نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۱-۴-۱۴) سایر موارد

(۱-۴-۱۴) سایر موارد

برای روز جمعه احکامی ذکر شده که برخی از آن‌ها مشروع و مستحب می‌باشند ولی مختص روز جمعه نیستند بلکه در همۀ ایام هفته فضیلت دارند؛ مانند صلوات فرستادن بر پیامبر عظیم الشأن ج که در هر وقتی فضیلت دارد؛ این موارد عبارتند از:

۱- صلوات فرستادن بر پیامبر اکرم ج

صلوات فرستادن بر پیامبر عظیم الشأن ج جدای از اینکه اجر و ثواب ویژه و زیادی دارد بلکه نمادی از تکریم و ثنای ایشان و شعار مسلمین می‌باشد و از زمرۀ حقوق ایشان ج محسوب می‌گردد، خداوند تعالی می‌فرمایند: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيِّۚ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِيمًا٥٦[الأحزاب: ۵۶] «‏خداوند و فرشتگانش بر پیغمبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! شما هم بر او درود بفرستید و چنان که باید سلام بگوئید.» صلوات و درود خدا بر محمّد ج عبارت است از نزول رحمت و تکریم و شرافت و بزرگی دادن به ایشان و درود فرشتگان دعا و طلب آمرزش برای او و درود مؤمنان بر او، صلوات فرستادن است. و ﴿وَسَلِّمُواْ تَسۡلِيمًا در واقع در بردارندۀ این معانیست: سلام و درود بر تو باد و سلام که همان الله ذوالجلال است نگهدار و حافظت باشد و تسلیم فرمان و منقاد اوامر پیغمبر ج گشتن است. [۲۵۵]

پیامبر اکرم ج فرموده‌اند: «مَنْ صَلَّى عَلَىَّ وَاحِدَةً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ عَشْرًا.» [۲۵۶] «هر کس بر من درودی بفرستد، خداوند بر وی ده درود می‌فرستد.»

همچنین فرموده‌اند: «لاَ تَجْعَلُوا قَبْري عِيْدَاً وَصَلُّوا عَليَّ؛ فَإِنَّ صَلاَتَكُمْ تَبْلُغُنِي حَيْثُ كُنْتُمْ» [۲۵۷]. (قبر من را مکان عید قرار ندهید، و بر من درود بفرستید؛ زیرا هر جا که باشید درود شما به من مى رسد.)

و نیز فرموده‌اند: «البَخِيْلُ مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ.» [۲۵۸] (بخیل کسى است که نام مرا نزد او بگویند و بر من درود نفرستد.)

و نیز فرموده‌اند: «إِنَّ للهِ مَلاَئِكَةً سَيَّاحِينَ فِي الأَرْضِ يُبَلِّغُونِي مِنْ أمّتي السَّلاَمَ.» [۲۵۹] (خداوند فرشتگانى دارد که روى زمین مى‌گردند و سلام أمّتم را به من مى‌رسانند).

همچنین فرموده‌اند: «مَا مِنْ أَحَدٍ يُسَلِّمُ عَلَيَّ إِلاَّ رَدَ اللهُ عَلَىَّ رُوحَيَ حَتَّى أَرُدَّ عَلَيهِ السَّلاَم.» [۲۶۰] (هرکس که به من سلام دهد، خداوند روحم را به من برمى‌گرداند تا جواب سلامش را بدهم.)

