(۱-۴-۷) پوشیدن بهترین لباس خصوصاً لباس سفید
پوشیدن بهترین لباسی که انسان دارد از سنن روز جمعه میباشد. اکثر علما بر این باورند که پوشیدن لباس زیبا و تمیز سنّتی است برای کسانی که به نماز جمعه میروند.
عبدالله بن عمرو بن عاصب از رسول الله ج روایت کرده است: «مَنِ اغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَمَسَّ مِنْ طِيبِ امْرَأَتِهِ - إِنْ كَانَ لَهَا - وَلَبِسَ مِنْ صَالِحِ ثِيَابِهِ ثُمَّ لَمْ يَتَخَطَّ رِقَابَ النَّاسِ وَلَمْ يَلْغُ عِنْدَ الْمَوْعِظَةِ كَانَتْ كَفَّارَةً لِمَا بَيْنَهُمَا وَمَنْ لَغَا وَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ كَانَتْ لَهُ ظُهْرًا.» [۲۰۳] «هر کس روز جمعه غسل کند و (اگر خودش هم عطر نداشت) از عطر همسرش استفاده کند -البته اگر وی عطر داشت- و بهترین لباسش را بپوشد و سپس (وقتی وارد مسجد شد) بر شانۀ مردم قدم بر ندارد و در موقع موعظه کلام لغو نگوید، (این عملکردش) کفارۀ (گناهانش) بین جمعهاش (وجمعۀ دیگر) خواهد شد و هر کس کلام لغو گوید و بر شانۀ مردم قدم بردارد برای وی فقط (ثواب) نماز ظهر خواهد بود.»
بهترین رنگ لباسی که پیامبر ج به آن اشاره فرمودهاند لباس سفید است که جدای از روز جمعه در هر موقع و زمانی حتّی در مواقع تعزیه پوشیدن آن سنّت است. عبدالله بن عباسب روایت کرده که پیامبر ج فرمودند: «الْبَسُوا مِنْ ثِيَابِكُمُ الْبَيَاضَ فَإِنَّهَا مِنْ خَيْرِ ثِيَابِكُمْ وَكَفِّنُوا فِيهَا مَوْتَاكُمْ وَإِنَّ خَيْرَ أَكْحَالِكُمُ الإِثْمِدُ يَجْلُو الْبَصَرَ وَيُنْبِتُ الشَّعْرَ.» [۲۰۴] «لباس سفید بپوشید؛ چرا که از بهترینِ لباسهای شماست و مُردگانتان را با (پارچۀ) سفید کفن کنید و بهترین سرمۀ چشم، سنگ سرمه (آنتیموان) است که چشم را جلا داده و باعث رشد مو(ی مژهها) میشود.» و نیز سمره بن جندبس روایت میکند که پیامبر ج فرمودند: «الْبَسُوا الثِّيَابَ الْبِيضَ فَإِنَّهَا أَطْيَبُ وَأَطْهَرُ.» [۲۰۵] «لباس سفید بپوشید که آن پاکتر و زیباتر است.»
هدف از این آراستگی و تمیزی جدای از حفظ حقوق دیگران در مسجد میباشد که با بوی بد و کریه و نیز قیافهای ژولیده مایۀ آزار دیگران نشود بلکه باعث سلامتی خود انسان و حفظ بهداشت جسم و روان وی نیز میباشد.
داشتن بوی بد مانند بوی بد و کریه جسم و لباس و بوی سیر و پیاز و ... دلیلی هستند که شریعت ورود به مسجد را در روز جمعه و دیگر روزها ممنوع دانسته است؛ زیرا باعث آزار نمازگزاران میشود. پیامبر خدا ج فرمودهاند که: «مَنْ أَكَلَ مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ يَعْنِي الثُّومَ فَلَا يَقْرَبَنَّ مَسْجِدَنَا.» [۲۰۶] «هر کس از این درخت یعنی؛ سیر بخورد به هیچ وجه به مسجد ما نزدیک نشود.» و در روایتی دیگر آمده: «... فَلَا يَقْرَبَنَّ مَسْجِدَنَا، ، الْمَلاَئِكَةَ تَتَأَذَّى مِمَّا يَتَأَذَّى مِنْهُ بَنُو آدَمَ.» [۲۰۷] « ... (با خوردن سیر) به مساجد نزدیک نشوید؛ چرا که ملائکه اذیت میشوند از هر آنچه فرزندان آدم اذیت میشوند.»
