نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۴-۸-۴) تنظیم صف جماعت

(۴-۸-۴) تنظیم صف جماعت

تنظیم صف

جماعت به نسبت اینکه مأمومین یک یا بیش از یک نفر باشند و یا ترکیبی از زن و مرد و کودک باشند، متفاوت است. این احکام عبارتند از:

در صورتیکه امام به همراه یک نفر مأموم باشد، امام و مأموم دقیقاً کنار هم قرار می‌گیرند بدون اینکه امام جلوتر از مأموم باشد و در این حال مأموم در کنار امام و در سمت راست وی قرار می‌گیرد.

عبدالله بن عباسب روایت کرده است: «قَالَ بِتُّ فِي بَيْتِ خَالَتِي مَيْمُونَةَ فَصَلَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْعِشَاءَ ثُمَّ جَاءَ فَصَلَّى أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ نَامَ ثُمَّ قَامَ فَجِئْتُ فَقُمْتُ عَنْ يَسَارِهِ فَجَعَلَنِي عَنْ يَمِينِهِ فَصَلَّى خَمْسَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ نَامَ حَتَّى سَمِعْتُ غَطِيطَهُ أَوْ قَالَ خَطِيطَهُ ثُمَّ خَرَجَ إِلَى الصَّلَاةِ.» [۱۲۲۳] «شبی در خانۀ خاله‌ام؛ میمونه بنت حارث؛ همسر پیامبر ج خوابیدم. آنحضرت ج پس از خواندن نماز عشاء به خانه برگشت و چهار رکعت نماز خواند و خوابید. سپس برخاست و من هم سمت چپ ایشان ایستادم. امّا رسول خدا ج مرا سمت راست خود قرار داد و پنج رکعت نماز خواند. بعد از آن، دو رکعت دیگر ادا کرد و خوابید طوری که صدای نفس ایشان ج را می‌شنیدم. سرانجام برای ادای نماز، برخاست و بیرون رفت.»

امام بخاری هم اسم یکی از باب‌هایش را این گذاشته که: «بَاب: يَقُومُ عَنْ يَمِينِ الْإِمَامِ بِحِذَائِهِ سَوَاءً إِذَا كَانَا اثْنَيْنِ.» [۱۲۲۴] «هرگاه که دو نفر جماعت کردند، مأموم سمت راست امام و دقیقاً کنار وی می‌ایستد.»

در صورتیکه مأمومین بیش از یک نفر باشند، برای تنظیم صف در پشت سر امام قرار می‌گیرند و از سمت راست و چپ شروع به پرکردن صف می‌کنند، اگرچه افضل این است که ابتدا سمت راست را تکمیل نمایند. در این زمینه روایات متعدّد بیان شده‌اند:

- جابر بن عبداللهب روایت کرده است: «جِئْتُ حَتَّى قُمْتُ عَنْ يَسَارِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) فَأَخَذَ بِيَدِى فَأَدَارَنِى حَتَّى أَقَامَنِى عَنْ يَمِينِهِ ثُمَّ جَاءَ جَبَّارُ بْنُ فَقَامَ عَنْ يَسَارِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) بِيَدَيْنَا جَمِيعًا فَدَفَعَنَا حَتَّى أَقَامَنَا خَلْفَه.» [۱۲۲۵] «رفتم و سمت چپ رسول الله ج ایستادم و ایشان ج دست مرا گرفتند و سمت راستشان قرار دادند و سپس جبار بن صخر آمد و سمت چپ ایشان ج ایستاد. لذا رسول الله ج دست هر دوی ما را گرفتند و پشت سرشان قرار دادند.»

- انس بن مالکس روایت کرده است: «أَنَّ جَدَّتَهُ مُلَيْكَةَ دَعَتْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِطَعَامٍ صَنَعَتْهُ لَهُ فَأَكَلَ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ قُومُوا فَلِأُصَلِّ لَكُمْ قَالَ أَنَسٌ فَقُمْتُ إِلَى حَصِيرٍ لَنَا قَدْ اسْوَدَّ مِنْ طُولِ مَا لُبِسَ فَنَضَحْتُهُ بِمَاءٍ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَصَفَفْتُ وَالْيَتِيمَ وَرَاءَهُ وَالْعَجُوزُ مِنْ وَرَائِنَا فَصَلَّى لَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ انْصَرَفَ.» [۱۲۲۶] «مادر بزرگم -ملیکه- رسول الله ج را به صرف غذایی که برای ایشانج تهیّه کرده بود، دعوت نمود. رسول الله ج پس از صرف غذا، فرمود: بلند شوید تا برای شما نماز بخوانم. انس می‌گوید: بلند شدم و بسوی یکی از حصیرهایمان که از کثرت استعمال، سیاه شده بود، رفتم و مقداری آب روی آن، پاشیدم. رسول الله ج روی آن ایستاد. من و کودکی یتیم، پشت سر آنحضرت ج صف بستیم. و پیر زن، پشت سر ما ایستاد. رسول اکرم ج دو رکعت نماز، برای ما خواند و تشریف برد.»

