نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۱-۴-۱۰) خواندن نماز جمعه

(۱-۴-۱۰) خواندن نماز جمعه

از برترین و ناب‌ترین احکام روز جمعه، خواندن نماز جمعه در این روز می‌باشد که از اجر و ثواب بس والا و ویژه برخوردار است و این نماز با ارکان و شرایطی بر برخی از افراد فرض می‌باشد.

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩[الجمعة: ۹] «ای مؤمنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه أذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید. این (چیزی که بدان دستور داده می‌شوید) برای شما بهتر و سودمندتر است اگر متوجّه باشید.» این آیه فراخوانی آشکار برای گردهمایی برای ادای این نماز پرشکوه و با فضیلت در روز آدینه است.

رسول گرامی اسلام محمّد مصطفی ج در فرموده‌هایش به صراحت مسلمانان را برای ادای این فریضۀ الهی و پرفضیلت دعوت نموده‌اند، برخی از این احادیث عبارتند از:

- ابوهریرهس روایت کرده که رسول الله ج فرمودند: «نَحْنُ الْآخِرُونَ السَّابِقُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بَيْدَ أَنَّهُمْ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِنَا ثُمَّ هَذَا يَوْمُهُمْ الَّذِي فُرِضَ عَلَيْهِمْ فَاخْتَلَفُوا فِيهِ فَهَدَانَا اللَّهُ فَالنَّاسُ لَنَا فِيهِ تَبَعٌ الْيَهُودُ غَدًا وَالنَّصَارَى بَعْدَ غَدٍ.» [۲۲۵] « ما (أمّتی از لحاظ زمانی) آخر و (و از لحاظ مقام و منزلت در نزد خداوند) پیشگام و سبقت‌گیر هستیم، غیر این است که آنان (یعنی؛ یهود و نصاری) قبل از ما به آن‌ها کتاب داده شد و ما بعد از آن‌ها کتاب را دریافت کردیم، و در این روز (جمعه) خداوند بر آن‌ها (نماز و عبادت را) فرض نمود و در آن به اختلاف پرداختند ولی خداوند ما را به روز جمعه هدایت کرد؛ پس مردمان (ادیان دیگر) تابع ما هستند (چون بعد از جمعه عید می‌گیرند) و برای یهود فردا و برای نصاری پس فردای آن است.»

- حذیفهس روایت کرده که: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج أَضَلَّ اللَّهُ عَنِ الْجُمُعَةِ مَنْ كَانَ قَبْلَنَا فَكَانَ لِلْيَهُودِ يَوْمُ السَّبْتِ وَكَانَ لِلنَّصَارَى يَوْمُ الأَحَدِ فَجَاءَ اللَّهُ بِنَا فَهَدَانَا اللَّهُ لِيَوْمِ الْجُمُعَةِ فَجَعَلَ الْجُمُعَةَ وَالسَّبْتَ وَالأَحَدَ وَكَذَلِكَ هُمْ تَبَعٌ لَنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَحْنُ الآخِرُونَ مِنْ أَهْلِ الدُّنْيَا وَالاوّلونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الْمَقْضِىُّ لَهُمْ قَبْلَ الْخَلاَئِقِ.» [۲۲۶] «پیامبر خدا ج فرمودند: خداوند روز جمعه را از أمّت‌های قبل از ما (به سبب سرکشی و عصیان) محروم کرد و روز شنبه را به یهود و روز یکشنبه را به نصاری داد. پس خداوند آن‌را برای ما قرار داد و ما را به سوی روز جمعه هدایت فرمود، پس (ترتیبش را) جمعه، شنبه و یکشنبه قرار داد و به همین صورت نیز آن‌ها در روز قیامت بعد از ما هستند. ما در اهل دنیا آخرین (أمّت) هستیم و در روز قیامت از سابقین و پیشی‌گیرانی هستیم که قبل از (دیگر) آفریدگان حسابرسی می‌شوند.»

-عبدالله ‌بن عمرو بن عاصب از رسول الله ج روایت کرده است: «مَنِ اغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَمَسَّ مِنْ طِيبِ امْرَأَتِهِ - إِنْ كَانَ لَهَا - وَلَبِسَ مِنْ صَالِحِ ثِيَابِهِ ثُمَّ لَمْ يَتَخَطَّ رِقَابَ النَّاسِ وَلَمْ يَلْغُ عِنْدَ الْمَوْعِظَةِ كَانَتْ كَفَّارَةً لِمَا بَيْنَهُمَا وَمَنْ لَغَا وَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ كَانَتْ لَهُ ظُهْرًا.» [۲۲۷] «هر کس روز جمعه غسل کند و (اگر خودش هم عطر نداشت) از عطر همسرش استفاده کند -البته اگر وی عطر داشت- و بهترین لباسش را بپوشد و سپس (وقتی وارد مسجد شد) بر شانۀ مردم قدم برندارد و در موقع موعظه کلام لغو نگوید، (این عملکردش) کفارۀ (گناهانش) بین جمعه‌اش (وجمعۀ دیگر) خواهد شد و هر کس کلام لغو گوید و بر شانۀ مردم قدم بردارد برای وی فقط (ثواب) نماز ظهر خواهد بود.»