[۲۰۳] (صحیح): ابوداود (ش۳۴۷) / بیهقی، السنن الکبری (ش۶۰۹۸) / ابن خزیمه (ش۱۸۱۰) / حديث أبي الفضل الزهري (ش۴۹۹) / اصفهانی قوام السنة، الترغیب والترهیب (ش۹۴۹) از طریق (ابن أبى عقيل ومحمّد بن سلمة والربیع بن سلیمان وابراهیم بن منقذ) روایت کردهاند: «حدثنا عبدالله بن وهب أخبرنى أسامة ابن زيد عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن عبد الله بن عمرو بن العاص عن النبى ج أنه قال: من اغتسل يوم الجمعة ومس من طيب امرأته - إن كان لها - ولبس من صالح ثيابه ثم لم يتخط رقاب الناس ولم يلغ عند الموعظة كانت كفارة لما بينهما ومن لغا وتخطى رقاب الناس كانت له ظهرا.» رجال ابوداود «ثقة» ومترجم در تهذیب هستند فقط أسامة بن زيد: امام يحيي بن معين ميگويد: «ثقةٌ صالحٌ حجةٌ» و امام علي بن مديني ميگويد: «عندنا ثقهٌ» وامام عجلي ميگويد: «ثقةٌ» و امام يعقوب بن سفيان فسوي هم گفته است: «هو عند أهل المدينة وأصحابنا ثقة مأمونٌ» وامام ابن عدي ميگويد: «ليس بحديثه بأس» وامام ابوحاتم ميگويد: «يكتب حديثه و لايحتج به» و امام ذهبي هم گفته است: «صدوقٌ قوي الحديث و الظاهر أنه ثقةٌ» وامام نسايي گفته است: «ليس بالقوى» البته امام نسايي گفته است: «قولنا (ليس بالقوي): ليس بجرح مفسد» لذا نزد امام نسايي حداقل «حسن الحديث» است و امام ابن حجر هم گفته است: «صدوقٌ يهم» و امام عبدالله بن نمير گفته است: «مدنيٌ مشهورٌ» وامام ابن حبان هم وي را در «ثقات» آورده و گفته است: «يخطيء» وامام احمد گفته است: «ليس بشيء» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱ص۲۰۸) و تقريب التهذيب (ش۳۱۷) / ذهبي، الموقظه (ص۱۹) و ذكر أسماء من تكلم فيه وهو موثق (ش۲۶) / علي بن مديني، سؤالات محمّد بن عثمان بن أبي شيبة (ش۱۰۳) / فسوي، المعرفة و التاريخ (ج۳ص۴۳)] پس «ثقة» بوده واگر چه اندکي خطا دارد لذا امام هيثمي هم گفته است: «هو من رجال الصحيح وفيه ضعف» [هيثمي، مجمع الزوائد (ج۴ص۳۷۴)] همچنین بايد اشاره کنيم که بعضي از علما در سماع شعيب از جدش اختلاف دارند لذا اين اسناد را در درجه «حسن» قرار ميدهند وامام حاکم نيشابوري گفته است: «لا أعلم خلافاً في عدالة عمرو بن شعيب؛ إنما اختلفوا في سماع أبيه من جده» وامام ترمذي هم گفته است: «من تكلم في حدیث عمرو بن شعيب إنما ضعفه لأنه يحدث عن صحيفة جده كأنهم رأوا أنه لم يسمع هذه الأحاديث من جده» لكن امامان ابن حجر و ابن الملقن در تهذيب التهذيب و البدر المينر رواياتي را دال بر صحّت سماع پدرش از جدش ميآورند که با اثباتش اين اسناد «صحيح» ميگردد؛ وامامان بخاري و علي بن مديني و احمد بن حنبل و اسحاق بن راهويه و دارقطني و ابن حجر و بيهقي و ابوعبيد السلام و يعقوب بن شيبه و حاکم نيشابوري و ابوبکر نيشابوري و محيي الدين نووي هم «سماعش» را تأييد نموده اند. وامام اسحاق بن راهويه گفته است: «(عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده) إذا كان الراوي عن عمرو بن شعيب ثقةً فهو كأيوب عن نافع عن ابن عمر». و امام يعقوب بن شيبه هم گفته است: «ما رأيت أحدا من أصحابنا ممن ينظر في الحديث وينتقي الرجال يقول في عمرو بن شعيب شيئاً، وحديثه صحيحٌ وهو ثقةٌ ثبتٌ والأحاديث التي أنكروا من حديثه إنما هي لقوم ضعفاء رووها عنه وما روى عنه الثقات فصحيحٌ» و امام بخاري هم گفته است: «رأيت أحمد بن حنبل وعلي بن المديني وإسحاق بن راهويه يحتجون بحديث عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده. قال البخاري: من الناس بعدهم؟» وامام يحيي بن معين سماعش را قبول ندارد و ميگويد که از روي کتاب و صحيفهي جدش بوده است ليکن ميگويد: «احاديثُه صحاحٌ» ودر واقع امام يحيي بن معين آن را به صورت وجاده ي صحيح ميپذيرد که يکي از طرق تحمل حديث ميباشد پس در هر صورت نزد امام يحيي بن معين رواياتش صحيح ومقبول است [رک: ترمذي (ش۳۲۲) / بخاري، التاريخ الکبير (ج۴ص۲۱۸) / ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۸ص۴۸) / تقريب التهذيب (ش۲۸۰۶) / بيهقي، السنن الکبر (ج۵ص۱۶۷ش۱۰۰۶۵) / حاكم، المستدرک (ش۲۲۹۸و۲۳۷۵) / ابن الملقن، البدر المنير (ج۲ص۱۵۴) / نووي، تهذيب الأسماء واللغات (ص۳۴۶و۵۳۴)] لذا اسناد رواياتش «صحيح» است. وامام نووی گفته است: «اسناده حسنٌ» [نووی، خلاصة الاحکام (ش۲۷۵۶)] [۲۰۴] (صحیح): ابوداود (ش۳۸۸۰و۴۰۶۳) / احمد، المسند (ش۳۸۷۸) ازطریق (احمد بن یونس) روایت کرده است: «حدثنا زهير (بن معاویة) حدثنا عبد الله بن عثمان بن خثيم عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): البسوا من ثيابكم البياض فإنها من خير ثيابكم وكفنوا فيها موتاكم.» وزهیربن معاویة هم متابعه شده واحمد، المسند (ش۲۲۱۹و۲۴۷۹و۳۴۲۶) / ترمذی (ش۹۹۴) / ابن ماجه (ش۱۴۷۲و۳۵۶۶) / بیهقی، السنن الکبری (ش۹۲۱۷) وشعب الایمان (ش۶۳۱۸) / ضیاء المقدسی، الاحادیث المختاره (ج۱۰ص۱۹۷-۲۰۰) / حاکم، المستدرک (ش۷۳۷۸و۱۳۰۸) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۴ص۷) والمعجم الصغیر (ج۱ص۲۳۸) والمعجم الکبیر (ج۱۲ص۶۴-۶۶) / ابن حبان (ش۵۴۲۳) / بزار (ش۵۰۹۲-۵۰۹۳) / حمیدی، المسند (ش۵۲۰) / شافعی، المسند (ش۱۵۷۶) / شهاب القضاعی، المسند (ش۱۲۵۳) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۳ص۱۵۲) / عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۴۲۹) / ابونعیم، اخبار اصفهان (ج۱ص۳۷۵) / ابن المقری، المعجم (ش۸۲۲) / ابن شاهین، ناسخ الحديث ومنسوخه (ش۵۹۶و۵۹۵) / خطیب بغدادی، المتفق والمفترق (ج۲ص۱۲۷) / ابن شاهین، ناسخ الحدیث ومنسوخه (۵۹۵) / ابوطاهر السلفی، الطیوریات (ش۹۴۹) / بغوی، شرح السنة (ج۵ص۳۱۴) / ابن العدیم، بغية الطلب في تاريخ حلب (ج۳ص۹۴) از طریق (عبدالله بن رجاء وبشر بن المفضل ویحیی بن سلیم وسفيان الثوري وزائدة بن قدامة و عبدالرحمن بن عبدالله المسعودی و روح بن القاسم ومعمر بن راشد وحماد بن سلمه و ابوعوانه و داود بن عبدالرحمن وشجاع بن الولید و وهیب بن خالد) روایت کردهاند: «عن عبد الله بن عثمان بن خثيم ....» و عبدالله بن عثمان بن خثيم هم متابعه شده وطبرانی، المعجم الکبیر (ج۱۲ص۴۵) ازطریق (حکیم بن جبیر وعثمان بن حکیم) روایت کردهاند: «حدثنا يعقوب بن غيلان العماني ثنا أبو كريب ثنا أحمد بن يونس عن أبي بكر عياش عن نصير بن أبي الأشعث عن حكيم بن جبير عن سعيد بن جبير ... .» و رجال ابوداود «رجال صحیحین» بوده جز عبدالله بن عثمان بن خثيم که «رجال صحیح مسلم» میباشد واسنادش هم «صحیح» است. وامام ترمذی هم گفته است: «حدیثٌ حسنٌ صحیحٌ» وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حدیثٌ صحیح الاسناد ولم یخرجاه» وامامان ذهبی وابن القطان وابن الملقن وابن حبان ونووی هم گفتهاند: «حدیثٌ صحیحٌ» [ترمذی (ش۹۹۴) / حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۷۳۷۸) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج۴ص۶۷۲و۶۷۲) وتحفة المحتاج إلى أدلة المنهاج (ج۱ص۵۹۰) / نووی، المجموع (ج۷ص۲۱۵)] [۲۰۵] (صحیح): احمد، المسند (ش۲۰۱۸۵) / بیهقی، السنن