- براء بن عازبس روایت کرده است: «كُنَّا إِذَا صَلَّيْنَا خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) أَحْبَبْنَا أَنْ نَكُونَ عَنْ يَمِينِهِ يُقْبِلُ عَلَيْنَا بِوَجْهِهِ.» [۱۲۲۷] «هرگاه ما پشت سر رسول الله ج نماز می‌خواندیم، دوست داشتیم که سمت راست ایشان بایستیم –تا بعد از اتمام نماز- رویش به طرف ما باشد.»

- عائشهل روایت کرده است: «كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُعْجِبُهُ التَّيَمُّنُ فِي تَنَعُّلِهِ وَتَرَجُّلِهِ وَطُهُورِهِ وَفِي شَأْنِهِ كُلِّهِ.» [۱۲۲۸] «پیغمبر ج در پوشیدن کفش، شانه کردن موها، وضو گرفتن و همۀ کارهایش، شروع کردن از سمت راست را می‌پسندید.»

بعد از پرشدن صف اوّل به طور کامل، صف دوّم از پشت سر امام و از وسط صف آغاز می‌گردد؛ چرا که آغاز شدن صف از وسط بوده و نه گوشه‌ها، همچنان‌که صف اوّل هم اینگونه آغاز می‌گردد. دلایل این مسئله عبارتند از:

- انس بن مالکس روایت کرده است: «أَنَّ جَدَّتَهُ مُلَيْكَةَ دَعَتْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِطَعَامٍ صَنَعَتْهُ لَهُ فَأَكَلَ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ قُومُوا فَلِأُصَلِّ لَكُمْ قَالَ أَنَسٌ فَقُمْتُ إِلَى حَصِيرٍ لَنَا قَدْ اسْوَدَّ مِنْ طُولِ مَا لُبِسَ فَنَضَحْتُهُ بِمَاءٍ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَصَفَفْتُ وَالْيَتِيمَ وَرَاءَهُ وَالْعَجُوزُ مِنْ وَرَائِنَا فَصَلَّى لَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ انْصَرَفَ.» [۱۲۲۹] «مادر بزرگم -ملیکه- رسول الله ج را به صرف غذایی که برای ایشانج تهیّه کرده بود، دعوت نمود. رسول الله ج پس از صرف غذا، فرمود: بلند شوید تا برای شما نماز بخوانم. انس می‌گوید: بلند شدم و بسوی یکی از حصیرهایمان که از کثرت استعمال، سیاه شده بود، رفتم و مقداری آب روی آن، پاشیدم. رسول الله ج روی آن ایستاد. من و کودکی یتیم، پشت سر آنحضرت ج صف بستیم. و پیر زن، پشت سر ما ایستاد. رسول اکرم ج دو رکعت نماز، برای ما خواند و تشریف برد.»

جابر بن عبداللهب روایت کرده است: «جِئْتُ حَتَّى قُمْتُ عَنْ يَسَارِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) فَأَخَذَ بِيَدِى فَأَدَارَنِى حَتَّى أَقَامَنِى عَنْ يَمِينِهِ ثُمَّ جَاءَ جَبَّارُ بْنُ صَخْرٍ فَتَوَضَّأَ ثُمَّ جَاءَ فَقَامَ عَنْ يَسَارِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) بِيَدَيْنَا جَمِيعًا فَدَفَعَنَا حَتَّى أَقَامَنَا خَلْفَهُ.» [۱۲۳۰] «رفتم وسمت چپ رسول الله ج ایستادم وایشان ج دست مرا گرفتند و سمت راستشان قرار دادند و سپس جبار بن صخر آمد و سمت چپ ایشان ایستاد. لذا رسول الله ج دست هردوی ما را گرفتند و پشت سرشان قرار دادند.»

در صورتیکه جماعت ترکیبی از مردان و زنان و کودکان باشد، مردان و کودکان در صف اوّل و زنان صف دوّم قرار می‌گیرند. در صورت تعدّد، مردان و کودکان در جلو و زنان در پشت آن‌ها قرار می‌گیرند. البته مستحب بوده که بالغان به امام نزدیک باشند. البته این در مواردی می‌باشد که فضای آن‌ها جدا نبوده و در یک فضای واحد نماز بخوانند که در این حال بهتر آن است که زنان به‌گونه‌ای در عقب قرار گیرند که در صورت آمدن مردان در معرض دید و یا عبور آن‌ها قرار نگیرند.

