نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

دعا کردن در نماز:

دعا کردن در نماز:

فقها اتفاق نظر دارند که خواندن دعاهای مأثور از قرآن و سنّت در نماز، مستحب است ولی در خواندن غیر این دعاها اختلاف نظر دارند، در این زمینه سه دیدگاه وجود دارد: [۱۱۰]

دیدگاه اوّل: مالکیّه، شافعیّه و روایتی از حنابله آن‌را جایز می‌دانند چه دعا در امور دنیوی یا أخروی باشد باعث ابطال نماز نمی‌گردد. اساس استدلال آن‌ها این است که: [۱۱۱]

- پیامبر ج فرموده‌اند: «ثُمَّ يَتَخَيَّرُ مِنْ الدُّعَاءِ أَعْجَبَهُ إِلَيْهِ فَيَدْعُو.» [۱۱۲] «سپس هر دعایی را که دوست دارد انتخاب کرده و با آن دعا نماید.»

و نیز آمده است: «ثم یدعو لنفسه بما بدا له.» [۱۱۳] «سپس با هر دعایی که میسر شد دعا کند.»

این احادیث عام هستند و اختصاص به نماز و غیر نماز ندارند.

- پیامبر ج فرموده‌اند: «وأما السّجُودُ فاجتهدوا فيه الدعاء.» [۱۱۴] «تا می‌توانید در سجده‌هایتان دعا کنید.»

- پیامبر ج فرموده‌اند: «سَلُوا الله كُلَّ شَيْءٍ حَتَّى الشِّسْعَ فَإِنَّ الله إِنْ لَمْ يُيَسِّرْهُ لَمْ يَتَيَسَّرْ.» [۱۱۵] «از خداوند همه چیز را بخواهید حتّی کفش؛ زیرا اگر خداوند آن‌را اجابت نمی‌کرد، برایتان میسّر نمی‌شد.» وجه دلالت این حدیث اگرچه عام است ولی خواستن در امور دنیوی را تأیید می‌کند؛ زیرا کفش مربوط به امور دنیا می‌باشد.

- پیامبر ج در قنوت نماز با ذکر نام افراد همچون: رعل و ذکوان دعا کرده‌اند. مانند: «اللَّهُمَّ أَنْجِ الْوَلِيدَ بْنَ الْوَلِيدِ وَعَيَّاشَ بْنَ أَبِي رَبِيعَةَ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنْ الْمُؤْمِنِينَ.» [۱۱۶] «پروردگارا! الولید بن الولید وعیاش بن ابی ربیعه ومومنان مستضعف را یاری برسان»

و « اللَّهُمَّ الْعَنْ رعلاً وَ ذکوان وَعُصَيَّةَ عَصَتْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ.» [۱۱۷] «پروردگارا! طایفۀ رعل و ذکوان و عصیه را لعنت کن؛ و عصیه هم خداوند و رسولش را نافرمانی کرده‌اند.»

و «غِفَارُ غَفَرَ اللَّهُ لَهَا وَأَسْلَمُ سَالَمَهَا اللَّهُ.» [۱۱۸] «خداوند، بنی غفار را مورد مغفرت قرار دهد و قبیلۀ اسلم را سالم نگهدارد»

- عملکرد صحابهش و حتّی تأییدیۀ پیامبر ج بر عمل آن‌ها در این مورد دلیلی بر صحّت و مستحب بودن این عمل است. مانند: پیامبر ج به مردی گفت: «مَا تَقُولُ فِي الصَّلَاةِ؟ قَالَ: أَتَشَهَّدُ، ثُمَّ أَسْأَلُ اللَّهَ الْجَنَّةَ، وَأَعُوذُ بِهِ مِنَ النَّارِ.» [۱۱۹] «درنمازت چه می‌خوانی؟ وی جواب داد: تشهد می‌خوانم وسپس از خداوند بهشتش را طلب کرده و از آتش جهنم به وی پناه می‌برم.» پیامبر ج عملش را تأیید کرد.

