نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۱-۴-۶) غسل جمعه

(۱-۴-۶) غسل جمعه

پیامبر اکرم ج سفارش به نظافت هفتگی داشته‌اند به گونه‌ای که آن‌را یک وظیفه دانسته‌اند و این حق بیانگری از حقِّ بدن انسان بر او و حقِّ دیگران بر وی می‌باشد تا دیگران از کثیفی و بوی بد شخص آزرده خاطر نگردند بدین خاطر به حق الله یعنی؛ حق دیگران تعبیر شده است. ابوهریرهس روایت کرده است: «قَالَ النَّبِيُّ ج لِلَّهِ تَعَالَى عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ حَقٌّ أَنْ يَغْتَسِلَ فِي كُلِّ سَبْعَةِ أَيَّامٍ يَوْمًا.» [۱۶۵] «پیغمبر ج فرموده‌اند: بر هر مسلمانی حقّی برای خداوند وجود دارد که در هر هفته در یک روزی خود را بشوید.» [۱۶۶] و از احکام خاص جمعه غسل در این روز می‌باشد پس چه بهتر است که این حق در روز جمعه انجام گیرد که هم این حق انجام شود و هم فضیلت غسل جمعه شامل شخص گردد. فقها در حکم غسل جمعه اختلاف‌نظر دارند، برخی آن‌را مستحب و برخی آن‌را واجب می‌دانند. دیدگاه آن‌ها با استدلال‌های مربوطه عبارت است از:

دیدگاه اوّل: جمهور صحابه و تابعین، اکثر فقها از جمله شافعیّه، حنابله، مالکیّه، قولی از امام احمد و ... ش بر این باورند که غسل جمعه مستحب می‌باشد، اساس دیدگاه آن‌ها عبارت است از: [۱۶۷]

- سمره بن جندبس روایت کرده است: «قال النبی ج: مَنْ تَوَضَّأَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَبِهَا وَنِعْمَتْ وَمَنِ اغْتَسَلَ فَهُوَ أَفْضَلُ.» [۱۶۸] «پیامبر ج فرمودند: هر کس روز جمعه وضو بگیرد چه خوب و عالیست و هر کس غسل کند بهتر و عالی‌تر است.» این حدیث به صراحت دلالت بر عدم وجوب غسل جمعه می‌نماید؛ زیرا فرمودۀ رسول خدا ج، «فَهُوَ أَفْضَلُ» هیچ دلالتی بر وجوب ندارد و معنای برتری آن است که کردن و نکردن آن جایز است ولی انجامش بهتر می‌باشد.

- ابوهریرهس روایت کرده که پیامبر ج فرمودند: «مَنْ تَوَضَّأَ فَأَحْسَنَ الْوُضُوءَ ثُمَّ أَتَى الْجُمُعَةَ فَاسْتَمَعَ وَأَنْصَتَ غُفِرَ لَهُ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجُمُعَةِ وَزِيَادَةُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ.» [۱۶۹] «هر کس وضو گرفت، نیکو وضو بگیرد سپس به نماز جمعه بیاید و خوب گوش فرا دهد و ساکت باشد، (گناهان) او بین این جمعه و جمعۀ (آینده) و سه روز دیگر هم (؛ یعنی جمعاً گناهان ده روزش) بخشیده می‌شود.»

این حدیث دلالتی بر وجوب غسل ندارد. ابن حجر گفته: این قوی‌ترین دلیل بر عدم فرض بودن غسل روز جمعه می‌باشد. [۱۷۰] صنعانی هم ابراز داشته: این روایت بیانی بر این می‌باشد که غسل واجب نیست. [۱۷۱]

عائشهل روایت کرده است: «كَانَ النَّاسُ يَنْتَابُونَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ مِنْ مَنَازِلِهِمْ وَالْعَوَالِيِّ فَيَأْتُونَ فِي الْغُبَارِ يُصِيبُهُمْ الْغُبَارُ وَالْعَرَقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُمْ الْعَرَقُ فَأَتَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِنْسَانٌ مِنْهُمْ وَهُوَ عِنْدِي فَقَالَ النَّبِيُّ ج لَوْ أَنَّكُمْ تَطَهَّرْتُمْ لِيَوْمِكُمْ هَذَا.» [۱۷۲] «مردم از خانه‌هایشان و حومۀ مدینه روز جمعه (برای ادای نماز جمعه) یکی پس از دیگری می‌آمدند و از میان گرد و غبار می‌گذشتند و آلوده به غبار و عرق می‌شدند به گونه‌ای که از (بدن) آن‌ها عرق خارج می‌شد و یکی از آن‌ها پیش پیامبر خدا ج آمد در حالی که پیامبر ج پیش من بود. پیامبر ج فرمودند: شما را چه می‌شد که خود را پاک می‌کردید.» این فرمودۀ پیامبر خدا ج بیانگر آن است که غسل واجب نیست و إلّا از باب توبیخ و ارشاد بیان حکم نمی‌فرمودند و غسل نکردن آن‌ها را حرام ندانسته‌اند.