- انس بن مالکس روایت کرده است: «أَنَّ جَدَّتَهُ مُلَيْكَةَ دَعَتْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِطَعَامٍ صَنَعَتْهُ لَهُ فَأَكَلَ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ قُومُوا فَلِأُصَلِّ لَكُمْ قَالَ أَنَسٌ فَقُمْتُ إِلَى حَصِيرٍ لَنَا قَدْ اسْوَدَّ مِنْ طُولِ مَا لُبِسَ فَنَضَحْتُهُ بِمَاءٍ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَصَفَفْتُ وَالْيَتِيمَ وَرَاءَهُ وَالْعَجُوزُ مِنْ وَرَائِنَا فَصَلَّى لَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ انْصَرَفَ.» [۱۲۳۱] «مادر بزرگم -ملیکه- رسول الله ج را به صرف غذایی که برای ایشانج تهیّه کرده بود، دعوت نمود. رسول الله ج پس از صرف غذا، فرمود: بلند شوید تا برای شما نماز بخوانم. انس می‌گوید: بلند شدم و بسوی یکی از حصیرهایمان که از کثرت استعمال، سیاه شده بود، رفتم و مقداری آب روی آن، پاشیدم. رسول الله ج روی آن ایستاد. من و کودکی یتیم، پشت سر آنحضرت ج صف بستیم. و پیر زن، پشت سر ما ایستاد. رسول اکرم ج دو رکعت نماز، برای ما خواند و تشریف برد.»

- ابومسعود انصاریس روایت کرده است: «قال رسول الله ج: لِيَلِنِى مِنْكُمْ اوّلو الأَحْلاَمِ وَالنُّهَى ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ.» [۱۲۳۲] «پیامبر ج فرمودند: بالغان و کامل‌مردان و عالمان و خردمندان پشت سر من بایستند، سپس کسانی که از لحاظ سن، پشت سر آن‌ها هستند و سپس کسان دیگر قرار گیرند.»

در صفوف جماعت مأمومین شانه‌ها و پاهای خود را به هم چسبانده و با فاصله از یکدیگر قرار نگیرند.

-انس بن مالکس روایت کرده است: «عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: أَقِيمُوا صُفُوفَكُمْ فَإِنِّي أَرَاكُمْ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِي. وَكَانَ أَحَدُنَا يُلْزِقُ مَنْكِبَهُ بِمَنْكِبِ صَاحِبِهِ وَقَدَمَهُ بِقَدَمِهِ.» [۱۲۳۳] «نماز برپا شد و پیامبر ج به ما رو کردند و فرمودند: صف‌های خود را برابر و مستقیم کنید و به هم بچسبید؛ زیرا من شما را از پشت سر خودم (هم) می‌بینم. (راوی می‌گوید: پس از این دستور) هر کدام از ما شان‌هایش را به شانهۀ دوستش و پایش را به پای او می‌چسباند.»

میزان باز کردن پاها به اندازۀ عرض شانه باز باشد.

-انس بن مالکس روایت کرده است: «عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: أَقِيمُوا صُفُوفَكُمْ فَإِنِّي أَرَاكُمْ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِي وَكَانَ أَحَدُنَا يُلْزِقُ مَنْكِبَهُ بِمَنْكِبِ صَاحِبِهِ وَقَدَمَهُ بِقَدَمِهِ.» [۱۲۳۴] «نماز برپا شد و پیامبر ج به ما رو کردند و فرمودند: صف‌های خود را برابر و مستقیم کنید و به هم بچسبید؛ زیرا من شما را از پشت سر خودم (هم) می‌بینم. (راوی می‌گوید: پس از این دستور) هر کدام از ما شان‌هایش را به شانۀ دوستش و پایش را به پای او می‌چسباند.»

و اگر شانه‌های نمازگذاران به هم چسبیده و پاهایشان هم بهم بچسبد؛ در نتیجه باید اندازۀ باز شدن پاها به اندازۀ عرض شانه باشد؛ چرا که اگر بیشتر باشد، شانه‌ها بهم نمی‌چسبد واگر کمتر باشد پاهای نمازگزارِ بغلی بیش از عرض شانه‌ها باز شده که چهرۀ زشتی به نمازگزار می‌دهد.

البته برخی بر این باورند مأمومین پاهایشان را چهار انگشت و یا هشت انگشت باز کنند و استناد کرده‌اند که: ابوهریرهس روایت کرده است: «إِذَا صَلَّى أَحَدُكُمْ فَخَلَعَ نَعْلَيْهِ فَلاَ يُؤْذِ بِهِمَا أَحَدًا وَلْيَجْعَلْهُمَا مَا بَيْنَ رِجْلَيْهِ أَوْ لِيُصَلِّ فِيهِمَا.» [۱۲۳۵] «هرکس که هنگام نماز کفش‌هایش را بیرون آورد، کسی را آزار ندهد و آن‌ها را بین پاهایش قرار دهد؛ و یا اینکه آن‌ها را بیرون نیاورد و با کفش نماز بخواند.»

و نیز استناد کرده‌اند که رسول الله ج فرموده‌اند که کفش‌ها را باید بین پاها قرار داد و پهنای کف پای هر فردی حدود چهار انگشت است لذا اگر کفش‌ها را روی هم گذاشته و بین پا قرار داده شود یعنی؛ چهار انگشت باید باز باشند و اگر آن‌ها کنار هم قرار گیرند یعنی؛ هشت انگشت باید باز باشند.

