شیخین - ابوبکر و عمر

فهرست کتاب

آخرین سفارش‌های ابوبکر به عمر درباره جبهه‌ها

آخرین سفارش‌های ابوبکر به عمر درباره جبهه‌ها

ابوبکر حق داشت در این چند روزه آخر حیاتش که مریض و در بستر مرگ بسر می‌برد، در اضطراب و دلهره باشد، زیرا چنان که گفتیم تا آن وقت سرنوشت مسلمین در هیچ یک از این دو جبهه برایش روشن نبود و بدین لحاظ بود که پس از سپردن عهدنامه‌ خلافت به عمر،‌ او را شب هنگام نزد خود می‌خواند و مؤکداً از او می‌خواهد که پس از فوتش همین که او زمام خلافت را عملاً‌ به دست گرفت فکر و هم خود را صرف امور لشکر اسلام نموده، نیرو و تدارکات کافی فراهم نماید. جنگ را در هر دو جبهه مجدداً شروع کند و بدون وقفه ادامه و در خاک دشمن پیش رود.

گویا ابوبکر گروه‌های امدادی را که به جبهه یرموک فرستاده بود، برای تقویت مسلمین آنجا کافی می‌دانست، لذا در آن شب به عمر می‌گوید: گمان می‌کنم فردا بمیرم، همین که مردم روزت را به شب نرسانی، مگر آن که مردم را به همراهی و کمک مثنی بخواهی. مبادا مصیبت مرگم شما را از امور دینتان و از آنچه که پروردگارتان توصیه فرموده به تأخیر اندازد. دیدی که پس از وفات رسول الله که هیچ مصیبتی سنگین‌تر و هیچ فاجعه‌ای فزون‌تر از آن نبود چگونه کار کردم.

همین که خدا سرزمین شام را برای شما فتح کرد آن قسمت از لشکر جبهه عراق را که به آنجا رفته‌اند به عراق بازگردان، چه آن‌ها کار دیده اینجا و دلیران آن محل هستند.

ابوبکر در همان شب عمر را از اموری که از این بابت بر خلیفه مسلمین واجب است و او باید کما هو حقه اقدام و انجام دهد آگاه ساخت [۸۲]. همین که از وصیتش فارغ شد عمر در حالی که در این منصب مهم و وظایفی که باید ایفا نماید فکر کرد، از نزد ابوبکر خارج گردید.

ابوبکر در اول شب سه شنبه بیست و دوم جمادی الاخره سال ۱۳ هجری وفات یافت. همین که پاسی از شب گذشت او را پس از انجام تشریفات دینی که به وسیله عمر صورت گرفت در جنب قبر رسول الله در حجره مخصوص ام المؤمنین عایشه به خاک سپردند.

[۸۲] فتوحات مکیه.