- پیامبر ج فرموده‌اند: «الصَّلاَةُ الْخَمْسُ وَالْجُمُعَةُ إِلَى الْجُمُعَةِ كَفَّارَةٌ لِمَا بَيْنَهُنَّ مَا لَمْ تُغْشَ الْكَبَائِرُ.» [۲۲۸] «نمازهای پنجگانه و نماز جمعه تا نماز جمعه دیگر کفاره بین آن‌ها می‌باشند به شرطی که گناهان کبیره (شخص را) آلوده نکرده باشد.»

- ابوهریرهس روایت کرده که: «مَنْ تَوَضَّأَ فَأَحْسَنَ الْوُضُوءَ ثُمَّ أَتَى الْجُمُعَةَ فَاسْتَمَعَ وَأَنْصَتَ غُفِرَ لَهُ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجُمُعَةِ وَزِيَادَةُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ.» [۲۲۹] «هر کس وضو گرفت، نیکو وضو بگیرد سپس به نماز جمعه بیاید و خوب گوش فرا دهد و ساکت باشد، (گناهان) او بین این جمعه و جمعۀ (آینده) و سه روز دیگر هم (؛ یعنی جمعاً گناهان ده روزش) بخشیده می‌شود.»

-طارق بن شهابس روایت کرده است: «قال رسول الله ج: الْجُمُعَةُ حَقٌّ وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ فِى جَمَاعَةٍ إِلاَّ أَرْبَعَةً عَبْدٌ مَمْلُوكٌ أَوِ امْرَأَةٌ أَوْ صَبِىٌّ أَوْ مَرِيضٌ.» [۲۳۰] «پیامبر خدا ج فرمودند: جمعه حقّی واجب بر هر مسلمانی در جماعت بجز بردۀ مملوک و زن و کودک و مریض می‌با‌شد.»

-عبدالله بن عمرب روایت کرده است: «قال رسول الله ج: لَينتهينَّ، أقوام عن ودعهم الجمعات، أو لَيَختِمنَّ الله على قلوبهم ثم لَيكوننّ من الغافلين.» [۲۳۱] «پیامبر خدا ج فرمود: افرادی که جمعه‌ها را ترک می‌کنند (از این عمل خود) دست بردارند و یا خداوند بر دل‌هایشان مهر می‌نهد و (در آخر) از غافلین خواهند شد.»

-عبدالله بن مسعودس روایت کرده است: «أن النبي ج قَالَ لِقَوْمٍ يَتَخَلَّفُونَ عَنِ الْجُمُعَةِ: لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ رَجُلاً يُصَلِّى بِالنَّاسِ ثُمَّ أُحَرِّقَ عَلَى رِجَالٍ يَتَخَلَّفُونَ عَنِ الْجُمُعَةِ بُيُوتَهُمْ.» [۲۳۲] «پیامبر ج به مردمی که از (انجام فریضۀ) جمعه تخلّف می‌کردند فرمود: قصد دارم امر کنم به مردی که (بجای من) نماز بگذارد و بر افرادی که در (انجام فریضۀ) جمعه تخلّف می‌کنند خانه‌هایشان را بر سرشان آتش زنم.» [۲۳۳]