الکبری (ش۶۳۱۹و۶۹۳۸) / ابونعیم، اخبار اصبهان (ش۱۱۸۰) از طریق (جعفر بن عون وفضل بن الدکین ویزید بن هارون و بكر بن بكار) روایت کردهاند: «أخبرنا (عبد الرحمن) المسعودى عن حبيب بن أبى ثابت والحكم بن العتیبه عن ميمون بن أبى شبيب عن سمرة بن جندب قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): البسوا الثياب البياض فإنها أطيب وأطهر وكفنوا فيها موتاكم.» وعبد الرحمن مسعودی هم متابعه شده وعبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۴۲۹) / احمد، المسند (ش۲۰۱۵۴) / حاکم، المستدرک (ش۷۳۷۹و۱۳۰۹) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۴ص۱۸۲) والمعجم الکبیر (ج۷ص۱۸۱و۱۸۰) / ابونعیم، حلیة الاولیاء (ج۴ص۳۷۸) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۴ص۱۹۸) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۳ص۱۵۲) / ابن سعد، الطبقات الکبری (ج۱ص۳۴۷) / عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۴۲۸) / طیالسی، المسند (ش۹۳۶) / التاسع من فوائد البختري (ش۳۴) / خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی (ش۸۸۱) / جزء بيبي بنت عبد الصمد الهروية (ش۴۷) / أمالي أبي إٍسحاق لإبراهيم بن عبد الصمد (ش۱۰۱) / بغوی، شرح السنة (ج۱۲ص۱۸) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۴ص۱۹۸) / ابن حیان، طبقات المحدثین (ج۳ص۶۰۶) / نسایی، السنن الکبری (ش۹۵۶۴) از طریق (حمزة الزيات وسفيان الثوری وقیس بن الربیع ومقاتل) روایت کردهاند: «عن حبيب بن أبي ثابت عن ميمون بن أبي شبيب ... .» ومیمون بن شبیب هم متابعه شده وابن الجارود، المنتقی (ش۵۲۳) / رویانی، المسند (ش۷۹۵) / حاکم، المستدرک (ش۷۳۷۵) از طریق (ابوقلابة وابوالمهلب) روایت کردهاند: «عن سمرة بن جندب ... .» ورجال احمد، المسند (ش۲۰۱۸۵) «رجال صحیح» بوده واسنادش هم «صحیح» است. باید اشاره کنیم که عبد الرحمن بن عبد الله بن المسعودي در اواخر عمر دچار «اختلاط» گردیده است؛ اما (جعفر بن عون وفضل بن الدکین) قبل از اختلاط از وی روایت کردهاند [سیوطی، تدریب الراوی (ج۲ص۳۷۵)] لذا این روایتش صحیح است. وهرچند که حبیب بن ابی ثابت «مدلس» است [ابن حجر، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (ش۶۸)] اما الحکم بن العتیبه وی را متابعه نموده است. وامام ابن الملقن گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ» وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حديثٌ صحيحٌ على شرط الشيخين ولم يخرجاه» وامام ترمذی هم گفته است: «حدیثٌ حسنٌ صحیحٌ» وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط البخاری ومسلم» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۷۳۷۹) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج۴ص۶۷۲)]. [۲۰۶] (صحیح): بخاری (ش۸۵۳) / مسلم (ش۱۲۷۶) از طریق (محمّد بن المثنى وزهير بن حرب ومسدد بن سرهد) روایت کردهاند: «حدثنا يحيى عن عبيد الله قال حدثني نافع عن ابن عمر رضي الله عنهما أن النبي صلى الله عليه وسلم قال في غزوة خيبر: من أكل من هذه الشجرة يعني الثوم فلا يقربن مسجدنا.» [۲۰۷] (صحیح): مسلم (ش۱۲۸۲و۱۲۸۳) / نسایی (ش۷۰۷) / ابن ماجه (ش۳۳۶۵) از طریق (عطاء بن ابی رباح وابوالزبیر المکی) روایت کردهاند: «عن النبى (صلى الله عليه وسلم) قال: من أكل من هذه البقلة الثوم - وقال مرة من أكل البصل والثوم والكراث - فلا يقربن مسجدنا فإن الملائكة تتأذى مما يتأذى منه بنو آدم.»