- اما این دلیل بسیار ضعیف است؛ چرا که اوّلاً: گذاشتن کفش‌ها بین پاها دلیل بر این نیست که باید پاها هم به کفش‌ها چسپیده و به اندازۀ آن باز باشد بلکه اگر پاها هم کاملاً باز شود و کفش‌ها بین آن قرار گیرند، عرفاً می‌گویند که کفش‌ها بین پاها قرار گرفته‌اند و ثانیاً: حدیث صحیح وجود دارد که پاها باید به اندازۀ عرض شانه باز باشد، انس بن مالکس روایت کرده است: انس بن مالکس روایت کرده است: «عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: أَقِيمُوا صُفُوفَكُمْ فَإِنِّي أَرَاكُمْ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِي وَكَانَ أَحَدُنَا يُلْزِقُ مَنْكِبَهُ بِمَنْكِبِ صَاحِبِهِ وَقَدَمَهُ بِقَدَمِهِ.» [۱۲۳۶] «نماز برپا شد و پیامبر ج به ما رو کردند و فرمودند: صف‌های خود را برابر و مستقیم کنید و به هم بچسبید؛ زیرا من شما را از پشت سر خودم (هم) می‌بینم. (راوی می‌گوید: پس از این دستور) هر کدام از ما شان‌هایش را به شانۀ دوستش و پایش را به پای او می‌چسباند.»

مأمومین باید از ابتدا تا انتهای جماعت پیوستگی را رعایت کرده؛ چرا که آن نشانۀ اتمام نماز است.

ابو هریرهس روایت نموده: «قال النبی ج: اَقِيمُوا الصَّفَّ فِى الصَّلاَةِ فَإِنَّ إِقَامَةَ الصَّفِّ مِنْ حُسْنِ الصَّلاَةِ.» [۱۲۳۷] «پیامبر ج فرمودند: صف‌هایتان را راست و پیوسته کنید؛ چرا که درست کردن صف‌ها از کمال نماز است.»

انس بن مالکس روایت نموده: «قال النبی ج: سَوُّوا صُفُوفَكُمْ فَإِنَّ تَسْوِيَةَ الصَّفِّ مِنْ تَمَامِ الصَّلاَةِ.» [۱۲۳۸] « پیامبر ج فرمودند: صف‌های خود را یکنواخت و راست کنید؛ زیرا راست و مساوی بودن صف‌ها، جزو کامل کنندۀ نماز است.»

- وظیفۀ امام هم بر این بوده که تا زمانیکه مأمومان صف‌هایشان را مرتب و صاف نکرده‌اند، جماعت را شروع نگرداند؛ چرا که آنان تابع وی بوده و متبوع هم باید به احوال تابع دقّت نماید. انس بن مالکس هم روایت کرده است: «عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: أَقِيمُوا صُفُوفَكُمْ فَإِنِّي أَرَاكُمْ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِي وَكَانَ أَحَدُنَا يُلْزِقُ مَنْكِبَهُ بِمَنْكِبِ صَاحِبِهِ وَقَدَمَهُ بِقَدَمِهِ.» [۱۲۳۹] «نماز برپا شد و پیامبر ج به ما رو کردند و فرمودند: صف‌های خود را برابر و مستقیم کنید و به هم بچسبید؛ زیرا من شما را از پشت سر خودم (هم) می‌بینم. (راوی می‌گوید: پس از این دستور) هر کدام از ما شان‌هایش را به شانۀ دوستش و پایش را به پای او می‌چسباند.»

