نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۳-۶-۱-۱۲) نشستن بین دو خطبه

(۳-۶-۱-۱۲) نشستن بین دو خطبه

در این زمینه به دو مبحث پرداخته می‌شود:

مبحث اوّل: حکم نشستن بین دو خطبه

مبحث دوّم: مقدار نشستن بین دو خطبه

اقوال فقها با دلایل مربوطه به قرار ذیل می‌باشد:

مبحث اوّل: حکم نشستن بین دو خطبه

فقها در حکم نشستن بین خطبۀ اوّل و دوّم اختلاف‌نظر دارند، در این زمینه دو قول مطرح گردیده است که عبارتند از:

دیدگاه اوّل: حنفیّه، مالکیّه و وجهی از دیدگاه شافعیّه و قول مذهب و اکثر حنابله نشستن بین دو خطبه را مستحب می‌دانند. [۸۸۹] البته امام نووی آن‌را شاذ و مردود می‌خواند. [۸۹۰] دلایل آن‌ها عبارتند از:

- خداوندأ در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩[الجمعة: ۹] «ای مؤمنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه أذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید. این (چیزی که بدان دستور داده می‌شوید) برای شما بهتر و سودمندتر است اگر متوجّه باشید.»

وجه استدلال به این آیۀ شریفه این است که خداوند ذکر را به طور مطلق آورده و خبر آحاد نمی‌تواند ناسخ حکم کتاب باشد بلکه می‌تواند مکمّل آن قرار گیرد، با این وصف می‌توان گفت: آنچه با کتاب ثابت می‌گردد فرض و آنچه با خبر آحاد ثابت می‌شود سنّت می‌باشد که به میزان امکان به هر دو عمل خواهد شد. [۸۹۱]

در تحلیل این استدلال باید اشاره کرد:

اوّلاً: اینکه خبر آحاد نمی‌تواند کتاب را نسخ کند دیدگاه حنفیّه می‌باشد که به نسبت دیدگاه اکثر اصولیون مرجوح می‌باشد.

ثانیاً: در این مورد نسخی اتفاق نیافتاده بلکه قیدی بر مطلقی وارد شده است.

- جابر بن سمرةس در مورد خطبۀ رسول الله ج روایت کرده است: «كَانَ النَّبِىُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) يَخْطُبُ قَائِماً ثُمَّ يَجْلِسُ ثُمَّ يَقُومُ وَيَقْرَأُ آيَاتٍ وَيَذْكُرُ اللَّهَ وَكَانَتْ خُطْبَتُهُ قَصْداً وَصَلاَتُهُ قَصْداً.» [۸۹۲] «پیغمبر ج ایستاده خطبه می‌خواندند سپس می‌نشستند و سپس برمی‌خواستند و آیاتی را قرائت می‌کردند و خداوند را یاد می‌کردند و نماز خواند و خطبه گفتنش متوسط بود -ونه طولانی ونه بسیار کوتاه-.»

- جابر بن سمرهس روایت می‌کند: «أن رسول الله ج كان يخطب قائما خطبة واحدة ، فلما أسنَّ جعلها خطبتين يجلس جلسة.» [۸۹۳] «رسول الله ج یک خطبه می‌خواند؛ اما زمانیکه پیر شدند، آن‌را دو خطبه کرده و در عوض بینشان می‌نشستند.»

این روایت اصلی ندارد و غیر قابل احتجاج می‌باشد.

- عبدالله بن عمرب روایت کرده است: «كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَخْطُبُ قَائِمًا ثُمَّ يَقْعُدُ ثُمَّ يَقُومُ كَمَا تَفْعَلُونَ الْآنَ.» [۸۹۴] «رسول الله ج ایستاده خطبه می‌خواند و سپس می‌نشستند و سپس بلند می‌شده وخطبۀ دوّم را هم می‌خواند؛ همانگونه که شما اکنون انجام می‌دهید.»