- پیامبر ج در مواضع مختلف با دعاهای گوناگون دعا کرده‌اند، و دلیلی محکم بر آن است که هیچ محدودیتی در آن وجود ندارد.

- از ابن عمرب روایت شده که گفته: «إنی لأدعو الله فی حوائجی کلها فی الصلاة حتّی بشعیر حماری و ملح بیتی.» [۱۲۰] «من بی‌شک برای همۀ نیازهایم در نماز حتّی برای جوی الاغم و نمک (مورد احتّیاج) خانه‌ام دعا می‌کنم.»

- از بسیاری از سلف أمّت از جمله عبدالله بن مسعود، شعبی، عون، ابوموسی و ... ش این عمل روایت شده است. و حسن بصری/ هم گفته است: «ادع في صلاتك بما بدا لك.» [۱۲۱] «هرچه برایت میسر شد، آن را در نمازت از خداوند بخواه.»

- گفتۀ آمین دلالت بر این دارد که اشکالی ندارد که انسان از خالقش در نماز همه چیز از امور دنیا و عقبی را طلب نماید. [۱۲۲]

- دعا عبادت است و برای انسان هیچ پناهگاهی جز الله وجود ندارد و در هیچ حالتی جز نماز به تمام و کمال در برابر پروردگارش قرار ندارد پس چگونه می‌توانیم بگوییم: آنگاه که در نماز هستی از خداوند مخواه آنچه از دنیایت خواهانی ؟ این جداً بعید و غیر منطقی است. [۱۲۳]

دیدگاه دوّم: حنفیّه و قول مشهور حنابله بر این است که دعا وقتی در نماز جایز است که متضمن عبادت و طاعت خداوند باشد و اگر دعا به خاطر شهوات و لذایذ دنیا باشد نماز شخص باطل است. اساس استدلال این دسته عبارت است از: [۱۲۴]

- «مُعَاوِيَةَ بْنِ الْحَكَمِ السّلَمِيّ، قَالَ: بَيْنَا أَنَا أُصَلّي مَعَ رَسُولِ اللّهِ ج. إِذْ عَطَسَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ فَقُلْتُ: يَرْحَمُكَ الله فَرَمَانِي الْقَوْمُ بِأَبْصَارِهِمْ. فَقُلْتُ: وَاثُكْلَ أُمّيَاهْ! مَا شَأْنُكُمْ تَنْظُرُونَ إِلَيّ. فَجَعَلُوا يَضْرِبُونَ بِأَيْدِيهِمْ علَىَ أَفْخَاذِهِمْ، فَلَمّا رَأَيْتُهُمْ يُصَمّتُونَنِي، لَكِنّي سَكَتّ، فَلَمّا صَلّى رَسُولُ اللّهِ ج. فَبِأَبِي هُوَ وَأُمّي مَا رَأَيْتُ مُعَلّماً قَبْلَهُ وَلاَ بَعْدَهُ أَحْسَنَ تَعْلِيماً مِنْهُ، فَوَالله مَا كَهَرَنِي وَلاَ ضَرَبَنِي وَلاَ شَتَمَنِي. قَالَ: "إِنّ هَذِهِ الصّلاَةَ لاَ يَصْلُحُ فِيهَا شَيْءٌ مِنْ كَلاَمِ النّاسِ. إِنّمَا هُوَ التّسْبِيحُ وَالتّكْبِيرُ وَقِرَاءَةُ الْقرآن"». [۱۲۵] «معاویه بن حکم سَلَمِیّس گفت: روزی با پیامبر ج نماز می‌خواندم که یک نفر عطسه‌ای کرده و گفتم: یرحمک الله! ناگهان کسانیکه با من نماز می‌خواندند با گوشۀ چشم به من نگاه کردند. من هم گفتم: چرا اینطور به من نگاه می‌کنید؟! و آنان با دست‌هایشان روی زانوهایشان می‌زدند و وقتی دیدیم که مقصودشان ساکت شدن است من هم ساکت شدم. و وقتی که رسول الله ج -که پدر ومادرم به فدایش باشد و هیچ معلمی را هم قبل و بعد از وی در آموزش دادن بهتر ندیدم- نمازشان را به اتمام رساندند، به خدا قسم که نه مرا زدند و نه فحش دادند و نه دور کردند و فرمودند: جایز نیست که در نماز صحبت شود؛ چرا که نماز محل تسبیح و تکبیر و قرائت قرآن است.»