[۱۲۲۳] (صحيح): بخاري (ش ۸۵۹) / مسلم (ش۱۸۲۴) / ابوداود (ش۱۳۶۹) / نسايي (ش۱۶۲۰) / ابن ماجه (ش۱۳۶۳) از طريق (مالک بن انس و مخرمه بن سليمان) روايت کرده اند: «قال أخبرني كريب عن ابن عباس رضي الله عنهما قال: بت عند خالتي ميمونة ليلة فنام النبي ج فلما كان في بعض الليل قام رسول الله ج فتوضأ من شن معلق وضوا خفيفا ثم قام يصلي فقمت فتوضأت نحوا مما توضأ ثم جئت فقمت عن يساره فحولني فجعلني عن يمينه ثم صلى ما شاء الله ثم اضطجع فنام حتى نفخ فأتاه المنادي يأذنه بالصلاة فقام معه إلى الصلاة فصلى ولم يتوضأ.» [۱۲۲۴] بخاری (ج۲ص۱۰۸) [۱۲۲۵] (صحيح): مسلم (ش۷۷۰۵) روایت کرده است: «حدثنا هارون بن معروف ومحمّد بن عباد - وتقاربا فى لفظ الحديث - والسياق لهارون قالا حدثنا حاتم بن إسماعيل عن يعقوب بن مجاهد أبى حزرة عن عبادة بن الوليد بن عبادة بن الصامت قال ثم مضينا حتى أتينا جابر بن عبد الله قال: ... .» [۱۲۲۶] (صحيح): بخاري (ش۳۸۰و۸۶۰) / مسلم (ش۱۵۳۱) / ابوداود (ش۶۱۲) / ترمذي (ش۲۳۴) / نسايي (ش۸۱۰) / ابن ماجه (ش۹۷۵) از طريق (إسحاق بن عبد الله بن أبي طلحة وموسي بن انس) روايت کرده اند: «عن أنس بن مالك أن جدته مليكة دعت رسول الله صلى الله عليه وسلم لطعام صنعته له فأكل منه ثم قال قوموا فلأصل لكم قال أنس فقمت إلى حصير لنا قد اسود من طول ما لبس فنضحته بماء فقام رسول الله صلى الله عليه وسلم وصففت واليتيم وراءه والعجوز من ورائنا فصلى لنا رسول الله صلى الله عليه وسلم ركعتين ثم انصرف» [۱۲۲۷] (صحيح): مسلم (ش۱۶۷۶و۱۶۷۷) / ابوداود (ش۶۱۵) / نسایی (ش۸۲۲) / ابن ماجه (ش۱۰۰۶) از طریق (ابن أبى زائدة وكيع بن الجراح وابواحمد الزبيري وعبدالله بن المبارك) روایت کرده‌اند: «حدثنا مسعر بن كدام عن ثابت بن عبيد عن عبيد بن البراء عن البراء بن عازب قال: كنا إذا صلينا خلف رسول الله (صلى الله عليه وسلم) أحببنا أن نكون عن يمينه فيقبل علينا بوجهه (صلى الله عليه وسلم)» [۱۲۲۸] (صحيح): بخاري (ش۴۲۶و۵۳۸۰و۱۶۸) / مسلم (ش۶۴۰) / ابوداود (ش۴۱۴۲) / نسايي (ش۴۲۱) از طريق (عبدالله بن مبارک و حفص بن عمر و مسلم بن ابراهيم و معاذ بن معاذ و سليمان بن حرب) روايت کرده اند: «حدثنا شعبة قال أخبرني أشعث بن سليم قال سمعت أبي عن مسروق عن عائشة قالت: كان النبي صلى الله عليه و سلم يعجبه التيمن في تنعله وترجله وطهوره وفي شأنه كله.» [۱۲۲۹] (صحيح): بخاري (ش۳۸۰و۸۶۰) / مسلم (ش۱۵۳۱) / ابوداود (ش۶۱۲) / ترمذي (ش۲۳۴) / نسايي (ش۸۱۰) / ابن ماجه (ش۹۷۵) از طريق (إسحاق بن عبد الله بن أبي طلحة وموسي بن انس) روايت کرده اند: «عن أنس بن مالك أن جدته مليكة دعت رسول الله صلى الله عليه وسلم لطعام صنعته له فأكل منه ثم قال قوموا فلأصل لكم قال أنس فقمت إلى حصير لنا قد اسود من طول ما لبس فنضحته بماء فقام رسول الله صلى الله عليه وسلم وصففت واليتيم وراءه والعجوز من ورائنا فصلى لنا رسول الله صلى الله عليه وسلم ركعتين ثم انصرف» [۱۲۳۰] (صحيح): مسلم (ش۷۷۰۵) روایت کرده است: « حدثنا هارون بن معروف ومحمّد بن عباد - وتقاربا فى لفظ الحديث - والسياق لهارون قالا حدثنا حاتم بن إسماعيل عن يعقوب بن مجاهد أبى حزرة عن عبادة بن الوليد بن عبادة بن الصامت قال ثم مضينا حتى أتينا جابر بن عبد الله قال: ... .» [۱۲۳۱] (صحيح): بخاري (ش۳۸۰و۸۶۰) / مسلم (ش۱۵۳۱) / ابوداود (ش۶۱۲) / ترمذي (ش۲۳۴) / نسايي (ش۸۱۰) / ابن ماجه (ش۹۷۵) از طريق (إسحاق بن عبد الله بن أبي طلحة وموسي بن انس) روايت کرده اند: «عن أنس بن مالك أن جدته مليكة دعت رسول الله صلى الله عليه وسلم لطعام صنعته له فأكل منه ثم قال قوموا فلأصل لكم قال أنس فقمت إلى حصير لنا قد اسود