هوشیاری عمر بن خطابس
پس حقا چه خوب شد که سیاست و دوراندیشی و دهاء و نبوغ فکری حضرت عمربن الخطاب به کار افتاد و به قضیه خلافت در همان مجلس اول به سرعت خاتمه داد و صفحه شرّ و فسادی که یقین بود به وسیله منافقین و دشمنانی که در شهر مدینه و اطراف آن بودند، نوشته میشود و در تاریخ اسلام راه مییافت از بین برد و آب یاس بر دست آنها ریخت. به نظر من سرعت انتخاب خلیفه که در سقیفه بنیساعده انجام یافت، رحمت خداوندی بود که به وسیله اقدام سریع حضرت عمر بر امت محمدجنازل گردید و امت محمد جرا از تباهی و جنگ داخلی نجات داد و وحدت و یگانگی آنها را که رسول الله برای آنها به وجود آورده بود، کماکان حفظ کرد و درهای فتنه و اختلاف را که دشمنان بد اندیش اسلام در پی آن بودند، بر روی امت محمد جمسدود کرد.
آری، حضرت عمرسبدین نحو درهای فتنه ای را که ممکن نه بلکه قطعی بود در این هنگام خطرناک باز شود، محکم بست و تا او زنده بود این درها همچنان بسته بود، و همین که وفات یافت، فتنهای که در پشت درهای زندانی شده بود، به حدی جان گرفت و به جنبش در آمد که درها را باز نکرد تا برون آید، بلکه یکایک درها را شکست و برون جهید تا امت محمد جرا لگدمال کند.
صحیح بخاری در صفحه ۶۸ جلد نهم در این باره میگوید: شقیق از حذیفه بن الیمان روایت کرده میگوید: حذیفه گفت: روزی نزد عمر نشسته بودم، او پرسید: کدام یک از شما فرمایش رسول الله را درباره فتنه و بلوا به یاد دارد؟ من گفتم: فتنه وابتلا انسان از طریق زن، مال، فرزند و همسایهاش امری است که نماز، صدقه، امر به معروف و نهی از منکر (امر به کار نیک و نهی از کار بد) کفارهاش میشود و گناهش را محو میکند. حضرت عمر فرمود: از این قبیل فتنهها نمیپرسم، بلکه سوال از فتنهای است که مانند امواج خروشان دریا زیاد و پشت سرهم روی میآورد» گفتم: یا امیرالمومنین! از چنین فتنهای که میپرسی ترسی بر تو نیست، و به تو نمیرسد چون بین تو و آن فتنه دروازهای قرار گرفته که بسته شده است حضرت عمر پرسید: آیا این دری که اکنون بر روی فتنه بسته شده، بعداً شکسته میشود یا باز میگردد؟ گفتم: شکسته میشود. حضرت عمر فرمود: پس دیگر هرگز در بر روی فتنه بسته نمیشود (زیرا شکسته و از بین میرود، دیگر دری نیست تا بر روی فتنه بسته شود) گفتم: بلی چنین خواهد شد. راوی میگوید: به حذیفه گفت: آیا عمر میدانست آن دری که شکسته میشود؟ حذیفه گفت: بلی به حدی میدانست که من میدانم قبل از رسیدن روز شب فرا میرسد، زیرا چیزی که من به او گفتم امری نبود که از حقیقت دور باشد. راوی میگوید: به مسرور گفتم تا از حذیفه بپرسد: آن دروازه بسته شده بر روی فتنه کیست؟ حذیفه گفت: آن عمر است. چنانکه میدانیم حضرت عمر به موت طبیعی از دنیا نرفت، بلکه با خنجر توطئه دشمنان اسلام شهید گردید. پس همانطور که حذیفه گفت بود، آن دروازه باز نشد، بلکه شکسته شد، و به حدی به شدت شکسته شد که راه برای بروز فتنه و بلوا برای همیشه باز شد و دیگر دری نبود و پیدا نشد که بر روی فتنه بسته شود.
فتنه با شهید شدن امیرالمومنین عمر آزاد گردید. در اوایل خلافت حضرت عثمان در پس پرده استتار مشغول نقشه و تدبیر کار خود شد. در اواخر خلافتش از پس پرده خارج و خود نمایی کرد و علناً به فعالیت پرداخت و سپس مانند امواج خروشان دریا پشت سر هم غرید و وحدت امت محمد جرا به اختلاف و نزاع مبدل و نتیجتاً آنها را به جنگ داخلی خانمانسوز کشانید. کسی مانند سیدنا عمر نبود که از عهده دفعش بر آید و آن را باز به زندان افکند و در را بر رویش محکم ببندد.
گفتم: سرعت انتخاب ابوبکر در آن مجلس رحمت الهی بود و سیاست عمر در این باره موجب نجات امت محمد جاز تباهی گردید.
اینک این مطلب را از خود عمرسمیشنویم که میفرماید: «كانت خلافة أبي بكر فلتة وقى الله الـمسلمين شرها». یعنی: «خلافت ابوبکر به سرعت انجام گرفت و خدا بدین نحو مسلمین را از شر خلافت (که در پس پرده تاخیر در کمین بود) نگه داشت». خود حضرت ابوبکر نیز به همین لحاظ بود که سریعاً قبول فرمود و دست داد تا با او بیعت نماید. این مطلب را از خودش میشنویم که میفرماید: «فبايعوني فقبلتها ولم أجد بداً خشيت على أمة محمد». یعنی: «پس با من بیعت کردند و من پذیرفتم. چاره ای نیافتم جز اینکه بپذیرم، زیرا از شر تأخیر آن بر امت محمد ترسیدم».
حقا هرگاه به آنچه درباره خلافت ابوبکر تا این جا گفتم با چشم حقیقت بنگریم، همانا حقانیتش مانند خورشید درروز صاف و در وسط آسمان برای ما روشن خواهد بود.
زیرا حقانیت این خلافت از توجه به آیات مقدسه قرآن که نقل شد و از واقعیت بیعت که به وسیله امت محمد جانجام و بیان گردید و از فرمایشات حضرت علی ابن ابیطالب که در نهج البلاغة ذکر گردیده، به حدی واضح است که کمترین تردیدی به دل راه نمییابد.