نماز جمعه در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۳-۵-۲) صلوات بر پیغمبر ج

(۳-۵-۲) صلوات بر پیغمبر ج

فقها در فرستادن صلوات و درود بر پیغمبر عظیم الشأن ج [۶۷۶] در خطبۀ نماز جمعه اختلاف‌نظر دارند، دیدگاه این افراد عبارت است از:

دیدگاه اوّل: شافعیّه، قول مذهب حنابله آن‌را رکن می‌دانند و خطبه بدون آن باطل می‌باشد. [۶۷۷]

استدلال آن‌ها عبارت است از:

- «ما رواه أبو هريرةس في ذكر إسراء النبي ج و ذكر فيه قول الله (تعالى): ﴿وَرَفَعۡنَا لَكَ ذِكۡرَكَ٤[الشرح: ۴] قال: « فَلا أُذْكَرُ إِلا ذُكِرْتَ مَعِي، وَجَعَلْتُ أُمَّتَكَ لا تَجُوزُ لَهُمْ خُطْبَةٌ حَتَّى يَشْهَدُوا أَنَّكَ عَبْدِي وَرَسُولِي.» [۶۷۸] «ابوهریرهس دربارۀ آیۀ ﴿وَرَفَعۡنَا لَكَ ذِكۡرَكَ٤ گفت: خداوندأ در شب اسری به پیامبرش ج فرمود: هرگاه نام من برده شود، نام تو هم برده می‌شود. و همچنین بر أمّتم نوشتم که خطبۀ آنان صحیح نیست مگر اینکه شهادت دهند که تو عبد و رسول من هستی.»

این حدیث سندش ضعیف و غیرقابل احتجاج می‌باشد.

- از برخی از اصحاب همچون امیرالمؤمنین علی بن أبی‌طالب و أبوموسی أشعریش ثابت است که آن‌ها در خطبۀ نماز جمعه بر پیامبر ج صلوات می‌فرستادند. [۶۷۹]

ابن قیم در این راستا چنین می‌گوید: «این دلیلی بر این می‌باشد که صلوات فرستادن بر پیامبر ج در خطبه امری مشهور و معروف در نزد همۀ صحابهش بوده است.» [۶۸۰] سخاوی نیز در این ‌باره چنین می‌نویسد: «در مصنّف المجد اللغوی/ چنین خواندم: امکان دارد که گفته شود: شافعی در این زمینه بر فعل خلفای راشدینش و افراد بعدِ آن‌ها اعتماد کرده؛ زیرا نه از یکی از آن‌ها و نه از افرادِ بعدِ آن‌ها نقل نشده که خطبه با این مهمی -تا چه برسد به خطبۀ جمعه- مگر اینکه با حمد و صلوات شروع شده و سلف به خطبۀ بدون صلوات، خطبۀ بدون ستایش و ناقص می‌گویند.» [۶۸۱]

- خطبه، عبادتیست که نیازمند ذکر خداوند متعال می‌باشد، در نتیجه به ذکر و یاد پیامبرش ج نیز مانند أذان، تشهّد و نماز نیازمند است. [۶۸۲]

دیدگاه دوّم: حنفیّه، مالکیّه و برخی اندک از حنابله بر این باورند که صلوات بر پیغمبر عظیم الشأن ج در خطبۀ نماز جمعه سنّت است. [۶۸۳]

استدلال این دسته هم همان ادلّۀ صاحبان قول اوّل است و برای مستحب بودن آن استدلال می‌کنند که پیامبر ج صلوات بر خودش را در خطبه ابراز نفرموده که اگر رکن یا واجب بود حتماً بیان می‌کردند.

دیدگاه سوّم: ابن تیمیه ابراز می‌دارد آنچه در خطبه واجب است شهادت دادن به رسالت رسول الله ج می‌باشد. [۶۸۴] در کتاب «الإختیارات» چنین آمده: «در خطبه واجب است که شهادت داده شود که محمّد ج بنده و فرستادۀ خداست و أبو عباسس در جایی دیگر شهادتین را واجب دانسته و در وجوب صلوات بر پیامبر جدر خطبه تردّد داشته است و در جایی دیگر گفته: احتمال دارد – که این احتمال زیاد است- صلوات بر پیامبر ج در خطبه واجب باشد.» [۶۸۵] این دیدگاه شاگردش ابن‌قیّم نیز می‌باشد. [۶۸۶]

ایشان استدلال می‌کند که أبوهریرهس از پیامبر ج روایت کرده که فرموده‌اند: «كُلُّ خطْبَةٍ لَيْسَ فِيها تشهّد فَهِيَ كاليَدِ الجَذْماءِ.» [۶۸۷] «هر خطبه‌ای که در آن تشهّد نباشد، مانند دست بریده می‌ماند.»