-ابوهریرهس روایت می‌کند: «عمر بن خطابس در روز جمعه در بین مردم خطبه می‌خواند و در این هنگام عثمانس وارد شد و عمرس رو به وی کرد و گفت: مردان را چه شده که در موقع ندای (جمعه) تأخیر می‌کنند. عثمانس گفت: زیاد تأخیر نکردم موقعیکه نِدا را شنیدم (کاری نکردم) مگر اینکه وضو گرفتم و آمدم. عمرس گفت: چرا وضو! آیا از پیامبر خدا ج نشنیده‌اید که فرموده‌اند: «إِذَا جَاءَ أَحَدُكُمْ إِلَى الْجُمُعَةِ فَلْيَغْتَسِلْ» هر کس از شماها به جمعه آید غسل کند.» [۱۷۳]

وجه دلالت به این روایت آن است که: عمر و عثمان و کسانی که در جمعه بودند ش که جماعتی اصلاح‌گر و درستکار بودند، عثمانس را در حالی که غسل نکرده بود ترک کردند و به وی امر نکردند که برگردد و اگر واجب بود وی را ول نمی‌کردند و امر به بازگشتش می‌کردند. [۱۷۴]

- ابن عباسب گفته است: «غسل جمعه واجب نیست ولی برای کسی که غسل‌ کند بس پاک‌کننده و نیک است...» [۱۷۵]

دیدگاه دوّم: روایتی از احمد بن حنبل، ظاهریه، برخی از علما همچون ابن عثیمین و ... بر این باورند که غسل جمعه واجب است و محوریّت کلام آن‌ها بر حدیثی صحیح استوار بوده که ابوسعید خدریس روایت کرده است: «قال رسول الله ج: الْغُسْلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ مُحْتَلِمٍ وَأَنْ يَسْتَنَّ وَأَنْ يَمَسَّ طِيبًا إِنْ وَجَدَ.» [۱۷۶] «غسل جمعه بر هر محتلمی واجب است و سواک بزند و اگر (عطری) داشت، خود را خوشبو کند.» این دسته از فقها بر این باورند که منظور از مُحتَلِم کسی است که به سن بلوغ رسیده است و دلیل دیگر این دسته از فقها روایتی از أبوهریره است که پیامبر ج فرموده‌اند: «حَقٌّ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ أَنْ يَغْتَسِلَ فِى كُلِّ سَبْعَةِ أَيَّامٍ يَغْسِلُ رَأْسَهُ وَجَسَدَهُ». [۱۷۷] «برهر مسلمانی واجب است که در هر هفت روز روزی سر و بدنش را بشوید.» البته این حدیث اشاره‌ای بر روز جمعه ندارد. و همچنین عمر روایت می‌کند: «قَال النبی ج إِذَا جَاءَ أَحَدُكُمْ إِلَى الْجُمُعَةِ فَلْيَغْتَسِلْ.» [۱۷۸] «پیامبر ج فرمودند: هر کس از شما به نماز جمعه بیاید غسل کند.»

قول راحج: از آنجائیکه حدیث سمره بن جندبس حدیث صحیح و دلالتی صریح بر عدم وجوب غسل جمعه دارد نمی‌توان حکم به وجوب غسل جمعه داد و بدین خاطر نیز احادیثی که دلالت بر وجوب می‌کنند در واقع کلمۀ وجوب به معنای خود بکار نرفته و جمهور علما آن‌را در معنای واجبات اخلاق و محاسن عادات تفسیر می‌کنند نه واجبی که تارکش گناهکار و مذموم باشد. و با مستحب بودن غسل جمعه می‌توان إعمال هر دو دسته از روایت‌ها را نمود و «إعمالُ الدلیلینِ أولی مِن إِهمالِهما» (استفاده از هر دو دلیل أولی‌تر بر عدم استفاده از آن‌هاست.) و از طرف دیگر حدیث ابوسعید خدریس وجوب غسل را بر مُحتَلِم می‌داند در حالیکه مُحتَلِم به کسی می‌گویند که منی از وی جدا شده باشد و حمل این لفظ بر شخص بالغ مَجاز است و اصل بر عدم تأویل و مَجاز است. و نیز سکوت صحابهش نسبت به عثمان بن عفانس که دانستند وی غسل نکرده در نماز جمعه شرکت کرده نیز نمادی از واجب نبودن غسل جمعه می‌باشد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بِالصَّوابِ)

با اثبات این حکم سؤالاتی مطرح است که جواب به آن‌ها ماهیّت این حکم را بیشتر مشخص می‌کند، این سؤالات عبارتند از: چه کسانی غسل جمعه نمایند؟ زمان غسل جمعه در چه موقعی می‌باشد؟ و کیفیّت غسل جمعه به چه صورتی می‌باشد؟

[۱۶۵] (صحيح): بخاري (ش۸۹۸و۸۹۷) / مسلم (ش۲۰۰۰) از طريق (مجاهد بن جبر وعبدالله بن طاوس) روايت كرده اند: «عن طاوس عن أبي هريرة قال قال النبي صلى الله عليه و سلم: لله تعالى على كل مسلم حق ... .» [۱۶۶] البته نظافت بدن بنابر ضرورت و نیاز می‌باشد ولی حداقلی که شریعت فراخوان آن می‌باشد یکبار در هفته است. [۱۶۷] شیرازی،المهذّب،۱/۳۶۹؛ نووی،المجموع،۴/۴۰۷؛ غریانی، مدونةالفقه‌المالکی‌و أدلته، ۱/۵۵۸و۵۵۹؛ شافعی، الأم، ۱/۲۶۵؛ ماوردی، الحاوی الکبیر، ۱/۷۴۰؛ این قدامه مقدسی، الشرح الکبیر علی متن المقنع، ۵/۱۷۹؛ نسفی، البحر الرائق شرح كنز الدقائق، ۱/۲۴۰؛ حصکفی، رد المحتار، ۱/۴۵۸، ابن قدامه، المغنی، ۳/۲۲۴؛ ابن قدامه مقدسی، شرح عمدة الفقه، ۱/ ۴۰۵.؛ کاسانی، بدائع الصنائع، ۲/۲۱۵-۲۲۰. [۱۶۸] (صحیح): ابوداود (ش۳۵۴) / ابن عبدالبر، التمهيد (ج۱۶ص۲۱۴) / ترمذي (ش۴۹۷) / نسايي (ش۱۳۸۰) / بيهقي، السنن الکبري (ش۱۴۶۰و۱۴۶۱و۵۸۷۷) / احمد، المسند (ش۲۰۱۷۷و۲۰۱۷۴) / ابن الجارود، المنتقي (ش۲۸۵) / طبرانی، المعجم الکبير (ج۷ص۲۲۳و۱۹۹) / ابن الجعد، المسند (ش۸۶) / روياني، المسند (ش۷۸۷) / خطيب بغدادي، تاريخ بغداد (ج۲ص۳۵۲) / جزء ابي طاهر الذهلي البغدادي (ش۵۲) / دارمي، السنن (ش۱۵۴۰) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج۷ص۱۹۹) / طحاوی، شرح معانی الآثار (ج۱ص۱۱۹) / طیالسی، المسند (ش۱۴۴۷) / بزار (ش۴۵۴۱) / دارقطنی، من حديث أبي الطاهر محمد بن أحمد بن عبد الله الذهلي (ش۵۲) / بغوی، شرح السنة (ج۲ص۱۶۴) / ابن عبدالبر، التمهید (ج۱۰ص۹۷) / ابن عدی، الکامل (ج۳ص۴۲۱) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۳ص۶۱۰) از طريق (يونس بن عبيد و قتاده بن دعامه) روايت کرده اند: «عن الحسن البصري عن سمرة بن جندب قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: من توضأ يوم الجمعة فبها ونعمت ومن اغتسل فالغسل أفضل» كه رجالش «رجال صحيحين» بوده و اسنادش هم «صحيح» مي‌باشد. وامام ابوحاتم رازی گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ» وامامان بغوی وترمذی گفته‌اند: «حدیثٌ حسنٌ» وامام البوصیری هم گفته است: «اسنادٌ حسنٌ» [ترمذی (ش۴۹۷) / ابن الملقن، البدرالمنیر (ج۴ص۶۵۱) / البوصیری، إتحاف الخيرة المهرة بزوائد المسانيد العشرة (ج۲ص۲۶۸) / بغوی، شرح السنة (ج۲ص۱۶۴)] بايد اشاره نماييم که بعضي از اين حديث اشکال وارد نموده و گفته اند حسن بصري مدلس مي‌باشد وعنعنه کرده است! اما بايد به آنها بگوييم که تدليسات حسن بصري بسيار کم بوده لذا امام ابن حجر در کتاب طبقات المدلسين وي را در طبقه ي دوّم آورده است [ابن حجر، تعريف اهل