شیخین - ابوبکر و عمر

فهرست کتاب

حادثه اول: درگذشت پیامبر ج

حادثه اول: درگذشت پیامبر ج

روزی که رسول الله وفات یافته به ملاء اعلا شتافت، وقوع این فاجعه عظیم به حدّی بر مسلمین شدید بود که آن‌ها را دگرگون ساخت و گوئی صاعقه‌ئی از آسمان بر سرشان فرود آمده آن‌ها را در وضعی غیر عادی ودر حالی شبیه به بیهوش شدن و از خود بی‌خودی قرار داد، چرا تا آنجا که حتی از آیات قرآن که همیشه تلاوت می‌کردند، غافل شدند چرا که قرآن می‌فرماید انبیاء خدا بشرند و آن‌ها هم مانند سایر افراد بشر حیات و موت دارند. مخصوصاً قرآن به آن حضرت خطاب کرده می‌فرماید: ﴿إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ ٣٠[الزمر: ۳۰]. یعنی: «همانا ای محمد خواهی مرد و آن‌ها نیز خواهند مرد». و آیه دیگر قرآن که در این باره می‌فرماید: ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُ[آل‌عمران: ۱۴۴]. یعنی: «نیست محمد جز رسولی که پیش از او هم رسولانی آمده‌اند و رفته‌اند».

اصحاب گرامی رسول الله قبلاً‌ از این دو آیه و آیات دیگر قرآن اطلاع داشته همیشه تلاوت می‌کردند ولی اینک در وضعی قرار گرفته‌ بودند که توازن و سلامت فکر خود را از دست داده اصلاً‌ به فکر این آیات نبودند. بعضی از آن‌ها باور نداشتند که رسول الله هم می‌میرد و اکنون وفات یافته است. با خود می‌گفتند: مگر می‌شود که محمد جرسول برگزیده خدا مانند بقیه مردم بمیرد؟ بعضی از خود یا از دیگران می‌پرسیدند آیا محمد جوفات یافته است؟ اگر درست باشد پس چه می‌شود؟ و چه باید کرد؟ آینده مسلمین چه خواهد شد؟ سرنوشت دین اسلام چه خواهد بود؟ حتی حضرت عمر ابن الخطاب که بقوت قلب و قدرت روحی، شهرت تاریخی دارد وفات آن حضرت را باور نداشت. قبضه شمشیر برهنه به دست گرفته مردم را در مسجد تهدید می‌کرد و می‌گفت: مبادا از کسی بشنوم که بگوید محمد جوفات یافته والا با این شمشیر سرش را خواهم زد [۹]. عثمان بن عفان داماد پیغمبر در گوشه‌ای از مسجد نشسته بود و گریه می‌کرد. خلاصه وضعی پیش آمده بود که مردم حتی صحابه بزرگ رسول الله شعور خود را از دست داده بودند کسی نبود که آن‌ها را به حقیقت حادثه واقف و آگاه ساخته، به راه رشد و صواب راهنمایی نماید تا از این وضع برون آیند، جز ابوبکر صدیق، آری، ابوبکر پس از اطلاع از وقوع این مصیبت جانگداز ابتداء به مسجد وارد شد و چون می‌بیند مردم آشفته وار درهم ریخته سر از پا نمی‌شناسند و در وضعی کاملاً غیر عادی قرار گرفته‌اند، آن‌ها را به حال خود گذاشته از مسجد خارج وفوراً به خانه رسول الله که متصل به مسجد بود داخل می‌شود. پوشاک را از چهره مقدس رسول الله کمی به کنار می‌گذارد و دهان بر چهره مبارک رسول الله گذارده آن را می‌بوسد و می‌بوید و گریه کنان می‌گوید: «فِدَاكَ أَبِى وَأُمِّى يا رسول الله مَا أَطْيَبَكَ حَياًّ وَمَيِّتاً» یعنی: «پدر و مادرم فدایت باد ای رسول خدا. چه پاکیزه و چه خوش بوئی چه در حیات و چه در ممات».

