حد لازم و واجب

(۳-۶-۱-۱۱) بلند کردن صدا بیش از حد لازم و واجب

همانطور که در شروط خطبۀ جمعه ذکر شد، خطبه باید جهری باشد، بحث در افزایش صدا بر بیش از حدّ جهری به اینجا موکول گردیده است. فقهای مذاهب اربعه؛ حنفیّه، مالکیّه، شافعیّه و حنابله بر این باورند که افزایش صدای خطیب بر بیش از حدّ لازم و واجب، مستحب است. [۸۸۵] استدلال آن‌ها عبارت است از:

جابر بن عبداللهب روایت نموده: «كان رسول الله (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) إِذَا خَطَبَ احْمَرَّتْ عَيْنَاهُ وَعَلاَ صَوْتُهُ وَاشْتَدَّ غَضَبُهُ حَتَّى كَأَنَّهُ مُنْذِرُ جَيْشٍ.» [۸۸۶] «رسول الله ج وقتی که خطبه می‌خواند، چشم‌هایش سرخ می‌گردید و صدایش را بلند می‌نمود و خشمش زیاد می‌شد؛ گوییکه مردم را از حملۀ لشکری می‌ترساند.»

امام نووی در این شرح این حدیث می‌نویسد: «به این حدیث استدلال می‌شود که برای خطیب مستحب است که خطبه را بزرگ جلوه دهد و صدایش را بالا ببرد و کلامش را روان و فصیح نماید.»

نعمان بن بشیرس روایت نموده: « سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَخْطُبُ وَهُوَ يَقُولُ أَنْذَرْتُكُمْ النَّارَ فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا کان بِالسَّوقِ لسَمِعَ صَوْتَهُ مِن مَقامیِ هذا.» [۸۸۷] «از رسول الله ج شنیدم که -با صدای بسیار بلند- خطبه می‌خواند و می‌فرمود: شما را از آتش می‌ترسانم! و حتّی اگر کسی در بازار بود می‌توانست صدای ایشان را بشنود.» در "إعلاء السنن" آمده: «این روایت دلالت بر برخی از الفاظ خطبه دارد و بالا بردن صدا هم در آن محرز و ثابت است.» [۸۸۸]

باید توجه داشت تغییر صوت خصوصاً بالا بردن صدا در اموری برای تأکید بیشتر توسط خطیب امری پسندیده و مستحب می‌باشد و باعث هوشیاری و دقّتِ نظر مخاطب می‌شود ولی بالا بردن صدا با وجود بلندگوها و وسایل پخش کنندۀ صدا در عصر حاضر باید با دقّت و تأنّی صورت گیرد تا صدای خطیب گوش خراش نگردد و در عین حال باید شرایط و احوال منطقه‌ای که صدا در آن پخش می‌شود را در نظر گرفت.