من طول ما لبس فنضحته بماء فقام رسول الله صلى الله عليه وسلم وصففت واليتيم وراءه والعجوز من ورائنا فصلى لنا رسول الله صلى الله عليه وسلم ركعتين ثم انصرف» [۱۲۳۲] (صحيح): مسلم (ش۱۰۰۰و۱۰۰۰۱) / ابوداود (ش۶۷۴) ترمذی (ش۲۲۸) / نسایی (ش۸۰۷و۸۱۲) / ابن ماجه (ش۹۷۶) از طریق (شعبة بن الحجاج وعبد الله بن إدريس وأبو معاوية الضرير ووكيع بن الجراح وسفيان بن عيينه) روایت کرده‌اند: «عن الأعمش عن عمارة بن عمير التيمى عن أبى معمر عن أبى مسعود قال كان رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يمسح مناكبنا فى الصلاة ويقول: استووا ولا تختلفوا فتختلف قلوبكم ليلنى منكم اوّلو الأحلام والنهى ثم الذين يلونهم ثم الذين يلونهم» [۱۲۳۳] (صحيح): بخاري (ش۷۲۵) / عبد بن حميد، المسند (ش۱۴۰۶) / ابن ابي شيبه، المصنف (ج۱ص۳۸۶) / عراقي، الأربعين العشارية (ش۲۱) / ابويعلي، المسند (ش۳۷۲۰) از طريق (يزيد بن هارون وزهير بن حرب وهشيم بن بشير) روايت كرده اند: «عن حميد عن أنس عن النبي ... .» بايد اشاره کنيم که حميد بن ابي حميد الطويل از انس بن مالک «تدليس» مي‌نموده اما واسطه‌اش مشخص بوده وآن احاديث را از ثابت البناني که «رجال صحيحين وثقة» بوده شنيده است. چرا که امام شعبة بن الحجاج گفته است: «لم يسمع حميد من أنس إلا أربعة و عشرين حديثا والباقى سمعها من ثابت أو ثبته فيها ثابت.» وامام ابن حبان هم گفته است: «سمع من أنس بن مالك ثمانية عشر حديثا وسمع الباقي من ثابت فدلس عنه.» و امام ابن عدي مي‌گويد: « أما ما ذكر عنه أنه لم يسمع من أنس إلا مقدار ما ذكر و سمع الباقى من ثابت عنه، فإن تلك الأحاديث يميزها من كان يتهمه أنها عن ثابت عنه، لأنه قد روى عن أنس و قد روى عن ثابت عن أنس أحاديث، فأكثر ما فى بابه أن الذى رواه عن أنس البعض مما يدلسه عن أنس وقد سمعه من ثابت» و امامان ابن خراش و حماد بن سلمه مي‌گويند: «إن عامة حديثه عن أنس إنما سمعه من ثابت» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۳ص۳۸) / ابن حبان، الثقات (ج۴ص۱۴۸)] و لذا اسنادش «صحيح» مي‌باشد وهمچنين امام ابن حجر هم گفته است: «رواه سعيد بن منصور عن هشيم فصرح فيه بتحديث أنس لحميد» [فتح الباري (ج۲ص۲۱۱)]. [۱۲۳۴] (صحيح): بخاري (ش۷۲۵) / عبد بن حميد، المسند (ش۱۴۰۶) / ابن ابي شيبه، المصنف (ج۱ص۳۸۶) / عراقي، الأربعين العشارية (ش۲۱) / ابويعلي، المسند (ش۳۷۲۰) از طريق (يزيد بن هارون وزهير بن حرب وهشيم بن بشير) روايت كرده اند: «عن حميد عن أنس عن النبي ... .» بايد اشاره کنيم که حميد بن ابي حميد الطويل از انس بن مالک «تدليس» مي‌نموده اما واسطه‌اش مشخص بوده وآن احاديث را از ثابت البناني که «رجال صحيحين وثقة» بوده شنيده است. چرا که امام شعبة بن الحجاج گفته است: «لم يسمع حميد من أنس إلا أربعة و عشرين حديثا والباقى سمعها من ثابت أو ثبته فيها ثابت.» وامام ابن حبان هم گفته است: «سمع من أنس بن مالك ثمانية عشر حديثا وسمع الباقي من ثابت فدلس عنه.» و امام ابن عدي مي‌گويد: « أما ما ذكر عنه أنه لم يسمع من أنس إلا مقدار ما ذكر و سمع الباقى من ثابت عنه، فإن تلك الأحاديث يميزها من كان يتهمه أنها عن ثابت عنه، لأنه قد روى عن أنس و قد روى عن ثابت عن أنس أحاديث، فأكثر ما فى بابه أن الذى رواه عن أنس البعض مما يدلسه عن أنس وقد سمعه من ثابت» و امامان ابن خراش و حماد بن سلمه مي‌گويند: «إن عامة حديثه عن أنس إنما سمعه من ثابت» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۳ص۳۸) / ابن حبان، الثقات (ج۴ص۱۴۸)] و لذا اسنادش «صحيح» مي‌باشد وهمچنين امام ابن حجر هم گفته است: «رواه سعيد بن منصور عن هشيم فصرح فيه