(۱-۴-۴) عدم اختصاص روز جمعه به روزه گرفتن
پیامبر خدا ج روز جمعه را به عنوان روز عید دانسته و از روزه گرفتن در آن روز نهی فرموده است [۱۵۶] و بهتر آن است که انسان به عبادتهای دیگر خصوصاً عبادتهای خاص روز جمعه و نیز استراحت و تفریحِ مشروع بپردازد تا بدینوسیله خود و اطرافیان را راضی نگه دارد و آرامش بیشتری برای دیگر روزهای پیش رویش داشته باشد. در این زمینه چندین روایت صحیح وجود دارند، که عبارتند از:
الف) ابوهریرهس روایت کرده است: «أن رسول الله ج قال: لَا يَصُومَنَّ أَحَدُكُمْ يَوْمَ الْجُمُعَةِ إِلَّا يَوْمًا قَبْلَهُ أَوْ بَعْدَه.» [۱۵۷] «پیامبر ج فرمودند: هیچکدام از شماها در روز جمعه روزه نگیرد مگر اینکه روز قبل و بعدش روزه گرفته باشد.»
ب) جابر بن عبداللهب روایت کرده است: «نَهَى النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْ صَوْمِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ.» [۱۵۸] «پیامبر ج از روزۀ روز جمعه نهی فرمودند.»
ج) امّ المؤمنین جویرهل روایت کرده است: « أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دَخَلَ عَلَيْهَا يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَهِيَ صَائِمَةٌ فَقَالَ أَصُمْتِ أَمْسِ قَالَتْ لَا قَالَ تُرِيدِينَ أَنْ تَصُومِي غَدًا قَالَتْ لَا قَالَ فَأَفْطِرِي.» [۱۵۹] «پیامبر ج روز جمعه پیش جویره رفتند در حالیکه روزه بودند، به وی فرمود: آیا دیروز روزه بودی؟ گفت: خیر. فرمودند: آیا میخواهی که فردا روزه بگیری؟ گفت: خیر. فرمود: روزهات را بشکن.»
د) ابوهریرهس روایت کرده است: «إِنَّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ يَوْمُ عِيدٍ، فَلا تَجْعَلُوا يَوْمَ عِيدِكُمْ يَوْمَ صِيَامِكُمْ، إِلا أَنْ تَصُومُوا قَبْلَهُ أَوْ بَعْدَهُ.» [۱۶۰] «روزه جمعه روز عید است پس روز عیدتان را روزِ روزه گرفتن نکنید مگر اینکه قبل یا بعدش روزه بگیرید.»
هـ) عبدالله بن مسعودس روایت کرده است: «أن النبي ج قلما يفطر يوم الجمعة.» [۱۶۱] «پیامبر ج بسیار اندک جمعهها روزه نبودند.» منظور از این روایت این است از آنجائیکه پیامبر خدا ج پنجشنبهها را روزه بودند به دنبال آن هم جمعه را روزه میگرفتند ولی هرگز به تنهایی در روز جمعه روزۀ مستحبی نگرفتهاند.