وگفته‌اند که (يَرْحَمُكَ الله) جملۀ دعایی بوده اما با این وجود رسول الله ج از آن نهی نمودند، لذا نشان می‌دهد که اگر دعا برای امور دنیایی بوده باطل است!

البته این استدلال مردود است؛ چرا که علّتی که رسول الله ج از آن نهی فرمودند، مخاطبه نمودن با شخص دیگری در نماز است که این فرد انجام داده است؛ ولذا نمی‌تواند به این روایت استناد کرد.

- عَن عبد الله بن مُغفلس أَنه سمع ابْنه يَقُول: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسأَلك الْقصر الْأَبْيَض عَن يَمِين الْجنَّة إِذا دَخَلتهَا فَقَالَ أَي بني سل الله الْجنَّة وتعوذ بِهِ من النَّار فَإِنِّي سَمِعت رَسُول الله ج يَقُول سَيكون فِي هَذِه الْأمة قوم يعتدون فِي الدُّعَاء وَالطهُور». [۱۲۶] «عبدالله بن مغفلس شنید که پسرش در نماز می‌گوید: پروردگارا! وقتی وارد بهشت شدم، به من قصر سفید رنگی در سمت راست بهشت عطا کن! لذا به پسرم گفتم: پسرم از خداوند بهشت را درخواست کن و از آتش جهنم به وی پناه ببر (واینگونه دعا نکن!)؛ چرا که از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: در أمّتم انسان‌هایی خواهند آمد که در دعا کردن و طهارت زیاده‌روی می‌کنند.»

این روایت وجه دلالتی ندارد؛ چرا که طبق ظاهر حدیث دعا کردنی منهیٌ عنه بوده که زیاده روی باشد، مثلاً: فرد از خداوندأ چیزی را درخواست کند که برایش هیچ تلاشی نمی‌کند. از طرفی فقط این قسمت سخن پیامبر ج بوده که فرموده‌اند: «سَيكون فِي هَذِه الْأمة قوم يعتدون فِي الدُّعَاء وَالطهُور.» وقسمت اوّل آن برداشت صحابی بوده که حجّیت ندارد.

دعای مشروع مستحب است؛ و دعایی که مشروع نباشد حرام است و باطل کنندۀ نماز.

- طاووس یمانیس گفته است: «ادعوا في الفریضة بما في القرآن.» [۱۲۷] «در نمازهای فرض با آنچه در قرآن (وجود دارد) دعا کنید.»

- دعا با غیر از قرآن وسنّت متضمّن تقرّب و عبادت خداوند نیست، مانند کسی که بگوید: «اللهم! ارزقني زوجة حسناء أو دارا واسعة.» «بارالها! به من همسری زیبا یا خانه‌ای بزرگ عطا کن.» این موارد کلام بشر می‌باشند که به مانند خودش مورد خطاب قرار می‌گیرد مانند: گفتن «یَرحمُك اللهُ» به کسی که عطسه کند و یا جواب سلام. یا شعری که متضمن دعا و نیایش باشد. پس هر آنچه که ذکر و قرآن محسوب نمی-شود مانند کلام است و در نماز گفتنش نادرست و موجب ابطال نماز خواهد بود. [۱۲۸]