- امام علی بن أبی‌طالبس خطبه خوانده‌اند و ننشسته‌اند تا اینکه تمام شده‌اند. [۸۹۵]

عملکرد ایشان می‌رساند که اگر نشستن شرط بود هرگز آن‌را ترک نمی‌کردند.

- مغیره بن شعبهس خطبه خوانده‌اند و بین دو خطبه ننشسته‌اند. [۸۹۶]

- عبدالله بن عباسب یک خطبه خوانده‌اند و در صورتیکه احساس خستگی و سنگینی می‌کرد بین دو خطبه می‌نشست. [۸۹۷]

با وجود اشکال در اسناد برخی از این موارد و حتّی عدم ثبوت باید توجه داشت که این موارد مذهب صحابی می‌باشد و احتجاج به آن‌ها جای اختلاف می‌باشد.

- این دسته از فقها به دلایل عقلی نیز در این زمینه استناد می‌کنند به گونه‌ای که نشستن بین دو خطبه را دو ذکر متقدّم بر نماز جمعه می‌دانند و مانند أذان و إقامه نشستن بین آن‌ها شرط نیست و این نشستن مانند نشستن بر منبر قبل از خطبه شرط نیست و هدف از آن جدایی دو خطبه و وعظ و ارشاد می‌باشد که بدون آن نیز حاصل می‌گردند. [۸۹۸]

دیدگاه دوّم: وجه صحیح و مشهور شافعیّه و روایتی از امام احمد قول مختار برخی از اصحابش نشستن بین دو خطبه را شرط صحّت آن‌ها می‌داند. [۸۹۹]

دلایل این افراد عبارت است از:

-پیامبر ج فرموده‌اند: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِى أُصَلِّى.» [۹۰۰] «نماز بخوانید همان گونه که من را می‌بینید که نماز می‌خوانم.» ایشان ج با توجه به روایات جابر بن سمره و عبدالله بن عمر ش که کمی قبل دیدیم، همیشه بین دو خطبۀ جمعه نشسته‌اند و بر این عمل مداومت داشته‌اند، پس این نشستن واجب می‌باشد. [۹۰۱]

در دقّت به این استدلال قابل اشاره است:

اوّلاً: خطبه جزء نماز نیست همانطور که پیشتر بیان و اثبات گردید.

ثانیاً: به فرض اگر جزأ نماز هم تصوّر شود بنابر اتفاق فقها فعل نبیّ ج در نماز اثبات استحباب می‌کند.

ثالثاً: اگر مواظبت دلالت بر وجوب کند پس باید نشستن اوّل نیز واجب باشد، چراکه پیامبر ج بر آن نیز مواظبت و دوام داشته‌اند. حال شافعیّه با وجود این آن‌را مستحب می‌داند. البته در جواب این هم گفته شده که سند روایاتی که نشستن اوّل را ثابت می‌کنند ضعیف بوده و دوامیّت در آن ثابت نمی‌گردد. [۹۰۲]

-دلیلی عقلی که ارائه کرده‌اند: خطبه یکی از فرض نماز جمعه می‌باشد پس مانند نماز قیام و قعود در آن فرض می‌باشد. [۹۰۳]

این استدلال صحیح نمی‌باشد در غیر اینصورت باید دیگر ارکان نماز هم مانند رکوع و سجده در آن فرض باشد. همچنان‌که اگر شافعیه به این دلیل استناد کرده ونشستن بین دو خطبه را واجب بدانند، باید بگویند که نشستن اول هم که امام هنگام ورود به مسجد می‌نشیند واجب می‌باشد! چرا که این عمل بعد از دخول امام برای خواندن خطبه بوده وشما گفته‌اید که هرچه که متصل به نماز بوده و پیامبر ج بر آن مداوت داشته باشد واجب می‌باشد؛ لذا این دلیل به ضرر شماست.