سپس چهره مبارکش را مجدداً‌ می‌پوشاند. به مسجد می‌آید، بر روی منبر رسول الله می‌نشیند. مردم را به آرامش و نشستن و شنیدن خطبه دعوت نموده، پس از ذکر مقدمه خطبه می‌گوید:‌ «همانا در آن هنگام که محمد زنده بود خدا (در قرآن)‌ خبر داد که او خواهد مرد و چنین فرمود: ﴿إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ ٣٠[الزمر: ۳۰]. «همانا تو خواهی مرد و آن‌ها نیز خواهند مرد»و نیز فرمود: ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡ‍ٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ ١٤٤[آل‌عمران: ۱۴۴]. «نیست محمد جز رسولی که پیش از او رسولانی به دنیا آمده‌اند و از دنیا رفته‌اند آیا پس هر گاه او (هم مانند آن‌ها) بمیرد یا کشته شود، شما به عقب برگشته بدین باطل خود باز می‌گردید؟ آگاه باشید هر کس به عقب خود بر گردد، هیچ زیانی به خدا نمی‌رساند و خدا به سپاسگزاران، زود پاداش می‌دهد». همانا خدایبه محمد، عمر داد و او را در این جهان باقی گذاشت تا آنگاه که دین خدا را بر پاداشت و اوامر خدا و رسالتی را که خدا به او تفویض فرموده بود به مردم تبلیغ فرمود و با دشمنان دین خدا به جنگ و جهاد پرداخت. اکنون خدا او را پس از انجام این ماموریت و پس از این موفقیت به نزد خود فرا خواند و شما را بر این راه و روش روشن به جای گذاشت. آگاه باشید هر کس محمد را می‌پرستید پس بداند که محمد وفات یافت و هرکس خدا را می‌پرستد، بداند که خدا زنده است و هرگز نخواهد مرد. پس بیائید دین خود را به خوبی نگهدارید و بر خدای خود توکل و اعتماد کنید، زیرا اگر چه محمد وفات یافته، دین خدا برجاست، کلام خدا باقی است. خدا یاری دهنده دین خود و تقویت کننده دین داران می‌باشد. همانا کتاب خدا در بین شماست. این کتاب، روشنایی و شفا دهنده است (امراض اجتماعی و روحی شما را معالجه وشفا می‌دهد). خدا، محمد را با همین کتاب راهنمائی فرمود و در این کتاب آنچه را که خدا حلال فرموده و آنچه را که حرام دانسته است بیان شده است. نه، به خدا قسم هیچ اعتنائی نداریم و نمی‌ترسیم که کسی خلق خدا را بر ما بشوراند. همانا شمشیرهای ما برهنه است. تاکنون از دست نگذاشته‌ایم. می‌جنگیم با هر کسی که با ما به مخالفت برخیزد همچنان که همراه رسول خدا با دشمنان جنگیدیم. پس هر کس متمرد و سرکش شود، کاری جز به زیان خویش نخواهد کرد [۱۰].