- هر دعایی جائز نیست بلکه در مواردی حرام هم می‌باشد، دعایی مشروع است که دشمنی و حرامی را در برنگیرد و این دعاست که مستحب می‌باشد. و استحباب از شارع حاصل می‌گردد و فقط در مواردی است که در دین بیان و قبول شده باشند پس از آنجائیکه دعا از بزرگترین عبادت‌هاست مشروعیّتش با نص و معنای آن حاصل می‌گردد اگرچه پیامبر ج آن‌را مقید به لفظی واحد نکرده‌اند مانند قرائت قرآن و بر ما هم مانند قرآن لزومیتی وجود ندارد که فقط الفاظ خاصی را بکار گیریم. [۱۲۹]

دیدگاه سوّم: شافعیّه بر این باور است که دعا در امر دین مستحب و در امور دنیا مباح است. [۱۳۰] استدلال آن‌ها این است دعا برای آخرت که مقصد اصلی و عظیم است، مستحب می‌باشد و در امور دنیوی مباح است در غیر اینصورت حرام و باطل کنندۀ نماز می‌باشد. [۱۳۱]

دیدگاه چهارم: وجهی از مذهب حنابله ابراز می‌دارد دعا به غیر از آنچه که در نصوص شرعی آمده جایز نیست حتّی اگر برای قیامت باشد و نماز را باطل می‌کند. [۱۳۲]

استدلال آن‌ها حدیث معاویه ‌بن حکمس است: «إن صلاتنا هذه لایصح....» وجه استدلال به این حدیث اقتضای صحّت آنچه در شرع ثابت شده را می‌نماید و هر آنچه در شریعت ثابت نیست بر مقتضای عموم خود می‌باشد. [۱۳۳]

قول راجح: بنابر نصوص استنادی و وجه استدلال آن‌ها، دیدگاه اوّل راجح به نظر می‌رسد؛ چرا که همۀ فقها بر صحّت دعا در نماز قلم صحّه گذاشته‌اند ولی در نوع دعاها اختلاف نظر دارند و با توجه به سنّت پیامبر ج و عملکرد و استنباط صحابهش دلیلی بر تحریم دعا در هر زمینه‌ای (دنیوی و أخروی) در نماز وجود ندارد؛ اگرچه استفاده از دعای مأثور از اولویّت و وجاهت خاص خود بر خوردار است و دعاکننده نیز باید از دعاهای حرام بپرهیزد و حتّی به قول امام مالک: مستحب است که مؤدّب باشد مثلاً نگوید: بارالها! به من رزق عطا کن در حالی که ثروتمند است و همانند صالحین و آنچه در قرآن آمده دعا نماید. همچنین در اثبات این دیدگاه می‌توان گفت:

نصوصی که دلالت بر صحّت دعا در نماز در امور دنیوی و أخروی می‌نمایند نصوصی صحیح می‌باشند و دعا با کلام انسان نوعی رغبت و تمایل به تبعیّت از قرآن است و هیچ تخصیصی هم بر لفظ قرآن وجود ندارد؛ زیرا دعاهای مأثور ثابت شده در قرآن خاص هستند و بیان جواز دعا بر مبنای نصوص، عام می‌باشد و عام بر خاص ارجحیّت دارد پس دلیلی بر عدم جواز دعا با غیر الفاظ قرآن و سنّت وجود ندارد. [۱۳۴]

کراهیّت دعا با غیر الفاظِ نصوص شرعی نیز دلیلی ندارد و با عمل پیامبر ج و صحابهش تعارض دارد. [۱۳۵]

قیاس بر تشمیت عطسه کننده یعنی؛ گفتن یَرحمُک اللهُ به وی و جواب سلام دادن نیز قیاس مع الفارق است؛ زیرا مخاطبان این موارد انسان است و مخاطب دعا خداوند متعال.