[۱۵۶] منظور از عدم روزه گرفتن روزههای مستحبی است؛ چرا که مسلمان موظف به انجام فرائض خود میباشد و حکم قضای روزههای گذشته نیز در این روز بدون هیچ قید و شرطی جایز میباشد؛ زیرا اهمال در واجبات آفت دارد. [۱۵۷] (صحيح): بخاري (ش۱۹۸۵) / مسلم (ش۲۷۳۹) ابوداود (ش۲۵۲۲) / ترمذي (ش۷۴۳) / ابن ماجه (ش۱۷۲۳) از طريق (حفص بن غياث و ابومعاوية الضرير) روايت کرده اند: «حدثنا الأعمش حدثنا أبو صالح عن أبي هريرةس قال: سمعت النبي صلى الله عليه وسلم يقول: ... .». [۱۵۸] (صحيح): بخاري (ش۱۹۸۴) و اللّفظ له/ مسلم (ش۲۷۳۷و۲۷۳۸) / ابن ماجه (ش۱۷۲۴) از طريق (سفيان بن عيينه و ابن جريج) روايت کرده اند: «عن عبد الحميد بن جبير بن شيبة عن محمّد بن عباد قال سألت جابرا رضي الله عنه نهى النبي ج عن صوم يوم الجمعة قال نعم زاد غير أبي عاصم يعني أن ينفرد بصوم.» [۱۵۹] (صحيح): بخاري (ش۱۹۸۶) / ابوداود (ش۲۴۲۴) از طريق (شعبة بن الحجاج و همام بن يحيي و حماد بن الجعد) روايت کرده اند: «عن قتادة عن أبي أيوب عن جويرية بنت الحارث رضي الله عنها أن النبي ج دخل عليها يوم الجمعة وهي صائمة ... .» و قتاده «مدلس» بوده اما در روايت حماد بن الجعد تصريح به سماع کرده است. [۱۶۰] (صحيح): اسحاق بن راهويه، المسند (ش۲۳۷) / ابن حبان (ش۳۶۱۰) / طبرانی، مسند الشامیین (ج۳ص۳۷۰) / عبدالرزاق، المصنف (ج۱ص۳۸۵وج۴ص۲۸۰) / بزار (ش۹۷۱۱) / مسند الحارث (ش۱۳۶) / ابن ابی شیبة، (ج۲ص۳۰۲) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۱۹ص۲۴۳) از طريق (جرير بن عبدالحميد وإبراهيم بن عبد الحميد ومعتمر بن سليمان ومعمر بن راشد وزائدة بن قدامة) روايت کردهاند: «عن عبد الملك بن عمير عن رجل من بني الحارث بن كعب يقال له: أبو الأوبر (زياد بن النضر) قال: كنت قاعدا عند أبي هريرة إذ جاء رجل فقال: إنك نهيت الناس عن صيام يوم الجمعة قال: ما نهيت الناس أن يصوموا يوم الجمعة ولكني سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول: لاتصوموا يوم الجمعة فإنه يوم عيد إلا أن تصلوه بأيام.» وابوالاوبر هم متابعه شده واحمد، المسند (ش۱۰۸۹۰و۸۰۲۵) / ابن خزيمه (ش۲۱۶۱) / اسحاق بن راهويه، المسند (ش۵۲۴) / طبراني، مسند الشاميين (ش۱۹۹۹) / بيهقي، الشعب الايمان (ش۳۸۶۷) / ابن عساکر، تاريخ دمشق (ج۲۶ص۸۹) / ابواحمد الحاکم، الأسامي والكنى (ج۲ص۱۰۶) / حاكم، المستدرک (ش۱۵۹۵) / طحاوي، شرح معاني الآثار (ج۲ص۸۹) / ابوبکر شيباني، الآحاد و المثاني (ش۲۵۱۲) از طريق (عبدالرحمن بن مهدي وحماد بن خالد و عبدالله بن وهب و زيد بن الحباب و اسد بن موسي) روايت کرده اند: «عن معاوية بن صالح عن أبي بشر عن عامر بن لدين الأشعري عن أبي هريرة قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: ... .» ورجال اسحاق بن راهويه «رجال صيحيحين» ميباشد جز زياد بن النضرالحارثي ابوالاوبر که: امام يحيي بن معين گفته است: «ثقةٌ» وامام ابن حبان وي را در «ثقات» آورده است وامام ابن حبان هم حديثش را «تصحيح» نموده است وامام ذهبي هم ميگويد: «مدنيٌ تابعيٌ لايعرف» ليکن امام حسيني گفته است: «هو