[۲۲۵] (صحیح): بخاري (ش۸۷۶و۸۹۶و۳۴۸۶) / مسلم (ش۲۰۱۵-۲۰۱۸) / نسایی (ش۱۳۶۷) از طریق (عبدالرحمن بن هرمز وطاوس یمانی وابوصالح السمان) روایت کرده‌اند: «عن أبا هريرة رضي الله عنه أنه سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول نحن الآخرون السابقون يوم القيامة بيد أنهم أوتوا الكتاب من قبلنا ثم هذا يومهم الذي فرض عليهم فاختلفوا فيه فهدانا الله فالناس لنا فيه تبع اليهود غدا والنصارى بعد غد.» [۲۲۶] (صحیح): مسلم (ش۲۰۱۹و۲۰۲۰) / نسايي (ش۱۳۶۸) / ابن ماجه (ش۱۰۸۳) از طریق (سعد بن طارق و ابومالک الاشجعی) روایت کرده‌اند: «عن ربعى بن حراش عن حذيفة قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): ... .» [۲۲۷] (صحیح): ابوداود (ش۳۴۷) / بیهقی، السنن الکبری (ش۶۰۹۸) / ابن خزیمه (ش۱۸۱۰) / حديث أبي الفضل الزهري (ش۴۹۹) / اصفهانی قوام السنة، الترغیب والترهیب (ش۹۴۹) از طریق (ابن أبى عقيل ومحمّد بن سلمة والربیع بن سلیمان وابراهیم بن منقذ) روایت کرده‌اند: «حدثنا عبدالله بن وهب أخبرنى أسامة ابن زيد عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن عبد الله بن عمرو بن العاص عن النبى ج أنه قال: من اغتسل يوم الجمعة ومس من طيب امرأته - إن كان لها - ولبس من صالح ثيابه ثم لم يتخط رقاب الناس ولم يلغ عند الموعظة كانت كفارة لما بينهما ومن لغا وتخطى رقاب الناس كانت له ظهرا.» رجال ابوداود «ثقة» ومترجم در تهذیب هستند فقط أسامة بن زيد: امام يحيي بن معين مي‌گويد: «ثقةٌ صالحٌ حجةٌ» و امام علي بن مديني مي‌گويد: «عندنا ثقهٌ» وامام عجلي مي‌گويد: «ثقةٌ» و امام يعقوب بن سفيان فسوي هم گفته است: «هو عند أهل المدينة وأصحابنا ثقة مأمونٌ» وامام ابن عدي مي‌گويد: «ليس بحديثه بأس» وامام ابوحاتم مي‌گويد: «يكتب حديثه و لايحتج به» و امام ذهبي هم گفته است: «صدوقٌ قوي الحديث و الظاهر أنه ثقةٌ» وامام نسايي گفته است: «ليس بالقوى» البته امام نسايي گفته است: «قولنا (ليس بالقوي): ليس بجرح مفسد» لذا نزد امام نسايي حداقل «حسن الحديث» است و امام ابن حجر هم گفته است: «صدوقٌ يهم» و امام عبدالله بن نمير گفته است: «مدنيٌ مشهورٌ» وامام ابن حبان هم وي را در «ثقات» آورده و گفته است: «يخطيء» وامام احمد گفته است: «ليس بشيء» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۱ص۲۰۸) و تقريب التهذيب (ش۳۱۷) / ذهبي، الموقظه (ص۱۹) و ذكر أسماء من تكلم فيه وهو موثق (ش۲۶) / علي بن مديني، سؤالات محمّد بن عثمان بن أبي شيبة (ش۱۰۳) / فسوي، المعرفة و التاريخ (ج۳ص۴۳)] پس «ثقة» بوده واگر چه اندکي خطا دارد لذا امام هيثمي هم گفته است: «هو من رجال الصحيح وفيه ضعف» [هيثمي، مجمع الزوائد (ج۴ص۳۷۴)] همچنین بايد اشاره کنيم که بعضي از علما در سماع شعيب از جدش اختلاف دارند لذا اين اسناد را در درجه «حسن» قرار مي‌دهند وامام حاکم نيشابوري گفته است: «لا أعلم خلافاً في عدالة عمرو بن شعيب؛ إنما اختلفوا في سماع أبيه من جده» وامام ترمذي هم گفته است: «من تكلم في حدیث عمرو بن شعيب إنما ضعفه لأنه يحدث عن صحيفة جده كأنهم رأوا أنه لم يسمع هذه الأحاديث من جده» لكن امامان ابن حجر و ابن الملقن در تهذيب التهذيب و البدر المينر رواياتي را دال بر صحّت سماع پدرش از جدش مي‌آورند که با اثباتش اين اسناد «صحيح» مي‌گردد؛ وامامان بخاري و علي بن مديني و احمد بن حنبل و اسحاق بن راهويه و دارقطني و ابن حجر و بيهقي و ابوعبيد السلام