[۲۵۵] علّت تأكيد (سَلِّمُوا) با (تَسْلِيماً) اين است كه در بخش صلوات، خدا و فرشتگان شركت دارند و به منزله تأكيد است و لذا تنها اين قسمت به تأكيد نياز داشت. و نک: آیات: نساء/۶۵ و احزاب‌/۲۲ و نیز: قاضی یحصنی، المهذّب من الشفاء بتعریف حقوق المصطفی ج، ۳۴۷ و ۳۴۸؛ زمخشری، الكشاف،۵/۳۴۸؛ شوکانی، فتح القدير الجامع بين فني الرواية و الدراية من علم التفسير، ۶/۷۳. [۲۵۶] (صحیح): مسلم (ش۹۳۹) / ابوداود (ش۱۵۳۲) / ترمذی (ش۴۸۵) / نسایی (ش۱۲۹۶) از طریق (علی بن حجر وسلیمان بن داود ويحيى بن أيوب وقتيبة بن سعید) روایت کرده‌اند: «حدثنا إسماعيل بن جعفر عن العلاء (بن عبدالرحمن) عن أبيه عن أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه و سلم قال: من صلى على واحدة صلى الله عليه عشرا.» [۲۵۷] (صحیح): ابوداود (ش۲۰۴۴) ومن طريقه بيهقي، شعب الايمان (ش۴۱۶۲) / احمد، المسند (ش۸۸۰۴) / طبراني، المعجم الاوسط (ج۸ص۸۱) از طريق (مسلم بن عمرو الحذا واحمد بن صالح) روايت کرده اند: «ثنا عبد الله بن نافع أخبرنى ابن أبى ذئب عن سعيد المقبرى عن أبى هريرة قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): ... .» وسعيد المقبري هم متابعه شده وابونعيم، حلية الاولياء (ج۶ص۲۸۳) روايت کرده است: «حدثنا أحمد بن عبد الله بن محمود، ثنا عبد الله بن وهب ثنا محمد بن السكن الأيلي ثنا عبد الله بن هشام الدستوائي حدثني أبي ثنا يحيى بن أبي كثير عن أبي سلمة عن أبي هريرة ... .» ورجال ابوداود «رجال صحيح» بوده واسنادش هم «صحيح» مي‌باشد. وامام نووي هم گفته است: «اسناده صحيحٌ» وامام ابن حجر هم گفته است: «اسناده حسنٌ» [نووي، الاذکار (ج۱ص۱۱۵) / ابن حجر، نتائج الافکار في تخريج احاديث الاذکار (ج۱۰ص۲۴۲)] [۲۵۸] (صحیح): احمد، المسند (ش۱۷۳۶) / ترمذی (ش۳۵۴۶) / ابن حبان (ش۹۰۹) / ابویعلی، المسند (ش۶۷۷۶) / ضیاء المقدسی، الاحادیث المختاره (ش۴۲۴) / حاکم، المستدرک (ش۲۰۱۵) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج۳ص۱۲۷) / بیهقی، شعب الایمان (ش۱۵۶۷و۱۵۶۸) والدعوات الکبیر (ش۱۵۱) / نسایی، السنن الکبری (ش۹۸۸۳و۸۱۰۰) وعمل الیوم واللیلة (ش۵۶) / بزار (ش۱۳۴۲) / ابوبکر الشافعی، الغیلانیات (ش۸۱) / اسماعیل القاضی، فضل الصلاة على النبي (ش۳۱و۳۲) / دولابی، الذرية الطاهرة (ش۱۴۷) / ابن عدی، الکامل (ج۳ص۳۵) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج۵ص۱۴۸) / خطیب بغدادی، المتفق والمفترق (ج۲ص۸۸) /ابن ابی عاصم، الآحاد والمثانی (ش۴۳۲) / اصفهانی، الترغيب والترهيب (ش۵۴۵) / ابن السنی، عمل الیوم والیلة (ش۳۸۲) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۴۹ص۳۲۶) از طریق (عبد الملك بن عمرو وأبو سعيد وخالد بن مخلد وأبو عامر العقدي ويحيى الحماني) روایت کرده‌اند: «عن سليمان بن بلال عن عمارة بن غزية عن عبد الله بن علي بن حسين بن علي بن أبي طالب عن أبيه عن حسين بن علي بن أبي طالب قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم) البخيل الذي من ذكرت عنده فلم يصل علي.» وسلیمان بن بلال هم متابعه شده واسماعیل القاضی، فضل الصلاه علی النبی (ش۳۶و۳۵) / ابن المقری، المعجم (ش۹۱۰) / قاضی ابوبکر الدینوری، المجالسة وجواهر العلم (ش۱۰۴۸) از طریق (إسماعيل بن جعفر بن أبي كثير وعبد الله بن جعفر) روایت کرده‌اند: «عن عمارة بن غزية عن ... .» ورجال احمد «رجال صحیح» بوده جز عبد الله بن على بن الحسين بن على که: امام ذهبی گفته است: «ثقةٌ» وامام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده است وامامان ترمذی وحاکم هم حدیثش را «تصحیح» کرده‌اند وامام ابن حجر هم می‌گوید: «مقبولٌ» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۵ص۳۲۴) وتقریب التهذیب (ش۳۴۸۴) / ذهبی، الکاشف (ش۲۸۶۶)] لذا اسنادش «صحیح» است. وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حدیثٌ صحیح الاسناد ولم یخرجاه» وامام ترمذی هم گفته است: «حدیثٌ حسنٌ صحیحٌ غریبٌ» وامام ابن حجر هم گفته است: «لا يقصر عن درجة الحسن» [حاکم، المستدرک (ش۲۰۱۵) / ترمذی (ش۳۵۴۶) / ابن حجر، فتح الباری (ج۱۱ص۱۶۸)] [۲۵۹] (صحیح): احمد، المسند (ش۳۶۶۶و۴۲۱۰و۴۳۲۰) / ابويعلي، المسند (ش۵۲۱۳) / دارمي، السنن (ش۲۷۷۴) / طبراني، المعجم الکبير (ج۱۰ص۲۱۹و۲۲۰) / ابوشيخ، العظمه (ش۵۱۳) / حاکم، المستدرک (ش۳۵۷۶) / ابن عساکر، تاريخ دمشق (ج۷ص۱۲۰وج۲۹ص۹۴) / شاشي، السند (ش۸۲۵) / عبدالله بن مبارک، المسند (ش۵۱) / عبدالرزاق، المصنف (ج۲ص۲۱۵) / بيهقي، شعب الايمان (ش۱۵۸۲) / ابن حبان (ش۹۱۴) / نسايي (ش۱۲۸۲) / فوائد ابويعلي خليلي (ش۱۸) / ابن الشجري، امالي (ج۱ص۱۰۵) / بزار (ش۱۹۲۳و۱۹۲۴) / ابونعيم، حلية الاولياء (ج۴ص۲۰۰وج۸ص۱۳۰) / ابن ابي شيبة، المصنف (ج۲ص۲۵۳) ومسند (ج۱ص۱۸۴) / ابوالحسن خلعي، الفوائد (ش۹۲) از طريق (سفيان الثوري وسليمان الاعمش وحسين الخلقاني) روايت کرده اند: «عن عبد الله بن السائب عن زاذان عن ابن مسعود أن رسول الله صلى الله عليه و سلم قال ... .» ورجال احمد «رجال صحيح» بوده واسنادش هم «صحيح» است. وامامان ذهبي وابن القيم هم گفته‌اند: «اسناده صحيحٌ» وامام حاكم نيشابوري هم گفته است: «حديثٌ صحيح الاسناد ولم يخرجاه» [حاکم، المستدرک مع تلخيص الذهبي (ش۳۵۷۶) / ابن القيم، جلاء الافهام (ج۳ص۲۸)] [۲۶۰] (صحیح): احمد، المسند (ش۱۰۸۱۵) / ابوداود (ش۲۰۷۳) / بيهقي، السنن الکبري (ش۱۰۵۶۹) / طبراني، المعجم الاوسط (ج۹ص۱۳۰) / اسحاق بن راهويه، المسند (ش۵۲۶) / ابونعيم، اخبار اصبهان (ج۱۰ص۱۸۴) / ابن عساکر، معجم الشيوخ (ج۲ص۴۰) از طريق (عبد الله بن يزيد المقري وأبو علي الحسن بن علي السيسري) روايت کرده اند: «حدثنا حيوة بن شريح حدثنا أبو صخر حميد بن زياد أن يزيد بن عبد الله بن قسيط أخبره عن أبي هريرة عن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: ما من أحد يسلم علي إلا رد الله عز وجل علي روحي حتى أرد عليه السلام.» ورجال احمد «رجال صحيحين» بوده جز حميد بن زياد أبى المخارق أبو صخر المدني که: «رجال مسلم» بوده وامامان دارقطني وعجلي گفته اند: «ثقةٌ» وامام يحيي بن معين گفته است: «ثقةٌ ليس به بأس» وامام احمدبن حنبل گفته است: «ليس به بأس» وامام ابن حبان هم وي را در «ثقات» آورده است وامام يحيي بن سعيد القطان از وي روايت کرده ووي جز از «ثقات» روايت نمي‌کرده است وامام بغوي گفته است: «مدنيٌ صالحُ الحديث» وامام ابن عدي گفته است: «عندى صالحُ الحديث وإنما أنكر عليه هذان الحديثان: (المؤمن مألف) و(فى القدرية)، وسائر حديثه أرجو أن يكون مستقيماً» وامام ذهبي هم وي را حداقل «حسن الحديث» دانسته لذا وي را در کتاب «ذكر أسماء من تكلم فيه وهو موثق» آورده است وامامان نسايي ويحيي بن معين در روايتي ديگر گفته اند: «ضعيفٌ» وامام ابن حجر گفته است: «صدوقٌ يهم» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۳ص۴۱) وتقريب التهذيب (ش۱۵۴۶) ولسان الميزان (ص۱۴)/ ذهبي، ذكر أسماء من تكلم فيه وهو موثق (ش۹۷) / عجلي، معرفه الثقات (ش۳۶۲)] لذا اصل در رواياتش بر «صحت» بوده واين اسناد هم «صحيح» مي‌باشد. وامامان نووي وابن القيم وسخاوي وعجلوني هم گفته اند: «حديثٌ صحيحٌ» وامامان حافظ عراقي وابن تيميه هم گفته اند: «اسناده جيدٌ» وامام ابن الملقن هم گفته است: «اسناده جيدٌ علي شرط الصحيح» وامام ابن حجر هم گفته است: «رجاله ثقاتٌ» [ابن الملقن، البدر المنير (ج۵ص۲۹۰) وتحفة المحتاج إلى أدلة المنهاج (ج۲ص۱۹۰) / سخاوي، المقاصد الحسنة (ج۱ص۵۸۷) / عجلوني، کشف الخفاء (ج۲ص۱۹۴) / نووي، المجموع (ج۸ص۲۷۲) / عراقي، المغني عن حمل الأسفار (ج۱ص۲۶۶) / ابن حجر، فتح الباري (ج۶ص۴۸۸) / ابن تيمية، مجموع الفتاوي (ج۱ص۲۳۳) / ابن القيم، جلاء الافهام (ج۱ص۵۳)]