معروفٌ ولكنه مشهورٌ بكنيته اكثر من اسمه» [ابن حبان، الثقات (ج۴ص۲۵۷) / ذهبي، المغني (ش۲۲۵۸) / ابن عساکر، تاريخ دمشق (ج۱۹ص۲۴۲) / ابن حجر، تعجيل المنفعة بزوائد رجال الأئمة الأربعة (ص۱۴۱)] لذا اسنادش «صحيح» است. وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حدیثٌ صحیح الاسناد» وامام منذری هم گفته است: «اسنادٌ حسنٌ» [حاکم، المستدرک (ش۱۵۹۵) / منذری، الترغیب والترهیب (ج۲ص۸۱)] [۱۶۱] (صحيح): احمد، المسند (ش۳۸۶۰) / ترمذي (ش۷۴۲) والشمائل المحمدية (ش۲۸۶) / ابن ماجه (ش۱۷۲۵) / شاشي، المسند (ش۶۳۷) / نسايي، السنن الکبري (ش۲۷۵۸) / ابويعلي، المسند (ش۵۳۰۵) / ابن ابي شيبه، المصنف (ج۲ص۴۶۲) / تمام رازي، الفوائد (ش۵۲۲) / ابن شاهين، الناسخ الحديث ومنسوخه (ش۳۹۱) / فوائد ابوبکر النصيبي (ش۴۵) / الحادي والخمسون من أمالي ابن عساكر (ش۶) / بغوی، شرح السنة (ج۶ص۳۵۸) از طريق (أبو النضر هاشم بن القاسم وحسن بن موسي وعبيدالله بن موسى وطلق بن غنام وابوداود طياليسي وسهيل بن عبدالرحمن) روايت کرده اند: «حدثنا شيبان (بن عبدالرحمن) عن عاصم (بن بهدلة) عن زر (بن حبيش) عن عبد الله قال: كان رسول الله ج يصوم ثلاثة أيام من غرة كل هلال وقلما كان يفطر يوم الجمعة.» وشيبان بن عبدالرحمن هم متابعه شده و نسايي (ش۲۳۶۸) / ابن حبان (ش۳۶۴۵) / ابن شاهين، الناسخ الحديث ومنسوخه (ش۳۹۰و۳۸۹) از طريق (ابوحمزة السکري و يسع بن قيس) روايت کرده است: «عن عاصم بن بهدله عن زر ... .» و رجال احمد «رجال صحيحين» بوده فقط عاصم بن بهدلة بن أبى النجود: امامان احمد بن حنبل وابوزرعه رازي ويحيي بن معين وعجلي ميگويند: «ثقةٌ» وامامان نسايي ويحيي بن معين در روايتي ديگر ميگويند: «ليس به بأس» وامامان ابن حبان وابن شاهين هم وي را در «ثقات» آوردهاند وامام ابوحاتم ميگويد: «صالحُ الحديث لم يکن بذاک الحفظ» وامام يعقوب بن سفيان ميگويد: «في حديثه اضطرابٌ ثقةٌ» و امام يحيي بن معين در روايتي ديگر ميگويد: «ثقةٌ لابأس به من نظراء الأعمش» و امام ذهبي هم ميگويد: «ثبتٌ في القراءة وهو في الحديث دون الثبت صدوقٌ يهم» و امام دارقطني ميگويد: «في حفظه شيء» و امام ابن علية ميگويد: «کان کل من اسمه عاصم سيء الحفظ» وامام عقيلي ميگويد: «لم يكن فيه إلا سوء الحفظ» و امام بن سعد هم ميگويد: «کثير الخطأ» و امام ابن حجر هم گفته است: «صدوق له أوهامٌ حجةٌ فى القراءة» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۵ص۳۸) و تقريب التهذيب (ش۳۰۵۴) / ذهبي، ميزان الاعتدال (ج۲ص۳۵۷) / ابن شاهين، تاريخ اسماء الثقات (ش۵۰۸)] و اگرچه اندکي عاصم بن بهدله خطا دارد اما اصل بر رواياتش بر صحّت است لذا اين روايت «صحيح» است. امامان ابن عبدالبر وعبدالحق اشبیلی وابن القیم گفتهاند: «صحیحٌ» وامام طوسی هم گفته است: «حدیثٌ حسنٌ صحیحٌ» وامام ترمذی گفته است: «حدیثٌ حسنٌ غریبٌ» [ترمذی (ش۷۴۲) / ابن القطان، بيان الوهم والإيهام في كتاب الأحكام (ج۵ص۴۲۳) / طوسی، المستخرج علی ترمذی (ج۳ص۳۹۱) / ابن الملقن، البدر المنير (ج۵ص۷۵۸) / ابن القیم، زاد المعاد (ج۱ص۴۰۳)]