قول راجح: با توجه به فعل نبیّ ج نشستن بین دو خطبه مستحب می‌باشد و دلیلی بر شرطیّت آن وجود ندارد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

مبحث دوّم: مقدار نشستن بین دو خطبه

فقها -چه آن‌ها که قائل به سنیّت نشستن بین دو خطبه هستند و چه آن‌ها قائل به شرطیّتش- در مقدار نشستن بین دو خطبۀ جمعه اختلاف‌نظر دارند، در این زمینه چهار قول مطرح است که عبارتند از:

دیدگاه اوّل: برخی از مالکیّه، شافعیّه و تعدادی از حنابله آن‌را به میزان خواندن سورۀ اخلاص می‌دانند. [۹۰۴]

دیدگاه دوّم: ظاهر روایت حنفیّه آن‌را به اندازۀ خواندن سه آیه می‌داند. [۹۰۵]

دیدگاه سوّم: برخی دیگر از احناف به اندازه‌ای جایز می‌دانند که خطیب بر جای نشستنش تمکّن یابد و اندامش در جایگاه خود قرار گیرند. [۹۰۶]

دیدگاه چهارم: برخی از مالکیّه آن‌را به اندازۀ نشستن بین دو سجده می‌دانند.

این فقها دلایلی را ذکر نکرده‌اند و احادیث وارده نیز بیانی از این مقدار ندارند، بدین خاطر برخی از فقها همچون حنابله میزانی بر آن تعیین نکرده‌اند بلکه آنچه بر آن اتفاق‌نظر وجود دارد این است که این نشستن باید اندک و خفیف باشد. [۹۰۷]

قول راجح: با این اوصاف باید توجه داشت هدف از این نشستن استراحت و جدایی دو خطبه می‌باشد و محدود کردن با وجود نبود نصّی در این زمینه جدای از اینکه تأییدیه‌ای از شریعت ندارد بلکه مایۀ حرج و سختی بر امام می‌باشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