در جواب اینکه دعا کلام بشر است و کلام انسان هم مبطل نماز است می‌توان اشاره کرد که دعا در الفاظ کلام انسان است و در معنا رغبتیست که به ذکر شباهت دارد [۱۳۶] و عمل پیامبر ج این عمل تأییدیه بر این مدّعاست.

با این وصف اگر کسی دعایی کند که نداند که مستحب است یا بداند که غیر مستحب است ولی جایز باشد نمازش باطل نمی‌شود مانند اینکه در قیام شهادتین گوید و یا در حالت نشسته قرائت نماید نمازش باطل نگشته؛ زیرا نماز با کلام انسان باطل می‌شود و دعا از جنس کلام بشر نیست ولی دعای حرامی که علم به حرامش داشته باشد مانند دعا برای قطع صلۀ رحم حرام و باطل کتنندۀ نماز است؛ زیرا کلام بشر است ولی اگر نداند که حرام است نمازش باطل نمی‌گردد به دلیل حدیث اعرابی که در نمازش گفت: «اللَّهُمَّ ارْحَمْنِى وَمُحَمَّدًا وَلاَ تَرْحَمْ مَعَنَا أَحَدًا.» «بارالها! به من و به محمّد رحم کن و به غیر ما به کسی رحم نکن.» بعد از اینکه سلام داد پیامبر ج به أعرابی فرمود: «لَقَدْ تَحَجَّرْتَ وَاسِعًا.» [۱۳۷] «خیلی رحمت خداوند را محدود و تنگ گرفتی!» و این دلالت بر آن دارد که نمازش باطل نشده بود؛ چرا که پیامبر ج امر به اعادۀ نماز نفرمودند. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بِالصَّوابِ)