و يعقوب بن شيبه و حاکم نيشابوري و ابوبکر نيشابوري و محيي الدين نووي هم «سماعش» را تأييد نموده اند. وامام اسحاق بن راهويه گفته است: «(عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده) إذا كان الراوي عن عمرو بن شعيب ثقةً فهو كأيوب عن نافع عن ابن عمر». و امام يعقوب بن شيبه هم گفته است: «ما رأيت أحدا من أصحابنا ممن ينظر في الحديث وينتقي الرجال يقول في عمرو بن شعيب شيئاً، وحديثه صحيحٌ وهو ثقةٌ ثبتٌ والأحاديث التي أنكروا من حديثه إنما هي لقوم ضعفاء رووها عنه وما روى عنه الثقات فصحيحٌ» و امام بخاري هم گفته است: «رأيت أحمد بن حنبل وعلي بن المديني وإسحاق بن راهويه يحتجون بحديث عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده. قال البخاري: من الناس بعدهم؟» وامام يحيي بن معين سماعش را قبول ندارد و مي‌گويد که از روي کتاب و صحيفه‌ي جدش بوده است ليکن مي‌گويد: «احاديثُه صحاحٌ» ودر واقع امام يحيي بن معين آن را به صورت وجاده ي صحيح مي‌پذيرد که يکي از طرق تحمل حديث مي‌باشد پس در هر صورت نزد امام يحيي بن معين رواياتش صحيح ومقبول است [رک: ترمذي (ش۳۲۲) / بخاري، التاريخ الکبير (ج۴ص۲۱۸) / ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۸ص۴۸) / تقريب التهذيب (ش۲۸۰۶) / بيهقي، السنن الکبر (ج۵ص۱۶۷ش۱۰۰۶۵) / حاكم، المستدرک (ش۲۲۹۸و۲۳۷۵) / ابن الملقن، البدر المنير (ج۲ص۱۵۴) / نووي، تهذيب الأسماء واللغات (ص۳۴۶و۵۳۴)] لذا اسناد رواياتش «صحيح» است. وامام نووی گفته است: «اسناده حسنٌ» [نووی، خلاصة الاحکام (ش۲۷۵۶)] [۲۲۸] (صحیح): مسلم (ش۵۷۲) و ترمذي (ش۲۱۴) روايت کرده اند: «حدثنا يحيى بن أيوب وقتيبة بن سعيد وعلى بن حجر كلهم عن إسماعيل - قال ابن أيوب حدثنا إسماعيل بن جعفر - أخبرنى العلاء بن عبد الرحمن بن يعقوب مولى الحرقة عن أبيه عن أبى هريرة أن رسول الله ج قال: الصلاة الخمس والجمعة إلى الجمعة كفارة لما بينهن ما لم تغش الكبائر.» [۲۲۹] (صحيح): مسلم (ش۲۰۲۴و۲۰۲۵) / ابوداود (ش۱۰۵۲) / ترمذي (ش۴۹۸) / ابن ماجه (ش۱۰۹۰) از طريق (سليمان اعمش وسهيل بن ابي صالح) روايت کرده اند: «عن أبى صالح عن أبى هريرة قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): ... .» [۲۳۰] (صحیح): ابوداود (ش۱۰۶۹) و من طریقه بیهقی، السنن الکبری (ش۵۸۷۸) / دارقطنی، السنن (ج۲ص۳) از طریق (عباس بن عبد العظيم وإبراهيم بن إسحاق بن أبي العنبس) روایت کرده‌اند: «حدثنى إسحاق بن منصور حدثنا هريم (بن سفیان) عن إبراهيم بن محمّد بن المنتشر عن قيس بن مسلم عن طارق بن شهاب عن النبى ج قال: الجمعة حق واجب على كل مسلم فى جماعة إلا أربعة عبد مملوك أو امرأة أو صبى أو مريض». رجال ابوداود (رجال صحیحین) بوده و اسنادش هم «صحیح» است. وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حديثٌ صحيحٌ على شرط الشيخين» وامام ذهبی هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ» وامام نووی هم گفته است: «اسناده صحيحٌ علي شرط البخاري ومسلم» وامام ابن حجر هم گفته است: «صحّحه غیر واحد» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۱۰۶۲) / نووی، المجموع (ج۴ص۴۸۳) / ابن حجر، تلخیص الحبیر (ج۲ص۱۶۰)] باید اشاره کنیم که بعضی از علما از جمله امام ابوداود گفته‌اند: «طارق بن شهاب قد رأى النبى ج ولم يسمع منه شيئاً!» [ابوداود (ش۱۰۶۹)] لیکن این سخن مقبول نیست چرا که: احمد، المسند (ش۱۸۸۳۰) ومن طریقه ضیاء