این بود خطبه مختصری که ابوبکر در مسجد رسول الله و بر منبر رسول الله به مناسبت وفات رسول الله خواند و چنانکه ملاحظه می‌شود، با این خطبه به مردم حیران و سرگردان تذکر داد و تحقق وفات رسول الله را به آن‌ها اعلام نمود و مردم را متوجه ساخت که گرچه رسول الله وفات یافته ولی دین خدا و کتاب خدا باقی است. به آن‌ها فهماند که معبود حقیقی، خداست نه محمد ج. پس اگر محمد از دنیا رفته، خدا همیشه باقی است و نخواهد مرد. باید او را پرستید و امرش را اطاعت کرد. نیز به آن‌ها تذکر داد که رسول الله از طرف خدا رسالتی داشت آن رسالت را انجام داده به پایان رسانید. دین خدا را بطور کمال تبلیغ فرمود. کتاب خدا را به نحو کامل در بین آن‌ها در دست آن‌ها به جای گذاشت. پس از اینکه رسالتش را اداء و وظیفه‌اش را انجام داد، بسوی پروردگارش شتافت. همچنین آن‌ها را به بقاء دین خدا و دوام کتاب خدا و حسن آینده مسلمین نوید داد و مطمئن ساخت. دشمنان اسلام را تهدید به شمشیر نموده آن‌ها را از هرگونه سوء قصدی برحذر داشت. مردم فهمیدند که به‌راستی رسول خدا وفات یافته است. همه مردم آیه: ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡ‍ٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ ١٤٤[آل‌عمران: ۱۴۴]. که ابوبکر در خطبه خواند و آن‌ها در این حالت دردناک و غم انگیز از آن غفلت کرده بودند با صدائی بین آهسته و بلند تلاوت نمودند [۱۱]. همه آن‌ها مطمئن شدند که گرچه رسول خدا از میان آن‌ها رفته، ولی کتاب خدا که راهنمای او بود و او امت را با تعالیم همین کتاب ارشاد و رهبری می‌فرمود، کماکان در بین مسلمین پس از خود برجای نهاده و احکام خدا از حلال و حرام در این کتاب بیان شده، پس دیگر از این بابت سرگردان و گمراه نخواهند شد.

حقاً خطبه ابوبکر مانند باران رحمتی بود که در حین طوفان خطرناکی بر مسلمین بارید و این طوفان وحشتناک را فرو نشاند و به آن‌ها اطمینان خاطر و آرامش قلبی بخشید.

بلی این چنین است اثرات و جواذب روحی رجال عظیم جهان که امتی را مجذوب کلمات عمیق و پر ارج خود می‌نمایند. راه آینده را برای ملت حیران و سرگردان روشن می‌سازند و آن‌ها را از خطری که در کنار آن قرار گرفته‌اند رهانیده نجات می‌دهند.

به‌راستی اگر متانت و قدرت روحی ابوبکر در این هنگام به کار نمی‌افتاد، معلوم نبود اثرات افکار آشفته مردم سرگردان و بلاتکلیف به کجا می‌رسید و وضع ناهموارشان که دشمنان در داخل مدینه و اطراف آن در انتظار چنین فرصتی بودند تا به نفع خود بهره بگیرند، چه می‌شد؟ خدا به ابوبکر بهترین پاداش را دهد.