[۱۱۰] نک: خلود مهیزع، الدعاء و أحکامه الفقهیة، ۱- ۲۶۳ تا ۲۷۱. [۱۱۱] المدونة الکبری، ۱/۱۰۲؛ المنتقی، ۱/۴۴۰؛ المعونة؛ ۱/۱۵۳؛ المفهم شرح صحیح مسلم، ۲/۷۸۵؛ شافعی، الام، ۱/۱۳۱؛ ماوردی، الحاوی الکبیر، ۲/۱۸۱؛ نووی، الاذکار، ص ۷۳؛ الفروع، ۱/۳۸۹؛ شرح الزرکشی، ۱/۵۹۰؛ مرداوی، الإنصاف، ۲/۷۸. [۱۱۲] (صحیح): بخاری (ش۸۳۵) / مسلم (ش۹۲۷) / ابوداود (ش۹۶۹) / نسایی (ش۱۱۶۳و۱۲۹۸) از طریق (ابوالاحوص عوف بن مالک وشقیق بن سلمه) روایت کرده‌اند: «عن عبد الله بن مسعود قال كنا إذا كنا مع النبي صلى الله عليه وسلم في الصلاة قلنا السلام على الله من عباده السلام على فلان وفلان فقال النبي صلى الله عليه وسلم لا تقولوا السلام على الله فإن الله هو السلام ولكن قولوا التحيات لله والصلوات والطيبات السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته السلام علينا وعلى عباد الله الصالحين فإنكم إذا قلتم أصاب كل عبد في السماء أو بين السماء والأرض أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمّدا عبده ورسوله ثم يتخير من الدعاء أعجبه إليه فيدعو.» [۱۱۳] (صحیح): مسلم (ش۱۳۵۲و۱۳۵۴) / ابوداود (ش۹۸۵) / نسایی (ش۱۳۱۰) / ابن ماجه (ش۹۰۹) / ابن الجارود، المنتقی (ش۲۰۷) / ابن المنذر، الاوسط (ش۱۴۸۳) از طریق (الولید بن المسلم ووکیع بن الجراح وعیسی بن یونس والمعافی بن عمران) روایت کرده‌اند: «حدثنا الأوزاعى حدثنا حسان بن عطية حدثنى محمّد بن أبى عائشة أنه سمع أبا هريرة يقول قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): إذا فرغ أحدكم من التشهد الآخر فليتعوذ بالله من أربع من عذاب جهنم ومن عذاب القبر ومن فتنة المحيا والممات ومن شر المسيح الدجال.» وفی روایة: (عیسی بن یونس والمعافی بن عمران): «ثم يدعو لنفسه بما بدا له» [۱۱۴] (صحیح): مسلم (ش۱۱۰۲و۱۱۰۳) / ابوداود (ش۸۷۶) / نسایی (ش۱۰۴۵) از طریق (سعيد بن منصور وأبو بكر بن أبى شيبة وزهير بن حرب وقتیبه بن سعید ومسدد بن سرهد) روایت کرده‌اند: «قالوا حدثنا سفيان بن عيينة أخبرنى سليمان بن سحيم عن إبراهيم بن عبد الله بن معبد عن أبيه عن ابن عباس قال كشف رسول الله (صلى الله عليه وسلم) الستارة والناس صفوف خلف أبى بكر فقال: أيها الناس إنه لم يبق من مبشرات النبوة إلا الرؤيا الصالحة يراها المسلم أو ترى له ألا وإنى نهيت أن أقرأ القرآن راكعا أو ساجدا فأما الركوع فعظموا فيه الرب عز وجل وأما السجود فاجتهدوا فى الدعاء فقمن أن يستجاب لكم» [۱۱۵] این روایت را از رسول الله ج نیافتم. بلکه از عائشهل به صورت موقوف آمده است وابویعلی، المسند (ش۴۵۶۰) ومن طریقه ابن السنی (ش۳۵۵) روایت کرده‌اند: «ثنا محمّد بن عبد الله بن نمير ثنا هاشم ابن القاسم عن محمّد بن مسلم بن الوضاح عن هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة رضي الله عنها قالت: سلوا الله كل شيء حتى الشسع فإن الله عز وجل إن لم ييسره لم یتیسر.» و رجال ابویعلی «رجال صحیح» بوده و اسنادش هم «صحیح» است. [۱۱۶] (صحیح): بخاری (ش۱۰۰۶و۴۵۶۰) / مسلم (ش۱۵۷۲-۱۵۷۵) واللّفظ له از طریق (سعيد بن