(۲-۵) حکم تکلیفی نماز جمعه
بر مبنای نصوص مقدّس قرآن کریم و سنّت نبوی شریف و اجماع اصل بر آن است که خواندن نماز جمعه بر هر مسلمان مکلَّفی فرض عین است ولی برخی از افراد با دلایلی از شریعت از این حکم مستثنی میباشند. دلایل وجوب نماز جمعه عبارت است از:
اوّل: کتاب
خداوندأ میفرمایند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩﴾[الجمعة: ۹] «ای مؤمنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه أذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید. این (چیزی که بدان دستور داده میشوید) برای شما بهتر و سودمندتر است اگر متوجّه باشید.»
گفته شده: ﴿ذِكۡرِ ٱللَّهِ﴾ همان نماز جمعه است و نیز گفته شده: خطبۀ نماز جمعه است. البته همۀ این موارد حجّت و صحیح میباشند؛ زیرا تلاش برای شنیدن خطبه سعی و تلاش برای ادای نماز جمعه میباشد؛ چرا که هر کس نماز جمعه از وی ساقط شود تلاش برای شنیدن خطبه نیز از وی ساقط میگردد. پس فرض بودن تلاش برای خطبه به منزلۀ فرض بودن نماز جمعه نیز میباشد. و در واقع ذکر و یاد الله همانطور که در نماز حاصل میشود در خطبه نیز حاصل میشود پس هر دوی اینها ذکر اللهأ میباشند. [۳۱۲] امام سرخسی در اثبات فرض بودن نماز جمعه به آیۀ مذکور از دو وجه استناد میکند:
وجه اوّل همان که ذکر گردید و در وجه دیگر ابراز میدارد: بدان! نماز جمعه با کتاب و سنّت فرض است و دلیل کتاب ﴿فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ﴾[الجمعة: ۹] «به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید.» و امر به سعی و تلاش به چیزی وارد نیست مگر برای وجوب آن چیز و امر به ترک داد و ستدی که مباح است نیز دلیلی بر وجوبش میباشد. [۳۱۳]
دوّم: سنّت
در زمینۀ فراخوان انجام نماز جمعه احادیث متعدّد و صحیحی وجود دارند که دلالت بر وجوب آن مینمایند که عبارتند از:
۱- حفصهل روایت کرده است که پیامبر ج فرمودند: «رَوَاحُ الْجُمُعَةِ وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ مُحْتَلِمٍ.» [۳۱۴] «حرکت کردن به سوی نماز جمعه بر هر انسان بالغی واجب است.
۲- عبدالله بن عمرب روایت کرده است: «قال رسول الله ج: لَيَنْتَهِيَنَّ أَقْوَامٌ عَنْ وَدْعِهِمُ الْجُمُعَاتِ أَوْ لَيَخْتِمَنَّ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ ثُمَّ لَيَكُونُنَّ مِنَ الْغَافِلِينَ.» [۳۱۵] «پیامبر خدا ج فرمود: افرادی که جمعهها را ترک میکنند (از این عمل خود) دست بردارند و یا خداوند بر دلهایشان مهر مینهد و (در آخر) از غافلین خواهند شد.»
۳- عبدالله بن مسعودس روایت کرده است: «أن النبي ج قال لقوم يتخلّفون عن الجمعة: لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ رَجُلاً يُصَلِّى بِالنَّاسِ ثُمَّ أُحَرِّقَ عَلَى رِجَالٍ يَتَخَلَّفُونَ عَنِ الْجُمُعَةِ بُيُوتَهُمْ.» [۳۱۶] «پیامبر ج به مردمی که از (انجام فریضۀ) جمعه تخلّف میکردند فرمود: قصد دارم امر کنم به مردی که (بجای من) نماز بگذارد و بر افرادی که در (انجام فریضۀ) جمعه تخلّف میکنند خانههایشان را بر سرشان آتش زنم.»