بتحديث أنس لحميد» [فتح الباري (ج۲ص۲۱۱)]. [۱۲۳۵] (صحيح): ابوداود (ش۶۵۵) / حاکم، المستدرک (ش۹۵۷) / بغوی، شرح السنة (ج۲ص۹۴) از طريق (عبد الوهاب بن نجدة) روايت کرده‌اند: «حدثنا بقية (بن الوليد) وشعيب بن إسحاق عن الأوزاعى حدثنى محمّد بن الوليد (الزبيدي) عن سعيد بن أبى سعيد عن أبيه عن أبى هريرة عن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) ... .» وبقية بن الوليد وشعيب بن اسحاق هم متابعه شده‌اند وابن حبان (ش۲۱۸۲) / ابن منذر، الاوسط (ش۲۴۵۰) / بيهقي، السنن الکبري (ش۴۴۳۳) والآداب (ش۳۰۹) / ابن عساكر، تاريخ دمشق (ج۱۴ص۱۰۳) از طريق (بشر بن بکر وعبدالقدوس بن الحجاج) روايت کرده‌اند: «حدثنا الأوزاعى حدثنا محمّد بن الوليد الزبيدي عن سعيد بن أبى سعيد عن أبيه عن أبى هريرة عن رسول الله ... .» واوزاعي هم متابعه شده وابن ابي شيبه، المصنف (ج۲ص۳۰۸) / ابن الجعد، المسند (ش۲۸۴۶) / حاكم، المستدرک (ش۹۵۲) / ابن حبان (ش۲۱۸۳و۲۱۸۷) / ابن خزيمه (ش۱۰۰۹) / عبدالرزاق، المصنف (ج۱ص۳۸۹) / بزار (ش۸۴۳۲) / ابن منذر، الاوسط (ش۲۴۵۱) / ابن عدي، الکامل (ج۴ص۱۲۶) / عقيلي، الضعفاء الکبير (ج۲ص۲۵۶) / ابن حيان، طبقات المحدثين بأصبهان (ش۵۰۱) / علي بن عمر الحربي، الفوائد المنتقاه عن الشيوخ العوالي (ش۵۴) از طريق (عياض بن عبد الله وعبد الله بن سمعان وابن ابي ذئب) روايت کرده اند: «عن سعيد بن أبي سعيد المقبري عن ابيه عن أبي هريرة عن رسول الله ... .» وسعید بن ابی سعید المقبری هم متابعه شده وابوعلی الصفار، الفوائد (ش۱۰) / ابن المقری، المعجم (ش۲۲۴) ازطریق (ابوالربیع عبیدالله بن محمد الحارثی ومحمد بن الفضیل) روایت کرده است: «نا محمد بن اسماعیل (بن فدیک) اخبرنی ابراهیم بن الفضل المخزومی عن سعید المقبری عن ابی هریره ... .» وابوسعيد المقبري هم متابعه شده وابوداود (ش۶۵۴) / بيهقي، السنن الکبري (ش۴۴۳۲) / حاكم، المستدرک (ش۹۵۴) / ابن حبان (ش۲۱۸۸) / ابن خزيمه (ش۱۰۱۶) / ابن منذر، الاوسط (ش۲۴۵۲) / طبران، المعجم الکبیر (ج۱۹ص۱۷۵) والمعجم الصغير (ج۲ص۶۱) / بغوی، شرح السنة (ج۲ص۹۴) از طريق (یوسف بن ماهک وسعید بن المسيب) روايت کرده اند: «عن أبى هريرة أن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) قال ... .» ورجال ابوداود (ش۶۵۵) «رجال صحيحين» بوده جز عبد الوهاب بن نجدة الحوطى كه «ثقة» ومترجم در تهذيب مي‌باشد واسنادش هم «صحيح» است. وامام حاكم نيشابوري هم گفته است: «حدیثٌ صحيحٌ على شرط الشيخين ولم يخرجاه» وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط البخاری ومسلم» وامام حافظ عراقی هم گفته است: «اسناده صحیحٌ» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۹۵۴و۹۵۲) / الزبیدی، اتحاف السادة المتقين بشرح إحياء علوم الدين (ج۳ص۳۰۶)] بايد اشاره کنيم که [عياض بن عبد الله وعبد الله بن سمعان] گاهي اينگونه اسناد را روايت کرده اند که (عن سعيد بن أبي سعيد المقبري عن أبي هريرة) اما [ابن ابي ذئب ومحمّد بن الوليد الزبيدي] اينگونه روايت نموده که: (عن سعيد بن أبي سعيد المقبري عن ابيه عن أبي هريرة) اما چون ابن ابي ذئب ومحمّد بن الوليد الزبيدي هردو «رجال صحيحين» هستند لذا زياده ي آنها مقبول مي‌باشد وخللي در اسناد ايجاد نمي‌کند. همچنين ممکن است سعيد بن أبي سعيد المقبري آن را به دو طريق نقل کرده باشد؛ چرا که وي وپدرش هردو از ابوهريره روايت شنيده اند واحتمالاً (سعيد آن را از پدرش از ابوهريره) شنيده وسپس نزد ابوهريره رفته وروايت را مستقيماً از او نقل کرده است. [۱۲۳۶] (صحيح): بخاري (ش۷۲۵) / عبد بن حميد، المسند (ش۱۴۰۶) / ابن ابي شيبه، المصنف (ج۱ص۳۸۶) / عراقي، الأربعين