المسيب وأبو سلمة بن عبد الرحمن وعبدالرحمن اعرج) روایت کرده‌اند: « كان رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يقول حين يفرغ من صلاة الفجر من القراءة ويكبر ويرفع رأسه سمع الله لمن حمده ربنا ولك الحمد. ثم يقول وهو قائم: اللهم أنج الوليد بن الوليد وسلمة بن هشام وعياش بن أبى ربيعة والمستضعفين من المؤمنين اللهم اشدد وطأتك على مضر واجعلها عليهم كسنى يوسف اللهم العن لحيان ورعلا وذكوان وعصية عصت الله ورسوله». ثم بلغنا أنه ترك ذلك لما أنزل [ليس لك من الأمر شيء أو يتوب عليهم أو يعذبهم فإنهم ظالمون]» وفی روایة (اعرج): «غفار غفر الله لها وأسلم سالمها الله.» [۱۱۷] (صحیح): به تحقیق قبلی رجوع گردد. [۱۱۸] (صحیح): به تحقیق قبلی رجوع گردد. [۱۱۹] (صحیح): ابن ماجه (ش۹۱۰و۳۸۴۷) / ابن حبان (ش۸۶۸) / ابن خزیمه (ش۷۲۵) / سراج، المسند (ص۹۴) / خطیب بغدادی، الأسماء المبهمة في الأنباء المحكمة (ص۲۷) / بزار (ش۹۱۸۶) / بیهقی، السنن الصغری (ش۴۴۶) / الدقاق، الفوائد المنتقاة لغرائب الحسان (ش۹۴) از طریق (محمّد بن عمرو زنيج ويوسف بن موسى القطان) روایت کرده‌اند: «حدثنا جرير بن عبدالمجید عن الأعمش عن أبي صالح عن أبي هريرة قال: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم لرجل: ما تقول في الصلاة؟ قال أتشهد ثم أسأل الله الجنة وأعوذ بالله من النار. أما والله ما أحسن دندنتك ولا دندنة معاذ. فقال: حولها ندندن.» وجریر بن عبدالحمید هم متابعه شده واحمد، المسند (ش۱۵۸۹۸) / ابوداود (ش۷۹۲) از طریق (حسین بم علی ومعاویة بن عمرو) روایت کرده‌اند: «حدثنا زائدة عن سلیمان الأعمش عن أبي صالح عن بعض أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم قال: قال النبي صلى الله عليه وسلم لرجل ... .» ورجال ابن ماجه «رجال صحیحین» بوده واسنادش هم «صحیح» است. وامام البوصیری هم گفته است: «اسناده صحیحٌ رجاله ثقات» وامام نووی هم گفته است: «اسناده صحیحٌ» وامام ابن حجر هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ» [البوصیری، مصباح الزجاجة (ج۱ص۱۴۲) / نووی، خلاصة الاحکام (ش۱۴۵۰) / ابن حجر، نتائج الأفكار فی تخریج احادیث الاذکار (ج۲ص۲۲۶] [۱۲۰]زیلعی، تبيین الحقائق شرح كنز الدقائق، ۱/۱۲۴ [۱۲۱] ابن ابی شیبه، المصنف، ۱/۳۳۱. [۱۲۲] ماوردی، الحاوی، ۱/۱۰۲. [۱۲۳] عثیمین، الشرح الممتع عن زاد المسقنع، ۳/۲۸۵. [۱۲۴]مرغینانی، الهدایة مع فتح القدیر، ۱/۳۱۹؛ مختصر اختلاف العلماء، ۱/۲۲۷؛ الاختیار لتعلیل المختار، ۱/۵۴؛ الدر المختار شرح تنویر الأبصار مع حاشیة ابن عابدین، ۱/۵۶۳؛ بهوتی، الإقناع، ۱/۱۲۴؛ الإفصاح عن معانی الصحاح، ۱/۱۴۳؛ شرح الزرکشی، ۵/۲۰۸؛ الفروع، ۱/۳۸۶. [۱۲۵] (صحیح): مسلم (ش۱۲۲۷و۱۲۲۸) / ابوداود (ش۹۳۱) / نسایی (ش۱۲۱۸) از طریق (اوزاعی وحجاج الصواف) روایت کرده‌اند: «عن يحيى بن أبى كثير عن هلال بن أبى ميمونة عن عطاء بن يسار عن معاوية بن الحكم السلمى قال بينا أنا أصلى مع رسول الله -صلى الله عليه وسلم ... .» [۱۲۶] (صحیح): ابوداود (ش۹۶) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۷ص۶۵) / ابن