التقديس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (ش۴۰)] و اين طبقه کساني هستند که به دليل قلت تدليساتشان، ائمه اصل در روايات آنها را بر سماع گذاشته و روايات آنها را در «صحيح» آورده اند و همچنين حسن بصري کثير الارسال بوده و نه کثير التدليس. اما باید اشاره کنیم که علما در مورد سماع حسن بصري از سمره بن جندب اختلاف دارند که در کل شامل چهار قول مي‌شود: قول اوّل: کسانيکه قائل به سماع حسن بصري از سمره بن جندبس هستند: (امامان بخاري و مسلم و علي بن مديني و ترمذي و ابوداود و طحاوي و حاکم نيشابوري و ابن جوزي و نووي و دمياطي و ذهبي و ابن خزيمه و ابن الجارود و ابن قيم و ابوعوانه) قائل بر اين هستند که حسن بصري از سمره بن جندب شنيده است. قول دوّم: کسانيکه قائل به عدم سماع حسن بصري از سمره بن جندبس هستند: (امامان شعبة بن الحجاج و يحيي بن معين و ابن حبان و احمد بن حنبل و ابوسعيد ادريسي) قائل بر اين هستند که حسن بصري چيزي از سمره بن جندب نشنيده است. قول سوّم: کسانيکه قائل به عدم سماع حسن بصري از سمره بن جندبس هستند و فقط سماع وي در حديث عقيقه را صحيح مي‌دانند: (امامان دارقطني و ابن حزم و عبدالغني بن سعيد ازدي و عبدالحق اشبيلي و نسايي و ابن عساکر و ابن کثير) مي‌گويند که حسن بصري فقط حديث عقيقه را از سمره بن جندب شنيده است. قول چهارم: کسانيکه قائل بر اين هستند که تمام روايات حسن بصري از سمره بن جندب از کتابي بوده است: (امامان يحيي بن سعيد قطان و بهز بن اسد و يحيي بن معين و بيهقي) مي‌گويند که حسن بصري از کتابي از سمره بن جندبس روايت کرده است. [رک: شريف حاتم عوني، المرسل الخفي و علاقته بالتدليس (ص۱۱۷۴-۱۱۸۸)] اما در نزد ما قول اوّل راجح است يعني؛ اينکه سماع حسن بصري/ از سمره بن جندب ثابت است چرا که: بخاري، الصحيح (ش۵۴۷۲) و التاريخ الکبير (ج۲ص۲۸۹) / ترمذي (ش۱۸۲) / احم، العلل (ش۴۰۴۴) / نسايي (ش۴۲۲۱) طحاوي، شرح مشکل الآثار (ج۱۵ص۱۶۰) / ابن ابي دنيا، النفقه علي العيال (ش۷۵) از طريق (علي بن مديني و عبدالله بن ابي الاسود و ابوموسي محمّد بن مثني و ابوخيثمه زهير بن حرب و هارون بن عبدالله و بکار بن قتيبه) روايت کرده اند: «حدثنا قريش بن أنس عن حبيب بن الشهيد قال قال لي محمّد بن سيرين سل الحسن ممن سمع حديث العقيقة؟ فسألته فقال سمعته من سمرة بن جندب.» و رجالش «رجال صحيحين» مي‌باشد فقط قريش بن أنس الأنصارى: امامان علي بن مديني و نسايي و يحيي بن معين مي‌گويند: «ثقة» و امام ابوحاتم مي‌گويد: «لا بأس به إلا أنه تغير؛ يقال إنه تغير عقله» و امام ذهبي مي‌گويد: «ثقة تغير قبل موته» امامان ابوداود و نسايي مي‌گويد: «تغير» و امام عجلي هم وي را در «معرفة الثقات» آورده است و امام ابن حجر مي‌گويد: «صدوق تغير بأخرة قدر ست سنين» و امام ابن حبان مي‌گويد: «كان شيخا صدوقا إلا أنه اختلط في آخر عمره، حتى كان لا يدرى ما يحدث به» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۸ص۳۷۴) و