المدسی، الاحادیث المختاره (ش۱۲۳) / نسایی (ش۴۲۰۹) از طریق (عبدالرحمن بن مهدی) روایت کرده‌اند: «عن سفيان الثوری عن علقمة بن مرثد عن طارق بن شهاب أن رجلا سأل رسول الله صلى الله عليه وسلم وقد وضع رجله في الغرز أي الجهاد أفضل قال كلمة حق عند سلطان جائر» ورجال احمد «رجال صحیحین» بوده واسنادش «صحیح» است. ولذا امام حاکم نیشابوری گفته است: «طارق بن شهاب ممن یعد فی الصحابة» [حاکم، المستدرک (ش۱۰۶۲)] وهمچنانکه می‌بینیم، طارق بن شهاب پیامبر ج را دیدیه که سوار بر مرکبشان بوده وپاهایشان را در لگام قرار داده بودند وهمچنین از ایشان ج هم روایت کرده‌اند. پس چگونه از ایشان ج حدیث نشنیده‌اند؟ باید اشاره کنیم که حاکم، المستدرک (ش۱۰۶۲) ومن طریقه بیهقی، فضائل الاوقات (ش۲۶۳) روایت کرده است: «حدثنا أبو بكر بن إسحاق الفقيه ثنا عبيد بن محمّد العجلي حدثني العباس بن عبد العظيم العنبري حدثني إسحاق بن منصور ثنا هريم بن سفيان عن إبراهيم بن محمّد بن المنتشر عن قيس بن مسلم عن طارق بن شهاب عن أبي موسى: عن النبي صلى الله عليه و سلم ... .» اما ذکر ابوموسی اشعری «شاذ» می‌باشد؛ چرا که دیدیم امام ابوداود این روایت را از عباس نقل کرده وآن را از (طارق عن النبی) نقل کرده است اما عبید بن محمّد آن را از عباس به صورت (طارق عن ابوموسی عن النبی) نقل کرده است وهمچنین ابراهیم بن اسحاق هم العباس بن عبد العظيم را متابعه کرده است. [۲۳۱] (صحيح): مسلم (ش۲۰۳۹) روايت کرده است: «حدثنى الحسن بن على الحلوانى حدثنا أبو توبة حدثنا معاوية - وهو ابن سلام - عن زيد - يعنى أخاه - أنه سمع أبا سلام قال حدثنى الحكم بن ميناء أن عبد الله بن عمر وأبا هريرة حدثاه أنهما سمعا رسول الله ج يقول على أعواد منبره: لينتهين أقوام عن ودعهم الجمعات أو ليختمن الله (تعالي) على قلوبهم ثم ليكونن من الغافلين.» [۲۳۲] (صحيح): مسلم (ش۱۵۱۷) روايت کرده است: «حدثنا أحمد بن عبد الله بن يونس حدثنا زهير (بن معاويه) حدثنا أبو إسحاق عن أبى الأحوص سمعه منه عن عبد الله أن النبى (صلى الله عليه وسلم) قال لقوم يتخلفون عن الجمعة: لقد هممت أن آمر رجلا يصلى بالناس ثم أحرق على رجال يتخلفون عن الجمعة بيوتهم.» بايد اشاره کنيم که ابواسحاق سبيعي در اواخر عمر دچار تغيير شده است وزهير بن معاوية هم بعد از تغيير از وي روايت کرده است اما طحاوي، شرح مشکل الآثار (ج۱۵ص۴۳) روايت کرده است: «حدثنا علي بن شيبة حدثنا عبيد الله بن موسى العبسي حدثنا إسرائيل بن يونس عن أبي إسحاق عن أبي الأحوص عن عبد الله عن النبي (صلي الله عليه وسلم): ... .» وعبيدالله بن موسي هم متابعه شده و طحاوي، شرح مشکل الآثار (ج۱۵ص۴۴) از طريق (محمّد بن جعفر الفريابي واسد بن موسي) روايت کرده است: «حدثنا إسرائيل عن أبي إسحاق عن أبي الأحوص عن عبد الله عن رسول الله صلى الله عليه وسلم: ... .» واسرائيل بن يونس «اثبت الناس» در ابواسحاق مي‌باشد وامام ابوحاتم گفته است: «هو من أتقن أصحاب أبى إسحاق» وامام شعبة گفته است: «إنه أثبت فيها منى» وامام عبدالرحمن بن مهدي هم گفته است: «إسرائيل فى أبى إسحاق أثبت من شعبة والثورى» وامام ذهبي هم در مورد اين سخن امام عبدالرحمن بن مهدي گفته است: «هذا أنا إليه أميل؛ لعله يقاربهما (شعبة و سفيان) في حديث جده فإنه لازمه صباحاً ومساءً عشرة أعوام» [ذهبي، سير اعلام النبلاء (ج۷ص۳۵۵)] [۲۳۳] احکام مربوط به نماز جمعه در فصول آتی به طور مستدل و مفصّل بیان خواهند شد.