البته این استدلال تعارضی با استدلال‌های رکن بودن صلوات ندارند و قابل جمع می‌باشند.

قول راجح: به نظر می‌رسد که صلوات فرستادن بر پیامبر ج در خطبه مستحب بوده؛ چرا که دلیل صحیحی برای وجوب آن وجود ندارد و اصل هم بر عدم حکم می‌باشد و برای شرطیّت و یا رکنیّت یک چیز نیاز به نصّی از طرف شارع می‌باشد که در این مورد وجود ندارد.(واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)

[۶۷۶] در بخش (۱-۴-۱۴) سایر موارد، معنا و مفهوم صلوات بر پیامبر اکرم ج بیان شده است. [۶۷۷] نک: ماوردی، الحاوی الکبیر، ۳ / ۵۷ - ۵۸، الوجيز ۱ / ۶۳ ، حلية العلماء ۲ / ۲۷۷، المجموع ۴ / ۵۱۹، روضة الطالبين ۲ / ۲۴ - ۲۵، شربینی، مغني المحتاج، ۱ / ۲۸۵؛ أبو الخطاب، الهداية ۱ / ۵۲، شرح الزركشي ۲ / ۱۷۵، المغني ۳ / ۱۷۳ - ۱۷۴، الفروع ۲ / ۱۰۹، المحرر ۱ / ۱۴۶، الإنصاف ۲ / ۳۸۷ . [۶۷۸] (ضعيف): اين روايت از طريق ابوهريره وابوسعيد خدري از پيامبر (صلي الله عليه وسلم) روايت شده است: اما طريق ابوسعيد خدريس: دو طريق دارد؛ طريق اوّل: ابن حبان (ش۳۳۸۲) / ابويعلي، لمسند (ش۱۳۸۰) / خلال، السنه (ش۳۱۸) / ابوبکر النجاد، الرد على من يقول القرآن مخلوق (ش۸۸) / آجري، الشريع (ص۳۹۶) / خطيب بغدادي، الجامع لأخلاق الراوي (ج۲ص۷۰) / ابن النجار، حاتم بن إسماعيل (ج۱ص۹۸) از طريق (ابن لهيعه وعمرو بن الحارث) روايت کرده اند: «أن دراجا حدثه عن أبن الهيثم عن أبي سعيد الخدري أن رسول الله (صلى الله عليه و سلم) قال: أتاني جبريل فقال: إن ربي وربك يقول لك: كيف رفعت ذكرك؟ قال: الله أعلم قال: إذا ذكرت ذكرت معي» اما اين اسناد «ضعيف» است چرا که دراج زمانيکه از ابوالهيثم روايت مي‌کند «ضعيف الحديث» بوده واينجا هم از ابوالهيثم روايت نموده است. [ابن حجر، تقريب التهذيب (ش۱۸۲۴)]. طريق دوّم: ابن الجوزي، العلل المتناهية في الأحاديث الواهية (ش۲۸۳) روايت کرده است: «انبأنا الحريري قال انبأنا العشاري قال انا الدارقطني قال انا عبدالله بن عبدالصمد بن المعتدي قال حدثني روح بن مسافر عن ايوب عن سليمان بن عبدالله بن صالح حدثنا الربيع بن بدر عن ابي هارون العبدي عن ابي سعيد عن رسول الله صلى الله عليه و سلم قال لما انتهى بي الى السماء.» اما اين طريق واهي است چرا که اوّلاً: الربيع بن بدر بن عمرو بن جراد معروف بعليلة «متروک الحديث» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۳ص۲۳۹) / ابن حجر، تقريب التهذيب (ش۱۸۸۳) / ذهبي، الکاشف (ش۱۵۲۵)] و عمارة بن جوين أبو هارون العبدى: «متروک الحديث و متهم به کذب» است [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۷ص۴۱۲) وتقريب التهذيب (ش۴۸۴۰) / ذهبي، الکاشف (ش۴۰۰۳)] اما طريق ابوهريرهس: طبري، تهذيب الآثار (ش۲۷۶۸) وجامع البيان في تفسير القرآن (ج۱۷ص۳۳۶) / ابن عدي، الکامل (ج۳ص۱۶۵) از طريق (علي بن سهل بن قادم) روايت کرده اند: «حدثنا حجاج بن محمّد الأعور قال حدثنا أبو جعفر