[۹] به نظر من شمشیر کشی و تهدید حضرت عمرسناشی از سرگردانی و ندانم کاری نبود بلکه می‌خواست از اشاعه خبر وفات رسول الله جلوگیری نماید تا بگوش دشمنان نرسد. زیرا در شهر مدینه و در دهات نزدیک اطراف مدینه بودند کسانی که منافق خبیث و دشمن سرسخت دین و مسلمین بوده منتظر بودند فرصت مناسبی پیش آید تا کینه دیرینه خود را آشکار ساخته بر مسلمین بشورند. چنانکه قرآن در این باره می‌فرماید: ﴿وَمِمَّنۡ حَوۡلَكُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَۖ وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ لَا تَعۡلَمُهُمۡۖ نَحۡنُ نَعۡلَمُهُمۡ[التوبة: ۱۰۱]. یعنی: «بعضی از اعراب ساکنین اطراف شما و نیز بعضی از اهل مدینه منافقند. آن‌ها در نفاق خود به حدی کار آزموده‌اند که تو آن‌ها را نمی‌شناسی، ما آن‌ها را می‌شناسیم». البته همین‌ها هستند که قرآن درباره آن‌ها می‌فرماید: ﴿يَبۡغُونَكُمُ ٱلۡفِتۡنَةَ[التوبة: ۴۷]. و نیز می‌فرماید: ﴿وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ ٱلدَّوَآئِرَ[التوبة: ۹۸]. یعنی این دشمنان بدخواه همیشه در جستجوی فتنه و آشوب برای شما هستند و در انتظارند تا به شما آسیب‌های روزگار برسد. این امر مسلم است که به محض اینکه ملتی رئیس و سرپرست خود را از دست داد، امورش مختل و در معرض ناامنی قرار می‌گیرد. در این هنگام است که دشمنان بداندیش سر می‌کشند و دشمنی خود را آشکار نموده دست اندرکار بلوا و فتنه می‌شوند. لذا حضرت عمر که شخصی دانا و سیاس بود، می‌خواست از اشاعه خبر وفات رسول الله جبا تهدید جلوگیری نماید تا آنکه برای مسلمین، خلیفه و سرپرستی تعیین و وضع حکومت اسلام مستحکم شده جلو طمع دشمنان گرفته از بروز فتنه و آشوب پیش گیری شود. این مطلب از آخر خطبه ابوبکر که بعداً نقل‌ می‌شود به خوبی به دست می‌آید که می‌فرماید: «ما هیچ اعتنایی نداشته و نمی‌ترسیم که کسی خلق خدا را بر ما بشوراند همانا شمشیرهای ما برهنه است تاکنون از دست نگذاشته‌ایم. می‌جنگیم با هر کس که با ما به مخالفت برخیزد. کما اینکه همراه رسول الله جنگیدیم، پس هر کس متمرد شود جز به زیان خودش نخواهد بود». نظر به همین خطر احتمالی بود که مسلمین امر خلافت را به سرعت خاتمه دادند تا وضع مسلمین محکم و از حدوث هر پیش آمدی پیش‌گیری شود. موضع و سخنان عمرسبا همین هدف صورت گرفته، نه آنکه خود را باخته و از خود بی‌خبر بوده باشد. از چنین شخصی چنین حالت ضعفی نه تنها بعید بلکه محال است. دکتر عبدالحسن زرین کوب نیز متوجه این امر شده در صفحه ۶۹ کتابش بنام بامداد اسلام می‌گوید: «این گفته عمرسشاید پیشنهادی بود برای آنکه فقدان و غیبت پیغمبر را برای همه مسلمانان قابل تحمل کند و کسانی را که هنوز لرزان و ضعیف بودند، از ارتداد باز دارد». [۱۰] نص عربی خطبه ابوبکر چنین آمده است: «إن الله نعى محمداً‌ وهو حي فقال:﴿إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ ٣٠[الزمر: ۳۰]. وقال:﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡ‍ٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ ١٤٤[آل‌عمران: ۱۴۴]. وإن الله عمر محمداً وأبقاه حتى أقام دين الله وبلغ أمر الله وبلغ رسالة الله وجاهد أعداء الله حتى توفاه الله على ذلك وترككم على الطريقة، من كان يعيد محمداً فإن محمداً قد مات ومن كان يعبد الله فإن الله حي لا يموت، فاقبلوا أيها الناس واعتصموا بدينكم وتوكلوا على ربكم فإن دين الله قائم وكلمته باقية وإن الله ناصر دينه ومعز أهله وإن كتاب الله بين أيديكم وهو النور والشفاء وبه هدى الله محمداً ‌وفيه حلال الله وحرامه، لا والله ما نبالي من أجلب علينا من خلق الله، إن سيوفنا مسلولة ما وضعناها بعد ونجاهد من خالفنا كما جاهدنا مع رسول الله فلا يبغين أحد إلا على نفسه». [۱۱] در صحیح بخاری از عایشهلروایت شده که می‌گوید: «وَاللَّهِ لَكَأَنَّ النَّاسَ لَمْ يَكُونُوا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ الآيَةَ حَتَّى تَلاَهَا أَبُو بَكْرٍ سفَتَلَقَّاهَا مِنْهُ النَّاسُ، فَمَا يُسْمَعُ بَشَرٌ إِلاَّ يَتْلُوهَا»یعنی: «به خدا چنین بود که گویی مردم نمی‌دانستند که خدا این آیه را نازل فرموده است تا آنکه ابوبکر آن را خواند. پس مردم این آیه را از ابوبکر گرفته بخوانند. آنگاه به هر کس گوش داده می‌شد چیزی از او بگوش نمی‌رسید جز این آیه که می‌خواند».