تقريب التهذيب (ش۵۵۴۳) / ذهبي، الکاشف (ش۴۵۷۴) و ميزان الاعتدال (ج۳ص۳۸۹) / عجلي، معرفةالثقات (ج۲ص۲۱۷)] لذا احاديث قبل تغييرش «صحيح» و احاديث بعد تغييرش «حسن» مي‌باشد و اين حديث را هم قبل از تغيير روايت کرده است چرا که يکي از راويان وي امام علي بن مديني است که امام ابن حجر مي‌گويد: «علي بن مديني و عبدالله بن ابي الاسود قبل از تغيير از وي روايت کرده اند.» [ابن حجر، فتح الباري (ج۹ص۵۹۳وج۱ص۴۳۶)] لذا اين اسناد «صحيح» مي‌باشد. پس سماع حسن بصري از سمره ثابت شد. اکنون ممکن است کسي بگويد: فقط در حديث عقيقه ثابت شده پس در ساير احاديث ديگر چه؟ در آنها که ثابت نشده است؟ ما هم جواب مي‌دهيم از آنجا که حسن بصري کثير الارسال است و نه کثير التدليس، لذا اگر سماعش از يک راوي در حديثي ثابت گردد، در تمام رواياتش از آن راوي بر سماع حمل مي‌گردد و نمي‌توان بدون دليل گفت در جاهاي ديگر نشنيده است. همچنين در بعضي احاديث ديگر ثابت شده است از جمله احمد، المسند (ش۲۰۱۳۶) روايت کرده است: «ثنا هشيم (بن بشير) ثنا حميد (بن ابي حميد الطويل) عن الحسن (البصري) قال جاءه رجل فقال ان عبدا له أبق وانه نذر ان قدر عليه ان يقطع يده فقال الحسن ثنا سمرة قال: قل ما خطب النبي صلى الله عليه و سلم خطبة الا أمر فيها بالصدقة ونهى فيها عن المثلة» و اسنادش «صحيح» و رجالش «رجال صحيحين» مي‌باشد. [۱۶۹] (صحيح): مسلم (ش۲۰۲۴و۲۰۲۵) / ابوداود (ش۱۰۵۲) / ترمذي (ش۴۹۸) / ابن ماجه (ش۱۰۹۰) از طريق (سليمان اعمش وسهيل بن ابي صالح) روايت کرده اند: «عن أبى صالح عن أبى هريرة قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): ... .» [۱۷۰] ابن حجر، تلخيص الحبير،۲/۱۶۷. [۱۷۱] صنعانی، سبل السلام، ۲/۱۱۵-۱۱۶. [۱۷۲] (صحیح): بخاری (ش۹۰۲) / مسلم (ش۱۹۹۵) / ابوداود (ش۱۰۵۷) از طریق (احمد بن صالح واحمد بن عیسی وهارون بن سعید) روایت کرده‌اند: «حدثنا أحمد بن صالح قال حدثنا عبد الله بن وهب قال أخبرني عمرو بن الحارث عن عبيد الله بن أبي جعفر أن محمّد بن جعفر بن الزبير حدثه عن عروة بن الزبير عن عائشة زوج النبي ج قالت كان الناس ينتابون يوم الجمعة من منازلهم والعوالي فيأتون في الغبار يصيبهم الغبار والعرق فيخرج منهم العرق فأتى رسول الله صلى الله عليه وسلم إنسان منهم وهو عندي فقال النبي جلو أنكم تطهرتم ليومكم هذا.» [۱۷۳] (صحیح): مسلم (ش۱۹۹۳) / ابوداود (ش۳۴۰) آن را از طريق (اوزاعي و معاوية بن سلام) روايت کرده اند: «يحيى بن أبي كثير حدثني أبو سلمة بن عبدالرحمن حدثني أبو هريرة قال: بينما عمر بن الخطاب يخطب الناس يوم الجمعة إذ دخل عثمان بن عفان فعرض به عمر فقال ما بال رجال يتأخرون بعد النداء فقال عثمان يا أمير المؤمنين ما زدت حين سمعت النداء أن توضأت ثم أقبلت فقال عمر والوضو أيضا ألم تسمعوا رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول إذا جاء أحدكم