[۸۸۹] المبسوط ۲ / ۲۶ ، مرغيناني، الهداية ۱ / ۸۳ ، کاسانی، بدائع الصنائع، ۱ / ۲۶۳ ، وتبيين الحقائق ۱ / ۲۲۰ ، الفتاوى الهندية، ۱ / ۱۴۷؛ الإشراف ۱ / ۱۳۳ ، ابن عبد البر، الكافي، ۱ / ۲۵۱ ، مواهب الجليل والتاج والإكليل بهامشه، ۲ / ۱۷۱ ، نفراوی،الفواكه الدواني، ۱ / ۳۰۷ ؛ المجموع ۴ / ۵۱۵ ، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۲۷ . [۸۹۰] المجموع ۴ / ۵۱۵ ، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۲۷ . [۸۹۱] بدائع الصنائع ۱ / ۲۶۳ . [۸۹۲] (صحیح): مسلم (ش۲۰۳۲) / ابوداود (ش۱۱۰۳و۱۰۹۶) / نسایی واللّفظ له (ش۱۵۸۴و۱۴۱۸) / ابن ماجه (ش۱۱۰۶) از طریق (سفیان الثوری و ابوالاحوص) روایت کرده‌اند: «عن سماك عن جابر بن سمرة قال كان النبي صلى الله عليه و سلم يخطب قائما ثم يجلس ثم يقوم ويقرأ آيات ويذكر الله عز و جل وكانت خطبته قصدا وصلاته قصدا.» [۸۹۳] (لا اصل له): همچنين روايتي را نيافتم وفقط بعضي فقهاء حنفي آن را در کتبشان مي‌آورند [سرخسي، المبسوط (ج۱ص۴۹) / برهاني، الميحط (ج۲ص۱۶۸) / الطحاوي، حاشية على طحطاوی / مراقي الفلاح، شرح نور الإيضاح (ص۳۳۴)] همچنين تمامي روايات دالّ بر اين بوده که رسول الله ج همواره دوخطبه خوانده اند. [۸۹۴] (صحیح): بخاری (ش۹۲۸و۹۲۰) / نسایی (ش۱۴۱۶) از طریق (خالد بن الحارث و بشر بن المضل) روایت کرده‌اند: «حدثنا عبيد الله بن عمر عن نافع عن ابن عمر رضي الله عنهما قال: كان النبي صلى الله عليه وسلم يخطب قائما ثم يقعد ثم يقوم كما تفعلون الآن.» [۸۹۵] ابن أبي شيبة، المصنف ۲ / ۱۱۲؛ وعبد الرزاق، المصنف ۳/۱۸۹و۱۹۰ [۸۹۶] ابن قدامة، المغني ۳ / ۱۷۶ ، والزركشي في شرح الخرقي ۲ / ۱۷۶ ، والزيلعي في تبيين الحقائق ۲ / ۲۲۰ [۸۹۷] الكاساني، بدائع الصنائع ۱ / ۲۶۳ [۸۹۸] المغني ۳ / ۱۷۶ ، ابن مفلح، المبدع في شرح المقنع،۲ / ۱۶۲ ؛ الإشراف ۱ / ۱۳۳ ، رؤوس المسائل الخلافية للعكبري ۱ / ۳۲۹ - ۳۳۰ ؛ الإشراف ۱ / ۱۳۳؛ شرح الزركشي ۲ / ۱۷۶ . [۸۹۹] الأم ۱ / ۱۹۹ ، الوجيز ۱ / ۶۴ ، حلية العلماء، ۲ / ۲۷۶ ، نووی، المجموع، ۴ / ۵۱۴ ، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۲۷ ، شربینی، مغني المحتاج، ۱ / ۲۸۷؛ التمام ۱ / ۲۳۵ ، شرح الزركشي، ۲ / ۱۷۷ ، ابن مفلح، الفروع، ۲ / ۱۱۹، ابن مفلح، المبدع في شرح المقنع،۲ / ۱۶۲ ، مرداوی، الإنصاف، ۲ / ۳۹۷ . [۹۰۰] (صحيح): بخاري (ش۶۰۰۸و۷۲۴۶) از طريق (اسماعيل بن علية وعبدالوهاب الثقفي) روايت کرده است: «حدثنا أيوب عن أبي قلابة عن أبي سليمان مالك بن الحويرث قال أتينا النبي صلى الله عليه وسلم ... فقال (صلي الله عليه وسلم): كما رأيتموني أصلي.» [۹۰۱] فتح الباري ۲ / ۴۰۶ . [۹۰۲] نک: همان. [۹۰۳] المهذّب مع المجموع ۴ / ۵۱۴ . [۹۰۴] الكافي لابن عبد البر ۱ / ۲۵۰، وبلغة السالك ۱ / ۱۸۰، حطاب، ،مواهب الجليل، ۲ / ۱۷۱ – ۱۷۲؛ المجموع ۴ / ۵۱۴ - ۵۱۵ ، نووی، روضة الطالبين، ۲ / ۳۲ ، شربینی، مغني المحتاج، ۱ / ۲۹۰ .؛ الفروع ۲ / ۱۱۹، مرداوی، الإنصاف، ۲ / ۳۹۷ ، ابن مفلح، المبدع في شرح المقنع،۲ / ۱۶۳ ، كشاف القناع، ۲ / ۳۶ . البته شافعیّه در مقدار واجب آن اختلاف نظر دارند: وجهی ابراز می‌دارد به اندازه طمأنينه و این مشهور و صحیح در نزد شافعیّه است و وجه دیگر: به اندازه سوره إخلاص را شرط می‌داند. [۹۰۵] الفتاوى الهندية ۱ / ۱۴۷ ، طحطاوی، مراقي الفلاح، ص ( ۱۰۳ ) ، مجمع الأنهر، الدر المنتقى بهامش ۱ / ۱۶۸ . [۹۰۶] نک: همان‌ها. [۹۰۷] الفواكه الدواني ۱ / ۳۰۷ ، مواهب الجليل ۲ / ۱۷۱ .