العشارية (ش۲۱) / ابويعلي، المسند (ش۳۷۲۰) از طريق (يزيد بن هارون وزهير بن حرب وهشيم بن بشير) روايت كرده اند: «عن حميد عن أنس عن النبي ... .» بايد اشاره کنيم که حميد بن ابي حميد الطويل از انس بن مالک «تدليس» مي‌نموده اما واسطه‌اش مشخص بوده وآن احاديث را از ثابت البناني که «رجال صحيحين وثقة» بوده شنيده است. چرا که امام شعبة بن الحجاج گفته است: «لم يسمع حميد من أنس إلا أربعة و عشرين حديثا والباقى سمعها من ثابت أو ثبته فيها ثابت.» وامام ابن حبان هم گفته است: «سمع من أنس بن مالك ثمانية عشر حديثا وسمع الباقي من ثابت فدلس عنه.» و امام ابن عدي مي‌گويد: « أما ما ذكر عنه أنه لم يسمع من أنس إلا مقدار ما ذكر و سمع الباقى من ثابت عنه، فإن تلك الأحاديث يميزها من كان يتهمه أنها عن ثابت عنه، لأنه قد روى عن أنس و قد روى عن ثابت عن أنس أحاديث، فأكثر ما فى بابه أن الذى رواه عن أنس البعض مما يدلسه عن أنس وقد سمعه من ثابت» و امامان ابن خراش و حماد بن سلمه مي‌گويند: «إن عامة حديثه عن أنس إنما سمعه من ثابت» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۳ص۳۸) / ابن حبان، الثقات (ج۴ص۱۴۸)] و لذا اسنادش «صحيح» مي‌باشد وهمچنين امام ابن حجر هم گفته است: «رواه سعيد بن منصور عن هشيم فصرح فيه بتحديث أنس لحميد» [فتح الباري (ج۲ص۲۱۱)]. [۱۲۳۷] (صحيح): بخاري (ش۷۲۲) / مسلم (ش۹۵۷) از طريق (همام بن منبه وعبدالرحمن اعرج) روايت کرده اند: «عن أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال إنما جعل الإمام ليؤتم به فلاتختلفوا عليه فإذا ركع فاركعوا وإذا قال سمع الله لمن حمده فقولوا ربنا لك الحمد وإذا سجد فاسجدوا وإذا صلى جالسا فصلوا جلوسا أجمعون وأقيموا الصف في الصلاة فإن إقامة الصف من حسن الصلاة.» [۱۲۳۸] (صحيح): مسلم (ش۱۰۰۳) / ابوداود (ش۶۶۸) / ابن ماجه (ش۹۹۳) از طریق (محمّد بن جعفر ومحمّد بن بشار وسليمان بن حرب وابوالوليد الطالسي) روایت کرده‌اند: «حدثنا شعبة قال سمعت قتادة يحدث عن أنس بن مالك قال قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم): سووا صفوفكم فإن تسوية الصف من تمام الصلاة.» [۱۲۳۹] (صحيح): بخاري (ش۷۲۵) / عبد بن حميد، المسند (ش۱۴۰۶) / ابن ابي شيبه، المصنف (ج۱ص۳۸۶) / عراقي، الأربعين العشارية (ش۲۱) / ابويعلي، المسند (ش۳۷۲۰) از طريق (يزيد بن هارون وزهير بن حرب وهشيم بن بشير) روايت كرده اند: «عن حميد عن أنس عن النبي ... .» بايد اشاره کنيم که حميد بن ابي حميد الطويل از انس بن مالک «تدليس» مي‌نموده اما واسطه‌اش مشخص بوده وآن احاديث را از ثابت البناني که «رجال صحيحين وثقة» بوده شنيده است. چرا که امام شعبة بن الحجاج گفته است: «لم يسمع حميد من أنس إلا أربعة و عشرين حديثا والباقى سمعها من ثابت أو ثبته فيها ثابت.» وامام ابن حبان هم گفته است: «سمع من أنس بن مالك ثمانية عشر حديثا وسمع الباقي من ثابت فدلس عنه.» و امام ابن عدي مي‌گويد: « أما ما ذكر عنه أنه لم يسمع من أنس إلا مقدار ما ذكر و سمع الباقى من ثابت عنه، فإن تلك الأحاديث يميزها من كان يتهمه أنها عن ثابت عنه، لأنه قد روى عن أنس و قد روى عن ثابت عن أنس أحاديث، فأكثر ما فى بابه أن الذى رواه عن أنس البعض مما يدلسه عن أنس وقد سمعه من ثابت» و امامان ابن خراش و حماد بن سلمه مي‌گويند: «إن عامة حديثه عن أنس إنما سمعه من ثابت» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۳ص۳۸) / ابن حبان، الثقات (ج۴ص۱۴۸)] و لذا اسنادش «صحيح» مي‌باشد وهمچنين امام ابن حجر هم گفته است: «رواه سعيد بن منصور عن هشيم فصرح فيه بتحديث أنس لحميد» [فتح الباري (ج۲ص۲۱۱)].