سوّم: اجماع
تمامی امّت مسلمان بر این اتفاق نظر دارند که نماز جمعه واجب است ولی در فرض کفایی و یا فرض عین بودن آن اختلاف نظر دارند. خَطَّابِیّ از برخی از فقها و قَرَافِیّ از برخی از اصحاب شافعیّه روایت میکند که نماز جمعه فرض کفائی است ولی جمهور فقها به استناد احادیث مذکور نماز جمعه را بر کسانی که بر آنها واجب میباشد فرض عین میدانند و به نظر میرسد که فرمودههای صریح پیامبر عظیم الشأنج دلالتی قاطع بر فرض عین بودن آنرا دارند؛ چرا که وعیدی که پیامبر ج از آن خبر دادهاند دلالتی جز فرض بودن را نمیرساند. وامام ابن قیم هم این نقل قول را اشتباه دانسته وآن را خطای فهم خوانندگان دانسته است؛ وگفته که همچنین قولی صحّت ندارد. [۳۱۷]
جهت برپایی نماز جمعه دو دسته شرایط لازم مینماید تا نماز جمعه برپاگردد:
اوّل: شرایط وجوب نماز جمعه: که این شرایط افرادیست که نماز جمعه برآنها فرض میباشد.
دوّم: شرایط صحّت نماز جمعه: این شرایطی میباشد که باید در برپایی نماز جمعه رعایت گردد تا نماز جمعه صحیح و نافذ اجرا گردد. [۳۱۸]
[۳۱۲] کاسانی، بدائع الصنائع، ۱ / ۲۵۶ ؛ شوکانی، نيل الأوطار، ۳ / ۲۷۴ . [۳۱۳] سرخسی، المبسوط، ۲ / ۲۱ . [۳۱۴] (صحیح): طبرانی، المعجم الكبير (ج۲۳ص۱۹۵) والمعجم الاوسط (ج۵ص۱۰۸) / ابونعیم، معرفة الصحابه (ش۷۴۰۴) / بیهقی، السنن الکبری (ش۵۷۸۶و۵۸۶۱) / ابن خزیمه (ش۱۷۲۱) از طریق (أبو الزنباع روح بن الفرج و عبد الملك بن يحيى بن بكير المخزومي ومحمد بن احمد بن نصر ومحمد بن اسحاق وزکریا بن یحیی) روايت كرده است: «ثنا يحيى بن بكير حدثني مفضل بن فضالة عن عياش بن عباس القتباني عن بكير بن عبد الله الأشج عن نافع عن ابن عمر عن حفصة قالت قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: الرواح يوم الجمعة واجب على كل محتلم.» ویحیی بن بکیر هم متابعه شده ونسایی (ش۱۳۷۱) والجمعه (ش۹) / ابن منذر، الاوسط (ج۵ص۳۱۸) / ابن حبان (ش۱۲۲۰) / ابن خزیمه (ش۱۷۲۱) / ابن الجارود، المنتقی (ش۲۸۷) / ابونعیم، حلیة الاولیاء (ج۸ص۳۲۲) / جزء أبي عروبة الحراني رواية أبي الحسن الأنطاكي (ش۶۳) از طریق (فضالة بن المفضل والولید بن المسلم ویحیی بن موهب) روایت کردهاند: «حدثني المفضل بن فضالة عن عیاش بن عباس ... .» ورجال طبرانی در المعجم الکبیر «رجال صحیح» بوده جز روح بن الفرج القطان أبو الزنباع المصرى که: امامان ابن حجر وخطيب بغدادي ميگويند: «ثقةٌ» وامام مزی هم گفته است: «كان من الثقات» وکندي هم ميگويد: «كان من أوثق الناس» [ابن حجر، تهذيب التهذيب (ج۳ص۲۹۷) و تقريب التهذيب (ش۱۹۶۷) / مزی، تهذیب الکمال (ج۹ص۲۵۰)]. لذا اسنادش «صحیح» است. وامامان نووی والوادیاشی گفتهاند: «اسناده على شرط الصحيح» [الوادیاشی، تحفة المحتاج إلى أدلة المنهاج (ج۱ص۴۹۰) / نووی، خلاصة الاحکام (ش۲۶۵۳)] [۳۱۵] (صحيح): مسلم (ش۲۰۳۹) روايت کرده است: «حدثنى الحسن بن على الحلوانى حدثنا أبو توبة حدثنا معاوية - وهو ابن سلام - عن زيد - يعنى أخاه - أنه سمع أبا سلام قال حدثنى الحكم بن ميناء أن عبد الله بن عمر وأبا هريرة حدثاه أنهما سمعا رسول الله ج يقول على أعواد منبره: لينتهين أقوام عن ودعهم الجمعات أو ليختمن الله (تعالي) على قلوبهم ثم ليكونن من الغافلين.» [۳۱۶] (صحيح): مسلم (ش۱۵۱۷) روايت کرده است: «حدثنا أحمد بن عبد الله بن يونس حدثنا زهير (بن معاويه) حدثنا أبو إسحاق عن أبى الأحوص سمعه منه عن عبد الله أن النبى (صلى الله عليه وسلم) قال لقوم يتخلفون عن الجمعة: لقد هممت أن آمر رجلا يصلى بالناس ثم أحرق على رجال يتخلفون عن الجمعة بيوتهم.» بايد اشاره کنيم که ابواسحاق سبيعي در اواخر عمر دچار تغيير شده است وزهير بن معاوية هم بعد از تغيير از وي روايت کرده است اما طحاوي، شرح مشکل الآثار (ج۱۵ص۴۳) روايت کرده است: «حدثنا علي بن شيبة حدثنا عبيد الله بن موسى العبسي حدثنا إسرائيل بن يونس عن أبي إسحاق عن أبي الأحوص عن عبد الله عن النبي (صلي الله عليه وسلم): ... .» وعبيدالله بن موسي هم متابعه شده و طحاوي، شرح مشکل الآثار (ج۱۵ص۴۴) از طريق (محمّد بن جعفر الفريابي واسد بن موسي) روايت کرده است: «حدثنا إسرائيل عن أبي إسحاق عن أبي الأحوص عن عبد الله عن رسول الله صلى الله عليه وسلم: ... .» واسرائيل بن يونس «اثبت الناس» در ابواسحاق ميباشد وامام ابوحاتم گفته است: «هو من أتقن أصحاب أبى إسحاق» وامام شعبة گفته است: «إنه أثبت فيها منى» وامام عبدالرحمن بن مهدي هم گفته است: «إسرائيل فى أبى إسحاق أثبت من شعبة و الثورى» وامام ذهبي هم در مورد اين سخن امام عبدالرحمن بن مهدي گفته است: «هذا أنا إليه أميل؛ لعله يقاربهما (شعبة و سفيان) في حديث جده فإنه لازمه صباحاً ومساءً عشرة أعوام.» [ذهبي، سير اعلام النبلاء (ج۷ص۳۵۵)] [۳۱۷] سرخسی، المبسوط، ۲ / ۲۱ ؛ ابن قیم، زادالمعاد ۱/۳۸۵ [۳۱۸] برخی نیز دسته سوّمی را بیان میکنند و آن شرط صحّت و وجوب میباشد که عبارتند از: بلوغ، داخل شدن در وقت و تعداد افراد شرکت کننده. در تقسیم بندی ارائه شده بلوغ در شرط وجوب قرار گرفته و دو شرط دیگر از شرایط صحّت. که در عمل و آثار جای مناقشه ندارد؛ زیرا تمامی شرایط؛ وجوب و صحّت باید باشند تا نماز جمعه صحیح و مورد قبول حق تعالی قرار گیرد.