الرازي عن الربيع بن أنس عن أبي العالية الرياحي عن أبي هريرة ... .» وحجاج بن محمّد هم متابعه شده وابن ابي حاتم، التفسير (ج۹ص۱۳۱) / طبري، جامع البيان في تفسير القرآن (ج۱۷ص۳۳۷) / بيهقي، دلائل النبوة (ج۲ص۳۹۷) از طريق (يونس بن بكير وأبو النضر هاشم بن القاسم وحاتم بن إسماعيل) روايت کرده اند: «حدثنا عيسى بن عبد الله أبا جعفر الرازي عن الربيع بن أنس عن ابى العالية أو غيره عن أبي هريرة ... .» اما اين روايت «ضعيف» است چرا که أبو جعفرالرازي عيسى بن أبى عيسى در رجالش «اضطراب» کرده وگاهي: «عن ابى العالية أو غيره» وگاهي: «عن أبي هريرة أو غيره» وگاهي: «عن ابي العاليه عن ابي هريره» روايت کرده است. [۶۷۹] حجیلان، خطبة الجمعة و أحکامها الفقهیة، ص۹۸ و ۹۹. [۶۸۰] جلاءالأفهام، ص ۲۸۶. [۶۸۱] سخاوی، القول االبدیع فی الصلاة علی الحبیب الشفیع، ص۲۰۳. [۶۸۲] نک: المهذّب مع المجموع ۴ / ۵۱۶، مغني المحتاج ۱ / ۲۸۵، شرح الزركشي ۲ / ۱۷۵، المغني ۳ / ۱۷۴، المبدع ۲ / ۱۵۸، كشاف القناع ۲ / ۳۲ . [۶۸۳] نک: بدائع الصنائع ۱ / ۲۶۳، الفتاوى الهندية ۱ / ۱۴۶، طحطاوی، مراقي الفلاح، ص ( ۱۰۳ )؛ الإشراف ۱ / ۱۳۲، الفواكه الدواني ۱ / ۳۰۶؛ الإنصاف ۲ / ۳۸۷، المبدع ۲ / ۱۵۸، المغني ۳ / ۱۷۴ و ۱۰۹. [۶۸۴] الاختيارات ص ( ۷۹ - ۸۰ ) ، شاگردش ابن مفلح در الفروع ۲ / ۱۰۹ و مرداوي در الإنصاف ۲ / ۳۸۷ این را از ایشان روایت کرده‌اند. مرداوی از المجد روایت کرده که ایشان صلوات بر پیغمبر ج یا شهادت دادن به بنده و رسول بودنش را واجب می‌داند و واجب شهادت به رسالت پیامبر ج می‌باشد نه لفظ صلوات. [۶۸۵] الاختيارات ص ( ۷۹ - ۸۰ ). [۶۸۶] نک: جلاء الأفهام فی فضل الصلاة و السلام علی محمّد خیر الأنام، ص ۲۸۴ و ۲۸۵. [۶۸۷] (صحیح): ابوداود (ش۴۸۴۳) / احمد، المسند (ش۸۰۱۷و۸۵۱۸) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج۷ص۲۲۹) / بیهقی، السنن الکبری (ش۵۹۷۹) والدعوات الکبیر (ج۱ص۴) / ابونعیم، حلیة الاولیاء (ج۹ص۴۳) / ابن حبان (ش۲۷۹۷و۲۷۹۶) / اسحاق بن راهویه، المسند (ش۲۶۵) / ابن ابی شیبة، المصنف (ج۶ص۲۶۳) / ابوبکر مالکی، المجالسة وجواهر العلم (ش۱۰۶۸) / هروی، ذم الكلام وأهله (ش۲) / جزء موسی بن القاسم بن الاشیب (ش۴۳) / سبکی، الطبقات الشافعیة الکبری (ج۱ص۲۹) / طوسی، مختصر الأحكام مستخرج الطوسي على جامع الأحكام (ش۲۶/۱۰۰۶) از طریق (مسدد بن سرهد وموسی بن اسماعیل وحامد بن عمر وعبد الرحمن بن مهدي وحبان بن هلال والمغيرة بن سلمة وعفان بن مسلم ویونس بن محمّد) روایت کرده‌اند: «حدثنا عبد الواحد بن زياد حدثنا عاصم بن كليب عن أبيه عن أبى هريرة عن النبى (صلى الله عليه وسلم) قال: كل خطبة ليس فيها تشهد فهى كاليد الجذماء». وعبد الواحد بن زياد هم متابعه شده وترمذی (ش۱۱۰۶) روایت کرده است: «حدثنا أبو هشام الرفاعي حدثنا محمّد بن فضيل عن عاصم بن كليب ... .» ورجال ابوداود «ثقة» ومترجم در تهذیب بوده واسنادش هم «صحیح» می‌باشد.