إلى الجمعة فليغتسل.» [۱۷۴] نووی، المجموع، ۴/۴۰۸؛ محمّد زحیلی، المعتمد فی الفقه الشافعی، ۱/۵۲۵. [۱۷۵] (صحيح): احمد، المسند (ش۲۴۱۹) / حاکم، المستدرک (ش۷۳۹۴و۱۰۳۸) / بيهقي، السنن الکبري (ش۵۸۷۳) / ابن خزيمه (ش۱۷۵۵) / عبد بن حميد، المسند (ش۵۹۰) از طريق (أبو سعيد و عبد الله بن وهب وخالد بن مخلد) روايت کرده اند: «حدثنا سليمان بن بلال عن عمرو يعني ابن أبي عمرو عن عكرمة عن ابن عباس وسأله رجل عن الغسل يوم الجمعة أواجب هو؟ قال لا: ومن شاء اغتسل وسأحدثكم عن بدء الغسل كان الناس محتاجين وكانوا يلبسون الصوف وكانوا يسقون النخل على ظهورهم وكان مسجد النبي صلى الله عليه وسلم ضيقا متقارب السقف فراح الناس في الصوف فعرقوا وكان منبر النبي صلى الله عليه وسلم قصيرا إنما هو ثلاث درجات فعرق الناس في الصوف فثارت أرواحهم أرواح الصوف فتأذى بعضهم ببعض حتى بلغت أرواحهم رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو على المنبر فقال يا أيها الناس إذا جئتم الجمعة فاغتسلوا وليمس أحدكم من أطيب طيب.» وسليمان بن بلال هم متابعه شده وابوداود (ش۳۵۳) ومن طريقه بيهقي، السنن الکبري (ش۱۴۵۸) / طبرانی، المعجم الکبير (ج۱۱ص۲۱۹) / طحاوي، شرح معاني الآثار (ج۱ص۱۱۶) از طريق (عبد الله بن مسلمة و سعيد بن أبي مريم) روايت کرده اند: «حدثنا عبد العزيز بن محمّد عن عمرو بن أبى عمرو عن عكرمة ... .» رجال احمد «رجال صحيحين» بوده واسنادش هم «صحيح» است. وامام حاکم نیشابوری گفته است: «حديثٌ صحيحٌ على شرط البخاري» وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط البخاری ومسلم» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۱۰۳۸و۷۳۹۴)] [۱۷۶] (صحیح): بخاري (ش۸۸۰) / مسلم (ش۱۹۹۷) / ابوداود (ش۳۴۴) / نسايي (ش۱۳۷۵و۱۳۸۳) از طريق (شعبة بن الحجاج و سعيد بن ابي هلال و بکيربن الاشج) روايت کرده اند: «أبي بكر بن المنكدر عن عمرو بن سليم عن عبد الرحمن بن أبي سعيد عن أبيه أن رسول الله صلى الله عليه و سلم قال: الغسل يوم الجمعة واجب على كل محتلم والسواك ويمس من الطيب ما قدر عليه.» [۱۷۷] (صحيح): بخاري (ش۸۹۸و۸۹۷) / مسلم (ش۲۰۰۰) از طريق (مجاهد و عبدالله بن طاوس) روايت كرده اند: «عن طاوس عن أبي هريرة قال قال النبي صلى الله عليه و سلم: لله تعالى على كل مسلم حق أن يغتسل في كل سبعة أيام يغسل رأسه وجسده.» [۱۷۸] (صحیح): مسلم (ش۱۹۹۳) / ابوداود (ش۳۴۰) آن را از طريق (اوزاعي و معاوية بن سلام) روايت کرده اند: «يحيى بن أبي كثير حدثني أبو سلمة بن عبدالرحمن حدثني أبو هريرة قال: بينما عمر بن الخطاب يخطب الناس يوم الجمعة إذ دخل عثمان بن عفان فعرض به عمر فقال ما بال رجال يتأخرون بعد النداء فقال عثمان يا أمير المؤمنين ما زدت حين سمعت النداء أن توضأت ثم أقبلت فقال عمر والوضو أيضا ألم تسمعوا رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول إذا جاء أحدكم إلى الجمعة فليغتسل»