شیخین - ابوبکر و عمر

فهرست کتاب

د- تأسیس دبیرخانه و نظام امور مالی دولت

د- تأسیس دبیرخانه و نظام امور مالی دولت

مسلمین در زمان حیات رسول الله جو نیز در طول دوره خلافت ابوبکرسحقوق مقرری در دولت اسلام نداشتند. اگر در اثر جنگ با دشمن غنیمتی به دست می‌آوردند فرمانده لشکر طبق مقررات شریعت چهار پنجم از کل غنیمت را بین خود و فرماندهان جزء و افراد لشکر تقسیم می‌کرد و یک پنجم دیگر را به مدینه می‌فرستاد. حضرت رسول در حیات خود و نیز ابوبکر در زمان خلافتش همچنین عمر در اوایل خلافتش این یک پنجم اموال را در مسجد مدینه بین مسلمین تقسیم می‌کرد.

چون بعداً در دوره خلافت حضرت عمر فتوحات اسلامی توسعه یافت و ثروت اعم از پول نقد، طلا، نقره و اموال دیگر از غنایم به مدینه سرازیر شد، حضرت عمر لازم دید نظام مالی درستی برقرار فرماید و دفاتر منظمی برای بیت المال مسلمین به وجود آورد، تا دخل و خرج دولت و حقوق لشکریان و عطایای مردم تحت نظم صحیحی در آید. لذا آن حضرت طبق اشاره یکی از دبیران ایرانی که در مدینه بود، دستور داد نظامی که در ایران معمول بود، دبیرخانه و دفاتر مالی برقرار نمایند [۱۶۵].

روایتی دیگر می‌گوید: حضرت عمر برای این کار با مسلمین مشورت فرمود. ولید بن هشام بن المغیره گفت: «من در شام دیده‌ام که حکام رومی برای نظام اداری و مالی خود دفاتر مخصوصی دارند که خرج و دخل دولت و حقوق موظفین و لشکریان خود را در آن ضبط می‌کنند. چه بهتر که تو نیز چنین کنی» حضرت عمر این پیشنهاد را پسندید و انجام این کار را به عهده عقیل بن ابی‌طالب، مخرمه بن نوفل و جبیر بن مطعم سپرد. آن‌ها اسامی مسلمین اعم از مرد و زن را برای تعیین میزان عطایای مقرری آن‌ها از بیت المال در دفتر مخصوصی به ترتیب درجات، سوابق و اثرات آن‌ها در اسلام ثبت کردند. طبق فرمان حضرت عمر کار خود را با ثبت اسامی و تعیین حقوق همسران و خویشاوندان رسول الله شروع کردند.

دفتر دیگری برای تدوین اسامی فرماندهان و افراد لشکر اسلام و تعیین میزان حقوق آن‌ها و هزینه‌های دیگر لشکری تهیه و به کار گرفتند. همچنین دفتر مالی خاصی به (دفتر خراج) برای ثبت اموالی که از هرجا و هر بابت به بیت المال مسلمین می‌رسد و ثبت آنچه که تحت هر عنوانی از بیت المال مسلمین خارج می‌شود و به مصرف می‌رسد، برقرار کردند و بدین نحو دبیرخانه منظمی به فرمان حضرت عمر در دولت اسلام بر سرکار آمد که قبلاً سابقه نداشت.

[۱۶۵] تاریخ الفخری، ص۷۹-۸۰..