ماجه (ش۳۸۶۴) / احمد، المسند (ش۱۶۸۰۱) / حاکم، المستدرک (ش۱۹۷۹) / ابن حبان (ش۶۷۶۳و۶۷۶۴) / روایانی، المسند (ش۸۹۷) / ابوالطاهر السلفی، الدعاء (ش۷۰) / بیهقی، السنن الکبری (ش۹۸۳) والدعوات الکبیر (ش۲۷۹) / طبرانی، الدعاء (ش۵۸) / بغوی، شرح السنة (ج۲ص۵۳) از طریق (أبو الوليد الطيالسي وموسى بن إسماعيل وکامل بن طلحه وسلیمان بن حرب و أحمد بن إسحاق الحضرمي و عفان بن مسلم) روایت کرده‌اند: «حدثنا حماد بن سلمة أنبأنا سعيد الجريري عن أبي نعامة قیس بن عبایه أن عبد الله بن مغفل ... .» وحماد بن سلمه هم متابعه شده وخطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۱۱ص۱۷۶) روایت کرده است: « أخبرني الحسن بن علي التميمي حدثنا علي بن عمر الحافظ حدثنا أبو القاسم عيسى بن عبد الرحيم الدينوري القطان جارنا حدثنا عبد الله بن محمّد بن سنان بن الشماخ السعدي حدثنا مسلم بن إبراهيم حدثنا هلال بن لاحق عن سعيد الجريري ... .» ورجال ابن ابی شیبه «رجال صحیح» بوده جز أبي نعامة قیس بن عبایه که «ثقة» ومترجم در تهذیب می‌باشد. باید اشاره کنیم كه سعيد بن إياس الجريري در اواخر عمر دچار اختلاط گردیده است اما حماد بن سلمه قبل از اختلاط از وي روايت کرده است. [سيوطي، تدريب الراوي (ج۲ص۳۷۳)] لذا اسنادش «صحيح» مي‌باشد. وامام ابن حجر گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ» وامام نووی هم گفته است: «اسناده صحیحٌ» وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حديثٌ صحيحُ الإسناد ولم يخرجاه» وامام ابن حبان هم گفته است: «حدیث ٌمحفوظٌ» [حاکم، المستدرک (ش۱۹۷۹) / ابن حبان (ج۱۵ص۱۶۷) / ابن حجر، التلخيص الحبير في تخريج أحاديث الرافعي الكبير (ج۱ص۳۸۷) / نووی، المجموع (ج۲ص۱۹۰)] [۱۲۷] ابن ابی شیبه، المصنف، ۳۳۱/۱. [۱۲۸] ابن قدامه، المغنی، ۲/۲۳۶؛ سرخسی، المبسوط، ۱/۱۹۸؛ کاسانی، بدائع الصنائع، ۲/۱۳۳؛ ماوردی، الحاوی الکبیر، ۲/۱۸۱. [۱۲۹]نک: ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ۲/۱۸۱. [۱۳۰]ماوردی، الحاوی الکبیر، ۱/۱۸۲. [۱۳۱] الفتوحات الربانیة، ۳/۱۹. [۱۳۲] ابن قدامه، المغنی، ۲/۲۳۷؛ الفروع، ۱/۳۸۹؛ مرداوی، الإنصاف، ۲/۷۸. [۱۳۳] نک: شرح الزرکشی، ۱/۵۹۰. [۱۳۴] نووی، المجموع، ۳/۴۱۷. [۱۳۵] الذخیرة، ۲/۲۳۲. [۱۳۶] ماوردی، الحاوی الکبیر، ۲/۱۸۱. [۱۳۷] (صحيح): بخاري (ش۲۲۰و۶۱۲۸) / ابوداود (ش۳۸۰) واللّفظ له/ ترمذي (ش۱۴۷) / نسايي (ش۵۶و۳۳۰) / ابن ماجه (ش۵۲۹) از طريق (عبيد الله بن عبد الله بن عتبة وسعيد بن المسيب وابوسلمه بن عبدالرحمن) روايت نموده اند: «أن أبا هريرة قال قام أعرابي فبال في المسجد فتناوّله الناس فقال لهم النبي صلى الله عليه وسلم دعوه وهريقوا على بوله سجلا من ماء أو ذنوبا من ماء فإنما بعثتم ميسرين ولم تبعثوا معسرين.» وفی روایة (سعید بن مسیب وابوسلمه بن عبدالرحمن): «أن أعرابيا دخل المسجد ورسول الله (صلى الله عليه وسلم) جالس فصلى ركعتين ثم قال اللهم ارحمنى ومحمّدا ولا ترحم معنا أحدا فقال النبى (صلى الله عليه وسلم): لقد تحجرت واسعا ... .»