مذاکره برای تسلیم قدس
ارطبون و اسقف اعظم شهر قدس از آمدن خلیفه در راس لشکر امدادی و اجتماع فرماندهان بزرگش مطلع شدند و به وحشت افتاده فکر کردند که آنها هرچند برای حفظ شهرشان به مقاومت خود ادامه دهند به جایی نخواهند رسید. برای آنها عاقبت خوبی ندارد، زیرا مسلمین بر تمام خاک فلسطین جز این شهر تسلط یافتهاند و خواه ناخواه دیر یا زود بر این شهر نیز استیلا خواهند یافت. این امر چیزی نیست که بتوان در آن تردید کرد. پس جز تقاضای صلح و امان چارهای برای آنها نیست.
ارطبون مخفیانه و خیلی با مهارت از شهر خارج شد و بهسوی کشور مصر گریخت. سفرینوس اسقف اعظم تصمیم گرفت از مسلمین تقاضای صلح نماید، لذا با عمرو بن العاص امیر لشکر مسلمین که در خارج شهر بود وارد مذاکره شد. از آنجا که خلیفه مسلمین در جابیه بود، شرط کرد که این صلح به وسیله شخص خلیفه انجام گیرد تا برای این شهر بزرگ مسیحی در طول تاریخ این افتخار بماند که به دست شخص خلیفه مسلمین فتح گردیده نه به دست لشکرش، خود خلیفه نیز اولین کسی بوده است که به عنوان صلح قدم به این شهر گذاشته نه کسی دیگر. عمرو بن العاص این پیشنهاد را به عرض عمر در جابیه رسانید. چون فاصله جابیه تا شهر قدس زیاد نبود و شرطی که اسقف اعظم کرده بود، به زیان مسلمین نبود، مورد موافقت حضرت عمر واقع گردید.
این را هم باید قبول کرد که حضرت عمر طبعاً احترام خاصی برای این شهر قایل بود، زیرا رسول الله جدر شب اسراء، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی آمد روزی نیز این مسجد قبله نماز مسلمین بود، لهذا عمر میخواست تا آنجا که ممکن باید حرمت این شهر را مراعات کند و آن را با صلح و مسالمت نه با جنگ و قدرت تصرف نماید. بدین نظر بود که تقاضای اسقف اعظم را پذیرفت و موافقت خود را به او اعلام فرمود.