[۸۸۵] نک: الفتاوى الهندية ۱ / ۱۴۷، طحطاوی، مراقي الفلاح، ص ( ۱۰۳ )؛ مواهب الجليل، والتاج والإكليل بهامشه ۲ / ۱۷۲ ، الشرح الصغير و به همراهش بلغة السالك ۱ / ۱۸۱؛الأم ۱ / ۲۳۰ ، ماوردی، الحاوی الکبیر، ۳ / ۵۵ ، نووی، المجموع، ۴ / ۵۲۸ ، نووی، شرح النووي على صحيح مسلم، ۶ / ۱۵۶، المغني ۳ / ۱۷۸ ، ابن مفلح، الفروع، ۲ / ۱۱۹ ، مرداوی، الإنصاف، ۲ / ۳۹۷ ، ابن مفلح، المبدع في شرح المقنع،۲ / ۱۶۳ ، كشاف القناع، ۲ / ۳۶ . [۸۸۶] (صحيح): مسلم (ش۲۰۴۲-۲۰۴۴) از طريق (عبد الوهاب بن عبد المجيد و سليمان بن بلال وسفيان الثوري) روايت کرده است: «حدثنى محمّد بن المثنى حدثنا عبد الوهاب بن عبد المجيد عن جعفر بن محمّد عن أبيه عن جابر بن عبد الله قال كان رسول الله (صلى الله عليه وسلم) ... .» [۸۸۷] (صحیح): طیالسی، المسند (ش۸۶۹) / احمد، المسند (ش۱۸۳۶۰و۱۸۳۹۸) والزهد (ش۱۱۵) / حاکم، المستدرک (ش۱۰۵۸) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج۲۱ص۱۱۰) / دارمی، السنن (ش۲۸۱۲) / بیهقی، السنن الکبری (ش۵۹۶۶) / بزار (ش۳۲۱۴) / طبری، تهذیب الآثار (ش۱۰۴۰-۱۰۴۲) / ابن حبان (ش۶۴۴و۶۶۷) / ابن ابی شیبة، المصنف (ج۸ص۹۴) / مجلسان من أمالي الخلال (ش۱۱) / اصفهانی، الترغيب والترهيب (ش۱۰۳۲) / واحدی، التفسیر (ج۴ص۵۰۵) / هناد، الزهد (ش۲۳۹) از طریق (شعبة بن الحجاج واسرائیل بن یونس وابوالاحوص) روایت کرده‌اند: «عن سماك بن حرب قال سمعت النعمان بن بشير يخطب يقول سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يخطب يقول أنذرتكم النار أنذرتكم النار أنذرتكم النار حتى لو أن رجلا كان بالسوق لسمعه من مقامي هذا قال حتى وقعت خميصة كانت على عاتقه عند رجليه.» رجال طیالسی «رجال صحیحین» بوده ورجالش «رجال صحيحين» مي‌باشد فقط سماک بن حرب «ثقة» بوده ليکن گفته‌اند که در اواخر عمر دچار تغيير شده وروایاتش از عکرمه مشکل دارد!! وامام یعقوب بن شیبه گفته است: « قلت لعلى ابن المدينى : رواية سماك عن عكرمة ؟ فقال: مضطربة وسفيان وشعبة يجعلونها عن عكرمة و غيرهما يقول: عن ابن عباس؛ إسرائيل وأبو الأحوص»!! وهمچنین: «كان شعبة بن الحجاج يضعفه وكان يقول فى التفسير عكرمة: ولو شئت أن أقول له: ابن عباس لقاله» اما باید بگوییم که سماک بن حرب هر روایتی که از عبدالله بن عباس شنیده را از قول عکرمه هم شنیده است؛ لذا گاهی آن روایتها را از قول عکرمه نقل کرده وگاهی هم از قول عبدالله بن عباس؛ ودر نتیجه هیچ اضطرابی در کار نیست؛ وسماك بن حرب صراحتاً روايت كرده است: «قال عکرمة: كل شيء حدثُتك من التفسير فهو عن ابن عباس» ولذا امامان ابوحاتم رازی وابن عدی واحمد بن حنبل مطلقاً گفته‌اند: «ثقةٌ» وامام عجلی هم گفته است: «كان جائز الحديث لم يترك حديثه أحد، وكان عالما بالشعر وأيام الناس، وكان فصيحا» [رک: ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۴ص۳۲۲) / ابن ابي حاتم، الجرح و التعديل (ج۴ص۲۷۹) / ابن عدي، الکامل فی الضعفاء (ج۳ص۴۶۰وج۵ص۲۶۹) / ابن عبدالبر، الاستذکار (ج۶ص۲۳۵)] ولذا این اسناد «صحیح» است. وامام حاکم نیشابوری گفته است: «هذا حدیثٌ صحیحٌ علی شرط مسلم ولم یخرجاه» وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط مسلم» وامام هیثمی هم گفته است: «رجاله رجال الصحیح» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۱۰۵۸) / هیثمی، مجمع الزوائد (ج۲ص۱۸۷)] [۸۸۸] إعلاء السنن ۸ / ۵۷ .